کانون خبرنگاران نبأ: پیشکسوت قرآنی کشورمان ضمن تشریح شیوه تدریس خود گفت: روشى که به نظرم سودمند مىرسد، اصرار در فهمیدن احکام تجوید و تلاوت صحیح قرآن توسط قرآنآموز است؛ همچنین از دانشجویان بخواهد از بحث پیرامون موسیقى قرآنى، مقامات، الحان و غیره بپرهیزند.
استاد محمدتقی مروت، استاد و پیشکسوت قرآنی در گفتوگو با کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، به تببین دیدگاه خود درباره برخی مسائل روز جامعه قرآنی پرداخت. وی در بخش اول گفتوگوی خود تصریح کرد: متأسفانه برخى از قاریان این روزها بهجاى عطف توجه به تجوید و مفاهیم قرآن، اغلب خود را به سلاح مقامات و نفس طولانى مجهز کردهاند تا هرچه بیشتر توسط مستمعین غافل خود تشویق شوند.
تلاوت صحیح؛ اولین قربانی بساط مقامات و نفس طولانی
ایکنا: دیدگاه شما درباره بدعتهایی که اخیر در زمینه تلاوت قرآن کریم شاهد هستیم چیست؟ در این زمینه چه آسیبهایی جامعه جوان قاری کشور را تهدید میکند؟
در پاسخ به بدعت در تلاوت قرآن باید به آیه ۴۳ سوره فصلت اشاره کنم «لَا یَأْتِیهِ ٱلْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ؛ هیچ باطلى از پیش رو و پشت آن (قرآن) نباشد، بلکه نازل شدهاى از سوى (خداوند) حکیم و ستوده است». این آیه شریفه نشانه آن است که آنچه میان دو جلد قرآن از آیات نازله موجود است فقط قرآن است و هر چیز دیگرى بجز آن قرآن نیست و برابر آیه بالا باطل است.
بدعتهایی که حیرتانگیز است
مسئله بدعت در قرآن مجید تاریخى بس طولانى دارد که مىتوان آن را از زمان تسلط بنى امیه بر جهان اسلام برشمرد. گویند که بسمله (بِسْمِ ٱللَّـٰهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِیمِ) به فرمان معاویه از نمازهاى یومیه حذف شد که این سنت سیئه تا زمان ما در میان مسلمانان تندرو از اهل سنت باقى مانده است. حتى در تلاوت معمولى قرآن نیز بسملهها را حذف کرده و بجز بسمله آیه ۳۱ سوره نمل «إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ ٱللَّـٰهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِیمِ» و از ۱۱۴بسمله، فقط این بسمله را ابقاء کردهاند.
گروهى از قراء سبعه و عشره که در زمان أموىها مىزیستهاند نیز بدعتهاى خود را با افزودن الفاظ و عباراتى مانند: «لا اله الَّا الله و الله اکبر و لله الحمد» و بعضى از اذکار دیگر در آغاز سورهها اضافه مىکردند که این سنت سیئه هنوز هم در میان قاریان جهان کم و بیش پا برجا است. در باب قرائتهاى مختلف، صرف نظر از اصول نحوى، در کلمات قرآن مجید بدعتهائى گذاشتهاند که حیرتآور است.
بازگشت از اختلاف قرائات با مطالعه عمیق
خود بنده بر اثر مطالعات اولیه و توجه به تلاوت قاریان مصرى این پدیده را پذیرفته و نخستین کسى بودم که قرآن را با قرائتهاى مختلف مىخواندم. ولى پس از مطالعات بسیارى دریافتم که خداوند تبارک و تعالى یک فقط یک قرآن نازل کرده و همه باید ملزم به تلاوت آن به یک شیوه که به قول صاحب «حرز الامانى و وجه التهانى» امام شاطبى، روایت امام حفص است را توصیه کرده و مىگوید: «وَ حَفْصٌ وَ بِٱلإتْقَانِ کَانَ مُفَضَّلًا»؛ یعنى حفص در صحت تلاوت قرآن بهترین بود.
متأسفانه در حال حاضر بسیارى از قاریان ایرانى بهویژه جوانان از قاریان مصرى تقلید مىکنند و حتى حروف را به تقلید و تبعیت از آنان تغییر مىدهند که عملى حرام است. حتى رسانههاى ما نیز تلاوت جوانان کمسن و سال را که به قرائات مختلف از قاریان مصرى تقلید مىکنند، روى آنتن مىبرند که این امر ابداً درست نیست؛ زیرا دشمنان از ما خردهگیرى کرده و مىگویند فراگیرى قرائات مختلفه بین ۱۰ تا ۲۰ سال وقت مىبرد و چگونه یک بچه ۱۰، ۱۲ ساله قرائت مختلف مىخواند.
جریان شکلگیری اولین جمعخوانی در تهران
حادثه جالبى که در آخرین میهمانى افطارى رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهاى اتفاق افتاد و بنده آن را از طریق سیماى قرآن مىدیدم؛ یک گروه ۵ نفرى از آقایان معممین قرآن را به صورت دستجمعى مىخواندند که یکى از آنان در اثناء تلاوت، به طور مرتب نفس مىکشید. قرآن مىفرماید «فَإِذَا قَرَأْتَ ٱلْقُرْءَانَ فَٱ سْتَعِذْ بِٱللّـٰهِ مِنَ ٱلشَّیْطَانِ ٱلرَّجِیمِ؛ پس هنگامی که قرآن میخوانى پناه ببر به خدا از شیطان رانده شده».(آیه ۹۹، نحل) در این جا صیغه مفرد به کار رفته و الا اگر به صیغه جمع بود مىفرمود: «فَإِذَا قَرَأْتُمْ ٱلْقُرْءَانَ».
در حقیقت، جمعخوانى از ابتکارات خود بنده بود؛ زیرا در یکى از جلسات روز جمعه که پس از نماز ظهر و عصر شروع و تا اذان مغرب ادامه داشت حدودا بیش از ۳۰۰ تن از تهران و و نیز شهرستان یزد و اصفهان شرکت مىکردند. هر یک از آنان انتظار داشتند که چند آیه از قرآن را تلاوت کنند ولى وقت به همه اجازه این کار را نمىداد، لا علاج در آغاز جلسه، خود بنده ۱۵ تا ۲۰ دقیقه قرآن مىخواندم و سپس چند تن از قاریان خوب قرآن مىخواند و پس از آن یک درس تجوید را به طور مفصل براى آنان شرح مىدادم و پس از آن همگى دستجمعى قرآن را مىخواندیم که من آیه و عبارتى را از قرآن مىخواندم و دیگران که قرآن نخوانده بودند، پس از من همان آیات را با شیوه من تقلید و تکرار مىکردند و این خود باب جمعخوانى قرآن را در تهران بهوجود آورد.
ایکنا: به نظر شما تأثیر وقف و ابتدا در تلاوت تا چه میزان است؟
در مورد وقف و ابتداء پرسیده بودید براى قارى دانستن حداقل زبان عربى لازم است. بخش اعظم ترتیل «وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا» مسئله وقف و ابتداء است؛ (الترتیل هو حفظ الوقوف و أداء الحروف). در ترتیل قرآن «همه انوع تلاوت» اجمالًا ۴ نوع وقف موجود است که ما در اینجا به شرح دو نوع آن مىپردازیم.
وقف اختیارى که قارى به اختیار خود در هر کجا که تشخیص دهد وقف صحیح است، بایستد. همانطور که تلفظ غلط برخى از حروف قرآن معانى مقصوده آن را تغییر مىدهد، وقف و ابتدای نادرست نیز همان تأثیر و حتى بیشتر به معانى قرآن صدمه مىزند. دوم وقف اضطرارى است که قارى به سبب موانع جسمى و روحى مانند سرفه و عطسهکردن و یا از یاد بردن آیه و یا ندیدن آن مجبور به وقف شود که در این حالت ایرادى بر وى نیست.
چند مثال از وقوف نادرست
در اهمیت این موضوع دانشمندان کتابهائى تألیف کرده اند که در این جا مجالى براى ذکر آن نیست؛ چند مثال کوتاه از وقوف نادرست: بخشى از آیه ۲ سوره ممتحنه: «یُخْرِجُونَ ٱلرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِٱللَّـٰهِ رَبِّکُمْ» که معناى آن این است: (مشرکان) رسول (خدا)(ص) و شما را (از مکه) بیرون مىرانند که چرا به خدا یعنى پروردگارتان ایمان مىآوردید! حال اگر کسى بر ٱلرَّسُولَ وقف کند و از وَإِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِٱللَّـٰهِ رَبِّکُمْ آغاز کند، معناى این عبارت بدین صورت تغییر مى کند: بر حذر باشید از ایمان آوردنتان به خدا که پروردگارتان است!
در بخشى از آیه ۷ سوره بقره مى خوانیم: «إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤمِنُونَ» معنى آیه این است: به یقین آنان که کافرند، برایشان یکسان است چه بدانان هشدار دهى و یا هشدار ندهى، ایمان نخواهند آورد. این آیه یک جمله کامل قرآنى است و وقفى که بر آن مىشود وقف کافى است؛ چون از نظر معنى با آیه بعد از آن ارتباط دارد. حال اگر این آیه را بدین صورت بخوانیم: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ، کسانى که کفر ورزیدند براى آنان یکسان است! براى آنان چه چیزى یک سان است؟ و یا بدین صورت «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ» چه معنائى خواهد داشت؟
یا در آیه ۲ سوره مسد: «تَبَّتْ یَدَا أَبِى لَهَبٍ و تَبَّ» معناى تحتاللفظى این آیه این است: بریده باد دو دست أبى لهب ( که عموى پیامبر(ص) و از سران کفار و مشرکین قریش بود) اگر در این آیه بر کلمه «تَبَّتْ یَدَا أَبِى» وقف کنیم، معنى آیه بدین صورت تغییر مى یابد «بریده باد دو دست پدرم!».
شنیعترین وقف
در آیه ۵ سوره ماعون نیز مىخوانیم: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ» یعنى: پس واى بر نمازگزاران. این وقف در حقیقت از وقوف مجاز نیست زیرا به آیه بعد از آن ارتباط مستقیم دارد که در صورت وقف بر آن به معناى مقصود آیه لطمه مىزند مگر آن که آن را به آیه بعدى وصل کنیم؛ «الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»(6/ماعون) و با وجود این به جهت پایان آیه وقف را بر آن اجازه دادهاند. مثالهاى فراوانى در قرآن است که قارى حتما باید متوجه آنان باشد.
از همه وقفها شنیعتر و زشتتر وقفى است که آن را وقف أقبح (زشتترین وقفها) خواندهاند، وقفى که بر اثر آن خدشهاى بر نامهاى ذات الهى سبحانه و تعالى وارد سازد؛ مانند ایستادن بر: «لَا إِلَـٰهَ»، بدون گفتن «إِلَّا ٱللَّـٰهُ»، یعنى خدائى نیست یا: «هُوَ ٱللَّـٰهُ ٱلَّذِى لَا إِلَـٰه» یعنى او خدائى است که خدا نیست! و بسیارى از این موارد را که مىتوان در قرآن کریم بهوفور یافت.
ایکنا: نظر شما درباره نحوه بهینه تدریس قرآن چیست؟
«خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ ٱلْقُرْءَانَ وَ عَلَّمَهُ»؛ بدیهى است هر استادى نحوه تدریس ویژه خود را دارد و نحوه تدریس من نیز مخصوص به خود من است و از این روش تدریس نتایج بسیار ارزندهاى نیز به دست آوردهام. مهمترین روشى که به نظرم سودمند مىرسد اصرارم در فهمیدن احکام تجوید و تلاوت صحیح قرآن توسط قرآنآموز است تا آنجا که امکان داشته باشد، تکرار قواعد تجوید در هر مبحثى که مناسب و مرتبط باشد، صورت مىگیرد.
بدین معنا که در بسیارى از مباحث در ارتباط با مبحث مورد تلاوت، تداخلهایی با موضوعات دیگر براى شاداب کردن ذهن قرآنآموز و یادآورى وى از درسهاى گذشته صورت مىگیرد. مثلًا اگر در احکام «ها» ضمیر صحبت مىشود، بخشهایى از مبحث حروف تجوید، ضوابط، احکام مَدّ، رَفْع الْتقاء ساکنَین و غیره پیش کشیده مىشود تا ارتباط میان این مباحث با یکدیگر مستحکم و روشنتر شود. این روش به دفعات تکرار شده و بر اساس تجربه چند دهه شخصى، بازآوردهاى مفیدى با خود به همراه آورده است. به شروط و صلاحیتهای یک معلم قرآن اشاره میکنم.
شروط و صلاحیتهای یک معلم قرآن
اولًا: استاد خود باید کاملًا أحکام و قواعد تجوید را مو به مو بهخوبى بداند، بهطورى که در دادن پاسخ صحیح به پرسشهاى شاگردانش لحظهاى مردد نباشد.
دوم: به دقت به نحوه آغازین تلاوت شاگرد دقت کرده و احکام تجویدى که وى در شروع تلاوت خود به کار مىبرد را به خاطر بسپارد و تا پایان تلاوتش سعى کند ضمن تصحیح غلطها و اشتباهاتش، از خروج شاگرد از اسلوب اولیهاش جلوگیرى کند. این خود به قرآنآموز هم تلاوت صحیحتر و فراگرفتن بهترى را سبب مىشود و هم هنگامى که خود به مرحله استادى رسید، به احتمال زیاد همان روش را در تدریس به شاگردان خود به کار خواهد برد. این همان روشى بود که تنها استاد مستقیم من مرحوم میرزا محمدفانى به ما مىآموخت(رحمة الله علیه).
سوم: سعى در شناختن بیشترین نقطه ضعف شاگرد کرده و تا پایان تلاوتش در آن مجلس، فقط براى تصحیح آن ضعف ویژه با او کار کند تا آن جلسه و اشتباهاتش براى همیشه درخاطرش باقى بماند. مثلًا اگر وى در تلفظ حرفى از حروف تجوید ضعف داشته باشد، استاد باید تا پایان نوبت تلاوت وى فقط براى تصحیح تلفظ آن حرف کار کند و نیز به او توصیه مىشود که در هنگام فراقت همان ضعف را تمرین کرده تا در جلسه بعدى ضعف وى بر طرف شود. چه بسا شاگرد در همان جلسه مشکل خود را حل کرده است.
ارزیابی پیشرفت
چهارم: براى این که پیشرفت شاگردان را ارزشیابى کنند، خود چند آیه از قرآن را بخواند و در آنها چند غلط عمدى مرتکب شود تا بداند که آیا آنان متوجه این غلطها مىشوند یا نه! ناگفته نماند که قبلًا این روش را به شاگردانش اطلاع دهد و به آنان بگوید هر کجا از وى غلطى یافتند، بدون هیچ ملاحظه استاد و شاگردى، بلافاصله آن غلط را به او گوشزد کنند. بدین ترتیب ذهن شاگردان براى یافتن غلط را تقویت کرده و سرعت بیشترى در آموزش آنان به وجود مىآورد. این خود سبب تمرکز شاگردان در غلطیابى دیگران بوده و همین روش را خود به هنگام استادیشان بهکار خواهند برد.
پنجم: براى درک پیشرفت یک شاگرد، مثلًا در رابطه با صفات حروف که داراى عدد معینى هستند، مغلطه کرده و مثلًا بپرسد: کدام یک از شما مىتواند ۶ حرف قلقله را بشمارد! (حروف قلقله ۵ حرف هستند). در جواب گروهى از آنان اعتراض و تأکید مىکنند که حروف قلقله ۵ حرف مىباشند و گروهى دیگرى که حکم را نمىدانند، نیز آن حکم را فرا مىگیرند. در رابطه با دیگر صفات مانند استعلاء، جهر، شدت و غیره استاد همین روش را به کار ببرد و به اصطلاح هوش و ذکاوت آنان را تحریک کند. به تجربه ثابت شده است که این روش در فراگیرى تجوید بسیار مؤثر مىباشد.
تربیت معلم تجوید به جای قاری خوب
ششم: گاهى ۲ تن از شاگردان را در برابر هم قرار داده و از آن ها بخواهد که غلطهاى یکدیگر را تصحیح کنند و بدین وسیله درمییابد که تا چه اندازه آمادگى تدریس تجوید قرآن را بهدست آوردهاند. هدف استاد همواره این باشد که معلم تجوید قرآن تربیت کند نه یک قارى خوب. زیرا هر کسى مىتواند با شنیدن تلاوت اساتید بزرگ و تقلید از آنان به احتمال قوى یک قارى خوب بشود (همان طور که هم اکنون بسیار معمول است) ولى در عین حال امکان این هست که در مراحل حساسى به مشکلاتى بزرگ برخورد کند، ولى اگر حقیقت و فهم تجوید را فرا گرفته باشد، چنین امکانى بهندرت اتفاق خواهد افتاد.
در سفر اخیرم به ایران، احیانًا از اساتید و قاریان بزرگ پرسشهاى تجویدى مىکردم که متأسفانه پاسخهایشان اغلب نادرست بود ولى قرآن را بهخوبى تلاوت مىکردند و این خود نشاندهنده تقلید مطلق آنان از قاریان دیگر و بر خلاف فرمان خدا «وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا» است.
هفتم: استاد باید مرتبًا شاگردان را (حتى در بین تلاوتشان) متوقف کرده و به بهانههائى، از احکام تجوید که در تلاوتش به کار بردهاند سؤال کند تا بداند او تا چه اندازه با احکام آشنا است. در صورت پاسخ صحیح یک پاداش شفاهى دریافت کرده و در غیر این صورت آن احکام را بار دیگر براى او و دیگران شرح دهد.
آوردن قلم و دفتر توسط شاگردان
هشتم: استاد همیشه اصرار داشته باشد که تمام شاگردان بدون استثناء با خود قلم و دفترى داشته باشند و تمامى یک درس را که عمدةً براى همه شرح داده مىشود، یاد داشت کنند و سپس آنها را در اوقات فراغت مطالعه کرده و به ذهن بسپارند. در جلسات بعدى از همان درسى که قبلًا داده شده از آنان سؤالهاى متعددى خواهد شد. اگر شاگردى به دلیلى با خود قلم و دفتر نیاورده باشد، حق خواندن قرآن را در آن نشست نخواهد داشت. استفاده از وسائل ضبط صدا را با کراهت بپذیرد چون فرا گرفتن چیزى با نوشتن بسیار مفیدتر است.
نهم: گاهى اوقات (به بهانه خستگى) از یکى از شاگردانِ بهترش بخواهد تا به جاى او جلسه را اداره کند و بر کار او نظارت داشته باشد تا نحوه پیشرفت و روش تدریس او را بداند و اگر نکاتى از کار او نیاز به تذکر داشته باشد، بعدًا و در غیاب سایر شاگردان او را توجیه کند. این روش با شاگردان پیشرفته دیگرى نیز صورت مىگیرد و استاد آنان را براى رقابت در برابر دیگر قرار دهد تا با سعى و تلاش لازم براى بهترسازى کار خود، در رقابت با یکدیگر کوشش کنند.
دهم: استاد باید هر چند ماهى یک مسابقه براى شاگردان ترتیب داده و آنها را در ردههاى مختلف آزمایش کند و از پدران آنان بخواهد براى تشویقشان جوائزى به آنان بدهند.
تشویق برای رعایت آداب قرآن
یازدهم: استاد باید همواره شاگران خود را تشویق به داشتن وضوء و ادب و احترام در برابر قرآن و نیز دیگر شاگردان نموده و این که فضیلت ادب و احترام کلام خداوند را هـمواره که قبلًا گفته شد، مد نظر داشته باشند. همه مىدانیم که بنا به فرمایش رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) زمانى که ما قرآن را تلاوت مىکنیم (خداوند عز و جل) ما را مخاطب خود قرار داده و شایسته است همانگونه که در نماز رعایت احترام او واجب است، در تلاوت قرآن نیز مؤدب و با وقار باشند.
دوازدهم: به هنگام تشکیل جلسات و تدریس، از شاگردان بخواهد که از صحبت با یکدیگر و ایجاد همهمه پرهیز کنند و گفتن «الله الله» را به جهت دقت بیشتر در تلاوت قرآن و جلوگیرى از خروج محیط درس متوقف کنند و در صورت تمایل در مکان دیگرى «احسنت احسنت» گفتن را انجام دهند.
پرهیز از پندار فریبانگیز قرائات مختلف
سیزدهم: از ۳۰ سال پیش پس از تحقیقات بسیار عمیق بدین حقیقت دست یافتم که پنداشت نامفهوم، دغل کارانه و فریب انگیز قرائات مختلفه پى برده و به دلائل آنان را بهکلى مردود دانسته و شاگردان خود را ملزم به پیروى کامل فقط از روایت حفص بن سلیمان کوفى کرده و از قرائات و روایات دیگر جداً پرهیز کنند. اگر مایل به ادامه روش قرائات مختلف هستند، بروند و در جائى دیگر آنرا انجام دهند. ناگفته نماند که من خود اولین کسى بودم که قرائات مختلفه را نفهمیده در ایران مىخواندم.
چهاردهم: براى اینکه جلسات از محیطى کاملًا جدى که براى برخى از قرآنآموزان خسته و کسلکننده است خارج شوند، احیانًا لطیفهاى و یا شوخى بسیار مؤدبانه که شایسته جلسات قرآن باشد، نقل کرده تا شاگردان از خستگى بیرون آمده و ذهن آنان شاداب شود.
پرهیز از بحث پیرامون موسیقى قرآنى، مقامات و الحان
پانزدهم: استاد براى بهرهگیرى هرچه بیشتر دانش تجوید قرآن، از دانشجویان بخواهد تا از بحث پیرامون موسیقى قرآنى، مقامات، الحان و غیره که شایسته محیط فراگیرى تلاوت صحیح قرآن نیست، بپرهیزند و تمام تمرکز خود را صرف آموختن تجوید و معانى قرآن کنند. استاد باید مواظب نفس کشیدن شاگردانش در اثناء تلاوت قرآن باشد و آنان را از این عمل ناشایست بازدارد؛ زیرا نفس کشیدن به هنگام تلاوت قرآن که به نفسدزدى معروف است، مطلقًا حرام مىباشد.
نحوه تدریس اینجانب در کانادا بحمدالله بسیار مفید و ثمربخش بوده و شاگردانم که بجز چند جوان شیعه همه از اهل تسنن و حتى ائمه جماعت و خطباى جمعه آنان بودند، بهسرعت قواعد تجوید را فرا مىگرفتند و تلاوت آنان سریعاً بهبود مىیافت و هماکنون هر کدام جلسات قرآنى و وظیفه تدریس در آموزشگاههاى اسلامى را دارند. تلاش بر این است که بدین وسیله سعى شده این روش تدریس را براى قرآنآموزان شرح داده و شروط آموختن تجوید و سپس تعلیم آن به دیگران، مشروط بر آن که همه رهنمودها را بهخوبى فهمیده و کاملًا به ذهن سپرده باشند، بیاموزد. إن شاء الله!
مواردى که در بالا ذکر شد شمهاى از اقداماتى است که در جهت فراگیرى سریع قرآنآموزان در جلسات درس مى توان به کار برد و نتیجه بهینه گرفت. مسائل و تجربیات دیگرى با ممارست بیشتر در این زمینه براى هر استادى به دست خواهد آمد.
ایکنا: به نظر شما چگونه میتوان یک جامعه واحد قرآنی نظیر الگوی الأزهر البته با ویژگیهای مقبول خودمان ایجاد کنیم؟
در مورد جامعه قرآنى به سبک الأزهر مصر باید بگویم: اولًا الأزهر یک دانشگاه است که داراى تعدادى دانشکده و مدرسه عالى در تخصصهاى مختلف مانند پزشگى و غیره است و هر کسى که فارغالتحصیل مىشود به راه خود مىرود. از جمله علوم دینى مانند علوم قرآنى و قرائت و حفظ آن را در «معهد القرائة» این دانشگاه تعلیم مىدهند. قاریان قرآن که در مصر تحت نظارت وزارت اوقاف این کشور اداره مىشوند، داراى یک سازمان متشکل نیستند، ضمن این که گاهى با یکدیگر اختلافات شدید نیز دارند.
در عصر طلائى تلاوت قرآن، مرحوم مصطفى اسماعیل با اینکه هیچ پستى به عنوان رئیس اتحادیه قاریان و غیره را نپذیرفت، همواره قطب و محور و مرجع قاریان بود و حتى یکى دو مخالف هم از قاریان طبقه دو داشت. در ایران و سایر نقاط جهان هم یک چنین وضعیتى حاکم است که سرچشمه آن طبیعت بشرى است.
گروه دیگرى از قاریان و حافظان قرآن که در علوم قرآنى علامه هستند و به جهت نداشتن یک صداى دلپذیر مورد استقبال مردم نیستند، به استخدام وزارت اوقاف مصر در آمده تا در مقارئ حاضر شوند و یک بخش از قرآن را در برابر شیخ مقرأه از حفظ بخوانند. این مقارئ هفتهاى یک بار در مساجد بر پا مىشوند و هر کدام از قاریان ماهیانه حدودًا ۷ دلار حقوق دریافت مىکنند و بقیه مخارج زندگى خود را متأسفانه از راه تکدى بهدست مىآورند.
وٱللَّـٰه أعلم