شیخ مفید

بازدید : 3618
زمان تقریبی مطالعه : 32 دقیقه
تاریخ : 22 آبان 1391
شیخ مفید

 

شيخ مفيد متوفاى 413 ق . 

 

گلشن ابرار ج1

احمد لقمانى
معلم اخلاق
تاريخ شيعه سرشار از افتخارات بسيار و تحولات چشمگير است . تحولاتى كه به دست عالمان متعهد و فرزانگان انديشمند پديد آمده است .
در اين ميان به سده چهارم هجرى بر مى خوريم كه ((فتح الفتوح )) تاريخ شيعى است ؛ روزگارى كه مردى بزرگ و انديشمندى سترگ ((دائرة المعارفى جامع )) از معارف اسلامى تدوين كرد و قريب 50 سال پرچمدار عرصه هاى علمى ، فكرى و فرهنگى مسلمين گرديد و سرانجام بدانجا رسيد كه دوست و دشمن زبان به تمجيد او گشودند و قلم به تعريف او برگرفتند و او را ((مفيد)) لقب دادند.
بينش افروزى و دانش آفرينى وى بهمراه آگاهى از اوضاع دشمنان و اطلاع از جهان اطراف دست به دست هم داد و او را سلسله جنبان نهضت فكرى و رنسانس علمى در قرن چهارم كرد و بدانجا رسيد كه ((صحيفه هاى سبز مهدوى )) عجل الله تعالى فرجه الشريف به افتخار او صادر شد و حضرت ولى عصر عليه السلام وى را برادرى گرامى و استوار خواند.

تولد 
و... اين مشعل تابناك و فروزنده در يازدهم ذيقعده 336 قمرى (93) در عكبراى بغداد پاى هستى بر جهان گذارد و ((محمد)) نام وى گرديد. از آنجا كه پدر او شخصى پارسا و مذهبى بود و به تعليم و تربيت اشتغال داشت ، ((ابن المعلم )) لقب وى شد و پس از چندى ((عكبرى )) و ((بغدادى )) دو لقب ديگر او گرديد.(94) محمد دوران كودكى خود را با ((بزرگى )) مى گذراند. فراست و تيز هوشى او خبر از گذشته اى پاك ، از خاندان خويش و آينده اى روشن ، در بغداد و جهان اسلام مى داد. عشق و شور فراوان به تحصيل موجب شد كه همراه پدر به بغداد رفته و فراگيرى علم و دانش را آغاز كند. او از نشاط وافر و فرح بخش بسيارى در مطالعه برخوردار بود. عطر اخلاص در وجود محمد كار را بدانجا رسانيد كه در پنج سالگى براى او از اين ابى الياس اجازه روايت گرفته اند (95) و در حالى كه هفت سال و چند ماه داشت از اين سماك نقل روايت كرده است . (96)
وى فرزانه اى تلاشگر گرديد به طورى كه پيش از دوازده سالگى از برخى محدثان روايت اخذ كرده و از استاد خويش ، شيخ صدوق قبل از بيست سالگى حديث شنيده است .
تحصيلات و استادان  
((ابن المعلم )) سر و وجود خود را از چشمه دانش بغداد طراوت و شادابى بخشيد و از محضر بيش از هفتاد نفر از بزرگان بهره علمى برد. از محضر مظفر بن محمد، ابو ياسر و ابن جنيد اسكافى ، ((كلام و عقايد)) آموخت و از درس حسين بن على بصرى و على بن عيسى رمانى بهره جست . ((فقه )) را نزد جعفر بن محمد بن قولويه فرا گرفت و از محضر اديب و مورخ چيره دست محمد بن عمران مرزبانى ((علم روايت )) آموخت .
ابن حمزه طبرى ، ابن داود قمى ، صفوان و شيخ صدوق ديگر اساتيد ((محمد)) بودند كه شهد شيرين دانش را در كام جان او ريختند.
در ميان استادان وى عالمانى از شهرهاى مختلف مانند قم ، بلخ ، مراغه ، همدان و شهر زور ديده مى شوند.

جهان اسلام در عصر ((مفيد))  
از رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حدود 300 سال مى گذشت . در اين مدت امامان و شيعيان تحت فشار بنى اميه و در خفقان خشن بنى عباس بسر مى بردند. شكنجه هاى روحى و جسمى و اذيت و آزار خلفا و حكمرانان همچنان ادامه داشت تا اينكه در اواسط قرن چهارم هجرى محدوديت ، شيعيان به مقدار قابل ملاحظه اى كاهش يافت .
خلفاى فاطمى - كه شيعه اسماعيلى بودند - در مصر دولت نيرومندى تشكيل اين دولت ابهت و جلال دربار بغداد كاسته شد و از طرفى سيف الدوله حمدانى و امراى آن خاندان در شام حكومت مى كردند كه آنها نيز افتخار شيعى بودن را داشتند.
در كنار اين دو غوريان ، صفاريان و طاهريان و از همه مهمتر دولت آل بويه كه از شيعيان مخلص و فرزانه اهل بيت عليهم السلام بودند در قسمت هايى از ايران و عراق قدرت يافتند.
دو سال پيش از ولادت شيخ مفيد، احمد معزالدوله - در سال 334 - با ورود خود به بغداد و تاءسيس شاخه اى از حكومت آل بويه در اين شهر صفحه نوينى در تاريخ بغداد گشود. بهار فرصتى فراهم شد و شيعيان در پناه آل بويه از آزادى موجود بهره برده و عقايد خويش را نشر دادند.
سال 352 اولين عزادارى علنى شيعيان در عاشورا بر پا شد و در پى آن جشن عيد غدير روحى تازه در كالبد شيفتگان شيعى دميد. عزالدوله در سال 367 هجرى به امارت رسيد و در سال 367 با رياست عضدالدوله ، بغداد رونقى تازه يافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى بدست آورد. محمد بن محمد نعمان ، شيخ مفيد در اين عصر مى زيست و با توجه به اوضاع ، از مقام و منزلتى بسيار برخوردار بود. بطورى كه عضدالدوله به هنگام بيمارى شيخ به ديدار او رفت و از وى عيادت كرد. شفاعت مفيد در حق ديگران پذيرفته مى شد و رهنمودهايش مورد قبول قرار مى گرفت و اين در حالى بود كه بيش از 36 بهار از عمر پر بركت شيخ مفيد نگذشته بود.
در اين ايام مرجع قدرتمند و رهبر انديشمند مسلمانان و شيعيان فرهيخته ، شيخ فرزانه ، مرحوم مفيد بود.

بر كرسى زعامت شيعه 
با وفات عضدالدوله توفان حوادث بر پا شد و گرد و غبار دشمنى عليه شيعه بار ديگر پديد آمد. سال 372 هجرى برخى ديگر از خاندان بويه به امارت رسيدند و با روى كار آمدن قادر خليفه عباسى - در سال 381 هجرى - خلافت عباسى تجديد حيات يافت و از نفوذ آل بويه كاسته شد. آشوب هاى مذهبى ، فتنه انگيزى عياران سخن سرايى قصه خوانان ، خطابه هاى واعظان بى سواد و آشوب طلبى سياست پيشه گان ، آتش فتنه را شعله ورتر مى كرد (97) و آن دوران را به عنصرى پر التهاب و روزگارى پر از پيكارهاى عقيدتى جلوه گر مى ساخت . اما تدبير عالمانه و دقيق شيخ فرزانه و ((مفيد)) انديشمند - كه رياست جهان شيعه را به عهده داشت - راه را بر كج روان و بدسگالان بسته بود و وعده هاى دروغين ((مدينه فاضله )) توسط افراد منحرف را رسوا و بر ملا مى ساخت .
بيرق مبارزه در سده چهارم به دست اين دانشمند بصير بود. وى با استفاده از چشمه پاك و زلال وحى ، دانش و معرفت اصيل را به ارمغان آورد، نظر معتزله را شنيد و آراء غلات را بدست آورده سخنان زيديه را دانست و به هر يك جوابى منطقى و در خور ارائه داد و تا بدانجا پيش رفت كه هر گروهى از آنان كه در مناظره با شيخ مفيد شركت كردند. ساعتى بعد خموشى خجلت برگزيدند و با سكوت عجزآلود خود، نشان افتخار و سر بلندى را به دست شيخ سپردند. رساله هاى استوار، متين و دقيق وى و بيان اعتقادات شيعه با اسلوبى صحيح و كم نظير توفيقى افزون بود كه رهبرى شيعيان را براى شيخ مفيد پربارتر مى نمود.
(98)
صحيفه هاى سبز 
دفتر زندگى معلم امت ، شيخ مفيد صحيفه اى سپيد و نورانى است كه دستخط مبارك سلاله ياسين ، حضرت بقية الله الاعظم ارواح العالمين له القداء در آن به چشم مى خورد.
در اواخر ماه صفر 416 هجرى بود كه نامه اى از طرف حضرت براى شيخ فرستاده شد. بوسه سپاس و اشك شوق او برنامه آمد و چون آن را گشود دست خط زيبايى رخ نمود:
((للاخ الشديد و الولى الرشيد الشيخ المفيد... برادر گرامى ، استوار و دوست راه يافته شيخ مفيد...))
(99)
و در توفيقى ديگر و لطفى افزون تر، در پنج شنبه 23 ذى حجه هجرى نامه اى ديگر از طرف حضرت به افتخار شيخ صادر شد.
((بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليك ايها الناصر للحق الداعى اليه بكلمة الصدق ...))
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر، سلام خدا بر تو اى يارى كننده حق و دعوت كننده به سوى تو از كسى كه با صدق و راستى به سوى خدا دعوت مى كنى ...))
(100)
برخى بر اين باورند كه در طول 30 سال ، 30 توقيع و نامه شريف از ناحيه مقدس حضرت ولى عصر(عج ) براى شيخ مفيد صادر شده كه در عنوان بسيارى اين جمله نورانى ديده مى شود: ((برادر گرامى و استوار، شيخ مفيد)) (101)
در آينه نگاه انديشمندان  
شيخ طوسى ، سيد شرف الدين عاملى ، علامه بحرالعلوم ، قاضى نورالله شوشترى ، ابن شهر آشوب مازندرانى شيخ آقا بزرگ تهرانى ، حاج ميرزا حسين نورى و بسيارى ديگر از سبز سيرتان انديشمند و دانايان شيعه شيخ را مردى فقيه ، مولفى زبردست و صاحب دويست كتاب ، صاحب فكرى بلند و عالى و داراى ذهن دقيق و قابل توجه دانسته اند، او را در دورى از خطا و گناه ، برخوردارى از فقاهت و عدالت و بهره مندى از تيزهوشى و فضائل بسيار، كم نظير شمرده اند.
در بين دانشمندان اهل تسنن نيز شخصيتهاى چون ابن نديم ، ابن جوزى ، ابن حجر عسقلانى و ديگران زبان به تمجيد اين فرزانه سپيد سيرت گشوده اند، او پاسدار علم ، فروتن ، داراى جايگاهى والا و صاحب نظر در فقه و كلام و روايت دانسته اند و از سويى ديگر رياست اماميه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفيع شيخ سر تعظيم فرود آورده اند.
(102)
داستانهايى از زندگانى شيخ  
((ايمان راسخ )) و ((انبوه دانش )) شيخ به همراه ((اخلاص و پشتكار)) كيميائى چشمگير بود كه وجود شيخ را نورانيتى خيره كننده بخشيده بود. كه وجود شيخ را نورانيتى خيره كننده بخشيده بود و كار وى را بدانجا رسانيد كه چون فتوايى را بطور غير عمد و به اشتباه جواب داد حضرت ولى عصر (عج ) خود با پيغامى آن را اصلاح فرمود. پس از مدتى كه مرحوم مفيد آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف گرديد، آن حضرت طى نامه اى خطاب به شيخ فرمود:
((بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را استوار كرده و نگذاريم در خطا بيفتيد.))
مقام علمى و منزلت معنوى شيخ در آن حد بود كه در خواب رسول الله صلى الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را ديد كه دست عزيزان خود امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را در دست داشته و خطاب به شيخ فرمود: ((اى شيخ به اين دو فقه بياموز)).
ساعاتى بعد حيرت مرحوم مفيد برطرف شد چرا كه مادر سيد مرتضى و سيد رضى را ديد كه دست دو فرزند خود را دست داشته و به شيخ گفت :اى شيخ به اين دو فقه ياد بده . و آنگاه كه در مساءله اى فقهى بين استاد و شاگرد شيخ مفيد و سيد مرتضى اختلاف نظر و با بحث و ارائه دليل مشكل حل نشد. هر دو راضى به قضاوت امام اميرالمؤ منين على عليه السلام شدند. مساءله را بر كاغذى نوشته و بالاى ضريح مقدس حضرت گذاردند. صبح روز بعد كه كاغذ را برداشتند دستخطى مزين به چنين نوشته اى ديدند كه :
انت شيخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدى
(اى شيخ ) تو مورد اطمينان من هستى و حق با فرزندم سيد مرتضى ؛ علم الهدى است .
(103)
معنويت ((شيخ )) و اخلاق (( مفيد))  
اشتغالات اجتماعى و دل مشغوليهاى تحصيلى و علمى شيخ را از فتوحات معنوى غافل نساخته بود. هر روز كه مى گذشت شكوفايى اخلاقى و عطر ملكوتى بر شاخسار وجود اين فقيه فرهيخته بيشتر و افزون تر مى گرديد.
صدقات بسيار، خشوع و خضوع فراوان ، روزه ها و نمازهاى بى شمار و ساده پوشى شيخ اثرى ژرف در ديدگان دوست و دشمن گذارده بود. هم رنگى او با اقشار كم درآمد و فقير جامعه و دورى گزيدن از دنياى فانى موجب آرامش نفس و اطمينان خاطر آن فرزانه والا گوهر شده بود. بطورى كه رسيدن به قله تكامل و تهذيب نفس براى او آسان شده و ارجمندى شخصيت شيخ نه تنها ((نسخه اى كارآمد)) بلكه ((دارويى شفابخش )) حساب مى شد و نورانيتى ويژه با خود داشت . از تاءثير كلام شيخ و تربيت اخلاقى وى همين بس كه ((ابوالقاسم على )) فرزند شيخ راه روشن و نورانى پدر را ادامه داده و صاحب شخصيت قابل توجهى در جامعه شيعى به حساب آمده است .

