تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.
ذهن امیر درباره روزنامه و ارزش سیاسی و مدنی آن خوب روشن بود، و از روزنامه های فرنگستان آگاهی داشت. حتی خوانده بود که: در شهر فرانکفورت آلمان (امیر اساساً به دولتهای آلمانی توجه خاص داشت) باسمه کردن کاغذ اخبار که از تاریخ 1651 مسیحی.. بنا شده، الی حال مطلقاً بسته نشده، و همیشه در کار باسمه اخبار است. توجه میرزا تقی خان معطوف به دو معنی بود: یکی اطلاع یافتن دولت از اوضاع جهان، و دیگر پرورش عقلانی مردم و آشنا کردن آنها به دانش جدید و احوال دیگر کشورها. شماره اول روزنامه وقایع اتفاقیه روز جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 (هفتم فوریه 1851) انتشار یافت. در صفحه اول علامت شیر و خورشید ایران و عبارت "یا اسدالله الغالب" نگاشته شده بود. این شماره به عنوان "روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران" منتشر گردید. از شمارهً دوم به نام "وقایع اتفاقیه" خوانده شد. و تا ده سال بعد (1277 ه.ق.) به همین اسم نشر می شد. در این سال هنگام تصدی میرزا ابوالحسن خان غفاری کاشانی صنیع الملک، نام آن تغییر کرد و از شماره 474 به روزنامه "دولت علیه ایران" مبدل شد؛ و ضمناً به شکل روزنامه مصور درآمد. این نخستین روزنامه مصوری است که در ایران انتشار یافت. دیری نگذشت که دوباره اسم آن تغییر کرد و به روزنامه "دولتی" بدل شد. پس از آن به نام "روزنامه ایران" منتشر گردید و تا انقلاب مشروط همین اسم را حفظ کرد.
فرمان شاه بر عزل امیر صادر شد.
فرمان شاه بر اعدام امیر صادر گشت: « چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد». بنابر آنچه از قول ناصرالدین شاه آورده اند، میرزا آقاخان نوری بود که فرمان قتل را از شاه گرفت و به حاج علی خان سپرد. مخبرالسلطنه می نویسد: « از غلامحسین خان صاحب اختیار شنیدم که ناصرالدین شاه گفته بوده است که به قتل امیر راضی نبودم. میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط را از من گرفت. دستخط دیگر فرستادم که میرزا علی خان نرود، گفت رفته است و معاذیر آورد». روزگار تبعید به چهل روز رسید. جنایت بزرگ تاریخ روز جمعه هفدهم ربیع الاول 1268 (دهم ژانویه 1852) در حمام فین کاشان صورت گرفت. چون حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند، علی اکبر بیک چاپار دولتی را دیدند که منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود؛ که جواب نامه مهدعلیان را به عزت الدوله بگیرد. فراشباشی دست علی اکبر بیک را گرفت، با خود به حمام برد که زن امیر را از آمدن او مطلع نسازد. فراشباشی با مأموران خود وارد حمام گشتند، دیدند خواجه حرمسرا مشغول جمع آوری لباسهای امیر است. اعتماد السلطنه یکی از آن کسان را بر سر او گماشت که از آنجا بیرون نرود. سپس پشت در دیگر حمام را نیز سنگچین کردند که کسی از آن راه داخل نگردد. وارد صحن حمام شدند. فراشباشی فرمان شاه را ارائه داد. امیر خواسته بود عزت الدوله را ملاقات کند یا پیغام برای او بفرستد، و وصیت کند. اعتماد السلطنه اجازه نداده بود. پس امیر به دلاک دستور داد، رگهای هر دو بازویش را بزند؛ و دو کف دستش را بر روی زمین نهاد در حالی که خون از بازوانش فوران داشت. در این وقت میر غضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. چون امیر درغلتید، دستمالی را لوله کرد، به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد. بلند شد؛ گفت: دیگر کاری نداریم. از حمام بیرون آمدند و با اسبهای تندرو به تهران بازگشتند. رفتار عزت الدوله نسبت به شوهرش بزرگوارانه بود. خوی و منش این شاهزاده خانم هجده ساله زیبا، هیچ شباهتی به اخلاق پست مادر افسونگر، و برادر درمانده اش نداشت. از آغاز تباهی کار امیر سپر بلای او بود، و تا دم آخر در وفاداری پایدار ماند. بر خلاف میل شاه و مهدعلیا، با امیر به تبعید گاه رفت؛ همه جا همراه او بود و از شوهرش جدا نمی گشت. |
منبع : www.farhangsara.com - فرهنگسرا
قتل ميرزا تقى خان امير كبير به دستور ناصر الدين شاه : 18 دى 1230
موقعيت ژئوپلتيك ايران به خاطر همسايگى با روسيه و تركيه و راه دستيابى به هند و آسياى ميانه ، در دوران قاجار كشور ما را به قلمرو نفوذ و اسـتـيـلاى بـيـگـانـگـان تـبـديـل كـرده بـود و در آن دوران پـر هـيـاهـو، حـكـومـت ايـران كـه فـاقـد ابـتـدايـى تـريـن اصـول فـرمانروايى بود. دربار قاجار، نه تنها از مردان بزرگ و سياستمداران كار كشته نمى توانست استفاده كند، بلكه اگر كسى هم به كارى يا حركتى بر مى خاست ، بزودى زير چرخهاى ماشين خودكامگى شاه له و نابود مى شد.
مـيـرزا ابـوالقاسم قائم مقام از رجال بزرگ ادب و سياست ، فرزند ميرزا عيسى قائم مقام فراهانى از آن گروه انگشت شمار عهد قاجارى است كه به تدبير، دانش ، لياقت و قابليت سياسى و ميهن دوستى نامدار است .
قائم مقام ، صدراعظم محمد شاه بود و قلمروى كه براى اختيارات خود و شاه تعيين كرده بود، نشان مى دهد كه وى با آگاهى و اشرافى كه نسبت به اوضـاع دربـار و سـازمـان حـكـومـتـى داشت ، مى خواست كه شاه فقط آقايى و احترام و تاج و تخت و ضرب سكه را در انحصار داشته باشد و نصب و عـزل و رتـق و فتق امور دولت و دادن و گرفتن مواجب و منصب را در مجلس وزارت صورت دهد. بى ترديد شيوه اصلى و اصولى كار چنان ايجاب مى كرده كه قائم مقام مى انديشيده و به كار مى برده است . اما كاربرد آن در دربار شاهان قاجار فاقد كارآيى لازم بود.
محيط تربيت امير كبير
مـيـرزا تـقـى خـان ، پـسـر كـربـلايـى مـحـمـد قـربـان فـراهـانـى ، مـلقـب بـه اتـابـك اعـظـم و امـيـر نـظـام و امـيـر كـبـيـر، از بـزرگـتـريـن رجـال سـيـاسـى دو قـرن اخـيـر ايـران و از بـزرگـتـريـن وزراى ايـران در دوره اسـلامـى بـود كـه در حـدود سـال 1223 ه ق در خـانـواده اى از طـبـقـات پـايـيـن بـه دنـيـا آمـد و در دامـان يـكـى از بـهـتـريـن و اصـيـل تـريـن خاندان آن روز ايران ، تربيت يافت و رشد كرد. پدرش از اهالى قريه هزاوه شهرستان اراك بود و به مناسبت اينكه هزاوه در مجاورت فـراهـان ، زادگـاه خـانـواده بـزرگ قائم مقام قرار داشت ، پدرش در سلك نوكران ميرزا عيسى قائم مقام در آمد و به مقام آشپزى رسيد و در زمان ميرزا ابوالقاسم صدراعظم محمد شاه ، مقام نظارت بر آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر قاپوچى (169) قائم مقام شد. تمام اين سمت ها ايجاب مى كـرد كـه كـربـلايـى مـحـمـد قـربـان بـا خـانـدان قـائم مـقـام حـشـر و نـشـر داشـتـه بـاشـد و طـبـعـا پـسـر او هـم بـا اطـفـال خـانـواده قـائم مـقـام در تـماس نزديك باشد. اين وضع خاص كه براى ميرزا تقى خان از دوران كودكى پيش آمد، براى تربيت يك فرد لايق و صـاحـب جـنـبـه هـاى مـختلف بسيار مؤ ثر بود. زيرا چنين فردى ، چون از طبقات پايين و محروم اجتماع است ، به خواسته ها و افكار طبقات پايين مملكت آشـنـاسـت و از سـوى ديـگـر، بـا خـانـدانـى كـه سـررشـتـه امـور مـلت و مـملكت و سياست كشور در آنجا متمركز است حشر و نشر دارد و قهرا با ريشه مسائل جارى مملكت آشنا مى شود.
چـنـيـن فـردى ، حـتـى اگـر از اسـتـعـداد و شـعـور عـادى هـم بـرخـوردار بـاشـد، يـك مـعـجـون جـالب تـوجـه و مـنـشـاء آثـار مـخـتـلف و در عـيـن حال گرانبها از آب در مى آيد، تا چه رسد به شخص امير كبير كه به اعتراف دوست و دشمن از نظر استعداد و شعور، از نوابغ جهان بوده است .
((گويند امير در كودكى كه ناهار فرزندان قائم مقام را مى آورد، براى بازبردن ظروف در حجره ايستاده ، آنچه معلم به ايشان مى آموخت ، فرا مى گـرفـت . تـا روزى قائم مقام به آزمايش پسرانش آمده هر چه از آنان پرسيد، ندانستند اما امير جواب داد. قائم مقام پرسيد: تقى تو كجا درس خوانده اى ؟ عرض كرد: روزها كه غذاى آقازاده ها را آورده ، ايستاده مى شنودم . قائم مقام انعامى به او داد، نگرفت و گريه كرد. بدو فرمود چه مى خواهى ؟ عـرض كـرد: بـه مـعـلم امـر فـرمـايـيـد درسـى را كـه بـه آقـازاده هـا مـى دهـد بـه مـن هـم بـيـامـوزد. قـائم را دل سوخت . معلم را فرمود تا به او نيز بياموزد.))(170)
بـدين ترتيب ميرزا تقى خان زير مراقبت مستقيم معنوى و فرهنگى ميرزا ابوالقاسم قائم مقام قرار گرفت و ميرزا رگه هاى بس نيرومندى از استعداد و هـوش و قـابـليـت را در وجـود ايـن آشـپـززاده كـشـف كـرده بـود و از ايـن رو در بـارورى و تـربـيـت او مـراقبتى در حد فرزندان و برادر زادگان خود مبذول داشت .
دوران كـودكـى و جـوانـى ميرزا تقى خان زير نظر و تربيت قائم مقام سپرى شد. او شيوههاى منشى گرى و نامه نگارى و صدور احكام ديوانى را از نـمـونـه هـاى قـائم مـقـام مـى آمـوخـت . قـائم مـقـام تـحـريـر و نـگـارش پـاره اى از احـكـام و نـوشـتـه هـا را بـه مـيـرزا تـقـى خـان محول مى كرد. بتدريج كار او در محدوده شغل دبيرى قرار گرفت و از رموز و ضوابط امور ادارى و ديوانى بخوبى آگاهى يافت .
شغل استيفا و منشى
در حـوالى سـالهـاى 1243 ه ق امـيـر داخـل خدمت دبيرى و پس از آن وارد در خدمت استيفا(171) شده است و سپس در سلك منشيان رسمى قائم مقام در آمده است ، قائم مقام در اين دوران در دستگاه عباس ميرزا، پسر و وليعهد فتحعليشاه سمت وزارت نظام داشته است .
انتخاب ميرزا تقى خان به عنوا امير نظام
مسئوليت بعدى ميرزاتقى خان ، وزير نظامى است كه در معاونت ميرزا محمد خان زنگنه كه امير نظام بوده است ، قرار مى گيرد.
امـيـركـبـير در اثر حسن سلوك و آشنايى كامل به آداب معاشرت با ماءموران خارجى ، توجه عباس ميرزاى وليعهد را جلب كرد و هنگامى كه خسروميرزا فـرزنـد فـتـحـعـلى شـاه را در شـوال 1242 ه ق بـراى پـوزش خـواهـى از قـتـل گـريـبـايـدوف بـه پـايـتـخـت روسـيـه نـزد امـپـراتـور نـيـكـلاى اول مـاءمـور كردند، ميرزاتقى خان نيز به همراهى وى اعزام شد. ميرزاتقى خان پس از بازگشت از ماءموريت در اثر لياقتى كه از خود نشان داده بود به مقام وزارت نظام آذربايجان رسيد و ملقب به وزير نظام شد.
در سال 1245 ه ق كه نيكلاى اول ، از شهرهاى گرجستان و قفقاز ديدن مى كرد، به وسيله نامه از محمد شاه قاجار دعوت كرد كه به ايروان برود و يـكديگر را ملاقات كنند. اما محمد شاه چون قصد لشكر كشى به افغانستان و تسخير هرات را داشت به جاى خود وليعهد، ناصرالدين ميرزا را كه در آن مـوقـع بيش از 7 سال نداشت و در آذربايجان بسر مى برد، به همراهى چندتن از مردان كارديده روانه ايروان كرد. ميرزاتقى خان در اين سفر به همراهى محمد خان زنگنه (امير نظام ) و چندتن ديگر به ايروان رفت و مورد توجه امپراتور روسيه قرار گرفت .
هـمـچـنـيـن در اخـتـلافـات بـيـن ايـران و عـثـمـانـى مـيـرزاتـقـى خـان بـه نـمـايـنـدگـى ايـران بـا ديـوسـت تـن از افـسـران كـارديـده و رجـال آزمـوده به ارزروم رفت و مدت چهار سال در اين شهر با نماينده دولت عثمانى در حضور نمايندگان دو دولت روس و انگليس رد مذاكره بود تا اينكه توانست در روز شانزدهم جمادى الثانى سال 1262 (ه ق ) موضوع اختلافات را در طى عهدنامه اى خامه دهد و حقوق دولت ايران را در اراضى جانب شرقى ولايت زهاب پايدار سازد.
مـيـرزا تـقـى پـس از مـراجـعـت بـه ايـران دوبـاره بـه پـيـشـكـارى وليـعـهـد مـنـصـوب گـرديـد و پـس از آنـكـه مـحـمـد شـاه در شـشـم شـوال 1264 ه ق در تـهـران وفـات يـافـت ، بـه سـلطنت رسيدن وليعهد (ناصرالدين ميرزا كه در تبريز بود) با وجود مدعيان تاج و تقى خان با تـدبير و تمهيد خاص ، نخست ، ناصرالدين ميرزا را با تشريفات ويژه اى در حضور كنسولهاى خارجى مقيم تبريز به تخت نشانيد و سپس در تهيه مقدمات سفر شاه به تهران بر آمد و شخصا به ترتيب امور قشون پرداخت بطورى كه در ظرف مدت چند روز دوازده ارابه توپ و هشت هنگ سرباز و مقدارى تجهيزات آماده كرد و شاه را از تبريز به سوى تهران حركت داد. ناصرالدين شاه در باسمنج تبريز مقام امارت نظامى را كه به ميرزا تقى خـان وزير نظام تفويض و او را به لقب امير نظام ملقب ساخت و در چمن توپچى به لقب اميركبير اتابك اعظم سرافرازش كرد. ناصر الدين شاه در هـيـجـده ذيـقـعده سال 1264 ه ق به تهران رسيد و در شب 22 ذيقعده مقام صدارت عظمى را به اختيارات تمام و با يك توپ جامه فاخر و آراسته به مرواريد به ميرزا تقى خان داد. در اين دوران سازمان كشور از هم گسيخته و خزانه دولت در اثر بى كفايتى حاج ميرزا آقاسى و عدم توازن هزينه و در آمـد، خـالى شـده بـود، زيـرا بـه واسـطـه اغـتـشـاشـات ، بـيـشـتـر مـاليـات نـقـاط مـخـتـلف كـشـور وصـول نـمى شد و مقدارى هم كه عايد مى گرديد به جيب حكام شهرستانها مى رفت و مبلغ كمى از آنها به مركز مى رسيد و آن مقدار را هم حاجى ميرزا آقاسى صرف حفر قناتها و ساختن توپهاى بى مصرف و حقوق گزاف شاهزادگان و درباريان مى كرد. فرمانداران در شهرستانها در نتيجه ضعف حـكـومـت مـركزى خود را شاهكى مى دانستن و برخى از ايلات و عشاير خود سرى ، و از اطاعت حكومت مركزى سرپيچى مى كردند. نا امنى راهها به حدى رسيده بود كه هيچكس نمى توانست با خيال آسوده از شهرى به شهرى برود و حتى عبور و مرور در كوچه هاى تنگ و تاريك پايتخت هم در شب خالى از مخاطره نبود. ارتشاء در كليه امور به حد اعلى رواج يافته بود.
امـيـر كـه وضـع خـراب و از هـم پـاشـيـده داخـل كـشـور را مـى دانـسـت در مـرحـله اول شـروع بـه تـصـفـيـه دسـتـگـاه دولتـى و عزل و نصب ماءموران كشورى و لشكرى كرد و براى تصدى هر شغلى شايسته ترين و صديق ترين افراد را انتخاب كرد. بعد از تقسيم كارها به اصـلاح مـاليـه كـشـور پـرداخـت و وقـتـى كـه دفـتـر خـرج و دخـل مـملكتى را بررسى كرد، جمع مخارج را دوكرور (يك ميليون ) تومان بيشتر از درآمد كل كشور يافت . امير براى توازن دخل و خرج به اصلاحات زير دست زد:
1- وصل در آمد را از روى مميزى بطور عادلانه مقرر داشت . برخى از مالياتهاى بى موضوع را ملغى و در بعضى موارد ماليات جديدى وضع كرد.
2- از هـزيـنـه هـاى بـى مـورد و حـقـوق گـزاف دربـاريان ، شعرا و شاهزادگان و حتى شاه ، تا حدى كه ممكن بود كاست . كه اين امر، موجب خشم غضب درونى آنان گرديد و دلها از كينه امير كبير پر كرد.
3- از بـخـشـشـهـاى بـى مـورد جـلوگـيـرى و اجـازه نـمـى داد كـه اطـرافـيـان مـتـمـلق شـاه بـه حـيـف و ميل بودجه مملكت بپردازند.
4- از دست اندازى شاه به خزانه و جواهرات سلطنتى ممانعت به عمل آورد.
5- هزينه و در آمد كل كشور را بگونه اى تنظيم كرد كه در آمد دو كرور تومان بيش از مخارج كشور و اين دو كرور تومان براى احتياط ذخيره شود تا اگر موقعى دولت بخواهد لشكركشى و يا هزينه هاى اساسى نمايد، سيم و زر در خزانه دولت به حد كافى موجود باشد.
بـزودى در سـراسـر ايران امنيتى كه نظير آن كمتر ديده شده بود، برقرار ساخت و دزدى و راهزنى بكلى منسوخ شد. امير كبير پس از اصلاح ماليه به اصلاح قشون پرداخت . خودش صبح زود به سربازخانه ها مى رفت و اسلحه و مهمات را بازديد مى كرد.
بـه مـسـاءله صـادرات و واردات توجه كامل كرد و از واردات حتى المقدور كاست و از ورود بيش از حد كالاهاى خارجى جلوگيرى كرد و چون در آن موقع احـتـيـاج بـه مـصـنـوعـات خـارجـى مـثـل امروز نبود، به تاءسيس كارخانه هاى دستى براى رفع احتياجات كشور همت گماشت . زراعت نيشكر مازندران و خوزستان را توسعه داد و كشاورزان را از پرداخت ماليات معاف داشت .
از اقـدامـات مـهـم ديـگـر تـاءسـيس دارالفنون تهران بود.(172) ديگر از اقدام