جان جانان

امام خمینی (ره) -گرد آوری مرتضی نائینی
بازدید : 3224
زمان تقریبی مطالعه : 40 دقیقه
تاریخ : 15 خرداد 1393
جان جانان

پيشگفتار
با سپاس از مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) که امکان استفاده از موارد تلخيص شده ي سخنان و آثار امام راحل را فراهم آوردند.
با سلام و درود به پيش گاه مقدس مولود نيمه ي شعبان و آخرين ذخيره ي امامت، حضرت بقيّة اللّه - ارواحنا فداه - و يگانه دادگستر ابدي و بزرگ پرچم دار رهايي انسان از قيود ظلم و ستم استکبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعي او. سلام بر غيبت و ظهور او و سلام بر آنان که ظهورش را با حقيقت درک مي کنند و از جام هدايت و معرفت او لبريز مي شوند. [1] .

بقية اللّه، انسان کامل
مي گويند: والعصر ان الانسان لفي خسر. عصر، انسان کامل است، امام زمان عليه السّلام است؛ يعني عصاره ي همه ي موجودات. قسم به عصاره ي همه ي موجودات؛ يعني قسم به انسان کامل. [1] .
عصر، هم محتمل است که در اين زمان حضرت مهدي عليه السّلام باشد يا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم صلّي اللّه عليه و آله و ائمه هدي عليهم السّلام و در عصر ما حضرت مهدي عليه السّلام است. قسم به عصاره ي موجودات عصر، فشرده ي موجودات، آن که فشرده ي همه ي عوالم است. يک نسخه است، نسخه ي تمام عالم. همه ي عالم در اين موجود، در اين انسان کامل عصاره شده است و خدا به اين عصاره قسم مي خورد. [2] .
حضرت مهدي عليه السّلام، ابعاد مختلفه دارد که آن چه که براي بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست. [3] .
پيغمبر مي خواست همه ي مردم را علي بن ابي طالب عليه السّلام کند، ولي نمي شد و اگر بعثت، هيچ ثمره اي نداشت الاّ وجود علي بن ابي طالب عليه السّلام و وجود امام زمان عليه السّلام، اين هم توفيق بسيار بزرگي بود. اگر خداي تبارک و تعالي، پيغمبر را مبعوث مي کرد براي ساختن يک چنين انسان هاي کامل، سزاوار بود. لکن آن ها مي خواستند که همه، آن طوري بشوند، آن توفيق حاصل نشد. [4] .
ماه شعبان، شب نيمه ي شعبان دارد که تالي ليلة القدر است. ماه رمضان، مبارک است، براي اين که ليلة القدر دارد. و ماه شعبان، مبارک است براي اين که نيمه ي شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است، براي اين که نزول وحي در او شده است يا به عبارت ديگر؛ معنويت رسول خدا، صلّي اللّه عليه و آله وحي را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است براي اين که ماه ادامه ي همان معنويات ماه رمضان است. اين ماه مبارک رمضان، جلوه ي ليلة القدر است که تمام حقايق و معاني در او جمع است. و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامه ي همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم صلّي اللّه عليه و آله به ولايت کلي الهي، بالاصالة تمام برکات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، به برکت ولايت مطلقه، به تبع رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله همان معاني را ادامه مي دهد......
همان طوري که رسول اکرم صلّي اللّه عليه و آله به حسب واقع، حاکم بر جميع موجودات است، حضرت مهدي عليه السّلام نيز، همان طور حاکم بر جميع موجودات است. آن، خاتم رسل است و اين، خاتم ولايت. آن، خاتم ولايت کلي بالاصالة است و اين، خاتم ولايت کلي به تبعيت است. [5] .
ماه مبارک رمضان که ماهي مبارک است، ممکن است براي اين باشد که ماهي است که وليّ اعظم، يعني رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله واصل شده و بعد از وصول، ملايکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او، ملايکه نازل مي شوند. به قدرت وليّ اعظم است که قرآن نازل مي شود و ملايک نازل مي شوند. وليّ اعظم، به حقيقت قرآن مي رسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسيدن، متنزّل مي کند به وسيله ي ملايکه - که همه تابع او هستند - قرآن شريف را، تا به حدي که براي مردم بگويد. قرآن در حد ما نيست، در حد بشر نيست. قرآن، سرّي است بين حق و وليّ اللّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل مي شود تا مي رسد به اين جايي که به صورت حروف و کتاب در مي آيد که ما هم از آن استفاده ي ناقص ‍ مي کنيم. و اگر سرّ «ليلة القدر» و سرّ «نزول ملايکه» در شب هاي قدر - که الآن هم براي وليّ اللّه اعظم حضرت صاحب عليه السّلام اين معنا امتداد دارد - سرّ اين ها را ما بدانيم، همه ي مشکلات ما آسان مي شود. [6] .
...ذوات مطهره ي معصومين از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله تا حجت عصر (عجل اللّه فرجه) که مفاتيح وجود و مخازن کبريا و معادن حکمت و وحي و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصيل اند. [7] .
من خيلي ناراحت مي شوم از اين که مثلا امام عصر عليه السّلام را مي گويند: سلطان السلاطين، خليفة اللّه است. [8] .
مقام مقدس وليّ اللّه اعظم و بقية اللّه في ارضه ارواحنا لِمَقدَمِهِ الفداء که واسطه ي فيض و عنايات حق تعالي است. [9] .
از پيغمبر گرفته تا امام عصر عليهم السّلام همه از گناه مي ترسيدند. گناه آن ها غير ايني است که من و شما داريم. آن ها يک عظمتي را ادراک مي کردند که توجه به کثرت، از گناهان کبيره است پيش ‍ آن ها. [10] .
عرضه اعمال بر امام زمان
تمام ذرات کارهاي ما تحت نظر خداي تبارک و تعالي است و نامه ي اعمال ما به حسب روايات به امام وقت عرضه مي شود. امام زمان عليه السّلام مراقب ما هستند. [1] .
توجه داشته باشيد که در کارهاي تان جوري نباشد که وقتي بر امام زمان عليه السّلام عرضه شد، خداي نخواسته، آزرده بشوند و پيش ‍ ملايکة اللّه يک قدري سرافکنده بشوند که، اين ها شيعه هاي من هستند. اين ها دوستان من هستند و برخلاف مقاصد خدا عمل کردند. رييس يک قوم اگر قومش خلاف بکند، آن رييس منفعل مي شود. [2] .
طوري باشد که نامه ها وقتي عرضه مي شود، ايشان را متأثر نکند. [3] .
خلاف ما براي امام زمان عليه السّلام سرشکستگي دارد. دفاتر را وقتي بردند خدمت ايشان و ايشان ديد شيعه هاي او (خوب، ما شيعه ي او هستيم)، شيعه ي او دارد اين کار را مي کند، امام زمان عليه السّلام سرشکسته مي شود. بيدار بشويد که مسأله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نيست، خطر ملت نيست، خطر اسلام است. [4] .
قبل از اين که اين نامه ي اعمال ما به پيشگاه خدا و قبل از آن به پيشگاه امام زمان عليه السّلام برسد، خودمان بايد نظر کنيم به اين نامه ي اعمال مان. [5] .
وقتي نامه هاي ما را بردند پيش امام زمان عليه السّلام (در روايات است که هر هفته مي برند، هفته اي دو دفعه). وقتي که مي برند، اعمال ما جوري باشد که نمايش از اين بدهد که ما تابعيم. ما آن طور نيست که خودسر بخواهيم يک کاري را انجام بدهيم. [6] .
اگر يک وقت، نامه ي عمل يک روحاني را بردند و به امام زمان عليه السّلام دادند و آن ملايکة اللّهي که بردند و نامه را دادند، بگويند: اين هم روحاني شما، اين ها پاسداران اسلام شماهستند؟ و امام زمان عليه السّلام خجالت بکشد، نعوذ باللّه. او علاقه دارد به شما. شما ببينيد اگر اين آقا، خودشان خيلي منزه است، از پسرشان يک چيزي صادر بشود، خودشان سرافکنده مي شوند. اگر از خادم شان يک چيزي صادر بشود، خودشان سرافکنده مي شوند. ما همه خادم هستيم. از ما توقع هست. از شما توقع هست. [7] .
من خوف دارم که کاري بکنيم که امام زمان عليه السّلام پيش خدا شرمنده بشود. اين ها شيعه ي تو هستند اين کار را مي کنند! نکند يک وقت خداي نخواسته، يک کاري از ماها صادر بشود که وقتي نوشته برود، نوشته هاي ملايکة اللهي که مراقب ما هستند، رقيب هستند، هر انساني، رقيب دارد و مراقبت مي شود. ذره هايي که بر قلب هاي شما مي گذرد، رقيب دارد. چشم ما رقيب دارد. گوش ما رقيب دارد. زبان ما رقيب دارد. قلب ما رقيب دارد. کساني که مراقبت مي کنند اين ها را، نکند که خداي نخواسته از من و شما و ساير دوستان امام زمان عليه السّلام يک وقت، چيزي صادر بشود که موجب افسردگي امام زمان عليه السّلام باشد. مراقبت کنيد از خودتان، پاسداري کنيد از خودتان. [8] .
کسب رضايت حضرت بقية اللّه
رهبر همه ي شما و همه ي ما، وجود مبارک بقية اللّه عليه السّلام است و بايد ماها و شماها طوري رفتار کنيم که رضايت آن بزرگوار را که رضايت خداست، به دست بياوريم. [1] .
من اميدوارم که همه ي خواهرها و برادرها و همه ي قشرهاي اين ملت و همه ي ما، از خدمت گزاران به اسلام و وليّ عصر عليه السّلام باشيم. ما در يک مملکتي هستيم که مملکت وليّ عصر عليه السّلام است و وظيفه ي آن هايي که در مملکت وليّ عصر عليه السّلام زندگي مي کنند، يک وظيفه ي سنگين است. نمي توانيم ما لفظاً بگوييم ما در زير پرچم وليّ عصر عليه السّلام هستيم و عملاً توي آن مسير نباشيم، چنان چه نمي توانيم بگوييم که ما، جمهوري اسلامي داريم و عملاً آن طور نباشيم، اسلامي نباشيم. [2] .
انتظار يعني مقابله با ظلم
در بعضي روايات که من حالا نمي دانم صحت و سقمش را، هست که يکي از چيزهاي مستحب اين است که مؤ منين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند. اسلحه ي مهيّا، نه اين که اسلحه را بگذارند کنار و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشند براي اين که با ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکليف است. نهي از منکر است. به همه ي ما تکليف است که بايد مقابله کنيم با اين دستگاه هاي ظالم، خصوصاً دستگاه هايي که با اساس مخالفند. [1] .
ما منتظران مقدم مبارکش، مکلف هستيم تا با تمام توان کوشش ‍ کنيم تا قانون عدل الهي را در اين کشور وليّ عصر عليه السّلام حاکم کنيم و از تفرقه و نفاق و دغل بازي بپرهيزيم و رضاي خداوند متعال را در نظر بگيريم. [2] .
اميدوارم که ما همه جزء هيأت قائميه باشيم و همه به آن وظايفي که اسلام، قرآن، تحت لواي حضرت صاحب عليه السّلام براي ما تعيين فرموده اند، عمل کنيم و صورت ها را محتواي واقعي به آن بدهيم و الفاظ را معاني حقيقي.
شايد اين وصفي که براي حضرت صاحب عليه السّلام ذکر شده است، دنبال همين آيه شريفه که مي فرمايد: قل اِنّما اَعِظُکُم بِواحِدة أن تَقوموا لِلّه مثني و فرادي، دنبال همين معنا باشد که همه بايد قيام بکنيم. قيام واحد که بالاترين قيام، همان قيام آن شخص واحد است. و همه ي قيام ها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام للّه باشد. خداي تبارک و تعالي مي فرمايد که: قل انّما اعظکم بواحدة. به امت بگو که فقط من يک موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است که، قيام کنيد و قيام لِلّه باشد. قيام لِلّه کنيد. البته آن حضرت قيام لِلّه مي فرمايند و آن لِلّهي که و آن خلوصي که براي ايشان هست، براي ديگران نيست. لکن شيعه هاي بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروي از او بکنند در اين که قيام کنند لِلّه، براي خدا. [3] .
اميد آن است که مسلمانان و مستضعفان جهان به پاخيزند و داد خود را از مستکبران بگيرند و مقدّمات فرج آل محمد صلّي اللّه عليه و آله را فراهم نمايند. [4] .
ان شاءاللّه، اسلام را به آن طور که هست، در اين مملکت پياده کنيم و مسلمين جهان نيز اسلام را در ممالک خودشان پياده کنند و دنيا، دنياي اسلام باشد و زور و ظلم و جور از دنيا بر طرف بشود و مقدّمه باشد براي ظهور وليّ عصر ارواحنا له الفداء. [5] .
اين چيزي که ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارک ايشان را، لکن با انتظار تنها نمي شود. بلکه با وضعي که بسياري دارند، انتظار نيست. [6] .
فراهم کردن اسباب اين است که کار را نزديک بکنيم. کار را هم چو بکنيم که مهيّا بشود عالم، براي آمدن حضرت عليه السّلام. [7] .
برداشت هاي انحرافي از انتظار
بعضي ها انتظار فرج را به اين مي دانند که در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا کنند و فرج امام زمان عليه السّلام را از خدا بخواهند. اين ها مردم صالحي هستند که يک همچو اعتقادي دارند، بلکه بعضي از آن ها را که من سابقاً مي شناختم، بسيار مرد صالحي بود. يک اسبي هم خريده بود. يک شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب عليه السّلام بود. اين ها به تکاليف شرعي خودشان هم عمل مي کردند و نهي از منکر هم مي کردند و امر به معروف هم مي کردند، لکن همين. ديگر غير از اين کاري ازشان نمي آمد و به فکر اين هم، که يک کاري بکنند، نبودند.
يک دسته ي ديگري بودند که انتظار فرج را مي گفتند: اين است که، ما کار نداشته باشيم به اين که در جهان چه مي گذرد، بر ملت ها چه مي گذرد، بر ملت ما چه مي گذرد. به اين چيزها، ما کار نداشته باشيم. ما تکليف هاي خودمان را عمل مي کنيم. براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاء اللّه درست مي کنند. ديگر ما تکليفي نداريم. تکليف ما همين است که دعا کنيم ايشان بيايند و کاري به کار آن چه در دنيا مي گذرد يا در مملکت خودمان نداشته باشيم. اين ها هم يک دسته اي، مردمي بودند که صالح بودند.
يک دسته اي مي گفتند: که خوب! بايد عالم پر معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهي از منکر نکنيم، امر به معروف هم نکنيم تا مردم هر کاري مي خواهند بکنند، گناه ها زياد بشود که فرج نزديک بشود.
يک دسته اي از اين بالاتر بودند. مي گفتند: بايد دامن زد به گناه ها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت عليه السّلام تشريف بياورند. اين هم يک دسته اي بودند که البته در بين اين دسته، منحرف هايي هم بودند. اشخاص ساده لوح هم بودند. منحرف هايي هم بودند که براي مقاصدي، به اين امر دامن مي زدند.
يک دسته ي ديگري بودند که مي گفتند: هر حکومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آن ها مغرور بودند. آن هايي که بازيگر نبودند مغرور بودند به بعض رواياتي که وارد شده است بر اين امر که هر عَلَمي بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آن ها خيال کرده بودند که نه، هر حکومتي باشد. در صورتي که آن روايات که هر کس ‍ عَلَم بلند کند عَلَم مهدي، به عنوان مهدويّت بلند کند. حالا ما فرض ‍ مي کنيم که يک هم چو رواياتي باشد، آيا معنايش اين نيست که ما تکليف مان ديگر ساقط است. يعني خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن؟ اين معنا که ما ديگر معصيت بکنيم تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب که تشريف مي آورند، براي چي مي آيند؟
براي اين که گسترش بدهند عدالت را. براي اين که حکومت را تقويت کنند. براي اين که فساد را از بين ببرند. ما برخلاف آيات شريفه ي قرآن، دست از نهي از منکر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اين که حضرت بيايند. حضرت بيايند چه مي کنند؟
حضرت مي آيند مي خواهند همين کارها را بکنند. الآن ديگر ما هيچ تکليفي نداريم؟ ديگر بشر تکليفي ندارد، بلکه تکليفش اين است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رأي اين جمعيت که بعضي شان بازيگرند و بعضي شان نادان، اين است که ما بايد بنشينيم دعا کنيم به صدام! هر کسي نفرين به صدام کند، خلاف امر کرده است، براي اين که حضرت دير مي آيند! و هرکسي دعا کند به صدام، براي اين که، اين فساد زياد مي کند. ما بايد دعاگوي آمريکا باشيم و دعاگوي شوروي باشيم و دعاگوي اذناب شان، از قبيل صدام باشيم و امثال اين ها، تا اين که اين ها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند، چه کنند؟
حضرت بيايند که ظلم و جور را بردارند. همان کاري که ما مي کنيم و ما دعا مي کنيم که ظلم و جور باشد، حضرت مي خواهند همين را بَرَش دارند. ما اگر دست مان مي رسيد، قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تکليف شرعي ماست. منتها ما نمي توانيم. ايني که هست، اين است که حضرت عالم را پر مي کنند از عدالت. نه شما دست برداريد از اين تکليف تان، نه اين که شما ديگر تکليف نداريد. [1] .
«اگر خود حضرت صاحب عليه السّلام مقتضي بدانند، خوب، خودشان تشريف بياورند»! يکي از علما اين جوري مي گفت (خدا رحمتش کند) که: «من که دلم بيشتر از حضرت صاحب عليه السّلام براي اسلام نسوخته است. خوب ايشان هم که مي بينند اين را، خود ايشان بيايند، چرا من بکنم؟».
اين منطق اشخاصي است که مي خواهند از زير بار دَر بروند. اسلام، اين ها را نمي پذيرد. اسلام، اين ها را به هيچ چيز نمي شمرد. اين ها مي خواهند از زير بار دَر بروند. يک چيزي درست مي کنند. دو تا روايت از اين طرف، از آن طرف مي گردند، پيدا مي کنند که خير، «با سلاطين مثلاً بسازيد، دعا کنيد به سلاطين». اين، خلاف قرآن است. اين ها نخوانده اند قرآن را. اگر صد تا هم چو روايت هايي بيايد، ضرب به جدار مي شود. خلاف قرآن است، خلاف سيره ي انبياست يا اين که روايتي نيست. شما وقتي ملاحظه مي کنيد آن همه رواياتي که اگر کسي ميل به اين بکند. که رواياتي است که: اگر مايل باشي که زنده باشد اين سلطان، تو هم با او هستي. مسلمان مگر مي شود مايل باشد به اين که يکي زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد با يک کسي که آدم مي کشد؟ عالِم مي کشد؟ علما را مي کشد؟ [2] .
اين هايي که مي گويند که هر عَلَمي بلند بشود / و هر حکومتي / خيال کردند که هر حکومتي باشد، اين برخلاف انتظار فرج است. اين ها نمي فهمند چي دارند مي گويند. اين ها تزريق کردند بهشان که اين حرف ها را بزنند. نمي دانند دارند چي چي مي گويند. حکومت نبودن؛ يعني اين که همه ي مردم به جان هم بريزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند. برخلاف نص آيات الهي رفتار بکنند. ما اگر فرض مي کرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي زديم، براي اين که خلاف آيات قرآن است. [3] .
ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بايستد. در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره کند و توي دهنش بزند و نگذارد که اين قدر ظلم زياد بشود، اين ارزش دارد. ما تکليف داريم آقا! اين طور نيست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان عليه السّلام هستيم، پس ديگر بنشينيم در خانه هامان، تسبيح را دست بگيريم و بگوييم عجّل علي فرجه. عجّل با کار شما بايد تعجيل بشود. شما بايد زمينه را فراهم کنيد براي آمدن او و فراهم کردن اين است که، مسلمين را با هم مجتمع کنيد. همه با هم بشويد، ان شاءاللّه ظهور مي کند ايشان. [4] .
لزوم حکومت اسلامي در دوران غيبت کبري
اکنون که دوران غيبت امام عليه السّلام پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي کند که تشکيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانيم جلوگيري کنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم کردند، دفاع کنيم. [1] .
از غيبت صغري تا کنون که هزار و چند صد سال مي گذرد و ممکن است صد هزار سال ديگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشريف بياورند، در طول اين مدت مديد، احکام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاري خواست بکند؟ هرج و مرج است؟!
قوانيني که پيغمبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراي آن، بيست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشيد، فقط براي مدت محدودي بود؟ آيا خدا، اجراي احکامش را محدود کرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغري، اسلام ديگر همه چيزش را رها کرده است؟
اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ کس نمي تواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضي وطن اسلامي دفاع کنيم يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زکات نبايد گرفته شود، قانون کيفري اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود. [2] .
اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دوره ي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ يا اين که اسلام، تکليف را معين کرده است، ولي تکليف حکومتي نداريم؟
معناي نداشتن حکومت اين است که تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بي حالي، دست روي دست بگذاريم که هر کاري مي خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهاي آن ها را امضاء نکنيم، رد نمي کنيم. آيا بايد اينطور باشد؟ يا اين که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معيني را براي حکومت در دوره ي غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب عليه السّلام موجود بود، براي بعد از غيبت هم قرار داده است. [3] .
نگوييد بگذار تا امام زمان عليه السّلام بيايد. شما نماز را هيچ وقت مي گذاريد تا وقتي که امام زمان عليه السّلام آمد، بخوانيد؟ حفظ اسلام واجب تر از نماز است. منطق حاکم خمين را نداشته باشيد که مي گفت: «بايد معاصي را رواج داد تا امام زمان عليه السّلام بيايد. اگر معصيت رواج پيدا نکند، حضرت ظهور نمي کند!» اين جا ننشينيد فقط مباحثه کنيد، بلکه در ساير احکام اسلام مطالعه کنيد. حقايق را نشر دهيد، جزوه بنويسيد و منتشر کنيد. البته، مؤ ثر خواهد بود. من تجربه کرده ام که تأثير دارد. [4] .
از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده ي «حکومت قبل از ظهور امام زمان عليه السّلام باطل است» و هزاران «اِن قلت» ديگر، مشکلات بزرگ و جان فرسايي بود که نمي شد با نصيحت و مبارزه ي منفي و تبليغات، جلوي آن ها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ايثار و خون بود که خداوند، وسيله اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد، سينه را براي مقابله با هر تير زهرآگيني که به طرف اسلام شليک مي شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. [5] .
اين نويسنده ي جاهل باز در کتابچه ي پوسيده، حرف هايي نسنجيده به دين و دين داران نسبت مي دهد و از آن، نتيجه هاي شگفت آور مي گيرد. مي گويد: (دين امروز ما مي گويد: هر دولتي که پيش از قيام قائم برپا شود، باطل است - کل رايةٍ تُرفع قبل قيام القائم، فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللّه -. مي گويد: کار سلطان و همراهي با آن عديل کفر است - سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول في اعمالهم و العون لهم و السعي في حوائجهم عديل الکفر -. مي گويد: قتال به همراهي غير امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است). بلکه در حديث صحيح، آماده بودن براي جنگ با دشمن را هم نهي کرده.
اين نويسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روي هم ريخته، بي خردانه به اعتراض برخاسته. اين احاديث هيچ مربوط به تشکيل حکومت خدايي عادلانه که هر خردمند لازم مي داند، نيست. بلکه در روايت اول، دو احتمال است. يکي آن که راجع به خبرهاي ظهور وليّ عصر عليه السّلام باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگويد عَلَم هايي که به عنوان امامت قبل از قيام قائم برپا مي شود، باطل است. چنانچه در ضمن همين روايت، علامت هاي ظهور هم ذکر شده است. و احتمال ديگر آن که از قبيل پيش گويي باشد از اين حکومت هايي که در جهان تشکيل مي شود تا زمان ظهور که هيچ کدام به وظيفه ي خود عمل نمي کنند و همين طور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتي در جهان بعد از حکومت علي بن ابي طالب عليه السّلام سراغ داريد که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغي و برخلاف حق نباشد؟
اکنون اگر کسي تکذيب کند از وضع يک حکومتي که اين حکومت ها جائرانه است و کسي هم تا زمان دولت حق نمي تواند آن ها را اصلاح کند، چه ربط دارد به اين که حکومت عادلانه نبايد تشکيل داد؟ بلکه اگر کسي جزيي اطلاع از اخبار ما داشته باشد، مي بيند که هميشه امامان شيعه با آن که حکومت هاي زمان خود را حکومت ظالمانه مي دانستند و با آن ها آن طورها که مي دانيد سلوک مي کردند، در راهنمايي براي حفظ کشور اسلامي و در کمک هاي فکري و عملي، کوتاهي نمي کردند و در جنگ هاي اسلامي در زمان خليفه ي جور باز شيعيان علي عليه السّلام پيش قدم بودند. جنگ هاي مهم و فتح هاي شاياني که نصيب لشکر اسلام شده، مطلعين مي گويند و تاريخ نشان مي دهد که، يا به دست شيعيان علي عليه السّلام يا به کمک هاي شايان تقدير آن ها بوده، شما همه مي دانيد که سلطنت بني اميه در اسلام، بدترين و ظلمانه ترين سلطنت ها بوده و دشمني و رفتارشان را با آل پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و فرزندان علي بن ابي طالب عليهم السّلام همه مي دانيد. و در ميان همه ي بني هاشم، بدسلوکي و ظلم شان نسبت به علي بن الحسين زين العابدين عليه السّلام بيشتر و بالاتر بود. به همين سلطنت وحشيانه ي جائرانه ببينيد علي بن الحسين عليه السّلام چه قدر اظهار علاقه مي کند....
اما روايت دوم که مي گفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، هم دوش کفر است. اين ماجراجوي بي خرد چنان چه تاکنون ديديد و عادت دارد، در نقل روايات خيانت مي کند وگرنه مطلب، روشن تر از آن است که در آن، خود را نيازمند به جواب بدانيم. اين روايت و امثال آن که روايات بسياري است، جلوگيري از داخل شدن در تشکيلات دولت است براي اعانت به ظالم و کمک کاري کردن بر ستم کاري ها. اين در تمام قوانين عالم ممنوع است.... ما مي گوييم در همان تشکيلات خانمان سوز ديکتاتوري هم اگر کسي وارد شود براي جلوگيري از فسادها و براي اصلاح حال کشور و توده، خوب است. بلکه گاهي هم واجب مي شود. خوب است آقايان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولايت از قِبَل ظالم، ببينند آن ها چه مي گويند....
اين بي خردان ماجراجو فقط براي آن که دولت و ملت را با دين داري و دين داران و خصوصاً با ملاّها بدبين کنند، در ميان کتاب ها مي گردند، يک حديث پيدا مي کنند. بي آن که بگويند اين حديث در چه موضوعي وارد شده است، به چشم آن ها مي کشند. غافل از آن که خوانندگان اين اوراق، بسياري شان دست کم با تاريخ اسلام سر و کار دارند. آن ها مي دانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصي اين خاندان، در شغل دولتي داخل بودند و ائمه ي دين آن ها را تأييد و تمجيد مي کردند؛ مثل: علي بن يقطين و محمد بن اسماعيل بن بزيع و عبداللّه نجاشي؛ والي اهواز و ديگران و همين طور از بزرگان علماي ما در دربار سلاطين وارد بودند، چنان چه پيش از اين، اسم آن ها را برديم.
و اما روايت سوم که مي گويد: قتال به همراهي غير امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. اين جاهل بي خرد، نسنجيده و کتاب هاي فقها را نديده، اين بيهوده را مي گويد. در اسلام، دوگونه جنگ است که يکي را جهاد مي گويند و آن کشورگيري است با شرطهايي که براي آن شده است و ديگري، جنگ براي استقلال کشور و دفع اجانب از آن است.
جهاد که عبارت از کشورگيري و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامي با وجود امام يا به امر امام تشکيل مي شود و در اين صورت، اسلام بر تمام مردان که به حدّ بلوغ رسيده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که براي کشورگيري حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و بايد همه ي جهانيان بدانند که کشورگيري اسلام با کشورگيري فرمان فرمايان جهان، فرق ها دارد....
و چون معلوم شد که جهاد اسلامي، کشورگيري مانند ساير کشورگيري ها نيست. البته بايد تشکيل حکومت اسلامي در تحت نظر امام عادل يا به امر او بشود تا به اين امر اقدام شود وگرنه، چون کشورگيري ديگر جهانيان شود که آن از حکم خرد، بيرون و از بيدادگري ها و ستم کاري ها به شمار مي رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامي از آن دور و بري است.
و اما قسم دوم از جنگ اسلامي که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگيدن براي حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هيچ وجه مشروط به وجود امام يا نايب امام نيست و کسي از مجتهدين نگفته که دفاع را بايد با امام يا جانشين آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامي محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمايند. [6] .
انقلاب اسلامي، مقدمه نهضت جهاني حضرت ولي عصر
انقلاب مردم ايران، نقطه ي شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داري حضرت حجّت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همه ي مسلمانان و جهانيان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. [1] .
ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش مي بينيم و جنبشي که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه ي روشن است و وعده ي خداوند تعالي را نزديک و نزديک تر مي نمايد. گويي جهان مهيّا مي شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مکّه معظّمه، و کعبه ي آمال محرومان و حکومت مستضعفان. [2] .
اين کشوري که کشور ائمه ي هدي و کشور صاحب الزمان عليه السّلام است، بايد کشوري باشد که تا ظهور موعود ايشان به استقلال خودش ادامه بدهد،قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان شاءاللّه به عدل و داد بکشد و از اين جورهايي که بر مستضعفان مي گذرد،جلوگيري کند. [3] .
من اميدوارم که ما به مطلوب حقيقي برسيم، و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت وليّ عصر عليه السّلام است. [4] .
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ي ستم گران را در کشورهاي اسلامي مي شکنيم و با صدور انقلاب مان که در حقيقت، صدور انقلاب راستين و بيان احکام محمدي صلّي اللّه عليه و آله است، به سيطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه مي دهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان - ارواحنا فداه - هموار مي کنيم. [5] .
اگر اين جمهوري اسلامي از بين برود، اسلام آن چنان منزوي خواهد شد که تا آخرِ ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند. [6] .
تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفيد و راه گشا مي دانستند. امروز از اين که در گوشه اي خلاف شرعي که هرگز خواست مسؤ ولين نيست، رخ مي دهد، فرياد وا اسلاما سر مي دهند! ديروز حجتيه اي ها، مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه ي مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه ي شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از انقلابيون شده اند. [7] .
مهيا شدن براي ظهور
ما بايد در اين طور روزها و در اين طور ايام اللّه توجه کنيم که خودمان را مهيّا کنيم از براي آمدن آن حضرت. من نمي توانم اسم رهبر روي ايشان بگذارم، بزرگ تر از اين است. نمي توانم بگويم که شخص اول است، براي اين که دومي در کار نيست. ايشان را نمي توانيم ما با هيچ تعبيري تعبير کنيم الاّ همين که مهدي موعود است. آني است که خدا ذخيره کرده است براي بشر و ما بايد خودمان را مهيّا کنيم از براي اين که اگر چنان چه موفق شديم ان شاءاللّه به زيارت ايشان، طوري باشد که روسفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاه هايي که الآن به کار گرفته شده اند در کشور ما، اميدوارم که در ساير کشورها هم توسعه پيدا بکند. بايد توجه به اين معنا داشته باشند که خودشان را مهيّا کنند براي ملاقات حضرت مهدي عليه السّلام. [1] .
اصلاحات مصلح موعود
مکتب وليّ امر را به آن توجه کنيد که، براي تعليم و تربيت اين انسان است که از حدّ حيوانيت برسانَدَش به حدّ انسانيت و رشد انساني پيدا کند و تربيت هاي انساني پيدا کند و تعليمات، تعليمات صحيح باشد. [1] .
وليّ عصر - ارواحنا له الفداء - که او تا ازل احياء مي کند دين خداي تبارک و تعالي را. [2] .
دنيا عليل است. سران همه کشورها، الاّ انگشت شمار، نمي توانم بگويم اين يکي دوتا، سه تا، سران همه ي اين ها، مردم را مسموم کرده اند و افکار ملت هاي خودشان را مسموم کرده اند و عليل کرده اند ملت هاي خودشان را. آن قدر تحقير کرده اند از اين ملت ها، آن قدر اين ها را در فشار اقتصادي قرار داده اند و آن قدر اين بيچاره ها زحمت کشيدند و زحمت هاي شان را ديگران به غارت بردند، که عليل شدند. افکارشان از بين رفته است. يکي مي خواهد که بيايد احياء کند اين افکار را. و من اميدوارم که ان شاءاللّه حضرت بقيّة اللّه عليه السّلام زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعي بشر، با آن دم مسيحايي خود، اصلاح کنند اين ها را. [3] .
مهدي منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از کعبه ندا سر مي دهد و بشريت را به توحيد مي خواند. [4] .
حکومت جور بسته بشود و از بين برود. معروف در کار باشد. منکرات از بين بروند. حضرت صاحب عليه السّلام - ارواحنا فداه - هم که تشريف مي آورند، براي همين معناست. [5] .
آن کاري که لشکر امام زمان عليه السّلام بايد بکند، با آن کاري که لشکر طاغوت مي کرد، فرق دارد. همان طوري که خود امام زمان عليه السّلام با طاغوت فرق داشت. آن، حکومت جور بود و اين، حکومت عدل. آن، حکومت طاغوت بود و اين، حکومت خدا. [6] .
زيبايي ها
به ما اين وعده را داده اند که، در يک وقتي که امام زمان عليه السّلام ظهور کند، اين اختلافات از بين مي رود و همه برادروار با هم هستند. ديگر زورمند و زورکشي در کار نمي ماند. [1] .
و لهذا مي بينيد فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب عليه السّلام حکومت، واحد مي شود. قدرت حکومت.... عدالت، يک عدالت اجتماعي در همه ي عالم مي آيد، اما نه اين که انسان ها بشوند يک انسان ديگر. انسان ها همان ها هستند که يک دسته شان خوبند، يک دسته شان بد. منتها آن هايي که بد هستند، ديگر نمي توانند کارهاي خلاف بکنند. [2] .
آن چه غايت تعليمات اسلامي است، هم زيستي مسالمت آميز در سطح جهان است، که اميد است با تعجيل در ظهور مهدي آخرالزمان - ارواحنا فداه - حاصل شود. و رسيدن انسان ها به کمال و سعادت اخروي است که خداوند نصيب همگان فرمايد. [3] .
زشتي ها
در حکومت عدل بقيّة اللّه عليه السّلام هم عدالت جاري مي شود، لکن حبّهاي نفساني در بسياري از قشرها باقي است و همان حب هاي نفساني است که بعضي روايات هست که حضرت مهدي عليه السّلام را تکفير مي کنند. [1] .
ما نبايد توقع داشته باشيم که، صبح کنيم در حالي که همه چيز سر جاي خودش باشد. در زمان حضرت صاحب عليه السّلام هم که ايشان با تمام قدرت مي خواهند عدل را اجرا نمايند، با اين ترتيب نمي شود که هيچ کس حتي خلاف پنهاني هم نکند. و بالاخره همان ها هم که مخالف هستند، حضرت صاحب عليه السّلام را شهيد مي کنند و در روايات قريب به اين معنا دارد که بعضي فقهاي عصر با ايشان مخالفت مي کنند. [2] .
شما بدانيد که اگر امام زمان عليه السّلام حالا بيايد، باز اين قلم ها مخالفند با او. [3] .
مفهوم واقعي عدالت
حالا البته اين پر کردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بکنيم. اگر مي توانستيم مي کرديم. اما چون نمي توانيم بکنيم، ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يک نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است، ما اگر بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، بايد بگيريم. تکليف مان است. ضرورت اسلام و قرآن، تکليف ما کرده است که بايد برويم همه ي کار را بکنيم. اما نمي توانيم بکنيم. چون نمي توانيم بکنيم، بايد او بيايد تا بکند، اما ما بايد فراهم کنيم کار را. فراهم کردن اسباب اين است که کار را نزديک بکنيم، کار را هم چو بکنيم که مهيّا بشود عالم براي آمدن حضرت عليه السّلام. [1] .
قضيه ي غيبت حضرت صاحب عليه السّلام، قضيه ي مهمي است که به ما مسايلي مي فهماند. مِنْجمله اين که؛ براي يک هم چو کار بزرگي که در تمام دنيا، عدالت به معناي واقعي اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسي الاّ مهدي موعود عليه السّلام که خداي تبارک و تعالي او را ذخيره کرده است براي بشر. هريک از انبيا که آمدند، براي اجراي عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود که اجراي عدالت را در همه ي عالم بکنند، لکن موفق نشدند. حتي رسول ختمي مرتبت صلّي اللّه عليه و آله که براي اصلاح بشر آمده بود و براي اجراي عدالت آمده بود و براي تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا. و آن کسي که به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد کرد نه آن هم اين عدالتي که مردم عادي مي فهمند - که فقط قضيه ي عدالت در زمين براي رفاه مردم باشد - بلکه عدالت در تمام مراتب انسانيّت. انسان اگر هر انحرافي پيدا کند؛ انحراف عملي، انحراف روحي، انحراف عقلي، برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش، اين ايجاد عدالت است در انسان. اگر اخلاقش، اخلاق منحرفي باشد، از اين انحراف وقتي به اعتدال برگردد، اين عدالت در او تحقق پيدا کرده است. اگر در عقايد، يک انحرافاتي و کجي هايي باشد، برگرداندن آن عقايد کج به يک عقيده ي صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدي موعود عليه السّلام که خداوند ذخيره کرده است او را، از باب اين که هيچ کس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براي حضرت مهدي موعود عليه السّلام بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش ‍ بدهد و آن چيزي که انبيا موفق نشدند به آن، با اين که براي آن خدمت آمده بودند، خداي تبارک و تعالي ايشان را ذخيره کرده است که همان معنايي که همه ي انبيا آرزو داشتند، لکن موانع، اسباب اين شد که نتوانستند اجرا بکنند و همه ي اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اين که اين بزرگوار را طول عمر داده، خداي تبارک و تعالي، براي يک هم چو معنايي، ما از آن مي فهميم که در بشر کسي نبوده است ديگر، قابل يک هم چو معنايي نبوده است. و بعد از انبيا که آن ها هم بودند، لکن موفق نشدند، کسي بعد از انبيا و اولياي بزرگ، پدران حضرت موعود عليه السّلام، کسي نبوده است که بعد از اين، اگر مهدي موعود عليه السّلام هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مي رفتند، ديگر در بشر، کسي نبوده است که اين اجراي عدالت را بکند. نمي توانسته و اين، يک موجودي است که ذخيره شده است براي يک هم چو مطلبي. و لهذا به اين معنا، عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفداء - بزرگ ترين عيد براي مسلمين است و بزرگ ترين عيد براي بشر است نه براي مسلمين.
اگر عيد ولادت حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله بزرگ ترين عيد است براي مسلمين. از باب اين که موفق به توسعه ي آن چيزهايي که مي خواست توسعه بدهد، نشد؛ چون حضرت صاحب عليه السّلام اين معنا را اجرا خواهد کرد و در تمام عالم زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد. به همه ي مراتب عدالت، به همه ي مراتب دادخواهي، بايد ما بگوييم که عيد شعبان - عيد تولد حضرت مهدي عليه السّلام - بزرگ ترين عيد است براي تمام بشر - وقتي که ايشان ظهور کنند ان شاءاللّه (خداوند تعجيل کند در ظهور او). تمام بشر را از انحطاط بيرون مي آورد. تمام کجي ها را راست مي کند: «يملاء الأرض عدلاً بعد ما مُلِئت جوراً» هم چو نيست که اين عدالت همان که ماها از آن مي فهميم، که نه يک حکومت عادلي باشد که ديگر جور نکند. آن، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست. معني «يملاء الأرض عدلا بعد ما ملئت جوراً»، الآن زمين و بعد از اين،از اين هم بدتر شايد بشود. پر از جور است. تمام نفوسي که هستند انحرافات در آن ها هست. حتي نفوس اشخاص کامل هم در آن، انحرافاتي هست ولو خودش نداند. در اخلاق ها، انحراف هست. در عقايد، انحراف هست. در اعمال، انحراف هست و در کارهايي هم که بشر مي کند، انحرافش معلوم است و ايشان مأمورند براي اين که تمام اين کجي ها را مستقيم کنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند: «يملاء الأرض عدلاً بعد ما ملئت جوراً». از اين جهت، اين عيد، عيد تمام بشر است. تمام بشر را ايشان هدايت خواهند کرد ان شاء اللّه و ظلم و جور را از تمام روي زمين برمي دارند به همان معناي مطلقش. از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگي است که به يک معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله که بزرگ ترين اعياد است، اين عيد به يک معنا بزرگ تر است. [2] .
چه مبارک است ميلاد بزرگ شخصيتي که برپا کننده ي عدالتي است که بعثت انبيا عليهم السّلام براي آن بود و چه مبارک است زادروز اَبَرمردي که جهان را از شرّ ستم گران و دغل بازان تطهير مي نمايد و زمين را پس از آن که ظلم و جور، آن را فراگرفته، پر از عدل و داد مي نمايد و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مي نمايد. و چه مسعود و مبارک است روزي که جهان از دغل بازي ها و فتنه انگيزي ها پاک شود و حکومت عدل الهي بر سراسر گيتي گسترش يابد و منافقان و حيله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالي بر بسيط زمين، افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامي بر بشريت حاکم شود و کاخ هاي ستم و کنگره هاي بيداد فروريزد و آن چه غايت بعثت انبيا عليهم صلوات اللّه و حاميان اوليا عليهم السّلام بوده، تحقق يابد و برکات حق تعالي بر زمين نازل شود و قلم هاي ننگين و زبان هاي نفاق افکن، شکسته و بريده شود و سلطان حق تعالي بر عالم پرتو افکن گردد و شياطين و شيطان صفتان به انزوا گرايند و سازمان هاي دروغين حقوق بشر از دنيا برچيده شوند. و اميد است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور اين مولود فرخنده هر چه زودتر فرارساند و خورشيد هدايت و امامت را طالع فرمايد. [3] .
فقها، حجت امام بر مردم
اسحاق بن يعقوب، نامه اي براي حضرت وليّ عصر عليه السّلام مي نويسد و از مشکلاتي که برايش رخ داده، سؤ ال مي کند و محمد بن عثمان عمري - نماينده ي آن حضرت - نامه را مي رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر مي شود که... در حوادث و پيش آمدها به راويان حديث ما رجوع کنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدايم..... [1] .
فقها از طرف امام عليه السّلام حجت بر مردم هستند. [2] .
ولايت فقيه همان ولايت فقيه رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله است. قضيه ي ولايت فقيه يک چيزي نيست که مجلس خبرگان ايجاد کرده باشد. ولايت فقيه يک چيزي است که خداي تبارک و تعالي درست کرده است، همان ولايت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله است و اين ها از ولايت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله هم مي ترسند. [3] .
روحانيون با هم بايد باشند. اين ها همه لشکر امام زمان عليه السّلام هستند. [4] .
اگر خداي نخواسته، روحانيوني که مدعي اين هستند که، الا ن نماينده ي امام زمان عليه السّلام در بين مردم هستند، اگر خداي نخواسته از يکي شان يک چيزي صادر بشود که برخلاف اسلام باشد، اين طور نيست که فقط خودش را از بين برده باشد. اين، حيثيت روحانيت را لکه دار کرده است.
اين که اين نماينده، يعني مدّعاي نمايندگي از طرف امام زمان عليه السّلام و اسلام دارد، نماينده ي امام زمان عليه السّلام اگر خداي نخواسته يک قدمي کج بردارد، اين اسباب اين مي شود که مردم به روحانيت بدبين بشوند. بدبين شدن به روحانيت و شکست روحانيت، شکست اسلام است. آن که حفظ کرده تا حالا اسلام را، اين طبقه بوده و اگر در اين طبقه، شخصي يا اشخاصي پيدا بشود که برخلاف مصالح اسلام خداي نخواسته عمل بکند، جرمي است که از آدم کشي بدتر است. جرمي است که از همه ي معاصي بدتر؛ براي اين که جرم صادر مي شود از کسي که آبروي يک روحانيت را از بين مي برد و آن هايي که غافل هستند از اسلام، گاهي وقت ها برمي گرداند، اين، اين طور نيست که وارد شده است که اگر چنان چه عالِم فاسد بشود، عالَم فاسد مي شود. براي اين که عالِم /نماينده / به حسب ظاهر، نماينده ي امام است. [5] .

دعا
خداوندا!.... دعاي خير حضرت بقيّة اللّه - ارواحنا فداه - را شامل حال مان گردان. [1] .
اميد است آفتاب درخشان اسلام بر جهانيان نورافشاند و مقدمات ظهور منجي بشريت را فراهم آورد. «و ما ذلک علي اللّه بعزيز». [2] .
خداوندا! تلخي اين روزها را به شيريني فرج حضرت بقية اللّه - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسيدن به خودت، جبران فرما. [3] .
ما را موفق کند که به لقاي جمال مبارک امام زمان عليه السّلام موفق بشويم. [4] .
و من اميدوارم که خداي تبارک و تعالي به ما توفيق بدهد که، ما بتوانيم به اين مقصدي که مقصد انبياست، برسيم و ما ان شاءاللّه با هم باشيم و اين قافله را با هم به منزل برسانيم و اين امانت را به صاحب امانت، رد کنيم. [5] .
خداوند، همه ما را از اين قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهي را به سرمنزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود - ارواحنا لمقدمه الفداء - رد کنيم. [6] .
بار الها! اين کشور، وابسته به رسول اکرم صلّي اللّه عليه و آله و اهل بيت گرامي اواست و کشور حضرت بقية اللّه - ارواحنا لمقدمه الفداءاست. [7] .

روز وصل


غم مخور، ايام هجران رو به پايان مي رود 
اين خماري از سر ما ميگساران مي رود

پرده را از روي ماه خويش بالا مي زند 
غمزه را سَر مي دهد، غم از دل و جان مي رود

بلبل اندر شاخسار گُل هويدا مي شود 
زاغ با صد شرمساري از گلستان مي رود

محفل از نور رخ او، نورافشان مي شود 
هرچه غير از ذکر يار، از ياد رندان مي رود

ابرها، از نور خورشيد رخش پنهان شوند 
پرده از رخسار آن سرو خرامان مي رود

وعده ي ديدار نزديک است ياران مژده باد 
روز وصلش مي رسد، ايام هجران مي رود [1] .

شمس کامل


صف بياراييد رندان! رهبر دل آمده 
جان براي ديدنش، منزل به منزل آمده

بلبل از شوق لقايش، پَرزنان بر شاخ گُل 
گل ز

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی