اهداى فدك به حضرت فاطمه(س)
بنا بر گزارش ابو سعيد خدرى و ابن عباس در منابع اهل سنت، در سال هفتم هجری به دنبال نزول آيه «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه»،[۱] پيامبر خدا(ص)، دخترش فاطمه(ع) را فراخواند ومنطقه فدك را به او بخشيد.[۲]
سيوطى در الدرّالمنثور اين اهدا را چنين گزارش كرده است:
و أخرج البزّار و أبو يعلى و ابن أبى حاتم و ابن مردويه عن أبى سعيد الخدرى قال: لمّا نزلت هذه الآية: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»دعا رسول اللّه (ص) فاطمة فأعطاها فدك.
بزّار، ابو يعلى، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از ابو سعيد خدرى نقل كرده اند: وقتى آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» نازل شد، رسول خدا(ص) فاطمه را فرا خواند و فدك را به او هديه داد.
و أخرج ابن مردويه عن ابن عبّاس قال: لمّا نزلت: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»أقطع رسول اللّه (ص) فاطمة فدكا[۳]
ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده است: وقتى آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» نازل شد، رسول خدا(ص) فدك را براى فاطمه به اقطاع داد.
در تفسيرهاى شيعى نيز به اين بخشش پيامبر(ص) به گونه هاى مختلف اشاره شده است. روايت ذيل از تفسير عياشى است:
عن عطية العوفى قال: لمّا افتتح رسول اللّه (ص) خيبر، و أفاء اللّه عليه فدك و أنزل عليه: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» قال: يا فاطِمَةُ لَكِ فَدَكٌ.[۴]
عطيه عوفى مى گويد: وقتى رسول خدا(ص) خيبر را فتح كرد، و خداوند فدك را فى ء [و مال] او قرار داد و آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» را بر او نازل كرد، فرمود: اى فاطمه، فدك براى تو.
اهداى اين منطقه وسيع از سوى پيامبر خدا(ص) كه حاكم حكومت اسلامى است، نشان از اين دارد كه اين عملكرد نيز بايد در اقدامات حاكميتى حكومت ديده شود. به نظر مى رسد اين اقدام حاكميتى، به جهت تقويت پايگاه اقتصادى بيتِ امامت كه ريشه در خاندان نبوت دارد، بوده است.
پس از اهداى فدك، كارگزاران و نمايندگان حضرت فاطمه(ع)در آن منطقه حضور فعّال داشتند.[۵] درآمد سالانه اين منطقه را در زمان رسول خدا(ص) از ۲۴ تا ۷۰ هزار دينار تخمين زده اند.[۶] اين درآمد مى توانست پشتوانه خوبى براى اهل بيت عليهم السلام در تأمين نيازهاى بنى هاشم، نيازمندان و مؤمنان از انصار و مهاجران باشد. در گزارشى، خليفه دوم در اعتراض به نگارش سند فدك به خليفه اول اعتراض مى كند كه «چه مالى به مسلمانان خواهى داد، در حالى كه عرب ها با تو به جنگ برخاسته اند؟!». و با همين توجيه مانع مالكيت آن حضرت مى شد.[۷] اين سخن خليفه دوم گوياى گستردگى درآمدهاى منطقه فدك است. به گونه اى كه مى توان سپاهى را با آن سامان داد.
بعدها معاويه اين سرزمين را سه قسمت كرد و به پسرش يزيد، مروان بن حكم و عمرو بن عثمان ـ پسر خليفه سوم ـ بخشيد.[۸] اين گزارش نيز نشانگر اهميت و بزرگى اين منطقه است. از اين رو، آشكار است كه فدك از جهت سياسى و اقتصادى براى طرفين اهميت داشته است. چه اينكه اهل بيت عليهم السلام با درآمد به دست آمده از اين اراضى بيشتر مى توانستند نيازمندان و جامعه مسلمان آن روز را با تعليمات نبوى و حقانيت ولايت آشنا سازند.
[۱] . اسرا : آيه ۲۶ .
[۲] . مسند أبي يعلى : ج ۲ ص ۳۳۴ ، تفسير ابن كثير : ج ۳ ص ۳۹ ، الدر المنثور : ج ۴ ص ۱۷۷ .
[۳] . الدرالمنثور : ج ۴ ص ۱۷۷ .
[۴] . تفسير العيّاشى : ج ۲ ص ۲۸۷ .
[۵] . الكافى : ج ۱ ص ۵۴۳ ح ۵ ، علل الشرائع : ص ۱۹۱ ح ۱ ، التبيان فى تفسير القرآن : ج ۶ ص ۴۶۸ ـ ۴۶۹ ، نهج البلاغة : نامه ۴۵ .
[۶] . الخرائج و الجرائح : ج ۱ ص ۱۳۱ ، كشف المحجة : ص ۱۲۴ .
[۷] . السيرة الحلبيّة : ج ۳ ص ۴۸۸ .
[۸] . شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۱۶ ص ۲۱۶ .