در عرصه تدريس و تاءليف  
جاذبه فوق العاده و پشتكار فراوان شيخ مفيد موجب جذب بسيارى به حوزه درس وى گرديد و باعث تاءليف آثارى گرانبها و ارزشمند شد.
اين عالم فهيم و بلند همت با احاطه و تسلطى انديشمندانه پاى به ميدان نبرد علمى فرهنگى گذارد و با استفاده از مبانى علم كلام و اصول فقه ، راهى هموار و روشن در بحث و استدلال بر روى شيعيان گشود.
از يك سو گروه بى شمارى از دانشمندان مذاهب مختلف را تربيت نمود و مشعل هاى فروزانى چون سيد مرتضى ، سيد رضى ، شيخ طوسى ، نجاشى و دهها نفر ديگر را تحويل حوزه هاى علمى و دينى داد و از سوى ديگر قلم به دست گرفت و با اين سلاح برق آسا و ژرف ، تحولى بهنگام ايجاد كرد.
اصول فقه را با سبكى شيوا و دلپذير فراهم آورد، علم كلام را از غناى بيشترى برخوردار كرد و در اصول دين و عقايد موضوعات خاصى چون اثبات امامت اميرالمؤ منين على عليه السلام را از قرآن به طور بسيار نفيس ‍ تدوين نمود.
قلم روان و دلپذير اين شيخ انديشمند بود كه غيبت امام زمان عليه السلام را زيبا توضيح داد و تاريخ زندگانى ائمه معصومين عليهم السلام را در كتابهاى گوناگونى - چون ارشاد و جمل - به رشته تحرير درآورد.
تاءثير بخشى و انسان سازى آثار مفيد، محصول معجونهايى معنوى چون اخلاص در نوشتار، اطلاع از اديان و مذاهب مختلف ، محوريت عقايد، توجه و تاءكيد بر رهبرى و فلسفه سياسى در اسلام است . جامعيت اين فرزانه سخت كوش به همراه عقل گرايى و استدلالات منطقى و شناخت مقتضيات زمان ، جامه جاودانگى بر آثار وى پوشانيد. و زينت هاى مختصرگويى ، روان نويسى ، آزاد انديشى و بلندنگرى نورانيتى خاص به نوشته هاى مرحوم مفيد بخشيد.

گلبرگ هاى هدايت  
الف ) علم كلام و عقايد: علمى كه مبانى عقيدتى همراه با استدلال عقلى در آن مطرح مى شود و با همين داده مى شود؛ ((علم كلام )) نام دارد. ((اوائل المقالات ))، ((شرح عقايد صدوق ))، ((اجوبة المسائل السرويه )) و ((نكت الاعتقاديه )) كتابهاى شيخ عظيم الشاءن ، مرحوم مفيد در اين بستر فكرى فرهنگى است .
ب ) علم فقه : ((فقه )) دانشى است مقدس كه از ديرباز بيان وظايف شرعى و بايدها و نبايدهاى علمى و تكليفى مسلمانها را به عهده داشته است و فقيهان شيعى بسان غواصان معنويت از اعماق اقيانوس معارف اهل بيت عليهم السلام در واژه ها و گوهرهاى گران سنگى را براى بيان اين وظايف بدست مى آورده اند. ((المقنعة )) شيخ صاحب عناوينى بسيارى در فقه است كه احكام و وظايف شرعى در ابواب مختلف آن توضيح داده شده است .
((الاعلام ))، ((المسائل الصاغانيه ))، ((جوابات الرقة فى الاهله و العدد)) از ديگر آثار اين فرزانه فرهمند در زمينه فقه است .
ج ) اخلاق اسلامى : ((امالى )) شيخ ، پيرامون اخلاق اسلامى و فضائل انسان است . صحيفه هاى زرين كه در آنها دعوت به تقوا، صحبت از يقين ، بيان اخلاص و محاسبه نفس شده است و محبت الهى و مبارزه با هوا و هوسها مطرح مى شود.
د) حديث : پس از علوم قرآنى ، ارزش علم حديث مطرح است . اين علم ارزشمند از احاديث و سخنان معصومين عليهم السلام كه جرعه هايى از سرچشمه سنت و اشعه هايى از آفتاب وحى است بحث مى كند.اهميت ولايت ، لزوم پيروى از ((امام عليه السلام )) و فضائل اميرالمؤ منين على عليه السلام از جمله مباحثى است كه در امالى شيخ مفيد،پيش روى انديشمندان قرار مى گيرد.
ه ) امامت و فلسفه سياسى در اسلام : شيخ مفيد ((عدالت )) و ((عصمت )) را شرط قطعى براى امامت و رهبرى شمرده است . وى با طرح حديث ثقلين و آيات قرآن به اين بحث مهم و بسيار عميق پرداخت سپس در ((الافصاح فى الامامه ))، ((ارشاد))، ((جمل ))، ((امالى ))، ((الفصول المختاره ))، ((تفصيل امير المؤ منين على ساير الصحابه )) بحث را گسترش ‍ داده و ابواب مختلف آن را گوشزد مى كند. قريب بيست اثر ژرف از آثار شيخ مفيد پيرامون ((امامت و رهبرى )) است .
و) غيبت دوازدهم عليه السلام

در كار گلاب و گل حكم ازلى اين بود
كان شاهد بازارى وين پرده نشين باشد

شيخ مفيد از سر ارادت و عشق از مولاى خود حضرت مهدى (عج ) نام برده و پيرامون شخصيت آسمانى آن امام آثارى پديد آورده است . بخشى از ((ارشاد)) كتاب ((الفصول العشرة فى الغيبه )) و (( الجوابات فى الخروج المهدى عليه السلام )) به همراه پنج اثر ديگر از اين علامه و شيفته اهل بيت عليهم السلام درباره حضرت بقية الله (عج ) است .(104)
جبهه هاى مختلف مناظره  
نشو و نماهاى عقايد گوناگون و نحله هاى مختلف عقيدتى ، زمان شيخ مفيد را معركه آراء و هنگامه مناظره كرده بود. بيان پرجوش ، تسلط چشمگير و بصيرت بسيار وى موجب برترى هميشه در نبردهاى علمى و فرهنگى وى شده بود. ((تصحيح الاعتقاد)) و ((الفصول المختاره )) ، مجوعه اى از برخى مناظرات شيخ با بيش از بيست تن از علما و صاحب نظران عقايد مختلف است كه از آنها مى توان به مناظره با اشاعره ، متزله ،اصحاب حديث ، متصوفه و مرجئه اشاره كرد.(105)
در اين عرصه ((انديشه هاى سبز و جاويد)) شيخ در زمينه هاى ناب و اصيل خود را نشان داد و بينش سراسر معرفت آموز او ظاهر گرديد. ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد، آراء فقهى ، انديشه هاى سياسى و نظرات كلامى وى طلوعى مبارك در پهنه دانش و بينش ايجاد كرد و همگان را به سوى فضايى معطر و جديد رهنمون ساخت .(106)
هر چند توفان حوادث ، گرد گرفتارى بر وجود اين دانشمند فرزانه فرو نشاند و تبعيدها و ناراحتى هاى زيادى براى وى فراهم آورد اما بدخواهى زشت سيرتان و سخن چينى پليدان نزد حكام نتوانست عزم و اراده محكم شيخ را متزلزل كند و هر روز، روزى روشن تر و نوارنى تر براى وى پديد مى آمد.(107)
غروب نابهنگام ... 
نخستين روزهاى رمضان 413 هجرى آغاز شده بود كه غبار غم سراسر دلهاى پاك را فراگرفت شهر بغداد جامه سياه به تن كرد و رودهاى مصيبت و اندوه از گوشه و كنار سيل ماتم و عزا به سوى ميدان شهر روانه ساخت . هشتاد هزار نفر سوگوار اشك يتيمى ريخته و عاشورايى ديگر در رمضان صيام به پا كردند.
پيكر شيخ مفيد بر دستان انبوه تشييع شد و همگان به امامت سيد مرتضى بر او نماز گزاردند. ساعاتى بعد بدن آن فرزانه آسمانى در كاظمين دفن شد. دلهاى پر از كينه و تهى از احساس ، كياست و حكمت اين را پايان كار آن بزرگ مرد شمرده و ساده انديشانه جشن گرفتند اما شخصيت سترگ او پنهان كردنى و فراموش شدنى نبود.
(108) و امروز پس از قرنهاى متمادى ((مفيد)) هنوز ((مفيد)) است . در معركه آراء كلام وى خورشيد مناظرات و آفتاب گفتگوهاست و فردا و فرداها از آن او و راهيان خواهد بود.
سوگ سروده هاى مرگ مفيد 
سرسلسله داغداران و سوگواران اين ماتم عظمى ، قلب بقية الله (عج ) بود كه با اشعارى حزن آلود، احساس خويش را بيان فرمود:

لا صوت الناعى بفقد كانه
يوم على آل الرسول عظيم ...

صداى آنكه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد كه مردن تو روزى است كه بر آل رسول مصيبت بزرگى است .
اگر در زير خاك پنهان شده اى حقيقت دانش و خداپرستى در تو اقامت گزيده است قائم مهدى عليه السلام خوشحال مى شد هرگاه تو از انواع علوم تدريس مى كردى
(109)
سيد مرتضى كه خود ساليانى از پهنه علم و دانش شيخ مفيد خوشه چينى كرده بود به شيواترين و زيباتر از هم گنان زبان سوگ گشود و قصيده اى با اين مطلع سرود:

من على هذه الديار اقاما
اوضفا ملبس عليه و داما

در اين ديار چه كسى ساكن شده است ، جامه جاودانگى پوشيده و هميشه باقى مانده است .(110)
كنگره جهانى هزاره شيخ  
رسالت معرفى تشيع راستين و انديشمندان شيعى كه عظمت دانش ، تفكر زاينده ، رفعت تقوا و ژرفايى فراوان آنها بيرق بزرگى و بزرگوارى تشيع را هماره بر بلنداى تاريخ پديدار ساخته است موجب شد كه كنگره اى جهانى و هزاره اى بين المللى به مناسبت هزارمين سالگرد دانشمند فرهيخته ، شيخ مفيد در قم برپا شد. اين حركت عظيم كه به همت جامعه مدرسين حوزه علميه قم انجام شد بركات بسيارى را در پى داشت . حدود صد عنوان از اهم موضوعاتى كه در آثار شيخ مفيد پيرامون افكار تشيع مطرح بوده به صورت مقاله تهيه شد و با موضوع بندى آثار آن عالم فرزانه با كامپيوتر اقدامى شايسته و جاودان صورت گرفت . تمامى آثار مرحوم مفيد تجديد چاپ گرديد و بهارانى ديگر از گلواژه هاى حكمت افروز آن انديشمند فرهيخته پديد آمد. پيام جامع و بينش آفرين مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى ديباچه معرفت آموزى بود كه در اولين روز اين كنگره (28 فروردين 1372 شمسى ) قرائت گرديد و به دنبال آن صداى سبز و شب شعر برپا شد. شعراى شيرين سخن ايران چكامه ها و سروده هايى زيبا قرائت كردند و شيخ الشيوخ شيعه را ارج نهادند. همگان رفعت ((و مقام آدميت )) را ديدند و ((جاودانگى حقيقت )) را نظاره كردند و مكنونات قلبى آن شيخ ((مفيد)) را دريافته اند كه :

((كيمياست عجب بندگى پير مغان
خاك او گشتم و چندين در جانم دادند))

بركات الهى و درجات خداوندى نصيب هميشه او باد. والسلام

موقعیت شیعه در عصر شیخ مفید

تشیع، تاریخ مظلومیت و غربت را با اشک و خون نگاشته است. بر فراز دار، در حبسهای بی حساب، در شکنجه های مدام، در قتل و شکنجه زنان و کودکان، ناله های درد و مقاومت ر، هنوز می توان شنود. هرگز نمی توان آن را اسطوره و افسانه نامید. از تاریخ مسطور، یعنی راوی عیش حاکمان، هیچ گاه نمی توان روایت آن همه رنج و ستیز ر، انتظار داشت. رنج شیعه را بایستی در مشاهد به خون خفته هزاران شهید، از مشرق خاوران و خاک دیلمان تا سرزمین افریقای سیاه، جستجو نمود.
تا زمان حضور، وجود امام غنیمت بود و پشتوانه راه. با آغاز غیبت، کار دشوار شد و مسؤولیت شیعه دشوارتر. در این میان، نقش عالمان وارسته دین، که فرهنگ شیعی را با دشواری و سختی، حفاظت کردند و برای نسلهایی چون ما به یادگار نهادند، بس ارجمند و ستودنی است.
تاریخ شیعه، با این پایمردیها رقم خورده است. این مجموعه، در آستانه هزاره یکی از طلایه داران فرهنگ شیعی (شیخ مفید) گرد آمده است. و در اولین نوشتار، گوشه ای از موقعیت شیعه در قرن چهارم، ترسیم می شود تا تلاش شیخ مفید، عینی تر و ملموس تر گردد.

مـراکز تشـیّـع

شیعه امامی، با گامهای معقول، توانست به مرور، مراکز عمده ای را در جهانِ اسلام، برای خویش پیدا کند. آن مناطق ر، پایگاههای نشر اندیشه خویش، قرار دهد و خود ر، به عنوان یک واقعیت، بقبولاند.
با آن که شیعه در بغداد، از ابتدای حکومت عباسی، تحت فشار شدید بود، امّا در قرن چهارم، بخشی مهم از جمعیت بغداد ر، شیعیان تشکیل می دادند. در سال 323، فقیهی حنبلی مسلک، به نام: بربهاری، با زیارت شیعیان در عتبات، مخالفت ورزید. آشوبهای سختی در بغداد، پدید آمد. در نهایت، خلیفه عباسی به تخطئه اعمالِ بربهاری، بر آمد و دستور حبس پیروان او ر، صادر کرد.
ابن مسکویه، متن توقیع خلیفه: الراضی بالله ، چنین روایت می کند:
(وقد تأمّل امیرالمؤمنین امر جماعتکم... فمن ذلک... نسبکم شیعة اهل بیت رسول الله صلی اللّه علیه وسلم الی الکفر والضلال وارصادهم بالمکاره فی الطرقات والمحالّ... وانکارکم زیارة قبور الائمة صلوات الله علیهم وتشنیعکم علی زوّارها بالابتداع...1
خلیفه در مورد جمعیت شم، به اندیشه پرداخت. از جمله ادعاهایتان، آن است که شیعیان اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه واله) را به کفر و گمراهی نسبت می دهید و در راهها و محلات، در کمین آنان می نشینید و آنان ر، آزار می کنید... همچنین با زیارت قبر ائمه(علیهم السلام) مخالفت می ورزید و آن را بدعت می شمرید...
جملات فوق، گوشه ای از ادعانامه خلیفه عباسی، علیه جماعت حنبلی بغداد و رهبر آنان: بربهاری، است. در پایان توقیع، خلیفه به شدّت آنان را تهدید می کند و آن جماعت ر، به بازگشت از عقاید انحرافی، فرا می خواند.
حادثه فوق و برخورد خلیفه، قبل از قدرت آل بویه و حضور آنان در بغداد، رخ داد. این مسأله، نشان می دهد که شیعیان، حتی قبل از حاکمیت آل بویه، از چندان موقعیت و نفوذی در مرکز خلافت بهره مند بودند که توانستند خلیفه ر، با خود همراه کنند و او را برضد رهبر متعصب فرقه حنبلی در بغداد وادارند. غیر از محله کرخ، که مرکز اصلی شیعه در بغداد بود، محلاّت و مناطق دیگری نیز، به شیعیان، اختصاص داشت. از اشارات ابن جوزی، می توان استفاده کرد که محله های: براث، سوق السلاح، باب الطاق، سوق یحیی، الفرضة (که به بندر مشهور بود.) نیز جایگاه شیعیان بوده است.2
مقدسی، در ارتباط با شهر بغداد چنین حکایت می کند:
(در بغداد، اکثریت با حنبلی ها و شیعه است.)3
کوفه، از دیگر مراکز اصلی و دیرین شیعه است. گرچه در قرن چهارم، اقتدار آن کاسته شده، امّا همچنان از شهرهای عمده عراق، محسوب می شده است. مقدسی، جغرافی نگار معروف مسلمان، که در این قرن می زیسته، به این نکته تصریح می کند که جز محله باب کناسة، باقی کوفیان در زمره شیعیان هستند.4
بصره، از مراکزی بود که تا قبل از قرن چهارم، شیعیان در اقلیت کامل در آن می زیستند. جاحظ، کوفه را شهری علوی و بصره را شهر هواداران عثمان می خواند. اما مقدسی، اظهار می دارد که در دوره وی (قرن چهارم)، بیشتر بصریان قدری و شیعه هستند.5
این مطلب، نشان می دهد که در این شهر (در معادله جمعیتی) شیعه، از موقعیت مقتدری برخوردار بوده است. ناصر خسرو، که در قرن پنجم هجری، می زیست، به هنگام دیدار از شهر بصره، با 13 مَشهد، به نام علی(علیه السلام) بر می خورد که زیارتگاه مردمان بود6و این، نشاندهنده رواج اندیشه شیعی شهری بود که از قدیم، به شهر عثمانی و مخالفت علویان، شناخته می شد.
در منطقه شامات، مذاهب اهل سنت اکثریت را در اختیار داشتند، امّا در پاره ای از مناطق و شهره، شیعه حضور محسوس دارد. مقدسی، اظهار می کند که اهل طبریه و نیمی از نابلس و قدس و بیشتر عمان، شیعه هستند.7
در منطقه جزیرة العرب، پایگاههای شیعه در مناطقی از یمن: هجر و صعده، و عمان: منطقه رای، است.8در منطقه مصر و مغرب، فتوای رسمی مذهب دولت فاطمی است، ولی مذاهب اهل سنت، اکثریت جمعیت را در اختیار داشتند.
در خراسان بزرگ، شیعه پایگاه چشمگیری نداشت. حکومت سامانی و بعد غزنوی، با اندیشه ها و گرایشهای شیعی، ستیزمندانه برخورد کردند. مقدسی، تنها راجع به شهر رقه، در منطقه قهستان، می گوید که آنان شیعه هستند و در مورد نیشابور نیز اظهار می کند که تشیع در آن جا جاذبه دارد.9
در گرگان، مازندران و مناطق کوهستانی گیلان: منطقه دیلم، شیعه مقتدر و پرآوازه بود. دولتهای علویان در طبرستان و نیز قیام آل بویه از منطقه شمالی و کوهستانی گیلان، نشانه ای از اقتدار شیعه در این منطقه بود.
قم، از مراکز اصلی شیعه بود. از دوره حضور ائمّه شیعه، همگان این شهر ر، شهر شیعی شناخته اند. بسیاری از اصحاب امامان و راویان، از این مرکز برخاسته اند.
جمعه، که نمودی از مراسم رسمی دستگاه حکومت بود، در این شهر، رونق نداشت. تنها در دوره آل بویه است که مجدداً این مراسم، احیا گشت.10در مجموع، آوازه تشیع قم، در جهان اسلام طنین افکن بود.
در ری نیز، شیعه پایگاه مقتدری داشت. نجاشی درباره کلینی، اظهار می دارد:
(چهره سرشناس شیعیان در ری بود.)11
در سال 420 که سلطان محمود غزنوی به ری هجوم برد، بسیاری از شیعیان را به قتل رسانده درباره برخورد وی، نوشته اند:
(با شیعیان، که در این تاریخ نیمی از جمعیت شهر ری و تمامت مردم نواحی و از جمله پهنه تهران را تشکیل می داد، راه خشونت و ایذاه را در پیش گرفت و بسیاری از ایشان را از دم تیغ گذراند... محمود به شیعیان تهمت قرمطی بودن می زد و بسیاری از اکابر ایشان را به همین تهمت به چوبه دار کشید).12
حادثه فوق، نشان می دهد که در قرن چهارم، شیعه در شهر ری، فراوان بوده است. عدد شیعه در منطقه خوزستان. مقدسی اظهار می کند که نیمی از مردم اهواز، شیعی مذهب هستند.13 در مناطق فارس، از وجود پایگاهها و مراکزی برای شیعه در کرانه های دریا یاد می کند. 14در منطقه سند، از شهر ملتان یاد می کند که باور شیعی دارند.15 آنان، شیعه اسماعیلی بودند. برای فاطمیان مصر، خطبه می خواندند و هدایا و پیشکش به سوی خلیفه فاطمی، می فرستادند.16
مجموع مطالب در این فصل، نشان می دهد که در قرن چهارم، تشیع در مناطق مختلف جهان اسلام، پایگاههایی مقتدر و جدّی، در اختیار داشت. کسانی که می کوشند گسترش اندیشه شیعی را تنها و امدار دولتهایی چون: آل بویه بدانند، راه صوابی را نمی پویند. بله، دوره آل بویه، فرصتی مغتنم برای شیعه بود و در فصل پسین، از آن یاد خواهد شد. امّا اشارات گذشته، نشان می دهد که اندیشه شیعی، حتی قبل از قدرت بویهیان، تفکّری مطرح و جدّی در جهان اسلام بود.

حکومتهای شیعی

نیمه دوم قرن سوم، شیعه تجربه اولین اقتدار سیاسی ر، گذراند. در شمال ایران، در منطقه طبرستان، حکومت علویان، شکل می گیرد. در فاصله 250 تا 270ه، داعی کبیر و پس از وی، داعی صغیر تا 287، حکومت مناطق مختلفی از طبرستان را در اختیار می گیرند. در آن سال، حکومت علویان از دولت سامانی، شکست می خورد. امّا پس از چندی، در سال 301هـ . ق. داعی ناصرالحق، حکومت را در اختیار می گیرد. پس از وی، حسن بن قاسم تا 316 هـ . ق. حکومت مناطقی از شمال ایران ر، در دست دارد. در آن سال، حکومت علویان، به دست سرداران دیلمی برچیده می شود و اولین تجربه حکومت شیعی، به شکست می انجامد.17
در گرایش مذهب رهبران علوی طبرستان، ابهاماتی وجود دارد. غالب مورخان، آنان را زیدی، خوانده اند، ولی شاید بتوان قراینی بر شیعه دوازده امامی بودن آن ارائه کرد.18
حکومت شیعی دیگری که در اوائل قرن چهارم رخ نمود، دولت حمدانیان بود. این دولت شیعی، از درون قبائل عربی برخاست و به نوعی استقلال و خودمختاری در برابر خلافت عباسی دست یافت. مرکز اصلی این دولت، در موصل وحلب بود.
ناصرالدوله حمدانی، در منطقه موصل از سال 317 مستقر بود. سیف الدوله حمدانی، از سال 332، در حلب حکومت یافت. تمایلات شیعی این دولت، مشهور بود.19 در پولهای مسکوک بازمانده از دولت حمدانی، به امامت و ولایت حضرت علی(علیه السلام) تصریح شده است.20 دولت سیف الدوله حمدانی، به خاطر مجاورت مرزی با بیزانس (روم شرقی) درگیریها و جنگهای متعددی با آن کشور داشت. گفته می شود: چهل جنگ بین دولت حمدانی حلب و روم شرقی، رخ داد.21 جنگهایی که گاه به سود دولت حمدانی حلب بود و گاه روم شرقی، پیروز بود.
دولت حمدانی، به دانش دوستی و هنرپروری شهره بود. بخشی از دانشوران و ادیبان قرن چهارم، با دربار حمدانی ارتباط داشتند. نامورانی چونان: ابونصر فارابی، المتنبی، ابوالفرج اصفهانی و...
دولت حمدانی، تجربه ممتدتری از یک حکومت شیعی بود. این دولت، گرچه در شمال عراق، دوامی نیافت و به سبب درگیری با آل بویه، پس از چند دهه از پا درآمد، امّا دولت حمدانی حلب، تا سال 394، ادامه یافت و پس از آن، از توابع قلمرو دولت فاطمی شد.
دولت مقتدر فاطمی ، تجربه دیگری از حکومت شیعی بود. این دولت، گرچه از غرب افریقا برخاست، امّا به سرعت توانست خود را در مجاورت مرزهای خلافت عباسی قرار دهد و خطری جدّی برای آن حکومت به حساب آید. مخاصمات و رقابتهای دولت های عباسی و فاطمی، حدود 3 سده، ادامه یافت، تا آن که حکومت فاطمی، به دست ایوبیان، برچیده شد.22
دولت فاطمی، گرچه به یک گرایش شیعی وابسته بود (اسماعیلیه)، اما در مجموع، نشانه ای از قدرت رو به رشد شیعه در جهان اسلام بود. توسط این دولت، سنّتهای و شعایر شیعی، چون: مراسم عید غدیر، عاشورا و... در مصر و مناطق تابع حکومت فاطمی، رواج یافت.23 سنتها و مراسمی که در نیمه دوم قرن چهارم در منطقه خلافت عباسی توسط آل بویه نیز رسمیت یافت و در سده های بعد، جزو مراسم رسمی و سنتی مراکز شیعی نشین شد.
دولت فاطمی، منبعی برای الهامات شیعی در خارج از قلمرو خویش نیز، بود. گرایشهای اسماعیلی در کشورهای عربی و نیز ایران، ارتباط معنوی و تشکیلاتی با آن دولت، داشتند جنبش قدرتمند اسماعیلی در قرن چهارم به بعد، اعتماد معنوی و روحی به دولت فاطمی داشت. کسانی مانند ناصر خسرو، در غربت سمنگان، به یاد خلیفه فاطمی مصر، جان می یافتند و در گسترش باورهای شیعی، می کوشیدند.24
حکومت دیگر شیعی در این دوره، دولت آل بویه است. این سلسله،توانست از منطقه ری تا پایتخت خلافت عباسی ر، تحت پوشش قرار دهد. حضور این سلسله در مرکز خلافت عباسی، به آن ویژگی خاص بخشید. دستگاه خلافت که در برابر رهبران شیعی ایستادگی کرده بود و آنان را در دوره های متوالی، حبس و شکنجه و آزار کرده بود، اینک در اختیار و مقهور یک سلسله شیعی قرار گرفته بود.
رابطه سلسله آل بویه با خلافت عباسی ، در دو برهه می توان خلاصه کرد:
1 . دوره حاکمیت مطلق آل بویه بر دستگاه خلافت: در این مقطع، 334 تا 389هـ . ق، خلیفه از امتیازات سنتی، خویش خلع شد. در این دوره، سلاطین آل بویه، مستقر در بغداد، حکومت حقیقی را در اختیار داشتند. در همین دوره است که در سال 352 هـ. ق توسط معزّالدوله، مراسم سوگواری عاشورا و نیز جشن و سرور در روز عید غدیر، علنی می شود و از سوی حکومت، رسمیّت پیدا می کند.25
2 . تضعیف قدرت آل بویه در دربار عباسی: این مقطع، 447 ـ 389هـ . ق. قرار داشت دو عامل در تضعیف آل بویه و احیای نسبی قدرت خلافت، مؤثر بود:
1 . زوال تدریجی قدرت آل بویه، به خاطر غیبتهای مکرر امرای آل بویه از بغداد.
2 . ظهور سلطان محمود غزنوی در خراسان بزرگ (389 هـ . ق.) سلطان محمود غزنوی، با فتوحات مکرر، دولت مقتدری را در شرق خلافت اسلامی، پدید آورد. وی، مکرراً خود را وفادار دستگاه خلافت عباسی نشان داد. همچنین خود ر، دشمن سرسخت دشمنان خلیفه، بویژه قرمطیان و شیعیان می خواند. جهت گیری سلطان غزنوی، امیدهای نوی را در دل خلافت بغداد، پدید آورد. بازگشت مجدد به دوره اقتدار و سقوط سلسله شیعی که دستگاه خلافت را به بازی گرفته بود.
در حاشیه مسأله پیدایش دولتهای مقتدر شیعی، در اواخر قرن سوم و قرن چهارم، نکات ذیل، می تواند سودمند بنماید:
1 . پیدایش دولتهای شیعی، در این دوره، توانست فرصت تجدید قوا را برای شیعه پدید آورد.26
توضیح بیشتر آن که جنگ و گریز مداوم شیعه، در سده های اولیه، این خطر را پدید آورد که مصادر اصلی اندیشه شیعی (احادیث ائمه شیعه و...) نایاب شود و به مرور زمان، از دسترس خارج گردد. تفکّر شیعی، از مباحثه و آموزش، محروم بماند و در نتیجه تکامل فهم دینی، دشوار گردد. حالت اختفا و زندگی تقیه ای، دسته بندیهای درونی را افزون کند و...
نکات فوق، گوشه ای از مشکلات شیعه در دوره سختی و اختفاست. ادامه این شرایط، می توانست تشیع را در سطح اندیشه ای فرقه ای و غیر بارور، متوقف سازد و امکان پویائی و قدرت معارضه آن را با گرایشهای مذهبی ـ فکری دیگر، سلب کند.
پدیدار شدن سلسله های شیعی، دوره فترت را برای عالمان مذهبی پدید آورد. فقیهان، محدثان، متکلمان و فیلسوفان شیعی،توانستند در فضای مناسب موجود،مصادر و منابع متفرق شیعه را باز یابند. به احیا و تهذیب احادیث بپردازند. آنان توانستند با مباحثات فقهی و کلامی، حقیقت اندیشه شیعی را باز گویند و پیرایه های موهوم ر، بزدایند. در پرتوی امنیت اجتماعی برای شیعه، زمینه را برای جذب نیروهای جدید فراهم کنند و...
آثار فوق، ایجاب می کند که نقش دولتهای شیعی در این دوره، مثبت ارزیابی شود. حرمت نهادن عالمان شیعی به امرای شیعی مسلک، برخاسته از درک آنان از واقعیّت موجود زمان بود. آنان، دریافته بودند که فرصت موجود، ابزاری مؤثر و کار آمد در راه گسترش اندیشه شیعی است و با این تلقّی، روابط و مناسبات مناسبی با آنان برقرار کردند.
2 . حکومتهای شیعی، در این دوره گرفتار مشکل عام قدرتهای بشری شدند. پس از مدتی، به اسراف و اتراف روی آوردند. خوشگذرانی را پیشه کردند. در مسیر حفظ قدرت و یا بسط آن، حتی به نزدیکان خویش، رحم و شفقت نکردند. جنگهای مداوم در راه گسترش قدرت و یاحذف رقب، تاریخ این دولتها را رقم زد و آنان ر، در پیچ و خم قانون فراگیر منحنی اعتلا و انحطاط قدرتهای سیاسی قرار داد. مروری حتی اجمالی بر تاریخ مکتوب و ماندگار از این دولته، نشانگر راستی این دعوی است.
3 . تنازعات درونی حکومتهای شیعی، مشکل دیگر بود. در حدود یک قرن و نیم حاکمیت آل بویه، تنازعات مداومی میان برادران و بستگان، رخ داد. لشکرکشیهای پیوسته درونی که در نهایت، تضعیف هر دو دسته متخاصم را به دنبال داشت. از سوی دیگر، سلسله های شیعی با یکدیگر، همدلی نشان نمی دادند. منازعات پیوسته ای میان دولت حمدانی شمال عراق (موصل) و سلسله بویه رخ داد و در نهایت، دولت شیعی حمدانی موصل، توسط آل بویه سرنگون شد.28
در مجموع، دولتهای شیعی در این دوره، به جای درک موقعیت و احساس شرایط، به منازعات قدرت، دلخوش شدند و آینده اقتدار را در این داو، به رایگان باختند. نتیجه آن شد که پس از سقوط آل بویه (و پس از اندی خلافت فاطمی) شیعه تا دوره صفویه، از دستیابی حکومت سیاسی مقتدر، محروم ماند.

منازعات فرقه ای

قرن چهارم، اوج تضادها و اصطکاکهای مذهبی است. در این میان، مخاصمات سنّیان و شیعیان، فصلی مهم از تاریخ را در بر دارد. مروری گذرا بر تاریخ ابن اثیر، نشانگر گوشه ای ازاین حوادث، خواهد بود:
345 هـ . ق. اختلاف سختی میان اصفهانیان و قمیان اتفاق افتاد. عامل آن، این بود که از فردی قمی، که از ملازمان مسؤول پلیس و امنیت اصفهان بود، نقل شد که یکی از صحابه را دشنام داده است. مردم، شورش کردند و در جمعی انبوه، گرد آمدند و در اداره پلیس، تجمع کردند. گروهی در این حادثه، به قتل رسیدند. مردم اصفهان، اموال تاجران قمی را غارت کردند. خبر به رکن الدوله، رسید29...
353هـ. ق. در این سال، همچون سال پیش، معزوالدوله دستور داد بازارهای بغداد را ببندند و مراسم عزا بپادارند. در نتیجه برخورد سختی میان شیعیان و سنّیان اتفاق افتاد. گروهی مجروح شدند و اموال فراوانی،غارت شد.30
362 هـ . ق. در این سال، یکی از مأموران دولتی و متعصب اهل سنّت، محلّه کرخ را به آتش می کشد. آتش گسترده ای، این مرکز شیعی نشین را در بر می گیرد. هفده هزار در آتش می سوزند، سیصد دکان و خانه های فراوان، طعمه حریق می شوند، سی و سه مسجد نابود می گردد31 و...
380هـ . ق. پس از بازگشت بهاءالدوله از بغداد به اهواز، عیاران در دو سوی بغداد، آشوب کردند. درگیریهایی بین شیعه و سنی رخ داد. کشتار فراوانی، اتفاق افتاد. برخی از محلّه ه، به آتش کشیده شد. اموال فراوان،غارت رفت. خانه هایی خراب شد. چندین ماه، آشوب ادامه داشت

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه