احترام به قبور بزرگان

شيعه پاسخ مي گويد: تحقيقي در مورد 10 مسئله مهم مورد بحث ميان پيروان اهل بيت و اهل سنت/ ناصر مكارم شيرازي. مشخصات نشر : قم مدرسه الامام علي بن ابيطالب(ع) 1385.‮ ‮
بازدید : 40
زمان تقریبی مطالعه : 30 دقیقه

صل چهارم : احترام به قبور بزرگان

دورنماى بحث

در اين جا مخاطب ما فقط وهّابيان تندرو هستند ، زيرا زيارت قبور بزرگان اسلام را همه فرق مسلمين _ جز اين گروه اندك _ جايز مى شمرند ، به هر حال گروهى از وهّابى ها به ما ايراد مى كنند كه چرا به زيارت پيشوايان دينى مى رويد ؟ و ما را «قبوريّون» مى نامند !

در حالى كه در همه نقاط جهان براى آرامگاه هاى گذشتگان اهمّيّت قائل هستند و به زيارت آن مى روند .

مسلمين جهان نيز هميشه براى قبور بزرگان خود ارج قائل بوده و هستند و به زيارت آنها رفته و مى روند ، تنها گروه كوچك وهّابيون هستند كه با آن مخالفت مى كنند و در واقع مدّعى تمام مسلمين دنيا مى باشند .

البتّه بعضى از علماى معروف وهّابى نيز تصريح كرده اند كه زيارت قبر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مستحب است ، ولى به نيّت زيارت نبايد «شدّ رحال» كرد ، يعنى به قصد زيارت مسجد النّبى و عبادت در آن يا انجام عمره به مدينه بيايند ، در ضمن قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نيز زيارت كنند و به قصد زيارت بار سفر نبندند !

«بن باز» فقيه معروف وهّابى كه چندى پيش درگذشت طبق گفته جريده «الجزيره» مى گفت : «كسى كه مسجد پيامبر را زيارت كند مستحب است در روضه پيامبر دو ركعت نماز بگذارد ،

سپس بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سلام بگويد و نيز مستحب است به قبرستان بقيع برود و به شهداى مدفون در آن سلام بگويد» . (1)

فقهاى چهارگانه اهل سنّت _ طبق نقل «الفقه على المذاهب الاربعه» _ زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بدون اين قيود و شروط مستحب مى دانستند ، در اين كتاب چنين مى خوانيم : «زيارت قبر پيامبر از بالاترين مستحبّات است و در مورد آن احاديث متعدّدى وارد شده است» . سپس به نقل شش حديث مى پردازد . (2)

اين گروه از وهّابيون به طور كلّى در سه نقطه با ديگر مسلمانان جهان درگير بوده و مخالفت دارند :

1_ بناى قبور .

2_ شدّ رحال براى زيارت قبور .

3_ زيارت زنان از قبور .

آنها به بعضى از روايات در هر سه موضوع تمسّك جسته اند كه يا سند درستى ندارد يا دلالت آن مردود است (و به زودى به خواست خدا شرح آن خواهد آمد) .

به نظر مى رسد انگيزه ديگرى براى اين حركت نادرست دارند ، آنها گرفتار وسوسه در مسأله توحيد و شركند و شايد چنين مى پندارند زيارت قبور به مفهوم پرستش آنهاست و لابد همه مسلمين غير از آنها مشرك و ملحدند ! !

1 . جريده الجزيره ، شماره 6826 (22 ذى القعدة 1411) .

2 . الفقه على المذاهب الاربعة ، جلد 1 ، صفحه 590 .

سابقه تاريخى

احترام به قبور گذشتگان _ به خصوص قبور بزرگان _ سابقه اى بسيار طولانى دارد ، از هزاران سال پيش ، مردم جهان امواتشان را گرامى مى داشتند ، و

به قبور آنها _ به خصوص بزرگانشان _ احترام مى گذاشتند ، كه فلسفه و آثار مثبت اين كار بسيار است .

نخستين فايده بزرگداشت گذشتگان ، نگهدارى حرمت اين عزيزان است و قدرشناسى از آنان ، يكى از نشانه هاى عزّت و شرف انسانى است ، و سبب تشويق جوانان به پيمودن راه آنهاست .

دوّمين اثر ، گرفتن درس هاى عبرت از قبور خاموش امّا گوياى آنها ، و زدودن زنگار غفلت از آيينه قلب انسان و بيدارى و هشيارى در برابر زرق و برق تخدير كننده دنيا ، و كاستن از سيطره هوا و هوسهاست ، و به تعبير اميرمؤمنان على(عليه السلام) مردگان بهترين واعظانند .

سوّمين اثر ، تسلّى خاطر بازماندگان است ، چرا كه مردم در كنار قبور عزيزان خود آرامش بيشترى احساس مى كنند . گويى در كنار خود آنها هستند و اين زيارت ها از شدّت آلام آنها مى كاهد ، به همين دليل حتّى براى آنها كه مفقودالاثر هستند ، شبيه قبرى درست مى كنند و در كنار آن به ياد آنان هستند .

چهارم اين كه بزرگ شمردن قبور بزرگان پيشين يكى از طرق حفظ ميراث فرهنگى هر قوم و ملّت است ، و اقوام روزگار به فرهنگ كهن خود زنده اند . مسلمانان جهان فرهنگ غنى و عظيمى دارند كه بخش مهمّى از آن در قبور و آرامگاه هاى شهدا و علماى بزرگ و پيشروان علم و فرهنگ و به خصوص در مشاهد پيشوايان بزرگ دين نهفته است .

حفظ و يادآورى و بزرگداشت آنها سبب حفظ اسلام و سنّت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)

است .

چه بى سليقه هستند كسانى كه آثار پرافتخار بزرگان اسلام را در مكّه و مدينه و بعضى مناطق ديگر از ميان بردند و جامعه اسلامى را گرفتار خسارت عظيمى كردند . متأسّفانه سلفى هاى نادان و عقب افتاده به بهانه هاى واهى ، ضربات سنگينى از اين طريق بر پيكر ميراث فرهنگى اسلام ، وارد آوردند كه جبران آن ممكن نيست .

آيا اين آثار تاريخى با عظمت ، فقط به اين گروه اندك تعلّق دارد كه اين گونه بيرحمانه نابود شود يا پاسدارى از آن بايد به دست گروهى از دانشمندان آگاه اسلامى از تمام كشورها سپرده شود ؟

پنجمين اثر اين كه زيارت قبور پيشوايان بزرگ دين ، و تقاضاى شفاعت در پيشگاه خدا از آنان كه آميخته با توبه و انابه به درگاه الهى است ، اثر معنوى فوق العاده اى در تربيت نفوس و پرورش اخلاق وايمان دارد و بسيارى از گنهكاران آلوده ، در جوار بارگاه ملكوتى آنان توبه كرده و مى كنند ، و براى هميشه اصلاح مى شوند ، و صالحان نيز به مقام هاى والاترى از صلاح مى رسند .

توهّم شرك در زيارت قبور

گاه ناآگاهان ، به زوّار قبور ائمّه دين ، برچسب «شرك» مى زنند ، به يقين اگر مفهوم زيارت و محتواى زيارت نامه ها را مى دانستند ، از اين سخن شرمنده مى شدند .

هيچ آدم عاقلى پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امامان(عليهم السلام) را پرستش نمى كند ، اصلا به فكر كسى چنين مطلبى خطور نمى كند ، و همه مؤمنان آگاه براى اداى احترام و طلب شفاعت به زيارت مى روند

.

اغلب قبل از خواندن زيارت نامه ها يكصد بار «الله اكبر» مى گوييم و به اين ترتيب صدبار بر توحيد تأكيد مى كنيم و هرگونه شائبه شرك را از خود دور مى سازيم .

در زيارتنامه معروف «امين الله» در برابر قبور امامان مى گوييم :

«أشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ حَتَّى دَعَاكَ اللهُ إِلَى جِوَارِهِ ; ما گواهى مى دهيم تو در راه خدا جهاد كردى و حقّ جهاد را انجام دادى ، به كتاب خدا عمل نمودى و از سنّت پيامبر پيروى نمودى ، تا زمانى كه خداوند تو را از اين جهان به جوار رحمتش فرا خواند» .

آيا توحيد از اين بالاتر مى شود .

در زيارت معروف جامعه خطاب به آن بزرگواران مى گوييم :

«إلَى اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسِلِّمُونَ وَ بِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلَى سَبِيلِهِ تَرْشُدُونَ; (در اين شش جمله تمام ضميرها به خداوند بزرگ باز مى گردد ، زائران مى گويند : ) شما امامان به سوى خدا دعوت مى كنيد و به او دلالت مى كنيد و به او ايمان داريد و تسليم او هستيد و مردم را به سوى راه او ارشاد مى نماييد» .

در اين زيارت نامه ها همه جا سخن از خدا و دعوت به توحيد است ، آيا اين شرك است يا ايمان ؟

در جاى ديگر اين زيارتنامه مى گوييم :

«مُسْتَشْفِعٌ إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ;من به وسيله شما شفاعت در پيشگاه خداوند عز و جل را مى طلبم» ، و اگر

بر فرض ابهامى در بعضى تعبيرات زيارت ها باشد ، با اين محكمات به طور كامل روشن مى شود .

آيا شفاعت خواستن ، با مبانى توحيد سازگار است ؟

اشتباه مهمّ ديگرى كه در اين جا براى وهّابى ها رخ داده اين است كه شفاعت طلبيدن از اوليا را در درگاه پروردگار ، با شفاعت طلبيدن از بت ها _ همان موجودات بى جان و بى عقل و شعور _ مقايسه مى كنند !

حال آن كه قرآن مجيد بارها و بارها نشان مى دهد كه پيغمبران الهى در پيشگاه خدا براى گنهكاران شفاعت مى كردند . به عنوان نمونه :

1_ برادران يوسف بعد از آگاهى از عظمت يوسف و اشتباهات خود ، از پدر پيرشان يعقوب تقاضاى شفاعت كردند و او نيز به آنها قول مساعد داد : (قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) . (1)

1 . سوره يوسف ، آيات 97 و 98 .

آيا يعقوب پيامبر مشرك بود ؟

2_ قرآن گنهكاران را به توبه و شفاعت طلبيدن از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)تشويق كرده و مى گويد : «(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَّحِيماً) ; هر گاه آنها زمانى كه به خويش (به واسطه گناه) ستم مى كردند ، به سراغ تو مى آمدند و توبه مى كردند و رسول خدا نيز براى آنها استغفار مى كرد ، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند» . (1)

آيا اين سخن تشويق به شرك است ؟

3_ قرآن در مذمّت منافقان مى گويد : «(وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ

تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُّسْتَكْبِرُونَ) ; هنگامى كه به آنها گفته شود بياييد تا رسول خدا براى شما طلب آمرزش كند ، سرهاى خود را (به عنوان استهزا) تكان مى دهند و آنها را مى بينى كه از سخنان تو اعراض مى كنند و تكبّر مى ورزند» . (2) آيا قرآن كفّار و منافقان را به شرك دعوت مى كند ؟

4_ مى دانيم قوم لوط كثيف ترين امّت ها بودند . ابراهيم(عليه السلام) شيخ الانبياء درباره آنها شفاعت كرد (از خدا درخواست كرد كه به آنها مهلت بيشتر دهد ، شايد توبه كنند) ولى چون قابليّت شفاعت را به خاطر وقاحت بسيار از دست داده بودند ، به ابراهيم گفته شد دست از شفاعت آنها بردار ! «(فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِى قَوْمِلُوط * إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ * يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُود); هنگامى كه ترس ابراهيم (از مشاهده فرشتگان ناشناس) فرو نشست و بشارت (تولّد فرزند) به او رسيد ، درباره قوم لوط با ما گفتگو مى كرد (و شفاعت مى نمود) چرا كه ابراهيم بردبار و دلسوز و توبه كار بود . (به او گفتيم) اى ابراهيم از اين (درخواست) صرف نظر كن كه فرمان پروردگارت رسيده و به طور قطع عذاب غير قابل بازگشت به سراغ آنها مى آيد» . (3)

جالب اين كه خداوند از ابراهيم در برابر اين شفاعت عجيب تمجيد كرده و مى گويد : (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ) ولى به او گوشزد مى كند كه

در اين مورد كار از كار گذشته و جاى شفاعت باقى نمانده است .

شفاعت اولياء الله مخصوص حال حيات نيست !

بهانه جويان با مشاهده آيات فوق كه با صراحت قبول شفاعت پيامبران را نشان مى دهد و چاره اى جز قبول آن نيست ، به بهانه ديگرى دست زده و مى گويند : اين آيات مربوط به حال حيات آنهاست و نسبت به بعد از وفات دليلى نداريم . به اين ترتيب شاخه «شرك» را رها كرده به شاخه ديگرى مى پرند .

ولى در اين جا اين سؤال مطرح مى شود كه مگر پيامبر(صلى الله عليه وآله) با رحلتش تبديل به خاك و به كلّى نابود مى شود يا _ همان گونه كه بعضى از علماى وهّابى در حضور ما اقرار كردند _ حيات برزخى دارد ؟

اگر ندارد ، اوّلا : آيا مقام پيامبر(صلى الله عليه وآله) از مقام شهدا كه درباره آنها

(بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)(4) آمده ، پايين تر است ؟

ثانياً : آيا در تشهّد نماز كه بر آن حضرت سلام مى فرستيم و همه مسلمانان «السّلام عليك أيّها النّبى . . . » مى گويند ، به يك موجود خيالى سلام مى كنند ؟

ثالثاً : آيا شما معتقد نيستيد كه در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و كنار قبر مطهّر آن حضرت بايد آهسته صحبت كرد ، زيرا قرآن مى گويد : (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ . . . )(5) و اين آيه را تابلو كرده و كنار قبر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آويزان نموده ايد ؟

اين سخنان ضدّ و نقيض را چگونه قبول كنيم

!

رابعاً : مرگ نه تنها پايان زندگى نيست ، بلكه تولّد ثانوى و گسترش حيات است ، «وَالنَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبِهُوا; مردم خوابند هنگامى كه مردند بيدار مى شوند» . (6)

خامساً : در حديث معروفى كه در منابع معتبر اهل سنّت آمده مى خوانيم كه «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه فرمود : «مَنْ زَارَ قَبْرِى وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى; كسى كه قبر مرا زيارت كند شفاعت من بر او حتمى است» . (7)

در حديث ديگرى از همان راوى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است : «مَنْ زَارَنِى بَعْدَ مَوْتِى فَكَأَنَّمَا زَارَنِى فِى حَيَاتِى; هر كس مرا بعد از رحلتم زيارت كند مثل اين است كه در حياتم مرا زيارت كرده باشد» . (8)

بنابراين ، فرضيّه تفاوت زمان حيات و ممات ، يك پندار واهى بيش نيست .

ضمناً از اطلاق اين احاديث به خوبى استفاده مى شود «شدّ رحال» و حركت به قصد زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مدينه هيچ اشكالى ندارد .

پي نوشتها

1 . سوره نساء ، آيه 64 .

2 . سوره منافقون ، آيه 5 .

3 . سوره هود ، آيات 74 تا 76 .

4 . سوره آل عمران ، آيه 169 .

5 . سوره حجرات ، آيه 2 .

6 . عوالى اللئالى ، جلد 4 ، صفحه 73 .

7 . دارقطنى محدّث معروف ، اين حديث را در كتاب «سنن» خود آورده است . (جلد 2 ، صفحه 278) جالب اين كه مرحوم علاّمه امينى آن را از 41 كتاب معروف اهل

سنّت نقل كرده است ! (الغدير ، جلد 5 ، صفحه 93) .

8 . همان مدرك ، علاّمه امينى آن را از 13 كتاب نقل كرده است .

زنان و زيارت قبور

زنان به خاطر عواطف رقيق ترى كه دارند ، نياز بيشترى به زيارت قبور عزيزان خود پيدا مى كنند تا تسلّى خاطر يابند ، و تجربه نشان داده كه نسبت به زيارت قبور اولياء الله نيز علاقه بيشترى دارند .

امّا متأسّفانه گروه وهّابيان افراطى ، به خاطر حديث مشكوكى ، زنان را به شدّت از زيارت اين قبور باز مى دارند و حتّى در افواه عوام آنها در جنوب ايران مشهور است ، زنى كه بر سر قبرى حاضر شود ، ميّت آن زن را به صورت برهنه مادرزاد مى بيند !

عالمى مى گفت به آنها گفتم قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خليفه اوّل و دوّم همه در خانه «عايشه» بود و مدّت ها در آن حجره مى زيست يا رفت و آمد داشت ، گيرم برهنه او براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشكالى نداشت ، براى خليفه اوّل و دوّم چطور ؟

به هر حال ، دليل آنها حديث معروفى است كه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)نسبت مى دهند كه فرمود : «لَعَنَ الله زَائِرَاتِ القُبُورِ; خداوند زنان زيارت كننده قبرها را لعنت كند» .

و در بعضى از كتب به جاى «زائرات» «زوّارات القبور» آمده كه صيغه مبالغه است .

جمعى از دانشمندان اهل سنّت مانند ترمذى(1) مى گويد : اين حديث مربوط به زمانى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آن نهى كرده بود ، ولى بعداً

اين حكم نسخ شد و فرمود : . . .

بعضى ديگر از علماى آنها گفته اند ، اين مربوط به زنانى است كه وقت زيادى را صرف زيارت قبور مى كردند و حقوق شوهرانشان از ميان مى رفت و نسخه «زوّارات» كه صيغه مبالغه است ، دليل آن است .

اين برادران هر چه را انكار كنند ، فعل عايشه را كه قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خليفه اوّل و دوّم را در خانه خود جاى داده بود ، نمى توانند انكار كنند .

1 . سنن ترمذى ، جلد 3 ، صفحه 371 (نامبرده عنوان باب را «باب ما جاء من الرخصة فى زيارة القبور» قرار داده است ! ) .

شدّ رحال فقط براى سه مسجد !

در تاريخ اسلام قرن ها مسلمانان براى زيارت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و قبور بزرگان بقيع «شدّ رحال» مى كردند (به اين قصد بار سفر مى بستند) و حركت مى كردند و كسى مشكلى نداشت .

تا اين كه نوبت به ابن تيميّه در قرن هفتم رسيد . او پيروان خود را از اين كار منع كرد و گفت : «شدّ رحال» فقط براى زيارت سه مسجد جايز و بقيّه ممنوع است و در اين باره به حديثى از «ابوهريره» استناد جست .

ابوهريره مى گويد : پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود : «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى ثلاثة مساجد; مسجدى هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى; بار سفر را جز براى سه مسجد نمى بندند ، مسجد من و مسجدالحرام و مسجد الاقصى» . (1)

در حالى كه اوّلا : موضوع اين حديث مربوط به مساجد است

نه زيارت هر مكانى ، بنابراين مفهوم حديث اين است كه براى هيچ مسجدى بار سفر نمى بندند ، جز براى اين سه مسجد .

ثانياً : اين حديث به گونه ديگرى نيز نقل شده است كه به هيچ وجه دلالت بر مقصود آنها ندارد و آن چنين است : «تشدّ الرّحال إلى ثلاث مساجد; براى سه مسجد شدّ رحال مى شود» . (2)

و اين در حقيقت تشويق به اين كار است ، بى آن كه نفى موارد ديگر را كند ، و به اصطلاح إثبات شىء نفى ما عدا نمى كند .

و از آن جا كه معلوم نيست متن اصلى حديث به صورت اوّل بوده يا دوّم ، حديث مجمل مى شود و غير قابل استدلال .

ممكن است گفته شود در متن ديگرى در همان كتاب آمده است «إنّما يسافر إلى ثلاثة مساجد; مسافرت فقط براى سه مسجد جايز است» . (3)

بنابراين شدّ رحال فقط براى اين سه مسجد جايز است !

جواب اين سؤال هم روشن است ، اوّلا : سفرهاى دينى و غير دينى براى مقاصد زيادى به اجماع امّت جايز است و سفر منحصر به سفر به سوى اين سه مسجد نيست ، در نتيجه حصر مزبور به اصطلاح «حصر اضافى» است ، يعنى در ميان مساجد اين سه مسجد است كه براى آن شدّ رحال مى شود .

ثانياً : متن حديث مشكوك است و معلوم نيست در واقع اوّلى بوده يا دوّمى يا سوّمى ، و بسيار بعيد است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) سه بار اين مطلب را با سه عبارت فرموده باشد . ظاهر اين

است كه راويان اخبار نقل به معنا كرده اند ، بنابراين حديث مزبور در هاله اى از ابهام فرو مى رود و با ابهام متن حديث ، استدلال به آن فاقد اعتبار است .

1 . صحيح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 126 .

2 . همان مدرك .

3 . صحيح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 126 .

آيا بناى قبور ممنوع است ؟

قرن ها بر مسلمانان گذشت و بناهاى تاريخى و معمولى فراوانى بر قبور بزرگان اسلام بنا كردند و به زيارت اين قبور مى آمدند و تبرّك مى جستند و هيچ كس ايرادى نداشت ، و در واقع يك اجماع و سيره عملى بر اين كار بود و مخالفتى ديده نمى شد .

تاريخ نويسانى همچون مسعودى در مروج الذهب ، كه در قرن چهارم هجرى مى زيست و جهانگردانى مانند ابن جبير و ابن بطوطه كه در قرون هفتم و هشتم مى زيستند ، همگى از وجود اين بناهاى باشكوه و پرعظمت در سفرنامه هاى خود خبر داده اند .

تا اين كه ابن تيميّه در قرن هفتم و شاگرد او محمّد بن عبدالوهّاب در قرن دوازدهم پيدا شدند و بناى بر قبور را بدعت و حرام و شرك پنداشتند .

وهّابيان بر اثر عدم قدرت كافى علمى بر تحليل مسائل اسلامى به خصوص مسأله توحيد و شرك ، گرفتار وسواس عجيبى در اين مسأله شده و هر جا دستاويزى پيدا كردند به مخالفت برخاستند ، در مسأله زيارت ، در موضوع شفاعت ، در باب بناى برقبور و امور ديگرى از اين قبيل ، همه را به نحوى مخالف شرع دانسته و

با مسأله «شرك» و «بدعت» پيوند زدند و با آن مخالفت نمودند و از مهم ترين آنها بناى بر قبور بزرگان دين بود . هم اكنون نيز در دنياى اسلام _ به جز حجاز _ بناهاى عظيمى بر قبور انبياى پيشين و بزرگان اسلامى ، در كشورهاى مختلف اسلامى ديده مى شود كه يادآور مسائل بسيارى است; از مصر گرفته تا هندوستان و از الجزاير تا اندونزى همه به آثار اسلامى باقيمانده در كشورشان احترام مى گذارند و براى قبور بزرگان دين اهمّيّت ويژه اى قائل هستند .

ولى در حجاز هيچ خبرى نيست ، چرا ؟ دليلش عدم تحليل صحيح نسبت به مفاهيم اسلامى است .

نابود شدن ميراث هاى فرهنگى به دست وهّابيان

در يك قرن گذشته واقعه تلخى در سرزمين وحى روى داد كه مسلمين را از آثار تاريخى اسلامى براى هميشه محروم ساخت و آن حادثه قدرت گرفتن وهّابيّت بود .

در حدود 80 سال پيش (سنه 1344) هنگامى كه وهّابى ها در حجاز به قدرت رسيدند ، در يك حركت هماهنگ ناپخته ، تمام بناهاى تاريخى اسلامى را به بهانه شرك يا بدعت ويران كرده ، و با خاك يكسان نمودند .

ولى جرأت نكردند به سراغ قبر مطهّر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بروند ، مبادا عموم مسلمين بر ضدّ آنها قيام كنند و به اصطلاح اين «مخالفان تقيّه» از ديگر مسلمانان «تقيّه» كردند !

در بعضى از سفرهاى زيارت بيت الله الحرام از بزرگان آنها در يك بحث دوستانه پرسيدم ، دليل اين كه همه قبور ويران شده جز قبر پاك پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) چيست ؟ هيچ پاسخى براى آن نداشتند .

به

هر حال ، حيات امّت ها با امور گوناگونى گره خورده است كه يكى از آنها حفظ ميراث هاى فرهنگى و آثار علمى و دينى است و با نهايت تأسّف سرزمين وحى به خصوص مكّه و مدينه بر اثر سوء تدبير مسلمانان به دست يك جمعيّت عقب افتاده و كج سليقه و متعصّب افتاد و ارزشمندترين ميراث هاى فرهنگى اسلام با بهانه هاى واهى و بسيار سست بر باد رفت ، ميراث هايى كه هر كدام يادآور بخش هاى مهمّى از تاريخ پرافتخار اسلام بود .

تنها قبور امامان و بزرگان خفته در بقيع از ميان نرفت ، بلكه اين «قوم» هر جا اثرى گرانبها از تاريخ اسلام يافتند آن را از ميان بردند و از اين رهگذر خسارات غير قابل جبرانى دامان مسلمين را گرفت .

اين آثار تاريخى جاذبه عجيبى داشت و انسان را به اعماق تاريخ اسلام فرو مى برد . قبرستان بقيع كه روزى منظره باشكوهى داشت و هر گوشه آن يادآور حادثه تاريخى مهمّى بود ، امروز به يك بيابان زشت و بسيار بد منظره ، آن هم در ميان هتل هاى بسيار زيبا و ساختمان هاى پر زرق و برق ، در آمده است كه درهاى آهنين بى قواره آن فقط يكى دو ساعت از روز به روى زوّار گشوده مى شود آن هم فقط مردها !

بهانه ها

1_ قبور نبايد مسجد باشد !

گاه مى گويند ساختن بنا بر قبور سبب پرستش قبرها مى شود و اين حديث نبوى گواه بر عدم جواز آن است : «لَعَنَ اللهُ الْيَهُودَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ; خداوند يهود را لعن كرد زيرا قبور پيامبرانشان را مسجد قرار

دادند» . (1)

ولى بر همه مسلمين روشن است كه هيچ كس قبور اولياء الله را پرستش نمى كند و ميان «زيارت» و «عبادت» فرق واضح و روشنى است . ما همان گونه كه به زيارت و ديدار احيا و زنده ها مى رويم و بزرگان را احترام كرده و از آنها التماس دعا مى كنيم ، همين گونه به زيارت اموات مى رويم و به بزرگان دين و شهداى راه اسلام احترام مى گذاريم و از آنها التماس دعا داريم .

آيا هيچ عاقلى مى گويد زيارت بزرگان در حياتشان به صورتى كه گفته شد ، عبادت ، كفر و شرك است ؟ زيارت بعد از وفات نيز همين گونه است .

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به زيارت قبور بقيع مى رفت و روايات بسيارى در منابع اهل سنّت در مورد زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و زيارت ساير قبور آمده است .

اگر خداوند يهود را لعن كرده به سبب اين بوده كه قبور انبيا را سجده گاه قرار دادند ، در حالى كه هيچ مسلمانى هيچ قبرى را سجده گاه خود قرار نمى دهد .

قابل توجّه اين كه هم اكنون قُبّه و بارگاه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در كنار مسجد نبوى سر به آسمان كشيده و همه مردم مسلمان _ حتّى وهّابى ها _ در روضه مقدّسه (آن قسمتى از مسجد نبوى كه در كنار قبر آن حضرت و متّصل به آن است) در پنج وقت نماز واجب مى خوانند و در اوقات ديگر نمازهاى مستحب ، و در پايان هم قبر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را زيارت

مى كنند .

آيا اين كار پرستش قبور محسوب مى شود و حرام است ؟ يا اين كه قبر مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مستثناست ، آيا ادلّه شرك و حرمت پرستش غير خدا قابل استثناست ؟ !

به يقين زيارت قبور ربطى به عبادت ندارد ، و نماز در كنار قبر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و قبور ساير اولياء الله هيچ مشكلى ندارد و حديث بالا ناظر به كسانى است كه واقعاً پرستش قبور مى كردند .

كسانى كه با زيارت شيعيان جهان از قبور امامان(عليهم السلام) آشنا هستند ، مى دانند هنگام نمازهاى واجب وقتى صداى مؤذّن بلند مى شود ، همه رو به قبله مى ايستند و نمازهاى واجب را به جماعت برگزار مى كنند و موقع زيارت نخست صدبار تكبير مى گويند و بعد از زيارت نيز دو ركعت نماز مستحب رو به قبله بجا مى آورند ، تا در آغاز و پايان روشن شود پرستش مخصوص خداست .

ولى متأسّفانه باب تهمت و افترا و دروغ _ بر اثر انگيزه هاى خاصّى _ گشوده شده و اقلّيّت وهّابيها همه مخالفان خود را به انواع تهمت ها متّهم مى سازند .

بهترين راه حمل بر صحّت اين است كه بگوييم ، آنها بر اثر قلّت بضاعت علمى ، توان تحليل مسائل را به خوبى ندارند و حقيقت شرك وتوحيدرادرنيافتهوفرق ميان زيارت و عبادت را به طور دقيق نمى دانند .

1 . صحيح بخارى ، جلد 1 ، صفحه 110 ، همين معنا به اضافه «والنصارى» در صحيح مسلم نيز آمده است . (جلد 2 ، صفحه 67) .

2_ بهانه ديگر

حديثى از صحيح مسلم نقل مى كنند كه ابوالهيّاج از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چنين روايت كرده است : «قال لى على بن ابى طالب ألا ابعثك على ما بعثنى عليه رسول الله(صلى الله عليه وآله) أن لا تدع تمثالا إلاّ طمسته و لا قبراً مشرفاً إلاّ سويته; آيا به تو مأموريّتى بدهم كه رسول خدا (در . . . . ) به من مأموريت داد : هر تمثال (ذى روحى) ديدى محو كن و هر قبر بلندى ديدى صاف نما» . (1)

بر اثر برداشت كاملا نادرستى كه بعضى ، از اين حديث داشتند ، كلنگ به دست گرفته و تمام قبور بزرگان اسلام را ويران كردند ، به استثناى قبر مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و قبر خليفه اوّل و دوّم كه در كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود به حال خود رها ساختند ، استثناهايى كه هيچ دليلى براى آن نمى توان يافت .

ولى اوّلا : در سند اين حديث افراد متعدّدى هستند كه از نظر رجال اهل سنّت نيز مورد تأييد نمى باشند و بعضى از آنها از ارباب تدليس بوده اند ، به خصوص «سفيان ثورى» و «ابن ابى ثابت» .

ثانياً : به فرض اين كه اين حديث صحيح بوده باشد مفهومش اين است كه روى قبر صاف باشد (و به صورت پشت ماهى كه رسم كفّار بود ، نباشد) و بسيارى از فقهاى اهل سنّت نيز فتوا داده اند كه بايد روى قبر صاف و مسطّح باشد ، كه اين امر ارتباطى با بحث ما ندارد .

ثالثاً : فرض مى كنيم كه مفهوم حديث اين

است كه بايد قبر هم سطح زمين باشد واصلا برآمدگى نداشته باشد ، اين موضوع ربطى به مسأله بناى بر قبور ندارد; فرض كنيم روى قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) سنگى هم سطح زمين باشد در عين حال اين گنبد و بارگاه را كه امروز روى آن مى بينيم منافاتى با حكم مزبور ندارد .

همان گونه كه در قرآن مجيد نيز مى خوانيم ، وقتى راز اصحاب كهف فاش شد ، مردم گفتند بنايى بر قبور آنها بسازيم ، سپس مى فرمايد : «(قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَّسْجِداً); كسانى كه از وضع آنها آگاه بودند گفتند : مسجدى بر جايگاه آنها مى سازيم» . (2)

قرآن مجيد با لحن موافق اين داستان را نقل مى كند وايرادى بر آن نمى گيرد ، يعنى ساختن مسجد در كنار قبور بزرگان مانعى ندارد .

1 . صحيح مسلم ، جلد 3 ، صفحه 61 ، در تعدادى از منابع ديگر اهل سنّت نيز نقل شده است .

2 . سوره كهف ، آيه 21 .

3_ تبرّك جستن ممنوع است

بهانه ديگر : كسانى كه به زيارت قبور بزرگان مى روند از قبور آنان تبرّك مى جويند و گاه قبر يا ضريح را مى بوسند و اين بوى شرك مى دهد ، و به همين جهت زائران خانه خدا ديده اند كه مأموران غلاظ و شداد ، در كنار قبر مطهّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از هر طرف ايستاده اند و مردم را از نزديك شدن به شبكه ها و پنجره هاى مشرف بر قبر مطهّر مانع مى شوند ، و گاه اين مطلب را به «ابن تيميّه»

و «محمّد بن عبدالوهّاب» نسبت مى دهند .

به يقين اگر اين دو نفر كه بنيانگزار مكتب وهّابيّت هستند در زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بودند و با چشم خود مى ديدند كه در جريان صلح حديبيّه يا فتح مكّه هنگامى كه آن حضرت مشغول وضو گرفتن بود ، اصحاب و ياران بر يكديگر سبقت مى گرفتند كه آب وضوى او را بربايند و قطره اى از آن بر زمين نيفتد(1) ، اگر به زبان بر آن حضرت خرده نمى گرفتند ، در دل ايراد مى كردند و مى گفتند : اين در شأن پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ياران او نيست و اين كار بوى شرك مى دهد !

و يا اگر بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مدينه بودند و با چشم خود مى ديدند كه ابوايّوب انصارى ، نخستين ميزبان آن حضرت ، صورت بر روى قبر آن حضرت گذارده و تبرّك مى جويد(2) و يا بلال مؤذّن پيامبر(صلى الله عليه وآله) در كنار قبر آن حضرت نشسته و گريه سر داده و صورت بر آن قبر مى مالد ، (3) وهّابى ها يقه بلال و ابوايّوب را گرفته و آنها را به كنارى پرتاب مى كردند كه اين كار شرك است ، همان كارى كه الآن پيروان اين مكتب با زائران قبر رسول خدا مى كنند .

در حالى كه تبرّك جستن ، كمترين ارتباطى به پرستش ندارد ، بلكه مفهومش نوعى احترام توأم با ادب است ، به اين اميد كه خدايى كه رسول(صلى الله عليه وآله) را فرستاده به خاطر اين احترام ، بركاتش را

بر زيارت كننده نازل گرداند .

آثار مثبت زيارت قبور بزرگان

هرگاه به مردم آموزش كافى داده شود كه از هرگونه افراط و تفريط بپرهيزند و در كنار اين قبور مطهّر به ياد خدا باشند و ازگناهان خود توبه كرده ، و از افكار و برنامه هاى اولياء الله الهام بگيرند ، به يقين مرقدهاى مطهّر آنان كانونى براى تعليم و تربيت و توبه و انابه به سوى خدا و تهذيب نفوس خواهد بود .

ما به تجربه دريافته ايم ، ميليون ها نفرى كه هر سال به زيارت قبور پاك ائمّه دين مى روند يا قبور شهداى راه حق را زيارت مى كنند ، با روحيّه اى بهتر ، و صفا و نورانيّت بيشتر و قلبى پاك تر ، از كنار قبور آنان باز مى گردند ، و آثار اين امر در آنان مدّت ها نمايان است .

و هنگامى كه آنها را به شفاعت بر درگاه خدا ، براى آمرزش گناهان و حلّ مشكلات دينى و دنيوى خود مى طلبند ، ناگزيرند براى برقرار ساختن رابطه معنوى با آنان ، تا آن جا كه در توان دارند از گناهان فاصله بگيرند و به سراغ نيكى و پاكى بروند .

اضافه بر اين توجّه و توسّل به آنان و طلب شفاعت از آنان بر درگاه خدا ، آنها را در برابر مشكلات پرتوان مى سازد ، مانع يأس و نااميدى مى شود و از دردها و آلام روحى و جسمى آنها مى كاهد و آثار و بركات فراوانى ديگر .

چرا ما ، با برداشت غلط از مسأله زيارت و شفاعت و توسّل ، مردم را از اين

همه بركات معنوى و روحى و جسمى محروم مى سازيم ؟

كدام عقل اجازه چنين امرى مى دهد ؟

جلوگيرى از اين سفرهاى معنوى خسارتى عظيم به بار مى آورد ، افسوس كه وسواس بى معنا در مسأله توحيد و شرك ، گروه عظيمى را از اين بركات محروم ساخته است .

وظيفه خطير علماى اسلام

از آن جا كه گاه كارهاى بعضى از عوام بهانه هايى به دست مخالفان مى دهد ، سزاوار است همه علماى اعلام و دانشمندان اسلام ، از حركات نسنجيده بعضى از عوام در كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا ائمّه بقيع و ساير امامان معصوم و قبور شهدا و بزرگان اسلام جلوگيرى كنند ، و مفهوم واقعى زيارت و توسّل و تبرّك و شفاعت طلبيدن را به آنها تعليم دهند .

به همه مردم بگويند ، همه چيز و همه كار به دست خدا ، و او مسبّب الاسباب و قاضى الحاجات وكاشف الكربات و كافى المهمّات است ، و اگر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) وامامان متوسّل مى شويم ، آنهابه اذن پروردگار و با استمداد از ذات پاك او كارى انجام مى دهند يا در پيشگاه خداوند شفاعت مى كنند و از او تقاضاى بر آمدن حاجات مى نمايند .

سجده كردن بعضى از عوام در برابر اين قبور مقدّس ، تعبيراتى كه بوى الوهيّت نسبت به آنان مى دهد ، گره زدن چيزى به ضريح آنان و مانند اين ها ، همه از امور ناشايست و مشكل آفرين است و چهره يك كار مثبت و بسيار سازنده (زيارت) را دگرگون مى سازد ، و بهانه به دست اين

و آن مى دهد تا مردم را از بركات زيارت محروم سازند .

ارسال پرسش مذهبی

چنانچه پرسش مد نظر شما در سایت وجود ندارد آن را از طریق این فرم ارسال کنید. بعد از بررسی پاسخ پرسش در سایت قرار خواهد گرفت.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی