اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان
جو حاکم در دوران حکومتهاي بنياميه و بني عباس و نظير آنها سبب گرديد که بسياري از حقايق اسلامي به دست فراموشي سپرده شود و در ميان مسلمانان ترويج نشود و در مقابل بسياري از چيزها که در مسير سياست آنها قرار ميگرفتبه وجود آمد و تبليغ شد. نظير مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.
جلالالدين عبدالرحمان سيوطي [1] در حالات «يزيدبن عبدالملک بن مروان» که بعد از «عمر بن عبدالعزيز» به حکومت رسيد مينويسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربنعبدالعزيز رفتار کنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم درباري) را پيش او حاضر کردند و همه آنها شهادت دادند که بر خلفا حساب و عذابي نيست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بيبندو باري) برگشت.
«زماني که منصور عباسي از مالک بن انس امام مذهب مالکي خواست کتاب «موطا» را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط کرد که بايد در کتابت از علي بن ابيطالب (ع) حديثي نقل ننمايي! و نيز [2] به او گفت: از «شواذ بن مسعود» و «شدائد بن عمر» و رخصتهاي «ابن عباس» اجتناب کن» به هر حال در اثر جريانهاي اشاره شده و [3] انزواي امامان: و شهادت، تبعيد و زنداني شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهلبيت (ع) سبب گرديد که مساله مهدويت در ميان برادران اهل سنتبه دست فراموشي سپرده شود و اين مقدار که در کتابها نقل شده و محفوظ مانده از کرامات بلکه از معجزات است که خداوند خواسته استحجتبر همه اهل اسلام تمام شود. امروز که وضع زمان عوض شده اميد است دانشمندان اسلامي اين حقايق را ترويج کرده و وظيفه الهي خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.
با توجه به آنچه گذشت در اين مقاله سعي شده است که با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود که شيعه و اهل سنت درباره امام زمان (ع) متفقالقولاند وحدت نظر دارند. به عبارت ديگر:
اهل سنت نيز مانند شيعه ميگويند: مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسکري (ع) است و در سال 255 هجري در شهر سامرا از مادري به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور کرده و حکومت جهاني واحدي تشکيل خواهد داد.
پس به طور خلاصه ميتوان گفت در اين مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسي به اثبات ميرسد: در گفتار اول اثبات ميشود: مهدي موعود «که آمدنش به طور متواتر از رسولالله (ص) نقل شده، فزرند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکري: است و يک شخص مجهول و نامعلومي نيست.
در گفتار دوم با بررسي اقوال تني چند از بزرگان اهل سنت که همه آنها ولادت امام زمان (ع) را نوشته و ولادت او را بطور قطع و يقين بيان داشتهاند معلوم ميشود که شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش بياساس بوده است.
چنانکه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از کتب برادران اهل سنت جمع آوري شده و نگارنده از اين کار دو نظر داشته استيکي اينکه: برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذري نياورند و نگويند که اين مطالب در کتابهاي ما نيست ديگر آنکه مطالعه کنندگان شيعه مذهب را سبب تحکيم اعتقاد باشد و بدانند آنچه که آنها عقيده دارند مورد تصديق اهل سنت نيز ميباشد. اين مزيتبه نظر من سبب نزديک شدن اهل سنت و شيعه نسبتبه يکديگر خواهد گرديد.
مهدي شخصي نه مهدي نوعي
برادران اهل سنت در رابطه با مهدي موعود «ميگويند: ما به مهدي نوعي عقيده داريم. به عبارت ديگر ما منکر موعود نيستيم. احاديثي که از رسول خدا (ص)درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولي ميگوييم، او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه کسي است اما در آينده متولد ميشود و بعد از برزگ شدن قيام ميکند و حکومت جهاني واحد تشکيل ميدهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسين (ع)است. [1] .
مثلا شبراوي شافعي در الاتحاف [2] ميگويد: شيعه عقيده دارد مهدي موعود که احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده، همان پسر حسن عسکري خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد ولي صحيح آن است که او هنوز متولد نشده و در آينده متولد شده و بزرگ ميشود واو از اشراف آل البيت الکريم است.»
«ابن ابي الحديد» در شرح نهجالبلاغه [3] ذيل خطبه16 ميگويد:
«اکثر محدثين عقيده دارند مهدي موعود از نسل فاطمه (ع) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به ذکر او تصريح کردهاند و شيوخ مابه او اعتراف کردهاند. فقط فرق آن است که او به عقيده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد خواهد گرديد.
ناگفته نماند که: اهل سنتبر اين گفته خود دليلي از احاديث يا آيات نياوردهاند. فقط شهرتي است که در ميان ايشان به وجود آمده است و اين از نتايج منزوي شدن اهل بيت (ع)و برگشتن خلافت اسلامي از آنهاست چنانکه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهي احاديث منقوله در کتب اهل سنت عينا عقيده شعيه را ميرساند و در آن احاديث ميخوانيم که: مهدي موعود (ع) دوازدهمين امام از ائمه دوازدهگانه و نهمين فرزند امام حسين (ع) و چهارمين فزرند امام رضا (ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکري (ع) است.
و نيز روايات اهل سنت ميگويند که آن حضرت در سال 255 هجري در نيمهشعبان در شهر سامرا از مادري به نام نرجس به دنيا آمده است. بنابراين شيعه و اهل سنت در مهدي موعود شکي ندارند و هر دو عقيده به مهدي شخصي دارند. منتها، دورانهاي تاريک و انزواي اهل بيت و عصر حکومتسياه بنياميه و بنيعباس مانع از آن شد که اهل سنت چيزي را که در کتابهاي خود نوشته و نقل کردهاند در ميان خود شهرت بدهند و مانند شيعه منتظر آمدن مهدي شخصي (ع) باشند.
ما اينک بعضي از دلايلي را که دلالت بر مهدي شخصي دارند از کتب برادران اهل سنت نقل کرده و درباره آنها توضيح ميدهيم:
1- محمد صالح حسيني ترمذي حنفي از سلمان فارسي نقل کرده ميگويد:
«دخلت علي النبي (ص) فاذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و فاه و يقول: انتسيد ابن سيدانت امام ابن امام، نتحجةابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تا سعهم قائمهم.» [4] .
«يعني داخل محضر رسول خدا (ص) شدم ناگاه ديدم که حسين (ع) بر روي زانوي آن حضرت است. حضرت چشمها و دهان حسين را ميبوسيد و ميفرمود: تو آقايي فرزند آقايي، تو امامي، پسر امامي، تو حجتي فرزند حجتي. پدر نهنفر حجتي از صلب تو که نهم آنها قائم آنهاست.
اين حديثشريف صريح است در اينکه مهدي موعود (ع) نهمين فرزند امام حسين (ع) است علي هذا متولد هم شده است. بنابراين حديث نميشود گفت معلوم نيست مهدي چه کسي است و هنوز متولد نشده است.
«عبدالله بسمل» نيز همين حديث را عينا نقل کرده است. [5] .
2- «ابوالمويد موفق خوارزمي حنفي» (متوفاي 568) آن را با کمي تفاوت از «سليم بن قيس» از «سلمان محمدي» چنين نقل ميکند:
«قال دخلت علي النبي (ص) واذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و يلثم فاه و يقول انک سيدابن سيدابوسادة انک امام ابن امام ابوائمة، انک حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم [6] .
«مهدي موعود (ع) در کلام رسول خدا (ص) به احسن وجه تعيين شده و آن نهمين فرزند امام حسين (ع) است.»
3- حافظ شيخ سليمان حنفي قندوزي حديث فوق را در ينابيعالمودة باب 54 ص 168 و نيز در باب56 ص 258 از کتاب مودة القربي تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي786) نقل کرده است و نيز در باب77 ص 445 باز از مودةالقربي و در باب 94، ص 492 از خوارزمي به دو سند از سلمان فارسي و امام سجاد (ع) از پدرش امام حسين (ع) نقل کرده که دومي چنين است:
«عن علي بن الحسين عن ابيه الحسين بن علي: دخلت علي جدي رسولالله (ص) فاجلسني علي فخذه و قال لي: ان الله اختار من صلبک يا حسين تسعة ائمة تاسعهم قائمهم و کلهم فيالفضل و المنزلة عندالله سواء»
«امام ميفرمايد: به محضر جدم رسولالله (ص) داخل شدم مرا روي زانوي خويش نشانيد و فرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختيار کرده که نهم آنها قائم آنهاست و همه در فضيلت و مقام پيش خداوند يکسانند».
بنابراين مهدي (ع) يک مهدي معين و نهمين فرزند امام حسين (ع) است.
ناگفته نماند که کتاب «مودة ذويالقربي» تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي786) حاوي چهارده فصل است که شيخ سليمان حنفي همه آن کتاب را در «ينابيعالموده» آورده و آن را باب پنجاه و ششم اين کتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «المودة العاشرة في عدد الائمه و ان المهدي منهم» حديث مبارک فوق را چنانکه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالي از سلمان فارسي از رسولالله (ص) نقل کرده است.
پس بنابر آنچه ما به دست آوردهايم حديث فوق در کتابهاي «مقتل خوارزمي» در «ارجحالمطالب» «مناقب مرتضوي»، «مودة ذويالقربي» و «ينابيع المودة» نقل شده است و دلالتبر مهدي شخصي دارد يعني مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين (ع) است.
4- حموئي جويني شافعي از عبدالله بن عباس نقل کرده که گفت:
«سمعت رسول الله (ص) يقول انا و علي و الحسن و الحسين و تسعة من ولدالحسين مطهرون معصومون» [7] .
«شنيدم که حضرت ميفرمود من، علي، حسن، حسين، و نه نفر از فرزندان حسين همه پاک شده از طرف خدا و معصوم هستيم».
و نيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل کرده است [8] وهمچنين در «ينابيع المودة» [9] از کتاب «مودة القربي» (مودت دهم) واز فرائدالسمطين [10] نقل شده است.
از اين حديث نيز روشن ميشود که مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين (ع) است و اگر بگويند چه مانعي دارد که فرزند امام حسين باشد ولي بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! ميگوييم به قرينه روايات گذشته و روايات آينده، نه نفر پشتسر منظورند. يعني امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين (ع) است.
5 - شبراوي شافعي مصري (متوفاي 1172) در کتاب «الاتحاف بحبالاشراف» [11] وابن صباغ مالکي در «فصول المهمة» [12] نقل ميکنند که:دعبلبنعليخزاعي ميگويد: چون به محضر حضرت رضا (ع) رسيدم و در ضمن قصيده خود اين دو شعر را خواندم که
: خروج امام لا محالة خارج يقوم علي اسم الله و البرکات يميز فينا کل حق و باطل و يجزي علي النعماء النقمات
حضرت رضا (ع) با گريه سرش را بلند کرد و فرمود: اي دعبل! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است آيا ميداني آن امام کدام است که قيام ميکند؟ گفتم: نميدانم، فقط شنيدهام که امامي از شما اهل بيت قيام کرده زمين را پر از عدل خواهد کرد.
«فقال: يا دعبل الامام بعدي محمد ابني و بعده علي ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجةالقائم المنتظر في غيبة المطاع في ظهوره و لو لم يبق منالدنيا الايوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيملاء الارض عدلا کما ملئت جورا».
«اي دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر او ست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غيبت مورد اطاعتخواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنيا نماند مگر يک روز، خدا آن روز را بلند خواهد کرد تا خروج نموده و زمين را پر از عدل و داد گرداند همانطور که از ظلم پر شده باشد.»
شايان ذکر است که اين حديث را شيخالاسلام حموئي در فرائدالسمطين از ابوالصلت عبدالسلام هروي [13] و حافظ قندوزي حنفي از فوائد حموئي شافعي [14] نقل کرده است
6- شيخالاسلام حموئي جويني شافعي در فرائد السمطين [15] از حسين بن خالد نقل کرده که [امام] عليبنموسيالرضا (ع) فرمود کسي که ورع ندارد، دين ندارد و کسي که تقيه ندارد ايمان ندارد و «ان اکرمکم عندالله اتقيکم» يعني عمل کنندهتر به تقيه. گفته شد يابن رسولالله تا کي تقيه کنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر کسي تا قبل از خروج قائم تقيه را ترک کند از مانيست.
«فقيل له يابن رسولالله و من القائم منکم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من کل جور و يقدسها من کل ظلم و هوالذي يشک الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره»
«گفته شد يابن رسولالله کداميک از شمااهل بيت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من، پسر خانم کنيزان. خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلم پاک و از هر ستم خالي ميگرداند. او همانست که مردم در ولايت وي شک کنند و او صاحب غيبت است و چون خروج کند زمين بانورش روشن ميگردد.»
او همانست که زمين براي وي پيچيده شود و براي وي سايهاي نباشد و او همان است که منادي درباره وي از آسمان ندا ميکند. ندايي که خدا آن را به گوش همه اهل زمين ميرساند. منادي ميگويد:بدانيد حجتخدا در نزد کعبه ظهور کرده تابع او شويد که حق در او و با اوست و آن است قول خداي عزوجل که ميفرمايد:
«ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين» [16] .
اين حديث مانند حديث سابق دلالت بر مهدي معين دارد.
حافظ قندوزي همين حديث را از فرائد السمطين نقل کرده و ميگويد:
«قال الشيخ المحدث الفقيه محمد بن ابراهيم الجويني الحموئي الشافعي في کتابه فرائد السمطين عن دعبل الخزاعي...» [17] .
7- ابن صباغ مالکي در «الفصولالمهمه» [18] که آن را در معرفت ائمه نگاشته است ميگويد:
«و روي ابنالخشاب في کتابه مواليد اهل بيتيرفعه بسنده الي عليبنموسيالرضا (ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابي محمد الحسن بن علي و هو صاحب الزمان القائم المهدي»
«ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادي در کتاب خود که سندش را به امام رضا (ع) رسانده که آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدي موعود) از فرزندان ابي محمد حسن بن علي عسکري است و او صاحب الزمان و قائم مهدي است».
8 - شيخ الاسلام حموئي شافعي در فرايدالسمطين [19] و موفق بن احمد خوارزمي حنفي در کتاب «مقتلالحسين» [20] (ع) نقل ميکنند از ابيسلمي که شترچران رسول خدا (ص) بود [21] ميگويد: از رسول خدا (ص) شنيدم که ميفرمود: در شب معراج از خداي جليل خطاب آمد:
«آمن الرسول بما انزل اليه من ربه» [22] .
گفتم: «والمومنون» خطاب رسيد: راست گفتي اي محمد، کدام کس را در ميان امت خود گذاشتي؟ گفتم: بهترين آنها را خطاب رسيد: عليبنابيطالب را؟ گفتم: آري پروردگارا! خطاب رسيد: يا محمد! من توجه کردم به زمين، توجه کاملي و تو را از اهل زمين اختيار کردم. نامي از نامهاي خود رابراي تو مشتق کردم. من ياد نميشوم، مگر آنکه تو هم با من يادشوي.منم محمود و تويي محمد.
بعد دفعه دوم به زمين نظر کردم از آن «علي» را برگزيدم و نامي از نامهاي خود براي او مشتق کردم و منم اعلي و اوست علي يا محمد! من تو را و علي، فاطمه و حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از شبح نور آفريدم [23] و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه کردم. هر که قبول کرد در نزد من از مؤمنين است و هر که انکار نمود نزد من از کفار است. اي محمد! اگر بندهاي از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد و يا مانند مشک خشکي گردد. پس در حال انکار ولايت شما پيش من آيد، او را نميآمرزم تا اقرار به ولايت شما کند. اي محمد! آيا ميخواهي اوصياي خود را ببيني؟ گفتم: آري بار خدايا، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر:
«فالتفت فاذا انا بعلي و فاطمه والحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و المهدي في ضحضاح من نور قياما يصلون و هو - يعنيالمهدي - في وسطهم کانه کوکب دري و قال يا محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتک و عزتي و جلالي انه الحجةالواجبة لاوليائي والمنتقم من اعدائي».
«من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه ديدم: علي، فاطمه، حسن، حسين، محمد بن علي، باقر، جعفربن محمد صادق، موسي بن جعفر کاظم، علي بن موسيالرضا، محمد بن علي جواد، علي بن محمد هادي، حسن بن علي عسکري و مهدي در دريايي از نور ايستاده و نماز ميخوانند و مهدي در وسط آنها مانند ستاره درخشاني بود. خدا فرمود: اي محمد! اينها حجتها هستند، مهدي منتقم عترت توست. به عزت و جلال خودم قسم او حجتي است که ولايتش بر اولياي من واجب است و او انتقام گيرنده از دشمنان من است».
حافظ حنفي قندوزي، اين حديث شريف را در «ينابيع المودة» [24] از خوارزمي نقل کردهو ميگويد: حمويي نيز در فرائد آن را نقل کرده است و در ينابيع به جاي «والمهدي» عبارت «و محمد المهدي بن الحسن» آمده است. اين حديث گذشته از دلالتبر مهدي شخصي حاوي اسامي مبارک همه امامان صلواتالله عليهم اجمعين - است.
9- «موفق بن احمد خوارزمي» در «مقتل الحسين» [25] و «شيخ الاسلام حمويي شافعي» در «فرائدالسمطين» [26] «سعيد بن بشير» از علي ابن ابيطالب (ع) نقل کردهاند که فرمود:
قال رسولالله (ص) انا واردکم علي الحوض و انتيا عليالساقي و الحسن الرائد [27] والحسين الامر و عليبن الحسين الفارط و محمد بن عليالناشر و جعفر بن محمد السائق و موسي بن جعفر محصي المحبين و المبغضين و قامع المنافقين و علي بن موسي معين المؤمنين و محمد بن علي منزل اهل الجنة في درجاتهم و علي بن محمد خطيب شيعته و مزوجهم الحور العين والحسن بن علي سراج اهلالجنة يستضئون به والمهدي شفيعهم يومالقيامه حيث لاياذنالله الا لمن يشاء و يرضي».
من پيشتر از شما وارد [28] حوض کوثر ميشوم تو يا علي ساقي کوثر هستي و حسن مدير آنست، حسين فرمانده آن ميباشد، علي بن الحسين سابق برديگران در رسيدن به آن، امام باقر مقسم آن، جعفر صادق سوقدهنده به آن، موسي بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زايلکننده منافقان، علي بن موسي يار مؤمنان، محمد بن علي جواد نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و علي بن محمد هادي، خطيب شيعه و تزويج کننده حورالعين به آنهاست، حسن بن علي عسکري چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنايي آن روشنايي ميگيرند و مهدي موعود شفاعت کننده آنهاست در مکاني که خدا اجازه شفاعت نميدهد مگر به کسي که بخواهد و از او راضي باشد».
اين حديث مبارک نيز که برادران اهل سنتبه صورت قبول، آن را نقل کردهاند حاوي نامهاي پاک دوازده امام: است.
10- حافظ سليمان قندوزي از جابربن يزيد جعفي نقل کرده ميگويد: شنيدم جابر بن عبدالله انصاري ميگفت: رسول خدا (ص) به من فرمود:
«يا جابر! ان اوصيايي و ائمة المسلمين من بعدي اولهم علي، ثمالحسن، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ستدرکه يا جابر فاذ القيتة فاقرئه مني السلام، ثم جعفربن محمد، ثم موسي بن جعفر، ثم علي بن موسي، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي،ثم القائم، اسمه اسمي و کنيه کنيتي ابن الحسن بن علي ذاک الذي يفتح الله علي يديه مشارق الارض و مغاربها ذاک الذي يغيب عن اوليائه غيبة لا يثبت علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان» [29] .
«اي جابر! اوصياي من و امامان مسلمين بعد از من اول آنها علي بن ابيطالب است. بعد از او حسن، بعد از او حسين، بعد از او علي بن حسين، بعد از او محمد بن علي معروف به باقر. اي جابر! تو او را درک خواهي کرد و چون به خدمتش رسيدي سلام مرا برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسيبن جعفر، بعد از او علي بن موسي، بعد از او محمد بن علي، بعد از او علي بن محمد، بعد از او حسن بن علي، بعد از او قائم آل محمد که نامش نام من و کنيهاش کنيه من است پسر حسن بن علي، او همانست که خدا با دست وي شرق و غرب زمين را فتح ميکند، او همانست که از دوستان خويش مدت زيادي غايب ميشود، تا حدي که در اعتقاد به امامت او باقي نميماند مگر آنان که خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان کرده است»
جابر ميگويد: گفتم يا رسولالله! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وي منتفع ميشوند؟ فرمود: آري به خدايي که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايي ميگيرند. چنانکه مردم از آفتاب بهره ميبرند با آنکه زير ابرهاست. اي جابر! اينکه گفتم از مکنونات سر خداست و از علم مخزون خدا ميباشد آن را اظهار مکن مگر به کسي که اهليت دارد.
در اينجا بدليل ضيق مجال به ذکر موارد ياد شده اکتفا کرده و طالبان را براي مطالعه بيشتر در اين زمينه به کتاب «اتفاق در مهدي موعود» از همين نگارنده ارجاع ميدهيم.