منبع : حكمت نامه فاطمى پديدآورنده : محمّد محمّدی ری شهری زمان انتشار : 1395 از صفحه 660 تا صفحه 675
بررسى دقيق وصيّت هاى كتبى و شفاهى حضرت فاطمه عليهاالسلام، فصلى نو از حكمت هاى فاطمى، و سرمشقى بسيار آموزنده براى نگارش وصيت نامه هاى جامع سياسى، فرهنگى، خانوادگى، و اجتماعى است. تحليلى كوتاه در اين باره
بررسى دقيق وصيّت هاى كتبى و شفاهى حضرت فاطمه عليهاالسلام، فصلى نو از حكمت هاى فاطمى، و سرمشقى بسيار آموزنده براى نگارش وصيت نامه هاى جامع سياسى، فرهنگى، خانوادگى، و اجتماعى است. اينك به تحليلى كوتاه در اين باره مى پردازيم:
در نگاهى ژرف به وصيت هاى آن حضرت، آنچه پيش و بيش از هر چيز ديگر، توجه پژوهشگر را به خود جلب مى كند، حكمت سياسى است.
بررسى بخش پنجم «حكمت نامه فاطمى» به خوبى نشان مى دهد حضرت فاطمه عليهاالسلامپس از ماجراى سقيفه، از روند غالب و حاكم بر جامعه نوپاى اسلامى به شدت ناراضى بود و از اين رو، با توجه به پايگاه سياسى و اجتماعى خود، براى استمرار حكومت نبوى و دفاع از حريم ولايت علوى كه در غدير خم از سوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به طور رسمى اعلام شده بود، همه توان خود را به كار گرفت و در اين راه حتى از بذل جان دريغ نكرد.
وصيت هاى آن حضرت، در حقيقت آخرين تلاش هاى دختر پيامبر صلى الله عليه و آله، در راستاى مبارزه با سياست مداران حاكم بر جامعه اسلامى است، تا نارضايتى خود را با روشنى هر چه بيشتر به سينه تاريخ اسلام سپارد تا آيندگان بتوانند با اندكى تأمل، صراط مستقيم الهى را تشخيص دهند، و بتواند سندى ترديدناپذير براى اثبات راه پيروان اهل بيت عليهم السلام به يادگار گذارد و بدين منظور بارها بر چند محور اساسى در وصيت هاى خود تأكيد داشت:
۱ / ۱. دفن مخفيانه
اصلى ترين نكته اى كه در همه گزارش هاى منابع شيعه و سنى بر آن تأكيد شده، دفن شبانه و مخفيانه دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است. ايشان به امام على عليه السلام با تأكيد سفارش كرده بود كه ترتيبى دهد تا مراسم خاك سپارى او شبانه و پنهان از ديد مردم انجام شود و جز اندكى از نزديكانِ رازدار، در اين مراسم شركت نداشته باشند. اينك متن شمارى از گزارش ها:
گزارش يكم: خطاب به امام على عليه السلام:
إذا أنا مِتُّ فَغَسِّلني بِيَدِكَ، وحَنِّطني، وكَفِّنّي، وَادفِنّي لَيلاً.[۱]
وقتى من از دنيا رفتم، با دست خودت مرا غسل بده و حنوط و كفن كن و شبانه دفنم كن.
گزارش دوم: خطاب به امام على عليه السلام:
حَنِّطنى و غَسِّلنى و كَفِّنِى بِاللَّيلَ و صَلِّ عَلَىَّ وَ ادفِنِّى بِاللَّيلِ و لا تُعلِم أحَدا.[۲]
مرا شبانه حنوط كن و غسل بده و كفن كن، و بر من نماز بگزار. و مرا شبانه دفن كن، و هيچ كس را خبردار نكن
گزارش سوم: امام على عليه السلام درباره وصيت آن حضرت مى فرمايد:
أخَذَت عَلَيَّ عَهداً للّه ورَسولِهِ أنَّها إذا تُوُفِّيَت لا اُعلِمُ أحَداً إلاّ اُمَّ سَلَمَةَ زَوجَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله، واُمَّ أيمَنَ، وفِضَّةَ، ومِنَ الرِّجال ابنَيها، وعَبدَ اللّه بنَ عَبّاسٍ، وسَلمانَ الفارِسِيَّ، وعَمّارَ بنَ ياسِرٍ، وَالمِقدادَ، وأبا ذَرٍّ، وحُذَيفَةَ.[۳]
و آن گاه از من پيمانى گره خورده به خدا و پيامبرش گرفت كه چون وفات يافت، هيچ كس را آگاه نكنم، جز امّ سلمه، همسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، امّ ايمن و فضّه را، و از مردان، دو پسرش [حسن و حسين]، عبد اللّه بن عبّاس، سلمان فارسى، عمّار بن ياسر، مقداد، ابوذر و حذيفه را.
گزارش چهارم: امام على عليه السلام در پاسخ به پيشنهاد عباس بن عبدالمطّلب مبنى بر حضور مهاجران و انصار در مراسم تدفين آن حضرت مى فرمايد:
فَإِنَّها وَصَّتني بِسَترِ أمرِها.[۴]
او وصيت كرده تا كار تجهيز و دفنش پنهانى انجام شود.
گزارش پنجم: صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگر منابع روايى اهل سنت از عايشه نقل كرده اند كه مى گويد:
فَلَمّا تُوُفِّيَت دَفَنَها زَوجُها عَلِيٌّ لَيلاً ولَم يُؤذِن بِها أبا بَكرٍ.[۵]
و چون وفات يافت، همسرش على او را شبانه دفن كرد و ابو بكر را از درگذشت وى آگاه نساخت.
هر كس داراى كمترين هوش سياسى باشد، با ملاحظه گزارش هاى ياد شده به سادگى تشخيص مى دهد كه پنهان نگه داشتن مراسم خاك سپارىِ حضرت فاطمه عليهاالسلام يك اقدام كاملاً سياسى بوده، و هدف خاصى را تعقيب مى كرده كه در فرازى ديگر از وصيت آن حضرت، با صراحت بيان شده است.
۱ / ۲. غافلگيرىِ سياست مداران حاكم
فاطمه عليهاالسلام، يگانه فرزند بر جاى مانده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين شخصيت سياسى الهى امت اسلامى است. بسيارى از مسلمانان معاصر پيامبر صلى الله عليه و آله، فضائل و مناقب آن حضرت را خودشان از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده اند، از جمله اين كه: آيه تطهير، آيه مباهله و آيات ايثار درباره او و خاندان او نازل شده است.[۶] همچنين از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اند كه فاطمه عليهاالسلام برگزيده خدا است، رضايت او رضايت خدا و نارضايتى او نارضايتى او است. از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده اند كه گفت: فاطمه عليهاالسلام پاره تنم و ميوه دل من است، او عزيزترين و محبوب ترين افراد نزد من است، مسالمت با او، مسالمت با من و ستيزه با او، ستيزه با من است، احترام به او، احترام به من و آزردن او، آزردن من است، او سرور بانوان جهانيان است و پدرش به فداى او باد.
اينك، چنين شخصيتى كه عظمتش قابل توصيف نيست و پس از پيامبر صلى الله عليه و آله اصلى ترين مدافع رهبرى امام على عليه السلام است، با فاصله اى بسيار كوتاه و مظلومانه از دنيا مى رود، طبعا انتظار آن است كه مراسم تشييع و تدفين او با شركت عموم مسلمانان و بسيار با شكوه برگزار شود.
از سوى ديگر، اين مراسم، براى سياست مداران حاكم كه اسباب نارضايتى شديد آن بزرگوار را فراهم آورده بودند، فرصت بسيار مناسبى بود تا با بهره گيرى از آن و تجليل از آن حضرت، رفتارها و ناخرسندى هاى گذشته را به فراموشى سپارند.
اما بصيرت الهى و تيزبينى سياسى فاطمه عليهاالسلام آنها را غافلگير كرد و مانع بهره گيرى آنان از اين فرصت طولانى شد ؛ زيرا او با صراحت سفارش كرده بود كه رهبران سياسى حاكم نبايد بر پيكر او نماز گزارند ؛ در وصيت حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به امام على عليه السلام آمده است:
نَشَدتُكَ بِاللّه وبِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّه ألاّ يُصَلِّيَ عَلَيَّ أبو بَكرٍ ولا عُمَرُ.[۷]
به خدا و به حق محمّد رسول خدا سوگندت مى دهم كه ابوبكر و عمر بر من نماز نخوانند.
و در گزارشى ديگر آمده است:
سَأَلتُكَ بِحَقِّ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله إذا أنا مِتُّ ألاّ يَشهَداني ولا يُصَلِّيا عَلَيَّ.[۸]
به حق رسول خدا صلى الله عليه و آله از تو مى خواهم وقتى من از دنيا رفتم، آن دو نزد من حضور نيابند و بر من نماز نخوانند.
در صحيح بخارى و ديگر منابع اهل سنت نيز از عايشه نقل است كه مى گويد:
فَلَمّا تُوُفِّيَت دَفَنَها زَوجُها عَلِيٌّ لَيلاً ولَم يُؤذِن بِها أبا بَكرٍ، وصَلّى عَلَيها.[۹]
و چون [فاطمه عليهاالسلام] وفات يافت، همسرش على او را شبانه دفن كرد و ابو بكر را آگاه نساخت و خودش بر او نماز خواند.
