فضایل حضرت زهرا(س) از زبان عایشه

بازدید : 3201
زمان تقریبی مطالعه : 20 دقیقه
تاریخ : 06 فروردین 1393
فضایل حضرت زهرا(س) از زبان عایشه

فضایل حضرت زهرا(س) از زبان عایشه

فاطمه زهرا «حوراء انسيه»

 حديث اول (1)
فاطمة حوراء أنسية
عن عائشة، قالت: قلت: يا رسول‏اللَّه ما لك؟ إذا جاءت فاطمة قبلتها حتى تجعل لسانك فى فيها كله، كأنك تريد أن تلعقها عسلا؟ قال: نعم يا عائشة، طنى لما أسرى بى إلى السماء أدخلنى جبرئيل الجنة، فناولنى منها تفاحة فأكلتها فصارت نطفة فى صلبى فلما نزلت واقعت خديجة، ففاطمة من تلك النطفة و هى حوراء إنسية، كلما إشتقت إلى الجنة قبلتها.


حديث اول:
 فاطمه حوريه‏اى انسان‏گونه
... از عايشه نقل است كه مى‏گويد:
گفتم: اى رسول خدا (ص)! شما را چه شده است؟ هنگامى كه فاطمه (س) مى‏آيد او را مى‏بوسيد و حتى زبانتان را در دهانش مى‏گذاريد، مثل اينكه مى‏خواهيد عسل به او بخورانيد؟
پيامبر (ص) فرمودند: همين طور است عايشه! چون من به معراج رفتم، جبرئيل مرا وارد بهشت كرد، پس به من سيبى از سيبهاى بهشت خوراند و آن سيب در صلب من نطفه شد، چون از آسمان نزول كردم با خديجه همبستر شدم، پس فاطمه (س) از همان نطفه است و او حوريه‏اى است انسان‏گونه، پس هرگاه مشتاق بهشت مى‏شوم او را مى‏بوسم.

حديث كساء

حديث دوم (2)
حديث الكساء
قالت عائشة: خرج النبى صلى اللَّه عليه و سلم غداة و عليه مرط مرجل (3) من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فأدخله ثم جاء الحسين فدخله، معه، ثم قال: جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء على فأدخله، ثم قال: (إنما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا)


حديث دوم:
حديث كساء
... صفيه دختر شيبه گفت كه عايشه گفت:
صبحگاهى پيامبر (ص) از منزل خارج شد و در حالى كه ردائى از پشم يا خز از موى سياه بر دوش او بود، پس حسن بن على (ع) آمد، پيامبر (ص) او را داخل رداء كرد، حسين (ع) آمد، او را هم زير رداء جاى داد، فاطمه (س) آمد، او را هم وارد كرد، بعد از آنها على (ع) آمد پيامبر (ص) او را هم داخل كرد، پس پيامبر (ص) فرمود: إنما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا (4)
منحصرا خداوند اراده كرده است تا رجس و پليدى را از شما اهل‏بيت ببرد و شما را پاكيزه كند، پاكيزه كردنى.

حديث سوم (5)


قال: حديث الكساء
قيل: و سئلت عائشة رضى‏اللَّه‏عنها عن أميرالمؤمنين على بن أبى‏طالب رضى‏اللَّه‏عنه، فقالت: و ما عسيت أن أقول فيه و هو أحب الناس إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم لقد رأيت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قد جمع شملته على على و فاطمة والحسن والحسين و قال: هؤلاء أهل بيتى، أللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.
قيل لها: فكيف سرت أليه قالت: أنا نادمة، و كان ذلك قدرا مقدورا


حديث سوم:
 حديث كساء
... گفته شد، از عايشه درباره‏ى اميرالمؤمنين على (ع) پرسيدند. گفت:
خطا نمى‏كنم اگر درباره‏ى او بگويم، او محبوبترين مردم به رسول خدا (ص) بود. به تحقيق ديدم، پيامبر (ص) رداى خودش را بر على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسين (ع) كشيده بود و فرمود:
اينان اهل‏بيت منند، خدايا از آنان رجس و پليدى را دور گردان و آنان را پاكيزه گردان، پاكيزه كردنى، بهاو گفته شد: پس چرا عليه او قيام كردى؟
گفت: من پشيمانم و آن حادثه (جنگ جمل) از پيش مقدر شده بود.

فاطمة سيدة نساء العالمين

 حديث چهارم (6)
فاطمة سيدة نساء الأمة
عن عائشة، قالت أقبلت فاطمة عليهاالسلام تمشى، لا واللَّه الذى لا اله إلا هو ما مشيها يخرم من مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، فلما رآها،
قال: مرحبا بإبنتى مرتين، قالت فاطمة عليهاالسلام:
فقال لى:
أما ترضين أن تأتى يوم القيامة سيدة نساء المؤمنين، أو نساء هذه الأمية.


حديث چهارم:
فاطمه سرور بانوان است
... عايشه گفت:
فاطمه (س) آمد، راه مى‏رفت، به آن خدائى كه جز او خدايى نيست راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (ص) فرقى نداشت، پس چون پيامبر (ص) او را ديد فرمود: آفرين به دخترم، دوبار، فاطمه (س) فرمود: پدرم به من فرمود:
آيا راضى نمى‏شوى كه روز قيامت سرور زنهاى مؤمن يا سرور زنهاى اين امت باشى.

حديث پنجم (7)
سيدات نساء أهل الجنة
أنها قالت لفاطمة: ألا يسرك أنى سمعت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم يقول:
سيدات نساء أهل الجنة أربع:
مريم بنت عمران، و فاطمة بنت محمد، و خديجة بنت خويلد و آسية بنت مزاحم، إمرأة فرعون


حديث پنجم:
بزرگ زنان اهل بهشت
عايشه به فاطمه (س) گفت:
آيا چيزى را كه از پيامبر (ص) شنيدم، خوشحال نمى‏كند تو را پيامبر (ص) مى‏فرمود:
سروران زنهاى بهشت چهار تن مى‏باشند:
1. مريم دختر عمران
2. فاطمه دختر محمد (ص)
3. خديجه دختر خويلد
4. آسيه دختر مزاحم و همسر فرعون

پيامبر(ص) فاطمه(س) را مى‏بويد و مى‏بوسد!

حديث ششم (8)
الرسول (ص) يشم رائحة الجنة من فاطمة
عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها قالت: كان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: إذا قدم من سفر قبل نحر فاطمة و قال: منها أشم رائحة الجنة.

حديث ششم:
حضرت رسول (ص) بوى بهشت را از فاطمه استشمام مى‏كند
از عايشه نقل شده كه گفت: هنگامى كه پيامبر (ص) از سفر بازمى‏گشت، گودى زير گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسيد و مى‏فرمود:
از او بوى بهشت را استشمام مى‏كنم.

حديث چهاردهم (9)
الرسول (ص) يقبل نحر فاطمة (ع)
و عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها أن النبى صلى اللَّه عليه و سلم قبل يوما نحر فاطمة، فقلت: يا رسول‏اللَّه فعلت شيئا لم تفعله فقال: يا عائشة إنى إذا إشتقت إلى الجنة قبلت نحر فاطمة.

حديث چهاردهم:
حضرت رسول (ص) انحناى گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسد
از عايشه روايت شده كه:
روزى رسول خدا (ص) گودى گلوى فاطمه (س) را بوسيد.
گفتم:
اى رسول خدا (ص)! عملى انجام دادى كه قبل ازآن انجام نداده بودى. پيامبر (ص) فرمود:
اى عايشه! هنگامى كه به بهشت مشتاق مى‏شدم، گودى گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسم.

حديث بيست و نهم (10)
تقبيل الرسول (ص) لفاطمة
عن عائشة بنت طلحة، عن عائشة بنت أبى‏بكر و فى فضائل السمعانى بإسناده عن عكرمة قال:
كان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم إذا قدم من مغازيه قبل فاطمة، و رووا عن عائشة.
أن فاطمة كانت إذا دخلت على رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، قام لها من مجلسه و قبل رأسها و أجلسها مجلسه، و إذا جاء إليها لقيته و قبل كل واحد منهما صاحبه و جلسا معا.

حديث بيست و نهم:
بوسيدن فاطمه (س) توسط پيامبر (ص)
... عايشه دختر طلحه از عايشه دختر ابوبكر، (در فضائل السمعانى به اسناد از عكرمه) گفت: هنگامى كه پيامبر (ص) از جنگ برمى‏گشت فاطمه (س) را مى‏بوسيد و همچنين از عايشه نقل كرده‏اند كه:
فاطمه (س) هنگامى كه بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) براى او از جا بلند مى‏شد و سر او را مى‏بوسيد و او را در جاى خود مى‏نشانيد، و نيز هنگامى كه پيامبر (ص) به سوى فاطمة (س) مى‏آمد، با او ملاقات مى‏كرد و هر كدام يكديگر را مى‏بوسيدند و با هم مى‏نشستند.

حديث سى و پنجم (11)
الرسول (ص) لاينام حتى يقبل فاطمة (ع)
عن عائشة، أن النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم، كان كثيرا ما يقبل عرف فاطمة عليهاالسلام

حديث سى و پنجم:
بوسه‏ى پيامبر (ص) بر فاطمه
از عايشه نقل است كه:
همانا پيامبر (ص) بيشتر اوقات پيشانى فاطمه (س) را مى‏بوسيد.

 

فاطمه(س) در بين زنان مسلمان بيشترين مصيبت را مى‏بيند!

حديث هشتم (12)
فاطمة أعظم نساء المسلمين رزية
عن عائشة، أن رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قال لفاطمة:
إن جبرئيل أخبرنى أنه ليس امرأة من نساء المسلمين أعظم رزية (13)منك فلا تكونى أدنى امرأة منهن صبرا.

حديث هشتم:
فاطمه بزرگترين تحمل‏كننده‏ى مصايب در بين زنان مسلمان
از عايشه نقل است كه :
رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فمرود: جبرئيل به من خبر داد كه هيچ‏كس از زنان مسلمان به اندازه‏ى تو مصيبت نمى‏بيند، پس از آنان كم صبرتر مباش.

نجواي پيامبر(ص) با فاطمه(س)

حديث يازدهم (14)
سرار الرسول (ص) لفاطمة (ع)
عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها قالت: كذا عند رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم فى مرضه الذى مات فيه، ما يغادر منا واحدة إذ جاءت فاطمة تمشى ما تخطى‏ء مشيتها من مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه و سلم شيئا فلما رآها قال: مرحبا بابنتى فأقعدها عن يمينه أو عن يساره ثم سارها بشى‏ء فبكت، فقلت لها أنا من بين نسائه: خصك رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم من بيننا بالسرار و أنت تبكين؟ ثم سارها بشى‏ء فضحكت
قالت: فقلت لها: أقسمت عليك بحقى أو بمالى عليك من الحق لما أخبرتنى.
قالت: ما كنت لأفشى على رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم سره، قالت (عائشة):
فلما تؤفى النبى صلى اللَّه عليه و سلم سألتها؟ فقالت (فاطمة): أما الآن فنعم.
أما بكائى فإن رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم قال لى: إن جبرئيل عليه‏السلام كان يعرض على القرآن كل عام مرة فعرضه على العام مرتين، و لا أرى إلا أجلى قد اقترب فبكيت، فقال لى: إتقى اللَّه واصبرى، فإنى نعم السلف، ثم قال: يا فاطمة أما ترضين أن تكونى سيدة نساء العالمين أو نساء هذه الأمة، فضحكت.

حديث يازدهم:
سخنان رازناك حضرت رسول (ص) به فاطمه (س)
... عايشه گفت:
نزد پيامبر (ص) بودم، در آن مريضى كه به همان از دنيا رفت، هيچ‏كدام از ما (زنان پيامبر (ص» رسول خدا (ص) را تنها نگذاشتيم. در اين هنگام فاطمه (س) آمد. راه مى‏رفت و راه رفتنش فرقى با راه رفتن رسول خدا (ص) نمى‏كرد.
چون پيامبر (ص) او را ديد فرمود:
آفرين به دخترم! و او را در سمت راست يا چپ خود نشاند. بعد در گوش او سخن گفت، پس فاطمه گريه كرد! من از بين زنان به فاطمه (س) گفتم: پيامبر (ص) تو را در بين ما براى گفتن اسرار خود برگزيد و تو گريه مى‏كنى؟!

بعد رسول خدا (ص) در گوش به او خبرى داد، و او خنديد! عايشه گفت: به فاطمه گفتم: تو را به حق خودم با مال خودم كه بر تو دارم قسم مى‏دهم، كه مرا از سخنانى كه پيامبر (ص) به تو فرمود خبر دهى، فاطمه (س) فرمود: من اسرار رسول خدا (ص) را فاش نمى‏كنم.
پس چون پيامبر (ص) وفات يافت، از فاطمه (س) پرسيدم. فرمود، حال مى‏گويم: گريه‏ام براى اين بود كه پدرم فرمود:
جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مى‏كرد، اما امسال دو بار عرضه كرد و دليلى نمى‏بينم مگر اينكهاجلم نزديك شده، و من گريه كردم. پس پيامبر (ص) به من فرمود:
تقواى خدا پيشه كن و صبر در مفارقت از من داشته باش، همانا من بهترين گذشتگان هستم، بعد فرمود:
اى فاطمه آيا راضى نيستى كه بوده باشى سرور زنان جهانيان، يا سرور زنان اين امت! پس من خنديدم.

حديث شانزدهم (15)
الرسول (ص) يناجى فاطمة (ع)
عن عائشة، أن رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم فى مرضه الذى قبض فيه قال: يا فاطمة يا إبنتى أحنى (16)على فأحنت عليه، فناجاها ساعة ثم انكشفت عنه تبكى و عائشة حاضرة ثم قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم بعد ذلك ساعة أحنى على فأحنت عليه فناجاها ساعة ثم انكشفت عنه تضحك فقالت عائشة: يا بنت رسول‏اللَّه أخبرينى بما ناجاك أبوك؟
قالت: أو شكت (17)رأيته ناجانى على حال سر، ثم ظنفه أنى بسره و هى حى فشق ذلك على عائشه أن يكون يسر دونها فلما قبضه اللَّه إليه
قالت عائشة لفاطمة سلام‏اللَّه‏عليها: ألا تخبريننى ذلك الخبر؟ قالت أما الآن فنعم ناجانى فى المرة الأولى فأخبرنى أن جبرئيل كان يعارضه القرآن فى كل عام مرة و أنه عارضه القرآن العام مرتين و أنه أخبره أنه لم يكن نبى بعد نبى إلا عاش عشرين و مائة سنة و لا أرانى إلا ذاهب على رأس الستين فأبكانى ذلك و قال يا بنية ليس من نساء المؤمنين.عظم رزية منك فلا تكونى أدنى من إمرى‏ء صبرا
ثم ناجانى فى المرة الأخرى فأخبرنى أنى أول أهله لحوقا به و قال: إنك سيدة نساء أهل الجنة.

حديث شانزدهم:
نجواى پيامبر (ص) با فاطمه (س)
از عايشه نقل شده است كه گفت:
پيامبر (ص) در بيمارى‏اى كه به همان وفات يافت فرمود: فاطمه (س) دخترم، به سوى من بيا، فاطمه (س) به سوى پدر آمد، پيامبر (ص) يك ساعت با او نجوا كرد. پس گريه فاطمه آشكار شد (و عايشه حاضر بود) بعدا پيامبر (ص) فرمود: فاطمه (س) به سوى من بيا. پس فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد شد، پيامبر (ص) يك ساعت با فاطمه (س) نجوا كرد، خنده‏ى فاطمه آشكار شد.
عايشه گفت: اى دختر رسول خدا (ص) مرا از آنچه كه پدرت با تو نجوا كرد آگاه كن! فاطمه (س) فرمود: نزديك پيامبر (ص) بودم ديدم با من سرى سخن گفت، بعد گمان كرد سرش را آشكار مى‏كنم (اين قضيه بر عايشه گران آمد، چرا كه سرى از او پنهان شد) چون رسول خدا (ص) ارتحال نمود. عايشه به فاطمه (س) گفت آيا مرا از آن خبر آگاه نمى‏كنى؟ فاطمه (س) فرمود: اكنون آگاه مى‏كنم. با من در مرتبه اول نجواى كرد، و به من خبر داد كه جبرئيل در هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مى‏كرد و امسال دوبار عرضه كرد. جبرئيل خبر داد كه هر پيامبرى پس از پيامبر ديگر 120 سال عمر مى‏كند و من اكنون در سال 60 هستم. پس اين قضيه مرا به گريه آورد و پيامبر (ص) فرمود: دخترم! هيچ‏كدام از زنان مؤمنين بيشتر از تو مصيبت نمى‏بينند پس كم صبرترين از ديگر زنان مباش.
بعد در مرتبه ديگر با من نجوا كرد و فرمود:
اولين كس از اهل‏بيتم تو هستى كه به من ملحق مى‏شوى، تو سرور زنهاى بهشتى.

شباهت حضرت زهرا(س) با پيامبر(ص)

حديث دهم (18)
فاطمة (ع) شبيهة الرسول (ص)
فى كلامه و حديثه
عن عائشة أم‏المؤمنين رضى‏اللَّه‏عنها أنها قالت: ما رأيت أحدا كان أشبه كلاما و حديثنا برسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم من فاطمة و كانت إذا دخلت عليه قام إليها فقبلها و رحب بها كما كانت تصنع هى به صلى اللَّه عليه و سلم.

حديث دهم:
فاطمه (س) شباهتهاى حضرت زهرا به پدرشان رسول اكرم (ص)
عايشه ام‏المؤمنين گفت:
از نظر گفتار و سخن احدى را شبيه‏تر به رسول خدا (ص) از فاطمه (س) نديدم، هنگامى كه فاطمه (س) بر رسول خدا (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او بلند مى‏شد و او را مى‏بوسيد و به او خوش‏آمد مى‏گفت، آنچنان كه هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد او نيز چنان مى‏كرد، يعنى پيش پاى پيامبر (ص) قيام مى‏كرد او را مى‏بوسيد و به او خوش‏آمد مى‏گفت.

حديث هفدهم (19)
فاطمة (ع) تشبه رسول‏اللَّه (ص) فى قيامها و قعودها
عن عائشة أم‏المؤمنين، قالت: ما رأيت أحدا أشبه سمتا و هديا برسول‏اللَّه فى قيامها و قعودها من فاطمة بينت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم
قالت: و كانت إذا دخلت على النبى صلى اللَّه عليه و سلم قام إليها فقبلها و أجلسها فى مجلسه، و كان النبى صلى اللَّه عليه و سلم إذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته و أجلسته فى مجلسها. فلما مرض النبى صلى اللَّه عليه و سلم، دخلت فاطمة فأكبت عليه فقبلته، ثم رفعت رأسها فبكت ثم أكبت عليه، ثم رفعت رأسها فضحكت
فقلت: إن كنت لأظن أن هذه من أعقل نسائنا فإذا هى من النساء، فلما توفى النبى صلى اللَّه عليه و سلم، قلت لها: أرأيت حين أكببت عليه فرفعت رأسك فضحكت، ما حملك ذلك؟!
قالت: إنى إذا لبدرة أخبرنى أنى أسرع أهله لحوقا به فذلك حين ضحكت.

حديث هفدهم:
فاطمه (س) در قيام و قعودش شبيه پيامبر (ص) است
... از عايشه نقل شده است كه گفت:
كسى را شبيه‏تر از فاطمه (س) به رسول خدا (ص) از نظر رفتار و روش فردى در قيام و قعود نديدم.
هنگامى كه فاطمه (س) بر پيامبر (ص) وارد مى‏شد، پيامبر (ص) پيش پاى او قيام مى‏كرد و او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند و متقابلا هنگامى كه پيامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد مى‏شد، فاطمه (س) پيش پاى پدر قيام كرده او را مى‏بوسيد و در جاى خود مى‏نشاند.
چون پيامبر (ص) مريض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افكند و او را بوسيد، بعد سرش را بلند كرد، و گريه كرد، دوباره خودش را به روى پدر افكند، بعد سرش را بلند كرد، و خنديد.
گفتم: گمان مى‏كردم كه او (فاطمه (س» داناترين زنان ما است، در حالى كه او هم زنى از زنهاست.
چون پيامبر (ص) وفات يافت به او گفتم:
هنگامى كه خودت را به روى رسول خدا (ص) افكندى، سپس سرت را بلند كردى و خنديدى چه شد؟ چرا خنديدى؟!
فاطمه (ع) فرمود:
من در آن هنگام مانند كسى بودم كه هستى‏اش را از دست داده است. پيامبر (ص) به من خبر داد نزديكترين كس كه به او ملحق شود من هستم، در اين هنگام خنديدم.

صداقت فاطمه زهرا (س)

حديث نهم (20)
صدق فاطمة (ع)
قالت عائشة: ما رأيت أحدا قط أصدق من فاطمة غير أبيها، و كان بينهما شيى‏ء، فقالت: يا رسول‏اللَّه سلها فإنها لا تكذب.

حديث نهم:
صداقت فاطمه
... عايشه گفت:
هرگز كسى را صادقتر از فاطمه (س) نديدم بجز پدرش (ص).
و بين آن دو (عايشه و فاطمه (س» مسأله‏اى واقع شده بود.
پس (عايشه) گفت:
اى رسول خدا! از او بپرس، پس به درستى كه او دروغ نمى‏گويد.

فاطمه زهرا(س) پاره تن رسول خدا(ص)

حديث سيزدهم (21)
فاطمه (س) بضعة من الرسول (ص)
و عن عائشة رضى‏اللَّه‏عنها رفعته إلى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم (قال):
فاطمة بضعة منى فمن آذاها فقد آذانى

حديث سيزدهم:
 فاطمه (س) پاره‏ى تن حضرت رسول (ص) بود
از عايشه است كه رسول خدا (ص) فرمود:
فاطمه (س) پاره‏ى تن من است، هركس او را ذيت كند، پس به تحقيق مرا اذيت كرده است.

 

عبور فاطمه زهرا(س) از پل صراط در قيامت

حديث پانزدهم (22)
فاطمة (ع) تجوز الصراط
عن عائشة قالت: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم: إذا كان يوم القيامة نادى مناد يا معشر الخلائق طأطئوا رؤسكم حتى تجوز فاطمة بنت محمد صلى اللَّه عليه و سلم.


حديث پانزدهم:
گذر فاطمه (ع)، از پل صراط
... از عايشه نقل است كه گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرارسد، منادى ندا كند: اى گروه انسانها! سرهايتان را پايين بيندازيد تا فاطمه (س) دختر محمد (ص) از پل صراط عبور كند.

غضب فاطمه زهرا(س) بر ابوبكر

 حديث چهلم
هجر فاطمة (ع) لأبى‏بكر
عن عائشة، أن فاطمة والعباس أتيا أبابكر يلتمسان ميراثهم من رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم و هما حينئذ نطلبان أرضه من فدك فقال لهما أبوبكر: سمعت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم يقول:
لا نورث ما تركناه صدقة إنما يأكل آل محمد فى هذا المال، واللَّه لا أدع أمرا رأيت رسول‏اللَّه يصنعه.
قال: فغضبت فاطمة و هجرته و لم تكلمه حتى ماتت فدفنها على ليلا و لم يؤذن أبابكر.
قالت عائشة: و كال لعلى من الناس وجه فى حياة فاطمة، فلما توفيت فاطمة انصرفت وجوه الناس عند ذلك.

حديث چهلم:
غضب فاطمه (س) به ابوبكر
... از عايشه نقل شده است گفت:
فاطمه (س) و عباس (عموى پيامبر (ص» نزد أبابكر آمدند و ميراثشان را طلب كردند، آن دو سهم زمين خود را از فدك و خيبر مطالبه مى‏كردند، ابوبكر به آن دو گفت:
از پيامبر (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: ما چيزى به ارث نمى‏گذاريم، هر چه مى‏گذاريم صدقه است. منحصرا آل‏محمد از اين مال مى‏خورند (يعنى اگر از اين مال بخورند صدقه و بر آل رسول‏اللَّه حرام است)
به خدا سوگند من به خلاف چيزى كه پيامبر (ص) انجام داد دعوت نمى‏كنم.
عايشه گفت: فاطمه (س) غضب كرد و از نزد ابابكر رفت و با او سخن نگفت، تا اينكه از دنيا رفت و على (ع) او را شبانه به خاك سپرد و از ابابكر اجازه نگرفت.
عايشه گفت: على (ع) در زمان حيات فاطمه (س) نزد مردم وجهه‏اى داشت، پس چون فاطمه (س) وفات يافت مردم از او برگشتند (نعوذباللَّه).

 پي نوشت

1ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطيب البغدادى المتوفى (463) فى تاريخ ج 5، ص 87 ط بيروت، تحت الرقم 2418: أخبرنا محمد بن رزق، أخبرنا أبوالحسن أحمد بن محمد بن محمد بن عقيل بن أزهر بن عقيل الفقيه الشافعى (قال): حدثنا أبوبكر عبداللَّه بن محمد بن على بن طرخان، حدثنا محمد بن الخليل البلخى، حدثنا أبوبدر شجاع بن الوليد السكونى، عن هشام، عن أبيه.
2ـ قال الحافظ ابوالحسن مسلم بن الحجاج النيسابورى فى صحيحه ج 4 ص 1883 الرقم: 2424، ط بيروت: حدثنا ابوبكر بن ابى‏شيبة، و محمد بن عبداللَّه بن نمير (و اللفظ لأبى‏بكر) قالا: حدثنا محمد بن بشر، عن زكريا عن مصعب بن شيبة، عن صفية بنت شيبة، قالت:
3ـ هو كساء من صوف أو خز.
4ـ احزاب 33
5ـ الشيخ إبراهيم بن محمد البيهقى فى المحاسن والمساوى ط بيروت (ص338)
6ـ العلامة المجلسى (رحمه‏اللَّه) فى البحار، ج 43، ص 2 ط بيروت، بالإسناد إلى عبيداللَّه بن موسى عن زكريا، عن أبى‏فراس، عن مسروق.
7ـ ابن صباغ المالكى المتوفى (855) فى فصول المهمة ص 145 و فى ط دار الأضواء: ص 138، نقلا عن العترة البنوية، مرفوعا إلى عائشه.
8ـ ينابيع المودة ص 260:
9ـ و قال الحافظ محب‏الدين الطبرى المتوفى (694) فى ذخائر العقبى ط الهند ص 36:
10ـ قال الشيخ البحرانى رحمه‏اللَّه فى كتابه العوالم، ج 11 ص 61، نقلا عن المناقب لابن شهرآشوب، والأربعين عن ابن المؤذن، بإسناده عن النضر بن شميل عن ميسرة، عن المنهال:
11ـ قال العلامة الحافظ علاء الدين المتقى الهندى فى كنزالعمال ج 7، ص 116، الحديث 18335)
12ـ و قال ابن‏حجر العسقلانى المتوفى (852) فى فتح البارى ج 9 ص 201، ذكر عن الطبرى، (و هو محمد بن جرير) أنه روى
13ـ ج رزايا، مصيبت بزرگ، فرهنگ جديد عربى فارسى، ترجمه منجدالطلاب، مترجم محمد بندر ريگى.
14ـ قال الحافظ الكبير سليمان بن داوود الشهير بأبى الطيالسى المتوفى (304) فى مسنده ص 196 ط الهند: حدثنا يونس، قال: حدثنا أبوداوود قال: حدثنا أبوعوانة، عن فراس بن يحيى، عن الشعبى، عن مسروق.
15ـ و قال الحافظ العلامة المتقى الهندى المتوفى (975) فى كنزالعمال ج 7 ص 111، بإسناده
16ـ حنا حنوا و أحنى عليه: عكف و مال اليه: به سوى او ميل كرد، المنجد.
17ـ اوشك- ايشاكا (و شك) در رفتن سرعت كرد فرهنگ دانشگاه. أوشكت: نزديك بود- دروس دارالعلوم العربيه ص 111.
18ـ و قال الحافظ عبدالبر فى الاستيعاب ج 4 ص 375، ط- مصر: و ذكر السراج عبدالرزاق، عن معمر أنه أخبره عن قتادة، عن أنس قال: قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم الحديث
ثم قال: (و حدثنا) محمد بن الصباح، قال عثمان بن عمر عن إسرائيل، عن ميسرة بن حبيب عن المنهال بن عمرو عن عائشة بنت طلحة.
19ـ قال الحافظ، أبوعيسى، محمد بن عيسى بن سورة المعروف بالترمذى فى الجامع الصحيح الجزء الخامس، ص 700
حدثنا محمد بن بشار، حدثنا عثمان بن عمر، أخبرنا إسرائيل عن ميسرة بن حبيب، عن المنهال بن عمرو، عن عائشة بنت طلحة.
20ـ قال أبويعلى الموصلى المتوفى (307) فى مسنده ج 8 ص 153 ط دمشق تحت الرقم (4700)
21ـ قال الحافظ سليمان بن ابراهيم القندوزى الحنفى المتوفى (1294)، فى ينابيع المودة ص 260 ط- استانبول
22ـ قال الحافظ أحمد بن على الخطيب البغدادى فى تاريخه، ج 8، بص 141، ط بيروت، بإسناده:

منبع - سایت شهید آوینی

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه