داستانهایی از زندگانی امام محمد باقر (ع)

بازدید : 4768
زمان تقریبی مطالعه : 7 دقیقه
تاریخ : 12 آبان 1390
داستانهایی از زندگانی امام محمد باقر (ع)
داستانهایی از زندگانی امام محمد باقر (ع)

آسایش دنیا و یا سعادت آخرت

 

ابوبصیر آن راوی حدیث و از اصحاب صادقَیْن علیهماالسلام ، نابینا شده بود؛ روزی محضر مبارك مولایش امام محمّد باقر علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! آیا شما وارثان و جانشنان پیامبر خدا هستید؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلی . سؤ ال كرد: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارث علوم همه انبیاء عظام علیهم السلام بوده است ؟ حضرت فرمود: بلی ، او در تمام علوم و فنون وارث تمامی پیامبران الهی علیهم السلام می باشد. گفت : آیا شما اهل بیت عصمت و طهارت ، نیز در تمام علوم و فنون وارث پیامبر هستید؟ فرمود: بلی ، ما وارث تمامی علوم و فنون او می باشیم .
سپس افزود: آیا شما توان آن را دارید كه مرده را زنده و مریض را شفا دهید؟ و آیا از آنچه انسان ها انجام می دهند و یا در درون خود پنهان دارند، آگاه هستید؟ امام علیه السلام فرمود: بلی ، ولیكن تمامی آنچه را كه ما انجام می دهیم ، با إ ذن و اراده خداوند متعال است . پس از آن فرمود: ای ابوبصیر! نزدیك بیا، چون كنار حضرت قرار گرفت ، دست مبارك خود را بر صورت و چشم او كشید كه تمام فضاء برایش نورانی شد و همه چیز را به خوبی مشاهده كرد. سپس فرمود: آیا این حالت را دوست داری كه بینا باشی و در قیامت همانند دیگر افراد گرفتار حساب و بررسی اعمال گردی ؟ و یا آن كه همان حالت نابینائی را دوست داری و این كه در قیامت بدون دردسر وارد بهشت گردی ؟ ابو بصیر عرض كرد: می خواهم همانند قبل نابینا باشم . پس امام محمّد باقر علیه السلام دستی بر چشم های ابوبصیر كشید و به حالت اوّل بازگشت .

چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحي

اسلام حقیقی

ابی جارود گوید: به امام باقر علیه السلام عرض كردم : ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خود می دانید؟ امام علیه السلام : آری . عرض كردم : من از شما پرسشی دارم كه می خواهم به من پاسخ دهید زیرا چشمم نابینا است و كمتر راه می روم و همیشه نمی توانم شما را زیارت كنم . امام علیه السلام فرمود: سوال خود را بپرس .
عرض كردم : مرا از دینی كه شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت می كنید آگاه كن تا من هم بر اساس آن خدا را دینداری كنم . امام علیه السلام فرمود: با سخنی كوتاه سوال بزرگی كردی ، به خدا سوگند همان دینی كه خود و پدرانم خداوند را به آن دینداری می كنیم به تو می گویم . 1 - شهادت به یگانگی خداوند و رسالت محمد صلی اللّه علیه و آله 2 - اقرار به آنچه پیامبر صلی اللّه علیه و آله از جانب خداوند آورده است . 3 - محبت به دوست ما و دشمنی با دشمنان ما. 4 - پیروی از فرمان ما.
5 - انتظار قائم ما. 6 - كوشش (در انجام واجبات) و پرهیز از محرمات .

قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليه السلام) / محمد رضا اکبري

 