و هنگامى كه ابوبكر از على عليه السلام انتقاد كرد كه چرا همانند مراسم غسل دادن پيامبر صلى الله عليه و آله اين امتياز را ويژه خود كردى ؟ ايشان پاسخ داد:
هِيَ وَاللّه أوصَتني أن لا تُصَلِّيا عَلَيها.[۱۰]
به خدا سوگند، او خود به من وصيت كرد كه شما دو تن بر او نماز نخوانيد.
بنابراين، هدف اصلى حضرت فاطمه عليهاالسلام از وصيت و سفارش كردن به پنهان داشتن و رازدارى در برگزارى مراسم خاك سپارى او، اين بود كه همه راه هاى احتمالى بهره گيرى سياست مداران حاكم از اين فرصت مسدود شود.
۱ / ۳. سند تاريخى سياسى
حضرت فاطمه عليهاالسلام براى دفاع از حريم ولايت علوى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم و با حضور همه حاجيان آن را اعلام كرده بود و براى اعتراض به روند حاكم بر جهان اسلام پس از رحلت پدر، تنها به ممانعت آنها از نماز گزاردن بر خود اكتفا نكرد، بلكه وصيت تاريخى ديگرى دارد كه متن آن از امام حسين عليه السلام چنين گزارش شده است:
فَلَمّا حَضَرَتهَا [فاطِمَةَ عليهاالسلام] الوَفاةُ وَصَّت أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام أن يَتَوَلّى أمرَها، ويَدفِنَها لَيلاً، ويُعَفِّيَ قَبرَها.[۱۱]
چون زمان وفات فاطمه عليهاالسلام فرا رسيد، به امير المؤمنين عليه السلام سفارش كرد تا او تجهيز و دفنش را به عهده بگيرد و شبانه دفنش كند، و قبرش را بى نشانه سازد.[۱۲]
در گزارشى ديگر آمده است:
ولا تُعلِم أحَداً قَبري.[۱۳]
و هيچ كس را از قبرم آگاه مكن.
اين وصيت مكمل وصيت هايى است كه پيش از آن بدانها اشاره شد و مى توان گفت اصلى ترين هدف آن، برجا گذاشتن يك سند تاريخى سياسىِ مهم و ترديد ناپذير براى آيندگان، در راستاى تحليل صحيح مباحث مربوط به رهبرى جهان اسلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله است.
چه چيزهايى سبب شدند تا شخصيتى مانند زهراى اطهر عليهاالسلام شبانه غسل داده شود، شبانه به خاك سپرده شود، و قبر او مخفى بماند ؟ ! البته آراى مختلفى درباره محل دفن آن حضرت وجود دارد[۱۴]، ولى به هر حال، هيچ كس به طور دقيق نمى داند ايشان كجا دفن شده است، هر چند نظريه اى كه به واقع نزديك تر است مدعى است ايشان در خانه خود به خاك سپرده شده اند، اما كجاى خانه ؟ معلوم نيست !
تأمل در اين ابهام، روشنگر بسيارى از حوادث صدر اسلام است.
در وصيت هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام چند نكته قابل توجه در زمينه مسائل فرهنگى نيز ديده مى شود:
۲ / ۱. تأكيد بر باورهاى دينى
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه مى فرمايد:
ما يَنبَغي لاِمرِئٍ مُسلِمٍ أن يَبيتَ لَيلَةً إلاّ و وَصيَّتُهُ تَحتَ رَأسِهِ.[۱۵]
بر هيچ مسلمانى سزاوار نيست شبى را سپرى كند، مگر اين كه وصيّتش زيرِ سرش باشد.
قابل توجه اين است كه مطابق آنچه از ابن عباس نقل شده است، هنگامى كه حسن و حسين عليهماالسلام خبر درگذشت مادر را به پدر دادند، حضرت على عليه السلام به خانه رفت پارچه را از صورت همسر كنار زد، در كنار سر او پارچه اى يافت كه وصيت نامه او بود. اين وصيت نامه با تأكيد به باورهاى دينى آغاز شده و متن آن چنين است:
به نام خداوند گسترده مهر مهربان. اين چيزى است كه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله دارد به آن وصيت مى كند؛ او وصيت مى كند در حالى كه گواهى مى دهد هيچ معبودى جز خدا نيست و اين كه محمّد بنده و فرستاده او است و بهشت حق و درست است و جهنم حق است و قيامت بى ترديد خواهد آمد و خداوند همه كسانى را كه در گورهايند را زنده خواهد كرد. اى على، من، فاطمه دختر محمّد هستم كه خداوند مرا به همسرى تو درآورد تا در دنيا و آخرت براى تو باشم. تو از هر كسى برايم اولى ترى. مرا شبانه حنوط كن و غسل بده و كفن كن و بر من نماز بخوان، و شبانه دفنم كن. و به هيچ كس اطلاع نده. تو را به خدا مى سپارم و بر فرزندانم سلام مى فرستم تا [ديدار] روز قيامت.
هر چند اين وصيت نامه سندى معتبر ندارد، ولى مضمون آن هماهنگ با رواياتى است كه منابع معتبر وصاياى شفاهى آن حضرت را گزارش كرده اند، همچنين آغاز كردن وصيت با تأكيد بر باورهاى دينى مطابقِ روايتى است از پيامبر صلى الله عليه و آله كه كيفيت وصيت را به امام على عليه السلام تعليم داده و به او فرموده است: آن را به اهل بيت و شيعيان خود بياموز.[۱۶]
۲ / ۲. توسعه فرهنگ عفاف
چند گزارش بيانگر آن هستند كه حضرت فاطمه عليهاالسلام از مشخص شدن حجم بدن زنان هنگام تشييع جنازه ناراحت بوده است، در گزارشى آمده است كه به اسماء بنت عميس فرمود:
يا اُمِّ، إنّي أرَى النِّساءَ عَلى جَنائِزِهِنَّ إذا حُمِلنَ عَلَيها تَشِفُّ أكفانُهُنَّ، وإنّي أكرَهُ ذلِكَ.[۱۷]
مادر ! من وقتى زنان را مى بينم كه روى تابوت هايشان مى گذارند و مى برند، كفن هايشان بدن نما است [و برآمدگى هاى بدن آنان ديده مى شود] و من اين را نمى پسندم.
در گزارشى ديگر مى فرمايد:
يا أسماءُ، إنّي قَدِ استَقبَحتُ ما يُصنَعُ بِالنِّساءِ، إنَّهُ يُطرَحُ عَلَى المَرأَةِ الثَّوبُ فَيَصِفُها.[۱۸]
اى اسماء، من از كارى كه [هنگام تشييع] با [جنازه] زنان مى كنند بدم مى آيد. پارچه اى روى آن مى اندازند كه [برآمدگى هاى] بدن را نشان مى دهد.
اين گزارش ها نشان مى دهند كه در آن دوران، جنازه ها را هنگام تشييع، در تابوت نمى گذاشتند و به گونه اى حمل مى كردند كه حجم بدن آشكار مى شد. تشييع جنازه زنان بدين سان براى فاطمه عليهاالسلام قابل قبول نبود و از اين رو در روزهاى پايانى زندگى، اين تصور كه هنگام تشييع جنازه حجم بدنش را نامحرم مشاهده خواهد كرد، او را رنج مى داد و هنگامى كه مشخص شد چاره اين مشكل ساختن تابوت است، او كه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله خندان ديده نشده بود، تبسّم كرد !
اين اقدام به خوبى نشان مى دهد پوشش و حجاب، تا چه حد براى حفظ حرمت بانوان، به ويژه بانوان جوان اهميت دارد. دختر پيامبر صلى الله عليه و آله كه در جوانى از دنيا رفته مى خواهد گزارش تشييع جنازه او كه در شب و پنهانى تشييع مى شود، نيز در جهت توسعه فرهنگ عفاف، آموزنده باشد، تا زنان مسلمان با انتخاب پوشش مناسب در زندگى، به سالم سازى فضاى فرهنگى جامعه كمك كنند.
۲ / ۳. ترويج فرهنگ انس با قرآن و دعا
از برنامه هاى عبادى كه در اسلام بسيار بدان توصيه شده است، تلاوت قرآن[۱۹] و خواندن دعا است،[۲۰] نكته قابل توجه در وصيت حضرت زهرا عليهاالسلام، نياز داشتن انسان به انس با قرآن و دعا در نخستين لحظه هاى ورود به عالم برزخ و قبر است. بنا بر روايتى، ايشان خطاب به حضرت على عليه السلام مى فرمايد: پس از آن كه مرا به خاك سپردى:
وَاجلِس عِندَ رَأسي قُبالَةَ وَجهي، فَأَكثِر مِن تِلاوَةِ القُرآنِ وَالدُّعاءِ، فَإِنَّها ساعَةٌ يَحتاجُ المَيِّتُ فيها إلى اُنسِ الأَحياءِ.[۲۱]
و كنار سرم، رو به روى صورتم بنشين و قرآن و دعا بسيار بخوان؛ زيرا اين لحظه، لحظه اى است كه در آن مرده به اُنس گرفتن با زندگان، نياز دارد.
يعنى هنگامى كه بدن انسان در قبر قرار گرفت، روح او احساس غربت مى كند، از اين رو، خوب است تشييع كنندگان به ويژه همسر انسان، قدرى كنار قبر بمانند تا روح به تدريج خود را با شرايط جديد زندگى وفق دهد، ولى تنها حضور كنار قبر كافى نيست، بلكه مانوس شدن روح ميّت با نزديكان زنده، مقدمه بهره گيرى او از بركات تلاوت قرآن و دعا است.
بنابراين، در حقيقت اين فراز از وصيت حضرت فاطمه عليهاالسلام ترويج فرهنگ انس با قرآن و دعا و بهره گيرى از آن در شرايط مختلف زندگى و مرگ است.
شمارى از وصيت هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام به نكاتى آموزنده در باره مسائل خانوادگى اشاره دارد كه رعايت آنها موجب تقويت و تحكيم هر چه بيشتر بنياد خانواده ها مى شود، اين نكات عبارت اند از:
۳ / ۱. خير خواهى براى همسر
زهراى اطهر عليهاالسلام مى داند كه اندكى با مرگ فاصله دارد و به زودى در سن جوانى از دنيا خواهد رفت، آسيب هاى جسمى ناشى از دفاع از حريم ولايت، و فشارهاى روحى از دست دادن پدر، و مهم تر از آنها، ناديده گرفتن سفارش هاى پيامبر صلى الله عليه و آله در باره تداوم حكومت اسلامى، شرايط جسمى و روحى توانفرسايى را براى او پديد آوردند، ولى در عين حال، او به فكر آينده همسر خويش است !
از يك سو، مى داند كه پس از او، حريم ولايت علوى مدافعى ندارد، و شوهرش على عليه السلام در غربت محض به سر خواهد برد و آينده دشوارى در انتظار او است، از اين رو، براى او اشك مى ريزد، و در پاسخ على عليه السلام كه مى پرسد براى چه گريه مى كنى، مى فرمايد:
لِما تَلقى بَعدي.
براى آنچه پس از من مى بينى !
على عليه السلام به او دلدارى مى دهد و مى فرمايد:
لا تَبكي، فَوَاللّه إنَّ ذلِكَ لَصَغيرٌ عِندي في ذاتِ اللّه .[۲۲]
گريه مكن، به خدا آن [سختى ها] براى من در راه خدا كوچك [و تحمل آنها آسان]است !
و از سوى ديگر، مى داند على عليه السلام مانند او جوان است، و در ادامه زندگى نياز به همسر دارد، از اين رو به فكر همسر آينده شوهر نيز هست و به او همسرى پيشنهاد مى كند كه مادر خوبى نيز براى فرزندانش باشد:
يَابنَ عَمِّ، اُوصيكَ أوَّلاً أن تَتَزَوَّجَ بَعدي بِابنَةِ اُختي اُمامَةَ ؛ فَإِنَّها تَكونُ لِوُلدي مِثلي، فَإِنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُم مِنَ النِّساءِ.[۲۳]
اى عموزاده، تو را وصيت مى كنم كه پس از من با امامه، خواهرزاده ام ازدواج كنى ؛ چرا كه او براى فرزندانم همانند خودِ من است ؛ چرا كه مردان چاره اى از داشتن همسر ندارند.
و بدين سان، در سخت ترين شرايط جسمى و روحى، نهايت خيرخواهى براى زندگى خانوادگى را به همگان مى آموزد.
۳ / ۲. سفارش فرزندان
فاطمه عليهاالسلام مى داند كه شوهرش داراى مقام عصمت است و در حق فرزندان او و خودش كوتاهى نخواهد كرد، با اين همه تأكيد مى كند:
اُوصيكَ في وُلدي خَيراً.[۲۴]
درباره فرزندانم به تو وصيت مى كنم كه به آنان خوبى كنى.
و در گزارشى ديگر آمده است:
فَإِن أنتَ تَزَوَّجتَ امرَأَةً اجعَل لَها يَوماً ولَيلَةً وَاجعَل لِأَولادي يَوماً ولَيلَةً يا أبَا الحَسَنِ، ولا تَصِح في وُجوهِهِما فَيُصبِحانِ يَتيمَينِ غَريبَينِ مُنكَسِرَينِ، فَإِنَّهُما بِالأَمسِ فَقَدا جَدَّهُما وَاليَومَ يَفقِدان أُمَّهُما، فَالوَيلُ لِأُمَّةٍ تَقتُلُهُما وتُبغِضُهُما.[۲۵]
اگر با زنى ازدواج كردى، يك شبانه روز را براى او بگذار، و يك شبانه روز را به فرزندانم اختصاص بده. بر سرشان داد نزن، كه يتيم، غريب دل شكسته اند. چون آن دو ديروز پدربزرگشان را از دست دادند و امروز مادرشان را. واى بر امتى كه آن دو را بكشد و با آنان كينه توزى كند.
۳ / ۳. يادگارى براى دختر
يكى از وصيت هاى گزارش شده از حضرت فاطمه عليهاالسلام اين است كه مى گويد: پس از رسيدن دخترش امّ كلثوم به سن بلوغ، وسائل منزل از آن او باشد[۲۶]. همچنين پرده هاى منزل به يكى از دو دخترانش واگذار شود.[۲۷]
گفتنى است با توجه به اين كه وسائل منزل آن حضرت، از نظر مادى، گران قيمت نبودند، مى توان گفت: منظور از اين وصيت به يادگار گذاشتن وسائل منزل مادر براى دختر است.
وصيت هاى اجتماعى حضرت فاطمه عليهاالسلام بسيار مهم و قابل تأمل اند. ايشان همه اموال خود را در راه خدا به ديگران واگذار كرد. موقوفات و صدقات فاطمى را به چند دسته مى توان تقسيم كرد:
۴ / ۱. وقف عام
بر پايه روايت ثقة الاسلام كلينى رحمه الله و شيخ طوسى رحمه الله، باغ هاى ديوار كشيده هفتگانه (عَواف، دَلال، بُرقه، مَثيب، حُسنى، صافيه و آنچه در اختيار امّ ابراهيم بوده [مشربه[۲۸]ام ابراهيم] را وقف كرده و توليت آن را به حضرت على عليه السلام و پس از او به امام حسن عليه السلام و پس از او به امام حسين عليه السلام و پس از آن به بزرگ ترين فرزندان و نوادگان خود واگذارده است.
گفتنى است در اين روايت، ذكر نشده كه موقوفات ياد شده براى چه منظورى وقف شده اند، و شايد به همين جهت برخى آنها را وقف عام (در راه خدا و براى نصرت اسلام[۲۹]) دانسته اند، بدون اين كه قرينه اى براى اين مدعا ذكر كنند، يا اشاره كنند كه اين معنا برداشت آنها است.
البته شيخ طوسى درباره روايت ياد شده از امام باقر عليه السلام مى نويسد:
وَ رُوِيَ أنَّ هذِهِ الحَوائِطَ كانَت وَقفاً و كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَأخُذُ مِنها ما يُنفِقُ عَلى أضيافِهِ و مَن يَمُرُّ بِهِ فَلَمّا قُبِضَ جاءَ العبّاسُ يُخاصمُ فاطِمَةَ عليهاالسلام فيها فَشَهِدَ عَلِيٌّ وَ غَيرُهُ أنَّها وَقفٌ عَلَيها.[۳۰]
روايت شده كه اين بوستان ها وقف بوده اند و رسول خدا صلى الله عليه و آله از آنها براى پذيرايى از مهمانانش استفاده مى كرد، و به هر كس كه از كنار آن مى گذشت چيزى مى بخشيد. وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله رحلت كرد، عباس نزد فاطمه عليهاالسلام آمد، و درباره آنها با وى به بگو مگو پرداخت. على و ديگران گواهى دادند كه آنها وقف فاطمه عليهاالسلام است.
مى توان گفت با توجه به ديگر رواياتى كه مصرف اموال واگذار شده آن حضرت را گزارش كرده اند، وقف عام دانستن باغ هاى هفتگانه، قابل قبول نيست.
۴ / ۲. وقف خاص بنى هاشم و بنى مطّلب
مرحوم كلينى رحمه الله به سند معتبر از ابو مريم انصارى نقل كرده است كه او مى گويد: درباره موقوفه رسول خدا صلى الله عليه و آله و موقوفه على عليه السلام از امام صادق عليه السلام پرسيدم، ايشان فرمود:
هِيَ لَنا حَلالٌ وَ قالَ: إنَّ فاطِمَة عليهاالسلام جَعَلَت صَدَقَتَها لِبَني هاشِمٍ و بَنِي المُطَّلِبِ.[۳۱]
آن براى ما حلال است. و فرمود: فاطمه عليهاالسلام صدقه خود را براى بنى هاشم و بنى مطّلب گذاشت.
در روايتى ديگر آمده است كه آن حضرت براى [هر يك از] نيازمندان بنى هاشم و بنى مطّلب پنجاه اوقيه نقره (هر اوقيه معادل چهل درهم) وصيت كرد.[۳۲]
۴ / ۳. وصيت براى همسران پيامبر و زنان بنى هاشم
بنابر روايتى از امام صادق عليه السلام، فاطمه عليهاالسلام وصيت كرد از اموالش براى هر يك از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و زنان بنى هاشم دوازده اوقيه نقره قرار داده شود.[۳۳]
در روايتى ديگر آمده است كه ايشان دستور داد به [هر يك از] زنان پدرش، ۴۵ اوقيه نقره داده شود.[۳۴]
۴ / ۴. وصيت براى خواهرزاده خود و دختر ابوذر
حضرت زهرا عليهاالسلام بخشى از اموال خود را به اُمامه، خواهرزاده خويش[۳۵]، و چيزهاى معينى را به دختر ابوذر اختصاص داد، و سفارش كرد، اگر هر يك از كسانى كه براى آنها وصيت كرده، قبل از دريافت آنچه براى آنها قرار داده است، از دنيا رفت، سهم او به نيازمندان پرداخت شود.[۳۶]
در پايان اين بخش از وصاياى حضرت فاطمه، چند نكته قابل توجه است:
اول، ظاهرا مراد از «تصدّق» و «وصيت» در غالب رواياتى كه وصيت هاى مالى آن حضرت را گزارش كرده اند، «وقف» است، البته تعبير از «وقف» به «صدقه» در متون اسلامى رايج است.[۳۷]
دوم، پيامبر صلى الله عليه و آله پيش بينى مى كرده است كه پس از وفات او چه كسانى زمام قدرت را به دست مى گيرند؛ از اين رو بخشى از اموالى در اختيارِ خود را به دخترش فاطمه عليهاالسلامواگذار كرده است كه شايد احترام و حرمت او را رعايت كنند و اين اموال، در جايى كه مورد نظر پيامبر صلى الله عليه و آله بود، به مصرف برسد، و دست كم حجتى باشد براى شناخت حقيقت.
سوم، وصيت هاى مالىِ حضرت فاطمه عليهاالسلام به روشنى نشان مى دهند كه در جريان «فدك»، اختلاف او با سياست مداران حاكم، شخصى نبوده بلكه هدف، روشنگرى و دفاع از ميراث نبوى و حكومت علوى بوده است، وگرنه كسى كه تأمين نيازهاى ديگران را برخود و فرزندانش مقدم مى دارد، به فدك و غير فدك چه نيازى دارد و به گفته همسر مظلومش على عليه السلام: «وما أصنع بفدك وغير فدك ؛ من چه نيازى به فدك و غير فدك دارم!»[۳۸].
چهارم، پس از گرفتن غاصبانه فدك از حضرت فاطمه عليهاالسلام، سرنوشت ديگر اموالى كه در اختيار آن حضرت بود، مبهم است.
از يك سو، رواياتى كه موقوفات و صدقات ايشان را گزارش كرده اند، به ظاهر دلالت دارند كه اين اموال در اختيار وى بوده اند و از اين رو، آن حضرت پيش از وفات، مصرف آنها را مشخص كرده است و از سوى ديگر، از برخى روايات بر مى آيد همه اموالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به فاطمه واگذار كرده بوده، حتى باغ هاى هفتگانه اى كه به آنها اشاره شد، در دوران خليفه اول از ايشان گرفته شد[۳۹]، ولى در گزارشى ديگر آمده است كه ابوبكر، عَواف[۴۰] را به فاطمه بازگرداند[۴۱]، بنابر گزارشى ديگر، خليفه دوم، بخشى از اموال رسول خدا صلى الله عليه و آله، از جمله باغ هاى بنى نضير را در اختيار حضرت على عليه السلام و عباس عموى پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داد تا درآمد آنها را صرف همان امورى كنند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تعيين كرده بود.[۴۲]
بنابراين، اظهار نظر قطعى درباره اجرائى شدن وصيت هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام مقدور نيست. در صورتى كه اموال ياد شده از اختيار ايشان خارج شده باشد، به احتمال، هدف آن حضرت از وصيت هاى مالى، نكاتى باشد كه در بندهاى دوم و سوم گذشت.[۴۳]
[۱] . ر . ك : ص ۶۴۴ ح ۴۵۰ .
[۲] . ر . ك : ص ۶۲۸ ح ۴۳۵ .
[۳] . ر . ك : ص ۶۳۶ ح۴۴۷ .
[۴] . ر . ك : ص ۶۲۶ ح ۴۳۴ .
[۵] . ر . ك : ص ۵۲۶ ح ۳۸۹ .
[۶] . ر . ك : ص ۴۳ (فصل يكم : فضيلت هاى مشترك فاطمه و ساير اهل بيت عليهم السلام).
[۷] . ر . ك : ص ۶۳۰ ح ۴۴۰ .
[۸] . ر . ك : ص ۶۳۲ ح ۴۴۲ .
[۹] . ر . ك : ص ۵۲۶ ح ۳۸۹ .
[۱۰] . ر . ك : ص ۶۳۲ ح ۴۴۱ .
[۱۱] . ر . ك : ص ۶۳۰ ح ۴۳۷ .
[۱۲] . ر . ك : ص ۶۲۹ ح ۴۳۵
[۱۳] . ر . ك : ص ۶۳۶ ح ۴۴۷ .
[۱۴] . برخى گفته اند قبر ايشان ميان قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و منبر اوست ، برخى نيز گفته اند مدفن ايشان در خانه خودش بوده است و برخى معتقدند در بقيع دفن شده است. شيخ طوسى مى گويد: روايت اول و دوم متقارب اند ، اما بعيد به نظر مى رسد در بقيع دفن شده باشد . ابن بابويه نيز مى گويد : نظريه صحيح نزد من اين است كه ايشان در خانه خود دفن شده است ر . ك : تذكرة الفقهاء : ج ۸ ص ۴۵۲ .
[۱۵] . روضة الواعظين : ص ۵۲۹، بحار الأنوار : ج ۱۰۳ ص ۱۹۴ ح ۳ .
[۱۶] . ر . ك : وسائل الشيعه : ج ۱۹۶ ص ۲۶۰ باب استحباب الوصية بالمأثور .
[۱۷] . ر . ك : ص ۶۵۲ ح ۴۶۱ .
[۱۸] . ر . ك : ص ۶۵۰ ح ۴۶۰ .
[۱۹] . ر . ك : شناخت نامه قرآن ، ج ۳ ص ۲۴۵ بخش پنجم : تلاوت قرآن .
[۲۰] . ر . ك : نهج الدعاء : ج ۱ ص ۲۳ فصل اول : اهميت دعا .
[۲۱] . ر . ك : ص ۶۴۴ ح ۴۵۱ .
[۲۲] . ر . ك : ص ۶۷۶ ح ۴۷۰ .
[۲۳] . ر . ك : ص ۶۴۰ ح ۴۴۹ .
[۲۴] . ر . ك : ص ۶۴۴ ح ۴۵۱ .
[۲۵] . ر . ك : بحار الأنوار : ج ۴۳ ص ۱۷۹ ح ۱۵ .
[۲۶] . ر . ك : ص ۶۴۵ ح ۴۵۱ .
[۲۷] . ر . ك : ص ۶۵۵ ح ۴۶۲ .
[۲۸] . مشربه به معناى بستان يا زمين نرمى است كه گياه به راحتى در آن مى رويد . به زمينى هم كه در ميان آن تپه بلندى واقع شود ، يا غرفه و بنائى در آن باشد ، اطلاق مى شود ، مشربه باغى بوده كه در ميان آن صفه يا غرفه اى بوده و در اين محل ماريه قبطيه ، ابراهيم فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله را به دنيا آورده است وفاء الوفاء : ج ۳ ص ۸۲۵ .
[۲۹] . دانش نامه فاطمى : ج ۱ ص ۳۲۳ .
[۳۰] . تهذيب الأحكام : ج ۹ ص ۱۴۵ ح ۵۰ .
[۳۱] . ر . ك : ص ۶۵۶ ح ۴۶۵ .
[۳۲] . ر . ك : ص ۶۵۳ ح ۴۶۲ .
[۳۳] . ر . ك : ص ۶۵۹ ح ۴۶۹ .
[۳۴] . ر . ك : ص ۶۵۳ ح ۴۶۲ .
[۳۵] . ر . ك : ص ۶۵۹ ح ۴۶۹ .
[۳۶] . ر . ك : ص ۶۵۵ ح ۴۶۲ .
[۳۷] . ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۱۹ ص ۱۷۱ ، «كتاب الوقوف والصدقات» باب ۱ .
[۳۸] . نهج البلاغة : نامه ۴۵ .
[۳۹] . السيرة الحلبية : ج ۳ ص ۳۶۱ .
[۴۰] . در بحار الأنوار ج ۲۲ ص ۲۹۶ آمده : «عواف» صحيح است كه در تاريخ المدينة ، ابن شبّه ذكر شده ، ولى در بيشتر روايات «اعواف» آمده و در برخى «عواف» ولى برخلاف آنچه در بحار الأنوار است ، در تاريخ المدينة چاپ شده (ج ۱ ص ۲۱۱) نيز «اعواف» ذكر شده است .
[۴۱] . تاريخ المدينة المنورة : ج ۱ ص ۲۱۱ .
[۴۲] . صحيح البخارى : ج ۳ ص ۱۱۲۶ ح ۲۹۲۶ .
[۴۳] . براى گزارش توصيفى وصيت هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام ، ر . ك : دانش نامه فاطمى : ج ۱ ص ۳۱۷ .