سوره نور آیات 1 تا 20

بازدید : 12970
زمان تقریبی مطالعه : 14 دقیقه
تاریخ : 16 آذر 1392
سوره نور آیات 1 تا 20

 (24) سوره نور اين سوره در" مدينه" نازل شده و 64 آيه است‏

جزء هيجدهم قرآن كريم‏

فضيلت سوره" نور"

در حديثى از پيامبر ص مى‏خوانيم من قرء سورة نور اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد كل مؤمنة و مؤمن فيما مضى و فيما بقى:" كسى كه سوره نور را بخواند (و محتواى آن را در زندگى خود پياده كند) خداوند به عدد هر زن و مرد با ايمانى در گذشته و آينده ده حسنه به عنوان پاداش به او خواهد داد".

در حديث ديگرى از امام صادق (ع) مى‏خوانيم:

حصنوا اموالكم و فروجكم بتلاوة سورة نور و حصنوا بها نسائكم، فان من ادمن قراءتها فى كل يوم او فى كل ليلة لم يزن احد من أهل بيته ابدا حتى يموت:

" اموال خود را از تلف و دامان خود را از ننگ بى‏عفتى حفظ كنيد به وسيله تلاوت سوره نور، و زنانتان را در پرتو دستوراتش از انحرافات مصون داريد كه هر كس قرائت اين سوره را در هر شبانه روز ادامه دهد احدى از خانواده او هرگز تا پايان عمر گرفتار عمل منافى عفت نخواهد شد" « تفسير" مجمع البيان" ذيل آيه مورد بحث و كتاب" ثواب الاعمال" صدوق (طبق نقل نور الثقلين ج 3 صفحه 568).».

توجه به محتواى سوره كه از طرق گوناگون و مؤثر به مبارزه با عوامل انحراف از جاده عفت برخاسته نكته اصلى حديث فوق و همچنين مفهوم عملى آن را روشن مى‏سازد.

*** محتواى سوره نور

اين سوره را در حقيقت مى‏توان سوره پاكدامنى و عفت و مبارزه با آلودگيهاى جنسى دانست چرا كه قسمت عمده دستوراتش بر محور پاكسازى اجتماع از طرق‏ مختلف از آلودگيهاى جنسى دور مى‏زند و اين هدف در چند مرحله پياده شده است:

مرحله اول بيان مجازات شديد زن و مرد زناكار است كه در دومين آيه اين سوره با قاطعيت تمام مطرح گرديده.

مرحله دوم به اين امر مى‏پردازد كه اجراى اين حد شديد مساله ساده‏اى نيست، و از نظر موازين قضايى اسلام شرط سنگينى دارد، نسبت به غير مرد و همسرش" چهار شاهد" و در مورد مرد و همسرش برنامه" لعان" كه شرح آن خواهد آمد بايد اجرا گردد، و حتى اگر كسى كه ديگرى را متهم مى‏سازد نتواند ادعاى خود را در محكمه قضاوت اسلامى به ثبوت برساند خود مجازات شديد (چهار پنجم حد زنا) خواهد داشت، تا كسى تصور نكند مى‏تواند با متهم ساختن ديگران به سادگى آنها را به مجازات اسلامى بكشاند، بلكه به عكس خودش گرفتار مجازات خواهد شد.

سپس به همين مناسبت" حديث معروف افك" و تهمتى را كه به يكى از همسران پيامبر ص زدند مطرح كرده، و قرآن شديدا اين مساله را تعقيب مى‏كند، تا كاملا روشن شود شايعه‏سازى درباره افراد پاك چه گناه سنگينى دارد.

در مرحله سوم براى اينكه تصور نشود اسلام تنها به برنامه مجازات گنهكار قناعت مى‏كند به يكى از مهمترين راههاى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى پرداخته، مساله نهى از چشم‏چرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پيش كشيده مشروحا در اين زمينه بحث مى‏كند، چرا كه يكى از عوامل مهم انحرافات جنسى اين دو مساله چشم‏چرانى و بى حجابى است، و تا آنها ريشه كن نشوند آلودگيها بر طرف نخواهد شد.

در مرحله چهارم باز به عنوان يك پيشگيرى مهم از آلوده شدن به اعمال منافى عفت دستور ازدواج سهل و آسان را صادر مى‏كند تا از طريق ارضاى مشروع‏ غريزه جنسى با ارضاى نامشروع مبارزه كند.

در مرحله پنجم بخشى از آداب معاشرت و اصول تربيت فرزندان نسبت به پدران و مادران را در همين رابطه بيان مى‏كند كه در اوقات خاصى كه احتمال دارد زن و شوهر با هم خلوت كرده باشند، فرزندان بدون اجازه وارد اطاق آنها نشوند و موجباتى از اين راه براى انحراف فكر آنها فراهم نگردد.

و به همين مناسبت بعضى ديگر از آداب زندگى خانوادگى را، هر چند ارتباط با مسائل جنسى ندارد، ذكر مى‏كند.

در مرحله ششم كه در لابلاى اين بحثها طرح شده بخشى از مسائل مربوط به توحيد و مبدء و معاد و تسليم بودن در برابر فرمان پيامبر را ذكر مى‏كند چرا كه پشتوانه همه برنامه‏هاى عملى و اخلاقى همان مسائل اعتقادى و ايمان به مبدء و معاد و حقانيت نبوت است، و تا اين ريشه نباشد آن شاخ و برگها و گل و ميوه‏ها شكوفا نمى‏گردد.

ضمنا به مناسبت بحثهاى مربوط به ايمان و عمل صالح سخن از حكومت جهانى مؤمنان صالح العمل به ميان آمده و به بعضى از دستورات ديگر اسلام نيز اشاره شده است كه در مجموع يك واحد كامل و جامع را تشكيل مى‏دهد.

[سوره النور (24): آيات 1 تا 3]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (1) الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (2) الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (3)

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده مهربان 1- اين سوره‏اى است كه ما آن را فرو فرستاديم و واجب نموديم، و در آن آيات بينات نازل كرديم، شايد شما متذكر شويد.

2- زن و مرد زناكار را هر يك، صد تازيانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى از مؤمنان مجازات آنها را مشاهده كنند.

3- مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى‏كند، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نمى‏آورد، و اين كار بر مؤمنان تحريم شده است.

تفسير: حد" زانى" و" زانيه"

مى‏دانيم نام اين سوره، سوره نور است به خاطر آيه نور كه يكى از چشمگيرترين آيات سوره است، ولى گذشته از اين، محتواى سوره نيز از نورانيت خاصى برخوردار است، به انسانها، به خانواده‏ها، به زن و مرد نور عفت و پاكدامنى مى‏بخشد، به زبانها و سخنها نورانيت تقوى و راستى مى‏دهد، به دلها و جانها نور توحيد و خدا پرستى و ايمان به معاد و تسليم در برابر دعوت پيامبر ص مى‏دهد.

نخستين آيه اين سوره در حقيقت اشاره اجمالى به مجموع بحثهاى سوره دارد و مى‏گويد:" اين سوره‏اى است كه ما آن را فرو فرستاديم و واجب نموديم، و در آن آيات بينات نازل كرديم شايد شما متذكر شويد" (سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏).

" سوره" از ماده" سور" به معنى ارتفاع و بلندى بنا است، سپس به ديوارهاى بلندى كه در گذشته اطراف شهرها براى حفظ از هجوم دشمنان مى‏كشيدند، سور اطلاق كرده‏اند، و از آنجا كه اين ديوارها شهر را از منطقه بيرون جدا مى‏كرد، تدريجا اين كلمه به قطعه و بخش از چيزى- از جمله قطعه و بخشى از قرآن كه از بقيه جدا شده است- اطلاق گرديده.

بعضى از ارباب لغت نيز گفته‏اند كه" سوره" به بناهاى زيبا و بلند و برافراشته گفته مى‏شود، و به بخشهاى مختلف از يك بناى بزرگ نيز سوره مى‏گويند، به همين تناسب به بخشهاى مختلف قرآن كه از يكديگر جدا است سوره اطلاق شده است «" لسان العرب" جلد 4 ماده" سور".».

به هر حال اين تعبير، اشاره به اين حقيقت است كه تمام احكام و مطالب اين سوره اعم از عقائد و آداب و دستورات همه داراى اهميت فوق العاده‏اى است زيرا همه از طرف خداوند نازل شده است.

مخصوصا جمله" فَرَضْناها" (آن را فرض كرديم) با توجه به معنى" فرض" كه به معنى" قطع" مى‏باشد نيز اين معنى را تاكيد مى‏كند.

تعبير به" آياتٍ بَيِّناتٍ‏" ممكن است اشاره به حقايقى از توحيد و مبدء و معاد و نبوت باشد كه در آن مطرح شده، در برابر" فرضنا" كه اشاره به احكام و دستوراتى است كه در اين سوره، بيان گرديده، و به عبارت ديگر يكى اشاره به" عقائد" است و ديگرى اشاره به" احكام".

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از" آيات بينات"، دلائلى است كه براى احكام مفروض در اين سوره آمده است.

جمله" لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏" (شايد شما متذكر شويد) بار ديگر اين واقعيت را در نظرها مجسم مى‏كند كه ريشه همه اعتقادات راستين و برنامه‏هاى عملى اسلام در درون فطرت انسانها نهفته است، و بر اين اساس، توضيح آنها يك نوع" تذكر و ياد آورى" محسوب مى‏شود.

بعد از اين بيان كلى، به نخستين دستور قاطع و محكم پيرامون زن و مرد زناكار پرداخته مى‏گويد:" زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد" (الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ).

و براى تاكيد بيشتر اضافه مى‏كند" هرگز نبايد در اجراى اين حد الهى گرفتار رافت (و محبت كاذب و دروغين) شويد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد" (وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ).

و سر انجام در پايان اين آيه به نكته ديگرى براى تكميل نتيجه‏گيرى از اين مجازات الهى اشاره كرده مى‏گويد:" و بايد گروهى از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده كنند" (وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏).

در واقع اين آيه مشتمل بر سه دستور است:

1- حكم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آميزش جنسى مرد و زن غير همسر و بدون مجوز شرعى است).

2- تاكيد بر اين كه در اجراى اين حد الهى گرفتار محبتها و احساسات بى مورد نشويد، احساسات و محبتى كه نتيجه‏اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى كردن انگيزه‏هاى اين گونه احساسات مساله ايمان به خدا و روز جزا را پيش مى‏كشد چرا كه نشانه ايمان به مبدء و معاد، تسليم مطلق در برابر فرمان او است، ايمان به خداوند عالم حكيم سبب مى‏شود كه انسان بداند هر حكمى فلسفه و حكمتى دارد و بى دليل تشريع نشده، و ايمان به معاد سبب مى‏شود كه انسان در برابر تخلفها احساس مسئوليت كند.

در اينجا حديث جالبى (از پيامبر ص) نقل شده كه توجه به آن لازم است:

يؤتى بوال نقص من الحد سوطا فيقال له لم فعلت ذاك؟ فيقول: رحمة لعبادك، فيقال له انت ارحم بهم منى؟! فيؤمر به الى النار، و يؤتى بمن زاد سوطا، فيقال له لم فعلت ذلك؟ فيقول لينتهوا عن معاصيك! فيقول: انت احكم به منى؟! فيؤمر به الى النار!:

" روز قيامت بعضى از زمامداران را كه يك‏ تازيانه از حد الهى كم كرده‏اند در صحنه محشر مى‏آورند و به او گفته مى‏شود چرا چنين كردى؟ مى‏گويد: براى رحمت به بندگان تو! پروردگار به او مى‏گويد:

آيا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودى؟! و دستور داده مى‏شود او را به آتش بيفكنيد! ديگرى را مى‏آورند كه يك تازيانه بر حد الهى افزوده، به او گفته مى‏شود:

چرا چنين كردى؟ در پاسخ مى‏گويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى كنند! خداوند مى‏فرمايد: تو از من آگاهتر و حكيم‏تر بودى؟! سپس دستور داده مى‏شود او را هم به آتش دوزخ ببرند" « تفسير فخر رازى جلد 23 صفحه 148.».

3- دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات است چرا كه هدف تنها اين نيست كه گنهكار عبرت گيرد، بلكه هدف آنست كه مجازات او سبب عبرت ديگران هم شود، و به تعبير ديگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگيهاى اخلاقى در يك فرد ثابت نمى‏ماند، و به جامعه سرايت مى‏كند، براى پاكسازى بايد همانگونه كه گناه برملا شده مجازات نيز برملا گردد.

و به اين ترتيب اساس پاسخ اين سؤال كه چرا اسلام اجازه مى‏دهد آبروى انسانى در جمع بريزد روشن مى‏شود، زيرا ما دام كه گناه آشكار نگرديده و به دادگاه اسلامى كشيده نشده است" خداوند ستار العيوب" راضى به پرده درى نيست اما بعد از ثبوت جرم و بيرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و كم شدن اهميت گناه، بايد به گونه‏اى مجازات صورت گيرد كه اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستين باز گردد.

اصولا در يك جامعه سالم بايد" تخلف از قانون" با اهميت تلقى شود، مسلما اگر تخلف تكرار گردد آن اهميت شكسته مى‏شود و تجديد آن تنها با علنى شدن كيفر متخلفان است.

اين واقعيت را نيز از نظر نبايد دور داشت كه بسيارى از مردم براى‏ حيثيت و آبروى خود بيش از مساله تنبيهات بدنى اهميت قائلند، و همين علنى شدن كيفر ترمز نيرومندى بر روى هوسهاى سركش آنها است.

*** از آنجا كه در آيه مورد بحث سخن از مجازات زن و مرد زناكار در ميان است، به همين مناسبت سؤالى پيش مى‏آيد كه ازدواج مشروع با چنين زنان چه حكمى دارد؟

آيه سوم اين سؤال را چنين پاسخ مى‏گويد:" مرد زناكار جز با زن آلوده دامان يا مشرك و بى ايمان ازدواج نمى‏كند، همانگونه كه زن آلوده دامان جز با مرد زانى يا مشرك پيمان همسرى نمى‏بندد" (الزَّانِي لا يَنْكِحُ إِلَّا زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ‏).

" و اين كار بر مؤمنان تحريم شده است" (وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏).

در اينكه اين آيه بيان يك حكم الهى است، يا خبر از يك قضيه خارجى و طبيعى؟ در ميان مفسران گفتگو است:

بعضى معتقدند آيه تنها يك واقعيت عينى را بيان مى‏كند كه آلودگان هميشه دنبال آلودگان مى‏روند، و همجنس با همجنس پرواز مى‏كند، اما افراد پاك و با ايمان هرگز تن به چنين آلودگيها و انتخاب همسران آلوده نمى‏دهند، و آن را بر خويشتن تحريم مى‏كنند، شاهد اين تفسير همان ظاهر آيه است كه به صورت" جمله خبريه" بيان شده.

ولى گروه ديگر معتقدند كه اين جمله بيان يك حكم شرعى و الهى است مخصوصا مى‏خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناكار باز دارد، چرا كه بيماريهاى اخلاقى همچون بيماريهاى جسمى غالبا واگيردار است.

و از اين گذشته اين كار يك نوع ننگ و عار براى افراد پاك محسوب مى‏شود.بعلاوه فرزندانى كه در چنين دامانهاى لكه‏دار يا مشكوكى پرورش مى‏يابند سر نوشت مبهمى دارند. روى اين جهات اسلام اين كار را منع كرده است.

شاهد اين تفسير جمله و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏ است كه در آن تعبير به تحريم شده.

و شاهد ديگر روايات فراوانى است كه از پيامبر اسلام ص و ساير پيشوايان معصوم ع در اين زمينه به ما رسيده و آن را به صورت يك حكم تفسير كرده‏اند.

حتى بعضى از مفسران بزرگ در شان نزول آيه چنين نوشته‏اند:" مردى از مسلمانان از پيامبر ص اجازه خواست كه با" ام مهزول"- زنى كه در عصر جاهليت به آلودگى معروف بود و حتى پرچمى براى شناسايى بر در خانه خود نصب كرده بود!- ازدواج كند، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت" «." مجمع البيان" ذيل آيه مورد بحث، و" قرطبى" در تفسير خود ذيل همين آيه اين حديث را نقل كرده‏اند.».

در حديث ديگرى نيز از امام باقر ع و امام صادق ع مى‏خوانيم:" اين آيه در مورد مردان و زنانى است كه در عصر رسول خدا ص آلوده زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى كرد، و هم اكنون نيز مردم مشمول اين حكمند هر كس مشهور به اين عمل شود، و حد الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نكنيد تا توبه‏اش ثابت شود" «" مجمع البيان" ذيل آيه مورد بحث».

اين نكته نيز لازم به ياد آورى است كه بسيارى از احكام به صورت" جمله خبريه" بيان شده است، و لازم نيست هميشه احكام الهى به صورت جمله" امر" و" نهى" باشد.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه