حضرت علی علیه السلام

امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام

امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام تلخیص امالی شیخ صدوق رحمه الله تدوین و تلخیص محسن کمالی تقوی با مقدمه محسن خرازی ویرایش احمد سعیدی مشخصات نشر : قم : مسجد مقدس جمکران ، 1385.
بازدید : 351
زمان تقریبی مطالعه : 298 دقیقه
تاریخ : 04 بهمن 1402
امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام

امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : ابن بابویه محمد بن علی 311 381ق.

عنوان قراردادی : امالی فارسی - عربی برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام تلخیص امالی شیخ صدوق رحمه الله تدوین و تلخیص محسن کمالی تقوی با مقدمه محسن خرازی ویرایش احمد سعیدی

مشخصات نشر : قم : مسجد مقدس جمکران ، 1385.

مشخصات ظاهری : [239] ص.

شابک : 12000 ریال 964-8484-76-7 : ؛ 21000 ریال : چاپ دوم 978-964-8484-76-2 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : عنوان روی جلد: امامت و ولایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در امالی شیخ صدوق رحمه الله.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

یادداشت : نمایه.

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت -- احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 4ق

شناسه افزوده : کمالی تقوی، محسن، 1344 -

شناسه افزوده : خرازی محسن 1315 -

شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)

رده بندی کنگره : BP129/الف2الف804217 1385

رده بندی دیویی : 297/212

شماره کتابشناسی ملی : م 85-3638

ص:1

 

اشاره

امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام تلخیص امالی شیخ صدوق رحمه الله

محسن خرازی

ص:2

ص:3

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی جعل لأخی علی بن أبی طالب فضائل لا یحصی عددها غیره.

فمن ذکر فضیلة من فضائله مقرّاً بها غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر ولو وافی القیامة بذنوب الثقلین.

ومن کتب فضیلة من فضائل علی بن أبی طالب علیه السلام لم تزل الملائکة تستغفر له ما بقی لتلک الکتابة رسم.

ومن استمع إلی فضیلة من فضائله غفر اللَّه له الذنوب الّتی اکتسبها بالاستماع.

ومن نظر إلی کتابة فی فضائله غفر اللَّه له الذنوب الّتی اکتسبها بالنظر...

ص:4

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

خداوند تبارک و تعالی برای برادرم، علی بن ابی طالب، آن قدر فضیلت قرار داده که شمارش آن را فقط خدا می داند.

هرکس فضیلتی از فضایل او را بازگو کند و به آن اعتراف نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را بیامرزد، هر چند به اندازه جنّ و انس گناه کرده باشد.

و هر کس فضیلتی از فضایل علی علیه السلام را بنویسد، تا آن نوشته باقی است، فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

وهر که به فضیلتی از فضایل علی علیه السلام گوش دهد، خداوند گناهانی را که به وسیله گوش انجام داده می آمرزد.

و هر کس به نوشته ای از فضایل علی علیه السلام نگاه کند، خداوند گناهانی را که با چشم انجام داده، می آمرزد.

«أمالی صدوق، مجلس 28، حدیث 10»

ص:5

ص:6

فهرست مطالب

تصویر

 

ص:7

تصویر

 

ص:8

تصویر

 

ص:9

تصویر

 

ص:10

مقدمه آیت اللَّه خرّازی

بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحیم وبه نستعین

الحمد للَّه ربّ العالمین والصلوة والسلام علی سید الأنبیاء والمرسلین حبیب إله العالمین ابی القاسم محمد وآله الطاهرین ولعنة اللَّه علی اعدائهم إلی قیام یوم الدین

خداوند سرشت انسان ها را بر فطرت، عقل وگویش باطنی آفرید تا به راحتی بتوانند حق وحقیقت را بشناسند وآن را بپذیرند.

آنان که این فطرت خدادادی را در زیر ظلمت اعمال ورفتار زشت نپوشانده اند، حقایق را زودتر وبهتر از دیگران در می یابند.

مسأله ولایت امیرمؤمنان و امامان معصوم علیهم السلام از جمله مسائلی است که سرشت انسان های آزاد وپاک پذیرای آن است وبه آن اذعان دارند وهمین ولایت است که انسان را در صراط مستقیم قرار داده واز انحراف به چپ وراست باز می دارد واو را دارای عالی ترین نوع معرفت وبهترین گونه های اخلاقی و رفتاری می نماید.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند می فرماید: ولایت علی بن ابی طالب دژ وقلعه محکمی است که انسان را از آتش جهنم محفوظ می دارد.

ونعمت ولایت در حقیقت همان نعمت هدایت است که شایسته سئوال از آن است «وَلَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم».

علمای اسلام در طول تاریخ اهمیت این مسأله را به خوبی درک کرده و روایات

ص:11

و احادیث فراوانی را در جوامع اولیه نقل کرده اند و پیرامون موضوعات مختلف آن کتاب های ارزنده ای تالیف نمودند و سعی فراوانی در این زمینه مبذول داشتند. از جمله آنان مرحوم شیخ صدوق رحمه الله است که با کتاب های زیادی که تألیف کرده، نقش مهمی را در این زمینه ایفا نموده است، شکر اللَّه مساعیه الجمیلة.

مؤلف محترم کتاب جناب مستطاب آقای حاج سید محسن کمالی تقوی - زید عزه - به جهت علاقه وافری که به نشر فضایل ولایت دارند، اقدام به گزینش و نشر روایاتی از کتاب شریف «مجالس» تألیف شیخ صدوق قدس سره نموده اند آن را تورّق اجمالی نمودم، ترجمه آن آزاد و رساست واستفاده از آن برای فارسی زبانان سهل وآسان است.

امید دارم خداوند ایشان را در زمره ناشرین معارف اسلامی قرار دهد و مشمول این حدیث شریف باشند:

قال النبی صلی الله علیه وآله: «من نقل عنّی الی من لم یلحقنی من امتی اربعین حدیثاً کتب فی زمرة العلماء وحشر فی جملة الشهداء.»

والسلام علی من اتّبع الهدی

سید محسن خرّازی

ص:12

پیشگفتار

اشاره

حمد و سپاس بی پایان خدای متعال را سزاست که انسان را آفرید و راه کمال و سعادت را رهنمونش شد، و آنچه نمی دانست به او آموخت. درود بی کران بر خاتم پیامبران محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله که پیامبری خود را با واژه قرائت و خواندن آغاز نمود وسلام بر نخستین جانشین ودروازه شهر علوم او حضرت علی علیه السلام و بر فرزندان معصوم آن حضرت که پیشوایان نور وهدایتند، بخصوص آخرین ذخیره الهی و احیاگر سنت محمدی حضرت مهدی علیه السلام.

به عنوان پیش گفتار، ابتدا به تاریخچه جمع آوری وتدوین حدیث پرداخته، پس از آن توضیح مختصری در باره املا وأمالی ارایه می کنم، سپس خلاصه ای از زندگی شیخ صدوق رحمه الله را از نظر گذرانده و در پایان در باره اثر حاضر مطالبی ذکر می شود.

1 - تاریخچه جمع آوری و تدوین حدیث

الف) نقل روایت در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله

طبق نقل تاریخ، در زمان پیامبر خداصلی الله علیه وآله، نقل گفتار و رفتار ایشان، در بین مردم امری متداول بود. مسلمانان مشتاقانه آنچه را که از پیامبر خداصلی الله علیه وآله می دیدند یا می شنیدند، برای یکدیگر بازگو می نمودند.

به عبارت دیگر: روایت از پیامبر خداصلی الله علیه وآله یعنی بازگو کردن گفتار ورفتار ایشان، بسیار رواج داشت. به تدریج روایات شفاهی به شکل مکتوب ونوشته در آمد. این کار با توصیه، تأکید وتشویق حضرتش انجام می گرفت. در روایتی از آن حضرت نقل شده که فرمودند: علم ودانش را به بند آورید.

ص:13

پرسیدند: راه ورسم به بند کشیدن آن چیست؟

فرمودند: کتابت ونوشتن آن. (1)

وبدین سان طالبان دانش های الهی پیرامون مدینه علم پیامبر خداصلی الله علیه وآله گرد می آمدند و در طول دوران پیامبری ایشان به فراخور فکر و اندیشه خود از گفتارها و رفتارهای حضرتش توشه می گرفتند وآن ها را ثبت وضبط کرده، برای دیگران باز گو می کردند.

ب) جلوگیری از نقل ونوشتن حدیث در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله

همان گونه که بیان شد، نقل حدیث در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله، امری متداول بود، ولی در همان زمان با دسیسه عدّه ای وبا هدف های خاص از این امر جلوگیری به عمل می آمد.

عبداللَّه بن عمر می گوید: «من هر آنچه از پیامبر می شنیدم، می نوشتم، اما قریش مرا از این کار باز داشتند و گفتند: تو هرچه از رسول خدا می شنوی، می نویسی و حال آن که او بشری است که گاه از روی خشم وغضب سخن می گوید (ولذا سخنان او قابل اعتماد نیست).

عبداللَّه بن عمر در ادامه می گوید: از آن پس از نوشتن حدیث خودداری نمودم واین مطلب را با پیامبرصلی الله علیه وآله در میان گذاشتم.

ایشان به من فرمودند: بنویس؛ ودر حالی که به دهان خود اشاره می کردند، فرمودند: «سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست! چیزی جز حق، از این خارج نشده است.» (2)

جلوگیری از نقل ونوشتن احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله در تمام طول حیات ایشان ادامه داشت. حتّی هنگامی که حضرتش در آخرین لحظات عمر خویش درخواست قلم ودوات کردند، به بهانه این که با وجود قرآن، نیازی به کلام پیامبر نیست وبا شعار «حسبنا کتاب اللَّه»، از حاضر کردن قلم ودوات جلوگیری به عمل آمد. (3)

ص:14


1- 1. شهید ثانی: منیة المرید، مکتب الأعلام الاسلامی، ص: 340.
2- 2. ابو داوود: سنن، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، بیروت، 1410 ه. ق. ج: 2 ص 176.
3- 3. در صحیح بخاری - از کتب معتبره غیر شیعه - از ابن عبّاس نقل شده است که گفت: آن گاه که زمان احتضار پیامبر فرا رسید، به کسانی که نزد او حاضر بودند، فرمود: {قلم ودوات} بیاورید تا برای شما نوشته ای بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. بعضی از حاضرین گفتند: درد وبیماری بر او غلبه کرده، قرآن پیش ماست، کتاب خدا برای ما کافی است. در آن هنگام بین اهل خانه اختلاف به وجود آمد، عدّه ای گفتند: قلم و دوات را بیاورید، تا آنچه مورد نظر پیامبر است، نوشته شود، تا این که هرگز گمراه نشوید، و برخی از آن ها غیر از این را می گفتند. وقتی که نزاع و گفت وگو بالا گرفت، پیامبر فرمودند: برخیزید (وبیرون بروید). ابن عباس گوید: تمام مصیبت های پیش آمده به واسطه آن چیزی است که بین رسول خداصلی الله علیه وآله ونوشتن وصیت او فاصله ایجاد کرد. محمّد بن اسماعیل بخاری: صحیح بخاری، چاپ افست، دار الفکر، بیروت، 1401 ه. ق. ج: 5 ص 138.

ج) ادامه ممنوعیت ها پس از پیامبرصلی الله علیه وآله

پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، جلوگیری از نقل وانتشار حدیث شدت گرفت. عایشه در این زمینه می گوید: پدرم ابوبکر، پانصد حدیث از پیامبر جمع آوری نموده بود، شبی را تا به صبح از این پهلو به آن پهلو می گشت ونمی خوابید. صبح روز بعد، از من خواست تا احادیث را نزد او ببرم. احادیث را نزد او حاضر کردم واو تمام آن ها را با آتش سوزاند. (1)

و همچنین نقل شده است: ابوبکر به مردم اعلام کرد که آنچه احادیث نوشته شده در اختیار دارند، پیش او آورند. مردم به گمان این که ابوبکر قصد جمع آوری وتدوین آن ها را دارد، احادیث را نزد او گرد آوردند. آن گاه ابوبکر دستور سوزاندن آن ها را داد. (2)

د) احادیث ساختگی

همزمان با این ممنوعیت ها که برای نقل احادیث صحیح نبوی اعمال می شد، نقل احادیث ساختگی آزاد بود. عدّه ای برای خوش خدمتی به حاکمان جور ویا با دستور مستقیم آنان، به جعل وساختن احادیث دروغین می پرداختند. وگروهی نیز با استفاده از همان روایات ساختگی، کتاب هایی را تالیف کردند.

به عنوان نمونه، در فضایل معاویه ویزید به اندازه ای حدیث ساخته شده بود که برخی از نویسندگان، تمام یا بخشی از کتاب خود را به ذکر روایات دروغین در فضایل آن دو اختصاص دادند. (3)

ص:15


1- 4. ابو عبداللَّه شمس الدین الذهبی: تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 5.
2- 5. شیخ علی کورانی: تدوین القرآن، دار القرآن، قم، ص 371.
3- 6. مراجعه شود به الغدیر {علامه امینی} ج 5، ص 291 و...

علاوه بر این، داستان های ساختگی اهل کتاب - بخصوص یهودیان - نه تنها آزادانه وبدون هیچ ممنوعیتی بازگو می گردید، بلکه ترویج آن ها مورد تأیید وتأکید قرار داشت.

ه.) احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله واهل بیت علیهم السلام

در این میان، تنها اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله وپیروان آن ها بودند که حافظ احادیث نبوی بوده واز بیان سنت پیامبرصلی الله علیه وآله خودداری نمی نمودند.

پر واضح است که آنچه ائمه أطهارعلیهم السلام نقل می کردند، تماماً صحیح ویقینی بود؛ چرا که آنان هم معصوم بودند وهم خزانه دار علوم پیامبرصلی الله علیه وآله، حتّی بسیاری از روایات به املای پیامبرصلی الله علیه وآله و خط امیرالمؤمنین علیه السلام منحصراً نزد آنان نگهداری می شد.

و) رفع ممنوعیت تدوین حدیث

به هر حال جلوگیری از ضبط و تدوین حدیث، مشکلات متعددی را برای عامّه - غیر شیعه - ایجاد کرده بود. مشکلاتی که حل آن ها جز با مراجعه به روایات ممکن نبود. چرا که حکم بسیاری از مسائل، تنها از روایات به دست می آمد. تا این که در زمان عمر بن عبدالعزیز - خلیفه اموی - پس از حدود 95 سال، ممنوعیت حفظ وتدوین حدیث برداشته شد واز آن پس جمع آوری وتدوین احادیث در میان عامّه آغاز گردید.

امّا متأسّفانه از ابتدا، خشت اوّل این کار به صورتی نادرست نهاده شد؛ چرا که در میان مردم غالباً کسی که پیامبرصلی الله علیه وآله را درک کرده ومستقیماً از ایشان روایت نقل کند وجود نداشت وناگزیر تدوین حدیث با استفاده از منابع دست دوّم وسوّم، صورت می گرفت. عالمان وابسته به حکومت برای جمع آوری حدیث، حاضر بودند روایات منسوب به پیامبرصلی الله علیه وآله را از هر کسی - به غیر از خاندان وحی - بشنوند وبه ضبط و تدوین آن بپردازند.

در نتیجه، بسیاری از آنچه که آنان به نگارش در آوردند، روایات جعلی و اسرائیلیاتی بود که در میان مردم رواج پیدا کرده وبه پیامبرصلی الله علیه وآله نسبت داده شده بود وبدین ترتیب، غالب احادیث صحیح نبوی که همچنان در اختیار اهل بیت پیامبرعلیهم السلام و شاگردان مکتب آنان قرار داشت، مورد استفاده نگارندگان کتب حدیث عامه قرار نگرفت.

ص:16

ز) نقش اصحاب ائمه در تدوین حدیث

ائمّه اطهارعلیهم السلام پس از رفع ممنوعیت مذکور، با شدّت بیشتری به نشر وگسترش احادیث صحیح، اهتمام ورزیده وبه تربیت شاگردان پرداختند. این امر در زمان امام باقرعلیه السلام وبخصوص امام صادق علیه السلام به بالاترین سطح خود رسیده بود، تا جایی که تعداد شاگردان امام صادق علیه السلام را چهار هزار نفر گفته اند. اصحاب وشاگردان آن حضرت، بیشترین نقش را در ترویج روایات صحیح داشته اند واکثر روایات شیعی از زبان ایشان نقل شده است. حسن بن علی وَشّاء گوید: در مسجد کوفه، نه صد دانشمند را دیدم که همگی می گفتند: «حدّثنی جعفر بن محمد». (1)

در زمان امامان بعد نیز در هر زمان ومکان که فرصتی پیش می آمد، شیعیان ودوستداران اهل بیت، به شنیدن وحفظ وضبط سخنان ایشان همت می گماشتند. به طوری که وقتی امام رضاعلیه السلام در نیشابور حدیث معروف «سلسلة الذهب» را بیان می فرمودند، بنابر برخی نقل ها، هفتاد هزار قلم برای نوشتن آن از قلمدان بیرون آمد.

به تدریج احادیث نزد اصحاب ائمّه علیهم السلام جمع آوری می شد وهر کس مجموعه ای از روایات را نزد خود نگهداری می کرد وبدین ترتیب، نخستین جوامع روایی شیعه به وجود آمد وهمین ها زمینه ساز کتاب های مفصّل روایی و از جمله کتب معروف چهارگانه شیعه، یعنی «کافی»، «من لا یحضره الفقیه»، «تهذیب» و«استبصار» شدند.

ح) نقش ایرانیان در تدوین حدیث

آنچه در این زمینه قابل توجّه است، شدّت اهتمام ایرانیان به امر تنظیم وتدوین احادیث می باشد. گرچه شنوندگان مستقیم روایات بیشتر غیر ایرانی بوده اند، امّا در نهایت، در حفظ وضبط وترتیب دادن به آن ها، ایرانیان بیشترین تلاش را کرده اند. تا جایی که نویسندگان کتاب های چهارگانه شیعه همگی ایرانی هستند. وحتی کتاب های حدیثی مهم غیر شیعه نیز، غالباً توسّط ایرانیان تألیف شده است.

ص:17


1- 7. نجاشی: رجال، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، قم، 1416، ص 40.

2 - املا وأمالی

واژه «أمالی» جمع «املا» است، و«املا» تقریباً به همان معنای متبادر در ذهن؛ یعنی بیان کردن مطالب از سوی کسی برای این که دیگری آن را بنویسد، می باشد.

این کار از زمان های دور رایج بوده است. چنان که کتابی به املای حضرت موسی علیه السلام و به خطّ هارون علیه السلام نسبت داده شده است (1) همچنین کتابی به املای حضرت عیسی علیه السلام وخط شمعون علیه السلام منسوب است. (2) در نزد ائمّه علیهم السلام نیز کتاب هایی به املای پیامبر خداصلی الله علیه وآله وفاطمه زهراعلیها السلام وبه خط امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام موجود بوده است. (3)

صحیفه سجّادیه به املای امام سجّادعلیه السلام وخط امام باقرعلیه السلام ودر حضور امام صادق علیه السلام، نوشته شده است. (4)

بسیاری از اصحاب ائمّه علیهم السلام در محضر آن بزرگواران، شنیده های خود را می نوشتند. حدیث معروف «توحید مفضّل» به املای امام صادق علیه السلام و خط یکی از اصحابشان به نام مفضل می باشد. (5)

بیشتر روایات در بین راویان احادیث، به صورت املا دست به دست می شد. چه بسیار که در سند روایات به این مطلب تصریح شده است.

به هر حال، شاید مطمئن ترین راه انتقال مطالب، روش املا باشد که در علوم وفنون مختلف، بین دانشمندان وشاگردان آن ها، مرسوم بوده است. شیوه کار به این صورت بوده که دانشمندی، در مجالسی، دانسته هایش را بیان می کرده ودیگران گفته های او رامی نوشتند و گاه مجموعه مطالب نوشته شده به صورت کتاب و به نام «امالی» یا «مجالس» تألیف می شد.

در میان کتاب های شیعی که به این شیوه نگارش یافته، سه کتاب که توسط سه تن از دانشمندان بزرگ شیعه به نام های: شیخ مفید، شیخ صدوق وشیخ طوسی «رحمهم اللَّه» تألیف شده است، معروفیت بیشتری دارند.

ص:18


1- 8. علامه مجلسی: بحار الأنوار ج 10، ص 20.
2- 9. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 38، ص 49.
3- 10. کلینی: کافی، ج 1، ص 138 تا 241.
4- 11. مراجعه شود به ابتدای صحیفه سجادیه.
5- 12. علامه مجلسی، بحار الأنوار: 3 ص: 57.

«أمالی» یا «مجالس» شیخ صدوق رحمه الله مجموعه ای از حدود هزار روایت است که ایشان طی نود وهفت جلسه، در خلال سال های 367 و 368 ه. ق، هفته ای دو روز، وبیشتر در روزهای سه شنبه وجمعه، املا فرموده و شاگردانش، آن ها را نوشته اند.

موضوع روایات این کتاب متنوع وگوناگون است، امّا غالباً پیرامون ذکر فضایل اهل بیت علیهم السلام، مطالب اعتقادی، تاریخی، اخلاقی وپند واندرز می باشد.

این کتاب بارها توسط ناشرین مختلف به چاپ رسیده است و در بسیاری از چاپ ها، متن اصلی با ترجمه آیت اللَّه کمره ای قدس سره همراه می باشد.

چاپ دیگری از کتاب «امالی» شیخ صدوق رحمه الله بدون ترجمه با مزایای فراوان توسّط بنیاد بعثت، در سال 1417 ه. ق، منتشر شده است. این نسخه مشتمل بر تحقیق وتطابق نسخ مختلف، وچند فهرست می باشد.

در سال های اخیر، کتابی به نام «ترتیب الأمالی» توسط آقای محمد جواد محمودی تألیف وبه وسیله مؤسسه معارف اسلامی، چاپ ومنتشر شده است. در این کتاب، هر سه امالی فوق الذکر با یکدیگر تلفیق و موضوع بندی شده اند. (1)

3 - نگاهی به زندگی شیخ صدوق رحمه الله

أبو جعفر، محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به «شیخ صدوق» در حدود سال 306 ه. ق با دعای امام عصر علیه السلام در شهر قم پا به عرصه وجود نهاد. شیخ طوسی رحمه الله، در کتاب «غیبت»، ماجرای ولادت ایشان را این گونه بیان می کند:

علی بن حسین بن موسی بن بابویه قدس سره (پدر شیخ صدوق)، همسری داشت که از او دارای فرزند نمی شد. از این رو نامه ای به شیخ حسین بن روح (از نواب اربعه امام زمان علیه السلام) نوشت واز او خواست تا از امام عصرعلیه السلام بخواهد که دعا فرماید، تا خداوند فرزندان فقیهی روزی او گرداند.

ص:19


1- 13. محمد جواد محمودی: ترتیب الامالی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، قم، 1420 ه. ق.

پس از مدتی پاسخ آمد که تو از این زن دارای فرزند نخواهی شد، اما بزودی مالک کنیزی از دیلمیان می شوی واز او صاحب دو فرزند فقیه خواهی شد. (1)

شیخ صدوق رحمه الله خود نیز این ماجرا را در کتاب «کمال الدین» بیان می کند. (2)

وبدین سان به برکت دعای حجّت حق حضرت امام عصرعلیه السلام، کودکی به نام «محمد» متولد شد که بعدها به شیخ صدوق ملقب گردید. او در بیت علم وتقوی رشد کرد. پدر ایشان علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی قدس سره، معروف به صدوق اول - از برجسته ترین علما وفقهای زمان خویش وپرچم دار مرجعیت وفتوی بود.

شیخ صدوق رحمه الله حدود 22 سال از حیات پدر بزرگوارش را درک نمود ودر این مدّت از محضر او کسب علم ودانش کرد. علاوه بر این از خرمن علم ودانش علمای بزرگ دیگر قم نیز خوشه چیده وبهره مند شد. آن گاه برای شنیدن واخذ حدیث به شهرهای متعددی؛ نظیر ری، خراسان، بلخ، سمرقند، بغداد، مکّه ومدینه بار سفر بست و بدین ترتیب، بسیاری از اعاظم وبزرگان شیعه وغیر شیعه را درک کرد.

شیخ صدوق رحمه الله، کتاب های زیادی از خود به یادگار گذاشت. تألیفات او را تا 300 عنوان ذکر کرده اند که کتاب «من لا یحضره الفقیه» از کتاب های چهارگانه شیعه از آن جمله است.

سرانجام شیخ صدوق؛ پس از حدود 75 سال عمر با برکت، در سال 381 ه. ق در شهر ری وفات کرد ودر همان جا به خاک سپرده شد. هم اکنون آرامگاه او در شهر ری معروف وزیارتگاه مردم است.

4 - اثر حاضر

پر واضح است که مهمترین وظیفه جوامع انسانی توجّه صحیح به امر امامت وپیشوایی وولایت وهدایتگری است. اگر پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، مردم به این امر حیاتی وحساس توجّه می نمودند، واز جانشین به حق ایشان؛ یعنی أمیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام پیروی می نمودند، به یقین در راه راست گام برداشته وبه سوی کمال حرکت می کردند. روی گردانی از آن حضرت، ایجاد انحراف در این امر خطیر بود.

ص:20


1- 14. شیخ طوسی: الغیبة، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، 1411، ص: 308.
2- 15. شیخ صدوق: کمال الدین، دار الکتب الا سلامیة، چاپ دوم 1395، ج: 2، ص: 503.

این جانب با توفیق الهی پس از مطالعه برخی از کتاب های شیخ صدوق علیه السلام، از آن جمله کتاب «امالی»، بر آن شدم تا از این کتاب، به ملاحظه اهمیت موضوع، روایاتی را درارتباط با حضرت علی علیه السلام برگزیده وبه صورت مجموعه ای مستقل در اختیار علاقه مندان قرار دهم.

بحمد اللَّه این خواسته، با همکاری جمعی از دوستان وبا طی مراحلی تحقق پذیرفت. اُمید است مورد قبول مولای متقیان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام بوده وموجب حصول معرفت بیشتر نسبت به صراط مستقیم گردد.

برای تحقق این اثر، ابتدا احادیث مورد نظر، از نسخه ای از کتاب «امالی» شیخ صدوق رحمه الله، با ترجمه آیت اللَّه کمره ای رحمه الله گزینش (1)، وسپس موضوع بندی شدند. ترجمه روایات نسبتاً روان ومناسب بود، ولی در عین حال، تماماً مورد تجدید نظر قرار گرفته وتغییرات زیادی در آن ها به وجود آمد.

اسناد روایات، گرچه مورد استفاده بسیاری از خوانندگان نمی باشد، اما به منظور تکمیل فایده وبرای آگاهی برخی که علاوه بر متن روایت، خواهان دانستن سند آن ها نیز هستند به صورت خلاصه آورده شده است. تلخیص اسناد روایات غالباً با استفاده از کتاب شریف «بحار الأنوار» صورت پذیرفته است.

در پایان از کلیه کسانی که در مراحل مختلف انجام کار ودر به ثمر رساندن این اثر، نقش داشته اند، به خصوص از برادر احمد سعیدی که زحمت اصلی کار برعهده ایشان بود و از حجّت الاسلام حسین احمدی و سید محمّد حسین تقوی سپاسگزاری نموده و برای یکایک آنان آرزوی موفقیت می کنم.

الامامة والولایة لأمیرالمؤمنین علی علیه السلام

من اللَّه التوفیق

والسلام علی من اتبع الهدی

شهر مقدّس قم - سید محسن کمالی تقوی

ص:21


1- 16. گفتنی است که در چاپ های مختلف «امالی» شماره روایات یکسان نیست واین موضوع ناشی از این امر است که گاه شیخ صدوق رحمه الله دو یا چند روایت را که اسناد وروات آن ها دقیقاً مانند هم بوده اند، به دنبال هم ذکر فرموده و در بسیاری از چاپ ها، در هنگام شماره گذاری، به این گونه روایات مجموعاً یک شماره اختصاص داده شده است. اما در برخی چاپ ها - از جمله، چاپ بنیاد بعثت - این دسته از احادیث از هم تفکیک شده و به هر یک از آن ها شماره جداگانه ای تعلق گرفته است. با این که روش اخیر درست به نظر می رسد، اما از آن جا که شماره گذاری روایات در غالب چاپ هایی که در دسترس خوانندگان است، به روش اول صورت گرفته است، در این مجموعه نیز، آدرس ها، بر همان اساس ذکر شده اند.

ولادت، والدین و ازدواج حضرت

ولادة علی "علیه السلام"

1 - حدّثنا الدقاق عن الأسدی عن موسی بن عمران، عن الحسین بن یزید، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل، عن ثابت بن دینار، عن سعید بن جبیر قال: قال یزید بن قعنب:

کنت جالساً مع العبّاس بن عبدالمطّلب وفریق من عبد العزّی بإزاء بیت اللَّه الحرام، إذ أقبلت فاطمة بنت أسد أُمّ أمیرالمؤمنین علیه السلام وکانت حاملة به لتسعة أشهر وقد أخذها الطلق، فقالت: ربّ! إنّی مؤمنة بک وبما جاء من عندک من رسل وکتب وإنّی مصدّقة بکلام جدّی إبراهیم الخلیل علیه السلام وأنّه بنی البیت العتیق، فبحقّ الّذی بنی هذا البیت! وبحقّ المولود الّذی فی بطنی! لمّا یسّرت علی ولادتی. قال یزید بن قعنب: فرأینا البیت وقد انفتح عن ظهره، ودخلت فاطمة فیه وغابت عن أبصارنا والتزق الحائط. فرمنا أن ینفتح لنا قفل الباب، فلم ینفتح. فعلمنا أنّ ذلک أمر من أمر اللَّه عزّ وجلّ.

ثمّ خرجت بعد الرابع وبیدها أمیرالمؤمنین علیه السلام، ثمّ قالت: إنّی فضّلت علی من تقدّمنی من النساء، لأنّ آسیة بنت مزاحم عبدت اللَّه عزّ وجلّ سرّاً فی موضع لا یحبّ أن یعبد اللَّه فیه إلاّ اضطراراً، وأنّ مریم بنت عمران هزّت النخلة الیابسة بیدها حتّی أکلت منها رطباً جنیاً، وإنّی دخلت بیت اللَّه الحرام، فأکلت من ثمار الجنّة وأوراقها. فلمّا أردت أن أخرج هتف بی هاتف:

یا فاطمة! سمّیه علیاً فهو علی، واللَّه العلی الأعلی یقول: «إنّی شققت اسمه من اسمی، وأدّبته بأدبی، ووقفته علی غامض علمی، وهو الّذی یکسر الأصنام فی بیتی، وهو الّذی یؤذّن فوق ظهر بیتی ویقدّسنی ویمجّدنی، فطوبی لمن أحبّه وأطاعه، وویل لمن أبغضه وعصاه.»

ص:22

1 - یزید بن قعنب گوید:

با عبّاس فرزند عبدالمطلب و گروهی از طایفهّ «عبدالعُزّی» برابر خانهّ کعبه نشسته بودیم، ناگاه فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین علیه السلام که به آن حضرت حامله بود وارد شد و در حالی که درد زایمان داشت در مقابل کعبه ایستاد و گفت: پروردگارا! من به تو و به پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو آمده ایمان دارم، سخن جدّم ابراهیم خلیل علیه السلام را تصدیق می کنم، همو که این بیت عتیق را ساخته است. پس به حق کسی که این خانه را ساخته و به حق مولودی که در شکم من است ولادت او را بر من آسان کن. یزید بن قعنب گوید: ما به چشم خود دیدیم که دیوار خانه از پشت شکاف برداشت و فاطمه علیها السلام وارد کعبه گشت واز دیدگان ما پنهان شد، سپس دیوار به هم آمد. خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم ولی باز نشد، فهمیدیم این کار از جانب خدای بزرگ است. فاطمه علیها السلام پس از چهار روز، در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام را روی دست داشت از خانه بیرون آمد وچنین گفت: من بر همه زنان پیشین برتری داده شده ام، از آسیه بهترم؛ چون او خدا را به صورت پنهانی در جایی می پرستید که پرستش در آن مکان جز در موارد ناچاری پسندیده نبود. (از مریم نیز بهترم) چرا که او درخت خرمای خشکیده را با دست خود تکان داد و خرمای تازه از آن خورد؛ ولی من در خانه محترم خدا «کعبه» وارد شدم و از میوه ها وخوردنی های بهشتی خوردم وچون خواستم بیرون آیم یک منادی آواز داد: ای فاطمه! نام این مولود را علی بگذار، که او علی است وخداوند علی اعلا می فرماید: نام او را از نام خود گرفتم، به آداب خودم ادبش کردم، واو را از پیچیدگی های علوم خودم آگاه ساختم، اوست که بت هایی را که در خانه من قرار دارد می شکند. هموست که بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا تقدیس وتمجید می کند. پس خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد واز او اطاعت کند و وای به حال کسی که با او دشمنی ورزد واز فرمان او سر پیچی نماید. (1)

ص:23


1- 17. امالی صدوق، مجلس 27، حدیث 9.

والدا علی "علیه السلام"

2 - حدّثنا إبن مسرور عن محمّد الحمیری، عن أبیه، عن البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حمّاد، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال:

أقبل علی بن أبی طالب علیه السلام ذات یوم إلی النبی صلی الله علیه وآله باکیاً وهو یقول:

«إنّا للَّه وإنّا إلیه راجعون.»

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: مَهْ یا علی؟

فقال علی علیه السلام: یا رسول اللَّه! ماتت أمّی فاطمة بنت أسد.

قال: فبکی النّبی صلی الله علیه وآله، ثمّ قال: رحم اللَّه أمّک یا علی، أما إنّها إن کانت لک أُمّاً فقد کانت لی أُمّاً، خذ عمامتی هذه وخذ ثوبی هذین فکفّنها فیهما ومر النساء فلیحسن غسلها ولا تخرجها حتّی أجی ء فآلی أمرها.

قال: وأقبل النبی صلی الله علیه وآله بعد ساعة وأخرجت فاطمة أُمّ علی علیه السلام فصلّی علیها النبی صلی الله علیه وآله صلاة لم یصلّ علی أحد قبلها مثل تلک الصلاة، ثمّ کبّر علیها أربعین تکبیرة. ثمّ دخل إلی القبر فتمدد فیه فلم یسمع له أنین ولا حرکة، ثمّ قال: یا علی! ادخل، یا حسن! ادخل.

فدخلا القبر فلمّا فرغ ممّا احتاج إلیه قال له: یا علی! اخرج. یا حسن! اخرج. فخرجا.

ثمّ زحف النبی صلی الله علیه وآله حتّی صار عند رأسها ثمّ قال: یا فاطمة! أنا محمّد سید ولد آدم ولا فخر، فإن أتاک منکر ونکیر فسألاک من ربّک فقولی: اللَّه ربّی ومحمّد نبیی والإسلام دینی والقرآن کتابی وابنی إمامی وولیی.

ثمّ قال: اللّهمّ ثبّت فاطمة بالقول الثابت.

ثمّ خرج من قبرها وحثا علیها حثیات، ثمّ ضرب بیده الیمنی علی الیسری فنفضهما، ثمّ قال: والّذی نفس محمّد بیده! لقد سمعت فاطمة تصفیق یمینی علی شمالی.

فقام إلیه عمّار بن یاسر فقال: فداک أبی وأمّی یا رسول اللَّه! لقد صلّیت علیها صلاة لم تصلّ علی أحد قبلها مثل تلک الصلاة؟

ص:24

پدر و مادر حضرت علی "علیه السلام"

2 - ابن عبّاس می گوید: روزی علی بن ابی طالب علیهما السلام گریه کنان خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله رسید و گفت: «اِنّا للَّه واِنّا اِلَیهِ راجِعُون.»

حضرت فرمود: آرام باش علی جان! چه شده؟

علی علیه السلام گفت: ای پیامبر خدا! مادرم از دنیا رفته است.

پیامبرصلی الله علیه وآله گریه کرد و فرمود:

خدا رحمت کند مادرت را، اگر او مادر تو بود، مادر من هم بود؛ این عمامه و پیراهن مرا بگیر وبا آن ها کفنش کن وبه زن ها بگو غسل او را به خوبی انجام دهند وجنازه اش را (برای نماز ودفن) خارج نکنند تا من بیایم که کار او با من است.

پیامبرصلی الله علیه وآله پس از ساعتی بر جنازه او حاضر شد، بر او نمازی خواند که همانند آن را بر هیچ مرده ای نخوانده بود، پس از آن بر او 40 بار تکبیر گفت. سپس در قبر او وارد شد ودر آن آرام و بی صدا، دراز کشید.

بعد از آن پیامبر (خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام) فرمود: ای علی! ای حسن! داخل قبر شوید.

آن دو داخل قبر شدند و پس از انجام آنچه را که لازم بود، پیامبر از آنان خواست که خارج شوند، پس از قبر خارج شدند.

آن گاه پیامبر نزد سر فاطمه (بنت اسد) قرار گرفت و فرمود: ای فاطمه! من محمّد آقای فرزندان آدم هستم، هنگامی که دو فرشته نکیر و منکر آمدند واز پروردگارت پرسیدند، پاسخ داده، بگو: اللَّه پروردگار من است، محمّد پیامبر من، اسلام دین من، قرآن کتابم و پسرم، امام و ولی من است.

سپس عرض کرد: خدایا! فاطمه را بر گفتار حق ثابت بدار.

آن گاه پیامبرصلی الله علیه وآله از قبر بیرون آمد، چند مشت خاک بر قبر او پاشید و دو دست خود را برهم زده، تکان داد و فرمود: به خدا قسم که فاطمه صدای دو دست مرا شنید.

عمّار یاسر عرض کرد: پدر و مادرم قربانت ای رسول خدا! نمازی بر او خواندید که پیش از او بر کسی نخوانده بودید؟

ص:25

فقال: یا أبا الیقظان! وأهل ذلک هی منّی ولقد کان لها من أبی طالب ولد کثیر ولقد کان خیرهم کثیراً وکان خیرنا قلیلاً، فکانت تشبعنی وتجیعهم وتکسونی وتعریهم وتدهننی وتشعثهم.

قال: فلِمَ کبّرت علیها أربعین تکبیرة یا رسول اللَّه؟

قال صلی الله علیه وآله: نعم یا عمار! التفت عن یمینی فنظرت إلی أربعین صفّاً من الملائکة، فکبّرت لکلّ صف تکبیرة.

قال: فتمددت فی القبر ولم یسمع لک أنین ولا حرکة؟

قال: إنّ الناس یحشرون یوم القیامة عراة فلم أزل أطلب إلی ربّی عزّ وجلّ أن یبعثها ستیرة، والّذی نفس محمّد بیده! ما خرجت من قبرها حتّی رأیت مصباحین من نور عند رأسها ومصباحین من نور عند یدیها ومصباحین من نور عند رجلیها وملکیها الموکّلین بقبرها یستغفران لها إلی أن تقوم الساعة.

3 - حدّثنا أبی عن سعد، عن البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حمّاد، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد اللَّه بن عبّاس، عن أبیه قال:

قال أبوطالب لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله: یابن أخی! اللَّه أرسلک؟

قال: نعم.

قال: فأرنی آیة. قال: ادع لی تلک الشجرة.

فدعاها فأقبلت حتّی سجدت بین یدیه، ثمّ انصرفت.

فقال أبوطالب: أشهد أنّک صادق، یا علی! صلّ جناح ابن عمّک.

ص:26

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای عمّار! او لایق آن بود، ابوطالب از او فرزندان بسیاری داشت و مال وثروت آن ها فراوان و مال وثروت ما کم بود. او مرا سیر می کرد و آن ها را گرسنه نگه می داشت، قبل از آن ها مرا می پوشاند وبهتر از آن ها مرا می آراست.

عرض کرد: ای پیامبر خدا! چرا برای او 40 تکبیر گفتید؟

فرمود: ای عمّار! به سمت راست خود نگاه کردم دیدم 40 صف از فرشتگان ایستاده بودند، از این رو برای هر صف، تکبیری گفتم.

عرض کرد: علت دراز کشیدن شما در قبر او بدون این که حرکت وصدایی داشته باشید چه بود؟

فرمود: روز قیامت همه برهنه محشور می شوند، من پیوسته از خدا خواستم او را پوشیده برانگیزاند. و سوگند به خدایی که جان محمّد در دست اوست! از قبر بیرون نشدم تا اینکه دیدم چراغ هایی از نور بالای سر، وپیش روی او وپایین پای او روشن شد و دو فرشته موکّل بر قبر او شدند که تا روز قیامت برایش آمرزش بجویند. (1)

3 - ابن عبّاس از پدرش نقل می کند:

روزی حضرت ابوطالب علیه السلام از پیامبر خداصلی الله علیه وآله پرسید: ای برادرزاده! آیا حقیقتاً خدا تو را فرستاده است؟

فرمود: آری.

ابوطالب گفت: دلیل و نشانه ای بیاور. آن درخت را فراخوان تا نزد من آید.

پیامبر درخت را فرا خواند، درخت پیش آمد و در برابر حضرت سجده کرد و برگشت.

ابوطالب گفت: گواهی می دهم که به راستی تو راست می گویی.

(و به فرزندش گفت:) ای علی! در جانب پسر عمویت به نماز بایست. (2)

ص:27


1- 18. امالی صدوق، مجلس 51، حدیث 14.
2- 19. امالی صدوق رحمه الله، مجلس 89، حدیث 10.

زواج علی علیه السلام

4 - حدّثنا إبن مسرور، عن إبن عامر، عن المعلّی، عن البزنطی، عن علی بن جعفر قال: سمعت أبا الحسن موسی بن جعفرعلیهما السلام یقول:

بینا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله جالس إذ دخل علیه ملک له أربعة وعشرون وجهاً، فقال له رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: حبیبی جبرئیل! لم أرک فی مثل هذه الصورة؟

فقال الملک: لست بجبرئیل، أنا محمود بعثنی اللَّه عزّ وجلّ أن أزوّج النور من النور.

فقال صلی الله علیه وآله: من ممّن؟

قال: فاطمة من علی.

قال: فلمّا ولی الملک إذاً بین کتفیه: «محمّد رسول اللَّه، علی وصیه.»

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: منذ کم کتب هذا بین کتفیک؟

فقال: من قبل أن یخلق اللَّه عزّ وجلّ آدم باثنین وعشرین ألف عام.

5 - حدّثنا إبن المتوکل، عن السعدآبادی، عن البرقی، عن عبد العظیم الحسنی، عن الحسن بن عبد اللَّه، عن یونس بن ظبیان قال: قال أبو عبد اللَّه الصادق علیه السلام:

لفاطمةعلیها السلام تسعة أسماء عند اللَّه عزّ وجلّ: فاطمة والصدّیقة والمبارکة والطاهرة والزکیة والرضیة والمرضیة والمحدّثة والزهراء.

ثمّ قال: تدری لأی شی ء سمّیت فاطمةعلیها السلام؟

قلت: أخبرنی یا سیدی.

قال: فطمت من الشرّ.

قال: ثمّ قال: لو لا أنّ أمیرالمؤمنین علیه السلام تزوّجها لما کان لها کفو علی وجه الأرض إلی یوم القیامة، آدم فمن دونه.

ص:28

ازدواج حضرت علی "علیه السلام"

4 - علی بن جعفر می گوید:

از امام موسی کاظم علیه السلام شنیدم که می فرمود: روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله نشسته بود که فرشته ای با 24 صورت بر او وارد شد. حضرت فرمود: ای حبیب من! جبرئیل! تا کنون تو را به این صورت ندیده ام.

فرشته عرض کرد: من جبرئیل نیستم، من محمود هستم، خداوند مرا فرستاده که نور را به نور تزویج کنم.

فرمود: چه کسی را به چه کسی؟

عرض کرد: فاطمه را به علی.

فرمود: چون آن فرشته برگشت، میان دو کتفش را دیدم که نوشته بود: محمّد، رسول خداست و علی وصیّ او.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: از چه زمانی این مطلب، میان دو شانه ات نوشته شده است؟

فرشته گفت: 22 هزار سال پیش از آن که خداوند، آدم را خلق کند. (1)

5 - حضرت عبدالعظیم حسنی از حسن بن عبداللَّه از یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرتش فرمود:

حضرت فاطمه علیها السلام در پیشگاه خداوند متعال نُه اسم دارد: فاطمه، صدّیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، رضیه، مرضیه، محدّثه، زهرا.

سپس فرمود: آیا می دانی چرا او فاطمه نامیده شده است؟

گفتم: شما بفرمایید، ای آقای من!

فرمود: چون از هر شرّ و بدی دور است.

و آن گاه حضرتش فرمود: اگر امیرالمؤمنین علیه السلام با او ازدواج نکرده بود، در روی زمین تا روز قیامت هیچ همسر و همتایی در میان بنی آدم برای او نبود. (2)

ص:29


1- 20. امالی صدوق رحمه الله مجلس 86، حدیث 19.
2- 21. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 86، حدیث 18.

علی علیه السلام در قرآن

علی علیه السلام فی القرآن

6 - أخبرنی علی بن حاتم، عن أحمد الهمدانی، عن جعفر بن عبد اللَّه المحمّدی، عن کثیر بن عیاش، عن أبی الجارود، عن أبی جعفرعلیه السلام؛

فی قول اللَّه عزّ وجلّ: «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا» (1) الآیة.

قال: إنّ رهطاً من الیهود أسلموا؛ منهم عبد اللَّه بن سلام، أسد، ثعلبة، ابن یامین وابن صوریا، فأتوا النبی صلی الله علیه وآله فقالوا: یا نبی اللَّه! إنّ موسی علیه السلام أوصی إلی یوشع بن نون، فمن وصیک؟ یا رسول اللَّه ومن ولینا بعدک؟

فنزلت هذه الآیة: «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ».

ثمّ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: قوموا.

فقاموا فأتوا المسجد، فإذاً سائل خارج.

فقال: یا سائل! أما أعطاک أحد شیئاً؟

قال: نعم، هذا الخاتم.

قال: من أعطاکه؟

قال: أعطانیه ذلک الرجل الّذی یصلّی.

قال: علی أی حال أعطاک؟

قال: کان راکعاً.

فکبّر النّبی صلی الله علیه وآله وکبّر أهل المسجد.

فقال النبی صلی الله علیه وآله: علی بن أبی طالب ولیکم بعدی.

ص:30


1- 22. سورة المائدة {5}: الآیة 55.

حضرت علی علیه السلام در قرآن

6 - امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه شریفه که می فرماید:

«ولی وسرپرست شما فقط خدا وپیامبر او وکسانی که ایمان آوردند... می باشند» فرمود:

عدّه ای از یهودیان؛ از جمله: عبداللَّه بن سلام، اسد، ثعلبه، ابن یامین و ابن صوریا مسلمان شده، خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسیدند و عرض کردند: ای پیامبر خدا! حضرت موسی علیه السلام، یوشع بن نون را وصی وجانشین خود کرده، وصی وجانشین شما کیست؟ چه کسی پس از شما سرپرست ماست؟

در جواب آن ها، این آیه نازل شد که: «ولی وسرپرست شما فقط خدا و پیامبر او وکسانی که ایمان آوردند می باشند، همان ها که نماز را بر پا داشته و در حال رکوع صدقه می دهند.»

سپس رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید (تا به مسجد برویم).

وقتی به مسجد رسیدند دیدند فقیری، از مسجد بیرون می آید، پیامبرصلی الله علیه وآله از او پرسیدند: آیا کسی به تو چیزی نداد؟

عرض کرد: آری، این انگشتری را.

حضرت فرمود: چه کسی آن را به تو داد؟

عرض کرد: این مردی که نماز می خواند.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: در چه حالی انگشتر را به تو داد؟

عرض کرد: در حال رکوع بود.

پیامبرصلی الله علیه وآله تکبیر گفت، واهل مسجد هم تکبیر گفتند.

آن گاه حضرت فرمود: پس از من، علی بن ابی طالب ولی وسرپرست شماست. (1)

ص:31


1- 23. امالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 4.

7 - حدّثنا أحمد بن محمّد الصائغ العدل، عن عیسی بن محمّد العلوی، عن أحمد بن سلام الکوفی، عن الحسین بن عبد الواحد، عن حرب بن الحسن، عن أحمد بن إسماعیل بن صدقة، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقرعلیه السلام قال:

لمّا نزلت هذه الآیة علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله «وَ کُلَّ شَی ءٍ أَحْصَیناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ»، (1) قام رجلان من مجلسهما فقالا: یا رسول اللَّه هو التوراة؟

قال: لا.

قالا: فهو الإنجیل؟

قال: لا.

قالا: فهو القرآن؟

قال: لا.

قال: فأقبل أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

هو هذا، إنّه الإمام الّذی أحصی اللَّه تبارک وتعالی فیه علم کل شی ء.

8 - حدّثنا إبن المتوکّل، عن محمّد العطار، عن إبن عیسی، عن القاسم، عن جدّه، عن عمرو بن مغلس، عن خلف، عن عطیة العوفی، عن أبی سعید الخدری قال:

سألت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عن قول اللَّه جلّ شأنه: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ». (2)

قال: ذاک وصی أخی سلیمان بن داود.

فقلت له: یا رسول اللَّه! فقول اللَّه عزّ وجلّ: «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» (3) ؟

قال: ذاک أخی علی بن أبی طالب علیه السلام.

حضرت علی "علیه السلام" در قرآن

ص:32


1- 24. سورة یس {36}، الآیة 12.
2- 25. سورة النمل: الآیة 40.
3- 26. سورة الرعد: الآیة 43.

7 - امام باقرعلیه السلام فرمود:

هنگامی که این آیه بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد که «ما همه چیز را در امام مبین ضبط کرده وبر شمرده ایم.» فوراً دو نفر برخاستند و پرسیدند: ای پیامبر خدا! آیا آن تورات است؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: نه.

گفتند: آیا انجیل است؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: نه.

گفتند: آیا قرآن است؟

فرمود: نه.

در همین هنگام، امیرمؤمنان علی علیه السلام از راه رسید؛ پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: «امام مبین» همین است، که خداوند، علم هر چیزی را در او ضبط وشماره کرده است. (1)

8 - ابوسعید خدری می گوید:

از پیامبر خداصلی الله علیه وآله در باره این آیه که می فرماید: «گفت آن کسی که نزد او مقداری از علم کتاب بود، سؤال کردم.

فرمود: آن شخصی که مقداری علم از کتاب نزدش بود، وصی وجانشین برادرم، سلیمان بن داوود بود.

عرض کردم: ای پیامبر خدا! پس مقصود از این آیه «بگو: گواهی خداوند و گواهی کسی که همه علم به کتاب نزد اوست، بین من وشما کفایت می کند.»

کیست؟

فرمود: منظور از آن، برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است. (2)

ص:33


1- 27. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 32، حدیث 5
2- 28. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 83، حدیث 3

9 - حدّثنا محمّد بن علی بن بابویه عن محمّد بن إبراهیم بن إسحاق، عن الجلودی، عن محمّد بن سهل، عن الخضر بن أبی فاطمة البلخی، عن وهیب بن نافع، عن کادح، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه عن علی علیهم السلام؛

فی قوله عزّ وجلّ: «سَلامٌ عَلی اِل یاسِینَ». (1)

قال: یاسین محمّدصلی الله علیه وآله ونحن آل یاسین.

* * *

10 - حدّثنا محمّد بن الحسن، عن الصفّار، عن علی بن محمّد القاسانی، عن سلیمان بن داود المنقری، عن یحیی بن سعید، عن أبی عبد اللَّه الصادق، عن أبیه علیهما السلام:

فی قول اللَّه تبارک وتعالی:

«وَ یسْتَنْبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَرَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» (2)

قال: یستنبئک یا محمّد! أهل مکّة عن علی بن أبی طالب علیه السلام إمام هو؟ قل: إی وربّی إنّه لحقّ.

11 - حدّثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق، عن الجلودی، عن المغیرة بن محمّد، عن إبراهیم بن محمّد، عن قیس بن الربیع و منصور بن أبی الأسود، عن الأعمش، عن المنهال بن عمرو، عن عباد بن عبد اللَّه قال: قال علی علیه السلام:

ما نزلت من القرآن آیة إلاّ وقد علمت أین نزلت وفی من نزلت وفی أی شی ء نزلت وفی سهل نزلت أو فی جبل نزلت.

قیل: فما نزل فیک؟

فقال علیه السلام: لولا أنّکم سألتمونی ما أخبرتکم؛ نزلت فی الآیة «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ»؛ (3)

فرسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر وأنا الهادی إلی ما جاء به.

ص:34


1- 29. سورة الصافات: الآیة 130.
2- 30. سورة یونس: الآیة 53.
3- 31. سوره الرعد، الآیة 7.

9 - امام صادق علیه السلام: از پدران گرامی اش نقل می کند:

امام علی علیه السلام در تفسیر آیه «سلام بر آل یاسین.» فرمود:

مقصود از یاسین محمّدصلی الله علیه وآله است و ما آل یاسین هستیم. (1)

10 - امام صادق علیه السلام فرمود:

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه که می فرماید: « (ای پیامبر!) از تو خبر می گیرند که آیا این موضوع حق است؟ بگو: آری، سوگند به پروردگارم! آن حق است.» فرمود:

یعنی ای محمّد! اهل مکّه از تو خبر می گیرند که آیا علی، امام است؟ بگو: آری، به خدا سوگند او امام و حق است. (2)

11 - امام علی علیه السلام فرمود: آیه ای از قرآن نازل نشد مگر آن که می دانم کجا نازل شده، درباره چه کسی نازل شده، در چه موضوعی؛ آیا در کوه یا دشت نازل شده است.

عرض شد: درباره خود شما چه آیه ای نازل شده؟

فرمود: اگر نمی پرسیدید، چیزی نمی گفتم (حال که سؤال کردید می گویم) در باره من این آیه نازل شده که: «تو تنها هشدار دهنده ای وبرای هر قومی هدایتگری است.» پس پیامبر خداصلی الله علیه وآله، هشدار دهنده است و من هدایتگر به آنچه او آورده است، می باشم. (3)

ص:35


1- 32. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 1.
2- 33. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 96، حدیث 7.
3- 34. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 46، حدیث 13.

12 - حدّثنا إبن البرقی، عن أبیه، عن جدّه، عن أبیه محمّد بن خالد، عن سهل بن المرزبان، عن محمّد بن منصور، عن عبد اللَّه بن جعفر، عن محمّد بن الفیض بن المختار، عن أبیه، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن أبیه، عن جدّه علیهم السلام قال:

خرج رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ذات یوم وهو راکب وخرج علی علیه السلام و هو یمشی، فقال له:

یا أبا الحسن! إمّا أن ترکب وإمّا أن تنصرف، فإنّ اللَّه عزّ وجلّ أمرنی أن ترکب إذا رکبت، وتمشی إذا مشیت، وتجلس إذا جلست إلاّ أن یکون حدّ من حدود اللَّه لابدّ لک من القیام والقعود فیه، وما أکرمنی اللَّه بکرامة إلاّ وقد أکرمک بمثلها، وخصّنی بالنّبوّة والرّسالة وجعلک ولیی فی ذلک، تقوم فی حدوده وفی صعب أموره.

والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیاً! ما آمن بی من أنکرک، ولا أقرّ بی من جحدک، ولا آمن باللَّه من کفر بک، وإنّ فضلک لَمِن فضلی وإنّ فضلی لک لفضل اللَّه وهو قول ربّی عزّ وجلّ: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یجْمَعُونَ» (1) ففضل اللَّه، نبوّة نبیکم، ورحمته، ولایة علی بن أبی طالب. فبذلک، قال: بالنبوّة والولایة «فلیفرحوا» یعنی: الشیعة. «هو خیر ممّا یجمعون» یعنی: مخالفیهم من الأهل والمال والولد فی دار الدنیا.

ص:36


1- 35. سورة یونس: الآیة 58.

12 - امام باقرعلیه السلام از اجداد پاکش در مورد امام علی می فرماید:

روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله سوار بر مرکبی از خانه خارج شد، علی علیه السلام نیز پیاده به راه افتاد، پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود:

ای علی! یا تو هم سوار شو یا برگرد؛ زیرا خدا به من دستور داده که اگر من سواره ام تو هم سواره باشی، اگر من پیاده ام، تو هم پیاده باشی، اگر نشسته ام تو هم بنشینی، جز در مواردی که حدّی از حدود الهی تو را ناگزیر به نشست و برخاست کند. خدا به من کرامتی نداده مگر این که مانند آن را به تو هم داده است، مرا به پیامبری و رسالت برگزیده و تو را ولی من ساخته که حدود آن را به پا داشته و مشکلات سخت آن را حل کنی.

سوگند به خدایی که محمّد را به حق به پیامبری برانگیخته! کسی که تو را انکار کند، به من ایمان نیاورده است و آن که (ولایت) تو را منکر شود، به پیامبری من اقرار نکرده است و آن که کافر به تو باشد، به خدا ایمان نیاورده است. فضل تو از فضل من است و فضل من از فضل خداست و این سخن خداست که می فرماید: «بگو: باید منحصراً به فضل ورحمت خدا شادمان شوند که آن بهتر است از آنچه اندوخته می کنند» پس مقصود از فضل خدا، نبوّت پیامبر شماست و مقصود از رحمت او، ولایت علی بن ابی طالب است، ومقصود از کسانی که باید شادمان شوند، شیعیان می باشند. و این که فرمود: «آن بهتر است از آنچه اندوخته می کنند» یعنی: از آنچه مخالفین - از اهل ومال وفرزند در دنیا - جمع می کنند.

ص:37

واللَّه یا علی! ما خلقت إلاّ لیعبد [لتعبد] ربّک ولیعرف بک معالم الدین ویصلح بک دارس السبیل ولقد ضلّ من ضلّ عنک ولن یهتدی إلی اللَّه عزّ وجلّ من لم یهتد إلیک وإلی ولایتک، وهو قول ربّی عزّ وجلّ: «وَإِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی (1) یعنی إلی ولایتک، ولقد أمرنی ربّی تبارک وتعالی أن أفترض من حقک ما أفترضه من حقّی وإنّ حقّک لمفروض علی من آمن، ولولاک لم یعرف حزب اللَّه وبک یعرف عدوّ اللَّه، ومن لم یلقه بولایتک لم یلقه بشی ء.

ولقد أنزل اللَّه عزّ وجلّ إلی: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ» (2) یعنی فی ولایتک یا علی «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» (3) ولو لم أبلغ ما أمرت به من ولایتک لحبط عملی، ومن لقی اللَّه عزّ وجلّ بغیر ولایتک فقد حبط عمله، وعدٌ ینجز لی وما أقول إلاّ قول ربّی تبارک وتعالی وإنّ الّذی أقول لمن اللَّه عزّ وجلّ أنزله فیک.

ص:38


1- 36. سوره طه: الآیة 82.
2- 37. سوره المائدة: الآیة 67.
3- 38. سوره المائدة: الآیة 67.

ای علی! به خدا قسم! تو آفریده نشدی مگر برای آن که به وسیله تو خدا عبادت شود، ومعالم دین شناخته گردد و کهنگی راه (خدا) اصلاح شود. گمراه واقعی کسی است که از تو گمراه شد و کسی که به تو و ولایت تو هدایت نشود هرگز راهی به سوی خدا ندارد و این است سخن خداوند که: «و من هر که را توبه کند وایمان آورد وعمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، بسیار مورد عفو وآمرزش خود قرار می دهم» یعنی به ولایت تو هدایت شود. به طور حتم خداوند به من فرمان داده که همان حقّی که برای من مقرّر شده برای تو مقرّر کنم، حق تو بر هر که به من ایمان آورده واجب است، اگر تو نبودی حزب خدا شناخته نمی شد، به وسیله تو دشمن خدا شناخته می شود و هر که خدا را با ولایت تو، ملاقات نکند، دست خالی او را ملاقات کرده است.

خداوند این آیه را بر من نازل فرمود: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده - یعنی در باره ولایت تو ای علی - ابلاغ کن، و اگر این کار را نکنی در واقع رسالت او را ابلاغ نکرده ای» و اگر آنچه از ولایت تو دستور داشتم ابلاغ نکرده بودم، تمام اعمالم بی اثر و نابود می شد وهر که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند عملش نابود است. این وعده ای است که برای من حتمی است و من هم چیزی جز سخن خدا نمی گویم و آنچه می گویم از جانب خدای متعال است که درباره تو نازل فرموده است. (1)

ص:39


1- 39. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 74، حدیث 16.

نصوص من اللَّه فی علی علیه السلام

13 - حدّثنا الحافظ عن محمّد بن القاسم بن زکریا والحسین بن علی السکونی، عن محمّد بن الحسن السکونی، عن صالح بن أبی الأسود، عن أبی المطهر المذاری، عن سلام الجعفی، عن أبی جعفر الباقرعلیهما السلام، عن أبی برزة، عن النبی صلی الله علیه وآله قال:

إنّ اللَّه عزّ وجلّ عهد إلی فی علی علیه السلام عهداً.

قلت: یا ربّ! بینه لی.

قال: اسمع.

قلت: قد سمعت.

قال: إنّ علیاً رایة الهدی وإمام أولیائی ونور من أطاعنی، وهو الکلمة الّتی ألزمتها المتّقین، من أحبّه أحبّنی ومن أطاعه أطاعنی.

14 - حدّثنا أحمد بن علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن جدّه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد، عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا، عن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أخبرنی جبرئیل عن اللَّه جلّ جلاله أنّه قال:

علی بن أبی طالب حجّتی علی خلقی ودیان دینی، أخرج من صلبه أئمّة یقومون بأمری، ویدعون إلی سبیلی، بهم أدفع العذاب عن عبادی وإمائی، وبهم أنزل رحمتی.

15 - حدّثنا إبن مسرور، عن إبن عامر، عن عمّه، عن إبن أبی عمیر، عن حمزة بن حمران، عن أبیه، عن أبی حمزة، عن علی بن الحسین، عن أبیه، عن أمیرالمؤمنین علیهم السلام؛

أنّه جاء إلیه رجل فقال:

یا أبا الحسن! إنّک تدعی أمیرالمؤمنین، فمن أمّرک علیهم؟

قال علیه السلام: اللَّه جلّ جلاله أمّرنی علیهم.

ص:40

سخنانی از خداوند درباره حضرت علی علیه السلام

13 - امام باقرعلیه السلام از پیامبر خداصلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود:

خداوند متعال درباره علی علیه السلام به من سفارش کرد.

عرض کردم: پروردگار من! توضیح بفرما.

فرمود: گوش فرا ده.

عرض کردم: آماده ام.

فرمود: به راستی که علی پرچم هدایت وپیشوای دوستان من است. او نور است برای کسی که از من اطاعت کند، همو است کلمه ای که پرهیزکاران بدان ملتزم شوند؛ هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس اطاعتش کند از من اطاعت کرده است. (1)

14 - امام رضاعلیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

خداوند به وسیله جبرئیل به من خبر داد و فرمود:

علی بن ابی طالب حجّت من بر آفریده هایم وحکم کننده بر طبق دینم می باشد.

از نسل او امامانی برآورم که به امر من قیام کرده و به راه من فرا خوانند، به برکت آن ها، عذاب را از بندگان و کنیزانم برمی دارم و رحمتم را نازل می نمایم. (2)

15 - مردی خدمت امام علی علیه السلام آمد و عرض کرد:

به شما امیرالمومنین می گویند، چه کسی شما را امیر مردم قرار داده است؟

فرمود: خداوند مرا امیر بر آن ها قرار داده است.

ص:41


1- 40. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 23.
2- 41. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 7.

فجاء الرجل إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال: یا رسول اللَّه! أیصدق علی فیما یقول إن اللَّه أمّره علی خلقه؟

فغضب النبی صلی الله علیه وآله ثمّ قال: إنّ علیاً أمیرالمؤمنین بولایة من اللَّه عزّ وجلّ عقدها له فوق عرشه وأشهد علی ذلک ملائکته؛ إنّ علیاً خلیفة اللَّه وحجّة اللَّه وإنّه لإمام المسلمین، طاعته مقرونة بطاعة اللَّه، ومعصیته مقرونة بمعصیة اللَّه، فمن جهله فقد جهلنی، ومن عرفه فقد عرفنی، ومن أنکر إمامته فقد أنکر نبوتی، ومن جحد إمرته فقد جحد رسالتی، ومن دفع فضله فقد تنقصنی، ومن قاتله فقد قاتلنی، ومن سبّه فقد سبّنی لأنّه منّی، خلق من طینتی وهو زوج فاطمة ابنتی وأبو وَلَدی الحسن والحسین.

ثمّ قال صلی الله علیه وآله: أنا وعلی وفاطمة والحسن والحسین وتسعة من ولد الحسین حجج اللَّه علی خلقه، أعداؤنا أعداء اللَّه، وأولیاؤنا أولیاء اللَّه.

16 - حدّثنا الحسین بن محمّد بن سعید الهاشمی، عن فرات بن إبراهیم الکوفی، عن محمّد بن ظهیر، عن الحسین بن علی العبدی، عن محمّد بن عبد الواحد الواسطی، عن محمّد بن ربیعة، عن إبراهیم بن یزید، عن عمرو بن دینار، عن طاوس، عن ابن عبّاس قال:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و هو علی المنبر یقول - وقد بلغه عن أناس من قریش إنکار تسمیته لعلی أمیرالمؤمنین - فقال:

معاشر الناس! إنّ اللَّه عزّ وجلّ بعثنی إلیکم رسولاً وأمرنی أن أستخلف علیکم علیاً أمیراً، ألا فمن کنت نبیه فإنّ علیاً أمیره تأمیر أمّره اللَّه عزّ وجلّ علیکم وأمرنی أن أعلمکم ذلک لتسمعوا له وتطیعوا، إذا أمرکم تأتمرون وإذا نهاکم عن أمر تنتهون.

ألا فلا یأتمرن أحد منکم علی علی علیه السلام فی حیاتی ولا بعد وفاتی، فإنّ اللَّه تبارک وتعالی أمّره علیکم وسمّاه أمیرالمؤمنین ولم یسمّ أحداً من قبله بهذا الاسم.

ص:42

مرد عرب خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله رفت و عرض کرد: آیا علی راست می گوید که خدا او را امیر قرار داده است؟

پیامبرصلی الله علیه وآله خشمگین شد و فرمود: به راستی چنین است که علی به ولایت الهی، امیر بر مردم شده؛ خداوند این ولایت را در آسمان ها منعقد کرده و فرشتگان را بر آن گواه گرفته که: علی، خلیفه و حجّت خدا و امام مسلمانان است، اطاعت از او همراه با اطاعت از خداست و نافرمانی از او، همراه با نافرمانی خداست. هر کس او را نشناسد، مرا نشناخته و هر کس او را بشناسد مرا شناخته است، هر کس منکر امامت او شود منکر پیامبری من شده و هر کس امیری او را انکار کند رسالت مرا انکار کرده است. آن که فضیلت او را نفی و دفع کند (فضیلت) مرا کاسته است؛ هر که با او نبرد کند، با من نبرد کرده؛ هر که او را دشنام دهد، مرا دشنام داده؛ زیرا او از من است، از طینت وسرشت من آفریده شده، او همسر فاطمه، دختر من و پدر دو فرزندم، حسن و حسین است.

سپس فرمود: من، علی، فاطمه، حسن، حسین و نه فرزند او، حجّت های خدا بر آفریدگان هستیم، دشمنان ما، دشمنان خدا و دوستان ما، دوستان خدایند. (1)

16 - ابن عبّاس می گوید:

به پیامبر خداصلی الله علیه وآله خبر رسید که برخی از قریش، عنوان «امیرالمؤمنین» را برای علی علیه السلام انکار می کنند. حضرتش بر فراز منبر رفت و در سخنرانی خود فرمود:

ای مردم! خداوند مرا بر شما پیامبر قرار داده و دستور فرموده که علی را به عنوان امیر شما پس از خودم معرفی کنم. پس آگاه باشید! هر کس من پیامبر او هستم، علی امیر اوست، امارتی که خدا فرمان داده و به من دستور فرموده که شما را از آن آگاه کنم، تا سخن او را به گوش جان بخرید؛ اگر دستور داد، اطاعت کنید و اگر نهی کرد برحذر باشید.

آگاه باشید! کسی از شما حق ندارد بر علی، امیر باشد، نه در زمان حیات من و نه پس از مرگ من؛ زیرا که خداوند او را بر شما امیر کرده و به عنوان «امیرالمؤمنین» لقب داده و هیچ کس پیش از او به آن نام، نامیده نشده است.

ص:43


1- 42. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 27، حدیث 8.

وقد أبلغتکم ما أرسلت به إلیکم فی علی، فمن أطاعنی فیه فقد أطاع اللَّه، ومن عصانی فیه فقد عصی اللَّه عزّ وجلّ ولا حجة له عند اللَّه عزّ وجلّ وکان مصیره إلی ما قال اللَّه عزّ وجلّ فی کتابه: «وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها». (1)

17 - حدّثنا ماجیلویه، عن محمّد العطّار، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الولید، عن یونس بن یعقوب، عن سنان بن طریف، عن أبی عبد اللَّه الصادق علیه السلام قال:

قال: اِنّا أوّل أهل بیت نوه اللَّه بأسمائنا، إنّه لمّا خلق اللَّه السماوات والأرض أمر منادیاً فنادی:

أشهد أن لا إله إلاّ اللَّه - ثلاثاً -، أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه - ثلاثاً - أشهد أنّ علیاً أمیرالمؤمنین حقّاً - ثلاثاً -.

18 - حدّثنا أحمد بن محمّد بن یحیی العطّار، عن أبیه، عن محمّد بن عبد الجبّار، عن أحمد الأزدی، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن عکرمة، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی آخی بینی وبین علی بن أبی طالب، وزوّجه ابنتی من فوق سبع سماواته، وأشهد علی ذلک مقرّبی ملائکته وجعله لی وصیاً وخلیفة، فعلی منّی وأنا منه، محبّه محبّی، ومبغضه مبغضی، وإن الملائکة لتقرّب إلی اللَّه بمحبّته.

ص:44


1- 43. سورة النساء {4}: الآیة 14.

من آنچه دستور داشتم درباره علی گفتم، هر که در این دستور، مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و آن که نپذیرد معصیت خدا نموده است و بداند نزد خدا عذری ندارد و سرانجامش همان است که خداوند در قرآن فرموده: «هر که از خدا و پیامبرش نافرمانی کند و از حدودش تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که همیشه در آن خواهد ماند.» (1)

17 - امام صادق علیه السلام فرمود:

ما نخستین خاندانی هستیم که خداوند نام ما را بلند کرده است.

آن گاه که خداوند آسمان ها و زمین را آفرید به فرشته ای دستور داد سه بار اعلان کند:

گواهی می دهم که هیچ معبودی جز خدا نیست.

گواهی می دهم که محمّد پیامبر خداست.

گواهی می دهم که علی، به حقیقت امیرمؤمنان است. (2)

18 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

خداوند تبارک و تعالی، از بالای هفت آسمان، بین من و علی برادری قرار داد و دخترم را همسر او کرد و فرشتگان مقرّب را بر آن گواه گرفت و او را وصی و خلیفه ام نمود. پس علی علیه السلام از من است و من از علی، دوست او دوست من است و دشمن او، دشمن من؛ به راستی که فرشته ها، به وسیله دوستی او خود را به خدا نزدیک می کنند. (3)

ص:45


1- 44. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 11.
2- 45. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 88، حدیث 4.
3- 46. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 6.

19 - حدّثنا إبن سعید الهاشمی عن فرات، عن محمّد بن ظهیر، عن محمّد بن الحسین بن أخی یونس، عن محمّد بن یعقوب النهشلی، عن الرضا، عن آبائه علیهم السلام، عن النبی صلی الله علیه وآله، عن جبرئیل، عن میکائیل، عن إسرافیل، عن اللَّه - جلّ جلاله - أنّه قال:

أنا اللَّه لا إله إلاّ أنا، خلقت الخلق بقدرتی فاخترت منهم من شئت من أنبیائی واخترت من جمیعهم محمّداًصلی الله علیه وآله حبیباً وخلیلاً وصفیاً، فبعثته رسولاً إلی خلقی واصطفیت له علیاً فجعلته له أخاً ووصیاً ووزیراً ومؤدّیاً عنه من بعده إلی خلقی، وخلیفتی علی عبادی لیبین لهم کتابی ویسیر فیهم بحکمی.

وجعلته العلم الهادی من الضلالة، وبابی الّذی أوتی منه، وبیتی الّذی من دخله کان آمناً من ناری، وحصنی الّذی من لجأ إلیه حصنه من مکروه الدنیا والآخرة، ووجهی الّذی من توجّه إلیه لم أصرف وجهی عنه، وحجّتی فی السماوات والأرضین علی جمیع من فیهنّ من خلقی. لا أقبل عمل عامل منهم إلاّ بالإقرار بولایته مع نبوّة أحمد رسولی وهو یدی المبسوطة علی عبادی وهو النعمة الّتی أنعمت بها علی من أحببته من عبادی.

فمن أحببته من عبادی وتولیته، عرّفته ولایته ومعرفته ومن أبغضته من عبادی، أبغضته لانصرافه عن معرفته وولایته.

فبعزّتی حلفت وبجلالی أقسمت أنّه لا یتولّی علیاً عبد من عبادی إلاّ زحزحته عن النّار وأدخلته الجنّة ولا یبغضه عبد من عبادی ویعدل عن ولایته إلاّ أبغضته وأدخلته النار وبئس المصیر.

20 - حدّثنا إبن إدریس، عن أبیه، عن البرقی، عن إبن معروف، عن محمّد بن یحیی الخزاز، عن طلحة بن زید، عن الصادق، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: أتانی جبرئیل من قبل ربّی جلّ جلاله فقال: یا محمّد! إنّ اللَّه - عزّ وجلّ - یقرئک السلام ویقول لک: بشّر أخاک علیاً بأنّی لا أعذّب من تولاّه ولا أرحم من عاداه.

ص:46

19 - امام رضاعلیه السلام از پدرانش و آن ها از پیامبر خداصلی الله علیه وآله و ایشان از جبرئیل، و او از میکائیل، و او از اسرافیل نقل می کنند، که خداوند فرمود:

منم خدایی که جز من مبعودی نیست، مخلوقات را با قدرت خود آفریدم، از بین آن ها پیامبرانی را برگزیدم و از میان پیامبران نیز محمّدصلی الله علیه وآله را به عنوان حبیب و خلیل و صفیّ انتخاب کردم، آن گاه او را به سوی مردم فرستادم و علی را به عنوان برادر و وصیّ و وزیر او قرار دادم تا بعد از محمّد، پیام رسان او به مردم و جانشین من باشد و قرآن مرا برای آن ها بیان نماید و حکم مرا در میان آن ها اجرا کند.

من علی را به عنوان نشانه وپرچمی هدایت گر از گمراهی قرار دادم، او دری است که مردم از آن در آیند، او خانه من است که هر که داخل آن شود از آتش دوزخ من در امان باشد، دژ محکم من است که هر کس بدان پناه برد، از بدی دنیا و آخرت محفوظ بماند. او وجه من است که هرکس به او رو کند، از او رو برنگردانم. او حجّت من در آسمان ها و زمین است؛ تنها عمل کسانی را می پذیرم که به ولایت علی ورسالت احمد پیامبرم، اقرار کنند، او دست گشاده من بر بندگان است. او نعمتی است که به هر یک از بندگانم که دوست داشتم دادم.

پس هر کس از بندگانم را که دوست داشتم، دوستی و شناخت علی را نصیب او کردند و هر کدام از بندگانم را که دشمن دارم به خاطر این است که از دوستی و شناخت علی روگردان است.

به عزّت و جلال خودم سوگند خورده ام که هرکس علی را دوست بدارد، او را ازدوزخ دور سازم و وارد بهشت نمایم، و هرکس او را دشمن بدارد و ازولایتش روی برگرداند، من با او دشمنی نموده و او را داخل دوزخ نمایم که آنجا بد سرانجامی است. (1)

20 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

جبرئیل از طرف خدای بزرگ، نزد من آمد و گفت: ای محمّد! خداوند عزیز به تو سلام می رساند و می فرماید:

برادرت علی را مژده بده که هر که او را دوست بدارد، عذابش نمی کنم و به کسی که با او دشمنی کند، ترحّم نمی کنم. (2)

ص:47


1- 47. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 39، حدیث 10.
2- 48. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 10، حدیث 8.

21 - حدّثنا علی بن أحمد البرقی، عن أبیه، عن جده أحمد بن أبی عبد اللَّه، عن أبیه محمّد بن خالد، عن خلف بن حماد، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أتانی جبرئیل وهو فرح مستبشر، فقلت له: حبیبی جبرئیل! بما أنت فیه من الفرح ما منزلة أخی وابن عمّی علی بن أبی طالب علیه السلام عند ربّه؟

فقال جبرئیل: یا محمّد! والّذی بعثک بالنبوّة واصطفاک بالرّسالة! ما هبطت فی وقتی هذا إلاّ لهذا؛ یا محمّد! اللَّه العلی الأعلی یقرأ علیک السلام ویقول: محمّد نبی رحمتی وعلی مقیم حجّتی، لا أعذّب من والاه وإن عصانی، ولا أرحم من عاداه وإن أطاعنی.

22 - حدّثنا علی بن عیسی، عن علی بن محمّد ماجیلویه، عن البرقی، عن محمّد بن حسان السلمی، عن محمّد بن جعفر بن محمّد، عن أبیه عن آبائه علیهم السلام قال:

نزل جبرئیل علی النبی صلی الله علیه وآله فقال: یا محمّد! السلام یقرئک السلام ویقول: خلقت السّماوات السبع وما فیهنّ والأرضین السبع ومن علیهنّ وما خلقت موضعاً أعظم من الرکن والمقام، ولو أنّ عبداً دعانی هناک منذ خلقت السماوات والأرضین ثمّ لقینی جاحداًلولایة علی لأکببته فی سقر.

23 - حدّثنا إبن إدریس، عن أبیه، عن محمّد بن عبد الجبّار، عن الأزدی، عن إسماعیل بن الفضل، عن أبیه، عن ثابت بن دینار، عن سعید بن جبیر، عن إبن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی أوحی إلی أنّه جاعل لی من اُمّتی أخاً و وارثاً وخلیفة و وصیاً.

فقلت: یا ربّ! من هو؟

ص:48

21 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

روزی جبرئیل با شادی و خرّمی نزد من آمد، گفتم: اکنون که با چنین حالی آمدی، بگو بدانم مقام برادرم علی بن ابی طالب نزد پروردگار چگونه است؟

جبرئیل گفت: سوگند به خدا که من هم فقط برای همین موضوع آمده ام. ای محمّد! خداوند متعال به تو سلام می رساند و می فرماید: محمّد، پیامبر رحمت من است و علی برپا دارنده حجّت من؛ دوستانش را عذاب نکنم، هر چند گناهکار باشند و به دشمنانش رحم نکنم، اگر چه از من اطاعت کرده باشند. (1)

22 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند:

جبرئیل بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد و گفت: ای محمّد! خدا به تو سلام می رساند و می فرماید: در آفرینش هفت آسمان و آنچه در آن است و هفت زمین و آنچه بر آن است، جایی عظیم تر وبا شکوه تر از «رکن و مقام» نیافریدم (که در آنجا هر دعایی مستجاب است، با این حال) اگر بنده ای، از ابتدای آفرینش آسمان ها و زمین تا روز مرگش، در آن مکان مرا بخواند امّا منکر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام باشد دعای او را مستجاب نمی کنم و او را با صورت به آتش می اندازم. (2)

23 - ابن عبّاس می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند متعال به من وحی کرد که از میان امتم کسی را وارث، جانشین و وصی من قرار می دهد.

عرض کردم: پروردگارم! او کیست؟

فرمود: ای محمّد! او امام اُمّت تو و حجّت من بر آن ها پس از توست.

عرض کردم: پروردگارم! نامش چیست؟

ص:49


1- 49. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 10.
2- 50. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 73، حدیث 12.

فأوحی إلی عزّ وجلّ: یا محمّد! ذاک من اُحِبّه ویحبّنی، ذاک المجاهد فی سبیلی والمقاتل لناکثی عهدی والقاسطین فی حکمی والمارقین من دینی، ذاک ولیی حقّاً، زوج ابنتک وأبو ولدک علی بن أبی طالب علیه السلام.

24 - حدّثنا أبی، عن الحمیری، عن إبن عیسی، عن أبیه، عن یونس، عن منصور الصیقل، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

لمّا أسری بی إلی السماء عهد إلی ربّی فی علی علیه السلام ثلاث کلمات.

فقال: یا محمّد!

فقلت: لبّیک ربّی.

فقال: إنّ علیاً إمام المتّقین وقائد الغرّ المحجّلین ویعسوب المؤمنین.

25 - حدّثنا ماجیلویه، عن محمّد العطّار، عن جعفر بن محمّد الکوفی، عن محمّد بن الحسین بن زید، عن عبد اللَّه بن الفضل، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: لیلة أسری بی إلی السماء کلّمنی ربّی جلّ جلاله فقال: یا محمّد!

فقلت: لبّیک ربّی.

فقال: علی حجّتی بعدک علی خلقی وإمام أهل طاعتی، من أطاعه أطاعنی ومن عصاه عصانی، فانصبه لأمّتک یهتدون به بعدک.

26 - حدّثنا محمّد بن أ حمد السنانی عن محمّد بن أبی عبداللَّه الأسدی الکوفی، عن النخعی، عن النوفلی، عن علی بن سالم، عن أبیه، عن سعد بن طریف، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس؛ قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام:

یا علی! أنت إمام المسلمین، وأمیرالمؤمنین، وقائد الغر المحجّلین، وحجّة اللَّه بعدی علی الخلق أجمعین، وسید الوصیین و وصی سید النّبیین.

ص:50

فرمود: ای محمّد! او همان است که دوستش دارم و او هم مرا دوست می دارد، همان کسی که در راه من جهاد می کند و با پیمان شکنان عهد من، و قاسطان وبیدادگران در فرمان من، ومارقان وبیرون روندگان از دین من نبرد خواهد نمود، او حقیقتاً ولیّ من، همسر دختر تو وپدر فرزندانت، علیّ بن ابی طالب علیه السلام است. (1)

24 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هنگامی که به معراج رفتم، پروردگارم درباره علی علیه السلام، سه کلمه سفارش کرد و فرمود: ای محمّد!

گفتم: لبّیک، بله ای پروردگار من!

فرمود: علی، امام پرهیزکاران، پیشوای دست و روسفیدان و سرور وپناه مؤمنان است. (2)

25 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: شبی که مرا به معراج بردند پروردگارم فرمود: ای محمّد!

عرض کردم: لبّیک، بله ای پروردگار من!

فرمود: پس از تو علی، حجّت من بر آفریدگانم و امام و پیشوای اطاعت کنندگان من است؛ هر کس از او اطاعت کند در واقع از من اطاعت کرده و هر کس نافرمانی اش کند نافرمانی مرا کرده است، پس او را بر امت خود به امامت منصوب کن تا پس از تو به وسیله او هدایت شوند. (3)

26 - ابن عباس می گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! تو إمام مسلمانان و أمیرمؤمنان و پیشوای دست و رو سفیدانی و پس از من حجت خدا بر همه خلق و سرور اوصیا، و وصی سرور پیامبران هستی.

ص:51


1- 51. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 17.
2- 52. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 17.
3- 53. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 27.

یا علی! إنّه لمّا عرج بی إلی السماء السابعة، ومنها إلی سدرة المنتهی، ومنها إلی حجب النور، وأکرمنی ربّی جل جلاله بمناجاته، قال لی: یا محمّد!

قلت: لبّیک ربّی وسعدیک، تبارکت وتعالیت.

قال: إنّ علیاً إمام أولیائی، ونور لمن أطاعنی، وهو الکلمة التی ألزمتها المتّقین، من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی.

27 - حدّثنا ابن الولید، عن الصفار، عن إبن عیسی، عن محمّد بن سنان، عن أبی مالک الحضرمی، عن إسماعیل بن جابر؛

عن أبی جعفر الباقرعلیه السلام فی حدیث طویل یقول فیه:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی لمّا أسری نبیه صلی الله علیه وآله قال له:

یا محمّد! إنّه قد انقضت نبوّتک وانقطع أکلک، فمن لأُمّتک من بعدک؟

فقلت: یا ربّ! إنّی قد بلوت خلقک فلم أجد أحداً أطوع لی من علی بن أبی طالب.

فقال عزّ وجلّ: ولی یا محمّد! فمن لِاُمّتک؟

فقلت: یا ربّ! إنّی قد بلوت خلقک فلم أجد أحداً أشدّ حبّاً لی من علی بن أبی طالب.

فقال عزّ وجلّ: ولی یا محمّد، فأبلغه أنّه رایة الهدی وإمام أولیائی ونور لمن أطاعنی.

ص:52

ای علی! چون مرا به آسمان هفتم عروج دادند و از آنجا به سدرة المنتهی و از آنجا به حجاب های نور بردند وخداوند مرا به مناجات خویش گرامی داشت، به من فرمود: ای محمد!

پاسخ دادم: لبیک، بله ای پرودگارم، آماده به فرمانم، تو والا مقام و برتری.

خداوند فرمود: به درستی که علی پیشوای دوستان من می باشد و برای هرکس که مرا اطاعت کند نور است و او همان کلمه ای است که پرهیزکاران را همراه او قرار داده ام. هر کس او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است وهر کس از او نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است. (1)

27 - امام باقرعلیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرمود:

آن گاه که خداوند متعال، پیامبرش را به معراج برد، به او فرمود:

ای محمّد! هنگام پیامبری ات به سر رسیده و عمرت تمام شده است، چه کسی را پس از خودت، برای امّتت رهبر قرار می دهی؟

گفتم: پروردگارا! همه خلق را آزمودم، کسی را مطیع تر از علی بن ابی طالب نسبت به خودم نیافتم.

فرمود: نسبت به من نیز چنین است.

ای محمد! چه کسی را پس از خودت برای اُمتت رهبر قرار می دهی؟

گفتم: پروردگارا! به راستی همه خلق را آزمودم، کسی را محبوبتر از علی بن ابی طالب نسبت به خودم نیافتم.

فرمود: و نسبت به من نیز چنین است. پس به او اعلام کن که او پرچم هدایت و پیشوای دوستان من است، او نور وروشنایی برای هر کسی است که مرا اطاعت کند. (2)

ص:53


1- 54. امالی صدوق رحمه الله، مجلس 49، حدیث 16.
2- 55. امالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 24.

*أحادیث حول الغدیر

28 - حدّثنا أبی، عن سعد، عن البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حمّاد، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال:

... فتقدّم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ما شاء اللَّه أن یتقدّم حتّی سمع ما قال الربّ تبارک وتعالی: «أنا المحمود وأنت محمّد، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته، ومن قطعک بتکته، أنزل إلی عبادی فأخبرهم بکرامتی إیاک وأنّی لم أبعث نبیاً إلاّ جعلت له وزیراً وأنّک رسولی وأنّ علیاً وزیرک.»

فهبط رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فکره أن یحدّث الناس بشی ءٍ کراهیة أن یتّهموه، لأنّهم کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة.

حتّی مضی لذلک ستّة أیام فأنزل اللَّه تبارک وتعالی: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یوحی إِلَیکَ وَضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ». (1)

فاحتمل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ذلک حتّی کان یوم الثامن فأنزل اللَّه تبارک وتعالی علیه: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ». (2)

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: تهدید بعد وعید، لأمضینّ أمر اللَّه عزّ وجلّ فإن یتّهمونی ویکذبونی فهو أهون علی من أن یعاقبنی العقوبة الموجعة فی الدنیا والآخرة.

قال: وسلّم جبرئیل علی علی بإمرة المؤمنین.

فقال علی علیه السلام: یا رسول اللَّه! أسمع الکلام ولا أحسّ الرؤیة.

فقال صلی الله علیه وآله: یا علی! هذا جبرئیل أتانی من قبل ربّی بتصدیق ما وعدنی.

ثمّ أمر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله رجلاً فرجلاً من أصحابه حتّی سلّموا علیه بإمرة المؤمنین.

ص:54


1- 56. سورة هود {11}: الآیة 12.
2- 57. سورة المائدة {5}: الآیة 67.

روایاتی پیرامون غدیر

28 - ابن عباس رخداد معراج پیامبر را تعریف می کرد تا بدین جا رسید که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

پروردگار تبارک وتعالی (در آسمان به من) فرمود: من محمود هستم وتو محمّد، نام تو را از نام خود گرفتم. پس هر کس به تو پیوست، پیوند او را با خود برقرار سازم وهر کس از تو برید پیوند او را قطع کنم.

به سوی بندگانم برو وآنان را از کرامتی که بر تو داشتم آگاه کن (و نیز به آنان بگو) که من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم مگر اینکه برای او وزیری قرار دادم. تو پیامبر من هستی وعلی وزیر تو.

آن گاه پیامبر به زمین فرود آمد، ولی به خاطر آن که مبادا مورد تهمت و تکذیب قرار گیرد دوست نداشت (در باره آنچه شنیده بود) به مردم چیزی بگوید؛ چرا که آنان تازه دوران جاهلیت را پشت سر گذاشته بودند.

شش روز از این امر گذشت خداوند این آیه را فرو فرستاد که: «شاید که تو برخی از آنچه که به تو وحی شده ترک کرده ودلتنگ شدی.»

پیامبر خداصلی الله علیه وآله بار سنگین این آیه را بدوش کشید تا این که در روز هشتم، این آیه نازل شد: «ای رسول! آنچه از جانب پروردگارت به تو رسیده، ابلاغ کن واگر انجام ندهی در واقع رسالت خود را ابلاغ نکرده ای وخدا تو را از شرّ مردم حفظ خواهد کرد.»

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: ابتدا اخطار داده شدم و اینک تهدید شدم، باید دستور خدا را اجرا کنم که اتّهام و تکذیب مردم آسان تر از عذاب و عقوبت خداست.

و جبرئیل با عنوان امیرالمؤمنین به علی علیه السلام سلام کرد.

علی علیه السلام عرض کرد: ای پیامبر خدا! کلامی می شنوم؛ ولی کسی را نمی بینم.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: این جبرئیل است که از جانب خدا آمده تا آنچه (را خدا در باره تو) به من وعده داده است، تصدیق کند.

سپس پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمان داد همه، یکی یکی آمدند و با عنوان «امیرالمؤمنین» بر او سلام دادند.

ص:55

ثمّ قال: یا بلال! ناد فی الناس أن لا یبقی غداً أحد إلاّ علیل إلاّ خرج إلی غدیر خم.

فلمّا کان من الغد خرج رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بجماعة أصحابه، فحمد اللَّه وأثنی علیه، ثمّ قال:

أیها الناس! إنّ اللَّه تبارک وتعالی أرسلنی علیکم برسالة، إنّی ضقت بها ذرعا مخافة أن تتّهمونی وتکذّبونی حتّی أنزل اللَّه علی وعیداً بعد وعید؛ فکان تکذیبکم إیای أیسر علی من عقوبة اللَّه إیای. إنّ اللَّه تبارک وتعالی أسری بی وأسمعنی وقال: یا محمّد! أنا المحمود وأنت محمّد، شققت اسمک من اسمی، فمن وصلک وصلته ومن قطعک بتکته، أنزل إلی عبادی فأخبرهم بکرامتی إیاک وأنّی لم أبعث نبیاً إلاّ جعلت له وزیراً وأنّک رسولی وأنّ علیاً وزیرک.

ثمّ أخذصلی الله علیه وآله بیدی علی بن أبی طالب علیه السلام فرفعهما حتّی نظر الناس إلی بیاض إبطیهما ولم یر قبل ذلک، ثمّ قال:

أیها النّاس! إنّ اللَّه تبارک وتعالی مولای وأنا مولی المؤمنین، فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله.

فقال الشکّاک والمنافقون والّذین فی قلوبهم مرض وزیغ: نبرأ إلی اللَّه من مقالته لیس بحتم ولا نرضی أن یکون علی وزیره، هذه منه عصبیة.

فقال سلمان والمقداد وأبوذر وعمار بن یاسر: و اللَّه! ما برحنا العرصة

حتّی نزلت هذه الآیة «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإسْلامَ دِیناً» (1) فکرر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ذلک ثلاثاً.

ثمّ قال: إنّ کمال الدین وتمام النعمة ورضی الربّ بإرسالی إلیکم بالولایة بعدی لعلی بن أبی طالب، (علیه الصلوة وعلیه السلام).

ص:56


1- 58. سورة المائدة {5}: الآیة 3.

آن گاه به بلال فرمود: اعلان کن که فردا همه - جز افراد بیمار - در غدیر خم جمع شوند.

روز بعد پیامبرصلی الله علیه وآله با گروهی از اصحابش (به غدیر خم) رفت وپس از حمد وثنای خداوند فرمود:

ای مردم! خداوند مأموریتی به من داده است؛ ولی از ترس این که مرا متّهم کنید و تکذیب نمایید، آن را اعلان نکردم، تا این که خداوند دو بار مرا تهدید کرد، دیدم شکیبایی در مقابل تکذیب شما آسان تر از گرفتار شدن به عقوبت خدا است. پروردگار تبارک و تعالی مرا به آسمان برد و فرمود: ای محمّد! من محمود هستم و تو محمد. نام تو را از نام خود گرفتم، پس هر کس به تو پیوست، پیوند او را با خود برقرار سازم و هر کس از تو برید پیوند خود را با او قطع کنم. به سوی بندگانم برو و آنان را از کرامتی که بر تو داشتم آگاه کن (و به آنان بگو که) من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم، مگر اینکه برای او وزیری قرار دادم. تو پیامبر من هستی و علی وزیر تو.

آن گاه پیامبرصلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را بالا گرفت، به طوری که مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند - که پیش از این دیده نشده بود - سپس فرمود:

ای مردم! به راستی که خدا مولای من است و من مولای مؤمنان، هر که من مولای اویم، علی هم مولای اوست، خدایا! دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار، یاری کننده اش را یاری کن و خوار کن هر که او را تنها گذارد.

شکّاکان، منافقان و بیماردلان گفتند: ما از این سخنان بیزاریم وراضی نیستیم که علی وزیر او باشد، چون این کار را از روی تعصّب خویشاوندی انجام داده است.

سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار گفتند: به خدا قسم! از آن محل بیرون نشده بودیم

تا که این آیه نازل شد: امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم ونعمتم را بر شما تمام کردم واسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.

حضرت این آیه را سه بار تکرار کرد، آن گاه فرمود: کمال دین و تمام نعمت و رضایت وخشنودی خداوند به واسطه فرستادن من به سوی شما برای ابلاغ ولایت علی بن أبی طالب بعد از خودم می باشد. (1)

ص:57


1- 59. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 56، حدیث 10.

29 - حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ، عن محمّد بن الحسین بن حفص، عن محمّد بن هارون، عن قاسم بن الحسن، عن یحیی بن عبد الحمید، عن قیس بن الربیع، عن أبی هارون، عن أبی سعید قال:

لمّا کان یوم غدیر خم أمر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله منادیاً فنادی: «الصلاة جامعة.»

فأخذ بید علی علیه السلام و قال: اللّهمّ من کنت مولاه فعلی مولاه، اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه.

فقال حسان بن ثابت: یا رسول اللَّه! أقول فی علی شعراً؟

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: افعل.

فقال:

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم

بخمّ و أکرم بالنبی منادیا

یقول: فمن مولاکم و ولیکم

فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا

إلهک مولانا و أنت ولینا

ولن تجدن منا لک الیوم الدهر]عاصیا

فقال له: قم یا علی! فإنّنی

رضیتک من بعدی إماماً و هادیا

وکان [فقام علی أرمد العین یبتغی

لعینیه مما یشتکیه مداویا

فداواه خیر الناس منه بریقه برقیة]

فبورک مرقیا و بورک راقیا

30 - حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ، عن جعفر بن محمّد الحسنی، عن محمّد بن علی بن خلف، عن سهل بن عامر، عن زافر بن سلیمان، عن شریک، عن أبی إسحاق قال:

قلت لعلی بن الحسین علیه السلام:

ما معنی قول النبی صلی الله علیه وآله «من کنت مولاه فعلی مولاه»؟

قال: أخبرهم أنّه الإمام بعده.