امام باقر (ع) و پيشنهاد ضرب سكه

كتاب: زندگى سياسى امام باقر (ع)، ص 151

نويسنده: احمد ترابى

كمال الدين دميرى در كتاب حياة الحيوان و مقريزى در كتاب شذرات العقود از كسائى نقل كرده‏اند كه روزى در مجلس هارون الرشيد سخن از اولين نفوذ اسلامى به ميان آمد، در آن مجلس تاريخچه نخستين سكه‏هايى كه بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنين مطرح شد :
در آغاز، كاغذ از جانب روميان به مملكت اسلامى وارد مى‏شد، در آن روزگار بيشتر مردم مصر نصرانى بودند و همكيش پادشاه روم به حساب مى‏آمدند.از اين رو، بر حاشيه كاغذهايشان با خط رومى اين كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود .
اين نوع كاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملك مروان رواج داشت تا اين كه عبد الملك از كسى كه زبان رومى مى‏دانست، خواست تا آن كلمات را براى او ترجمه كند.پس از ترجمه كلمات، عبد الملك برآشفت و گفت: اين شايسته نيست كه در سرزمين اسلام، شعار نصرانيت به وسيله اين اوراق در حد وسيعى منتشر شود .
از اين‏رو، به عبد العزيز مروان كه برادر او و نماينده و كارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا اين حاشيه‏ها را از بين ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشيه كاغذها آياتى از قرآن بنويسند .
دستور از ميان بردن حاشيه‏هاى رومى به ساير كارگزاران حكومت در ساير شهرها نيز ابلاغ گرديد .
كاغذها با حاشيه‏هاى جديد با گذشت زمان رواج يافت و به سرزمين روم نيز رسيد.پادشاه روم از اين برنامه ناخشنود شد و به عبد الملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشيه‏هاى رومى را دوباره به كارگيرد و رواج دهد .
نامه را همراه با هدايا به سوى عبد الملك گسيل داشت، اما عبد الملك نامه و هدايا را پس فرستاد، اين كار دو مرتبه ديگر با هداياى بيشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهديد كرد كه اگر حاشيه‏ها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سكه‏ها، دشنام به پيامبر اسلام را نقش خواهد زد .
در اين عصر، سكه‏هاى رايج ميان مسلمانان، سكه‏هاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهديد خود را عملى مى‏ساخت، ضربه‏اى سياسى بر حكومت اسلامى وارد مى‏شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مى‏گرفت .
عبد الملك خود را مواجه با مشكلى بزرگ يافت، براى مشورت و يافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت :
اى عبد الملك! تو خودت خوب مى‏دانى كه چه كسى راه حل مشكل تو را مى‏داند، اما بعمد آن را مطرح نمى‏كنى .
عبد الملك: او چه كسى است؟ !
روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع ) ـ از خاندان پيامبر اكرم (ص) ـ فرد ديگرى نمى‏تواند باشد و تو ناگزير هستى كه از او كمك بگيرى .
عبد الملك: آرى تو درست مى‏گويى.ولى ...
عبد الملك به والى خود در مدينه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختيار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهيز كند .
والى مدينه، چنين كرد و امام رهسپار شام گرديد .
عبد الملك به استقبال آن حضرت رفت، خير مقدم گفت و مشكل سياسى خود را مطرح ساخت و كمك طلبيد .
امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگير.نظر من اين است كه هم اكنون از اهل فن بخواهى تا برايت درهم و دينارهاى فراوانى را بسازند كه بر يك طرف آن شعار توحيد و بر طرف ديگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى كه سكه در آن زده شده و تاريخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمينه برخى خصوصيات ديگر سكه‏ها، رهنمودهايى داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى ميسرنباشد.و به عبد الملك فرمود: از مردم بخواه تا از اين پس با اين سكه‏ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سكه‏هاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام كن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گرديد و سكه‏هاى اسلام در روابط اقتصادى به كار گرفته شد.آن گاه عبد الملك به پادشاه روم نوشت، اگر مى‏خواهى تهديدهايت را عملى كن !
پادشاه روم كه از رواج سكه‏هاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهديدهاى خود را بى‏ثمر يافت و از آن صرف نظر كرد . (1)
پى‏نوشت :
1 ـ ر ك: سيرة الائمة الاثنى عشر 2/223 ـ 221، ائمتنا 1/ .386
در مورد نخستين سكه‏هاى اسلامى آراى ديگرى نيز موجود است، برخى نخستين سكه‏ها را سكه‏هاى معروف به «بغلى» مى‏دانند كه در عصر حكومت...عمر بن خطاب به وسيله رأس البغل ساخته شده است، ولى صحت اين نظريه منافاتى با روايت فوق ندارد، چه اين كه ممكن است با وجود سكه‏هاى بغلى، سكه‏هاى رومى هم تا عصر عبد الملك رواج داشته و از اين عصر به بعد سكه‏هاى رومى از دور معاملات در بلاد اسلامى كنار رفته است.و نيز در مورد همزمانى امام باقر (ع) با حكومت عبد الملك كه در سال 86 ه به پايان رسيده پرسشهايى مطرح است، زيرا امامت باقر العلوم (ع) در سال 95 ه بوده است، ولى اين ابهام هم قابل رفع است، چون لازم نيست مشاوره ياد شده در زمان امامت باقر العلوم (ع) و در سنين بالا صورت گرفته باشد.علم و شايستگيهاى ائمه قبل از امامت و در طول عمر براى آنان ثابت بوده است

 

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه