مقدمه نقطه آغاز هر انقلابي نارضايتي مردم از وضع موجود جامعه ميباشد. نارضايتي در حدي كه به سلايق و تفاوت انظار مردم برگردد، كم و بيش در همه جوامع وجود دارد اما نارضايتي جامعه زماني بوي انقلاب به خود ميگيرد كه كارآمدي حكومت را هدف قرار داده، مشروعيت آن را زير سؤال برده باشد. عدم مشروعيت، به معناي سلب صلاحيت رهبران جامعه، براي اداره امور مردم ميباشد. در اين حالت، مردم هيچ اعتمادي به حكومت ندارند و حتي كارهاي مثبت آن را نيز به تأويل منفي ميبرند. از هر روزنهاي استفاده ميكنند تا از شرّ چنين حكومت گراني خلاصي يابند. اما در عين حال، وجود اين حالت به معناي انقلاب بالفعل و شورشهاي خياباني مردم نيست. چرا كه اين وضع در حكومتهايي رخ ميدهد كه به نارضايتيهاي اندك مردم اعتنا نكرده، حكومراني خود را بر تحقير نخبگان و سركوب مخالفان بنا كردهاند و به اصطلاح، حكومت استبدادياند. در حكومتهاي استبدادي قدرت سركوب براي هميشه و در همه عرصهها فعال است، نظاميان در ميدانند و كمترين مخالفت و حتي انتقادي را در نطفه خفه مينمايند. طبعاً در چنين شرايطي دست زدن به انتقادات علني و اعتراضات خياباني، مساوي با مرگ و نابودي است و نياز به "روحيه انقلابي" و از خود گذشتگي دارد كه معمولاً در همه ناراضيان وجود ندارد. از اين رو، نارضايتيهاي مردم از سطح به زير رفته، چهره پنهان و خفا به خود ميگيرد. اينجا است كه حكومت مغرور و دلخوش به سركوب مردم اما مردم، منتظر فرصت و مستعد شورش و انقلابند. در اين شرايط، هر حادثه ناگوار و يا هيجان انگيز عامل شتاب زاي انقلاب ميشود كه به مثابه شوك، جامعه را از كُما خارج ميكند و خشم فروخورده مردم را رها ميسازد. 19 دي، چنين كاركردي در انقلاب اسلامي ايران دارد. رژيم پهلوي با سركوب اعتراضات مردمي در سالهاي گذشته و با به بند كشيدن رادمردان آزادي خواه، تصور ميكرد به جزيره ثبات دست يافته است، غافل از آن كه با ناراضي كردن مردم، سرمايه خود را از دست داده و در آرامش قبل از طوفان به سر ميبرد. سير وقايع در اين رورها، حاج آقا مصطفاي امام به شكل مرموزي در آبان 1356 از دنيا رفته و همه دوستداران امام و مخالفان رژيم استبدادي را داغدار كرد. مردم با خشم فروخورده مشغول عزداري و بر گزاري مجالس يادبود در سراسر كشور ميباشند كه حكومت مغرور از سركوب، تصميم گرفت با استفاده از اين فرصت، به خيال خود كار امام و مخالفتهاي مردمي را نيز يكسره كند. با اين تصميم بود كه در روز هفدهم دي ماه سال 56 مقالهاي با عنوان "استعمار سرخ و سياه"، با امضاي احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات درج گرديد. نويسنده در سالروز كشف حجاب، نارواترين توهينها را به حضرت امام خميني روا داشت. گفته ميشود: "در اواسط دي ماه 1356، پيك دربار، نامه ممهور به مهر دربار را به داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردي داد. او نيز نامه را به روزنامه اطلاعات جهت انتشار سپرد. مسعودي، صاحب امتياز روزنامه، مفاد مقاله را باعث واكنش علما و روحانيون و براي آينده روزنامه خطرناك ميدانست، اما در تماس با وزير اطلاعات و نخست وزير، آموزگار، دريافت كه برخي از مفاد تند و تحريك آميز آن به خواست شاه در مقاله آمده است." لذا ناچار به انتشار آن شد. در اين مقاله علاوه بر توهين به شخص امام، قيام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سياه معرفي شده بود. اين اقدام جرقهاي در ميان مردم ناراضي قم ايجاد كرد كه به قيامي خونين و تاريخ ساز مبدل گرديد. اين مقاله در واقع احساسات و عواطف مردم را نسبت به رهبر و مقتدايشان - كه در تبعيد به سر ميبرد - برانگيخت و خشم و انزجار پنهان شده عمومي از نظام را به خيابانها منتقل كرد. در پي آن اساتيد حوزه علميه قم دروس حوزه را در روز 18 دي تعطيل اعلام كردند و طلاب با تشكيل اجتماع بزرگي، روانه منازل مراجع عظام تقليد از جمله حضرت آيتالله گلپايگاني شدند. آيتالله گلپايگاني با چهرهاي غمگين و افسرده در جمع تظاهر كنندگان حاضر شدند و پس تلاوت آيه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون)، بيان داشتند: "ما هم از وارد شدن اين ضايعه بزرگ بر جامعه روحانيت و بر فقه و اجتهاد خبردار شديم. اينها اشتباه ميكنند؛ اينها فكر نكنند، ما ديگر سكوت كردهايم و چيزي نخواهيم گفت و دست بر ميداريم. اينها بايد بدانند كه اگر سر نيزه را حتي به زير گلوي ما بگذارند، ما حرفمان را ميزنيم". تعداد ديگري از علما و مراجع قم در سخنرانيهاي خود، به حمايت از امام و محكوميت اهانت به ساحت ايشان پرداختند. بازاريان قم نيز با مشاهده حركت حوزه علميه، تصميم به تعطيلي مغازههاي خود در 19 دي گرفتند. صبح روز نوزدهم دي ماه 1356 كه مصادف با بيست و نهم محرم 1398 بود، جمعيت زيادي در مسجد اعظم گرد آمدند. پس آن، مجدداً عازم بيوت مراجع عظام و علما مبارز شدند و تا بعد از ظهر با اعتراضات خود ادامه دادند. ساعت حدود ساعت 4 بعد از ظهر نوزده دي، مأموران شهرباني و ساواك كه در يكي از ميادين قم راه مردم را سد كرده بودند به دنبال يك برنامه ساختگي، با شكستن شيشه بانك به سوي مردم بيدفاع كه حتي شعار هم نميدانند، آتش گشودند كه در نتيجه آن، عده زيادي از طلاب و مردم قم به شهادت رسيده و يا مجروح شدند. اين قيام اگرچه در ظاهر كوچك اما آن را بايد نقطه عطفي در تاريخ نهضت اسلامي به شمار آورد چرا كه پس از آن امواج انقلاب اسلامي شدت گرفته و با چهلمهاي پي در پي مردم نقاط مختلف ايران براي شهداء، دامنه انقلاب فراگير شد و در نهايت به سرنگوني رژيم پهلوي انجاميد. واكنش امام امام خميني كه تا اين زمان، چهارده سال در غربت رهبري نهضت را بعهده داشته، علاوه بر سخنراني مفصلي كه در نجف در ميان شاگردان خود ايراد كرده، پيام زير را خطاب به ملت مسلمان و روحانيون مبارز صادر كرد: بسمالله الرحمن الرحيم سلام به روحانيت مترقي شيعه كه با هم پيوستگي زايد الوصف در مقابل سرنيزه عمال بيحيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدنهاي مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام به روحانيون و علماي اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان غيور حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزهها كه با سرفرازي به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور آگاه دانشگاههاي ايران كه با قيامهاي هوشيارانه پياپي، وفاداري خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند. سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدلپرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد (دوازده محرّم)، و 19 دي و (29 محرّم) امسال. محرّم چه ماه مصيبتزا و چه ماه سازنده و كوبندهاي است، محرّم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سروَر اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكست ستمكار را به فدايي دادن و فداشدن دانست؛ و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملتها تا آخر دهر. نهضت 12 محرّم (15 خرداد) در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروي از نهضت مقدس حسيني چنان سازنده و كوبنده بود كه مرداني مجاهد و بيدار و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكاري روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند، و ملت بزرگ را چنان هوشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانهپرستان ربود و حوزههاي علميه و دانشگاهها و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهي و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوي از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نور افكنده، خود كوبندگي خاصي دارد كه شاه را از خود بيخود كرده و او ودار و دسته چاقوكشش را به تلاش مذبوحانه واداشته، جنايات 29 محرّم امسال نقطه عطفي است به جنايات شاهانه 12 محرّم آن سال. شاه خواست ضرب شستي به ملت مسلمان نشان دهد؛ پس از تماميت حساب با رئيسجمهور امريكا با بهانه مختصري كه مأمورين ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه- سلامالله عليها- به مسلسل بست و جمعيت بيگناه فراواني از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبي قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند؛ و تا كنون آمار آنها در دست نيست، و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفتهاند و عدد مجروحين را خدا ميداند. و أسفآورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كساني كه رفتهاند خون به مجروحين در بيمارستانها بدهند، توقيف كرده و مانع شدهاند از اعطاي خون؛ و گفته ميشود كساني به اين جهت جان دادهاند. شاه ميخواهد ثابت كند كه نوكري او تحكيم شده؛ و ملت نبايد گمان كند [او] از پشتيباني اجانب برخوردار نيست؛ ولي ملت با تظاهرات عمومي و تعطيل سرتاسري دامنهدار و اظهار تنفر، بار ديگر ثابت كرد كه او را نميخواهد و از او و خاندانش بيزار است؛ و اين رفراندم طبيعي سرتاسري در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاي مظلوم بايد بدانند محمد رضا خان، خائن و ياغي است و ناچار از سلطنت مخلوع است؛ بر فرض قانوني بودن؛ چه رسد به سلطنت انتصابي از قِبَل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده ميدهم كه رژيم جائرانه شاه نفسهاي آخرش را ميكشد، و اين قتل عامهاي بيرحمانه نشانه وحشتزدگي و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاي وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطله از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختهاند و مشتي سازماني و اراذل و اوباش از خودشان و جمعي ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمعآوري و در شهرها به فرياد و جنجال "جاويد شاه" وادار ميكنند، و گمان ميكنند جبران تعطيل عمومي بازارهاست و با اين سيليها ميتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند. من به ملت ايران با اين بيداري و هوشياري و با اين روحيه قوي و شجاعت بيمانند نويد پيروزي ميدهم؛ پيروزي توأم با سربلندي و افتخار؛ پيروزي توأم با استقلال و آزادي؛ پيروزي توأم با قطع ايادي اجانب و چپاولگران؛ پيروزي با برچيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروي پهلوي. ملتي كه با هوشمندي و پيوستگي همه طبقات از روحاني تا دانشگاهي، از منبري تا بازاري، از دانشجوي داخلي تا خارجي، از كارگر تا دهقان، بپاخاسته و تب و تاب اسلام عدالتپرور دارد پيروز است. ملتي كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازي به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه ميدهد پيروز است. ملتي كه حتي بانوان محترمهاش با تظاهرات محجوبانه بيزاري خود را از رژيم شاه اعلام ميكنند، پيروز است. ملتي كه مادران و خواهران شيردلش افتخار به مرگ جوانان برومندش ميكند كه در صف شهدا هستند، پيروز است. ملتي كه جوانان و دانشجويان داخل و خارج كشورش مجال تفكر را از شاه و اربابانش سلب كرده، پيروز است. ملتي كه با همه تشبثات شاه ودار و دستهاش در امريكا با تظاهرات پر شور و رعدآساي جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده، پيروز است. ملتي كه پشتيبانش اسلام و قرآن و نهضتش براي خدا و بسط عدالت و محو ستمكاري است، پيروز است. شما اي ملت شريف بزرگ پيروزيد؛ با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار. روسياه باد رژيمي كه علماي عظيم الشأن اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين رسواي خود موافق معرفي ميكند. رسوا باد رژيمي كه از وحشتزدگي ميخواهد با افتراي به فقهاي مذهب، ملت را اغفال كند. ملت ايران كه پيشرو آن روحانيت است با انقلاب قلابي كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايي را كه به بدبختي ملت و بازارسازي براي اجانب و ورشكستگي زراعت منتهي شد افساد و خرابكاري ميداند. در كشوري كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوي روي آزادي نديدهاند، دم زدن از آزادي زنها مسخره و اغفال است. رژيمي كه در مأموريت براي وطنش از جانب اجانب، سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ ميخواهد اسم اسلام را محو كند، دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنواني ندارد. بايد اين رژيم فاسدِ ارباب و نوكري بداند كه وقت گذشته؛ و اين تبليغات تار عنكبوتي نميتواند ملتي را كه با كمال بيداري و هوشمندي بپاخاسته اغفال كند. خداي تعالي و اسلام عزيز پشتيبان ملت است. من با كمال تواضع دست خود را به سوي ملت نجيب ايران دراز ميكنم؛ از روحانيون عظيم الشأن تا خطباي ارجمند، از جوانان محترم حوزههاي علميه تا دانشجويان دانشگاهها، از بازاريان محترم تا كارگران و دهقانان و جناحها و طبقات محترم داخل و خارج كشور- ايدهمالله تعالي- و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگي و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمايند، و با صداي واحد و نداي همگاني در راه استقلال كشور و قطع ايادي اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند، و با اتكا به خداي متعال و احكام عدالتپرور اسلام همدست و همداستان شوند، و به آنها كه از چهارچوب قانون اساسي دم ميزنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه به رژيم سلطنتي فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت ميكنند، ملت ايران نه از اسلام بهرهمند ميشوند و نه از آزادي و استقلال كشور خبري است و نه مردم روي سعادت ميبينند. از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقي مظلومان است، خواستار و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداي متعال ميسپارم. و السلام عليكم و رحمة اللَّه. 12 شهر صفر 98- روحالله الموسوي الخميني * امام خميني: سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدلپرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند * امام خميني: ملتي كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازي به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه ميدهد پيروز است * من با كمال تواضع دست خود را به سوي ملت نجيب ايران دراز ميكنم؛ از روحانيون عظيم الشأن تا خطباي ارجمند، از جوانان محترم حوزههاي علميه تا دانشجويان دانشگاهها، از بازاريان محترم تا كارگران و دهقانان و جناحها و طبقات محترم داخل و خارج كشور- ايدهمالله تعالي- و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگي و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمايند *قيام خونين 19 ديماه 1356 در قم به دنبال چاپ مقالهاي توهين آميز در روزنامه اطلاعات عليه امام خميني و در اعتراض به اين اهانت صورت گرفت *دژخيمان رژيم شاه، طلاب و مردم قم را كه در راهپيمائي اعتراضي شركت كرده بوند به گلوله بستند و عدهاي از آنها را به شهادت رساندند