روایاتی پیرامون غدیر

ص:58

29 - ابوسعید می گوید:

روز غدیر، پیامبر خداصلی الله علیه وآله دستور داد که همه برای نماز جمع شوند، سپس دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود:

هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! دوست بدار، دوستان علی را و دشمن بدار، دشمنان او را.

حسّان بن ثابت، شاعر معروف عرض کرد: اجازه می دهید درباره علی، شعری بگویم؟

فرمود: بگو.

گفت: «پیامبرشان در روز غدیرخم آن ها را ندا داد و پیامبر چه ندا دهنده گرامی است.

او می گفت: مولا و ولی شما چه کسی است؟ آنان در حالی که دشمنی شان علنی نبود، پاسخ دادند:

خدای تو مولای ما است و تو ولی ما هستی و هرگز امروز از ما نافرمانی نخواهی دید. پیامبر به علی علیه السلام فرمود: ای علی! به پاخیز که من به پیشوایی و هدایت گری تو پس از خودم راضی و خشنودم.

علی در حالی برخاست که در جستجوی دوایی برای چشم درد خود بود.

پس بهترین مردم، چشمان او را با آب دهان مبارکش مداوا کرد. تبریک بر این طبیب و بر این بیمار باد!» (1)

30 - ابواسحاق می گوید: به امام سجّادعلیه السلام عرض کردم:

معنای فرمایش پیامبرصلی الله علیه وآله که «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست» چیست؟

امام سجّادعلیه السلام فرمود: یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله به مردم خبر داد که پس از وی، علی علیه السلام، امام است. (2)

ص:59


1- 60. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 84، حدیث 3.
2- 61. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 2.

31 - حدّثنا الحسین بن إبراهیم، عن علی بن إبراهیم، عن جعفر بن سلمة الأصبهانی، عن إبراهیم بن محمّد، عن القتاد، عن علی بن هاشم بن البرید، عن أبیه قال:

سئل زید بن علی علیه السلام عن قول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله؛

«من کنت مولاه فعلی مولاه»؟

قال: نصبه علماً لیعلم به حزب اللَّه عند الفرقة.

32 - حدّثنا الحسن بن محمّد السکونی، عن إبراهیم بن محمّد، عن أبی جعفر بن السری وأبی نصر بن موسی، عن علی بن سعید، عن ضمرة بن شوذب، عن مطر، عن شهر بن حوشب، عن أبی هریرة قال:

من صام یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة کتب اللَّه له صیام ستّین شهراً وهو یوم غدیر خم لما أخذ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بید علی بن أبی طالب علیه السلام و قال: ألست أولی بالمؤمنین؟

قالوا: نعم، یا رسول اللَّه.

قال: من کنت مولاه فعلی مولاه.

فقال له عمر: بخّ بخّ یابن أبی طالب! أصبحت مولای ومولی کلّ مسلم.

فأنزل اللَّه عزّ وجلّ: «الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ». (1)

33 - حدّثنا إبن سعید الهاشمی، عن فرات، عن محمّد بن ظهیر، عن عبد اللَّه بن الفضل، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یوم غدیر خم أفضل أعیاد أمتی وهو الیوم الّذی أمرنی اللَّه تعالی ذکره فیه بنصب أخی علی بن أبی طالب، علماً لأمتی، یهتدون به من بعدی وهو الیوم الّذی أکمل اللَّه فیه الدّین وأتمّ علی أمّتی فیه النعمة ورضی لهم الإسلام دیناً.

ص:60


1- 62. سورة المائدة {5}: الآیة 3.

31 - از زید، فرزند امام سجّادعلیه السلام در مورد فرمایش پیامبر خداصلی الله علیه وآله که فرمود:

"هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست" پرسیده شد.

گفت: یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله او را نشانه هدایت قرار داد تا هنگام اختلاف و تفرقه، حزب اللَّه به وسیله او مشخص شود. (1)

32 - ابوهریره می گوید:

هر کس روز عید غدیر را که مصادف با 18 ذیحجه است روزه بگیرد، خداوند ثواب روزه شصت ماه را به او عطا می کند، زیرا در این روز، پیامبر خداصلی الله علیه وآله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و به مردم فرمود:

آیا من، از مؤمنان، به خودشان سزاوارتر نیستم؟

همگی گفتند: آری، ای پیامبر خدا.

سپس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: هرکه من مولای او هستم، علی مولای او است.

در این حال عمر گفت: به به، ای پسر ابی طالب! مولای من و مولای همه مسلمانان شدی.

آن گاه خداوند این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم.» (2)

33 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

بهترین عید امت من، عید غدیر خم است، و آن روزی است که خدای تعالی به من فرمان داد، برادرم، علی را به امامت نصب کنم تا مردم پس از من به وسیله او هدایت گردند و آن همان روزی است که خداوند در آن دین را کامل و نعمت را بر امّت من تمام کرد و دین اسلام را برای آن ها پسندید.

ص:61


1- 63. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 3.
2- 64. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 1، حدیث 2.

ثمّ قال صلی الله علیه وآله: معاشر الناس! إنّ علیاً منی وأنا من علی، خلق من طینتی وهو إمام الخلق بعدی، یبین لهم ما اختلفوا فیه من سنّتی و هو أمیرالمؤمنین وقائد الغر المحجّلین ویعسوب المؤمنین وخیر الوصیین وزوج سیدة نساء العالمین وأبو الأئمّة المهدیین.

معاشر الناس! من أحب علیاً أحببته ومن أبغض علیاً أبغضته، ومن وصل علیاً وصلته، ومن قطع علیاً قطعته، ومن جفا علیاً جفوته، ومن والی علیاً والیته، ومن عادی علیاً عادیته.

معاشر الناس! أنا مدینة الحکمة وعلی بن أبی طالب بابها ولن تؤتی المدینة إلاّ من قبل الباب وکذب من زعم أنه یحبّنی ویبغض علیاً.

معاشر الناس! والّذی بعثنی بالنبوة واصطفانی علی جمیع البریة! ما نصبت علیاً علماً لأمتی فی الأرض حتّی نوه اللَّه باسمه فی سماواته وأوجب ولایته علی ملائکته.

ص:62

سپس فرمود: ای مردم! بدانید علی از من است و من از علی ام، او از طینت و سرشت من آفریده شده است و پس از من، او امام آفریدگان است و آنچه از سنّت من مورد اختلاف باشد بیان می کند؛ او امیرمؤمنان، پیشوای دست و روسفیدان، رهبر و پناه مؤمنان، بهترین جانشینان، همسر سرور بانوان جهان، و پدر امامان هدایتگر است.

ای مردم! هر که علی را دوست بدارد، من دوستش دارم و هر که او را دشمن بدارد من دشمنش دارم. می پیوندم به هر که به علی بپیوندد و جدایم از هر که از علی جداست؛ هر که به علی جفا کند من هم به او پاسخ خواهم داد، هر که با او دوستی

کند با او دوستی کنم و هر که با علی دشمنی ورزد با او دشمنی ورزم.

ای مردم! من شهر حکمت هستم و علی در آن است و داخل شهر نمی توان شد مگر از در آن. دروغ می گوید هر که گمان دارد مرا دوست می دارد، در حالی که با علی دشمن است.

ای مردم! قسم به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت و بر تمام مردم برتری داد! من علی را در روی زمین به خلافت نصب نکردم مگر این که پیش از من خداوند نامش را در آسمان ها بلند کرده، و ولایتش را بر فرشتگان واجب نموده است. (1)

ص:63


1- 65. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 8.

وصایا رسول اللَّه"صلی اللَّه علیه واله" الأخیرة

34 - حدّثنا الحافظ، عن محمّد بن أحمد بن ثابت بن کنانة، عن محمّد بن الحسن بن العبّاس، عن حسن بن الحسین العرنی، عن عمرو بن ثابت، عن عطاء، عن أبی یحیی، عن ابن عبّاس قال:

صعد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنبر فخطب و اجتمع الناس إلیه فقال صلی الله علیه وآله:

یا معشر المؤمنین! إنّ اللَّه عزّوجلّ أوحی إلی أنّی مقبوض و أنّ ابن عمّی علیاً مقتول و أنّی أیها النّاس! أخبرکم خبراً إن عملتم به سلمتم و إن ترکتموه هلکتم.

إنّ ابن عمّی علیاًعلیه السلام هو أخی و هو وزیری و هو خلیفتی و هو المبلّغ عنی و هو إمام المتّقین، و قائد الغر المحجلین، إن استرشدتموه أرشدکم، وإن تبعتموه نجوتم، وإن خالفتموه ضللتم، وإن أطعتموه فاللَّه أطعتم، وإن عصیتموه فاللَّه عصیتم، وإن بایعتموه فاللَّه بایعتم، و إن نکثتم بیعته فبیعة اللَّه نکثتم، إنّ اللَّه عزّ وجلّ أنزل علی القرآن و هو الّذی من خالفه ضلّ، ومن ابتغی علمه عند غیر علی هلک.

أیها الناس! اسمعوا قولی و اعرفوا حق نصیحتی و لا تخلّفونی فی أهل بیتی إلاّ بالّذی أمرتم به من حفظهم، فإنّهم حامتی و قرابتی وإخوتی وأولادی، وإنّکم مجموعون و مساءلون عن الثقلین، فانظروا کیف تخلّفونی فیهما، إنهم أهل بیتی، فمن آذاهم آذانی و من ظلمهم ظلمنی، ومن أذلّهم أذلّنی، ومن أعزّهم أعزّنی، ومن أکرمهم أکرمنی، ومن نصرهم نصرنی، ومن خذلهم خذلنی، ومن طلب الهدی فی غیرهم فقد کذبنی.

ص:64

آخرین وصیت های پیامبر"صلی اللَّه علیه وآله"

34 - ابن عبّاس می گوید: روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله بر فراز منبر رفت و در حالی که مردم گرد او جمع شده بودند، شروع به سخنرانی کرد وفرمود:

ای گروه مؤمنان! خداوند عزیز وحی کرده که من قبض روح خواهم شد، و پسر عمویم، علی، به شهادت خواهد رسید و اینک ای مردم! من به شما خبری می دهم که اگر به آن عمل کنید سالم بمانید و اگر ترک کنید هلاک شوید و آن خبر این است:

به راستی که پسر عمویم، علی، برادر، وزیر و جانشین من است، او از طرف من تبلیغ می کند و او امام پرهیزکاران و پیشوای روسفیدان است؛ اگر از او راهنمایی بخواهید ارشادتان کند، اگر پیرو او شوید نجات می یابید و اگر مخالفت او کنید گمراه می شوید؛ اطاعت از او اطاعت از خدا ونافرمانی او، نافرمانی خدا است؛ بیعت با او، بیعت با خدا و نقض عهد او، نقض عهد خداست؛ براستی که خداوند قرآن را بر من نازل فرمود و قرآن همان چیزی است که اگر کسی با آن مخالفت کند، گمراه شود و هر کس دانش قرآن را از غیر راه علی جستجو کند هلاک گردد.

ای مردم! گفتار مرا بشنوید، حق اندرز مرا بشناسید و پس از من نسبت به خاندانم، آن گونه که امر کردم عمل کنید و آنان را حفظ نمایید، زیرا آن ها در حوزه من و خویشان و برادران و فرزندان من هستند. شما حتماً در روز قیامت جمع خواهید شد و از قرآن و عترت من بازپرسی می شوید، پس از من مواظب باشید که با آن ها چگونه رفتار می کنید؛ آنان خاندان من هستند هر کس آزارشان دهد مرا آزار داده، هر کس به آن ها ستم کند به من ستم کرده، هر کس خوارشان کند مرا خوار کرده، هر کس عزیزشان کند مرا عزیز داشته، هر کس آن ها را گرامی دارد مرا گرامی داشته، هر که آن ها را یاری کند مرا یاری کرده، هر که از یاری آن ها دست بردارد از یاری من دست برداشته و هر کس از غیر آن ها هدایت بخواهد مرا تکذیب کرده است.

ص:65

أیها الناس! اتّقوا اللَّه وانظروا ما أنتم قائلون إذا لقیتموه؛ فإنّی خصم لمن آذاهم و من کنت خصمه خصمته، أقول قولی هذا و أستغفر اللَّه لی و لکم.

35 - حدّثنا الطّالقانی، عن محمّد بن حمدان الصیدلانی، عن محمّد بن مسلم الواسطی، عن محمّد بن هارون، عن خالد الحذاء، عن أبی قلابة، عن عبد اللَّه بن زید الجرمی، عن إبن عبّاس قال:

لمّا مرض رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وعنده أصحابه، قام إلیه عمّار بن یاسر فقال له: فداک أبی وأُمّی! یا رسول اللَّه من یغسلک منّا إذا کان ذلک منک؟

قال صلی الله علیه وآله: ذاک علی بن أبی طالب علیه السلام لأنّه لا یهم بعضو من أعضائی إلاّ أعانته الملائکة علی ذلک.

فقال له: فداک أبی وأُمّی یا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فمن یصلّی علیک منّا إذا کان ذلک منک؟

قال: مه رحمک اللَّه.

ثمّ قال لعلی علیه السلام: یابن أبی طالب! إذا رأیت روحی قد فارقت جسدی فاغسلنی وأنق غسلی وکفنی فی طمری هذین - أو فی بیاض مصر وبرد یمان - ولا تغال کفنی واحملونی حتّی تضعونی علی شفیر قبری، فأوّل من یصلّی علی الجبّار جلّ جلاله من فوق عرشه، ثمّ جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل فی جنود من الملائکة لا یحصی عددهم إلاّ اللَّه عزّ وجلّ، ثمّ الحافّون بالعرش، ثمّ سکّان أهل سماء فسماء، ثمّ جلّ أهل بیتی ونسائی الأقربون فالأقربون، یؤمون إیماء ویسلّمون تسلیماً لا تؤذونی [لایؤذونی] بصوت نادیة ولا مزنة.

ص:66

ای مردم! از خدا بیم داشته باشید و مواظب باشید که هنگام ملاقات خدا چه خواهید گفت. به راستی که من، خصم کسی هستم که آن ها را آزار دهد و هر کس من خصم او باشم با او مخاصمه کنم (مغلوب و مقهورش سازم). این گفتار من است که می گویم و برای خود و شما از خداوند طلب آمرزش می کنم. (1)

35 - ابن عبّاس در یک حدیث طولانی می گوید:

آن گاه که پیامبر خداصلی الله علیه وآله بیمار شد، عده ای از یاران، محضرش بودند، عمّار برخاست وپرسید: پدر و مادرم فدای شما، ای پیامبر خدا! اگر اتفاقی افتاد، چه کسی شما را غسل می دهد؟

حضرت فرمود: آن وظیفه علی علیه السلام است؛ زیرا هرگاه قصد حرکت دادن هر عضوی از اعضایم را بکند، فرشتگان به او کمک می کنند.

عرض کرد: پدر و مادرم قربانت! چه کسی بر شما نماز خواهد خواند؟

حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند. خاموش باش.

سپس رو به حضرت علی علیه السلام فرمود: ای علی! چون دیدی روح از بدنم خارج شد، مرا غسل بده و خوب غسل بده و با این دو پارچه کفن کن - یا در پارچه سفید مصر و یا برد یمانی - ولی با پارچه گران مرا کفن نکن. آن گاه مرا بردارید و بر لب قبر بگذارید، نخستین کسی که بر من نماز گزارد (2) خداست، آن گاه جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و دیگر فرشتگان که شمار آن ها را جز خداوند نمی داند بر من نماز می گزارند. سپس آن ها که گرد عرشند و سپس اهل آسمان ها و پس از آن ها همه خاندانم و همسرانم به ترتیب خویشاوندی (که با من دارند)، اشاره ای کنند وسلام دهند. و مرا با شیون و ناله نیازارند.

ص:67


1- 66. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 15، حدیث 11.
2- 67. ممکن است مراد از صلوة خدا، رحمت خدا باشد. چنان که امام موسی بن جعفرعلیهما السلام در رابطه با آیه: «اِنَّ اللَّهَ وَمَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی...» می فرماید: صلاة خدا رحمت اوست... «ثواب الأعمال ص 347.»

... فروی عن ابن عبّاس أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی ذلک المرض کان یقول: ادعوا لی حبیبی، فجعل یدعی له رجل بعد رجل، فیعرض عنه، فقیل لفاطمة، امضی إلی علی فما نری رسول اللَّه یرید غیر علی فبعثت فاطمة إلی علی علیه السلام، فلمّا دخل فتح رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عینیه وتهلّل وجهه ثمّ قال: إلی یا علی، إلی یا علی!

فما زال یدنیه حتّی أخذه بیده وأجلسه عند رأسه، ثمّ اُغمی علیه.

فجاء الحسن والحسین علیهما السلام یصیحان ویبکیان حتّی وقعا علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فأراد علی علیه السلام أن ینحّیهما عنه، فأفاق رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، ثمّ قال: یا علی دعنی أشمّهما ویشمّانی، وأتزوّد منهما، ویتزوّدان منّی، أما إنّهما سیظلمان بعدی ویقتلان ظلماً، فلعنة اللَّه علی من یظلمهما.

یقول ذلک ثلاثاً.

ثمّ مدّ یده إلی علی علیه السلام، فجذبه إلیه، حتّی أدخله تحت ثوبه الّذی کان علیه، ووضع فاه علی فیه، وجعل یناجیه مناجاة طویلة حتّی خرجت روحه الطیبة، صلوات اللَّه علیه وآله.

فانسلّ علی من تحت ثیابه، وقال: أعظم اللَّه اُجورکم فی نبیکم، فقد قبضه اللَّه إلیه، فارتفعت الأصوات بالضجّة والبکاء.

فقیل لأمیر المؤمنین علیه السلام: ما الّذی ناجاک به رسول اللَّه صلی الله علیه وآله حین أدخلک تحت ثیابه؟

فقال: علّمنی ألف باب، یفتح لی کلّ باب ألف باب.

ص:68

... از ابن عبّاس روایت شده است که رسول خداصلی الله علیه وآله در این بیماری می فرمود: «دوست مرا حاضر کنید.» هر مردی را حاضر می کردند حضرت از او رو می گردانیدند. به فاطمه علیها السلام گفتند برو علی را بیاور. گمان نداریم رسول خداصلی الله علیه وآله کسی جز او را بخواهد. فاطمه دنبال علی علیه السلام فرستاد چون آن حضرت وارد شد رسول خداصلی الله علیه وآله دو چشم گشود و چهره اش باز و درخشنده شد. آن گاه علی علیه السلام را نزد خود فرا خواند و دستش را گرفت و او را بالای سر خود نشاند و سپس از هوش رفت.

حسن و حسین علیهما السلام در حالی که شیون و گریه می کردند خود را روی رسول خداصلی الله علیه وآله انداختند. علی علیه السلام خواست آن ها را بلند کند، رسول خداصلی الله علیه وآله به هوش آمد و فرمود: ای علی! کاری به آن ها نداشته باش، بگذار آن ها را ببویم و آنان مرا ببویند، من از آن ها توشه گیرم و آنان از من. آن ها پس از من ستم کشند و به ظلم کشته شوند. لعنت خدا بر کسی که به آن ها ستم کند.

سه بار این را فرمود. پس از آن دست دراز کرد وعلی علیه السلام را درون بستر خود کشید و لب به لبش نهاد و با او رازی طولانی گفت، تا جان پاکش در آمد.

پس علی علیه السلام از بستر پیامبر بیرون شد و فرمود: خداوند در صبر بر مرگ پیامبر پاداش شما را بزرگ گرداند که خدا او را به نزد خویش برد. آن گاه آواز شیون و گریه برخاست.

از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند، رسول خداصلی الله علیه وآله در بستر خود محرمانه با تو چه گفت؟

فرمود: هزار درِ علم به من آموخت که از هر در، هزار در برایم گشوده می شود. (1)

ص:69


1- 68. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 92، حدیث 6.

اتصال الوصیة

36 - حدّثنا إبن المتوکل، عن الحمیری، عن إبن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن مقاتل بن سلیمان، عن أبی عبد اللَّه الصادق علیه السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أنا سید النبیین ووصیی سید الوصیین أوصیائی سادة الأوصیاء.

إنّ آدم علیه السلام سأل اللَّه عزّ وجلّ أن یجعل له وصیاً صالحاً.

فأوحی اللَّه عزّ وجلّ إلیه: أنّی أکرمت الأنبیاء بالنبوّة ثمّ اخترت خلقی وجعلت خیارهم الأوصیاء.

ثمّ أوحی اللَّه عزّ وجلّ إلیه: یا آدم! أوص إلی شیث، فأوصی آدم إلی شیث وهو هبة اللَّه بن آدم.

وأوصی شیث إلی ابنه شبان وهو ابن نزلة الحوراء الّتی أنزلها اللَّه علی آدم من الجنّة فزوّجها ابنه شیثاً.

وأوصی شبان إلی مجلث، وأوصی مجلث إلی محوق، وأوصی محوق إلی غثمیشا [عثمیشا]، و أوصی غثمیشا إلی أخنوخ وهو إدریس النبی علیه السلام وأوصی إدریس إلی ناحور ودفعها ناحور إلی نوح النبی علیه السلام وأوصی نوح إلی سام، وأوصی سام إلی عثامر، وأوصی عثامر إلی برعیثاشا [برعیثاثا]، و أوصی برعیثاشا إلی یافث، وأوصی یافث إلی برة، وأوصی برة إلی جفسیة [جفیسة]، و أوصی جفسیة إلی عمران ودفعها عمران إلی إبراهیم خلیل الرحمان علیه السلام، وأوصی إبراهیم إلی ابنه إسماعیل وأوصی إسماعیل إلی إسحاق، وأوصی إسحاق إلی یعقوب، وأوصی یعقوب إلی یوسف، وأوصی یوسف إلی بثریاء، وأوصی بثریاء إلی شعیب علیه السلام و دفعها شعیب إلی موسی بن عمران وأوصی موسی بن عمران، إلی یوشع بن نون، وأوصی یوشع بن نون إلی داودعلیه السلام. وأوصی داود إلی سلیمان، وأوصی سلیمان إلی آصف بن برخیا، وأوصی آصف بن برخیا إلی زکریا ودفعها زکریا إلی عیسی بن مریم، وأوصی عیسی إلی شمعون بن حمون الصفا، وأوصی شمعون إلی یحیی بن زکریا وأوصی یحیی بن زکریا إلی منذر، وأوصی منذر إلی سلیمة، وأوصی سلیمة إلی بردة.

ص:70

اتصال وصایت

36 - امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

من سید پیامبرانم و وصی من، سید اوصیا، و اوصیای من سید همه اوصیا می باشند.

حضرت آدم از خدا خواست که وصی صالح وشایسته ای برای او قرار دهد.

خداوند به او وحی نمود: من پیامبران را با نبوّت گرامی داشتم و از بین خلق خود، بهترین آن ها را به عنوان وصی برگزیدم.

آن گاه به او وحی شد که: «شیث را وصی خود قرار ده» پس آدم به شیث که همان هبة اللَّه بن آدم است وصیت نمود.

شیث به پسرش شبان وصیت کرد «شبان پسر نزله حوراء است که خداوند او را از بهشت برای آدم آورد تا او را به شیث تزویج کند.»

شبان به مجلث وصیت کرد، او به محوق، محوق به غثمیشا، او به اخنوع - یعنی ادریس نبی - ادریس به ناحور، او به نوح، نوح به سام، سام به عثامر، عثامر به برعیثاشا، او به یافث، او به برة، او به جفسیه، او به عمران، او به ابراهیم خلیل، او به اسماعیل، او به اسحاق، او به یعقوب، او به یوسف، او به بثریا، او به شعیب، او به موسی بن عمران، او به یوشع بن نون، او به داوود، او به سلیمان، او به آصف بن برخیا، او به زکریا، او به عیسی بن مریم، او به شمعون بن حمون صفا، او به یحیی بن زکریا، او به منذر، او به سلیمه، و او به برده وصیت کرد.

ص:71

ثمّ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: ودفعها إلی بردة وأنا أدفعها إلیک یا علی! وأنت تدفعها إلی وصیک ویدفعها وصیک إلی أوصیائک من ولدک واحداً بعد واحد حتّی یدفع إلی خیر أهل الأرض بعدک.

ولتکفّرنّ بک الأمة ولتختلفنّ علیک اختلافاً شدیداً، الثابت علیک کالمقیم معی، والشاذ عنک فی النار، والنار مثوی للکافرین.

ص:72

سپس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند:

و برده هم آن را به من داد، و من آن را به تو می دهم ای علی!

تو نیز آن را به وصی خود می دهی و او به اوصیای از فرزندانت، یکی پس از دیگری تا این که به دست بهترین فرد روی زمین برسد.

این اُمّت به تو کافر خواهند شد و درباره تو سخت اختلاف می کنند، هر کس در پیروی تو ثابت بماند مانند کسی است که همراه من ثابت قدم بوده و آن که از تو کناره گیری کند جایش در آتش دوزخ است و آتش اقامت گاه کافران است. (1)

ص:73


1- 69. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 3.

امامة علی "علیه السلام"

37 - حدثنا السکونی عن الحضرمی، عن یحیی الحمانی، عن أبو عوانة، عن أبی بلج، عن عمرو بن میمون، عن إبن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

علی ولی کلّ مؤمن من بعدی.

38 - حدّثنا أحمد بن محمّد، عن محمّد بن علی بن یحیی، عن أبی بکر بن نافع، عن أمیة بن خالد، عن حمّاد بن سلمة، عن علی بن زید، عن علی بن الحسین علیه السلام قال: سمعت أبی یحدّث عن أبیه أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب أنّه قال: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

یا علی! والّذی فلق الحبّة وبرأ النسمة! إنّک لأفضل الخلیقة بعدی.

یا علی! أنت وصیی وإمام أُمّتی، من أطاعک أطاعنی، ومن عصاک عصانی.

39 - حدّثنا إبن مسرور، عن إبن عامر، عن عمّه، عن إبن أبی عمیر، عن سلیمان بن مهران، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه محمّد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی، عن أبیه، علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا علی! أنت أخی وأنا أخوک، یا علی! أنت منّی وأنا منک، یا علی! أنت وصیی وخلیفتی وحجّة اللَّه علی أُمّتی بعدی، لقد سعد من تولاّک وشقی من عاداک.

40 - حدّثنا إبن مسرور، عن محمّد الحمیری، عن أبیه، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علی بن فضّال، عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

علی منّی وأنا من علی، قاتل اللَّه من قاتل علیاً، لعن اللَّه من خالف علیاً. علی إمام الخلیقة بعدی، من تقدّم علی علی فقد تقدّم علی، ومن فارقه فقد فارقنی، ومن آثر علیه فقد آثر علی، أنا سلم لمن سالمه، وحرب لمن حاربه، وولی لمن والاه، وعدوّ لمن عاداه.

ص:74

امامت حضرت علی "علیه السلام"

37 - ابن عبّاس نقل می کند:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: علی پس از من، مولای مؤمنان است. (1)

38 - امام سجّادعلیه السلام می فرماید:

از پدرم شنیدم که از پدر بزرگوارش علی علیه السلام نقل می فرمود: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: ای علی! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید! به راستی که تو پس از من بهترین مردم هستی.

ای علی! تو وصی من و امام اُمّت من هستی، هر کس از تو اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هر که از تو نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است. (2)

39 - امام صادق از پدران بزرگوارش، از امام علی علیهم السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله به من فرمود:

ای علی! تو برادر من و من برادر توام؛ تو از منی و من از تو هستم. ای علی! تو وصی و خلیفه من می باشی و پس از من حجت خدا بر اُمّت هستی؛ به طور حتم رستگار شد کسی که با تو دوستی ورزید و بدبخت شد آن که با تو دشمنی کرد. (3)

40 - امام رضاعلیه السلام از پدرانش نقل می فرماید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

علی از من است و من هم از علی هستم، خدا در نبرد است با کسی که با علی نبرد کند و لعنت می کند هر که را مخالف علی باشد.

پس از من علی، امام مردم است، هر که از علی پیشی گیرد از من پیشی گرفته است، وهر که از او جدا شود از من جدا شده؛ من با هر که با او در سازش است در سازش هستم ودر نبردم با هر که با او در نبرد است؛ دوستم با دوستان علی، و دشمنم با دشمنان او. (4)

ص:75


1- 70. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 1، حدیث 3.
2- 71. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 3، حدیث 10.
3- 72. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 57، حدیث 12.
4- 73. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 12.

41 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن الکوفی، عن سلیمان بن عبد اللَّه الهاشمی، عن إبن سنان، عن المفضّل، عن جابر الجعفی قال: سمعت جابر بن عبد اللَّه الأنصاری یقول: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

یا علی أنت أخی ووصیی ووارثی وخلیفتی علی أُمّتی فی حیاتی وبعد وفاتی، محبّک محبّی، ومبغضک مبغضی، وعدوّک عدوّی، وولیک ولیی.

42 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن الثقفی، عن عبد الرحمان بن أبی هاشم، عن یحیی بن الحسین، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة، عن سلمان الفارسی قال:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

یا معاشر المهاجرین والأنصار! ألا أدلّکم علی ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی أبداً؟

قالوا: بلی یا رسول اللَّه.

قال: هذا علی أخی ووصیی ووزیری ووارثی وخلیفتی إمامکم، فأحبّوه لحبّی، وأکرموه لکرامتی، فإنّ جبرئیل أمرنی أن أقوله لکم.

43 - حدّثنا عبداللَّه بن محمّد الصائغ، عن محمّد بن عیسی الوسقندّی، عن أبیه، عن إبراهیم بن دیزیل، عن الحکم بن سلیمان، عن علی بن هاشم، عن مطیر بن میمون، عن أنس یقول: حدّثنی سلمان الفارسی رحمه الله؛

أنّ نبی اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

إنّ أخی ووزیری وخیر من أخلّفه بعدی، علی بن أبی طالب علیه السلام.

44 - حدّثنا إبن مسرور، عن إبن عامر، عن عمّه، عن الأزدی، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن عکرمة، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی بن أبی طالب علیه السلام ذات یوم وهو فی مسجد قباء والأنصار مجتمعون: یا علی! أنت أخی وأنا أخوک.

ص:76

41 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید:

از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که به علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمود:

ای علی! تو برادر، وصی، وارث و خلیفه من بر اُمّت هستی؛ چه در دوران زندگی من و چه بعد از وفات من؛ دوست تو، دوست من است و دشمن تو، دشمن من؛ بدخواه تو، بدخواه من است و پیرو تو، پیرو من. (1)

42 - سلمان فارسی رحمه الله گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

ای گروه مهاجر و انصار! آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر بدان چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد؟

گفتند: بفرمایید، ای رسول خدا!

فرمود: این علی که برادر و وصی، و وزیر، و وارث و خلیفه من است، امام شما می باشد. پس او را به خاطر محبّت من دوست بدارید و به خاطر من گرامی اش دارید، چرا که این فرمان جبرئیل است که به شما بگویم. (2)

43 - سلمان فارسی می گوید:

از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: علی بن ابی طالب، برادر و وزیر من و بهترین کسی است که او را پس از خودم جانشین قرار می دهم. (3)

44 - ابن عبّاس می گوید:

روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله در مسجد قباء که گروهی از انصار هم جمع بودند به علی علیه السلام فرمود: ای علی! تو برادر منی و من هم برادر توام.

ص:77


1- 74. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 5.
2- 75. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 21.
3- 76. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 55، حدیث 5.

یا علی! أنت وصیی وخلیفتی وإمام أُمّتی بعدی، والی اللَّه من والاک، وعادی اللَّه من عاداک، وأبغض اللَّه من أبغضک، ونصر اللَّه من نصرک، وخذل اللَّه من خذلک.

یا علی! أنت زوج ابنتی وأبو ولدی.

یا علی! إنّه لمّا عرج بی السماء عهد إلی ربّی فیک ثلاث کلمات، فقال: یا محمّد!

قلت: لبّیک ربّی وسعدیک، تبارکت وتعالیت.

فقال: إنّ علیاً إمام المتّقین وقائد الغرّ المحجّلین ویعسوب المؤمنین.

45 - حدّثنا العطار، عن أبیه، عن یعقوب بن یزید، عن إبن أبی عمیر، عن سیف بن عمیرة، عن أشعث بن سوار، عن الأحنف بن قیس، عن أبی ذر الغفاری رحمه الله قال:

کنّا ذات یوم عند رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی مسجد قبا ونحن نفر من أصحابه إذ قال: معاشر أصحابی! یدخل علیکم من هذا الباب رجل هو أمیرالمؤمنین وإمام المسلمین.

قال: فنظروا وکنت فیمن نظر، فإذا نحن بعلی بن أبی طالب علیه السلام قد طلع.

فقام النبی صلی الله علیه وآله فاستقبله وعانقه وقبّل ما بین عینیه وجاء به حتّی أجلسه إلی جانبه، ثمّ أقبل علینا بوجهه الکریم، فقال:

هذا إمامکم من بعدی، طاعته طاعتی، ومعصیته معصیتی، و طاعتی طاعة اللَّه ومعصیتی معصیة اللَّه عزّ وجلّ.

ص:78

ای علی! تو پس از من، وصی و خلیفه و امام اُمّت من هستی، خدا را دوست دارد آن کس که تو را دوست دارد، دشمن خداست آن که دشمن توست، وبا خدا بغض دارد هر که با تو بغض دارد. هر که تو را یاری کند خدا را یاری کرده و هر که از یاری تو خودداری کند از یاری خدا سر باز زده است.

ای علی! تو همسر دخترم و پدر فرزندان منی.

ای علی! آن گاه که به معراج رفتم، پروردگارم درباره تو سفارش کرد و فرمود:

ای محمّد!

گفتم: لبیک، بله ای خدای من، تو والا مقام و برتری!

فرمود: علی، امام پرهیزکاران و پیشوای دست و روسفیدان و سرور و جلودار مؤمنان است. (1)

45 - ابوذر غفاری رحمه الله می گوید:

روزی همراه تعدادی از یاران رسول خداصلی الله علیه وآله در مسجد قبا در محضرش بودیم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای گروه یارانم! اکنون از این در، کسی وارد می شود که امیرمؤمنان و امام مسلمانان است.

ابوذر گفت: ما همه به آن در نگاه کردیم، ناگاه علی بن ابی طالب علیه السلام نمایان شد.

پیامبرصلی الله علیه وآله برخاست و با استقبال از علی علیه السلام، او را در آغوش کشید، میان دو چشمش را بوسید و او را در کنار خود نشاند. سپس رو به ما کرد و فرمود:

این علی پس از من امام شماست؛ اطاعت از او، اطاعت از من است، نافرمانی او نافرمانی من است، و اطاعت و نافرمانی از من، اطاعت و نافرمانی از خداست. (2)

ص:79


1- 77. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 56، حدیث 7.
2- 78. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 80، حدیث 7.

منزلة علی "علیه السلام"

46 - حدّثنا الطالقانی، عن أحمد الهمدانی، عن أحمد بن صالح، عن حکیم بن عبد الرحمان، عن مقاتل بن سلیمان، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

یا علی! أنت منّی بمنزلة هبة اللَّه من آدم، وبمنزلة سام من نوح، وبمنزلة إسحاق من إبراهیم، وبمنزلة هارون من موسی، وبمنزلة شمعون من عیسی، إلاّ أنّه لا نبی بعدی.

یا علی! أنت وصیی وخلیفتی، فمن جحد وصیتک وخلافتک فلیس منّی ولست منه وأنا خصمه یوم القیامة.

یا علی! أنت أفضل أُمّتی فضلاً، وأقدمهم سلماً، وأکثرهم علماً، وأوفرهم حلماً، وأشجعهم قلباً، وأسخاهم کفّاً.

یا علی! أنت الإمام بعدی والأمیر، وأنت الصاحب بعدی والوزیر، ومالک فی أُمّتی من نظیر.

یا علی! أنت قسیم الجنّة والنار، بمحبّتک یعرف الأبرار من الفجّار، ویمیز بین الأشرار والأخیار، وبین المؤمنین والکفّار.

47 - حدّثنا الفامی، عن محمّد الحمیری، عن أبیه، عن أیوب بن نوح، عن إبن أبی عمیر، عن أبان، عن سعد الکنانی، عن الأصبغ بن نباتة، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام:

یا علی! أنت خلیفتی علی اُمّتی فی حیاتی وبعد موتی، وأنت منّی کشیث من آدم، وکسام من نوح، وکاسمعیل من إبراهیم، وکیوشع من موسی، وکشمعون من عیسی.

یا علی! أنت وصیی ووارثی وغاسل جثّتی وأنت الّذی توارینی فی حفرتی وتؤدّی دینی وتنجز عداتی.

یا علی! أنت أمیرالمؤمنین وإمام المسلمین، وقائد الغرّ المحجّلین، ویعسوب المتّقین.

ص:80

منزلت حضرت علی "علیه السلام"

46 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

ای علی! تو نسبت به من، همانند هبة اللَّه نسبت به آدم هستی، و مانند سام برای نوح، و اسحاق برای ابراهیم، و هارون برای موسی و شمعون برای عیسی هستی، جز آن که پس از من پیامبری نیست.

ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. پس هر کس این را انکار کند از من نیست و من هم از او نیستم و در روز قیامت دشمن اویم.

ای علی! تو برترین فرد اُمّت من از نظر فضل، و پیشگام ترین آن ها از نظر پذیرش اسلام، و دانشمندترین آن ها از نظر دانش، و بردبارترین آن ها از نظر شکیبایی، وشجاع ترین آن ها از نظر قلب وسخاوتمندترین آن ها از نظر کرم وبخشش هستی.

ای علی! تو امام و امیر پس از منی، تو یار و وزیر منی؛ و کسی مانند تو در میان امت من نیست.

ای علی! تو قسمت کننده بهشت و دوزخ هستی. به دوستی تو، نیکان از فاسقان شناخته شوند، و خوبان از بدان، و مؤمنان از کافران جدا شوند. (1)

47 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! تو خلیفه من بر اُمتم در دوران زندگی و پس از مرگ من هستی، تو نسبت به من مانند شیث نسبت به آدم هستی، و مانند سام برای نوح، و اسماعیل برای ابراهیم، و یوشع برای موسی و شمعون برای عیسی هستی.

ای علی! تو وصی و وارث منی، تو مرا غسل می دهی و به خاک می سپاری، تو دَین مرا ادا می کنی و به وعده هایم وفا می نمایی.

ای علی! تو امیرمؤمنان، و امام مسلمانان و پیشوای دست و رو سفیدان و پناه پرهیزکاران هستی.

ص:81


1- 79. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 11، حدیث 4.

یا علی! أنت زوج سیدة النساء، فاطمة ابنتی وأبو سبطی الحسن والحسین.

یا علی! إنّ اللَّه تبارک وتعالی جعل ذریة کلّ نبی من صلبه وجعل ذریتی من صلبک.

یا علی! من أحبّک ووالاک أحببته ووالیته، ومن أبغضک وعاداک أبغضته وعادیته، لأنّک منّی وأنا منک.

یا علی! إنّ اللَّه طهّرنا واصطفانا لم یلتق لنا أبوان علی سفاح قط من لدن آدم فلا یحبّنا إلاّ من طابت ولادته.

یا علی! أبشر بالشهادة فإنّک مظلوم بعدی ومقتول.

فقال علی علیه السلام: یا رسول اللَّه وذلک فی سلامة من دینی؟

قال: فی سلامة من دینک، یا علی! إنک لن تضلّ ولم تزل، ولولاک لم یعرف حزب اللَّه بعدی.

ص:82

ای علی! تو شوهر سرور زنان، فاطمه دختر منی و پدر دو نواده ام حسن و حسین هستی.

ای علی! خداوند ذریه هر پیامبری را از نسل خود او قرار داد و ذریه مرا از نسل تو.

ای علی! هر کس دوست و خواهان تو باشد من هم دوست و خواهان او هستم و هر کس با تو کینه و دشمنی داشته باشد من هم با او چنین باشم؛ چون تو از من هستی و من از تو.

ای علی! خداوند ما را پاک نموده و برگزیده است، هیچ یک از پدران و مادران ما از زمان آدم تا کنون آلوده به فساد نشده اند؛ بنابراین، دوست ندارد ما را مگر کسی که حلال زاده است.

ای علی! مژده باد بر تو که شهید می شوی؛ زیرا تو پس از من مظلوم و مقتول می شوی.

در این هنگام علی علیه السلام عرضه داشت: ای رسول خدا! آیا در آن حال، دین من سالم است؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، دین تو سالم باشد. ای علی! تو هرگز گمراه نمی شوی و لغزشی هم در تو نیست، اگر تو نبودی پس از من حزب خدا شناخته نمی شد. (1)

ص:83


1- 80. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 58، حدیث 17.

ثواب یاد و کتابت، ولایت حضرت ، کشتی نجات

ثواب ذکر وکتابة و... فضائل علی "علیه السلام"

48 - حدّثنا الطالقانی، عن الجلودی، عن الجوهری، عن محمّد بن عمارة، عن أبیه، عن الصادق، عن آبائه الصادقین علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی جعل لأخی علی بن أبی طالب فضائل لا یحصی عددها غیره.

فمن ذکر فضیلة من فضائله مقرّاً بها غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر ولو وافی القیامة بذنوب الثقلین.

ومن کتب فضیلة من فضائل علی بن أبی طالب لم تزل الملائکة تستغفر له ما بقی لتلک الکتابة رسم.

ومن استمع إلی فضیلة من فضائله غفر اللَّه له الذنوب الّتی اکتسبها بالاستماع.

ومن نظر إلی کتابة فی فضائله غفر اللَّه له الذنوب الّتی اکتسبها بالنظر.

ثمّ قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

النظر إلی علی بن أبی طالب عبادة، وذکره عبادة، ولا یقبل إیمان عبد إلاّ بولایته والبراءة من أعدائه.

ص:84

ثواب بیان و نوشتن و... فضایل حضرت علی "علیه السلام"

48 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

خداوند تبارک و تعالی برای برادرم، علی بن ابی طالب، آن قدر فضلیت قرار داده که شمارش آن را فقط خدا می داند.

هر کس فضیلتی از فضایل او را بازگو کند و به آن اعتراف نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را بیامرزد، هر چند به اندازه جنّ و انس گناه کرده باشد.

و هر کس فضیلتی از فضایل علی علیه السلام را بنویسد، تا آن نوشته باقی است، فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

وهر که به فضیلتی از فضایل علی علیه السلام گوش دهد، خداوند می آمرزد گناهانی را که به وسیله گوش انجام داده است.

وهر کس به نوشته ای از فضایل علی علیه السلام نگاه کند، خداوند گناهانی را که با چشم انجام داده، می آمرزد.

سپس پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

نگاه کردن به علی علیه السلام و یاد کردن او، عبادت است وایمان بنده ای پذیرفته نمی شود مگر با ولایت علی علیه السلام و بیزاری از دشمنان او. (1)

ص:85


1- 81. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 28، حدیث 9.

ولایة علی "علیه السلام"

49 - حدّثنا القطان، عن عبد الرحمان بن محمّد الحسینی، عن محمّد بن إبراهیم الفزاری، عن عبد اللَّه بن یحیی الأهوازی، عن علی بن عمرو، عن الحسن بن محمّد بن جمهور، عن علی بن بلال، عن علی بن موسی الرضا، عن موسی بن جعفر، عن جعفر بن محمّد، عن محمّد بن علی، عن علی بن الحسین، عن الحسین بن علی، عن علی بن أبی طالب علیهم السلام عن النبی صلی الله علیه وآله، عن جبرئیل، عن میکائیل، عن إسرافیل، عن اللوح، عن القلم قال: یقول اللَّه تبارک و تعالی:

«ولایة علی بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن ناری.»

50 - حدّثنا إبن إدریس، عن أبیه، عن إبراهیم بن هاشم، عن محمّد بن سنان، عن أبی الجارود، عن سعید بن جبیر، عن إبن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

ولایة علی بن أبی طالب ولایة اللَّه، وحبّه عبادة اللَّه، واتّباعه فریضة اللَّه، وأولیاؤه أولیاء اللَّه، وأعداؤه أعداء اللَّه، وحربه حرب اللَّه، و سلمه سلم اللَّه عزّ وجلّ.

51 - حدّثنا السنانی، عن الأسدی، عن النخعی، عن النوفلی، عن علی بن سالم، عن أبیه، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن عکرمة، عن إبن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

قال اللَّه جلّ جلاله:

لو اجتمع الناس کلّهم علی ولایة علی ما خلقت النار.

52 - حدّثنا أبی، عن سعد بن عبد اللَّه، عن سلمة بن الخطّاب، عن محمّد بن تسنیم الورّاق، عن عبد الرحمان بن کثیر، عن أبیه، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ذات یوم لأصحابه:

معاشر أصحابی! إنّ اللَّه جلّ جلاله یأمرکم بولایة علی بن أبی طالب علیه السلام و الاقتداء به، فهو ولیکم وإمامکم من بعدی، لا تخالفوه فتکفروا، ولا تفارقوه فتضلّوا.

ص:86

ولایت حضرت علی "علیه السلام"

49 - امام رضاعلیه السلام از پدرانش، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، از جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل، از لوح و قلم نقل می کند:

خدای متعال می فرماید: ولایت علی بن ابی طالب دژ محکم من است، هر کس در این دژ داخل شود، از آتش دوزخ من در امان است. (1)

50 - ابن عباس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ولایت علی بن ابی طالب، ولایت خداست؛ دوستی اش عبادت او، و پیروی از او فریضه و واجب الهی است. دوستان او، دوستان خدا و دشمنانش، دشمنان خدایند. جنگ با علی، جنگ با خداست و سازش با او، سازش با خداوند متعال است. (2)

51 - ابن عبّاس می گوید:

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: خدای متعال می فرماید: اگر همه مردم بر ولایت علی علیه السلام متفق می شدند، من دوزخ را نمی آفریدم. (3)

52 - امام صادق علیه السلام می فرماید:

روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله به یارانش فرمود:

ای گروه یارانم! به راستی که خداوند متعال به شما دستور می دهد که به ولایت علی چنگ بزنید و از او پیروی کنید؛ زیرا او پس از من ولی و امام شماست، با او مخالفت نکنید که کافر می شوید و از او جدا نشوید که گمراه گردید.

ص:87


1- 82. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 41، حدیث 9.
2- 83. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 9، حدیث 3.
3- 84. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 7.

إنّ اللَّه جلّ جلاله جعل علیاً علماً بین الإیمان والنفاق، فمن أحبّه کان مؤمناً ومن أبغضه کان منافقاً.

إنّ اللَّه جلّ جلاله جعل علیاً وصیی ومنار الهدی بعدی، فهو موضع سرّی، وعیبة علمی، وخلیفتی فی أهلی، إلی اللَّه أشکو ظالمیه من اُمّتی مِنْ بعدی.

53 - حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکل، عن علی بن الحسین السعدآبادی، عن أحمد بن أبی عبد اللَّه البرقی، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمّدعلیهما السلام قال:

بنی الإسلام علی خمس دعائم: علی الصلاة والزکاة والصوم و الحجّ وولایة أمیرالمؤمنین والأئمّة من ولده علیهم السلام.

54 - حدّثنا علی بن أحمد بن موسی، عن الأسدی، عن النخعی، عن إبراهیم بن الحکم، عن عمرو بن جبیر، عن أبیه، عن أبی جعفر الباقرعلیهما السلام قال:

بعث رسول اللَّه صلی الله علیه وآله علیاً إلی الیمن، فانفلت فرس لرجل من أهل الیمن فنفح رجلاً برجله فقتله وأخذه أولیاؤه لیقتلوه، فرفعوه إلی علی علیه السلام فأقام صاحب البینة أنّ الفرس انفلت من داره فنفح الرجل برجله.

فأبطل علی علیه السلام دم الرجل.

فجاء أولیاء المقتول من الیمن إلی النبی صلی الله علیه وآله یشکون علیاً فیما حکم علیهم، فقالوا: إنّ علیاً ظلمنا وأبطل دم صاحبنا.

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: إنّ علیاً لیس بظلاّم ولم یخلق علی للظلم وإنّ الولایة من بعدی لعلی والحکم حکمه والقول قوله، لا یردّ حکمه وقوله وولایته إلاّ کافر، ولا یرضی بحکمه وقوله وولایته إلاّ مؤمن.

فلمّا سمع الیمانیون قول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی علی علیه السلام قالوا: یا رسول اللَّه! رضینا بقول علی وحکمه.

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: هو توبتکم ممّا قلتم.

ص:88

همانا خداوند، علی را نشانه بین ایمان و نفاق قرار داده، هر که او را دوست بدارد مؤمن است و هر که با او دشمنی کند، منافق است.

به راستی که خداوند، علی را وصی من و چراغ هدایت پس از من قرار داده است، او رازدار و گنجینه علم من و خلیفه و جانشین من است.

من از کسانی از امتم که پس از من به او ستم می کنند، تنها نزد خدا شِکوه می برم. (1)

53 - امام صادق علیه السلام فرمود:

دین اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت امیرمؤمنان و امامان از فرزندانش علیهم السلام. (2)

54 - امام باقرعلیه السلام فرمود:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را به سوی یمن فرستاد (تا اُمور آنجا را سامان دهد). در یمن اسب کسی فرار کرد و با زدن لگد، فردی را کشت. خانواده فرد کشته شده، صاحب اسب را گرفتند و خدمت امام علی علیه السلام آورده، از او شکایت کردند.

صاحب اسب دلیل آورد که اسبم فرار کرده و او را کشته است.

بنابراین، علی علیه السلام صاحب اسب را بی گناه دانست.

خانواده مقتول ناراحت شده، خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله آمدند و از حکم علی علیه السلام شکایت کرده، گفتند: علی به ما ظلم کرده است.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: علی نه ظالم است و نه برای ظلم آفریده شده. ولایت و سرپرستی بعد از من با اوست، حکم واقعی همان است که او صادر کرده، و سخن همان است که او گفته. جز کافر کسی حکم، قول و ولایت او را رد نمی کند وجز مؤمن کسی به حکم، قول وولایت او خشنود نمی گردد.

هنگامی که یمنی ها سخن پیامبر خداصلی الله علیه وآله را در باره علی علیه السلام شنیدند، گفتند: ما به حکم علی علیه السلام راضی شدیم.

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: این گفته، توبه شما باشد برای آنچه قبلاً گفتید. (3)

ص:89


1- 85. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 47، حدیث 19.
2- 86. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 45، حدیث 14.
3- 87. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 55، حدیث 7.

55 - حدّثنا أبی، عن سعد بن عبد اللَّه، عن إبن عیسی، عن العبّاس بن معروف، عن الحسین بن یزید، عن الیعقوبی، عن عیسی بن عبد اللَّه العلوی، عن أبیه، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر عن أبیه، عن جده علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من سرّه أن یجوز علی الصراط کالریح العاصف ویلج الجنّة بغیر حساب فلیتولّ ولیی ووصیی وصاحبی و خلیفتی علی أهلی وأمتی علی بن أبی طالب، ومن سرّه أن یلج النار فلیترک ولایته، فوعزّة ربّی وجلاله إنّه لباب اللَّه الّذی لا یؤتی إلاّ منه وإنه الصراط المستقیم وإنّه الّذی یسأل اللَّه عن ولایته یوم القیامة.

56 - حدّثنا ماجیلویه، عن عمّه محمّد بن أبی القاسم، عن محمّد بن علی القرشی، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

... فمن أراد منکم أن یتخلّص من هول ذلک الیوم فلیتولّ ولیی، لیتّبع وصیی وخلیفتی من بعدی علی بن أبی طالب علیه السلام، فإنّه صاحب حوضی، یذود عنه أعداءه ویسقی أولیاءه، فمن لم یسق منه لم یزل عطشان ولم یرو أبداً، ومن سقی منه شربة لم یشق ولم یظمأ أبداً.

وإنّ علی بن أبی طالب علیه السلام لصاحب لوائی فی الآخرة کما کان صاحب لوائی فی الدنیا وإنه أوّل من یدخل الجنّة، لأنّه یقدمنی وبیده لوائی تحته آدم ومن دونه من الأنبیاء.

ص:90

55 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر که دوست دارد به سرعت باد از پل صراط عبور کند و بدون حساب وارد بهشت شود، باید ولایت ولی، و وصی، و رفیق و خلیفه من بر خاندان و اُمّتم، علی بن ابی طالب را بپذیرد، و هر که دوست دارد به جهنّم برود ولایت علی را ترک کند. به عزّت و جلال پروردگارم قسم! او همان باب الهی است که باید همه از آن عبور کنند، او همان صراط مستقیم است؛ و او همان کسی است که خداوند در روز قیامت، از ولایتش می پرسد. (1)

56 - امام صادق علیه السلام از اجداد بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله در ضمن سخنانی فرمود:

... هر کدام از شما که می خواهد از عذاب روز قیامت در امان باشد، باید ولایت ولی من را بپذیرد و تابع وصی و خلیفه پس از من علی بن ابی طالب باشد؛ زیرا او صاحب حوض کوثر است، دشمنانش را از آن دور و دوستانش را سیراب می کند؛ هر که از آن ننوشد همیشه تشنه است و سیراب نشود، و هر کس از آن جرعه ای بنوشد هرگز تشنه نشود.

به راستی که علی در آخرت پرچمدار من خواهد بود، آن سان که در دنیا پرچمدار من است، او نخستین کسی است که وارد بهشت می شود، زیرا در جلوی من و حامل پرچم من است که زیر آن پرچم آدم و سایر پیامبران قرار دارند. (2)

ص:91


1- 88. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 48، حدیث 4.
2- 89. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 47، حدیث 9.

علی "علیه السلام" سفینة النجاة

57 - حدّثنا حمزة العلوی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد، عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة ویستمسک بالعروة الوثقی ویعتصم بحبل اللَّه المتین، فلیوال علیاً بعدی، ولیعاد عدوّه ولیأتمّ بالأئمّة الهداة من ولده، فإنّهم خلفائی وأوصیائی و حجج اللَّه علی الخلق بعدی وسادة أُمّتی وقادة الأتقیاء إلی الجنّة، حزبهم حزبی وحزبی حزب اللَّه وحزب أعدائهم حزب الشیطان.

ص:92

حضرت علی "علیه السلام" کشتی نجات

57 - امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام از پیامبر خداصلی الله علیه وآله نقل می کند که حضرتش فرمود:

هر کس دوست دارد بر کشتی نجات سوار شود و به حلقه محکم چنگ بزند و به ریسمان الهی در آویزد، باید علی علیه السلام را دوست بدارد و با دشمن او دشمن باشد، و نیز به امامان از فرزندان او اقتدا کند؛ زیرا آنان، خلیفه و وصی من، و حجّت خدا بر مردم و سروران اُمّت من هستند، آن ها جلودار پرهیزکاران به سوی بهشت هستند. حزب آن ها، حزب من است و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آن ها، حزب شیطان است. (1)

ص:93


1- 90. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 5، حدیث 5.

علی "علیه السلام" میزان الحق

58 - حدّثنا ماجیلویه، عن عمّه، عن محمّد بن علی الکوفی، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، عن جابر بن یزید، عن سعید بن المسیب، عن عبد الرحمان بن سمرة قال:

قلت: یا رسول اللَّه! أرشدنی إلی النجاة.

فقال صلی الله علیه وآله: یابن سمرة! إذا اختلفت الأهواء وتفرّقت الآراء فعلیک بعلی بن أبی طالب، فإنّه إمام أُمّتی وخلیفتی علیهم من بعدی، وهو الفاروق الّذی یمیز بین الحقّ والباطل، من سأله أجابه، ومن استرشده أرشده، ومن طلب الحق من عنده وجده، ومن التمس الهدی لدیه صادفه، ومن لجأ إلیه أمنه، ومن استمسک به نجاه، ومن اقتدی به هداه.

یابن سمرة! سلم من سلم له ووالاه، وهلک من ردّ علیه وعاداه.

یابن سمرة! إنّ علیاً منّی، روحه من روحی وطینته من طینتی، وهو أخی وأنا أخوه، وهو زوج ابنتی فاطمة سیدة نساء العالمین، من الأوّلین والآخرین، وإنّ منه إمامَی أُمّتی وسیدی شباب أهل الجنّة الحسن والحسین وتسعة من ولد الحسین علیه السلام تاسعهم قائم أُمّتی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً.

ص:94

حضرت علی "علیه السلام" میزان حقّ

58 - عبدالرحمان، فرزند سمره می گوید:

به پیامبر خداصلی الله علیه وآله عرض کردم: مرا به سوی نجات راهنمایی فرما.

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: ای پسر سمره! آن گاه که رأی ها و نظرها وخواسته ها مختلف شد، تو همواره، طرف علی بن ابی طالب باش؛ زیرا او پس از من، امام اُمت من و خلیفه من بر شماست، او فاروق است که حق را از باطل جدا کند.

هر کس از او سؤال کند، جوابش دهد؛ و آن که از او راهنمایی بخواهد، ارشادش نماید؛ هر کس نزد او حق را بجوید وهدایت را طلب کند بدان ها می رسد. هر که به او پناه برد، امانش دهد و هر که بدو چنگ زند، نجاتش دهد و آن که به او اقتدا کند به سر منزل مقصود رسد.

ای پسر سمره! هر کس تسلیم علی علیه السلام باشد و او را دوست بدارد، سالم بماند و آن که امر او را رد کند و دشمنش باشد، نابود شود.

ای پسر سمره! به راستی که علی علیه السلام از من است، روح و سرشت او از روح و سرشت من است. او برادر من و من برادر اویم، او همسر دخترم، فاطمه است که برترین زنان جهانیان از آغاز تا پایان است، و از اوست دو امام امّت من و آقای جوانان بهشت، حسن و حسین و نُه امام از فرزندان حسین علیه السلام که نهمین آن ها قائم امت من است، همو که زمین را از عدل و داد پر کند، چنان که از ظلم و جور پر شده باشد، (همه) از نسل او می باشند. (1)

ص:95


1- 91. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 7، حدیث 3.

علم علی "علیه السلام"

59 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی، عن الثّقفی، عن محمّد بن علی الصرّاف، عن الحسین بن الحسن الأشقر، عن علی بن هاشم، عن أبی رافع، عن محمّد بن أبی بکر، عن عباد بن عبد اللَّه، عن سلمان عن النبی صلی الله علیه وآله قال:

أقضی أُمّتی وأعلم أُمّتی بعدی علی.

60 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی قال: حدّثنا مخول بن إبراهیم قال: حدّثنا عبد الرحمان بن الأسود الیشکری، عن محمّد بن عبید اللَّه، عن سلمان الفارسی رحمه الله قال:

سألت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله من وصیک من أُمّتک فإنّه لم یبعث نبی إلاّ کان له وصی من أُمّته؟

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: لم یبین لی بعدُ.

فمکثت ما شاء اللَّه أن أمکث، ثمّ دخلت المسجد، فنادانی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال: یا سلمان! سألتنی عن وصیی من أُمّتی، فهل تدری من کان وصی موسی من أُمّته؟

فقلت: کان وصیه یوشع بن نون.

فتاه، قال: فهل تدری لم کان أوصی إلیه؟

فقلت: اللَّه ورسوله أعلم.

قال: أوصی إلیه لأنّه کان أعلم أُمّته بعده، ووصیی وأعلم أُمّتی من بعدی علی بن أبی طالب علیه السلام.

61 - حدّثنا إبن موسی، عن إبن زکریا القطّان، عن إبن حبیب، عن عطیة بن اسماعیل، عن أبی عمارة محمّد بن أحمد، عن العبّاس بن یزید النجرانی و إسحاق بن إبراهیم الورّاق، معاً عن ضرار بن صرد، عن المعتمر بن سلیمان، عن أبیه، عن الحسن، عن أنس بن مالک قال:

قال النبی صلی الله علیه وآله:

علی یبین لاُمّتی ما اختلفوا فیه من بعدی.

ص:96

دانش حضرت علی "علیه السلام"

59 - سلمان فارسی می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی، بهترین قاضی و داور ودانشمندترین مردم پس از من است. (1)

60 - سلمان فارسی رحمه الله می گوید:

روزی از پیامبر خداصلی الله علیه وآله پرسیدم: وصی شما کیست؟ چون هیچ پیامبری مبعوث نشده مگر این که از اُمّت خود وصیی داشته است.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هنوز چیزی برای من بیان نشده است.

سلمان می گوید: مدّتی گذشت و من سکوت کردم، تا این که روزی داخل مسجد شدم، پیامبرصلی الله علیه وآله مرا صدا زد و فرمود:

ای سلمان! در مورد وصی خودم پرسیدی، آیا می دانی وصی موسی چه کسی بود؟

عرض کردم: یوشع بن نون.

پیامبر صلی الله علیه وآله درنگی کرد و فرمود: می دانی چرا به او وصیت کرد؟

عرض کردم: خدا و رسولش بهتر می دانند.

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: چون او، پس از موسی، عالم ترین مردم بود، و وصی من و عالم ترین اُمّت من، پس از من علی بن أبی طالب علیهما السلام است. (2)

61 - انس بن مالک می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی، آنچه را که امتم پس از من در آن اختلاف کنند، بیان و روشن خواهد کرد. (3)

ص:97


1- 92. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 20.
2- 93. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 4، حدیث 1.
3- 94. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 74، حدیث 6.

62 - حدّثنی أبی، عن المؤدب، عن أحمد بن علی الإصبهانی، عن إبراهیم بن محمد، عن محمّد بن علی الصراف، عن الحسین بن الحسن الأشقر، عن صالح بن أبی الأسود، عن أخیه، عن عبد اللَّه بن الحسن بن الحسن بن علی، عن أبیه، عن جدّه قال:

کان النّبی صلی الله علیه وآله إذا نزّل علیه الوحی نهاراً لم یمس حتّی یخبر به علیاً وإذا نزّل علیه لیلاً لم یصبح حتّی یخبر به علیاً.

63 - حدّثنا إبن ناتانة، عن علی بن إبراهیم بن هاشم، عن جعفر بن سلمة الأهوازی، عن الثقفی، عن إسماعیل بن بشّار، عن عبد اللَّه بن بلج المصری، عن إبراهیم بن أبی یحیی المدنی، عن محمّد بن المنکدر قال: سمعت أبا أمامة یقول:

کان علی علیه السلام إذا قال شیئاً لم نشکّ فیه، وذلک أنّا سمعنا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: خازن سرّی بعدی علی علیه السلام.

64 - حدّثنا إبن ناتانة، عن علی بن ابراهیم، عن جعفر بن سلمة، عن الثقفی، عن المسعودی، عن یحیی بن سالم العبدی، عن إسرائیل، عن میسرة، عن المنهال بن عمرو، عن زرّ بن حبیش قال:

مرّ علی علیه السلام علی بغلة رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلمان فی ملاء، فقال سلمان رحمه الله: ألا تقومون تأخذون بحجزته تسألونه؟ فو الّذی فلق الحبّة وبرأ النسمة! إنّه لا یخبرکم بسرّ نبیکم أحد غیره وإنّه لعالم الأرض وربّانیها وإلیه تسکن، لو فقدتموه لفقدتم العلم وأنکرتم الناس.

ص:98

62 - امام حسن علیه السلام فرمود:

روش پیامبر خداصلی الله علیه وآله همواره چنین بود که هر گاه به هنگام روز بر حضرتش وحی می شد (وآیه ای نازل می گشت)، آن را تا شب نشده به علی علیه السلام گزارش می داد، و اگر شب وحی می رسید، تا صبح نشده به علی علیه السلام اطلاع می داد. (1)

63 - ابا امامه می گوید:

هر چه علی علیه السلام می فرمود، در آن شکّ وتردید نمی کردیم؛ زیرا از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیده بودیم که می فرمود:

پس از من، گنجینه دار رازهای من، علی علیه السلام است. (2)

64 - فرزند حبیش می گوید:

امام علی علیه السلام سوار بر مرکب پیامبرصلی الله علیه وآله از محلی عبور می کرد. سلمان که با گروهی از مردم نشسته بود، به آن ها گفت: آیا بلند نمی شوید که دامنش را بگیرید و از او پرسش کنید؟

به خدا سوگند! هیچ کس جز او نمی تواند شما را از اسرار پیامبرصلی الله علیه وآله آگاه سازد، او عالم زمین و ربانی و پرورش دهنده آن است، زمین به واسطه او آرامش می گیرد، اگر او را از دست بدهید علم را از دست داده اید ونسبت به مردم شناخت پیدا نخواهید کرد. (3)

ص:99


1- 95. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 21.
2- 96. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 18.
3- 97. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 81، حدیث 19.

علی "علیه السلام" باب مدینة العلم

65 - حدّثنا البرقی، عن أبیه، عن جدّه، عن أبیه محمّد بن خالد، عن غیاث بن إبراهیم، عن ثابت بن دینار، عن سعد بن طریف، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

یا علی! أنا مدینة الحکمة وأنت بابها، ولن تؤتی المدینة إلاّ من قبل الباب، وکذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغضک لأنّک منّی وأنا منک، لحمک من لحمی ودمک من دمی، وروحک من روحی، وسریرتک سریرتی، وعلانیتک علانیتی، وأنت إمام أُمّتی وخلیفتی علیها بعدی.

سعد من أطاعک، وشقی من عصاک، وربح من تولاّک، وخسر من عاداک، وفاز من لزمک، وهلک من فارقک.

مثلک ومثل الأئمّة من ولدک بعدی مثل سفینة نوح علیه السلام، من رکبها نجا ومن تخلّف عنها غرق، ومثلکم مثل النجوم، کلّما غاب نجم طلع نجم إلی یوم القیامة.

66 - حدّثنا إبن الولید، عن إبن متیل، عن إبن أبی الخطّاب، عن محمّد بن سنان، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقرعلیهم السلام قال: سمعت جابر بن عبد اللَّه الأنصاری یقول:

إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان ذات یوم فی منزل أمّ إبراهیم وعنده نفر من أصحابه، إذ أقبل علی بن أبی طالب علیه السلام، فلمّا بصر به النبی صلی الله علیه وآله قال:

یا معشر الناس! أقبل إلیکم خیر الناس بعدی وهو مولاکم، طاعته مفروضة کطاعتی، ومعصیته محرّمة کمعصیتی.

معاشر الناس! أنا دار الحکمة وعلی مفتاحها، ولن یوصل إلی الدار إلاّ بالمفتاح.

وکذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغض علیاً.

ص:100

حضرت علی "علیه السلام" دروازه شهر علم

65 - ابن عباس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! من شهر حکمت هستم و تو درِ آن، و وارد شهر نشوند مگر از درِ آن.

دروغ می گوید کسی که پندارد مرا دوست دارد و با تو دشمنی می کند، زیرا تو از منی و من از تو، گوشت تو از گوشت من است، خون و جان تو از خون و جان من و نهان و آشکار تو، نهان و آشکار من است، تو امام اُمّت و خلیفه پس از من هستی، خوشبخت کسی است که از تو اطاعت کند و بدبخت آن که از تو نافرمانی کند.

دوست تو، رستگار شده و دشمن تو بدبخت گردیده؛ کسی که ملازم تو باشد سود برده و آن که از تو جدا شود، زیان کرده است.

تو و امامان پس از تو، همانند کشتی نوح هستید؛ هر کس بر آن سوار شود، نجات یابد و هرکه تخلف ورزد، غرق شود.

مَثَلِ شما تا روز رستاخیر، همچون ستارگان است، هرگاه ستاره ای غروب کند ستاره دیگری طلوع می نماید. (1)

66 - امام باقرعلیه السلام از قول جابر بن عبداللَّه انصاری می فرماید:

روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله، در منزل اُمّ ابراهیم بود و تعدادی از یاران هم حاضر بودند، در این هنگام علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد، همین که چشم پیامبرصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام افتاد، فرمود:

ای مردم! اکنون بهترین فرد پس از من، پیش شما آمد، او مولای شماست، اطاعت او چون اطاعت من واجب است و نافرمانی او نیز مانند نافرمانی من حرام است.

ای مردم! من خانه حکمت هستم و علی علیه السلام کلید آن و کسی نمی تواند وارد خانه شود مگر به وسیله کلید آن.

و دروغ می گوید آن که گمان می کند مرا دوست دارد، ولی دشمن علی است. (2)

ص:101


1- 98. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 45، حدیث 18.
2- 99. أمالی صدوق، مجلس 56، حدیث 8.

67 - حدّثنا محمّد بن أحمد بن إبراهیم اللیثی، عن أحمد الهمدانی، عن یعقوب بن یوسف، عن أحمد بن حمّاد، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر الباقر، عن علی بن الحسین، عن الحسین بن علی، عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أنا مدینة الحکمة وهی الجنّة، وأنت یا علی! بابها، فکیف یهتدی المهتدی إلی الجنّة ولا یهتدی إلیها إلاّ من بابها.

ص:102

67 - امام باقرعلیه السلام از پدر بزرگوارش امام سجادعلیه السلام از امام حسین علیه السلام از امام علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

من شهر حکمت هستم که آن همان بهشت می باشد و تو ای علی درِ آن هستی و چگونه کسی می تواند وارد بهشت شود جز از در آن. (1)

ص:103


1- 100. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 61، حدیث 11.

فی علی "علیه السلام" خصال الأنبیاء

68 - حدّثنا إبن الولید، عن إبن متّیل، عن إبن أبی الخطّاب، عن محمّد بن سنان، عن جعفر بن سلیمان، عن الثمالی، عن سید العابدین علی بن الحسین عن أبیه علیهما السلام قال:

نظر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ذات یوم إلی علی علیه السلام وقد أقبل وحوله جماعة من أصحابه فقال صلی الله علیه وآله:

من أراد أن ینظر إلی یوسف فی جماله، وإلی إبراهیم فی سخائه، وإلی سلیمان فی بهجته، وإلی داود فی قوّته فلینظر إلی هذا.

69 - حدّثنا أبی، عن إبراهیم بن عمروس، عن الحسن بن إسماعیل القحطبی، عن سعید بن الحکم بن أبی مریم، عن أبیه، عن الأوزاعی، عن یحیی بن أبی کثیر، عن عبد اللَّه بن مرّة، عن سلمة بن قیس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

علی علیه السلام فی السماء السابعة کالشمس بالنهار فی الأرض، وفی السماء الدنیا کالقمر باللیل فی الأرض، أعطی اللَّه علیاً من الفضل جزءاً لو قسّم علی أهل الأرض لوسعهم، وأعطاه اللَّه من الفهم جزءاً لو قسّم علی أهل الأرض لوسعهم؛

شبّهت لینه بلین لوط، وخلقه بخلق یحیی، وزهده بزهد أیوب، وسخاه بسخاء إبراهیم، وبهجته ببهجة سلیمان بن داود، وقوّته بقوّة داود؛

له اسم مکتوب علی کلّ حجاب فی الجنّة، بشّرنی به ربّی وکانت له البشارة عندی.

علی علیه السلام محمود عند الحقّ، مزکی عند الملائکة، وخاصّتی وخالصتی

وظاهرتی ومصباحی وجنّتی ورفیقی، آنسنی به ربّی، فسألت ربّی أن لا یقبضه قبلی وسألته أن یقبضه شهیداً بعدی؛

أدخلت الجنّة فرأیت حور علی علیه السلام أکثر من ورق الشجر وقصور علی علیه السلام کعدد البشر، علی منّی وأنا من علی علیه السلام، من تولّی علیاً، فقد تولاّنی، حبّ علی علیه السلام نعمة واتّباعه فضیلة، دان به الملائکة وحفّت به الجنّ الصالحون.

ص:104

ویژگی همه انبیا "علیهم السلام" در علی جمع است

68 - امام سجادعلیه السلام از پدرش نقل می فرماید:

روزی امام علی علیه السلام به طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می آمد و گروهی از یاران هم گرداگرد ایشان بودند، رسول خداصلی الله علیه وآله به علی نگاه کرد و فرمود:

هر کس می خواهد به جمال یوسف، سخاوت ابراهیم، بهجت سلیمان و حکمت داوود بنگرد باید به این علی نگاه کند. (1)

69 - سلمة بن قیس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی علیه السلام در آسمان هفتم، همچون خورشید درخشان در روز؛ و در آسمان دنیا، همچون ماه تابان در شب است. خداوند، آن قدر فضیلت و فهم به علی داده است که اگر بر اهل زمین تقسیم شود به همه برسد.

علی علیه السلام به پیامبران الهی شباهت دارد؛ در نرمش به لوط پیامبر، در اخلاق به یحیی، در زهد به ایوب، در سخاوت به ابراهیم، در سُرور و خرّمی به سلیمان و در توانایی به داوودعلیهم السلام.

نام علی علیه السلام بر همهّ پرده های بهشت، نگاشته شده است؛ پروردگارم، مرا به وجود او مژده داد و همین مژده من به او بود.

علی علیه السلام در پیشگاه الهی، ستایش شده و نزد فرشتگان منزّه و پاکیزه است، او خاص و خالص من است، نور و ظهور من و بهشت و رفیق من است.

خداوند مرا با او مأنوس کرد؛ بنابراین، از خدا خواستم تا پیش از من نمیرد و بعد از من، مرگ او را شهادت قرار بدهد.

آن گاه که وارد بهشت شدم، حوریان علی علیه السلام را بیش از برگ درختان دیدم و کاخ های او را، به شمار افراد انسان.

علی علیه السلام از من است و من هم از اویم؛ دوست دار او، دوست دار من است.

دوستی علی علیه السلام نعمت است و پیروی از او فضیلت، که این اعتقاد فرشتگان است وصالحین از جن گرداگرد او هستند.

ص:105


1- 101. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 11.

لم یمش علی الأرض ماش بعدی إلاّ کان هو أکرم منه عزّاً وفخراً ومنهاجاً، لم یک فظّاً عجولاً ولا مسترسلاً لفساد ولا متعنّداً، حملته الأرض فأکرمته، لم یخرج من بطن اُنثی بعدی أحد کان أکرم خروجاً منه، ولم ینزل منزلاً إلاّ کان میموناً، أنزل اللَّه علیه الحکمة ورداه بالفهم، تجالسه الملائکة ولا یراها؛ ولو أوحی إلی أحد بعدی لأوحی إلیه، فزین اللَّه به المحافل، وأکرم به العساکر، وأخصب به البلاد، و أعزّ به الأجناد، مثله کمثل بیت اللَّه الحرام یزار ولا یزور، ومثله کمثل القمر إذا طلع أضاء الظلمة، ومثله کمثل الشمس إذا طلعت أنارت، وصفه اللَّه فی کتابه، ومدحه بآیاته، ووصف فیه آثاره وأجری منازله، فهو الکریم حیاً والشهید میتاً.

ص:106

پس از من، علی علیه السلام عزیزترین، پرافتخارترین و نورانی ترین کسی است که بر زمین گام گذاشته است. او نه خشن و شتابکار است و نه نسبت به فساد، سهل انگار و عنادورز، زمین او را با کرامت حمل می کند.

پس از من، هیچ فرزندی گرامی تر از او متولّد نشده است؛ بنابراین بر هر مکانی گام نهد، آنجا را مبارک گرداند. خداوند حکمت را بر او نازل کرده و فهم و دانش بر او پوشانده است، فرشتگان همنشین اویند ولی آن ها را نمی بیند. اگر قرار بود، بعد از من بر کسی وحی شود، حتماً بر او وحی می شد. خداوند به وجود او محفل ها را زینت داده، ارتش ها را گرامی داشته و به شهرها فراوانی و به لشکرها عزّت داده است. مَثَل علی علیه السلام مَثل کعبه است که همه به زیارت او می روند ولی او به زیارت کسی نمی رود. او همانند ماه، تاریکی را براندازد و چون خورشید، روشن سازد.

خداوند علی علیه السلام را در کتاب خود وصف و با آیاتش او را ستایش کرده، آثارش را توصیف نموده و در منازلش روان ساخته است. پس زندگی او با کرامت و بزرگواری و مرگ او با شهادت است. (1)

ص:107


1- 102. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 2، حدیث 7.

علی "علیه السلام" أوّل مسلمٍ

70 - حدّثنا العطّار، عن أبیه، عن إبن عیسی، عن الحسین [الحسن] بن سعید، عن علی بن جعفر، عن محمّد بن عمر الجرجانی قال: قال الصادق جعفر بن محمّدعلیهما السلام:

أوّل جماعة کانت أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان یصلّی وأمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام معه...

71 - حدّثنا أبی، عن سعد، عن عباد بن سلیمان، عن محمّد بن سلیمان، عن أبیه سلیمان الدیلمی، عن عمیر بن الحارث، عن عمران بن میثم، عن أبی سخیلة قال:

أتیت أباذر رحمه اللَّه، فقلت: یا أباذر! إنّی قد رأیت اختلافاً [اختلاطاً] فبما ذا تأمرنی؟

قال: علیک بهاتین الخصلتین، کتاب اللَّه والشیخ علی بن أبی طالب علیه السلام، فإنّی سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: هذا أوّل من آمن بی وأوّل من یصافحنی یوم القیامة، وهو الصدّیق الأکبر، وهو الفاروق الّذی یفرق بین الحقّ والباطل.

72 - حدّثنا إبن سعید الهاشمی، عن فرات، عن محمّد بن علی بن معمر، عن أحمد بن علی الرملی، عن محمّد بن موسی، عن یعقوب بن إسحاق، عن عمرو بن منصور، عن إسماعیل بن أبان، عن یحیی بن أبی کثیر، عن أبیه، عن أبی هارون العبدی، عن جابر بن عبد اللَّه الأنصاری قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

علی بن أبی طالب أقدم أُمّتی سلماً، وأکثرهم علماً، وأصحّهم دیناً، وأفضلهم یقیناً، وأحلمهم حلماً، وأسمحهم کفّاً، وأشجعهم قلباً، وهو الإمام والخلیفة بعدی.

ص:108

علی "علیه السلام" نخستین مسلمان

70 - امام صادق علیه السلام فرمود:

نخستین نماز جماعتی که برپا شد این گونه بود که پیامبر خداصلی الله علیه وآله نماز می خواند، و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام او را همراهی می کرد... (1)

71 - شخصی به نام ابی سخیله می گوید:

خدا رحمت کند ابوذر را، روزی نزد وی رفتم و گفتم: ای ابوذر! به نظر شما در این اختلافی که پیش آمده است، چه باید کرد؟

ابوذر گفت: بر تو واجب است که همواره ملازم قرآن و این بزرگ مرد، حضرت علی علیه السلام باشی؛ زیرا از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: علی، نخستین کسی است که به من ایمان آورده و نخستین کسی است که در روز قیامت با من دست خواهد داد، او صدّیق اکبر است و او همان فاروقی است که حق را از باطل جدا می کند. (2)

72 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی بن ابی طالب، کسی است که پیش از همه مسلمان شده و بیش از همه علم دارد؛ در صحّت دین و یقین، برتر از دیگران است و از نظر بردباری، سخاوت و دلاوری و مردم داری سرآمد همه است. و همو پس از من، امام و خلیفه می باشد. (3)

ص:109


1- 103. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 76، حدیث 4.
2- 104. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 37، حدیث 5.
3- 105. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 2، حدیث 6.

سدّ الأبواب

73 - حدّثنا محمّد بن عمر البغدادی، عن التّمیمی، عن الرّضاعلیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، عن علی بن أبی طالب علیهما السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

سدّوا الأبواب الشارعة فی المسجد إلاّ باب علی.

74 - حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ البغدادی، عن أحمد بن موسی، عن خلف بن سالم، عن غندر، عن عوف، عن میمون بن أبی عبد اللَّه، عن زید بن أرقم قال:

کان لنفر من أصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله أبواب شارعة فی المسجد، فقال صلی الله علیه وآله یوماً: سدّوا هذه الأبواب إلاّ باب علی.

فتکلّم فی ذلک الناس.

قال: فقام رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فحمد اللَّه وأثنی علیه ثمّ قال:

أمّا بعد، فإنّی أمرت بسدّ هذه الأبواب غیر باب علی، فقال فیه قائلکم وإنّی واللَّه! ما سددت شیئاً ولا فتحته ولکنّی أمرت بشی ء فاتبعته.

ص:110

بسته شدن درب ها

73 - امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از امام علی علیه السلام نقل می فرماید که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

درِ خانه هایی را که به مسجد باز می شود ببندید، جز درِ خانه علی را. (1)

74 - زید بن ارقم می گوید:

درب خانه چندتن از یاران رسول خداصلی الله علیه وآله به مسجد باز می شد، روزی پیامبرصلی الله علیه وآله فرمان داد: به جز درِ خانه علی علیه السلام همه درها را ببندید!

در این مورد، بین مردم سخنانی در گرفت؛

پس پیامبر خداصلی الله علیه وآله برخاست و بعد از حمد و ثنای خدا فرمود:

بدانید! به من فرمان رسیده بود که: همه درها - به جز درِ خانه علی - بسته شود، برخی از مردم چیزهایی گفته اند؛ ولی به خدا قسم که من از پیش خود، کاری نکردم، بلکه فرمانی دریافت کردم و آن را اطاعت کردم. (2)

ص:111


1- 106. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 54، حدیث 6.
2- 107. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 54، حدیث 4.

حلقة باب الجنّة

75 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن الثقفی، عن محمّد بن داود، عن منذر العشرانی، عن سعید بن زید، عن أبی قتیل [أبی قنبل عن أبی الجارود، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس، عن النبی صلی الله علیه وآله قال:

إنّ حلقة باب الجنّة من یاقوتة حمراء علی صفائح الذهب، فإذا دقّت الحلقة علی الصفحة طنّت وقالت: یا علی!

ص:112

حلقه درِ بهشت

75 - ابن عبّاس می گوید رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند:

حلقه در بهشت از یاقوت سرخ است بر صفحه ای از طلا، هرگاه حلقه بر در کوبیده شود، بانگی بر آورد و بگوید: یا علی! (1)

ص:113


1- 108. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 86، حدیث 13.

سیرة علی "علیه السلام" فی نفسه

76 - حدّثنا أبی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن عبد الرحمن بن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمّد بن قیس، عن أبی جعفر الباقرعلیه السلام أنّه قال:

واللَّه! إن کان علی علیه السلام لیأکل أکل العبد ویجلس جلسة العبد، وإن کان لیشتری القمیصین السنبلانیین فیخیر غلامه خیرهما، ثمّ یلبس الآخر، فإذا جاز أصابعه قطعه، وإذا جاز کعبه حذفه، ولقد ولی خمس سنین ما وضع آجرة علی آجرة، ولا لبنة علی لبنة، ولا أقطع قطیعاً، ولا أورث بیضاء ولا حمراء وان کان لیطعم الناس خبز البرّ واللحم وینصرف إلی منزله ویأکل خبز الشعیر والزیت والخلّ، وما ورد علیه أمران کلاهما للَّه رضی إلاّ أخذ بأشدهما علی بدنه.

ولقد أعتق ألف مملوک من کدّ یده تربت فیه یداه وعرق فیه وجهه، وما أطاق عمله أحد من الناس وإن کان لیصلّی فی الیوم و اللیلة ألف رکعة، وإن کان أقرب الناس شبهاً به علی بن الحسین علیهما السلام وما أطاق عمله أحد من الناس بعده.

وسمع رجل من التابعین أنس بن مالک یقول: نزلت هذه الآیة فی علی بن أبی طالب علیه السلام «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَقائِماً یحْذَرُ الآخِرَةَ وَیرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ». (1)

قال الرجل فأتیت علیاًعلیه السلام لأنظر إلی عبادته فأشهد باللَّه لقد أتیته وقت المغرب، فوجدته یصلّی بأصحابه المغرب، فلمّا فرغ منها جلس فی التعقیب إلی أن قام إلی عشاء الآخرة. ثمّ دخل منزله فدخلت معه فوجدته طول اللیل یصلّی و یقرأ القرآن إلی أن طلع الفجر، ثمّ جدّد وضوءه وخرج إلی المسجد وصلی بالناس صلاة الفجر، ثمّ جلس فی التعقیب إلی أن طلعت الشمس، ثمّ قصده الناس فجعل یختصم إلیه رجلان فإذا فرغا قاما واختصم آخران إلی أن قام إلی صلاة الظهر.

ص:114


1- 109. سورة الزمر {39}: الآیة 9.

زندگی شخصی حضرت علی"علیه السلام

76 - محمّد بن قیس گوید: امام باقرعلیه السلام فرمود:

به خدا قسم! که خوراک و نشست و برخاست امام علی علیه السلام همانند بندگان بود؛ هر گاه دو پیراهن می خرید، به خدمتکارش می فرمود که بهترینش را تو بر دار و خود پیراهن دیگر را می پوشید؛ اگر آستین پیراهن، از انگشتانش بلندتر بود آن را قطع می کرد و نیز اگر پایین آن از مچ پا می گذشت، آن را می برید.

پنج سال حکومت کرد؛ ولی هیچ آجر و خشت خامی را روی هم ننهاد، جایی را مالک نشد و پول و نقره و طلایی به ارث نگذاشت، بهترین نان گندم و گوشت را به مستمندان می خورانید ولی خود، نان جو و سرکه می خورد.

هرگاه با دو کار خداپسند رو به رو می شد که باید یکی را برگزیند، سخت تر آن ها را برمی گزید.

با دست رنج خود که با خاک آلود شدن دستانش وعرق کردن چهره اش به دست آورده بود، 1000 بنده را آزاد کرد. احدی توان انجام کارهای او را نداشت، در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند، اگرچه شبیه ترین مردم به او از این جهت امام سجادعلیه السلام بود، ولی بعد از او کسی توان انجام کار ایشان را نداشت.

مردی از تابعان، از انس بن مالک شنید که می گفت: این آیه در مورد امام علی علیه السلام نازل شده که: «... یا کسی که شب را به قیام و سجده به جهت ترس از آخرت بگذراند و به رحمت پروردگارش امید داشته باشد.»

آن مرد می گوید: پیش علی علیه السلام رفتم تا عبادت او را بنگرم، خدا گواه است هنگام مغرب نزد او رفتم، همراه یارانش مشغول خواندن نماز مغرب بود، سپس مشغول تعقیبات و مستحبات شد. نماز عشاء را نیز خواند و به منزل آمد، من همراه او رفتم، در تمام شب مشغول نماز و قرآن بود تا این که سپیده صبح طلوع کرد، وضو گرفت و به مسجد آمد، نماز صبح را با مردم خواند و تا هنگام طلوع آفتاب مشغول تعقیبات شد؛ آن گاه مردم، دو نفر دو نفر می آمدند و اختلافات خود را مطرح می کردند، جواب می گرفتند و می رفتند این کار تا ظهر ادامه داشت.

ص:115

قال: فجدّد لصلاة الظهر وضوءه، ثمّ صلّی بأصحابه الظهر، ثمّ قعد فی التعقیب إلی أن صلّی بهم العصر، ثمّ أتاه الناس فجعل یقوم رجلان ویقعد آخران یقضی بینهم ویفتیهم إلی أن غابت الشمس فخرجت وأنا أقول: أشهد باللَّه أنّ هذه الآیة نزلت فیه.

77 - حدّثنا أبی، عن سعد، عن إبن هاشم، عن إبن مرار، عن یونس، عن عبد اللَّه بن سنان، عن أبی حمزة الثمالی، عن الأصبغ بن نباتة أنّه قال:

کان أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام إذا أتی بالمال أدخله بیت مال المسلمین، ثمّ جمع المستحقین، ثمّ ضرب یده فی المال فنثره یمنة ویسرة و هو یقول: یا صفراء! یا بیضاء! لا تغرینی، غرّی غیری.

هذا جنای وخیاره فیه

إذ کلّ جان یده إلی فیه

ثمّ لا یخرج حتّی یفرق ما فی بیت مال المسلمین ویؤتی کلّ ذی حق حقّه، ثمّ یأمر أن یکنس ویرشّ ثمّ یصلّی فیه رکعتین، ثمّ یطلق الدنیا ثلاثاً یقول بعد التسلیم: یا دنیا! لا تتعرّضین لی ولا تتشوّقین ولا تغرّینی فقد طلّقتک ثلاثاً لا رجعة لی علیک.

78 - حدّثنا الطالقانی، عن محمّد بن جریر الطبری، عن الحسن بن محمّد، عن محمّد بن عبد الرحمان المخزومی، عن محمّد بن أبی یعفور، عن موسی بن أبی أیوب التمیمی، عن موسی بن المغیرة، عن الضحّاک بن مزاحم قال:

ذکر علی علیه السلام عند ابن عبّاس بعد وفاته فقال:

وا أسفاه! علی أبی الحسن، مضی واللَّه ما غیر ولا بدّل ولا قصر ولا جمع ولا منع ولا آثر إلاّ اللَّه. واللَّه! لقد کانت الدنیا أهون علیه من شسع نعله، لیث فی الوغا، بحر فی المجالس، حکیم فی الحکماء، هیهات! قد مضی إلی الدرجات العلی.

ص:116

سپس علی علیه السلام برخاست، وضو تازه کرد و نماز ظهر را همراه یارانش خواند، سپس تعقیبات نماز ظهر و پس از آن نماز عصر و باز موقع مراجعه مردم بود که دو نفر دو نفر می آمدند و امام علی علیه السلام بین آن ها قضاوت می کرد تا این که آفتاب غروب کرد و از نزد او خارج شدم. گفتم: خدا را گواه می گیرم که این آیه درمورد علی نازل شده است. (1)

77 - اصبغ بن نباته می گوید:

هنگامی که برای امیرالمؤمنین علیه السلام، مالیات می آوردند، آن را وارد بیت المال (خزانه مسلمانان) کرده، مستحقان را جمع می نمود و پول ها را با دست خود به راست و چپ، پهن می کرد و می فرمود:

ای پول های زرد و سفید! مرا فریب ندهید، بروید دیگری را فریب دهید.

سپس این ضرب المثل را بیان می فرمود: این تمام آن چیزی است که من چیده ام و بهترین چیده های من نیز در میان آن ها است (و خود هیچ از آن ها نخورده ام).

در زمانی که هر کس چیزی چیده، دستش در دهان خودش می باشد.

سپس امام به تقسیم پول ها می پرداخت و از آنجا بیرون نمی رفت تا هر چه در بیت المال بود قسمت می کرد، در آخر، دستور می داد آن محل را جاروب می کردند، آب می پاشیدند، دو رکعت نماز می خواند و دنیا را سه طلاق می داد و پس از نماز می فرمود: ای دنیا! به من دست نینداز، مرا به خود تشویق نکن و فریب نده که من تو را سه طلاق دادم و هیچ راه بازگشتی نیست. (2)

78 - ضحّاک بن مزاحم گوید: بعد از شهادت امام علی علیه السلام نزد ابن عبّاس اسم آن حضرت برده شد، ابن عبّاس گفت:

افسوس بر ابوالحسن (امام علی علیه السلام)! به خدا قسم از دنیا رفت، در حالی که نه چیزی را دگرگون ساخت، نه چیزی را عوض کرد، نه از چیزی کاست، نه مالی جمع کرد و نه مانع حق کسی شد و هیچ منظوری هم جز خدا نداشت.

به خدا قسم! دنیا در برابرش از بند کفشی هم بی ارزش تر بود. در نبردها شیر بود، در مجالس دریا بود و در بین حکیمان، حکیم؛ هیهات او (در گذشت و) به درجات بلندی رسید. (3)

ص:117


1- 110. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 47، حدیث 14.
2- 111. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 47، حدیث 16.
3- 112. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 12.

79 - حدّثنا إبن المتوکّل رضی الله عنه، عن محمّد بن یحیی العطّار، عن إبن أبی الخطّاب، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، عن یونس بن ظبیان، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة قال:

دخل ضرار بن ضمرة النهشلی علی معاویة بن أبی سفیان قال له:

صف لی علیاًعلیه السلام.

قال: أو تعفینی.

فقال: لا، بل صفه لی.

فقال له ضرار: رحم اللَّه علیاً، کان واللَّه فینا کأحدنا، یدنینا إذا أتیناه، ویجیبنا إذا سألناه، ویقرّبنا إذا زرناه، لا یغلق له دوننا باب ولا یحجبنا عنه حاجب، ونحن واللَّه مع تقریبه لنا وقربه منّا لا نکلّمه لهیبته، ولا نبتدیه لعظمته، فإذا تبسّم فعن مثل اللؤلؤ المنظوم.

فقال معاویة: زدنی من صفته.

فقال ضرار: رحم اللَّه علیاً، کان واللَّه طویل السهاد، قلیل الرقاد، یتلو کتاب اللَّه آناء اللیل وأطراف النهار ویجود للَّه بمهجته، ویبوء إلیه بعبرته، لا تغلق له الستور ولا یدّخر عنّا البدور، ولا یستلین الاتّکاء ولا یستخشن الجفاء، ولو رأیته إذ مثّل فی محرابه، وقد أرخی اللیل سدوله، وغارت نجومه، وهو قابض علی لحیته، یتململ تململ السلیم، ویبکی بکاء الحزین وهو یقول:

«یا دنیا! إلی تعرّضت، أم إلی تشوّقت؟ هیهات، هیهات! لا حاجة لی فیک، أبنتک ثلاثاً لا رجعة لی علیک، ثمّ واه واه! لبعد السفر، وقلة الزاد، وخشونة الطریق»

قال: فبکی معاویة وقال:

حسبک یا ضرار، کذلک کان واللَّه علی، رحم اللَّه أبا الحسن.

ص:118

79 - اصبغ ابن نباته می گوید:

ضرار بن ضمره به مجلس معاویه داخل شد، معاویه به ضرار بن ضمره گفت: علی بن ابی طالب را برای من توصیف کن.

ضرار گفت: اگر می شود مرا معاف بدار.

معاویه گفت: خیر، حتماً باید توصیف نمایی.

ضرار گفت: خدا علی را رحمت کند، سوگند به خدا! او مانند یکی از ما و بین ما زندگی می کرد، ما را به خود نزدیک می نمود، به پرسش ما جواب می داد، درِ خانه اش باز بود و نگهبانی نداشت.

سوگند به خدا! با این همه که او به ما و ما به او نزدیک بودیم ولی هیبت و اُبهت او نمی گذاشت با او سخن آغاز کنیم، هنگام لبخند دندان های همچون مروارید او هویدا می شد.

معاویه گفت: باز هم بگو!

ضرار گفت: خدا علی را رحمت کند، خوابش کم و بیداری اش بسیار بود، بیشتر اوقات قرآن می خواند، جان خود را به خدا سپرده، در آستان او اشک می ریخت،

خود را از مردم پنهان نکرد و کیسه های زر نیندوخت، نه بر وابستگان نرمی داشت، نه بر جفاکاران بدخویی، اگر شب ها او را می دیدی، در محراب عبادت ایستاده، دست به ریش خود گرفته، چون مار گزیده بر خود می پیچید و می گریست و می فرمود:

ای دنیا! آیا خودت را به رخ من می کشی؟ یا می خواهی مرا مشتاق کنی؟ هیهات، هیهات! مطمئن باش که من نیازی به تو ندارم و تو را چنان سه طلاقه کردم که راه بازگشت ندارد.

سپس می فرمود: آه آه! از دوری راه، کمی توشه و سختی سفر قیامت.

معاویه گریه کرد و گفت:

کافی است ای ضرار! آری علی چنین بود، خدا او را رحمت کند. (1)

ص:119


1- 113. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 91، حدیث 2.

شجاعة علی "علیه السلام"

80 - حدّثنا الصائغ، عن محمّد بن العبّاس بن بسام قال: حدّثنا محمّد بن خالد بن إبراهیم قال: حدّثنا سوید بن عزیز الدمشقی، عن عبد اللَّه بن لهیعة، عن إبن قنبل، عن عبد اللَّه بن عمرو بن العاص قال:

إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله دفع الرایة یوم خیبر إلی رجل من أصحابه فرجع منهزماً، فدفعها إلی آخر فرجع یجبن أصحابه ویجبنونه قد ردّ الرایة منهزماً.

فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحبّ اللَّه ورسوله ویحبّه اللَّه ورسوله، لا یرجع حتّی یفتح اللَّه علی یدیه.»

فلمّا أصبح قال: ادعوا إلی علیاً.

فقیل له: یا رسول اللَّه هو رمد.

فقال: ادعوه.

فلمّا جاء تفل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی عینیه وقال: اللهمّ ادفع عنه الحرّ والبرد.

ثمّ دفع الرایة إلیه ومضی، فما رجع إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله إلاّ بفتح خیبر.

ثمّ قال: إنّه لمّا دنا من الغموص أقبل أعداء اللَّه من الیهود یرمونه بالنبل والحجارة فحمل علیهم علی علیه السلام حتّی دنا من الباب، فثنی رجله، ثمّ نزل مغضباً إلی أصل عتبة الباب فاقتلعه، ثمّ رمی به خلف ظهره أربعین ذراعاً.

قال ابن عمرو: ما عجبنا من فتح اللَّه خیبر علی یدی علی ولکنّا عجبنا من قلعه الباب ورمیه خلفه أربعین ذراعاً، ولقد تکلّف حمله أربعون رجلاً فما أطاقوه. فأخبر النبی صلی الله علیه وآله بذلک، فقال:

والّذی نفسی بیده! لقد أعانه علیه أربعون ملکاً.

ص:120

شجاعت حضرت علی"علیه السلام"

80 - عبداللَّه بن عمرو بن عاص می گوید:

در جنگ خیبر، پیامبر خداصلی الله علیه وآله پرچم را به یکی از افراد داد، ولی او گریزان برگشت؛ پرچم را به شخص دیگری داد، او هم در حالی برگشت که یارانش را می ترسانید و آن ها هم او را ترسو می خواندند که با پرچم شکست خورده فرار کرده است.

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: فردا پرچم را به کسی بدهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، او از جنگ برنگردد مگر با پیروزی.

صبح که شد فرمود: به علی بگویید بیاید.

به پیامبرصلی الله علیه وآله گفته شد: علی چشمش درد می کند.

فرمود: او را بخوانید تا بیاید.

وقتی علی علیه السلام آمد، پیامبر آب دهان مبارکش را به چشم او مالید و فرمود: خدایا! او را از گرما و سرما حفظ کن.

سپس پرچم را به دست او داد.

علی علیه السلام رفت و نزد پیامبرصلی الله علیه وآله باز نگشت مگر با گشودن قلعه خیبر.

راوی گوید: وقتی علی علیه السلام به قلعه غموص نزدیک شد، یهودیان او را با تیر و سنگ می زدند؛ ولی او هم چنان پیش می رفت. وقتی به در قلعه رسید با حالت خشمناک خود را از اسب به پایین انداخت، با دست خود درب خیبر را از جا کند و آن را 40 ذراع به پشت سر خود پرتاب کرد.

ابن عمرو گوید: ما از پیروزی علی علیه السلام تعجب نکردیم، تعجب ما از این بود که چطور درب قلعه را یک تنه از جا کند و آن را 40 ذراع به پشت سر انداخت با این که 40 مرد هم نمی توانستند آن را جابه جا کنند. پیامبرصلی الله علیه وآله از راز آن خبر داد و فرمود: به خدا قسم! که 40 فرشته در کندن درب به او کمک کردند. (1)

ص:121


1- 114. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 77، حدیث 10.

81 - حدّثنا إبن إدریس، عن أبیه، عن البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حماد، عن أبی الحسن العبدی، عن سلیمان بن مهران، عن أبی إسحاق، عن عمرو بن حبشی، عن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال:

ما قدمت رایة قوتل تحتها أمیرالمؤمنین علیه السلام إلاّ نکسها اللَّه تبارک وتعالی وغلب أصحابها وانقلبوا صاغرین، وما ضرب أمیرالمؤمنین علیه السلام بسیفه ذی الفقار أحداً فنجا، وکان إذا قاتل [قاتل] جبرئیل عن یمینه ومیکائیل عن یساره وملک الموت بین یدیه.

ص:122

81 - عمرو بن حبشی می گوید: امام حسین علیه السلام فرمود:

هیچ پرچمی به جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام نیامد جز این که خدا سرنگونش می ساخت و افرادش شکست خورده، با خواری برمی گشتند. امیرالمؤمنین علیه السلام شمشیر ذوالفقارش را به کسی نَزَد که نجات یافته باشد. و هرگاه امیرالمؤمنین علیه السلام می جنگید، جبرئیل سمت راستش، میکائیل سمت چپ آن حضرت و ملک الموت برابرش بودند. (1)

ص:123


1- 115. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 77، حدیث 9.

نبذة من کرامات علی "علیه السلام"

82 - حدّثنا ماجیلویه، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أبی الصلت الهروی، عن محمّد بن یوسف الفریابی، عن سفیان، عن الأوزاعی، عن یحیی بن أبی کثیر، عن حبیب بن الجهم قال:

لمّا رحل بنا علی بن أبی طالب علیه السلام إلی بلاد صفّین، نزل بقریة یقال لها: «صندودا»، ثمّ أمرنا فعبرنا عنها، ثمّ عرس بنا فی أرض بلقع فقام إلیه مالک بن الحارث الأشتر فقال: یا أمیرالمؤمنین! أ تنزل الناس علی غیر ماء؟

فقال علیه السلام: یا مالک! إنّ اللَّه عزّ وجلّ سیسقینا فی هذا المکان ماء أعذب من الشهد وألین من الزبد الزلال، وأبرد من الثلج، وأصفی من الیاقوت.

فتعجّبنا ولا عجب من قول أمیرالمؤمنین علیه السلام.

ثمّ أقبل یجر رداءه وبیده سیفه حتّی وقف علی أرض بلقع، فقال: یا مالک! احتفر أنت وأصحابک.

فقال مالک: و احتفرنا فإذا نحن بصخرة سوداء عظیمة فیها حلقة تبرق کاللجین، فقال لنا: رموها، فرمناها بأجمعنا ونحن مائة رجل فلم نستطع أن نزیلها عن موضعها.

فدنا أمیرالمؤمنین علیه السلام رافعاً یده إلی السماء یدعو وهو یقول: «طاب طاب مریا عالم طیبو ثابوثه شتمیا کوبا حاحانو ثاتودیثا برحوثا، آمین آمین، ربّ العالمین، ربّ موسی وهارون»

ثمّ اجتذبها فرماها عن العین أربعین ذراعاً، قال مالک بن الحارث الأشتر: فظهر لنا ماء أعذب من الشهد وأبرد من الثلج وأصفی من الیاقوت. فشربنا و سقینا ثمّ ردّ الصخرة وأمرنا أن نحثوا علیها التراب.

ثمّ ارتحل وسرنا فما سرنا إلاّ غیر بعید قال: من منکم یعرف موضع العین؟

فقلنا: کلّنا یا أمیرالمؤمنین!

ص:124

گوشه ای از کرامات حضرت علی "علیه السلام"

82 - حبیب بن جهم می گوید:

هنگامی که به همراه امام علی علیه السلام به طرف صفّین می رفتیم، حضرتش در روستایی به نام «صندودا» مستقر شد، سپس دستور داد از روستا عبور کنیم تا این که در بیابانی بدون آب فرود آمدیم. مالک اشتر عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! ما را در محل بی آبی مستقر می کنی؟

امام فرمود: ای مالک! به طور حتم، خدای متعال ما را از آبی بهره مند کند که از شهد عسل شیرین تر و از کره صاف نرم تر، و از برف خنک تر باشد.

ما تعجّب کردیم. از طرفی هم می دانستیم که گفتار امام تعجّب ندارد.

سپس امام، رداء از دوش برداشت و در حالی که شمشیر به دست گرفته بود، قطعه زمین خشک و بی گیاه را نشان داد و فرمود:

ای مالک! به کمک همراهانت، اینجا را بکنید.

مالک می گوید: محل مورد نظر را کندیم، ولی به یک سنگ سیاه بزرگی برخورد کردیم. امام علیه السلام فرمود: آن سنگ را بردارید.

ما که صد نفر بودیم، هر چه کردیم نتوانستیم آن را تکان بدهیم.

امام علی علیه السلام نزدیک آمد، دست ها را به آسمان بلند کرده، مشغول دعا شد و عرض کرد:

«طاب طاب مریا عالم طیبو ثابوثه شتمیاکو با حاحانو ثا تودینا بر حوثا، اجابت کن، اجابت کن، ای پروردگار جهانیان، ای خدای موسی و هارون!»

سپس آن سنگ را کشید و از جای خود درآورده، چهل ذراع به دور انداخت.

مالک می گوید: ناگاه چشمه آبی نمایان شد که از عسل شیرین تر، از برف خنک تر و از یاقوت صاف تر بود. از آن آب برداشتیم و نوشیدیم، آن گاه امام علیه السلام سنگ را بر جای خود نهاد و به ما فرمان داد، با خاک آن را بپوشانیم.

سپس از آن محل حرکت کردیم. هنوز فاصله زیادی از آنجا دور نشده بودیم که امام علیه السلام فرمود: چه کسی از شما جای آن چشمه را می داند؟

ص:125

فرجعنا، فطلبنا العین فخفی مکانها علینا أشدّ خفاء، فظننا أنّ أمیرالمؤمنین علیه السلام قد رهقه العطش، فأومأنا بأطرافنا فإذا نحن بصومعة راهب فدنونا منها فإذا نحن براهب قد سقطت حاجباه علی عینیه من الکبر. فقلنا: یا راهب! عندک ماء نسقی منه صاحبنا؟

قال: عندی ماء قد استعذبته منذ یومین. فأنزل إلینا ماء مرّاً خشناً.

فقلنا: هذا قد استعذبه منذ یومین! فکیف ولو شربت من الماء الّذی سقانا منه صاحبنا؟ وحدّثناه بالأمر.

فقال: صاحبکم هذا نبی؟

قلنا: لا ولکنه وصّی نبی.

فنزل إلینا بعد وحشته منّا و قال: انطلقوا بی إلی صاحبکم.

فانطلقنا به فلمّا بصر به أمیرالمؤمنین علیه السلام قال علیه السلام: شمعون؟

قال الراهب: نعم، شمعون، هذا اسم سمّتنی به أُمّی ما اطلع علیه أحد إلاّ اللَّه تبارک وتعالی، ثمّ أنت، فکیف عرفته فأتمّ حتّی أتمّه لک.

قال علیه السلام: وما تشاء یا شمعون؟

قال: هذا العین واسمه.

قال: هذا العین راحوما وهو من الجنّة، شرب منه ثلاثمائة وثلاثة عشر وصیاً وأنا آخر الوصیین شربت منه.

قال الراهب: هکذا وجدت فی جمیع کتب الإنجیل وأنا أشهد أن لا إله إلاّ اللَّه وأنّ محمّداً رسول اللَّه وأنّک وصی محمّدصلی الله علیه وآله.

ص:126

گفتیم: ای امیرمؤمنان! همه ما می دانیم. برگشتیم که جای آن را پیدا کنیم، امّا هرچه جست وجو کردیم اثری از آن نیافتیم. ما فکر کردیم امام علیه السلام تشنه است. بنابراین، به جست وجوی آب رفتیم، کلبه راهبی نمایان شد، نزدیک رفتیم. راهبی دیدیم که از پیری زیاد، ابروهای بلندش، چشمانش را پوشانده بود. گفتیم: ای راهب! آیا با خود آبی داری تا مولایمان را سیراب کنیم؟

گفت: آری، آبی است که دو روز زحمت کشیدم تا آن را گوارا کردم؛ آن گاه آب تلخ و بد مزه ای آورد.

گفتیم: با این که دو روز وقت خود را برای شیرین کردن آن صرف کرده ای، هنوز به این تلخی است؟ کاش تو هم از آن آبی که مولای ما به ما داد می نوشیدی. سپس داستان چشمه را برایش بازگو کردیم.

راهب گفت: آیا مولای شما پیامبر است؟

گفتیم: نه، وصی پیامبر است.

بااین که در ابتدا از ما وحشت داشت نزدیک تر آمد و گفت: مرا پیش مولای خود ببرید.

همین که او را پیش امام علی علیه السلام آوردیم، امام فرمود: تو شمعون هستی؟

گفت: آری، این نام را مادرم بر من گذاشته و کسی جز خدا از آن خبر نداشت، تو از کجا دانستی؟ اکنون نشانه امامت خود را تکمیل کن، تا من هم ایمانم را به تو تکمیل کنم.

امام علیه السلام فرمود: ای شمعون! چه می خواهی؟

راهب گفت: داستان چشمه و نام آن را.

فرمود: اسم آن «راحوما» و از بهشت است، 313 وصی از آن نوشیده اند و من آخرین وصی بودم که از آن نوشیدم.

راهب گفت: این ها که گفتی همان است که در کتاب های انجیل خوانده ام، اینک گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست ومحمّد فرستاده اوست و تو وصی محمّد می باشی.

ص:127

ثمّ رحل أمیرالمؤمنین علیه السلام والراهب یقدمه، حتّی نزل صفّین ونزل معه

بعاندین [بعابدین] والتقی الصفّان، فکان أوّل من أصابته الشهادة الراهب.

فنزل أمیرالمؤمنین علیه السلام وعیناه تهملان وهو یقول: المرء مع من أحبّ، الراهب معنا یوم القیامة رفیقی فی الجنّة.

83 - حدّثنا أبی رحمه الله عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أبی هدبة قال:

رأیت أنس بن مالک معصوباً بعصابة فسألته عنها فقال:

هی دعوة علی بن أبی طالب علیه السلام.

فقلت له: وکیف یکون ذلک؟

فقال: کنت خادماً لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله فأهدی إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله طائر مشوی؛ فقال: «اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلی، یأکل معی من هذا الطائر.»

فجاء علی علیه السلام فقلت له: رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عنک مشغول، وأحببت أن یکون رجلاً من قومی.

فرفع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یده الثانیة، فقال: اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلی، یأکل معی من هذا الطائر. فجاء علی علیه السلام فقلت: رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عنک مشغول، وأحبّبت أن یکون رجلاً من قومی. فرفع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یده الثالثة، فقال: اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلی، یأکل معی من هذا الطائر. فجاء علی علیه السلام فقلت: رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عنک مشغول وأحبّبت أن یکون رجلاً من قومی. فرفع علی علیه السلام صوته فقال: وما یشغل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عنّی؟

فسمعه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال: یا أنس! من هذا؟

فقلت: علی بن أبی طالب علیه السلام. قال: ائذن له.

فلمّا دخل، قال له: یا علی! إنی قد دعوت اللَّه عزّ وجلّ ثلاث مرّات أن یأتینی بأحبّ خلقه إلیه وإلی، یأکل معی من هذا الطائر، ولو لم تجئنی فی الثالثة لدعوت اللَّه باسمک أن یأتینی بک.

ص:128

از آن پس راهب از یاران امام علی علیه السلام شد و همراه ایشان در جنگ صفّین شرکت کرد، دو لشکر مبارزه را شروع کردند و او نخستین نفر از یاران امام بود که به شهادت رسید.

امام بر بالین راهب حاضر شد و در حالی که، اشک از دیدگانش سرازیر بود فرمود: هر کسی با همان محشور می شود که او را دوست دارد، این راهب در بهشت، رفیق و همراه من است. (1)

83 - ابو هدبه می گوید:

انس بن مالک را دیدم که دستمالی به سرش پیچیده بود، از علّت آن پرسیدم، گفت: بر اثر نفرین علی بن ابی طالب علیه السلام است.

گفتم: برای چه نفرین کرد؟

انس گفت: من خادم پیامبرصلی الله علیه وآله بودم، روزی مرغ بریانی برای آن حضرت هدیه آوردند، پیامبر دعا کرد: خدایا! محبوب ترین فرد نزد خود و من را بفرست تا در خوردن این مرغ شریک شود.

دیدم علی علیه السلام سر رسید، به او گفتم: پیامبر کاری دارد (و با این گفته، او را راه ندادم) و دوست داشتم کسی از قوم خودم بیاید تا این افتخار نصیب ما شود.

پیامبر دوباره همان دعا را تکرار کرد، باز علی علیه السلام آمد؛ ولی من او را راه ندادم. برای بار سوّم پیامبر دعا کرد، علی علیه السلام به پشت در آمد، می خواستم او را برگردانم، گفتم: پیامبر کار دارد، ولی علی علیه السلام با صدای بلند گفت: چه کاری پیامبر را از من باز داشته است؟

پیامبر خداصلی الله علیه وآله صدا را شنید و فرمود: ای انس! این شخص کیست؟

گفتم: علی بن ابی طالب است.

فرمود: اجازه بده وارد شود.

چون علی وارد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! من سه بار به درگاه خدا دعا کردم که محبوب ترین خلقش را بفرستد تا با من از این مرغ بریان بخورد، اگر در نوبت سوم نمی آمدی، آمدن تو را با ذکر نامت از خداوند درخواست می کردم.

ص:129


1- 116. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 34، حدیث 14.

فقال علی علیه السلام: یا رسول اللَّه! إنی قد جئت ثلاث مرّات، کلّ ذلک یردنی أنس ویقول: رسول اللَّه عنک مشغول.

فقال لی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: یا أنس! ما حملک علی هذا؟

فقلت: یا رسول اللَّه! سمعت الدعوة فأحببت أن یکون رجلاً من قومی.

فلمّا کان یوم الدار استشهدنی علی علیه السلام فکتمته فقلت: إنّی نسیته.

فرفع علی علیه السلام یده إلی السماء، فقال:

اللهمّ ارم أنساً بوضح لا یستره من الناس.

ثمّ کشف العصابة عن رأسه، فقال: هذه دعوة علی، هذه دعوة علی.

84 - حدّثنا إبن المتوکّل، عن السعدآبادی، عن البرقی، عن أبیه عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، عن أبی الجارود، عن جابر بن یزید الجعفی، عن جابر بن عبد اللَّه الأنصاری قال:

خطبنا أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام فحمد اللَّه وأثنی علیه، ثمّ قال: أیها النّاس! إن قدّام منبرکم هذا أربعة رهط من أصحاب محمّدصلی الله علیه وآله منهم أنس بن مالک والبراء بن عازب الأنصاری والأشعث بن قیس الکندی وخالد بن یزید البجلی، ثمّ أقبل بوجهه علی أنس بن مالک فقال: یا أنس! إن کنت سمعت من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

«من کنت مولاه فعلی [فهذا علی علیه السلام] مولاه»، ثمّ لم تشهد لی الیوم بالولایة فلا أماتک اللَّه حتّی یبتلیک ببرص لا تغطیه العمامة.

وأمّا أنت یا أشعث! فإن کنت سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وهو یقول: «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه، اللّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه» ثمّ لم تشهد لی الیوم بالولایة فلا أماتک اللَّه حتّی یذهب بکریمتیک.

وأمّا أنت یا خالد بن یزید! إن کنت سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه» ثمّ لم تشهد لی الیوم بالولایة فلا أماتک اللَّه إلاّ میتة جاهلیة.

ص:130

علی علیه السلام گفت: ای پیامبر خدا! این بار سوم است که آمدم، ولی در هر بار، انس مرا برمی گرداند.

پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: ای انس! چرا علی را برمی گرداندی؟

عرض کردم: دوست داشتم این افتخار نصیب مردی از قوم من شود.

پس از مدتی، هنگام اختلاف در خلافت، علی علیه السلام مرا خواست که بر این مطلب گواهی دهم، ولی من آن را کتمان کرده، گفتم: فراموش کرده ام.

علی علیه السلام دست به آسمان برداشت و گفت:

خدایا! انس را به یک پیسی دچار کن که نتواند آن را از مردم بپوشاند.

انس دستمال را برداشت وگفت: این است نفرین علی علیه السلام این است نفرین علی علیه السلام. (1)

84 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید:

امام علی علیه السلام در ضمن یک سخنرانی برای ما فرمود:

ای مردم! در جمع شما چهار نفر از بزرگان اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله حاضر هستند: انس بن مالک، براء بن عازب انصاری، اشعث بن قیس کندی، و خالد بن یزید بجلی.

سپس رو کرد به انس بن مالک و فرمود: ای انس! اگر از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدی که فرمود: «هر که من مولای اویم، علی [این علی مولای اوست» و امروز گواهی ندهی، خدا تو را گرفتار نوعی پیسی کند که نتوانی با عمامه ات آن را بپوشانی.

امّا تو ای اشعث! اگر از پیامبر خدا شنیدی که فرمود: «هر که من مولای اویم علی مولای اوست، خدایا! دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش» و امروز گواهی ندهی، به مرگ نرسی مگر این که خدا تو را کور کند.

و تو ای خالد! اگر این سخنان را از پیامبر شنیدی و حال گواهی ندهی، خدا تو را به مرگ جاهلیت بمیراند.

ص:131


1- 117. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 3.

وأما أنت یا براء بن عازب! إن کنت سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه» ثمّ لم تشهد لی الیوم بالولایة فلا أماتک اللَّه إلاّ حیث هاجرت منه.

قال جابر بن عبد اللَّه الأنصاری: واللَّه! لقد رأیت أنس بن مالک وقد ابتلی ببرص یغطیه بالعمامة فما تستره. ولقد رأیت الأشعث بن قیس وقد ذهبت کریمتاه وهو یقول: الحمد للَّه الّذی جعل دعاء أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علی بالعمی فی الدنیا ولم یدع علی بالعذاب فی الآخرة فأعذب. فأمّا خالد بن یزید فإنه مات فأراد أهله أن یدفنوه وحفر له فی منزله فدفن، فسمعت بذلک کندة فجاءت بالخیل والإبل فعقرتها علی باب منزله، فمات میتة جاهلیة. وأمّا البراء بن عازب فإنه ولاه معاویة الیمن فمات بها ومنها کان هاجر.

ص:132

و تو ای براء بن عازب! اگر این مطالب را شنیده ای و امروز به ولایت من گواهی ندهی از آنجا که آمدی و هجرت کردی به همان جا برگردی و در آنجا بمیری.

جابر بن عبداللَّه قسم می خورد و می گفت: انس بن مالک را دیدم که گرفتار پیسی شده، بطوری که نمی تواند آن را زیر عمامه خود پنهان کند. اشعث را دیدم که کور شده بود و می گفت: خدا را شکر که امیرالمومنین فقط برای دنیای من نفرین کرد نه بر آخرت من که عذاب شوم. و خالد نیز مرگش فرا رسید، خانواده اش او را در منزل به خاک سپردند؛ ولی اهل کنده خبردار شدند و آمدند به رسم جاهلیت برایش مراسم گرفتند، و براء بن عازب را معاویه فرماندار یمن کرد و در همان جا مُرد، در حالی که او از آنجا هجرت کرده بود. (1)

ص:133


1- 118. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 26، حدیث 1.

فضائله الجامعة

85 - حدّثنا ماجیلویة، عن عمّه، عن محمّد بن علی الکوفی، عن عامر بن کثیر، عن أبی الجارود، عن ثابت بن أبی صفیة، عن سید العابدین علی بن الحسین، عن سید الشهداء الحسین بن علی، عن سید الوصیین أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام، عن سید النبیین محمّد بن عبد اللَّه خاتم النبیین صلی الله علیه وآله أنّه قال:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی فرض علیکم طاعتی، ونهاکم عن معصیتی، وأوجب علیکم اتّباع أمری، وفرض علیکم من طاعة علی بعدی ما فرضه من طاعتی، ونهاکم من معصیته عمّا نهاکم عنه من معصیتی.

وجعله أخی ووزیری ووصیی ووارثی وهو منّی و أنا منه، حبّه إیمان وبغضه کفر، ومحبّه محبّی، ومبغضه مبغضی، وهو مولی من أنا مولاه، وأنا مولی کل مسلم ومسلمة، وأنا وإیاه أبوا هذه الأمّة.

86 - حدّثنا ماجیلویة، عن عمّه، عن الکوفی، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، عن ثابت بن أبی صفیة، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

معاشر الناس! من أحسن من اللَّه قیلاً وأصدق من اللَّه حدیثاً؟

معاشر الناس! إنّ ربّکم جلّ جلاله أمرنی أن أقیم لکم علیاً علماً وإماماً وخلیفةً ووصیاً وأن أتّخذه أخاً ووزیراً.

معاشر الناس! إنّ علیاً باب الهدی بعدی، والداعی إلی ربّی، وهو صالح المؤمنین «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَعَمِلَ صالِحاً وَقالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ». (1)

ص:134


1- 119. سورة الفصّلت {41}: الآیة 33.

فضیلت های متعدد حضرت علی "علیه السلام"

85 - امام سجادعلیه السلام از پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام از حضرت علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود:

به راستی که خداوند متعال، اطاعت مرا بر شما لازم فرموده و از نافرمانی من شما را باز داشته است و پیروی از امر مرا بر شما واجب ساخته است.

پس از من نیز، اطاعت علی را بر شما واجب کرده، چنان که اطاعت مرا واجب کرده بود، و شما را از نافرمانی او باز داشته، آن سان که از نافرمانی من باز داشته بود.

خداوند علی علیه السلام را برادر، وصی، وزیر و وارث من قرار داده است.

او از من است و من از اویم. دوستی علی، ایمان و دشمنی با او، کفر است. دوستدار او، دوستدار من و دشمن او، دشمن من است.

او مولای هر کسی است که من مولای اویم و من هم مولای هر مرد و زن مسلمان هستم، من و علی دو پدر این امت می باشیم. (1)

86 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ای مردم! چه سخنی بهتر از سخن خدا و چه کسی راست گوتر از خداست؟

ای مردم! به راستی که خدای بزرگ، به من امر کرد که علی علیه السلام را، به عنوان پرچم هدایت، امام (بر شما)، و جانشین و وصی خودم اعلام کنم و او را برادر و وزیر خود قرار دهم.

ای مردم! علی بعد از من باب هدایت و دعوت کننده به سوی پروردگار است. و او صالح (و نیکوکار) مؤمنان است. و کیست نیکو سخن تر از آن که (مردم را) به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و بگوید همانا من از مسلمانانم؟

ص:135


1- 120. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 4، حدیث 6.

معاشر الناس! إنّ علیاً منّی، ولده ولدی، وهو زوج حبیبتی، أمره أمری، ونهیه نهیی.

معاشر الناس! علیکم بطاعته واجتناب معصیته، فإنّ طاعته طاعتی، ومعصیته معصیتی.

معاشر الناس! إنّ علیاً صدّیق هذه الأمّة وفاروقها ومحدّثها، إنّه هارونها ویوشعها وآصفها وشمعونها، إنّه باب حطتها وسفینة نجاتها، إنّه طالوتها وذو قرنیها.

معاشر الناس! إنّه محنة الوری، والحجّة العظمی، والآیة الکبری، وإمام أهل الدنیا، والعروة الوثقی.

معاشر الناس! إنّ علیاً مع الحقّ والحقّ معه وعلی لسانه.

معاشر الناس! إنّ علیاً قسیم النّار لا یدخل النّار ولی له، ولا ینجو منها عدوّ له، إنّه قسیم الجنّة لا یدخلها عدوّ له ولا یزحزح عنه ولی له.

معاشر أصحابی! قد نصحت لکم وبلّغتکم رسالة ربّی ولکن لا تحبّون الناصحین (1) أقول قولی هذا وأستغفر اللَّه لی ولکم.

87 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن الثقفی، عن جعفر بن الحسن، عن عبید اللَّه بن موسی العبسی، عن محمّد بن علی السلمی، عن عبد اللَّه بن محمّد بن عقیل، عن جابر بن عبد اللَّه الأنصاری أنه قال: لقد سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

إنّ فی علی علیه السلام خصالاً لو کانت واحدة منها فی جمیع الناس لاکتفوا بها فضلاً.

ص:136


1- 121. مضمون سورة الأعراف {7}: الآیة 79.

ای مردم! به راستی، علی از من است، فرزندانش، فرزندان من و همو همسر حبیبه من فاطمه است. فرمانش، فرمان من و نهی او، نهی من است.

ای مردم! بر شما لازم است از او اطاعت کنید و نافرمانی اش نکنید؛ زیرا اطاعت از او اطاعت از من و نافرمانی از وی، نافرمانی از من است.

ای مردم! بدانید که علی، صدیق این اُمّت و فاروق آن و محدّث آن است. و همو هارون و یوشع و آصف و شمعون این اُمّت است، او باب حطّه (آمرزش)، کشتی نجات و همچنین طالوت و ذوالقرنین این اُمّت است.

ای مردم! علی وسیله آزمایش بشر، حجت عظمی و نشانه کبرای خداست، او پیشوای مردم دنیا و ریسمان محکم خداست.

ای مردم! به راستی که علی با حق است و حق نیز با علی و بر زبان او است.

ای مردم! همانا علی تقسیم کننده جهنّم است، هیچ یک از دوستانش داخل جهنم نمی شوند و هیچ یک از دشمنانش از آتش دوزخ رهایی نمی یابند، او تقسیم کننده بهشت است، هیچ یک از دشمنانش داخل بهشت نمی شوند و هیچ یک از دوستان او از بهشت دور نمی گردند.

ای گروه یارانم! «به طور حتم من شما را نصیحت کردم و پیام پروردگارم را رساندم، اگرچه شما ناصحان را دوست نمی دارید»، این سخن من است که می گویم، و برای خودم و شما آمرزش می خواهم. (1)

87 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

علی علیه السلام ویژگی هایی دارد که اگر یکی از آن ها به تمام مردم داده شود برایشان کافی است. و آن امتیازات، عبارتند از: فرمایش پیامبرصلی الله علیه وآله در باره او:

ص:137


1- 122. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 8، حدیث 4.

قوله صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلی مولاه؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام منّی کهارون من موسی؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام منّی وأنا منه؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام منّی کنفسی، طاعته طاعتی، ومعصیته معصیتی؛

وقوله صلی الله علیه وآله: حرب علی علیه السلام حرب اللَّه وسلم علی علیه السلام سلم اللَّه؛

وقوله صلی الله علیه وآله: ولی علی علیه السلام ولی اللَّه وعدوّ علی عدوّ اللَّه؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام حجة اللَّه وخلیفته علی عباده؛

وقوله صلی الله علیه وآله: حبّ علی علیه السلام إیمان وبغضه کفر؛

وقوله صلی الله علیه وآله: حزب علی علیه السلام حزب اللَّه وحزب أعدائه حزب الشیطان؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام مع الحقّ والحقّ معه لایفترقان حتّی یردا علی الحوض؛

وقوله صلی الله علیه وآله: علی علیه السلام قسیم الجنّة والنّار؛

وقوله صلی الله علیه وآله: من فارق علیاًعلیه السلام فقد فارقنی، ومن فارقنی فقد فارق اللَّه عزّوجلّ؛

وقوله صلی الله علیه وآله: شیعة علی علیه السلام هم الفائزون یوم القیامة.

88 - حدّثنا القطّان، عن عبد الرحمان بن أبی حاتم، عن هارون بن إسحاق، عن عبدة بن سلیمان، عن کامل بن العلاء، عن حبیب بن أبی ثابت، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

یا علی! أنت صاحب حوضی، وصاحب لوائی، ومنجز عداتی، وحبیب قلبی، ووارث علمی، وأنت مستودع مواریث الأنبیاء، وأنت أمین اللَّه فی أرضه، وأنت حجة اللَّه علی بریته، وأنت رکن الإیمان، وأنت مصباح الدجی، وأنت منار الهدی، وأنت العلم المرفوع لأهل الدنیا، من تبعک نجا، ومن تخلّف عنک هلک.

ص:138

«هر که من مولای اویم، علی مولای او است.»

و «علی نسبت به من، چون هارون نسبت به موسی است.»

و «علی از من است و من از علی.»

و «علی نسبت به من، چون جان من است، اطاعت از او، اطاعت از من و نافرمانی از او، نافرمانی از من است.»

و «جنگ با علی، جنگ با خداست و سازش با علی، سازش با خدا است.»

و «دوست علی، دوست خداست و دشمن او، دشمن خدا است.»

و «علی حجّت و خلیفه خدا بر بندگان است.»

و «دوستی علی، نشانه ایمان و دشمنی با او، نشانه کفر است.»

و «حزب علی حزب خداست و حزب دشمنان او، حزب شیطان است.»

و «علی با حق است، همان طور که حق با علی است و این دو از هم جدا نشوند تا این که بر کنار حوض کوثر به من ملحق شوند.»

و «علی قسمت کننده بهشت و دوزخ است.»

و «هر کس از علی جدا شود از من جدا شده و هر کس از من جدا شود، از خدا جدا شده است.»

و «فقط شیعیان علی، رستگاران روز قیامت هستند.» (1)

88 - ابن عبّاس می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! تو صاحب حوض کوثر و پرچمدار منی و وعده های مرا برآورده می کنی. تو دوست صمیمی من و وارث دانش من و امانت دار میراث پیامبرانی، تو امین خدا در زمین و حجّت او بر مردم هستی، رکن ایمان و چراغ هدایت در تاریکی ها تو هستی، تو نشانه برافراشته شده برای اهل دنیا می باشی، هر کس از تو پیروی کند، نجات یابد و هر کس از تو تخلف ورزد نابود شود.

ص:139


1- 123. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 20، حدیث 1.

وأنت الطریق الواضح، وأنت الصراط المستقیم، وأنت قائد الغرّ المحجّلین، وأنت یعسوب المؤمنین، وأنت مولی من أنا مولاه وأنا مولی کل مؤمن ومؤمنة، لا یحبّک إلاّ طاهر الولادة، ولا یبغضک إلاّ خبیث الولادة.

وما عرج بی ربّی عزّ وجلّ إلی السماء قطّ وکلّمنی ربّی إلاّ قال لی: «یا محمّد! اقرأ علیاً منّی السلام وعرّفه أنّه إمام أولیائی ونور أهل طاعتی.»

فهنیئاً لک یا علی! هذه الکرامة.

89 - حدّثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق رضی الله عنه، عن محمّد بن جریر الطبری، عن أحمد بن رشید، عن سعید بن خیثم خثیم ، عن سعد، عن الحسن البصری

أنّه بلغه أنّ زاعماً یزعم أنّه ینتقص علیاًعلیه السلام، فقام فی أصحابه یوماً فقال:

لقد هممت أن أغلق بابی ثمّ لا أخرج من بیتی حتّی یأتینی أجلی، بلغنی أنّ زاعماً منکم یزعم أنّی أنتقص خیر الناس بعد نبیناصلی الله علیه وآله و أنیسه وجلیسه والمفرّج للکرب عنه عند الزلازل، والقاتل للأقران یوم التنازل، لقد فارقکم رجل قرأ القرآن فوقّره، وأخذ العلم فوفّره، وحاز البأس فاستعمله فی طاعة ربّه، صابراً علی مضض الحرب، شاکراً عند اللأواء والکرب.

فعمل بکتاب ربّه ونصح لنبیه وابن عمّه وأخیه، آخاه دون أصحابه وجعل عنده سرّه، وجاهد عنه صغیراً وقاتل معه کبیراً، یقتل الأقران، وینازل الفرسان دون دین اللَّه حتّی وضعت الحرب أوزارها، متمسّکاً بعهد نبیه لا یصدّه صادّ، ولا یمالی علیه مضادّ، ثمّ مضی النبی صلی الله علیه وآله وهو عنه راض.

ص:140

تو راه روشن و صراط مستقیم هستی، پیشوای دست و روسفیدان و سرور و رهبر مؤمنان می باشی، تو مولای هر کسی هستی که من مولای او هستم و من مولای تمام مؤمنانم، دوست ندارد تو را مگر پاک زاده و با تو دشمنی نمی ورزد مگر ناپاک و حرامزاده.

پروردگارم هیچ گاه مرا به آسمان بالا نبرد و با من سخن نگفت، مگر این که فرمود:

«ای محمّد! سلام مرا به علی برسان و به او خبر ده که امام دوستان من و نور اهل طاعت من است.»

پس گوارا باد بر تو این کرامت، ای علی! (1)

89 - سعید بن خیثم از قول سعد می گوید: حسن بصری شنید که برخی گمان می کنند او به علی علیه السلام خرده وایراد می گیرد. روزی در بین یاران خود ایستاد و گفت:

تصمیم گرفته بودم که (از شدت ناراحتی) تا آخر عمر از خانه بیرون نیایم و باکسی کاری نداشته باشم، شنیده ام یکی از شما مرا متّهم کرده که من به کسی خرده می گیرم که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله بهترین مردم بود، انیس و همنشین او بود، هنگام گرفتاری از او رفع گرفتاری می کرد، در جنگ ها هم نبردان خود را از پای در می آورد.

بی تردید مردی از میان شما رفت که قرآن را با احترام قرائت می کرد، علم وافر داشت و جنگاوری اش را در طاعت پروردگارش به کار می بست، در سختی های جنگ شکیبا بود و در ناملایمات زندگی شکرگزار.

به کتاب خدا عمل کرد و خیر خواه پیامبر خداصلی الله علیه وآله پسر عمو وبرادرش بود؛ پیامبرصلی الله علیه وآله نیز از بین همه یارانش او را به عنوان برادر برگزید و اسرارش را به او سپرد؛ از کوچکی به همراه او جهاد می کرد و در بزرگ سالی به همراهش نبرد می نمود. به خاطر دین خدا تا انتهای جنگ، پهلوانان را می کشت وبا یکه سواران مبارزه می کرد. متمسّک به سفارش پیامبرش بود و هیچ چیزی مانع او نمی شد و مخالفی بر او چیره نمی گشت. پیامبر خداصلی الله علیه وآله در حالی که از او راضی بود رحلت فرمود.

ص:141


1- 124. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 50، حدیث 14.

أعلم المسلمین علماً، وأفهمهم فهماً، وأقدمهم فی الإسلام، لا نظیر له فی مناقبه، ولا شبیه له فی ضرائبه، فظلفت نفسه عن الشهوات، وعمل للَّه فی الغفلات، وأسبغ الطهور فی السبرات، وخشع للَّه فی الصلوات، وقطع نفسه عن اللذات، مشمراً عن ساق، طیب الأخلاق، کریم الأعراق، اتّبع سنن نبیه واقتفی آثار ولیه. فکیف أقول فیه ما یوبقنی وما أحد أعلمه یجد فیه مقالاً فکفّوا عنّا الأذی وتجنّبوا طریق الردی.

90 - حدّثنا إبن موسی، عن إبن زکریا، عن إبن حبیب، عن عبد الرحیم بن علی الجبلی، عن الحسن بن نضر [نصر] الخزّاز، عن عمر بن طلحة، عن أسباط بن نضر، عن سماک بن حرب، عن سعید بن جبیر قال:

أتیت عبد اللَّه بن عبّاس، فقلت له: یابن عم رسول اللَّه! إنّی جئتک أسألک عن علی بن أبی طالب واختلاف الناس فیه؟

فقال ابن عبّاس: یابن جبیر! جئتنی تسألنی عن خیر خلق اللَّه من الأُمّة بعد محمّد نبی اللَّه صلی الله علیه وآله، جئتنی تسألنی عن رجل کانت له ثلاثة آلاف منقبة فی لیلة واحدة وهی لیلة القربة؟

یابن جبیر! جئتنی تسألنی عن وصی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ووزیره و خلیفته وصاحب حوضه ولوائه وشفاعته؟

والّذی نفس ابن عبّاس بیده! لو کانت بحار الدنیا مداداً، والأشجار أقلاماً، وأهلها کتّاباً فکتبوا مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام و فضائله من یوم خلق اللَّه عزّ وجلّ الدنیا إلی أن یفنیها، ما بلغوا معشار ما آتاه اللَّه تبارک وتعالی.

ص:142

علی، عالم ترین، فهیم ترین وپیشگام ترین مسلمانان بود، ودر مناقب و فضایل همانند نداشت، خود را از شهوات باز گرفت و در اوقات غفلتِ دیگران، او برای خدا کار می کرد. هنگام سرما، طهارت کامل انجام می داد و در نماز خاشع بود، به لذّت جویی نپرداخت، خوش اخلاقی را همّت خود قرار داد، نیاکانش بزرگوار بودند و پیرو روش های پیامبر، و دنباله روی ولی خود بود.

چگونه درباره چنین کسی چیزی بگویم که موجب نابودی ام شود و کسی را هم نمی شناسم که جرأت بدگویی از او را داشته باشد. بس کنید، ما را آزار ندهید و خود را از گمراهی و نابودی دور نگه دارید. (1)

90 - سعید بن جبیر می گوید:

پیش ابن عبّاس رفتم تا در مورد علی بن ابی طالب و اختلاف مردم درباره او پرسش کنم.

ابن عبّاس گفت: ای پسر جبیر! آمدی در مورد بهترین خلق خدا پس از پیامبر بپرسی؟ آمدی در مورد کسی تحقیق کنی که فقط در یک شب که آن لیلة القربة است (2)، سه هزار منقبت داشت؟

ای پسر جبیر! آمدی درباره وصی پیامبر و وزیر و خلیفه او و صاحب حوض کوثر و پرچمدار رسول خداصلی الله علیه وآله و صاحب شفاعت او بپرسی؟

به خدایی که جان ابن عبّاس در اختیار اوست! اگر همه دریاها مرکب شود و همه درختان قلم و همه خلق خدا نویسنده شوند و از روزی که خداوند، جهان را آفریده تا پایان دنیا مشغول نوشتن شوند، یک دهم فضایل و مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام را هم نمی توانند بنویسند. (3)

ص:143


1- 125. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 67، حدیث 1.
2- 126. قِربة به معنی ظرفی است که با آن آب می آورند ومنظور از لیلة القِربَة، شبی است که امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام، در جنگ بدربرای آوردن آب رفته بودند و سه هزارفرشته برآن حضرت سلام کردند. {رجوع شود به بحار الأنوار: ج 40 ص 8}.
3- 127. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 82، حدیث 15.

91 - حدّثنا ماجیلویة، عن عمّه، عن محمّد بن علی الکوفی، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل، عن جابر بن یزید، عن أبی الزبیر المکی، عن جابر بن عبد اللَّه الأنصاری قال:

قال النبی صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی اصطفانی واختارنی وجعلنی رسولاً وأنزل علی سید الکتب.

فقلت: إلهی! وسیدی! إنّک أرسلت موسی إلی فرعون فسألک أن تجعل معه أخاه هارون وزیراً، تشدّ به عضده وتصدق به قوله وإنّی أسألک یا سیدی! وإلهی! أن تجعل لی من أهلی وزیراً، تشدّ به عضدی، فجعل اللَّه لی علیاً وزیراً وأخاً وجعل الشجاعة فی قلبه وألبسه الهیبة علی عدوّه. وهو أوّل من آمن بی وصدّقنی وأوّل من وحّد اللَّه معی، وإنّی سألت ذلک ربّی عزّ وجلّ فأعطانیه.

فهو سید الأوصیاء، اللحوق به سعادة، والموت فی طاعته شهادة، واسمه فی التوراة مقرون إلی اسمی، وزوجته الصدّیقة الکبری ابنتی، وابناه سیدا شباب أهل الجنّة ابنای.

وهو وهما والأئمّة بعدهم حجج اللَّه علی خلقه بعد النبیین، وهم أبواب العلم فی أمّتی، من تبعهم نجا من النار، ومن اقتدی بهم هدی إلی صراط مستقیم، لم یهب اللَّه عزّ وجلّ محبّتهم لعبد إلاّ أدخله اللَّه الجنّة.

ص:144

91 - جابر بن عبداللَّه انصاری نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

به راستی که خداوند، مرا برگزید وبه عنوان رسول قرار داد و برترین کتاب را بر من نازل فرمود.

پس از آن عرض کردم: خدایا! مولای من! آن گاه که موسی را به سوی فرعون فرستادی، از تو درخواست کرد، برادرش هارون را وزیر او قرار دهی، تا کمک او باشد و او را تصدیق کند، خدایا! من هم از تو می خواهم کسی را از خاندانم، به عنوان کمک من قرار بدهی تا وزیر من باشد.

پس خداوند، علی علیه السلام را به عنوان وزیر و برادر من قرار داد، شجاعت را در قلبش قرار داد و هیبتش را در دل دشمن انداخت.

علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد، مرا تصدیق کرد و همراه من، خدای یگانه را پرستید، من آن را از خدا خواستم و خدا هم او را به من عطا فرمود.

پس او سید اوصیا است، پیوستن به او، سعادت است و مرگ در راه او شهادت. نام علی در تورات، در کنار نام من است و همسر او، صدیقه کبری، دختر من است، دو پسر او که آقای جوانان اهل بهشت هستند، پسران منند.

بعد از پیامبران، علی و دو پسر او و امامان پس از آن ها، حجّت های خدا بر مردم هستند، آنان درهای علم در میان اُمّت من هستند. هر کس از آن ها پیروی کند از آتش نجات یافته و آن که به ایشان اقتدا کند به راه راست هدایت شده است. خدای بزرگ، دوستی آن ها را به بنده ای نبخشیده، جز این که او را داخل بهشت خواهد کرد. (1)

ص:145


1- 128. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 6، حدیث 5.

92 - حدّثنا الحافظ، عن عبد اللَّه بن یزید، عن محمّد بن ثواب، عن إسحاق بن منصور، عن کادح البجلی، عن عبد اللَّه بن لهیعة، عن عبد الرحمان - یعنی إبن زیاد -، عن سلمة بن یسار، عن جابر بن عبد اللَّه قال:

لمّا قدم علی علیه السلام علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بفتح خیبر، قال له رسول اللَّه:

لو لا أن تقول فیک طوائف من أمتی ما قالت النصاری للمسیح عیسی بن مریم لقلت فیک الیوم قولاً لا تمرّ بملاء إلاّ أخذوا التراب من تحت رجلیک ومن فضل طهورک یستشفون به، ولکن حسبک أن تکون منّی وأنا منک، ترثنی وأرثک، وأنّک منی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبی بعدی وأنّک تبرئ ذمّتی، وتقاتل علی سنّتی، وأنّک غداً علی الحوض خلیفتی، وأنّک أوّل من یرد علی الحوض، وأنّک أوّل من یکسی معی، وأنّک أوّل داخل الجنّة من أُمّتی، وأنّ شیعتک علی منابر من نور مبیضّة وجوههم حولی، أشفع لهم ویکونوا غداً فی الجنّة جیرانی، وأنّ حربک حربی، وسلمک سلمی، وأنّ سرّک سرّی وعلانیتک علانیتی، وأنّ سریرة صدرک کسریرتی، وأنّ ولدک ولدی.

وأنّک تنجز عداتی، وأنّ الحق معک، وأنّ الحق علی لسانک وقلبک وبین عینیک، الإیمان مخالط لحمک ودمک کما خالط لحمی ودمی، وأنّه لن یرد علی الحوض مبغض لک ولن یغیب عنه محبّ لک حتّی یرد الحوض معک.

قال فخرّ علی علیه السلام ساجداً، ثمّ قال: الحمد للَّه الّذی أنعم علی بالإسلام وعلّمنی القرآن وحبّبنی إلی خیر البریة خاتم النبیین وسید المرسلین إحساناً منه وفضلاً منه علی.

قال: فقال النبی صلی الله علیه وآله: لو لا أنت لم یعرف المؤمنون بعدی.

ص:146

92 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید:

هنگامی که امام علی علیه السلام مژده فتح خیبر را برای پیامبر خداصلی الله علیه وآله آورد، حضرت به او فرمود: اگر برخی از امت من، در مورد تو سخنانی را نمی گفتند آن گونه که نصاری درباره عیسی چنین گفتند، در باره تو چیزهایی می گفتم که مردم خاک زیر پایت و زیادی آب وضویت را به عنوان شفا می گرفتند، با این حال همین برای تو کافی است که: تو از منی و من از توام؛ تو، وارث منی و من هم وارث تو؛ تو نسبت به من به منزله هارون هستی نسبت به موسی، جز این که بعد از من پیامبری نیست. دَین مرا تو ادا می کنی، به روش من جنگ می کنی و فردای قیامت بر حوض کوثر خلیفه من می باشی.

تو نخستین کسی هستی که سر حوض کوثر بر من وارد می شوی. اوّلین کسی هستی که همراه من جامه بر تن می کنی، اولین کسی هستی که از اُمّت من وارد بهشت می شوی؛ شیعیان تو بر منبرهایی از نور و با روی سفید، گرداگرد من باشند و من هم آن ها را شفاعت می کنم وآنان همسایه های من در بهشتند. جنگ و صلح با تو، جنگ و صلح با من است، راز و سرّ تو، راز و سرّ من است؛ آشکار تو آشکار من و فرزندان تو، فرزندان من هستند.

این تویی که به وعده های من عمل می کنی، همیشه حق با تو بوده و بر زبان تو جاری و در قلب و چشم توست. ایمان با گوشت و خون تو آمیخته است؛ همان گونه که با گوشت وخون من آمیخته است؛ و هرگز دشمن تو بر حوض کوثر نرسد و دوست تو نیز از آن غایب نمی شود تا این که به همراه تو وارد آن شود.

جابر می گوید: در این هنگام علی علیه السلام بر سجده افتاد و گفت: حمد خدا را که نعمت مسلمانی به من داد، مرا قرآن آموخت و به فضل و احسان خودش مرا محبوب بهترین مردم، آخرین پیامبر و آقای پیامبران قرار داد.

جابر می گوید: آن گاه پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ای علی! اگر تو نبودی، پس از من مؤمنان شناخته نمی شدند. (1)

ص:147


1- 129. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 21، حدیث 1.

93 - حدّثنا ماجیلویه، عن عمّه، عن الکوفی، عن علی بن عثمان، عن محمّد بن الفرات، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن أبیه، عن جده علیهم السلام

قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ علی بن أبی طالب علیه السلام خلیفة اللَّه وخلیفتی وحجّة اللَّه وحجّتی وباب اللَّه وبابی، وصفّی اللَّه وصفیی، وحبیب اللَّه وحبیبی، وخلیل اللَّه وخلیلی، وسیف اللَّه وسیفی.

وهو أخی وصاحبی ووزیری ووصیی، محبّه محبّی، ومبغضه مبغضی، وولیه ولیی، وعدوّه عدوّی، وحربه حربی، وسلمه سلمی، وقوله قولی، وأمره أمری، وزوجته ابنتی، وولده ولدی، وهو سید الوصیین، وخیر أُمّتی أجمعین.

94 - حدّثنا حمزة العلوی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد،

عن علی بن موسی الرضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا علی! أنت أخی و وزیری و صاحب لوائی فی الدنیا و الآخرة و أنت صاحب حوضی، من أحبّک أحبّنی و من أبغضک أبغضنی.

95 - حدّثنا الهمدانی، عن علی بن إبراهیم، عن جعفر بن سلمة، عن الثقفی، عن محمّد بن أبی علی [محمّد بن علی ، عن العبّاس بن عبد اللَّه، عن عبدالرحمان بن الأسود، عن عبد الرحمان بن مسعود، عن علی علیه السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أحبّ أهل بیتی إلی وأفضل من أترک بعدی علی بن أبی طالب علیه السلام.

ص:148

93 - امام باقر از پدرانش علیهم السلام نقل می کند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

علی بن ابی طالب، خلیفه خدا و خلیفه من است، او حجّت خدا و حجّت من است، او دروازه (شناخت) خدا و من است، برگزیده خدا و من است، حبیب خدا و حبیب من است. رفیق خدا و رفیق من است و شمشیر خدا و شمشیر من است.

علی برادر، یار، وزیر و وصی من است، دوست او دوست من است و دشمن او، دشمن من؛ جنگ با او، جنگ با من است و سازش با او، سازش با من؛ سخن او، سخن من است و فرمانش، فرمان من؛ همسر او، دخترم فاطمه است و فرزندانش و فرزندان منند؛ او آقای اوصیا و بهترین فرد اُمّت من است. (1)

94 - امام رضاعلیه السلام از پدران گرامش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ای علی! تو در دنیا و آخرت برادر، وزیر و پرچمدار من هستی؛

تو صاحب حوض کوثری؛ هر که تو را دوست دارد مرا دوست داشته و آن که تو را دشمن دارد، با من دشمنی کرده است. (2)

95 - ابن مسعود از قول امام علی علیه السلام نقل می کند که فرمود: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمودند:

محبوب ترین فرد خاندانم و برترین کسی که پس از خودم به جا می گذارم، علی بن ابی طالب است. (3)

ص:149


1- 130. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 36، حدیث 17.
2- 131. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 14، حدیث 11.
3- 132. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 19.

96 - حدّثنا الهمدانی، عن علی بن إبراهیم، عن جعفر بن سلمة، عن الثقفی، عن الحکم بن سلیمان، عن علی بن هاشم، عن عمرو بن حریث الأشجعی، عن بردعة بن عبد الرحمان، عن أبی الخلیل، عن سلمان رحمه الله قال:

دخلت علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عند الموت، فقال:

علی بن أبی طالب أفضل من ترکت بعدی.

97 - حدّثنا الحسین بن أحمد بن إدریس، عن أبیه، عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعری، عن إبراهیم بن هاشم، عن عمرو بن عثمان، عن محمّد بن عذافر، عن أبی حمزة، عن علی بن الحزور، عن القاسم، عن أبی سعید قال:

أتت فاطمةعلیها السلام النبی صلی الله علیه وآله فذکرت عنده ضعف الحال.

فقال لها: أ ما تدرین ما منزلة علی علیه السلام عندی، کفانی أمری وهو ابن اثنتی عشرة سنة وضرب بین یدی بالسیف وهو ابن ست عشرة سنة، وقتل الأبطال وهو ابن تسع عشرة سنة، وفرّج همومی وهو ابن عشرین سنة، ورفع باب خیبر وهو ابن اثنتین وعشرین سنة کاملة، وکان لا یرفعه خمسون رجلاً.

قال: فأشرق لون فاطمةعلیها السلام ولم تقر قدماها حتّی أتت علیاًعلیه السلام فأخبرته.

فقال: کیف لو حدثتک بفضل اللَّه علی کلّه.

98 - حدّثنا إبن الولید، عن محمّد بن أبی القاسم، عن محمّد بن علی الصیرفی، عن محمّد بن سنان، عن المفضل بن عمر؛

عن أبی عبد اللَّه الصادق، عن أبیه عن جده علیهم السلام قال:

بلغ أمّ سلمة زوجة النبی صلی الله علیه وآله، أنّ مولی لها یتنقص [ینتقص] علیاً ویتناوله، فأرسلت إلیه. فلمّا أن صار إلیها قالت له: یا بنی! بلغنی أنّک تتنقص [تنتقص] علیاً وتتناوله.

قال لها: نعم یا اُمّاه.

ص:150

96 - سلمان فارسی می گوید: هنگام رحلت پیامبر خداصلی الله علیه وآله، خدمتش رسیدم، فرمود:

علی بن ابی طالب بهترین کسی است که پس از خود به جا می گذارم. (1)

97 - أبو سعید می گوید:

روزی فاطمه علیها السلام نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و اظهار کسالت کرد.

پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود: مگر نمی دانی علی علیه السلام چه مقامی نزد من دارد؟

12 ساله بود که کارهای مرا اداره می کرد، در 16 سالگی برابرم شمشیر می زد و 19 ساله بود که پهلوان ها را کشت. در 20 سالگی همّ و غم مرا برطرف می کرد. 22 ساله بود که در خیبر را از جا کند، دری که 50 مرد هم نمی توانستند آن را جابه جا کنند.

در این هنگام چهره فاطمه علیها السلام از شادی برافروخت و آرام و قرار نداشت تا نزد علی علیه السلام برگشت و به او گزارش داد.

علی علیه السلام در جوابش فرمود: پس اگر همه فضایلی را که خدا به من داده برایت بازگو کنم، چه حالی پیدا می کنی؟ (2)

98 - امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و از جدّ والا مقامش نقل می فرماید:

روزی به اُمّ سلمه، همسر پیامبرصلی الله علیه وآله خبر رسید که یکی از نزدیکانش از علی علیه السلام بدگویی می کند، او را خواست و گفت: آیا این خبر صحّت دارد؟

گفت: بله مادر!

ص:151


1- 133. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 20.
2- 134. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 62، حدیث 13.

قالت: اقعد، ثکلتْکَ اُمّک! حتّی أحدّثک بحدیث سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، ثمّ اختر لنفسک، إنّا کنّا عند رسول اللَّه صلی الله علیه وآله تسع نسوة وکانت لیلتی ویومی من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فدخل النبی صلی الله علیه وآله و هو متهلل أصابعه فی أصابع علی علیه السلام واضعاً یده علیه، فقال:

یا اُمّ سلمة! اخرجی من البیت أخلّیه لنا.

فخرجت وأقبلا یتناجیان، أسمع الکلام وما أدری ما یقولان، حتّی إذا قلت: قد انتصف النهار فأتیت الباب، فقلت: أدخل یا رسول اللَّه؟

قال: لا. فکبوت کبوة شدیدة، مخافة أن یکون ردّنی من سخطة [سخطه] أو نزل فی شی ء من السماء، ثمّ لم ألبث أن أتیت الباب الثانیة، فقلت: أدخل یا رسول اللَّه؟ قال: لا. فکبوت کبوة أشدّ من الأولی، ثمّ لم ألبث حتّی أتیت الباب الثالثة، فقلت: أدخل یا رسول اللَّه؟

فقال: اُدخل یا اُمّ سلمة.

فدخلت وعلی علیه السلام جاثّ بین یدیه وهو یقول: فداک أبی واُمّی یا رسول اللَّه! إذا کان کذا وکذا فما تأمرنی؟

قال: آمرک بالصبر.

ثمّ أعاد علیه القول الثانیة، فأمره بالصبر، فأعاد علیه القول الثالثة.

فقال له: یا علی، یا أخی! إذا کان ذاک منهم فسلّ سیفک، وضعه علی عاتقک واضرب به قدماً قدماً حتّی تلقانی وسیفک شاهر یقطر من دمائهم.

ثمّ التفت صلی الله علیه وآله إلی، فقال لی: واللَّه! ما هذه الکأبة یا اُمّ سلمة!

قلت: للّذی کان من ردّک لی یا رسول اللَّه!

فقال لی: واللَّه! ما رددتک من موجدة وإنّک لعلی خیر من اللَّه ورسوله، لکن أتیتنی وجبرئیل عن یمینی وعلی عن یساری وجبرئیل یخبرنی بالأحداث الّتی تکون من بعدی وأمرنی أن أوصی بذلک علیاً.

ص:152

اُمّ سلمه گفت: مادرت به عزایت بگرید! چه کار زشتی کردی! بنشین تا آنچه از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیده ام برایت بگویم، پس در کارت تجدید نظر کن.

ما نُه زن، همسران پیامبر بودیم، در یک شب و روزی که نوبت من بود، پیامبرصلی الله علیه وآله در حالی که دست در دست علی علیه السلام داشت، وارد خانه من شد و فرمود: از اطاق بیرون شو و ما را تنها بگذار.

من خارج شدم و آن ها مشغول صحبت شدند. از بیرون فقط همهمه آن ها را می شنیدم، ولی نمی فهمیدم که چه می گویند. نصف روز گذشت، آمدم پشت در، اجازه ورود گرفتم، ولی اجازه نفرمود. ترسیدم شاید از من ناراحت شده یا آیه ای در مورد من نازل شده است. مدتی درنگ کردم، دوباره اجازه خواستم، باز فرمود: نه.

بیشتر ترسیدم و ناراحت شدم. برای بار سوّم در زدم.

فرمود: وارد شو.

وارد شدم، علی علیه السلام دو زانو برابر پیامبرصلی الله علیه وآله نشسته بود و عرض می کرد: پدر و مادرم قربان شما! اگر چنین و چنان شد، چه دستوری می فرمایید؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: دستور صبر است.

دوباره پرسید، فرمود: صبر.

در مرتبه سوم، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای علی، ای برادرم! اگر چنین کردند شمشیر بردار، آن قدر بزن و پیش برو تا در حالی که خون از شمشیرت می چکد، به دیدار من بیایی.

سپس رو به من فرمود: ای ام سلمه! چرا افسرده ای؟

عرض کردم: ترسیدم از من ناراحت شده ای.

فرمود: به خدا سوگند! من تو را از روی خشم و ناراحتی بیرون ننمودم؛ چرا که تو در نظر خدا و رسولش نیکویی، ولی هنگامی که تو آمدی، جبرئیل سمت راست من بود و علی علیه السلام در سمت چپ، جبرئیل گزارش پیشامدهای پس از مرا می داد و سفارش می کرد که آن ها را به علی علیه السلام وصیت کنم.

ص:153

یا اُمّ سلمة! اسمعی واشهدی، هذا علی بن أبی طالب علیه السلام أخی فی الدنیا وأخی فی الآخرة.

یا اُمّ سلمة! اسمعی واشهدی، هذا علی بن أبی طالب وزیری فی الدنیا ووزیری فی الآخرة.

یا اُمّ سلمة! اسمعی واشهدی، هذا علی بن أبی طالب حامل لوائی فی الدنیا وحامل لوائی غداً فی القیامة.

یا اُمّ سلمة! اسمعی واشهدی، هذا علی بن أبی طالب وصیی وخلیفتی من بعدی وقاضی عداتی والذائد عن حوضی.

یا اُمّ سلمة! اسمعی اشهدی، هذا علی بن أبی طالب سید المسلمین، وإمام المتقین، وقائد الغرّ المحجّلین، وقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین.

قلت: یا رسول اللَّه مَن الناکثون؟

قال: الذین یبایعونه بالمدینة وینکثون بالبصرة.

قلت: مَن القاسطون؟

قال: معاویة و أصحابه من أهل الشام.

قلت: من المارقون؟

قال: أصحاب النهروان.

فقال مولی اُمّ سلمة: فرّجت عنّی فرّج اللَّه عنک. واللَّه! لا سببت علیاً أبداً.

ص:154

ای اُمّ سلمه! بشنو و گواه باش که این علی بن ابی طالب برادر من است در دنیا و آخرت.

ای اُمّ سلمه! بشنو و گواه باش که این علی بن ابی طالب وزیر من در دنیا و آخرت است.

ای امّ سلمه! بشنو و گواه باش که این علی، پرچمدار من است در دنیا و فردای قیامت.

ای اُمّ سلمه! بشنو و گواه باش که این علی، وصی و خلیفه من است، به وعده های من عمل می نماید و نااهلان را از حوض کوثر دور می کند.

ای اُمّ سلمه! بشنو و گواه باش که این علی، آقای مسلمانان، امام پرهیزکاران، پیشوای دست و روسفیدان و کشنده ناکثان و قاسطان و مارقان است.

عرض کردم: ای پیامبر خدا! ناکثان چه کسانی هستند؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آن ها که در مدینه بیعت کنند و در بصره بیعت شکنی نمایند.

گفتم: قاسطان کیانند؟

فرمود: معاویه و اصحاب شامی او.

گفتم: مارقان چه کسانی هستند؟

فرمود: اصحاب نهروان.

در این هنگام شخصی که از امام علی علیه السلام بدگویی کرده بود، گفت:

عقده دلم را گشودی، خدا در کار تو گشایش قرار دهد. به خدا قسم! دیگر هرگز از علی علیه السلام بدگویی نمی کنم. (1)

ص:155


1- 135. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 60، حدیث 10.

نبذة من فضائله الأخری

99 - حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ البغدادی، عن الحسن بن عبد اللَّه بن محمّد التمیمی، عن أبیه، عن الرضا، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

خُلقت أنا وعلی من نور واحد.

100 - حدّثنا الورّاق، عن علی بن محمّد بن عنبسة، عن دارم، عن الرّضاعلیه السلام، عن آبائه علیهم السلام: عن النبی صلی الله علیه وآله قال:

خلق اللَّه عزّ وجلّ مائة ألف نبی وأربعة وعشرین ألف نبی؛ أنا أکرمهم علی اللَّه ولا فخر.

و خلق اللَّه عزّ وجلّ مائة ألف وصی وأربعة وعشرین ألف وصی فعلی أکرمهم علی اللَّه وأفضلهم.

101 - حدّثنا أبی، عن محمّد بن یحیی العطّار، عن الحسین بن إسحاق التاجر قال: حدّثنا علی بن مهران، عن الحسن بن سعید، عن الحسین بن علوان، عن زیاد بن المنذر، عن بدر بن عبد اللَّه، عن أنس بن مالک قال:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

یدخل علیکم من هذا الباب خیر الأوصیاء وسید الشهداء و أدنی الناس منزلة من الأنبیاء.

فدخل علی بن أبی طالب علیه السلام فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: وما لی لا أقول هذا یا أبا الحسن! وأنت صاحب حوضی والموفی بذمّتی والمؤدّی عنّی دینی.

ص:156

فضایلی دیگر از حضرت علی "علیه السلام"

99 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

من و علی از یک نور آفریده شدیم. (1)

100 - امام رضا از پدران بزرگوارش و از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود:

خداوند یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آفرید که من گرامی ترین آن ها نزد خدایم، ومن بر این فخر و مباهات نمی کنم.

و خداوند یکصد و بیست و چهار هزار وصی آفرید که علی علیه السلام در پیشگاه خدا برتر و گرامی تر از همه آن هاست. (2)

101 - انس فرزند مالک می گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

اکنون بهترین اوصیا، آقا و سرور شهیدان و کسی که نزدیک ترین مقام را به پیامبران دارد، از این در وارد می شود.

آن گاه علی بن ابی طالب علیه السلام از در وارد شد. پیامبر فرمود: ای ابا الحسن! چرا چنین نگویم؟ حق همین است که گفتم؛ چون تو صاحب حوض کوثر هستی، تو وفا کننده عهد و پیمان من و پرداخت کننده دَین من هستی. (3)

ص:157


1- 136. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 41، حدیث 10.
2- 137. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 41، حدیث 11.
3- 138. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 37، حدیث 10.

102 - حدّثنا الهمدانی رحمه الله، عن علی بن إبراهیم بن هاشم، عن جعفر بن سلمة، عن الثقفی، عن أحمد بن عمران، عن الحسن بن عبد اللَّه، عن خالد بن عیسی الأنصاری، عن عبد الرحمان بن أبی لیلی رفعه قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

الصدّیقون ثلاثة: حبیب النجار، مؤمن آل یاسین الّذی یقول «اتَّبِعُوا المُرْسَلِینَ اتّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُکُمْ أَجْرَاً وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (1) وحزقیل، مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب علیه السلام وهو أفضلهم.

103 - حدّثنا الطالقانی، عن الحسن بن علی العدوی، عن الحسین بن أحمد الطفاوی، عن قیس بن الربیع، عن سعد الخفاف، عن عطیة العوفی، عن مخدوج بن زید الذهلی؛

أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله آخی بین المسلمین ثمّ قال:

یا علی! أنت أخی وأنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبی بعدی.

أما علمت یا علی! أنّه أوّل من یدعی به یوم القیامة یدعی بی، فأقوم عن یمین العرش فأکسی حلّة خضراء من حلل الجنّة ثمّ یدعی بأبینا إبراهیم علیه السلام، فیقوم عن یمین العرش فی ظله فیکسی حلّة خضراء من حلل الجنّة، ثمّ یدعی بالنبیین بعضهم علی أثر بعض فیقومون سماطین عن یمین العرش فی ظلّه ویکسون حللاً خضراء من حلل الجنّة؟

ألا وإنّی أخبرک یا علی! أنّ أُمّتی أوّل الأمم یحاسبون یوم القیامة.

ثمّ أبشّرک یا علی! أنّ أوّل من یدعی یوم القیامة یدعی بک، هذا لقرابتک منّی ومنزلتک عندی، فیدفع إلیک لوائی وهو لواء الحمد،... مکتوب علیها ثلاثة أسطر:

الأوّل: بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

والآخر: الحمد للَّه ربّ العالمین.

ص:158


1- 139. سورة یس {36}: الآیة 20 - 21.

102 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

صدّیقان سه نفرند: حبیب نجّار، مؤمن آل یاسین، همان که می گوید: «از فرستادگان خدا پیروی کنید، همانان که از شما مزدی درخواست نمی کنند و خود هدایت شده اند» و حزقیل، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب علیه السلام، و او از همه اینان برتر است. (1)

103 - مخدوج بن زید ذهلی یکی از یاران پیامبر خداصلی الله علیه وآله می گوید:

پیامبرصلی الله علیه وآله، میان مسلمانان پیمان برادری بست؛ آن گاه به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! تو نیز برادر من هستی. تو برای من، مثل هارون برای موسی می باشی، جز این که پس از من پیامبری نمی آید.

ای علی! آیا نمی دانی من نخستین کسی هستم که روز قیامت فراخوانده می شوم، آن گاه در سمت راست عرش می ایستم در حالی که لباس سبزی از لباس های بهشتی بر تن دارم. پس از آن پدرمان، ابراهیم، و سپس سایر پیامبران را یکی پس از دیگری صدا می کنند و در دو صف، در کنار عرش می ایستند؟

ای علی! آگاه باش که اُمّت من، نخستین اُمّتی است که به حساب آن ها رسیدگی می شود و مژده باد بر تو ای علی! که تو نخستین کسی هستی که فراخوانده می شوی و این به جهت نزدیکی و مقامی است که پیش من داری.

سپس پرچم مرا - که پرچم حمد است - به تو می دهند...

بر این پرچم سه سطر نوشته شده:

سطر اوّل: بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

سطر دوم: الحمدللَّه ربّ العالمین.

ص:159


1- 140. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 18.

والثالث: لا إله إلاّ اللَّه، محمّد رسول اللَّه.

... فتسیر باللواء والحسن عن یمینک والحسین عن یسارک حتّی تقف بینی وبین إبراهیم فی ظل العرش، فتکسی حلّة خضراء من حلل الجنّة. ثمّ ینادی مناد من عند العرش:

نعم الأب أبوک إبراهیم، ونعم الأخ أخوک علی...

104 - حدّثنا الحسن بن محمّد بن یحیی العلوی، عن جدّه یحیی بن الحسن، عن إبراهیم بن علی و الحسن بن یحیی معاً، عن نصر بن مزاحم، عن أبی خالد، عن زید بن علی، عن آبائه علیهم السلام

عن علی علیه السلام قال:

کان لی عشر من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لم یعطهن أحد قبلی ولایعطاهن أحد بعدی.

قال صلی الله علیه وآله لی: یا علی! أنت أخی فی الدنیا وأخی فی الآخرة، أنت أقرب الناس منّی موقفاً یوم القیامة، ومنزلی ومنزلک فی الجنّة متواجهان کمنزل الأخوین، وأنت الوصی، وأنت الولی، وأنت الوزیر، عدوّک عدوّی وعدوّی عدوّ اللَّه وولیک ولیی و ولیی ولی اللَّه عزّ وجلّ.

105 - حدّثنا الطالقانی، عن إسماعیل بن إبراهیم الحلوانی، عن أحمد بن منصور، عن هدبة بن عبدالوهاب، عن سعد بن عبدالحمید، عن عبداللَّه بن زیاد الیمانی، عن عکرمة بن عمار، عن إسحاق بن عبداللَّه بن أبی طلحة، عن انس بن مالک قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

نحن بنو عبدالمطّلب سادة أهل الجنّة: رسول اللَّه وحمزة سید الشهداء

وجعفر ذوالجناحین وعلی وفاطمة والحسن والحسین والمهدی.

106 - حدّثنا إبن المغیرة، عن جدّه الحسن بن علی، عن جدّه عبد اللَّه بن المغیرة، عن إسماعیل بن مسلم السکونی، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أحبّ إخوانی إلی علی بن أبی طالب علیه السلام وأحبّ أعمامی إلی حمزة.

ص:160

سطر سوّم: لا إله الاّ اللَّه محمّد رسول اللَّه.

... در حالی که حسن علیه السلام سمت راست تو و حسین علیه السلام در سمت چپ توست، پرچم را می آوری تا این که بین من و ابراهیم علیه السلام، در سایهّ عرش می ایستی، تو نیز لباس سبزی از لباس های بهشتی بر تن می کنی. سپس از جانب عرش صدا زنند که:

«چه پدر خوبی است پدرت ابراهیم و چه برادر خوبی است برادرت علی.» (1)

104 - حضرت امام علی علیه السلام می فرماید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله، ده چیز به من داد که به هیچ کس، نه پیش از من و نه پس از من داده نشده و آن ده چیز این است که فرمود:

ای علی! تو در دنیا و آخرت، برادر من هستی. جایگاه تو در قیامت از همه مردم به من نزدیک تر است. منزل من و تو در بهشت همانند منزل دو برادر رو به روی هم هستند. تو وصی، ولی و وزیر هستی. دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست. دوست تو، دوست من است و دوست من، دوست خداست. (2)

105 - انس بن مالک می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ما فرزندان عبدالمطلب، آقایان اهل بهشت هستیم؛ یعنی رسول خدا، حمزه، سیدالشهداء، جعفر طیار (که دو بال در بهشت دارد)، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم السلام. (3)

106 - امام صادق علیه السلام از پدرانش و ایشان از پیامبر خداصلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود:

محبوب ترین برادرانم، علی بن ابی طالب و بهترین عموهایم حمزه است. (4)

ص:161


1- 141. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 52، حدیث 13.
2- 142. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 8.
3- 143. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 15.
4- 144. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 82، حدیث 7.

مناقب علی "علیه السلام" فی کلام له

107 - حدّثنا الطالقانی عن الهمدانی، عن المنذر بن محمّد، عن جعفر بن سلیمان، عن عبد اللَّه بن الفضل، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة، قال:

قال أمیرالمؤمنین علیه السلام فی بعض خطبه:

أیها الناس! اسمعوا قولی واعقلوه عنّی، فإنّ الفراق قریب، أنا إمام البریة، ووصی خیر الخلیقة، زوج سیدة نساء هذه الأُمّة، وأبو العترة الطاهرة والأئمّة الهادیة.

أناأخورسول اللَّه و وصیه وولیه ووزیره وصاحبه وصفیه وحبیبه وخلیله.

أنا أمیرالمؤمنین، وقائد الغرّ المحجّلین وسید الوصیین، حربی حرب اللَّه، وسلمی سلم اللَّه، وطاعتی طاعة اللَّه، وولایتی ولایة اللَّه، وشیعتی أولیاء اللَّه، وأنصاری أنصار اللَّه.

والّذی خلقنی ولم أک شیئاً! لقد علم المستحفظون من أصحاب رسول اللَّه محمّدصلی الله علیه وآله أنّ الناکثین والقاسطین والمارقین ملعونون علی لسان النبی صلی الله علیه وآله الأُمّی «وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَرَی . (1)

108 - حدّثنا أبی عن سعد بن عبداللَّه، عن الهیثم بن أبی مسروق النهدی، عن الحسین بن علوان، عن عمرو بن ثابت، عن أبیه، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة، قال:

قال أمیرالمؤمنین علیه السلام ذات یوم علی منبر الکوفة:

أنا سید الوصیین، ووصی سید النّبیین، أنا إمام المسلمین، وقائد المتّقین، وولی المؤمنین، وزوج سیدة نساء العالمین، أنا المتَختِّم بالیمین، والمعفرِّ للجبین، أنا الّذی هاجرت الهجرتین، وبایعت البیعتین، أنا صاحب بدر وحنین، أنا الضارب بالسّیفین، والحامل علی فرسین، أنا وارث علم الأوّلین، وحجّة اللَّه علی العالمین بعد الأنبیاء ومحمّد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله خاتم النّبیین. أهل موالاتی مرحومون، و أهل عداوتی ملعونون، ولقد کان حبیبی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کثیراً ما یقول لی: یا علی! حبّک تقوی وایمان، وبغضک کفر ونفاق وأنا بیت الحکمة وأنت مفتاحه، وکذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغضک.

ص:162


1- 145. سورة طه {20}: الآیة 61.

علی "علیه السلام" از زبان خودش

107 - اصبغ ابن نباته می گوید: امام علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش فرمود:

ای مردم! سخن مرا بشنوید و آن را بفهمید که جدایی نزدیک است.

من امام خلق و وصی بهترین مردم هستم. همسر بانوی زنان این اُمّت و پدر عترت طاهره و امامان هدایتگر می باشم.

من برادر، وصی، ولی، وزیر، همراه، برگزیده، دوست و رفیق رسول خدا هستم.

من امیرمؤمنان و پیشوای دست و روسفیدان و سرور اوصیاء هستم؛ جنگ با من جنگ با خداست وصلح با من صلح با خداست، اطاعت از من، اطاعت از خدا و ولایت من، ولایت خداست؛ پیروان من، دوستان خدایند و یاران من، یاران خدا.

سوگند به آن که مرا آفرید - آن گاه که هیچ نبودم - به طور حتم یاران رسول خداصلی الله علیه وآله می دانند که آن حضرت، پیمان شکنان، ستمگران و از دین بیرون رفتگان را لعنت فرموده است و به طور حتم نومید شد آن کس که دروغ بست. (1)

108 - امیرالمؤمنین علیه السلام روزی بر بالای منبر کوفه فرمود:

منم سرور اوصیاء و وصیّ سرور پیامبران. منم امام مسلمانان و پیشوای پرهیزکاران و ولی مؤمنان و همسر سرور زنان جهانیان، منم که انگشتر به دست راست کنم و پیشانی بر خاک نهم. منم که دو بار هجرت کردم و دو بار بیعت نمودم. منم جنگاور بدر و حنین و ضربت زننده با دو شمشیر و سوار شونده بر دو اسب. بعد از پیامبران و خاتم آن ها، محمّد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وارث علم اولین و حجت خدا بر عالمین من هستم. دوستدارانم مورد رحمت و دشمنانم مورد لعنت می باشند. حبیبم رسول خدا بسیار می فرمود: «ای علی! دوستی با تو تقوی و ایمان است و دشمنی با تو کفر و نفاق است. من خانه حکمتم و تو کلید آنی. دروغگو است کسی که گمان برد مرا دوست دارد و حال آن که کینه تو را در دل دارد.» (2)

ص:163


1- 146. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 88، حدیث 9.
2- 147. امالی صدوق رحمه الله، مجلس 7 حدیث 2.

109 - حدّثنا الحافظ، عن أحمد بن عبد العزیز بن الجعد، عن عبد الرحمان بن صالح، عن شعیب بن راشد، عن جابر، عن أبی جعفرعلیه السلام قال:

قام علی علیه السلام یخطب الناس بصفّین یوم جمعة وذلک قبل الهریر بخمسة أیام، فقال:

الحمد للَّه علی نعمه الفاضلة...

وقد عهد إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله عهداً لن أخرج عنه وقد حضرکم عدوّکم وقد عرفتم من رئیسهم یدعوهم إلی باطل وابن عمّ نبیکم صلی الله علیه وآله بین أظهرکم یدعوکم إلی طاعة ربّکم والعمل بسنة نبیکم، ولا سواء من صلّی قبل کلّ ذکر لم یسبقنی بالصلاة غیر نبی اللَّه.

وأنا واللَّه! من أهل بدر، واللَّه! إنکم لعلی الحق وإنّ القوم لعلی الباطل، فلا یصبر القوم علی باطلهم ویجتمعوا علیه وتتفرّقوا عن حقّکم، «قاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیدِیکُمْ» (1)، فإن لم تفعلوا لیعذّبنهم اللَّه بأیدی غیرکم.

فأجابه أصحابه، فقالوا: یا أمیرالمؤمنین! انهض إلی القوم إذا شئت فو اللَّه! ما نبغی بک بدلاً، نموت معک ونحیا معک.

فقال لهم مجیباً لهم: والّذی نفسی بیده! ینظر إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وأنا أضرب قدامه بسیفی، فقال: «لا سیف إلاّ ذو الفقار ولا فتی إلاّ علی» ثمّ قال لی: یا علی! أنت منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنّه لا نبی بعدی وحیاتک یا علی! وموتک معی، فو اللَّه! ما کذبت ولا کذبت ولا ضللت ولا ضلّ بی ولا نسیت ما عهد إلی إنّی إذاً لنسی وإنّی لعلی بینة من ربّی بینها لنبیه صلی الله علیه وآله فبینها إلی وإنّی لعلی الطریق الواضح، ألقطه لقطاً.

ص:164


1- 148. سورة التوبة {9}: الآیة 14.

109 - جابر می گوید که امام باقرعلیه السلام فرمود:

امام علی علیه السلام در جنگ صفین، در روز جمعه، پنج روز پیش از لیلة الهریر (1) خطبه مفصّلی ایراد کرد تا بدین جا رسید که فرمود:

... پیامبر خداصلی الله علیه وآله با من عهدی نموده که هرگز از آن خارج نشوم.

دشمن در مقابل شما صف آرایی کرده و می دانید که رئیس آن ها که آنان را به سوی باطل فرا می خواند چه کسی است. و پسر عموی پیامبرتان، بین شماست و شما را به اطاعت خدا و عمل به سنّت پیامبرش دعوت می کند. کسی که پیش از همه نماز خوان بوده و جز پیامبر کسی بر او پیشی نگرفته است، با دیگران برابر نیست.

به خدا قسم! من از اهل بدر هستم، به خدا قسم! شما بر حقّید و دشمن شما بر باطل، با این حال آن ها متّحد هستند و شما متفرّق، «با آن ها نبرد کنید تا خدا آن ها را به دست شما عذاب کند.» اگر شما انجام ندهید خدا به دست دیگران آن ها را عذاب خواهد کرد.

یارانش گفتند: ای امیرمؤمنان! هر گاه خواستی حرکت کن و فرمان جهاد بده، به خدا قسم! ما جز تو کسی را نخواهیم، با تو زنده ایم و با تو می میریم.

امام علی علیه السلام در جوابشان فرمود: قسم به خدایی که جانم به دست اوست! در برابر پیامبر خداصلی الله علیه وآله شمشیر می زدم، فرمود: «شمشیری جز ذوالفقار وجوانمردی جز علی نیست.» سپس فرمود: «ای علی! تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی هستی جز این که پس از من پیامبری نیست. ای علی! زندگی و مرگ تو با من است.»

به خدا قسم، نه دروغ می گویم و نه به من دروغ گفته شده است، نه گمراهم و نه مرا به گمراهی برده اند، سفارشی هم که به من شده فراموش نکرده ام، از جانب پروردگارم دلیل روشن دارم؛ همان که خداوند به پیامبرش سفارش فرمود و او هم برایم بیان نموده. من به راهی گام می نهم که قدم به قدم آن را می شناسم.

ص:165


1- 149. در جنگ صفّین درگیری شدیدی بین طرفین اتّفاق افتاد. این درگیری که به مدّت دو روز ویک شب ادامه داشت، موجب در هم شکسته شدن لشکر معاویه گردید. آن شب به لیلة الهریر معروف است.

ثمّ نهض إلی القوم یوم الخمیس فاقتتلوا من حین طلعت الشمس حتّی غاب الشفق، ما کانت صلاة القوم یومئذ إلاّ تکبیراً عند مواقیت الصلاة، فقتل علی علیه السلام یومئذ بیده خمسمائة وستة نفر من جماعة القوم، فأصبح أهل الشام ینادون: یا علی! اتّق اللَّه فی البقیة ورفعوا المصاحف علی أطراف القنا!!

110 - حدّثنا السنانی، عن الأسدی، عن البرمکی، عن عبد اللَّه بن أحمد، عن القاسم بن سلیمان، عن ثابت بن أبی صفیة، عن سعید بن علاقة، عن أبی سعید عقیصا، عن سید الشهداء الحسین بن علی بن أبی طالب، عن سید الأوصیاء أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا علی! أنت أخی و أنا أخوک، أنا المصطفی للنبوّة و أنت المجتبی للإمامة، و أنا صاحب التنزیل و أنت صاحب التأویل، و أنا و أنت أبوا هذه الأمة.

یا علی! أنت وصیی و خلیفتی و وزیری و وارثی و أبو ولدی، شیعتک شیعتی، وأنصارک أنصاری و أولیاؤک أولیائی و أعداؤک أعدائی.

یا علی! أنت صاحبی علی الحوض غداً و أنت صاحبی فی المقام المحمود، وأنت صاحب لوائی فی الآخرةکماأنت صاحب لوائی فی الدنیا.

لقد سعد من تولاّک، وشقی من عاداک، وإنّ الملائکة لتقرب إلی اللَّه تقدس ذکره بمحبّتک و ولایتک.

واللَّه! إنّ أهل مودّتک فی السماء لأکثر منهم فی الأرض.

یا علی! أنت أمین أُمّتی و حجة اللَّه علیها بعدی؛ قولک قولی، وأمرک أمری، وطاعتک طاعتی، وزجرک زجری، ونهیک نهیی، ومعصیتک معصیتی، وحزبک حزبی، و حزبی حزب اللَّه «وَمَن یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ». (1)

ص:166


1- 150. سورة المائدة {5}: الآیة 56.

آن گاه روز پنج شنبه حضرتش علیه السلام آماده نبرد شد و لشکر نبرد را آغاز کردند، در یک روز از طلوع آفتاب تا ناپدید شدن سرخی آفتاب، مشغول جنگ بودند و در آن روز نمازهای آن ها فقط تکبیر بود. در آن روز، امام علی علیه السلام 506 نفر از دشمن را کشت، فردایش اهل شام فریاد زدند: ای علی! دیگر بس است، در مورد بقیه افراد از خدا بترس (!!) سپس با نیرنگ، قرآن ها را سرنیزه ها کردند. (1)

110 - امام حسین علیه السلام از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند که فرمود: پیامبر خداصلی الله علیه وآله به من فرمود:

ای علی! تو برادر من و من برادر توام، من برای پیامبری برگزیده شدم و تو برای امامت، من صاحب تنزیل هستم و تو صاحب تأویل، من وتو، دو پدر این امّت هستیم.

ای علی! تو وصی و خلیفه و وزیر و وارث من هستی، تو پدر فرزندان من می باشی، شیعیان تو شیعیان من می باشند؛ یاران تو یاران من، دوستان تو دوستان من و دشمنان تو دشمنان منند.

ای علی! تو در روز رستاخیز، بر سر حوض کوثر، همراه من و در مقام محمود پیش من هستی، تو در جهان آخرت پرچمدار من خواهی بود، آن سان که در دنیا پرچمدار منی.

به طور حتم سعادتمند گشت کسی که با تو دوستی کند، و آن که با تو دشمنی ورزد بدبخت شد. فرشتگان آسمان با دوستی و ولایت تو، به خدا تقرّب می جویند.

به خدا قسم! که دوستان تو در آسمان بیشتر از دوستانت در زمین هستند.

ای علی! پس از من، تو امین اُمّت من و حجّت خدا بر آن هایی، سخن تو سخن من، و امر تو امر من است و اطاعت از تو اطاعت از من است و نهی تو نهی من و نافرمانی تو نافرمانی از من است. حزب تو حزب من، و حزب من، حزب خداست. «و هر کس که ولایت و دوستی با خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرد، پیروز است؛ زیرا حزب خدا قطعاً پیروز است.» (2)

ص:167


1- 151. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 10.
2- 152. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 53، حدیث 13.

111 - حدّثنا علی بن عیسی القمی، عن إبن ماجیلویه، عن أحمد بن أبی عبد اللَّه البرقی، عن أبیه، عن خلف بن حمّاد، عن أبی الحسن العبدی، عن سلیمان بن مهران، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه، عن علی علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا علی! أنت أخی ووارثی ووصیی وخلیفتی فی أهلی وأُمّتی، فی حیاتی وبعد مماتی، محبّک محبّی ومبغضک مبغضی.

یا علی! أنا وأنت أبوا هذه الأُمّة.

یا علی! أنا وأنت والأئمّة من ولدک سادة فی الدنیا وملوک فی الآخرة، من عرفنا فقد عرف اللَّه، ومن أنکرنا فقد أنکر اللَّه عزّ وجلّ.

112 - حدّثنا الورّاق، عن سعد، عن النهدی، عن الحسین بن علوان، عن عمرو بن خالد، عن سعد بن طریف، عن الأصبغ بن نباتة قال: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

أنا سید ولد آدم وأنت یا علی! والأئمّة من بعدک سادة أمتی؛ من أحبّنا فقد أحبّ اللَّه، ومن أبغضنا فقد أبغض اللَّه، ومن والانا فقد والی اللَّه، ومن عادانا فقدعادی اللَّه، ومن أطاعنا فقد أطاع اللَّه، ومن عصانا فقد عصی اللَّه.

113 - حدّثنا القطّان، عن العبّاس بن الفضل، عن جعفر بن محمّد بن هارون، عن عزرة القطّان، عن مسعود الخلاّدی، عن تلید، عن أبی الحجاف، عن أبی إدریس، عن مجاهد، عن علی علیه السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لی:

یا علی! من فارقک فقد فارقنی، ومن فارقنی فقد فارق اللَّه عزّ وجلّ.

ص:168

111 - امام صادق علیه السلام از پدرانش و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل می کند که به امام علی علیه السلام فرمود:

ای علی! تو برادر، وارث، وصی و خلیفه منی، در خاندانم و در اُمّتم، در زمان حیاتم و پس از مرگم؛ دوست تو، دوست من است و دشمن تو دشمن من.

ای علی! من وتو، دو پدر این اُمّت هستیم.

ای علی! من و تو و امامان از فرزندان تو، سروران دنیا و پادشاهان آخرت می باشیم؛ هر که ما را شناخت، در واقع خدا را شناخته و هر که منکر ما شود، در واقع منکر خدا شده است. (1)

112 - امام علی علیه السلام می فرماید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

من سید و آقای فرزندان آدم هستم و تو ای علی! و امامان بعد از تو، آقایان اُمّت من هستید، هر کس ما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و آن که بر ما کینه ورزد، بر خدا کینه ورزیده است. هر که ولایت ما را بپذیرد، به ولایت خدا در آمده، و هر که با ما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است. هر که از ما اطاعت کند، اطاعت خدا کرده و هر که از ما نافرمانی کند، نافرمانی خدا را کرده است. (2)

113 - مجاهد از امام علی علیه السلام نقل می کند که فرمود: پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود:

ای علی! هر کس از تو جدا شود از من جدا شده و هر کس از من جدا شود از خداوند متعال جدا شده است. (3)

ص:169


1- 153. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 6.
2- 154. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 16.
3- 155. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 82، حدیث 8.

علی "علیه السلام" فی کلام الغیر

114 - حدّثنا القطّان، عن إبن زکریا القطّان، عن إبن حبیب، عن إبن بهلول، عن عبد اللَّه بن صالح، عن أبی عوانة، عن أبی بشر، عن سعید بن جبیر،

عن عائشة، قالت: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

أنا سید الأوّلین والآخرین وعلی بن أبی طالب سید الوصیین وهو أخی ووارثی وخلیفتی علی أُمّتی، ولایته فریضة واتّباعه فضیلة ومحبّته إلی اللَّه وسیلة، فحزبه حزب اللَّه، وشیعته أنصار اللَّه وأولیاؤه أولیاء اللَّه وأعداؤه أعداء اللَّه وهو إمام المسلمین ومولی المؤمنین وأمیرهم بعدی.

115 - حدّثنا یعقوب بن یوسف الفقیه، عن إسماعیل بن محمّد الصفار، عن محمّد بن عبید بن عتبة الکندی، عن عبدالرحمان بن شریک، عن أبیه، عن الأعمش، عن عطاء قال:

سألت عائشة عن علی بن أبی طالب علیه السلام.

فقالت: ذاک [ذلک] خیر البشر ولا یشکّ فیه إلاّ کافر.

116 - حدّثنا الحافظ، عن محمّد بن عمرو بن رفیع، عن أبی غسان المسمعی، عن عبد الملک بن الصباح قال: حدّثنا عمران بن جریر، عن الحسن قال: قال عمر:

إنّی لا أری فی القوم أحداً أحری أن یحملهم علی کتاب اللَّه وسنة نبیه منه، یعنی علی بن أبی طالب علیه السلام.

117 - حدّثنا الحسین بن یحیی بن ضریس، عن أبیه، عن أبی عوانة، عن أبیه، عن عبد اللَّه بن مسلمة القعنبی قال: حدّثنا عبد اللَّه بن لهیعة عن محمّد بن عبد الرحمان ابن عروة بن الزبیر، عن أبیه، عن جده قال:

وقع رجل فی علی بن أبی طالب بمحضر من عمر بن الخطّاب.

فقال له عمر: تعرف صاحب هذا القبر؟ محمّد بن عبد اللَّه بن عبدالمطلب، وعلی بن أبی طالب بن عبدالمطلب، لا تذکرن علیاً إلاّ بخیر، فإنّک إن تنقصته آذیت هذا فی قبره.

ص:170

علی "علیه السلام" از زبان دیگران

114 - عایشه می گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

من، آقا و سرور اولین و آخرین هستم و علی بن ابی طالب سرور اوصیاست؛ او برادر، وارث و جانشین من بر اُمّت است؛ ولایت او واجب و پیروی از او مایه فضیلت و برتری است، و محبّت او وسیله نزدیکی به خداست.

حزب او حزب خدا و شیعیان او یاران خدا، دوستانش دوستان خدا و دشمنانش دشمنان خدایند؛ علی پس از من، امام مسلمانان، مولی و أمیرمؤمنان است. (1)

115 - عطاء می گوید: از عایشه راجع به علی بن ابی طالب علیه السلام پرسیدم.

گفت: او، برترین بشر است و کسی جز کافر در او شک نمی کند. (2)

116 - عمران بن جریر از حسن نقل می کند که گوید: عمر گفت:

در بین همه مردم کسی را شایسته تر از علی بن ابی طالب برای وادار کردن مردم به اطاعت از کتاب خدا و سنت پیامبرش نمی بینم. (3)

117 - عروة فرزند زبیر از جدّش نقل می کند:

مردی در حضور عمر بن خطّاب، از علی علیه السلام بدگویی می کرد.

عمر به آن مرد گفت: آیا صاحب این قبر را می شناسی؟

او محمّد فرزند عبداللَّه، فرزند عبدالمطلب است و علی نیز پسر ابوطالب فرزند عبدالمطّلب است، پس علی را جز به نیکی یاد مکن، زیرا اگر بدگویی او کنی موجب آزار و اذّیت صاحب این قبر می شوی. (4)

ص:171


1- 156. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 85، حدیث 25.
2- 157. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 3.
3- 158. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 25.
4- 159. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 61، حدیث 12.

118 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد الأصبهانی، عن الثقفی، عن قتیبة بن سعید، عن حمّاد بن زید، عن عبد الرحمان السّراج، عن نافع، عن عبد اللَّه بن عمر قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

إذا کان یوم القیامة یؤتی بک یا علی! علی نجیب من نور وعلی رأسک تاج قد أضاء نوره وکاد یخطف أبصار أهل الموقف، فیأتی النداء من عند اللَّه جلّ جلاله: أین خلیفة محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله؟

فتقول: ها أنا ذا.

قال: فینادی المنادی: یا علی! أدخل من أحبّک الجنّة، ومن عاداک النار، فأنت قسیم الجنّة، وأنت قسیم النار.

119 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی، عن الثقفی، عن قتیبة بن سعید، عن حمّاد بن زید، عن عبد الرحمن بن السراج، عن نافع، عن إبن عمر قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من فضّل أحداً من أصحابی علی علی علیه السلام فقد کفر.

ص:172

118 - عبداللَّه بن عمر می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

ای علی! آن گاه که قیامت بر پا شود تو را سوار بر اسبی نجیب از جنس نور بیاورند، نور تاج سرت چنان درخشان است که چشم اهل محشر را خیره می کند، در این حال از جانب خدا ندا می رسد:

کجاست خلیفه محمّد، پیامبر خدا؟

و تو می گویی: من اینجا هستم.

سپس منادی اعلان می کند: ای علی! دوستانت را به بهشت ببر و دشمنانت را به دوزخ، چرا که تو تقسیم کننده بهشت و دوزخ هستی. (1)

119 - نافع از قول فرزند عمر می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود: هر کس، یکی از یاران مرا بر علی علیه السلام برتری دهد به طور حتم کافر است. (2)

ص:173


1- 160. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 57، حدیث 14.
2- 161. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 4.

حب علی "علیه السلام" وبغضه

120 - حدّثنا علی بن محمّد بن الحسن القزوینی، عن محمّد بن عبد اللَّه بن عامر، عن عصام بن یوسف، عن محمّد بن أیوب الکلابی، عن عمرو بن سلیمان، عن زید بن ثابت قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من أحبّ علیاً فی حیاته وبعد موته کتب اللَّه عزّ وجلّ له من الأمن والإیمان ما طلعت علیه شمس وغربت، ومن أبغضه فی حیاته وبعد موته مات موتة جاهلیة وحوسب بما عمل.

121 - حدّثنا محمّد بن علی رحمه الله عن عمه، عن محمّد بن علی الکوفی، عن محمّد بن سنان، عن زیاد بن المنذر، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

المخالف علی علی بن أبی طالب علیه السلام بعدی کافر، والمشرک به مشرک، والمحبّ له مؤمن، والمبغض له منافق، والمقتفی لأثره لاحق، والمحارب له مارق، والرادّ علیه زاهق.

علی، نور اللَّه فی بلاده وحجّته علی عباده.

علی، سیف اللَّه علی أعدائه، ووارث علم أنبیائه.

علی کلمة اللَّه العلیا، وکلمة أعدائه السفلی. (1)

علی سید الأوصیاء، ووصی سید الأنبیاء.

علی، أمیرالمؤمنین وقائد الغرّ المحجّلین وإمام المسلمین، لا یقبل اللَّه الإیمان إلاّ بولایته وطاعته.

ص:174


1- 162. مضمون السورة التوبة {9}: الآیة 40.

دوستی و دشمنی با حضرت علی "علیه السلام"

120 - زید بن ثابت می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند:

هر کسی علی علیه السلام را در زندگی او و پس از مرگش دوست بدارد خداوند به او امان و ایمان بدهد تا آنجا که آفتاب بتابد و غروب نماید و هر کس او را دشمن بدارد، به مرگ جاهلیت بمیرد و به آنچه انجام داده محاسبه شود. (1)

121 - ابن عبّاس می گوید که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

پس از من، هر که با علی بن ابی طالب علیه السلام مخالفت کند، کافر است. کسی که شریک برای او قرار دهد مشرک است. دوست علی، مؤمن است و دشمن او، منافق. هر کس از او پیروی کند، به حق خواهد رسید و هر که با او جنگ کند از دین خارج می شود. و آن که امر او را رد کند نابود می گردد.

علی علیه السلام نور خدا در زمین و حجّت خدا بر بندگان است.

علی علیه السلام شمشیر خداست بر سر دشمنان و اوست وارث علم پیامبران.

علی علیه السلام کلمه بلند مرتبه خدا است و کلمه دشمنان او، در پست ترین مرتبه است.

علی علیه السلام آقای اوصیا و وصی آقای پیامبران است.

علی علیه السلام امیر و مولای مؤمنان، جلودار دست و روسفیدان و امام مسلمانان است، خداوند ایمان کسی را جز با ولایت و اطاعت او نمی پذیرد. (2)

ص:175


1- 163. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 85، حدیث 27.
2- 164. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 3، حدیث 6.

122 - حدّثنا محمّد بن القاسم، عن یوسف بن محمّد بن زیاد و علی بن محمّد بن سیار، عن أبویهما، عن أبی محمّد العسکری، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لبعض أصحابه ذات یوم:

یا عبد اللَّه! أحبب فی اللَّه، وأبغض فی اللَّه، ووال فی اللَّه، وعاد فی اللَّه؛ فإنّه لا تنال ولایة اللَّه إلاّ بذلک ولا یجد رجل طعم الإیمان وإن کثرت صلاته وصیامه حتّی یکون کذلک، وقد صارت مؤاخاة الناس یومکم هذا أکثرها فی الدنیا، علیها یتوادّون وعلیها یتباغضون وذلک لا یغنی عنهم من اللَّه شیئاً.

فقال له: وکیف لی أن أعلم أنی قد والیت وعادیت فی اللَّه عزّوجلّ؟ فمن ولی اللَّه عزّوجلّ حتّی أوالیه ومن عدوّه حتّی أعادیه؟

فأشار له رسول اللَّه صلی الله علیه وآله إلی علی علیه السلام فقال: أ تری هذا؟

فقال: بلی.

قال: ولی هذا ولی اللَّه، فواله، وعدوّ هذا عدوّ اللَّه، فعاده، وال ولی هذا ولو أنّه قاتل أبیک وولدک، وعاد عدوّ هذا ولو أنّه أبوک وولدک.

123 - حدّثنا إبن المتوکل، عن السعدآبادی، عن البرقی، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن أبی الجارود زیاد بن المنذر، عن القاسم بن الولید، عن شیخ من ثمالة قال:

دخلت علی امرأة من تمیم، عجوز کبیرة وهی تحدّث الناس فقلت لها: یرحمک اللَّه! حدّثینی فی بعض فضائل أمیرالمؤمنین علی علیه السلام.

قالت: أحدّثک وهذا شیخ کما تری بین یدی نائم.

فقلت لها: ومن هذا؟

فقالت: أبو الحمراء، خادم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله.

ص:176

122 - پیامبر خداصلی الله علیه وآله به یکی از یاران خود فرمود:

ای بنده خدا! دوستی و دشمنی ات برای خدا باشد و مهر و غضبت نیز برای خدا؛ زیرا که به ولایت خدا نمی رسی، جز با این کار.

هیچ کس مزه ایمان را درک نمی کند هر چند نماز و روزه اش زیاد باشد مگر این که چنین باشد، ولی در این روزگار، اکثر مردم بر اساس دنیا، دوستی و دشمنی می کنند در حالی که این، برایشان هیچ سودی از جانب خدا ندارد.

آن شخص به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرد: معیار دوستی و دشمنی در راه خدا چیست؟ دوست خدا کیست، تا با او دوستی کنم؟ و دشمن خدا کیست تا دشمن او باشم؟

پیامبر خداصلی الله علیه وآله در حالی که به علی علیه السلام اشاره می کرد فرمود: آیا این مرد را می بینی؟

عرض کرد: آری.

حضرت فرمودند: دوست او، دوست خداست؛ پس با او دوستی کن. دشمن او، دشمن خداست، پس با او دشمن باش. دوست او را دوست بدار، هر چند قاتل پدر وفرزندت باشد، و دشمن او را دشمن بدار، هر چند پدر یا فرزندت باشد. (1)

123 - شخصی از طایفه ثُماله می گوید:

پیرزنی فرتوت از قبیله تمیم را دیدم که برای مردم حدیث می گفت، به او گفتم: خدایت رحمت کند! حدیثی از فضایل امیرالمؤمنین برایم بازگو.

گفت: چگونه من حدیث بگویم در حالی که می بینی این پیرمرد در این جا خوابیده است.

گفتم: این مرد کیست؟

گفت: ابو حمراء، خادم پیامبر خداصلی الله علیه وآله است.

ص:177


1- 165. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 3، حدیث 7.

فجلست إلیه، فلمّا سمع حسّی استوی جالساً، فقال: مه؟

فقلت: رحمک اللَّه! حدّثنی بما رأیت من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، یصنع بعلی علیه السلام، فإنّ اللَّه یسألک عنه.

فقال: علی الخبیر وقعت، أما ما رأیت النبی صلی الله علیه وآله یصنعه بعلی علیه السلام، فإنّه قال لی ذات یوم: یا أبا الحمراء! انطلق فادع لی مائة من العرب وخمسین رجلاً من العجم وثلاثین رجلاً من القبط وعشرین رجلاً من الحبشة. فأتیت بهم، فقام رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فصفّ العرب، ثمّ صفّ العجم خلف العرب وصفّ القبط خلف العجم، وصفّ الحبشة خلف القبط، ثمّ قام فحمد اللَّه وأثنی علیه ومجد اللَّه بتمجید لم یسمع الخلائق بمثله، ثمّ قال:

یا معشر العرب والعجم والقبط والحبشة! أقررتم بشهادة أن لا إله إلاّ اللَّه وحده لا شریک له وأنّ محمّداً عبده ورسوله؟

فقالوا: نعم.

فقال: اللّهمّ اشهد - حتّی قالها ثلاثاً - فقال فی الثلاثة: أقررتم بشهادة أن لا إله إلاّ اللَّه وأنّی محمّد عبده ورسوله و أنّ علی بن أبی طالب أمیرالمؤمنین وولی أمرهم من بعدی؟

فقالوا: اللّهمّ نعم.

فقال: اللّهمّ اشهد، حتّی قالها ثلاثاً.

ثمّ قال لعلی علیه السلام: یا أبا الحسن! انطلق فائتنی بصحیفة ودواة.

فدفعها إلی علی بن أبی طالب وقال: اکتب.

فقال: وما أکتب؟

قال: اکتب «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، هذا ما أقرّت به العرب والعجم والقبط والحبشة؛ أقرّوا بشهادة أن لا إله إلاّ اللَّه وأنّ محمّداً عبده ورسوله وأنّ علی بن أبی طالب أمیرالمؤمنین وولی أمرهم من بعدی.»

ثمّ ختم الصحیفة ودفعها إلی علی علیه السلام فما رأیتها إلی الساعة.

ص:178

نزد او نشستم، متوجه حضور من شد برخاست و نشست، پرسید چه خبر است؟

گفتم: خدا تو را رحمت کند! حدیثی از نحوه برخورد پیامبرصلی الله علیه وآله با علی علیه السلام برای من بگو که خدا هم از تو بازپرسی خواهد کرد.

گفت: خوب جایی آمدی، من اطّلاعات زیادی دارم.

یک روز پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: برو 100 نفر عرب، 50 نفر عجم، 30 نفر قبطی و 20 نفر حبشی را نزد من حاضر کن.

من چنین کردم، آن حضرت عرب، عجم، قبطی و حبشی را به ترتیب در صفوف جداگانه مرتب کرد، سپس برخاست و حمد و ستایش خدا نمود و چنان تمجید حق کرد که مردم مانند آن را نشنیده بودند. آن گاه فرمود:

ای گروه عرب و عجم و قبطی و حبشی! آیا اعتراف دارید که: خدایی جز خدای یگانه نیست، شریکی ندارد و محمّد بنده و فرستاده اوست؟

گفتند: آری.

پیامبر سه مرتبه فرمود: خدایا گواه باش و در مرتبه سوّم فرمود: آیا اعتراف دارید که خدا یکی است، محمّد بنده و پیامبر خدا و علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان و ولی امر آنان پس از من است؟

گفتند: آری

پیامبرصلی الله علیه وآله سه مرتبه فرمود: خدایا شاهد باش.

سپس به علی علیه السلام فرمود: برو کاغذ و قلم بیاور.

پیامبرصلی الله علیه وآله کاغذ و قلم را به علی داد و فرمود: بنویس.

علی علیه السلام گفت: چه بنویسم؟

فرمود: بنویس «به نام خداوند بخشنده مهربان، این است اعتراف عرب، عجم، قبطی و حبشی که خدایی جز خدای یگانه نیست، شریکی ندارد و محمّد بنده اوست و علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان و ولیّ امر آن ها پس از من است.»

پیامبر آن نامه را مهر کرد و به علی علیه السلام سپرد و من آن را تا حالا ندیدم.

ص:179

فقلت: رحمک اللَّه! زدنی.

فقال: نعم، خرج علینا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یوم عرفة وهو آخذ بید علی علیه السلام فقال: یا معشر الخلائق! إنّ اللَّه تبارک وتعالی باهی بکم فی هذا الیوم لیغفر لکم عامّة، ثمّ التفت إلی علی علیه السلام فقال له: وغفر لک یا علی خاصّة.

وقال: یا علی! ادن منّی.

فدنا منه، فقال: إنّ السعید حقّ السعید من أحبّک وأطاعک؛ وإنّ الشّقی کلّ الشقی من عاداک ونصب لک وأبغضک.

یا علی! کذب من زعم أنّه یحبّنی ویبغضک.

یا علی! من حاربک فقد حاربنی ومن حاربنی فقد حارب اللَّه عزّوجلّ.

یا علی! من أبغضک فقد أبغضنی، ومن أبغضنی فقد أبغض اللَّه، وأتعس اللَّه جده و أدخله نار جهنم.

ص:180

گفتم: ای ابوحمراء! باز هم بگو.

خادم پیامبرصلی الله علیه وآله گفت: روز عرفه، پیامبر خداصلی الله علیه وآله بر ما وارد شد و در حالی که دست علی علیه السلام را به دست داشت، فرمود:

ای مردم! به راستی که خداوند امروز به شما مباهات می کند که همه شما را بیامرزد.

سپس رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: خداوند تو را مورد مغفرت ویژه قرار داد.

سپس فرمود: ای علی! نزدیک من بیا.

علی علیه السلام نزدیک رفت.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: سعادتمند واقعی کسی است که تو را دوست بدارد و اطاعتت کند و همه بدبختی ها از آن کسی است که تو را دشمن دارد و مقابل تو بایستد و کینه ات را داشته باشد.

ای علی! دروغ می گوید کسی که گمان دارد دوست من است و با تو دشمنی می کند.

ای علی! هر که با تو بجنگد با من جنگیده و هر که با من بجنگد با خدا جنگیده است.

ای علی! دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست، خداوند چنین کسی را بخت برگشته گردانده و به دوزخ می برد. (1)

ص:181


1- 166. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 60، حدیث 11.

منکر علی "علیه السلام"

124 - حدّثنا محمّد بن عمر الحافظ البغدادی، عن أبو محمّد الحسن بن عبد اللَّه بن محمّدبن علی بن العبّاس الرازی، عن أبی عبد اللَّه بن محمّد بن علی بن العبّاس بن هارون التمیمی، عن آبائه علیهم السلام عن علی بن أبی طالب علیهما السلام قال:

قال النبی صلی الله علیه وآله:

أنت خیر البشر ولا یشکّ فیک إلاّ کافر.

125 - حدّثنا أبی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن إبراهیم بن رجاء، عن أحمد بن یزید [حمّاد بن یزید] عن أبان، عن إبن عبّاس، أو عن أبان بن ثابت، عن أنس بن مالک قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من ناصب علیاً حارب اللَّه، ومن شکّ فی علی فهو کافر.

126 - حدّثنا یعقوب بن یوسف، عن عبد الرحمان الخیطی، عن أحمد بن یحیی الأزدی، عن حسن بن حسین العرنی، عن إبراهیم بن یوسف، عن شریک، عن منصور، عن ربعی، عن حذیفة:

أنّه سئل عن علی علیه السلام؛

فقال: ذاک [ذلک] خیر البشر ولا یشکّ فیه إلاّ منافق.

ص:182

منکر حضرت علی "علیه السلام"

124 - امام هشتم از پدران بزرگوارش از علی بن ابی طالب علیهم السلام نقل می کند که پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود:

تو برترین بشری و کسی، جز کافر، در مورد تو شک وتردید نمی کند. (1)

125 - انس بن مالک می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند:

هر کس با علی علیه السلام دشمنی کند، با خدا در جنگ است و هر کس در مورد علی علیه السلام شک کند، کافر است. (2)

126 - ربعی می گوید:

از حذیفه در باره علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال شد، گفت:

او برترین بشر است و کسی جز منافق در او شک نمی کند. (3)

ص:183


1- 167. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 7.
2- 168. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 96، حدیث 6.
3- 169. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 4.

127 - حدّثنا أحمد بن محمد الصائغ، عن عیسی بن محمّد العلوی، عن أبی عوانة، عن محمّد بن سلیمان بن بزیع، عن اسماعیل بن أبان، عن سلام بن أبی عمرة الخراسانی، عن معروف بن خرّبوذ المکّی، عن أبی الطفیل عامر بن واثلة، عن حذیفة بن أسید الغفاری قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا حذیفة! إنّ حجة اللَّه علیکم [علیک بعدی علی بن ابی طالب، الکفر به کفر باللَّه، والشرک به شرک باللَّه، والشکّ فیه شکّ فی اللَّه، والالحاد فیه الحاد فی اللَّه، والانکار له إنکار للَّه، والإیمان به إیمان باللَّه، لأنّه أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله ووصیه وإمام اُمّته ومولاهم، و هو حبل اللَّه المتین، وعروته الوثقی الّتی لا انفصام لها، وسیهلک فیه إثنان ولا ذنب له: محب غال ومقصّر.

یا حذیفة! لا تفارقنّ علیاً فتفارقنی، ولاتخالفنّ علیاً فتخالفنی، إنّ علیاً منّی وأنا منه، من أسخطه فقد أسخطنی، ومن أرضاه فقد أرضانی.

128 - حدّثنا الطالقانی، عن أحمد الهمدانی، عن المنذر بن محمّد، عن جعفر بن إسماعیل، عن عبداللَّه بن فضل، عن ثابت بن دینار، عن سعید بن جبیر، عن عبد اللَّه بن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من أنکر إمامة علی علیه السلام بعدی کان کمن أنکر نبوّتی فی حیاتی، ومن أنکر نبوّتی کان کمن أنکر ربوبیة ربّه عزّ وجلّ.

129 - حدّثنا أبی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن إبراهیم بن رجاء، عن وکیع، عن شریک بن عبد اللَّه، عن عبد اللَّه بن محمّد بن عقیل، عن جابر بن عبد اللَّه الأنصاری قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من فضّل أحداً من أصحابی علی علی علیه السلام فقد کفر.

ص:184

127 - حذیفه پسر اسید غفاری می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ای حذیفه! به راستی که علی بن ابی طالب پس از من، حجّت خدا بر شماست. کفر به او، کفر به خدا و شرک به او، شرک به خداست؛ شک در او، شک در خدا، و الحاد و انکار او، الحاد و انکار خداست و ایمان به او، ایمان به خداست؛ چون او برادر و وصی رسول خدا و امام اُمّت پیامبر و مولای آن هاست؛ او ریسمان محکم الهی است که هرگز گسیخته نخواهد شد. و به زودی دو گروه به خاطر او نابود شوند: یکی دوستی که در باره او زیاده روی و غلو کند و دیگر کسی که در حق او کوتاهی نماید.

ای حذیفه! هیچ گاه از علی علیه السلام جدا نشو که از من جدا می شوی، با او مخالفت نکن که مخالف من می شوی؛ علی علیه السلام از من است و من از علی؛ هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است. (1)

128 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر کس پس از من، امامت علی علیه السلام را انکار کند، همانند کسی است که در دوران زندگی من، پیامبری مرا انکار کرده است، و هر کس منکر پیامبری من باشد همانند کسی است که خدایی پروردگارش را منکر شده است. (2)

129 - جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:

هر کس یکی از یاران مرا بر علی علیه السلام برتری بدهد به طور حتم کفر ورزیده است. (3)

ص:185


1- 170. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 36، حدیث 2.
2- 171. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 94، حدیث 5.
3- 172. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 96، حدیث 5.

130 - حدّثنا محمّد بن أحمد الصیرفی، عن محمّد بن العبّاس، عن أبی الخیر، عن محمّد بن یونس البصری، عن عبد اللَّه بن یونس و أبی الخیر، معاً عن أحمد بن موسی، عن أبی بکیر النخعی، عن شریک، عن أبی إسحاق، عن أبی وائل، عن حذیفة بن الیمانی:

عن النبی صلی الله علیه وآله أنه قال:

علی بن أبی طالب خیر البشر ومن أبی فقد کفر.

131 - حدّثنا إبن المتوکّل، عن محمّد العطّار، عن الأشعری، عن محمّد بن السندی، عن علی بن الحکم، عن فضیل بن عثمان، عن أبی الزبیر المکی قال:

رأیت جابراً متوکّئاً علی عصاه وهو یدور فی سکک الأنصار ومجالسهم وهو یقول:

علی خیر البشر، فمن أبی فقد کفر.

یا معشر الأنصار! أدّبوا أولادکم علی حبّ علی علیه السلام، فمن أبی فانظروا فی شأن أمّه.

132 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الأصبهانی، عن الثقفی، عن قتیبة بن سعید، عن عمرو بن غزوان، عن أبی مسلم قال:

خرجت مع الحسن البصری وأنس بن مالک، حتّی أتینا باب أُمّ سلمة فقعد أنس علی الباب و دخلت مع الحسن البصری، فسمعت الحسن وهو یقول: السلام علیک یا أُمّاه ورحمة اللَّه وبرکاته.

فقالت له: وعلیک السلام، من أنت یا بنی؟

فقال: أنا الحسن البصری.

فقالت: فیما جئت یا حسن؟

ص:186

130 - حذیفه می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی بن ابی طالب برترین بشر است و هر کس این را انکار کند بی تردید کافر است. (1)

131 - ابازبیر مکّی گوید:

جابر بن عبداللَّه انصاری را در حالی که بر عصا تکیه داده بود دیدم که در محله و محافل انصار می گشت و می گفت:

علی علیه السلام برترین بشر است و هر کس انکار کند بی تردید کافر است.

ای گروه انصار! فرزندان خود را بر دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام پرورش دهید. پس هر کس انکار کرد، ببینید مادرش چه کاره است! (در پاکی مادر او شک کنید). (2)

132 - ابو مسلم می گوید:

همراه حسن بصری و انس بن مالک می رفتیم تا این که به خانه اُمّ سلمه رسیدیم، انس جلوی درب نشست و من همراه حسن وارد خانه شدیم.

حسن گفت: سلام مادر جان! درود و رحمت خدا بر تو باد.

اُمّ سلمه جواب سلام را داد و گفت: تو کیستی پسرم؟

گفت: حسن بصری هستم.

اُمّ سلمه گفت: برای چه آمده ای؟

ص:187


1- 173. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 5.
2- 174. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 6.

فقال لها: جئت لتحدّثینی بحدیث سمعته أذناک من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی علی بن أبی طالب علیه السلام.

فقالت أُمّ سلمة: واللَّه! لأحدّثنک بحدیث سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و إلاّ فصمتا، ورأته عینای وإلاّ فعمیتا، ووعاه قلبی، وإلاّ فطبع اللَّه علیه، وأخرس لسانی إن لم أکن.

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول لعلی بن أبی طالب علیه السلام:

یا علی! ما من عبد لقی اللَّه یوم یلقاه جاحداً لولایتک إلاّ لقی بعبادة صنم - أو وثن -.

قال: فسمعت الحسن البصری وهو یقول: اللَّه أکبر أشهد أنّ علیاً مولای ومولی المؤمنین.

فلمّا خرج قال له أنس بن مالک: ما لی أراک تکبّر؟

قال: سألت أُمّنا أم سلمة أن تحدّثنی بحدیث سمعته من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی علی علیه السلام فقالت لی کذا وکذا، فقلت: اللَّه أکبر، أشهد أنّ علیاً مولای ومولی کلّ مؤمن.

قال: فسمعت عند ذلک أنس بن مالک وهو یقول: أشهد علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله أنّه قال هذه المقالة ثلاث مرّات أو أربع مرّات.»

133 - حدّثنا إبن موسی، عن الأسدی، عن الفزاری، عن عباد بن یعقوب، عن منصور بن أبی نویرة، عن أبی بکر بن عیاش، عن قرن أبی سلیمان الضبی قال:

أرسل علی بن أبی طالب أمیرالمؤمنین علیه السلام إلی لبید العطاردی بعض شرطه، فمرّوا به علی مسجد سماک، فقام إلیه نعیم بن دجاجة الأسدی، فحال بینهم وبینه، فأرسل أمیرالمؤمنین علیه السلام إلی نعیم فجی ء به.

قال: فرفع أمیرالمؤمنین علیه السلام شیئاً لیضربه.

فقال نعیم: واللَّه، إنّ صحبتک لذلّ وإنّ خلافک لکفر.

فقال أمیرالمؤمنین علیه السلام: وتعلم ذلک؟

قال: نعم..

قال علیه السلام: خلوه.

ص:188

گفت: آمده ام تا حدیثی را که با گوش هایت از پیامبرصلی الله علیه وآله در مورد علی علیه السلام شنیده ای برایم بگویی.

اُمّ سلمه گفت: به خدا قسم! برای تو حدیثی بگویم که با گوش خود شنیده ام، با چشم خود دیده ام و قلبم آن را حفظ کرده است، اگر دروغ گفتم خدا گوشم را کر، چشمم را کور و دلم را مهر کند، لال بشوم اگر از پیامبر خداصلی الله علیه وآله چنین نشنیده باشم. پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

«ای علی! هر بنده ای که ولایت تو را منکر شود، روزی که خدا را ملاقات می کند همانند بت پرستان، ملاقات خواهد کرد.

در این هنگام، حسن بصری گفت: «اللَّه اکبر»، گواهی می دهم که علی علیه السلام، مولای من و مولای همه مؤمنان است.

وقتی از خانه بیرون آمدیم، انس بن مالک به حسن گفت:

برای چه تکبیر گفتی؟

حسن گفت: از مادرمان، اُمّ سلمه خواستم، حدیثی را که از پیامبرصلی الله علیه وآله درباره علی علیه السلام شنیده بگوید و او این حدیث را بیان کرد و من تکبیر گفتم و گواهی به ولایت علی علیه السلام دادم.

ابو مسلم می گوید: شنیدم که انس بن مالک گفت: من نیز گواهی می دهم که این مطلب را سه - یا چهار - مرتبه از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیده ام. (1)

133 - ابوسلیمان ضبی می گوید:

امام علی علیه السلام چند نفر از مأموران خود را برای دستگیری لبید عطاردی فرستاد، او را در مسجد سماک یافتند، هنگامی که می خواستند او را دستگیر کنند، نعیم بن دجانه اسدی به حمایت از او برخاست و مانع شد.

امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد، نعیم را احضار کردند.

ابو سلیمان می گوید: امام علیه السلام خواست او را تنبیه کند.

نعیم گفت: به خدا قسم که همراهی با شما خواری دارد و مخالفت با شما کفر است.

امام علیه السلام فرمود: واقعاً این را اعتقاد داری؟

عرض کرد: آری.

امام فرمود: او را رها کنید. (2)

ص:189


1- 175. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 51، حدیث 15.
2- 176. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 58، حدیث 5.

عقوبة سبّ علی "علیه السلام"

134 - حدّثنا القطّان، عن العبّاس بن الفضل، عن علی بن الفرات الأصبهانی، عن أحمد بن محمّد البصری، عن جندل بن والق، عن علی بن حمّاد، عن سعید، عن ابن عبّاس:

أنّه مرّ بمجلس من مجالس قریش وهم یسبّون علی بن أبی طالب علیه السلام، فقال لقائده: ما یقول هؤلاء؟

قال: یسبّون علیاً!!

قال: قرّبنی إلیهم، فلمّا أن وقف علیهم قال: أیکم السابّ اللَّه؟

قالوا: سبحان اللَّه! ومن یسبّ اللَّه فقد أشرک باللَّه.

قال: فأیکم السابّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله؟

قالوا: و من یسبّ رسول اللَّه فقد کفر.

قال: فأیکم السابّ علی بن أبی طالب علیه السلام؟

قالوا: قد کان ذلک.

قال: فأشهد باللَّه وأشهد للَّه لقد سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

من سبّ علیاً فقد سبّنی ومن سبّنی فقد سبّ اللَّه عزّوجلّ.

ثمّ مضی، فقال لقائده: فهل قالوا شیئاً حین قلت لهم ما قلت؟

قال: ما قالوا شیئاً.

قال: کیف رأیت وجوههم؟

قال:

نظروا إلیک بأعین محمرّةً

نظر التیوس إلی شفار الجازر

ص:190

عواقب بدگویی از حضرت علی "علیه السلام"

134 - سعید می گوید:

ابن عبّاس به همراه شخصی، از کنار عدّه ای از قریش که در حال دشنام دادن به علی بن ابی طالب علیه السلام بودند، می گذشت. از همراه خود پرسید:

این ها چه می گویند؟

پاسخ داد: به علی دشنام می دهند!

گفت: مرا نزدیک آن ها ببر. وقتی نزدیک آن ها قرار گرفت، پرسید:

کدام یک از شما به خدا دشنام می داد؟

گفتند: سبحان اللَّه! دشنام به خدا موجب شرک است.

گفت: کدام یک به رسول خداصلی الله علیه وآله دشنام می داد؟

باز گفتند: سبحان اللَّه! دشنام به پیامبر خداصلی الله علیه وآله موجب کفر است.

سپس گفت: کدام یک به علی بن ابی طالب دشنام می داد؟

گفتند: چنین بود. (و به او دشنام داده می شد).

ابن عبّاس گفت: خدا را گواه می گیرم و برای او شهادت می دهم که از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم، که می فرمود: هر کس علی علیه السلام را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است.

سپس از آنان فاصله گرفت و از همراه خود پرسید: عکس العمل آن ها نسبت به سخنان من چه بود؟

پاسخ داد: چیزی نگفتند.

پرسید: صورتهایشان چگونه بود؟

پاسخ داد: چشمان آن ها مانند گوسفندی که به چاقوی قصاب نگاه می کند، سرخ شده بود.

ص:191

قال: زدنی فداک أبوک.

قال:

خزر الحواجب ناکسو رقابهم أذقانهم

نظر الذلیل إلی العزیز القاهر

قال: زدنی فداک أبوک.

قال: ما عندی غیر هذا.

قال: لکن عندی:

أحیاؤهم خزی علی أمواتهم

والمیتون فضیحة للغابر.

ص:192

ابن عباس گفت: باز هم بگو.

گفت: ابروهای آن ها درهم و گردنشان به زیر افتاده، مانند شخصی ذلیل در برابر بزرگی قدرتمند.

ابن عبّاس گفت: بیشتر بگو.

گفت: غیر از آنچه گفتم چیزی نمی دانم.

ابن عباس گفت: ولی من می دانم زنده های آن ها موجب ننگ مرده هایشان هستند و مرده هایشان، موجب رسوایی بازماندگان. (1)

ص:193


1- 177. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 21، حدیث 2.

طیب ولادة محبّ علی "علیه السلام"

135 - حدّثنا أبی و محمّد بن الحسن معاً، عن سعد، عن البرقی، عن عبد الرحمان الکوفی ویعقوب بن یزید الأنباری معاً، عن عبد اللَّه بن محمّد الغفاری، عن الحسین بن زید، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من أحبّنا أهل البیت فلیحمد اللَّه علی أوّل النعم.

قیل: وما أوّل النعم؟

قال: طیب الولادة؛ ولا یحبّنا إلاّ من طابت ولادته.

136 - حدّثنا إبن ناتانة، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن إبن أبی عمیر، عن أبی زیاد النهدی، عن عبید اللَّه بن صالح، عن زید بن علی، عن أبیه، عن جدّه، عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

یا علی! من أحبّنی وأحبّک وأحبّ الأئمّة من ولدک فلیحمد اللَّه علی طیب مولده، فإنّه لا یحبّنا إلاّ من طابت ولادته ولا یبغضنا إلاّ من خبثت ولادته.

ص:194

حلال زادگی دوست دار حضرت علی "علیه السلام"

135 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر کس ما، اهل بیت، را دوست بدارد، خدا را بر نخستین نعمت، حمد کند.

عرض شد: نخستین نعمت کدام است؟

فرمود: حلال زادگی؛ چون ما را کسی جز حلال زاده دوست ندارد. (1)

136 - امام سجّادعلیه السلام از پدر بزرگوارش، از جدّش امیرالمؤمنین علیه السلام، نقل می کند:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

ای علی! هر که من و تو و امامان از اولاد تو را دوست دارد، خدا را بر حلال زادگی خودش ستایش کند؛ زیرا دوست نمی دارد ما را مگر حلال زاده و دشمن نمی دارد ما را مگر حرام زاده. (2)

ص:195


1- 178. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 12.
2- 179. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 14.

نبذة من فضائل شیعة علی "علیه السلام"

137 - حدّثنا إبن ناتانة، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن الریان بن الصلت، عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

شیعة علی هم الفائزون یوم القیامة.

138 - حدّثنا المؤدّب، عن أحمد بن یحیی بن زکریا القطّان، عن بکر بن عبد اللَّه بن حبیب، عن محمّد بن عبید اللَّه، عن علی بن الحکم، عن هشام، عن أبی حمزة الثمالی، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام:

یا علی! ما ثبت حبّک فی قلب امرئ مؤمن فزلت به قدمه علی الصراط إلاّ ثبتت له قدم حتّی یدخله اللَّه عزّ وجلّ بحبّک الجنّة.

139 - حدّثنا أبی، عن أحمد بن إدریس، عن إبراهیم بن هاشم، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن موسی بن بکر، عن أبی الحسن موسی بن جعفر، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

لا تستخفّوا بفقراء شیعة علی وعترته من بعده، فإنّ الرجل منهم لیشفع فی مثل ربیعة ومضر.

ص:196

گوشه ای از فضائل شیعیان حضرت علی "علیه السلام"

137 - امام رضا از پدران بزرگوارش علیهم السلام نقل می کند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

شیعیان علی، رستگاران روز رستاخیز هستند. (1)

138 - امام باقر از پدران بزرگوارش علیهم السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! چنین نیست که محبت تو در دل مؤمنی جای گیرد و قدمش بر صراط بلغزد، بلکه قدمش ثابت بماند، تا خداوند متعال او را به سبب دوستی تو داخل بهشت کند. (2)

139 - امام کاظم از پدران گرامش علیهم السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

فقیران از شیعیان علی علیه السلام وخاندانش را پس از او سبک نشمارید؛ زیرا که هر کدام از آن ها می توانند قبیله ای، مثل قبیله ربیعه و مضر را شفاعت کنند. (3)

ص:197


1- 180. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 57، حدیث 13.
2- 181. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 85، حدیث 28.
3- 182. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 50، حدیث 16.

140 - حدّثنا أبی، عن سعد بن عبد اللَّه، عن یعقوب بن یزید، عن محمّد بن أبی عمیر، عن حمزة بن حمران، عن حمران بن أعین، عن أبی حمزة الثمالی، عن علی بن الحسین علیه السلام قال:

قال سلمان الفارسی:

کنت ذات یوم جالساً عند رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، إذ أقبل علی بن أبی طالب علیه السلام، فقال له: أ لا اُبشّرک یا علی؟

قال: بلی یا رسول اللَّه!

قال: هذا حبیبی جبرئ̙Ę̠یخبرنی عن اللَّه جلّ جلاله أنّه قد أعطی محبّیک وشیعتک سبع خصال: الرفق عند الموت، والأنس عند الوحشة، والنور عند الظلمة، والأمن عند الفزع، والقسط عند المیزان، والجواز علی الصراط، ودخول الجنّة قبل سائر الناس من الأمم بثمانین عاماً.

141 - حدّثنا إبن موسی، عن إبن زکریا القطّان، عن إبن حبیب، عن عمر بن عبد اللَّه، عن الحسن بن الحسین بن العاصم، عن عیسی بن عبد اللَّه العلوی، عن أبیه، عن جده، عن علی علیه السلام قال:

حدّثنی سلمان الخیررضی الله عنه فقال: یا أبا الحسن! قلّما أقبلت أنت وأنا عند رسول اللَّه صلی الله علیه وآله إلاّ قال: یا سلمان! هذا وحزبه هم المفلحون یوم القیامة.

ص:198

140 - سلمان فارسی می گوید:

روزی در محضر پیامبر خداصلی الله علیه وآله بودم که امام علی علیه السلام نیز وارد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود: ای علی! آیا مژده ای به تو ندهم؟

گفت: بفرمایید ای رسول خدا!

فرمود: دوستم جبرئیل، از طرف خدا به من خبر داد که به دوستان و شیعیان تو هفت ویژگی داده شده:

1) راحتّی هنگام مرگ.

2) انس در هنگام وحشت.

3) نورانیت در تاریکی.

4) آسودگی و آرامش در زمان هراس.

5) عدالت ودادگری در وقت میزان.

6) عبور از صراط.

7) ورود به بهشت، 80 سال زودتر از اُمّت های دیگر. (1)

141 - امام علی علیه السلام از قول سلمان می فرماید:

سلمان به من گفت: ای علی، ای ابوالحسن! کمتر اتفاق می افتاد که تو بیایی و من نزد پیامبر خداصلی الله علیه وآله باشم مگر این که می فرمود:

ای سلمان! این مرد و حزب او همان رستگاران روز رستاخیز هستند. (2)

ص:199


1- 183. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 54، حدیث 15.
2- 184. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 74، حدیث 5.

142 - حدّثنا القطّان، عن عبد الرحمان بن محمّد الحسنی، عن أحمد بن عیسی العجلی، عن محمّد بن أحمد، عن العزرمی، عن علی بن حاتم، عن شریک، عن سالم الأفطس، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام:

یا علی! شیعتک هم الفائزون یوم القیامة، فمن أهان واحداً منهم فقد أهانک، ومن أهانک فقد أهاننی، ومن أهاننی أدخله اللَّه نار جهنّم خالداً فیها وبئس المصیر.

یا علی! أنت منّی وأنا منک، روحک من روحی، وطینتک من طینتی، وشیعتک خلقوا من فضل طینتنا، فمن أحبّهم فقد أحبّنا، ومن أبغضهم فقد أبغضنا، ومن عاداهم فقد عادانا، ومن ودّهم فقد ودّنا.

یا علی! إنّ شیعتک مغفور لهم علی ما کان فیهم من ذنوب وعیوب.

یا علی! أنا الشفیع لشیعتک غداً إذا قمت المقام المحمود، فبشّرهم بذلک.

یا علی! شیعتک شیعة اللَّه، وأنصارک أنصار اللَّه، وأولیاؤک أولیاء اللَّه، وحزبک حزب اللَّه.

یا علی! سعد من تولاّک، وشقی من عاداک.

یا علی! لک کنز فی الجنّة وأنت ذو قرنیها.

143 - حدّثنا الطالقانی، عن الحسن بن علی العبدی، عن أحمد بن عبد اللَّه بن عمّار الجارودی، عن محمّد بن عبد اللَّه، عن أبی الجارود، عن أبی الهیثم، عن أنس بن مالک قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إنّ اللَّه تبارک وتعالی یبعث أناساً وجوههم من نور، علی کراسی من نور، علیهم ثیاب من نور، فی ظلّ العرش، بمنزلة الأنبیاء، ولیسوا بالأنبیاء

ص:200

142 - ابن عباس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود:

ای علی! شیعیان تو رستگاران روز قیامتند، هر کس به یکی از شیعیان تو اهانت کند به تو اهانت کرده، و اهانت به تو اهانت به من است، و هر کس به من اهانت کند، خداوند او را به آتش دوزخ افکنده، برای همیشه در آن بماند و چه بد سرانجامی است!

ای علی! تو از منی و من از تو هستم، روح تو از روح من وسرشت تو از سرشت من است، شیعیان تو نیز از فزونی سرشت ما آفریده شدند، هر که آن ها را دوست بدارد، ما را دوست داشته و هرکه با آن ها دشمنی کند با ما دشمنی کرده و هر که به آن ها مهر ورزد به ما مهر ورزیده است.

ای علی! عیب ها و گناهان شیعیان تو بخشیده شده است.

ای علی! من شفیع شیعیان توام، آن گاه که در مقام محمود بایستم، پس این مژده را به آن ها بده.

ای علی! شیعه تو، شیعه خداست و یاران تو، یاران خدا هستند؛ دوستان تو، دوستان خدا و حزب تو، حزب خداست.

ای علی! سعادتمند کسی است که تو را دوست بدارد و بدبخت، آن که تو را دشمن بدارد.

ای علی! برای تو در بهشت، گنجی است. وتو ذوالقرنین آن هستی. (1)

143 - انس بن مالک می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

به راستی خداوند متعال انسان هایی را مبعوث کند که دارای چهره های نورانی بوده ولباس هایی از نور به تن دارند، آنان بر جایگاه های نورانی و در سایه عرش

ص:201


1- 185. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 4، حدیث 8. در باره این بخش از روایت توضیحات متعددی داده شده است؛ از آن جمله در «معانی الأخبار (شیخ صدوق رحمه الله) چاپ جامعه مدرسین، 1361 ص 206 ونیز «المجازات النبویة» (سید رضی رحمه الله) صفحه 87.

وبمنزلة الشهداء، ولیسوا بالشهداء.

فقال رجل: أنا منهم یا رسول اللَّه؟

قال: لا.

قال آخر: أنا منهم یا رسول اللَّه؟

قال: لا.

قیل: من هم یا رسول اللَّه؟

قال: فوضع یده علی رأس علی علیه السلام و قال: هذا وشیعته.

144 - حدّثنا محمّد بن الحسن، عن الحسین بن الحسن بن أبان، عن الحسین بن سعید، عن محمّد بن أبی عمیر، عن علی بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللَّه الصادق علیه السلام قال:

خرجت أنا وأبی علیه السلام حتّی إذا کنّا بین القبر والمنبر، إذا هو بأناس من الشیعة، فسلّم علیهم، فردّوا علیه السلام، ثمّ قال:

إنّی واللَّه! لأحبّ ریحکم وأرواحکم فأعینونی علی ذلک بورع واجتهاد، واعلموا أنّ ولایتنا لا تنال إلاّ بالعمل والاجتهاد، من ائتمّ منکم بعبد فلیعمل بعمله.

أنتم شیعة اللَّه وأنتم أنصار اللَّه، وأنتم السابقون الأولون والسابقون الآخرون، السابقون فی الدنیا إلی ولایتنا، السابقون فی الآخرة إلی الجنّة وقد ضمنا لکم الجنّة بضمان اللَّه وضمان رسوله، ما علی درجات الجنّة أحد أکثر أزواجاً منکم، فتنافسوا فی فضائل الدرجات.

أنتم الطیبون ونساؤکم الطیبات، کلّ مؤمنة حوراء عیناء وکل مؤمن صدیق، ولقد قال أمیرالمؤمنین علیه السلام لقنبر:

ص:202

مستقر شوند؛ پیامبر نیستند ولی مقام پیامبران را دارند، شهید نیستند ولی مقام شهیدان را دارند.

شخصی عرض کرد: ای پیامبرخدا! آیا من جزء آن ها هستم؟

فرمود: نه.

شخص دیگری سؤال کرد، حضرت فرمود: نه.

عرض شد: آن ها چه کسانی اند؟

پیامبرصلی الله علیه وآله دست بر سر علی علیه السلام نهاد و فرمود:

این مرد و پیروان او. (1)

144 - ابا بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

همراه پدرم به مسجد النبی رفتیم بین منبر و قبر مطهّر، عدّه ای از شیعیان جمع بودند، سلام کردیم و جواب دادند؛ پدرم، امام باقر علیه السلام فرمود:

من بوی شما و روح و جان شما را دوست می دارم، پس شما هم با تقوی و کوشش خود در این راه، مرا کمک کنید و بدانید که ولایت ما هم فقط با کار و کوشش به دست می آید. شما پیرو هر کس که بشوید، باید مانند او رفتار کند.

شما شیعه خدا، یاران خدا و از پیشی گیرندگان در دنیا وآخرت هستید، در دنیا به ولایت ما پیشی گرفته اید و در آخرت به سوی بهشت پیشی می گیرید. ما بهشت را برای شما به ضمانت خدا و رسول، ضمانت کردیم؛ حوریان شما در بهشت بیش از دیگران هستند. پس بکوشید تا به درجات بالاتری از بهشت نایل شوید.

شما پاک هستید همچنان که همسران شما پاکند، هر زن مؤمنی یک حوریه بهشتی است و هر مرد مؤمنی یک صدّیق.

به راستی که امیرمؤمنان علی علیه السلام به قنبر فرمود:

ص:203


1- 186. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 42، حدیث 15.

یا قنبر! أبشر وبشّر واستبشر، فلقد مات رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و هو علی اُمّته ساخط إلاّ الشیعة.

ألا وإن ش لکلّ شی ء عروة وعروة الإسلام الشیعة.

ألا وإنّ لکل شی ء دعامة ودعامة الإسلام الشیعة.

ألا وإنّ لکلّ شی ء شرفاً وشرف الإسلام الشیعة.

ألا وإنّ لکلّ شی ء سیداً وسید المجالس مجالس الشیعة.

ألا وإنّ لکلّ شی ء إماماً وإمام الأرض أرض یسکنها الشیعة.

واللَّه! لو لا ما فی الأرض منکم لما أنعم اللَّه علی أهل خلافکم ولا أصابوا الطیبات ما لهم فی الدنیا والآخرة من نصیب، کلّ ناصب وإن تعبد واجتهد، فمنسوب إلی هذه الآیة: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ * تَصْلی ناراً حامِیةً * تُسْقی مِنْ عَینٍ آنِیةٍ * لَیسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِیعٍ * لا یسْمِنُ وَ لا یغْنِی مِنْ جُوعٍ» (1) کلّ ناصب مجتهد فعمله هباء.

شیعتنا ینظرون بنور اللَّه عزّ وجلّ، ومن خالفهم یتقلّب [ینقلب] بسخط اللَّه.

واللَّه! ما من عبد من شیعتنا ینام إلاّ أصعد اللَّه عزّوجلّ بروحه إلی السماء؛ فإن کان قد أتی علیه أجله جعله فی کنوز رحمته وفی ریاض جنّته وفی ظلّ عرشه، وإن کان أجله متأخّراً عنه بعث به مع أمینه من الملائکة لیؤدّیه إلی الجسد الّذی خرج منه لیسکن فیه.

واللَّه! إنّ حجّاجکم وعمّارکم لخاصّة اللَّه، وإن فقراءکم لأهل الغناء، وإنّ أغنیاءکم لأهل القنوع، وإنّکم کلّکم لأهل دعوة اللَّه وأهل إجابته.

ص:204


1- 187. سورة الغاشیة {88}: الآیة 3 - 7.

ای قنبر! مژده باد بر تو و مژده بده و خرسند باش که پیامبر هنگام رحلت، از اُمّتش ناراحت بود جز از شیعه.

آگاه باش! که هر چیزی دستگیره ای دارد و دستگیره اسلام شیعه است.

آگاه باش! که برای هر چیزی ستونی است و ستون اسلام شیعه است.

آگاه باش! که هر چیزی کنگره ای دارد، کنگره اسلام شیعه است.

آگاه باش! که برای هر چیزی سروری است و سرور مجالس، مجالس شیعه است.

آگاه باش! که برای هر چیزی امام و پیشوایی است و امام زمین، زمینی است که شیعیان در آنجا ساکن می باشند.

به خدا سوگند! اگر شیعیان ما نبودند خداوند به مخالفان ما نعمت نمی داد و به آنچه در دنیا رسیده اند نایل نمی شدند و در آخرت نیز بهره ای ندارند، هر ناصبی گرچه عبادت کند و کوشش فراوان نماید مشمول این آیات سوره غاشیه است که: «کار و تلاش می کنند اما جایگاهشان در آتش است و از چشمه داغ و جوشان می نوشند، خوراکشان ضریع است که نه چاق کند نه گرسنگی را زایل نماید.» هر ناصب و دشمن شما هر چند بسیار کوشا باشد، کارش بر باد است.

شیعیان ما با نور خدا می نگرند و مخالفان آن ها در خشم خدا می غلطند.

به خدا سوگند! هر کدام از شیعیان ما که می خوابد، خدا روحش را به آسمان بالا می برد، اگر مرگش فرا رسیده باشد آن را در گنجینه رحمت و باغ های بهشت و سایه غرش خویش قرار می دهد و گرنه، آن را با فرشته امین برمی گرداند تا به بدنش ملحق شود.

به خدا سوگند! حاجیان و عمره کنندگان شما از خاصّان الهی هستند. فقیران شما، بی نیاز و توانگران شما، با قناعت دمسازند، شما همه، اهل دعوت خدا و اهل اجابت او هستید. (1)

ص:205


1- 188. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 91، حدیث 4.

145 - حدّثنا ماجیلویه، عن أبیه، عن البرقی، عن أبیه، عن خالد بن حماد الأسدی، عن أبی الحسن العبدی، عن الأعمش، عن سالم بن أبی الجعد قال:

سئل جابر بن عبد اللَّه الأنصاری عن علی بن أبی طالب علیه السلام.

فقال: ذاک خیر خلق اللَّه من الأوّلین والآخرین ما خلا النبیین والمرسلین، إنّ اللَّه عزّ وجلّ لم یخلق خلقاً بعد النبیین والمرسلین أکرم علیه من علی بن أبی طالب علیه السلام والأئمّة من ولده بعده.

قلت: فما تقول فیمن یبغضه وینتقصه؟

فقال: لا یبغضه إلاّ کافر ولا ینتقصه إلاّ منافق.

قلت: فما تقول فیمن یتولاّه ویتولّی الأئمّة من ولده بعده؟

فقال: إنّ شیعة علی والأئمّة من ولده هم الفائزون الآمنون یوم القیامة.

ثمّ قال: ما ترون لو أنّ رجلاً خرج، یدعو الناس إلی ضلالة، من کان أقرب الناس منه؟

قالوا: شیعته وأنصاره.

قال: فلو أنّ رجلاً خرج، یدعو الناس إلی هدی من کان أقرب الناس منه؟

قالوا: شیعته وأنصاره.

قال: فکذلک علی بن أبی طالب علیه السلام، بیده لواء الحمد یوم القیامة أقرب الناس منه شیعته وأنصاره.

ص:206

145 - از جابر بن عبداللَّه انصاری در مورد امام علی علیه السلام پرسیدند، جواب داد:

او بهترین خلق اولین و آخرین - جز پیامبران - است، خداوند پس از پیامبران، شخصی گرامی تر از علی و امامان پس از او نیافریده است.

راوی حدیث می گوید: به جابر گفتم:

چگونه است حال کسی که او را دشمن دارد و کوچک شمارد؟

جابر گفت: با علی دشمنی نمی کند مگر کافر، و او را کوچک نمی شمرد مگر منافق.

گفتم: در باره دوستان او و دوستان ائمّه پس از او چه می گویی؟

گفت: شیعیان علی و ائمه علیهم السلام پس از او، رستگارانند و روز قیامت در امن و امان خواهند بود.

آن گاه جابر سؤال کرد: به نظر شما کسی که خروج کند و مردم را به گمراهی بخواند، چه کسانی از مردم به او نزدیک ترند؟

(حاضران) گفتند: پیروان و یارانش.

پرسید: اگر کسی قیام و دعوت به حق کند، چه کسانی از مردم به او نزدیک ترند؟

گفتند: پیروان و یارانش.

جابر گفت: پس علی بن ابی طالب نیز این گونه است، در روز رستاخیز پرچم حمد را به دست دارد و نزدیک ترین مردم به او، شیعیان و یاران او هستند. (1)

ص:207


1- 189. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 75، حدیث 4.

شفاعة علی "علیه السلام"

146 - حدّثنا المؤدّب، عن الأسدی، عن النخعی، عن النوفلی، عن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه، عن علی علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

إذا کان یوم القیامة یؤتی بک یا علی! علی عجلة [ناقة] من نور و علی رأسک تاج له أربعة أرکان، علی کلّ رکن ثلاثة أسطر: لا إله إلاّ اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علی ولی اللَّه.

وتعطی مفاتیح الجنّة، ثمّ یوضع لک کرسی یعرف بکرسی الکرامة فتقعد علیه، ثمّ یجمع لک الأوّلون والآخرون فی صعید واحد، فتأمر بشیعتک إلی الجنّة وبأعدائک إلی النار، فأنت قسیم الجنّة، وأنت قسیم النار، ولقد فاز من تولاّک، وخسر من عاداک، فأنت فی ذلک الیوم أمین اللَّه وحجة اللَّه الواضحة.

147 - حدّثنا إبن المتوکل، عن محمّد العطّار، عن الأشعری، عن سلمة بن الخطاب، عن الحسین بن سعید الأزدی، عن إسحاق بن إبراهیم، عن عبد اللَّه بن صباح، عن أبی بصیر،

عن أبی عبد اللَّه الصادق علیه السلام قال:

إذا کان یوم القیامة جمع اللَّه الأوّلین والآخرین فی صعید واحد، فتغشاهم ظلمة شدیدة، فیضجّون إلی ربّهم ویقولون:

یا ربّ اکشف عنّا هذه الظلمة.

قال: فیقبل قوم یمشی النور بین أیدیهم قد أضآء أرض القیامة.

فیقول أهل الجمع: هؤلاء أنبیاء اللَّه؟

ص:208

شفاعت حضرت علی "علیه السلام"

146 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

ای علی! چون روز قیامت شود، تو را سوار بر درشکه ای (ناقه ای) از نور می آورند؛ بر سرت تاجی است که چهار رکن دارد و بر هر رکنی، سه سطر نوشته شده است: لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علی ولی اللَّه.

کلیدهای بهشت را به تو بدهند و بر تخت کرامت بنشانند، آن گاه تمام پیشینیان وپسینیان، بر یک پهنا بر گِرد تو جمع شوند و تو دستور می دهی که شیعیانت را به بهشت و دشمنانت را به دوزخ ببرند؛ چرا که تو قسمت کننده بهشت و دوزخ هستی. رستگار شد آن که ولایت تو را پذیرفت و زیان کرد آن که دشمن تو شد. ای علی! تو در آن روز، امین خدا و حجّت آشکار الهی هستی. (1)

147 - ابا بصیر می گوید: امام صادق علیه السلام می فرماید:

آن گاه که قیامت برپا شود، خداوند خلق پیشینیان وپسینیان را در یک جا گرد آورد، تاریکی شدیدی همه را فرا گیرد و به پروردگار خود ناله کنند که:

پروردگارا! این تاریکی را از ما برطرف فرما.

در این هنگام، عده ای وارد می شوند که با نور خود، صحرای قیامت را روشن می کنند.

حاضران می گویند: اینان پیامبران خدا هستند؟

ص:209


1- 190. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 95، حدیث 10.

فیجیئهم النداء من عند اللَّه: ما هؤلاء بأنبیاء.

فیقول أهل الجمع: فهؤلاء ملائکة؟

فیجیئهم النداء من عند اللَّه: ما هؤلاء بملائکة.

فیقول أهل الجمع: هؤلاء شهداء؟

فیجیئهم النداء من عند اللَّه: ما هؤلاء بشهداء.

فیقولون: من هم؟

فیجیئهم النداء: یا أهل الجمع سلوهم من أنتم؟

فیقول أهل الجمع: من أنتم؟

فیقولون: نحن العلویون، نحن ذریة محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، نحن أولاد علی ولی اللَّه. نحن المخصوصون بکرامة اللَّه، نحن الآمنون المطمئنّون.

فیجیئهم النداء من عند اللَّه عزّ وجلّ: اشفعوا

فی محبّیکم و أهل مودّتکم وشیعتکم.

فیشفعون فیشفعون.

ص:210

از جانب خدا ندا می رسد که: خیر پیامبر نیستند.

می گویند: این ها فرشته اند؟

ندا می رسد: فرشته هم نیستند.

در مرتبه سوم می گویند: این ها شهیدان هستند؟

ندا می رسد: خیر شهید هم نیستند.

می پرسند: پس چه کسانی اند؟

ندا می رسد: از خود آن ها بپرسید.

از آنان می پرسند: شما کیستید؟

پاسخ می دهند: ما علویون و ذریه و فرزندان محمّد پیامبر خداصلی الله علیه وآله هستیم، ما فرزندان علی ولی خدا هستیم، کرامت خدا مخصوص ماست و ما در آسایش و اطمینان هستیم.

از جانب خداوند به آن ها ندا می رسد که: دوستان و شیعیان خود را شفاعت کنید.

پس آن ها شفاعت می کنند و شفاعت آن ها پذیرفته می شود. (1)

ص:211


1- 191. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 47، حدیث 18.

لزوم الموالاة لأولیاء علی "علیه السلام"

148 - حدّثنا إبن المتوکّل، عن الأسدی، عن النخعی، عن النوفلی، عن علی بن سالم، عن أبیه، عن ثابت بن أبی صفیة، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من سرّه أن یجمع اللَّه له الخیر کلّه فلیوال علیاً بعدی ولیوال أولیاءه ولیعاد أعداءه.

ص:212

لزوم دوستی با دوستان امیرالمؤمنین "علیه السلام"

148 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر که خرسند می شود که خداوند همه خوبی ها را برایش فراهم کند، بایستی پس از من، از علی پیروی کند و دوستانش را دوست بدارد و با دشمنان او دشمن باشد. (1)

ص:213


1- 192. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 7.

اخبار النبی بما یجری علی أهل بیته "علیهم السلام"

149 - حدّثنا إبن موسی، عن الأسدی، عن النخعی، عن النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان جالساً ذات یوم إذ أقبل الحسن علیه السلام فلمّا رآه بکی. ثمّ قال: إلی إلی یا بنی! فما زال یدنیه حتّی أجلسه علی فخذه الیمنی.

ثمّ أقبل الحسین علیه السلام فلمّا رآه بکی، ثمّ قال: إلی إلی یا بنی! فما زال یدنیه حتّی أجلسه علی فخذه الیسری. ثمّ أقبلت فاطمةعلیها السلام فلمّا رآها بکی، ثمّ قال: إلی إلی یابنیة! فأجلسها بین یدیه. ثمّ أقبل أمیرالمؤمنین علیه السلام فلمّا رآه بکی، ثمّ قال: إلی إلی یاأخی! فمازال یدنیه حتّی أجلسه إلی جنبه الأیمن.

فقال له أصحابه: یا رسول اللَّه! ما تری واحداً من هؤلاء إلاّ بکیت أو ما فیهم من تسرّ برؤیته؟

فقال صلی الله علیه وآله: والّذی بعثنی بالنبوّة واصطفانی علی جمیع البریة! إنّی وإیاهم لأکرم الخلق علی اللَّه عزّوجلّ، وما علی وجه الأرض نسمة أحبّ إلی منهم.

أمّا علی بن أبی طالب علیه السلام فإنّه أخی وشقیقی، وصاحب الأمر بعدی، وصاحب لوائی فی الدنیا والآخرة، وصاحب حوضی وشفاعتی، وهو مولی کلّ مسلم، وإمام کل مؤمن، وقائد کلّ تقی، وهو وصیی وخلیفتی علی أهلی واُمّتی فی حیاتی وبعد موتی، محبّه محبّی، ومبغضه مبغضی، وبولایته صارت اُمّتی مرحومة، وبعداوته صارت المخالفة له منها ملعونة.

وإنّی بکیت حین أقبل لأنّی ذکرت غدر الأمّة به بعدی، حتّی إنّه لیزال

عن مقعدی وقد جعله اللَّه له بعدی، ثمّ لا یزال الأمر به حتّی یضرب علی قرنه ضربة تخضب منها لحیته فی أفضل الشهور، «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرآن هُدیً لِلنّاسِ وَبَیناتٍ مِنَ الْهُدی وَالْفُرْقان» (1)...

ص:214


1- 193. سورة البقرة {2}: 158.

پیش گویی پیامبر درباره مصایب اهل بیت "علیهم السلام"

149 - ابن عبّاس می گوید:

روزی خدمت پیامبر خداصلی الله علیه وآله نشسته بودیم، که امام حسن علیه السلام وارد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله تا او را دید گریه کرد و فرمود: بیا پسرم! بیا عزیزم! وی نزدیک آمد و حضرت او را بر زانوی راست نشاند.

سپس امام حسین علیه السلام آمد، پیامبر گریه کرد وفرمود: بیا پسرم! بیا عزیزم! پیامبر او را بر زانوی چپ خود نشاند. لحظه ای بعد فاطمه زهراعلیها السلام آمد همان جریان تکرار شد و حضرت او را برابر خود نشاند و در آخر امیرالمومنین علیه السلام آمد پیامبر پس از گریه کردن، او را نزد خود طلبید و در سمت راست خود قرار داد.

یاران رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کردند: هر کدام که آمدند گریستی؟ آیا بین آن ها کسی نبود که از دیدنش خوشحال شوی؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: قسم به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت و بر همه مردم برتری داد، من و این ها گرامی ترین خلق خداییم و روی زمین هم کسی نیست که نزد من محبوب تر از این ها باشد.

خصوصیات علی، این است که او برادر، همکار و صاحب امر پس از من است، او پرچم دار من در دنیا و آخرت است؛ صاحب حوض و شفاعت من است، مولای مسلمانان، امام مؤمنان وپیشوای پرهیزکاران است، او وصی و خلیفه من بر خاندان و اُمّت من است؛ چه در زندگی و چه در پس از مرگ من؛ دوست او دوست من و دشمن او دشمن من است؛ به ولایت او اُمّت من رحمت می شوند و با مخالفت او، ملعون.

اما گریه من به این علّت بود که یادم آمد از نیرنگی که اُمّت با او می کنند، او را

از جایگاه من که خدا برای او قرار داده است بر می دارند. این درگیری و گرفتاری ادامه دارد تا آنجا که وی را با شمشیر خواهند زد و در بهترین ماه، یعنی ماه رمضان که ماه نزول قرآن برای هدایت مردم، و برای تمییز حق از باطل است، محاسن او از خون سرش رنگین خواهد شد... (1)

ص:215


1- 194. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 24، حدیث 2.

نبذة من فضائل أهل البیت "علیهم السلام"

150 - حدّثنا الهمدانی، عن علی بن إبراهیم، عن جعفر بن سلمة الأهوازی، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن إبراهیم بن موسی، عن أبی قتادة، عن عبد الرحمان بن العلاء الحضرمی، عن سعید بن مسیب، عن إبن عبّاس قال:

إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان جالساً ذات یوم وعنده علی وفاطمة و الحسن والحسین علیهم السلام فقال:

اللّهمّ إنّک تعلم أنّ هؤلآء أهل بیتی وأکرم الناس علی، فأحبّ من أحبّهم، وأبغض من أبغضهم، ووال من والاهم، وعاد من عاداهم، وأعن من أعانهم، واجعلهم مطهّرین من کلّ رجس، معصومین من کلّ ذنب، وأیدهم بروح القدس منک.

ثمّ قال صلی الله علیه وآله: یا علی! أنت إمام أمّتی وخلیفتی علیها بعدی، أنت قائد المؤمنین إلی الجنّة وکأنی أنظر إلی ابنتی فاطمةعلیها السلام قد أقبلت یوم القیامة علی نجیب من نور، عن یمینها سبعون ألف ملک وعن یسارها سبعون ألف ملک وبین یدیها سبعون ألف ملک وخلفها سبعون ألف ملک، تقود مؤمنات أمّتی إلی الجنّة.

فأیما امرأة صلّت فی الیوم واللیلة خمس صلوات وصامت شهر رمضان وحجّت بیت اللَّه الحرام وزکّت مالها وأطاعت زوجها ووالت علیاً بعدی دخلت الجنّة بشفاعة ابنتی فاطمة وإنّها لسیدة نسآء العالمین.

فقیل: یا رسول اللَّه! أهی سیدة لنساء عالمها؟

فقال صلی الله علیه وآله: ذاک لمریم بنت عمران، فأمّا ابنتی فاطمة، فهی سیدة نساء العالمین من الأوّلین والآخرین، وإنّها لتقوم فی محرابها فیسلّم علیها

ص:216

گوشه ای از فضایل اهل بیت "علیهم السلام"

150 - ابن عبّاس می گوید:

روزی پیامبر خداصلی الله علیه وآله نشسته بود و علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هم نزد ایشان بودند، حضرتش فرمود:

خدایا! تو می دانی که اینان اهل بیت من وگرامی ترین مردم نزد من هستند، دوستان آن ها را دوست بدار و دشمن آن ها را دشمن باش، کمک نما هر که آن ها را یاری می کند و آن ها را از هر پلیدی پاک و از هر گناهی محفوظ دار و توسّط روح القدس آن ها را تأیید فرما!

آن گاه فرمود: ای علی! تو امام امّت من وجانشین من پس از من بر آن ها هستی، تو رهبر مؤمنان به سوی بهشت می باشی.

گویا دخترم، فاطمه علیها السلام را می نگرم که بر اسبی از نور سوار است، و در حالی که از طرف راستش هفتاد هزار فرشته و از جانب چپ، هفتاد هزار فرشته و از پیش رو هفتاد هزار فرشته و از پشت سرش هفتاد هزار فرشته او را همراهی می کنند، زنان مؤمن امّتم را به بهشت رهبری می کند.

هر زنی که در شبانه روز، پنج نوبت نماز بخواند، ماه رمضان را روزه بگیرد، حج واجب خانه خدا را به جا آورد، زکات مالش را بپردازد و از همسرش اطاعت کند و پس از من پیرو علی علیه السلام باشد، با شفاعت دخترم، فاطمه علیها السلام داخل بهشت می شود، زیرا که او بانوی زنان جهانیان است.

عرض شد: ای پیامبر خدا! آیا او بانوی زنان عالم خود است؟

فرمود: او مریم علیها السلام - دختر عمران - است که بانوی زنان عالم خود بود، ولی دخترم فاطمه، بانوی زنان جهانیان از اولین تا آخرین است؛ فاطمه کسی است

ص:217

سبعون ألف ملک من الملائکة المقرّبین وینادونها بما نادت به الملائکة مریم فیقولون:

یا فاطمة! إنّ اللَّه اصطفاک وطهّرک واصطفاک علی نساء العالمین.

ثمّ التفت إلی علی علیه السلام فقال:

یا علی! إنّ فاطمة بضعة منّی وهی نور عینی وثمرة فؤادی یسوءنی ما ساءها ویسرّنی ما سرّها، وإنّها أوّل من یلحقنی من أهل بیتی، فأحسن إلیها بعدی وأمّا الحسن والحسین فهما ابنای وریحانتای وهما سیدا شباب أهل الجنّة فلیکرما علیک کسمعک وبصرک.

ثمّ رفع صلی الله علیه وآله یده إلی السماء، فقال: اللّهم إنّی أشهدک أنّی محبّ لمن أحبّهم، ومبغض لمن أبغضهم، وسلم لمن سالمهم، وحرب لمن حاربهم، وعدوّ لمن عاداهم وولی لمن والاهم.

151 - حدّثنا أبی، عن المؤدّب، عن الأصبهانی، عن الثقفی، عن مخول بن إبراهیم، عن عبد الجبار بن العبّاس، عن عمّار أبی معاویة، عن عمرة ابنة أفعی، قالت: سمعت اُمّ سلمةرحمه الله تقول:

نزلت هذه الآیة فی بیتی «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». (1)

قالت: و فی البیت سبعة: رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وجبرئیل ومیکائیل وعلی وفاطمة و الحسن والحسین.

قالت: وأنا علی الباب.

فقلت: یا رسول اللَّه! ألست من أهل البیت؟

قال صلی الله علیه وآله: «إنّک من أزواج النبی» وما قال إنّک من أهل البیت.

ص:218


1- 195. سورة الأحزاب {33}: الآیة 33.

که چون در محراب عبادت بایستد، هفتاد هزار فرشته مقرّب به او سلام دهند و همان ندایی را که به مریم کردند به او نیز می کنند و می گویند:

ای فاطمه! خدا تو را برگزید و پاک کرد و بر همه زنان جهانیان برتری داد.

سپس رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: ای علی! فاطمه پاره تن من و نور دیده و میوه دل من است، هر چه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، هر چه او را شاد کند مرا شاد کرده. فاطمه، اوّلین کسی است که از اهل بیتم، به من می رسد، پس به او خوبی کن.

امّا حسن و حسینّ دو گل و دو فرزند من هستند و هر دو، آقای جوانان بهشت می باشند. پس مثل گوش و چشم آن ها را گرامی دار.

سپس دست به آسمان بلند کرد و گفت:

خدایا! گواه باش که من دوستدار دوستان آن ها و دشمن دشمنان آن هایم. در صلح هستم با هر که با آن ها در صلح باشد و در جنگ هستم با هر که با آن ها در جنگ باشد. (1)

151 - اُمّ سلمه، همسر پیامبر خداصلی الله علیه وآله می گوید:

این آیه در خانه من نازل شد که: «همانا خداوند اراده فرموده پلیدی را از شما خاندان دور بدارد وشما را کاملاً پاک وپاکیزه گرداند.»

آن هنگام هفت نفر در خانه بودند: پیامبر، جبرئیل، میکائیل، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام. من هم بر در خانه بودم.

گفتم: ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: تو همسر پیامبر هستی، و نفرمود از اهل بیت هستی. (2)

ص:219


1- 196. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 73، حدیث 18.
2- 197. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 4.

152 - حدّثنا علی بن الفضل، عن أحمد بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن علی بن خلف، عن حسین الأشقر، عن عمرو بن أبی المقدام، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال:

سألت النبی صلی الله علیه وآله عن الکلمات الّتی تلقّی آدم من ربّه فتاب علیه.

قال صلی الله علیه وآله: سأله بحقّ محمّد وعلی وفاطمة والحسن والحسین إلّا تبت علی، فتاب علیه.

153 - حدّثنا أبی رحمه الله، عن إبن عامر، عن المعلّی، عن جعفر بن سلیمان، عن عبد اللَّه بن الحکم، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن إبن عبّاس قال:

قال النبی صلی الله علیه وآله:

إنّ علیاً وصیی وخلیفتی وزوجته فاطمة سیدة نساء العالمین ابنتی والحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنّة ولدای، من والاهم فقد والانی، ومن عاداهم فقد عادانی، ومن ناواهم فقد ناوانی، ومن جفاهم فقد جفانی، ومن برّهم فقد برّنی، وصل اللَّه من وصلهم، وقطع من قطعهم، ونصر من نصرهم، وأعان من أعانهم، وخذل من خذلهم.

اللّهمّ من کان له من أنبیائک ورسلک ثقل وأهل بیت، فعلی و فاطمة والحسن والحسین أهل بیتی وثقلی، أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً.

154 - حدّثنا القطّان، عن العبّاس بن الفضل، عن أبی ذرعة، عن عثمان بن محمّد بن أبی شیبة، عن عبداللَّه بن نمیر، عن الحارث بن حصیرة، عن زید بن وهب، عن إبن عباس، قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

ولایتی وولایة أهل بیتی أمان من النار.

ص:220

152 - ابن عباس گوید:

از پیامبرصلی الله علیه وآله پرسیدم: کلماتی را که آدم علیه السلام از پروردگارش دریافت کرد وبه واسطه آن ها خداوند، توبه اش را قبول کرد، چه بود؟

حضرت فرمود: او از خدا درخواست کرد که به حق محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام، توبه ام را بپذیر.

خدا، هم توبه اش را قبول فرمود. (1)

153 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

به راستی که علی وصی و خلیفه من است؛ همسرش فاطمه، بانوی زنان جهانیان، دختر من است؛ حسن و حسین، آقای جوانان بهشت، پسران من هستند. هر که آن ها را دوست بدارد مرا دوست داشته، هر که آن ها را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هر که آن ها را دور کند مرا دور کرده است، جفای به آن ها، جفای به من و نیکی به آن ها، نیکی به من است؛ خدا می پیوندد به هر که به آن ها بپیوندد و قطع رابطه می کند با هر کس که با آن ها قطع رابطه کند، خدا یاری می کند یاری کنندگان آن ها را و خوار می کند خوار کنندگان آن ها را.

خدایا! هر کدام از پیامبرانت، اهل بیت و خاندانی داشتند؛ علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نیز اهل بیت و خاندان من هستند، پلیدی را از آن ها دور کن و آن ها را پاک وپاکیزه نما. (2)

154 - ابن عبّاس می گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

ولایت من و ولایت اهل بیت من، موجب امان از آتش دوزخ است. (3)

ص:221


1- 198. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 18، حدیث 2.
2- 199. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 6.
3- 200. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 8.

155 - حدّثنا إبن مسرور، عن إبن عامر، عن عمه، عن الأزدی، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن عکرمة، عن إبن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

من سرّه أن یحیا حیاتی ویموت میتتی، ویدخل جنّة عدن منزلی، ویتمسّک قضیباً غرسه ربّی عزّوجلّ، ثمّ قال له: کن فیکون؛ فلیتولّ علی بن أبی طالب ولیأتمّ بالأوصیآء من ولده، فإنّهم عترتی، خلقوا من طینتی، إلی اللَّه أشکو أعداءهم من أُمّتی المنکرین لفضلهم القاطعین فیهم صلتی وأیم اللَّه! لتقتلنّ ابنی بعدی الحسین لا أنالهم اللَّه شفاعتی.

156 - حدّثنا أبی، عن سعد، عن إبن أبی الخطّاب، عن علی بن أسباط، عن علی بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن الصادق جعفر بن محمّدعلیهما السلام أنّه قال:

یا أبا بصیر! نحن شجرة العلم، ونحن أهل بیت النبی، وفی دارنا مهبط جبرئیل، ونحن خزّان علم اللَّه، ونحن معادن وحی اللَّه، من تبعنا نجا، ومن تخلّف عنّا هلک، حقّاً علی اللَّه عزّ وجلّ.

157 - حدّثنا أبی رحمه الله، عن أحمد بن إدریس، عن إبن یزید، عن إبن أبی عمیر، عن محمّد القبطی قال: قال الصادق جعفر بن محمّدعلیهما السلام:

أغفل الناس قول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی علی بن أبی طالب علیه السلام یوم مشربة أمّ إبراهیم، کما أغفلوا قوله فیه یوم غدیر خم؛ إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان فی مشربة أمّ إبراهیم وعنده أصحابه، إذ جاء علی علیه السلام فلم یفرجوا له، فلمّا رآهم لا یفرجون له قال:

ص:222

155 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

هر که دوست دارد، زندگی و مرگش همانند زندگی و مرگ من باشد؛ و وارد خانه من، در بهشت عدن گردد وبه نهالی چنگ زند که پروردگارم آن را کاشته و به آن فرموده: ایجاد شو! پس (به امر خدا) ایجاد شد؛ پس بایستی دوست دار علی بن ابی طالب باشد و از اوصیای از فرزندانش پیروی کند؛ زیرا آن ها عترت من بوده، از گل من آفریده شده اند. من به خدا شکایت می کنم، از دشمنان خاندانم که منکر فضل آن ها شوند و با آن ها قطع رابطه کنند.

به خدا قسم! که پس از من، فرزندم حسین را بکشند، و خداوند نیز آن ها را از شفاعت من محروم کند. (1)

156 - امام صادق علیه السلام به یکی از یارانش فرمود:

ای ابا بصیر! ما درخت دانش و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله هستیم، در خانه ما، جبرئیل فرود می آمد، خزانه دار علم خدا و معادن وحی الهی ماییم، هرکس از ما پیروی کند نجات یافته و آن که از ما نافرمانی کند، نابود شود، این حقّ خداوند است. (2)

157 - امام صادق علیه السلام فرمود:

مردم فرمایش پیامبر خداصلی الله علیه وآله را درباره امام علی علیه السلام در روز مشربه اُمّ ابراهیم از یاد بردند، چنان که روز غدیر خم را فراموش کردند. پیامبرصلی الله علیه وآله به همراه برخی از یاران خود، در مشربه اُمّ ابراهیم بودند که علی علیه السلام وارد شد، کسی برای علی علیه السلام، جا باز نکرد، چون پیامبرصلی الله علیه وآله چنین دید، فرمود:

ص:223


1- 201. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 9، حدیث 11.
2- 202. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 50، حدیث 15.

یا معشر الناس! هذا أهل بیتی تستخفّون بهم وأنا حی بین ظهرانیکم، أما واللَّه! لئن غبت عنکم فإنّ اللَّه لا یغیب عنکم، إنّ الروح والراحة والبشر والبشارة لمن ائتمّ بعلی وتولّاه وسلم له وللأوصیاء من ولده حقّاً علی أن أدخلهم فی شفاعتی، لأنّهم أتباعی، فمن تبعنی فإنّه منّی سنّة جرت فی من إبراهیم لأنّی من إبراهیم وإبراهیم منی وفضلی له فضل وفضله فضلی وأنا أفضل منه، تصدیق ذلک قول ربی: «ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». (1)

وکان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وثئت رجله فی مشربة أمّ إبراهیم حتّی عاده الناس.

158 - حدّثنا أحمد بن محمّد بن الصقر، عن محمّد بن أیوب، عن إبراهیم بن موسی، عن هشام بن یوسف، عن عبد اللَّه بن سلیمان، عن محمّد بن علی بن عبد اللَّه بن عبّاس، عن أبیه، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

أحبّوا اللَّه لما یغذوکم به من نعمه، وأحبّونی لحبّ اللَّه عزّ وجلّ وأحبّوا أهل بیتی لحبّی.

159 - حدّثنا أحمد بن زیاد، عن علی بن إبراهیم، عن جعفر بن سلمة، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن عثمان بن أبی شیبة و محرز بن هشام، قالا: حدّثنا مطلب بن زیاد، عن لیث بن أبی سلیم قال:

أتی النبی صلی الله علیه وآله علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام کلهم یقول: أنا أحب إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله.

فأخذصلی الله علیه وآله فاطمة ممّا یلی بطنه وعلیاً ممّا یلی ظهره والحسن عن یمینه والحسین عن یساره، ثمّ قال: أنتم منّی وأنا منکم.

ص:224


1- 203. سورة آل عمران {3}: الآیة 34.

ای مردم! این اهل بیت مرا سبک می شمارید، در حالی که من هنوز در میان شما زندگی می کنم. قسم به خدا! اگر من از شما پنهان شوم خدا از شما پنهان نیست. بدانید که روح و راحتی، خوشی و بشارت، برای کسی است که به علی علیه السلام اقتدا کند و او را دوست بدارد، تسلیم او و امامان از فرزندان او باشد، هر کس چنین کند بر من لازم است که از او شفاعت کنم، زیرا آن ها پیروان من هستند و هر که از من پیروی کند از من است.

این روشی است که از ابراهیم خلیل علیه السلام به من رسیده، چون من از ابراهیم هستم و او هم از من؛ فضل من، فضل اوست و فضل او، فضل من. با این حال من افضل از او هستم، گواه آن آیه ای است که می فرماید: «دودمانی که برخی از برخی دیگر (وهمانند یکدیگرند) وخدا شنوا وداناست.»

این ماجرا در زمانی اتفاق افتاد که پای پیامبر خداصلی الله علیه وآله در مشربه امّ ابراهیم آسیب دیده بود، به طوری که مردم به عیادت حضرتش می رفتند. (1)

158 - ابن عبّاس می گوید: پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

خداوند را به خاطر نعمت هایش دوست بدارید؛ مرا به خاطر دوستی خدا، دوست بدارید و خاندانم را به خاطر دوستی من، دوست بدارید. (2)

159 - لیث بن ابا سلیم می گوید:

روزی علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله آمده و هر کدام می گفت: من نزد رسول خداصلی الله علیه وآله محبوب ترم.

پیامبرصلی الله علیه وآله، حضرت فاطمه علیها السلام را پیش روی خود و علی علیه السلام را پشت سر خود، وحسن علیه السلام را سمت راست و حسین علیه السلام را سمت چپ خود قرار داد، سپس فرمود: شما از من هستید و من از شمایم. (3)

ص:225


1- 204. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 23، حدیث 10.
2- 205. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 58، حدیث 6.
3- 206. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 4، حدیث 2.

160 - حدثنا أبی عن المؤدّب، عن أحمد بن علی الإصبهانی، عن الثقفی، عن اسماعیل ابن ابان، عن عبداللَّه بن خراش، عن العوام بن الحوشب، عن التمیمی قال:

دخلت علی عائشة فحدّثتنا أنّها رأت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله دعا علیاً وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام فقال:

اللّهم هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً.

161 - حدّثنا أبی، عن سعد بن عبد اللَّه، عن إبن عیسی، عن البجلی، عن جعفر بن محمّد بن سماعة، عن عبد اللَّه بن مسکان، عن الحکم بن الصلت، عن أبی جعفر محمّد بن علی، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

خذوا بحجزة هذا الأنزع - یعنی علیاً - فإنّه الصدّیق الأکبر وهو الفاروق یفرق بین الحق والباطل؛ من أحبّه هداه اللَّه، ومن أبغضه أبغضه اللَّه، ومن تخلّف عنه محقه اللَّه، ومنه سبطا اُمّتی الحسن والحسین وهما ابنای ومن الحسین أئمّة الهدی، أعطاهم اللَّه علمی و فهمی، فتولّوهم ولا تتّخذوا ولیجة من دونهم فیحلّ علیکم غضب من ربّکم، ومن یحلّل علیه غضب من ربّه فقد هوی، وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور.

162 - حدّثنا إبن شاذویة المؤدب، عن محمّد الحمیری، عن أبیه، عن إبن عیسی، عن محمّد بن سنان، عن محمّد بن عبد اللَّه بن زرارة، عن عیسی بن عبد اللَّه الهاشمی، عن أبیه، عن جده، عن عمر بن أبی سلمة، عن أمه أم سلمةرحمه الله قالت:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

علی بن أبی طالب والأئمّة من ولده بعدی سادة أهل الأرض وقادة الغرّ المحجّلین یوم القیامة.

ص:226

160 - عایشه می گوید:

پیامبر خداصلی الله علیه وآله را دیدم که علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را پیش خود فرا خواند و گفت:

پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، پلیدی را از آن ها ببر و آن ها را پاک و پاکیزه کن. (1)

161 - رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند:

دامن علی را بگیرید که او هم صدّیق اکبر است و هم فاروق، یعنی حق را از باطل جدا می کند. هر کس علی را دوست بدارد خدا او را هدایت می کند و هر که او را دشمن دارد مورد غضب خدا قرار گیرد، و هر که از او تخلف کند خدا نابودش نماید.

دو سبط اُمّت من - حسن و حسین علیهما السلام - از نسل اویند، آن ها فرزندان من هستند. واز نسل حسین علیه السلام امامان بر حق و رهبران الهی هستند که خداوند علم و فهم مرا به آن ها داده است. پس آن ها را دوست بدارید و جز آن ها پناهگاهی نگیرید. اگر چنین نکنید، خشمی از پروردگارتان شما را فرا گیرد و هر که مورد خشم وغضب پروردگارش قرار گیرد به طور حتم نابود می گردد و زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست. (2)

162 - اُمّ سلمه، همسر پیامبر می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:

علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش، پس از من، سروران اهل زمین، و پیشوای دست و روسفیدان در روز قیامت می باشند. (3)

ص:227


1- 207. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 72، حدیث 5.
2- 208. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 96، حدیث 8.
3- 209. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 85، حدیث 24.

163 - حدّثنا إبن إدریس، عن أبیه، عن الحسین بن عبید اللَّه، عن محمّد بن عبد اللَّه، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، قال:

سمعت أبا جعفر الباقرعلیه السلام یقول:

أوحی اللَّه عزّ وجلّ إلی محمّدصلی الله علیه وآله: یا محمّد! إنّی خلقتک ولم تک شیئاً ونفخت فیک من روحی کرامة منّی أکرمتک بها حتّی أوجبت لک الطاعة علی خلقی جمیعاً، فمن أطاعک فقد أطاعنی، ومن عصاک فقد عصانی، وأوجبت ذلک فی علی وفی نسله من اختصصت منهم لنفسی.

164 - حدّثنا علی بن محمّد بن موسی، عن أحمد بن یحیی بن زکریا القطّان، عن بکر بن عبد اللَّه بن حبیب، عن تمیم بن بهلول، عن إسماعیل بن أبان، عن سلام بن أبی عمرة، عن معروف بن خرّبوذ، عن أبی الطفیل، عن الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال:

سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول:

أنا سید النبیین وعلی بن أبی طالب سید الوصیین والحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنّة والأئمّة بعدهما سادات المتقین، ولینا ولی اللَّه، وعدوّنا عدوّ اللَّه، وطاعتنا طاعة اللَّه، ومعصیتنا معصیة اللَّه عزّوجلّ.

ص:228

163 - امام باقرعلیه السلام می فرماید:

خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وحی فرمود: ای محمّد! زمانی هیچ نبودی و من تو را آفریدم، از روح خود در تو دمیدم و گرامی ات داشتم، تا این که اطاعت از تو را بر همه آفریدگانم واجب کردم. پس هر که از تو اطاعت کند، از من اطاعت کرده و هر که از تو نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده و همه این ها را در علی و امامان از نسل او نهادم، همان کسانی که مخصوص خودم قرارشان دادم. (1)

164 - امام حسن علیه السلام می فرماید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود:

من آقای پیامبرانم، علی بن ابی طالب آقای اوصیاء است، حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشت هستند و امامان پس از آن ها، آقای پرهیزکاران می باشند. دوست ما دوست خداست و دشمن ما دشمن خدا. اطاعت از ما، اطاعت از خداست و نافرمانی از ما، نافرمانی خدا. (2)

ص:229


1- 210. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 88، حدیث 5.
2- 211. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 82، حدیث 16.

امامة أئمّة المعصومین "علیهم السلام"

165 - حدّثنا أبی رحمه الله، عن سعد، عن إبن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن حمّاد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمرالیمانی، عن أبی الطفیل، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن آبائه علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لأمیرالمؤمنین علیه السلام:

اکتب ما أملی علیک.

فقال: یا نبی اللَّه! أتخاف علی النسیان؟

قال صلی الله علیه وآله: لست أخاف علیک النسیان وقد دعوت اللَّه لک أن یحفظک ولا ینسیک، ولکن اکتب لشرکائک.

قال: قلت: ومن شرکائی یا نبی اللَّه؟

قال: الأئمّة من ولدک، بهم تسقی أمّتی الغیث، وبهم یستجاب دعاؤهم، وبهم یصرف اللَّه عنهم البلاء، وبهم ینزل الرحمة من السماء، وهذا أوّلهم وأومی بیده إلی الحسن بن علی علیه السلام ثمّ أومی بیده إلی الحسین علیه السلام ثمّ قال: الأئمّة من ولده.

166 - حدّثنا إبن الولید، عن إبن أبان، عن الحسین بن سعید، عن محمّد بن الحسین الکنانی، عن جدّه، عن أبی عبد اللَّه الصادق علیه السلام قال:

إنّ اللَّه عزّ وجلّ أنزل علی نبیه صلی الله علیه وآله کتاباً قبل أن یأتیه الموت، فقال:

یا محمّد! هذا الکتاب وصیتک إلی النّجیب من أهلک.

فقال: ومن النجیب من أهلی یا جبرئیل؟

فقال: علی بن أبی طالب.

و کان علی الکتاب خواتیم من ذهب، فدفعه النبی إلی علی علیه السلام و أمره أن یفکّ خاتماً منها ویعمل بما فیه، ففکّ علیه السلام خاتماً و عمل بما فیه، ثمّ دفعه إلی ابنه الحسن علیه السلام ففکّ خاتماً وعمل بما فیه، ثمّ دفعه إلی الحسین علیه السلام ففکّ خاتماً فوجد فیه: أن اخرج بقوم إلی الشهادة فلا شهادة لهم إلّا معک واشتر نفسک للَّه عزّوجلّ، ففعل.

ص:230

امامت ائمه معصومین "علیهم السلام"

165 - امام باقر از پدرانش علیهم السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

آنچه برایت می گویم بنویس.

حضرت علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! می ترسی فراموش کنم؟

فرمود: خیر، تو فراموشی نداری، چون از خدا خواسته ام که تو را حافظه بدهد و از فراموشی باز دارد، ولی بنویس تا برای همکارانت بماند.

علی علیه السلام می فرماید: عرض کردم: همکارانم چه کسانی هستند؟

فرمود: امامان از فرزندانت، همان ها که به واسطه ایشان، اُمّتم از باران سیراب گردند، دعایشان مستجاب شود و خدا، بلا را از آن ها دور کند و رحمت از آسمان نازل شود. و در حالی که به امام حسن علیه السلام اشاره می کرد، فرمود: این نخستین نفر آن هاست، آن گاه به امام حسین علیه السلام اشاره کرد و فرمود: امامان از فرزندان او هستند. (1)

166 - امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند متعال، پیش از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله توسط جبرئیل نامه ای براو نازل کرد و فرمود:

ای محمّد! این نامه، وصیت تو برای نجیب از خاندان توست.

گفت: ای جبرئیل! نجیب خاندانم کیست؟

جواب داد: علی بن ابی طالب.

بر آن نامه، مهرهایی از طلا زده شده بود، پیامبرصلی الله علیه وآله نامه را به علی علیه السلام داد و فرمود: یکی از آن مهرها را بردار و هر چه در آن نوشته، عمل کن. امام علی علیه السلام چنین کرد، و سپس آن را به امام حسن علیه السلام داد وایشان نیز یک مهر از آن را برداشت و به آنچه در آن بود عمل کرد وسپس آن را به امام حسین علیه السلام داد. ایشان مهری را برداشت، در آن نوشته بود: با گروهی برای شهادت حرکت کن که آن ها جز به همراه تو به شهادت نرسند، تو نیز جانت را به خدا بفروش. آن حضرت نیز آن را انجام داد.

ص:231


1- 212. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 1.

ثمّ دفعه إلی علی بن الحسین علیه السلام ففکّ خاتماً فوجد فیه: اصمت والزم منزلک واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین، ففعل.

ثمّ دفعه إلی محمّد بن علی علیه السلام ففک خاتماً فوجد فیه: حدّث الناس وأفتهم ولا تخافنّ إلّا اللَّه فإنه لا سبیل لأحد علیک، ثمّ دفعه إلی ففککت خاتماً فوجدت فیه: حدّث الناس وأفتهم وانشر علوم أهل بیتک وصدّق آباءک من الصالحین ولا تخافنّ أحداً إلاّ اللَّه، أنت فی حرز وأمان، ففعلت.

ثمّ أدفعه إلی موسی بن جعفر وکذلک یدفعه موسی إلی الّذی من بعده ثمّ کذلک أبداً إلی قیام المهدی«عجل اللَّه تعالی فرجه.»

ص:232

سپس نامه را به امام سجّادعلیه السلام داد، آن حضرت مهری از آن را برداشت، در آن آمده بود: سکوت کن، گوشه منزل خود بنشین و عبادت خدا کن تا هنگام مرگ تو فرا رسد، آن حضرت چنین کرد.

آن گاه آن را به امام باقرعلیه السلام داد، او نیز مهری از آن برداشت که در آن آمده بود: برای مردم حدیث بگو، احکام خدا را بیان کن، از احدی جز خدا نترس که هیچ کس نمی تواند بر تو مسلط شود. آن حضرت چنین کرد.

سپس نامه را به من داد، من آن را باز کردم، چنین نوشته بود: برای مردم حدیث بگو، احکام خدا را بیان نما، علوم اهل بیت را منتشر کن، گفتار پدرانت را تصدیق کن و از احدی جز خدا نترس، چرا که تو در پناه و امان هستی. من نیز به آن عمل کردم.

من بعد از این نامه را به فرزندم امام کاظم می دهم و ایشان نیز به فرزندانش، تا قیام مهدی «عجل اللَّه تعالی فرجه.» (1)

ص:233


1- 213. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 63، حدیث 2.

الخلفاء بعد النبی صلی الله علیه وآله اثنا عشر

167 - حدّثنا الفامی، عن محمّد الحمیری، عن أبیه، عن إبن یزید الأنباری، عن إبن فضال عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی، عن الصادق، عن آبائه علیهم السلام

عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام قال:

قلت لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله: أخبرنی بعدد الأئمّة بعدک.

فقال: یا علی! هم اثنا عشر، أوّلهم أنت وآخرهم القائم.

168 - حدّثنا أحمد بن محمّد، عن أبیه، عن محمّد بن عبد الجبّار، عن محمّد بن زیاد الأزدی، عن أبان بن عثمان، عن ثابت بن دینار، عن علی بن الحسین، عن أبیه، عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام قال:

قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله:

الأئمّة من بعدی اثنا عشر: أوّلهم أنت یا علی! وآخرهم القائم الّذی یفتح اللَّه - تعالی ذکره - علی یدیه مشارق الأرض ومغاربها.

169 - حدّثنا القطان، عن محمّد بن یحیی بن خلف بن یزید، عن إسحاق بن إبراهیم الحنظلی، عن یحیی بن یحیی، عن هشام، عن مجالد، عن الشعبی، عن مسروق قال:

بینا نحن عند عبد اللَّه بن مسعود نعرض مصاحفنا علیه، إذ یقول له فتی شاب: هل عهد إلیکم نبیکم کم یکون من بعده خلیفة؟

قال: إنّک لحدث السنّ وإنّ هذا شی ء ما سألنی عنه أحد قبلک، نعم عهد إلینا نبینا أنّه یکون بعده اثنا عشر خلیفة بعدة نقباء بنی إسرائیل.

ص:234

جانشینان پیامبر"صلی اللَّه علیه وآله" دوازده نفرند

167 - امام علی علیه السلام می فرماید:

از رسول خداصلی الله علیه وآله در مورد تعداد ائمه بعد از ایشان سؤال کردم.

فرمود:

ای علی! آن ها دوازده نفرند، نخستین آن ها تویی و آخرین فرد آنان قائم است. (1)

168 - امام سجّادعلیه السلام از پدر بزرگوارش، از جدّ والا مقامش امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر خداصلی الله علیه وآله فرمود:

امامان پس از من 12 نفرند؛ نخستین آن ها تویی ای علی! و آخر آن ها همان قائمی است که خداوند متعال به دست او مشرق و مغرب زمین را فتح می کند. (2)

169 - مسروق می گوید:

با عبداللَّه مسعود، مشغول مقابله قرآن هایمان بودیم که جوانی آمد و از او پرسید: آیا پیامبرصلی الله علیه وآله شما فرموده است که پس از وی چند نفر خلیفه می شوند؟ عبداللَّه گفت: تو تازه جوان هستی، با این حال، کسی تا کنون این مطلب را از من نپرسیده. آری پیامبر ماصلی الله علیه وآله به ما اعلام نموده است که پس از وی 12 نفر خلیفه به عدد نقیبان بنی اسرائیل باشند.(3)

ص:235


1- 214. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 91، حدیث 10.
2- 215. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 23، حدیث 9.
3- 216. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 51، حدیث 4 و روایات متعدد دیگر در این زمینه.

170 - حدّثنا القطان، عن أحمد بن محمّد بن عبدة النیسابوری، عن هارون بن إسحاق قال: حدّثنا عمّی إبراهیم بن محمّد، عن زیاد بن علاقة و عبد الملک بن عمیر، عن جابر بن سمرة قال:

کنت مع أبی عند النبی صلی الله علیه وآله فسمعته یقول: یکون بعدی اثنا عشر أمیراً، ثمّ أخفی صوته.

فقلت لأبی: ما الّذی أخفی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله؟

قال: قال: کلّهم من قریش.

ص:236

170 - جابر پسر سمره می گوید:

همراه پدرم خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله بودیم، شنیدم که حضرتش فرمود:

«پس از من 12 نفر امیر می باشند.» سپس صدایش را پایین آورد و آهسته چیزی فرمود.

به پدرم گفتم: چه فرمود؟

پدرم گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: همه آن ها از قریش هستند. (1)

ص:237


1- 217. أمالی صدوق رحمه الله، مجلس 51، حدیث 8.

ص:238

فهرست آیات

اتَّبِعُوا المُرْسَلِینَ اتّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُکُمْ أَجْرَاً یس/22 172

الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ مائده/3 62 و 66

أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَقائِماً زمر/9 126

إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ رعد/7 37

إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مائده/55 33

إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ احزاب/33 232

ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ آل عمران/34 238

سَلامٌ عَلی اِل یاسِینَ صافات/130 37

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرآن بقره/58 228

عامِلَةٌ ناصِبَةٌ * تَصْلی ناراً حامِیةً غاشیه/3 218

فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یوحی إِلَیکَ وَضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ هود/12 60

قاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیدِیکُمْ توبه/14 178

قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ نمل/40 35

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیفْرَحُوا یونس/58 39

قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَبَینَکُمْ رعد/43 35

وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ مائده/67 41

وَإِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً طه/82 41

وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَرَی طه/61 176

وَکُلَّ شَی ءٍ أَحْصَیناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ یس/12 35

وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ فصلت/33 148

وَمَن یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ مائده/56 180

وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ نساء/14 48

وَیسْتَنْبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَرَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ یونس/53 37

یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ مائده/67 41 و 60

ص:239

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

مطالب و مقالات مرتبط

زندگینامه حضرت علی اکبر علیه السلام
نگاهی به زندگی نامه حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
فضائل و کرامات حضرت علی اکبر ع
زندگي نامه حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام)
شخصیت و فضایل حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام)
بیانات مقام معظم رهبری مدظله درباره حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) - اردیبهشت 1387 شیراز
زندگى نامه حضرت معصومه (عليها السلام) از آغاز تا شهادت‏
درس صبر و استقامت در مکتب زینب علیها السلام
عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س)، الگوی بی نظیر صبر و شجاعت و مقاومت
ویزه نام حضرت مسلم بن عقیل
دیدگاه اهل بیت(ع) درباره حضرت زینب (س)
حضرت ام البنین سلام الله علیها
جایگاه والای حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
نگاهی به زندگی نامه حضرت زینب سلام الله علیها
حضرت معصومه سلام الله علیها
کرامات حضرت عبدالعظیم (ع)
گلچینی از اشعار در باره حضرت عبدالعظیم حسنی
نگاهی به زندگانی و شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
شعر در وصف حضرت زینب (س)
شعر ولادت حضرت زینب (س)

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی