قرآن کریم در زمینه مسائل سیاسی در حد بیان کلیات و چارچوب های کلان سیاست خارجی بسنده کرده است، این کلیات را اصول سیاست خارجی نامیدیم و تحت چهار عنوان «اصل نفی سبیل » ، «اصل دعوت یا جهاد» ، «اصل عزت دینی » و «اصل پای بندی به معاهدات بین المللی » درباره آنها به بحث پرداختیم . یاد آور شدیم این اصول چارچوب کلان سیاست گذاری خارجی دولت اسلامی را سامان می دهند و دولت اسلامی نمی تواند در سیاست خویش آنها را ندیده انگارد .
مطالعه و بررسی اصول سیاست خارجی اسلام از دیدگاه قرآن کریم بر مفروضات چندی استوار است، که بدون توجه به آنها بحث از سیاست خارجی اسلامی ناتمام به نظر می رسد، مهم ترین این مفروضات را در محورهای زیر می توان تلخیص کرد:
1 . طرح اصول سیاست خارجی اسلام از منظر قرآن مستلزم آن است که رابطه دین و سیاست مفروض انگاشته شود . در چارچوب اندیشه جدایی دین و سیاست زمینه ای برای طرح این بحث باقی نخواهد ماند .
2 . سیاست خارجی یکی از بخش های اساسی سیاست در معنای کلان آن است، بنابراین اگر دین در مسائل سیاسی اندیشه نموده طبیعتا در مسائل سیاست خارجی نیز اندیشیده است .
3 . سیاست خارجی مجموعه ای از مسائل سیاسی مرتبط به حوزه خارجی است و از دو بخش نسبتا ثابت و متغیر برخوردار می باشد . قسمت ثابت آن، بیانگر چارچوب کلی سیاست گذاری خارجی است که خط مشی ها و استراتژی های سیاست خارجی در درون آن تنظیم می گردد; این بخش عمدتا مبتنی بر آموزه های نظری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم است . عناصر متغیر سیاست خارجی ناظر به خط مشی هایی است که متناسب با اوضاع و شرایط تنظیم و تدوین می گردند .
4 . اسلام دو بخش ثابت و متغیر دارد: ثابتات آن ناظر به اصول و مبانی کلی رفتار دینداران است و در طول زمان بقا و ماندگاری دارد، اما جنبه متغیر آن از عرف و ضرورت های زمانه تاثیر می گیرد . بخش متغیر سیاست خارجی به این جنبه برمی گردد، چرا که در شرایط و مقتضیات زمانه تغییر مشی می دهد; بنابراین اندیشه دینی در مورد مسائل سیاسی و مدیریت اجتماعی در حیطه طرح کلیات و اصول محدود می گردد .
5 . مسائل روابط بین الملل و سیاست خارجی به شکل امروزی و در قالب یک سیستم اکادمیک و منسجم محصول قرون اخیر به خصوص دوره پس از جنگ جهانی دوم است; اما برخی مسائل آن، نظیر مراودات خارجی و مسائل جنگ و صلح به قدمت تاریخ بشر سابقه دارد . چنین نگرشی طرح بحث سیاست خارجی اسلامی را تبیین می کند، زیرا به گفته «هالستی » اگر یکی از مهم ترین مسائل روابط بین الملل را مطالعه دو پدیده جنگ و صلح بدانیم، مطالعه مسائل بین الملل به دوره های قبل از میلاد باز می گردد و اثر تاریخی «توسیدید» در مورد جنگ های «پلوپونز» از قدیمی ترین متون این رشته محسوب می گردد . (2)
6 . با توجه به نکات مذکور می توان از اصول سیاست خارجی اسلام در قرآن یاد کرد . این اصول ناظر به چارچوب کلی و کلان رفتار خارجی دولت اسلامی است و روابط خارجی مسلمانان با جوامع غیراسلامی را تنظیم می کند . قرآن کریم مشتمل بر مسائل اعتقادی و اجتماعی و سیاسی است و از برخی آیات آن می توان اصول سیاست خارجی اسلام را استخراج کرد .
همان گونه که اشارت رفت، مقصود از اصول سیاست خارجی مجموعه ای از آموزه های دینی است که چارچوب کلان سیاست خارجی دولت اسلامی را شکل می دهد . این مجموعه از نوعی خصلت ثبات و ماندگاری برخوردار است و از نظر تفسیری بر دیگر مسائل سیاست خارجی حکومت دارد . یکی از پژوهشگران مسلمان در تعریف اصول سیاست خارجی می گوید: مقصود از اصول یاست خارجی، مبادی و اساس روابط خارجی دولت اسلامی است که منابع دینی آنها را به عنوان چارچوب و اساس تنظیم روابط خارجی مطرح می کند . (3)
با عنایت به تعریف مزبور می توان این اصول را از مجموع آیات قرآنی ناظر به روابط خارجی به دست آورده و در محورهای زیر مطرح کرد:
1 . اصل دعوت یا جهاد;
2 . اصل ظلم ستیزی و نفی سبیل;
3 . اصل عزت اسلامی و سیادت دینی;
4 . اصل التزام و پای بندی به پیمان های سیاسی .
البته برخی پژوهشگران در کنار اصول مزبور عناوین دیگری نظیر «تولی و تبری » ، «تالیف قلوب » و «امر به معروف » را نیز مطرح کرده اند، اما به نظرمی رسد اصول چهارگانه فوق این عناوین را نیز دربرمی گیرد و به ذکر مستقل و مجزای آنها نیازی نیست . درباره تالیف قلوب گفتنی است هر چند از آن در ذیل اصول سیاست خارجی اسلام بحث کرده اند، اما از فلسفه تشریع این حکم و موارد اعمال آن می توان استظهار نمود که تالیف قلوب بیشتر با ابزارهای سیاست خارجی همخوانی دارد تا اصول، چون تالیف قلوب با آنچه امروزه ذیل ابزارهای اقتصادی سیاست خارجی و کمک های بشر دوستانه مطرح می گردد شباهت بیشتری دارد . در واقع دولت اسلامی برای جلب جوامع غیرمسلمان یا کاهش خصومت ها از سهم «مؤلفة القلوب » استفاده می کند، برای مثال پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ طایف به اشراف و بزرگانی که تازه اسلام آورده بودند یا مشرکانی که به حضرت یاری رسانیده بودند، از سهم مؤلفة القلوب بخشید تا نظر آنان و قبایلشان را به اسلام جلب کند . (4)
شاید از میان اصول سیاست خارجی اسلام، این اصل بیش از همه حایز اهمیت بوده و بیشتر از دیگر محورها مورد بحث و مناظره قرار گرفته است . احتمالا یکی از جهات اهمیت این اصل، آن است که ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام را تبیین می کند . مناظرات دامنه دار درباره اصل دعوت و جهاد سبب شد از هر دو اصل تحت یک عنوان یاد کنیم، زیرا آن گونه که برخی از پژوهشگران مسلمان گفته اند اگر تنها به ذکر عنوان دعوت اکتفا گردد، دیدگاه های موجود درباره اصل جنگ یا صلح در روابط خارجی اسلام نادیده انگاشته می شود و اگر اصل را بر جهاد و جنگ مشروع بگذاریم طرح عنوان اصل دعوت ناتمام خواهد ماند .
تفصیل این بحث را با یک پرسش اساسی ناظر به ماهیت روابط خارجی از دیدگاه اسلام پی می گیریم که آیا اسلام در روابط خود با جوامع غیراسلامی اصل را بر جنگ می گذارد یا صلح; به عبارت دیگر، آیا صلح یک قاعده است و جنگ، ضرورت یا بالعکس؟ اگر اصل جهاد را به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی اسلام مورد تاکید قرار دهیم به زعم برخی اندیشمندان مسلمان و عموم خاورشناسان اصل در روابط خارجی اسلام جنگ محور است و صلح ناظر به حالات خاص و استثنا از قاعده می باشد، اما اگر اصل را بر دعوت بگذاریم قضیه فرق خواهد کرد . دقیقا با عنایت به همین مساله است که با دو نوع روش رو به رو می گردیم: (5)
الف) روش خاورشناسان که در قالب «انتشار الاسلام بالسیف » مطرح می گردد و بر مفاهیمی چون ارهاب، اصولگرایی، الاسلام المسلح، التطرف تاکید می شود . در این رویکرد آیات جهاد به خصوص آیه سیف به عنوان مستند مورد توجه قرار می گیرد;
ب) روشنفکران مسلمان که در قالب «تنظیف وجه الاسلام » یا پیراستن اسلام از هر نوع خشونت و جنگ به تحلیل می پردازند و بر مفاهیمی چون; سلام و تسامح و تعایش و رافت تاکید می کنند .
در حالی که دسته نخست فقط به تحلیل آیات جهاد می پردازد و آیات صلح و سلم را از نظر دور می دارند، دسته دوم با تاکید بر آیات صلح و مسالمت، به آیات جهاد بی توجهی می کنند . روش اعتدال روشی است که بتواند میان هر دو دسته آیات جمع زند . اکثر مفسران و فقهای اسلام در این باره اندیشیده اند که از مجموع این گفته ها و اظهارات می توان به جمع بندی و نتیجه نهایی نایل آمد .
بدون تردید یکی از مهم ترین و احتمالا هدف اصلی فرستادن انبیا دعوت است . آیات متعدد قرآن کریم پیامبران را دعوتگران دینی معرفی می کند . بر این اساس، نخستین وظیفه پیامبر و رهبران دینی همانا دعوت بشر به تعالیم و ارزش های وحیانی است . از طرف دیگر، جهاد و جنگ با مشرکان و طغیان گران بی تردید یکی از وظایف اساسی مسلمانان و رهبران دینی محسوب می گردد . آنچه در مورد جهاد و جنگ حایز اهمیت است فلسفه تشریع این پدیده است که جهاد برای چیست و چه زمانی انجام می پذیرد .
با تحلیل و موشکافی این نکته احتمالا بتوان رابطه دعوت و جهاد و اصل در روابط خارجی دولت اسلامی را به دست آورد .
اگر جهاد برای کشور گشایی باشد، احتمالا بر دیدگاه خاورشناسان مبنی بر جنگ محوری اسلام صحه می گذارد، اما اگر فلسفه تشریع جهاد برای دعوت به تعالیم وحیانی و ارزش های اسلامی باشد نه سلطه جویی و کشور گشایی، ادعای مذکور ناتمام و غرض آلود خواهد بود . این نوشتار ادعا دارد اصل در روابط خارجی اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی است که بنابر ضرورت تجویز می گردد . عصاره استدلال ما براین فرضیه آن است که جهاد اسلامی یکی از مراحل دعوت به شمار می رود و برای ترویج ارزش های دینی صورت می گیرد . این دقیقا گفته یکی از محققان است که «توحید اساس جهاد و جهاد برای توحید» است .
بحث را با طرح اهمیت دعوت در آیات قرآن به عنوان یکی از اصول روابط خارجی دنبال می کنیم و در پی آن آیات مربوط به جهاد را مورد مطالعه و تحلیل قرار خواهیم داد . آیات متعددی اولین و مهم ترین وظیفه پیامبر را دعوت به خیر و صلاح می داند . خداوند سبحان پیامبران خود را مبلغان پیام خود و مظهر رحمت خویش و اصلاح و تزکیه بشر معرفی می کند . (6)
در برخی آیات، خداوند آنچنان به ابلاغ پیام خود و دعوت بشر به ارزش های اسلامی اهمیت می دهد که وعده می کند تا زمانی که رسولی را به ادای این وظایف نگمارد کسی را مجازات نخواهد کرد . (7)
در روابط خارجی اسلام نیز اصل دعوت به عنوان یکی از اصول اساسی مورد توجه و تاکید قرار می گیرد . خداوند در یکی از آیات خطاب به پیامبر این اصل را چنین معرفی می کند:
بگو ای اهل کتاب، به کلمه ای روی آورید که میان ما و شما یکسان است، جز خدای واحد را نپرستیم و چیزی را شریک حضرتش قرار ندهیم و غیر از خداوند کسی را ارباب و فرمانروایمان ندانیم . (8)
این آیه و نظایر آن به خوبی بیانگر آن است که پیامبر اسلام در روابط خارجی خویش قبل از هر امری موظف است آنان را به خدای واحد بخواند . در سیره پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز این اصل پیش از هر امری به چشم می آید، حضرت تا دعوت نکرده دستور جهاد نمی داد . (9)
در روایتی حضرت علی علیه السلام می فرماید: زمانی که پیامبر مرا به سوی یمن می فرستاد، فرمود یا علی اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب بر آن می تابد . (10)
ابویعلی و طبری و دیگران به نقل از ابن عباس می گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز با هیچ قومی نجنگید مگر این که آنها را به اسلام فرا خواند . (11)
پیامبر اسلام چنان به مساله دعوت اهمیت می دهد که در همه جنگ ها ابتدا به دعوت می پردازد، حتی مردمانی را که قبلا دعوت کرده مجددا به اسلام می خواند . با وجود آن که اهالی خیبر به دعوت عالم بودند، پیامبر سه روز سفیران و دعوتگران خویش را به نزد آنان می فرستد تا آنان را به اسلام رهنمون باشند . (12)
از مجموع آیات ناظر به دعوت و روایات و سیره پیامبر اسلام و رهبران دینی به دست می آید که دعوت، یکی از اصول اساسی در روابط خارجی اسلام با جوامع غیراسلامی است و چنان اهمیتی دارد که جهاد غیرمسبوق به دعوت را از مشروعیت خارج می سازد و بیشتر فقهای شیعه و سنی بر این امر اجماع نظر دارند . (13)
آیا اصل در روابط خارجی اسلام بر جنگ استوار است یا صلح؟ بر اساس محوریت آیات دعوت، اصل صلح و سلم مورد تاکید قرار می گیرد . اما سؤال این است که آیات جهاد را چگونه می توان تفسیر کرد . عمده مستند کسانی که اصل را بر جنگ استوار می دانند آیاتی است که مسلمانان را به قتل و کشتار کفار و مشرکان فرمان می دهد و جهاد را یک وظیفه و تکلیف شرعی مطرح می سازد . «قتلوا المشرکین کافة » (14) ، «قتلوهم حتی لاتکون فتنة » ، (15) «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم » (16) از جمله آیاتی است که برای ترسیم ماهیت جنگ محوری اسلام در روابط خارجی به آنها استدلال شده است . صرف نظر از مباحث تفسیری موجود در این زمینه، ذکر دو نکته اهمیت دارد:
1- آیات جهاد را به طور کلی در دو دسته می توان طبقه بندی کرد: اول آیات مقید که جهاد را بر وجود فتنه و ظلم و آغاز جنگ از سوی غیرمسلمانان مبتنی می سازد; این دسته از آیات عمدتا بیانگر ماهیت جهاد و جنگ دفاعی است و با اشکال و محذور خاص روبه رو نیست، زیرا دفاع حق مشروع تمام جوامع و انسان هاست; دوم آیات مطلق که به طور مطلق به قتل کفار و مشرکان دستور می دهد، اشکال عمده ناظر به این دسته آیات است و طرفداران دیدگاه جنگ - محور نیز به این دسته آیات استدلال می کنند .
2- فلسفه جهاد چیست؟ آیا جهاد برای کشورگشایی و قتل و اذهاق نفوس است یا ماهیت اصلاحی و دعوتگرانه دارد؟ در صورت دوم جهاد خود به یکی از مراحل دعوت تبدیل می شود و به تعبیر برخی از مفسران حالت دفاعی به خود می گیرد . بیشتر مفسران و فقهای شیعه و سنی جهاد را دارای ماهیت اصلاحی و در جهت دعوت اسلامی دانسته اند . از دیدگاه آنان جنگ های سلطه طلبانه و توسعه جویانه نه فقط مشروعیت ندارد، بلکه از نظر متون اسلامی به شدت مورد نکوهش و نفی قرارمی گیرد; بنابراین جهاد خود دعوت به سوی خدا و به منظور اعتلای کلمة الله و امحای باطل است . (17)
علامه طباطبایی معتقد است اساسا جهاد دارای ماهیت تدافعی است . او می نویسد: قتال در راه خدا، چه دفاعی و چه ابتدایی، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق همان حق حیات است، زیرا شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در درون دل هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است این حیات را بر می گرداند و بعد از مردن آن حق را دوباره زنده می سازد . (18)
وی در ادامه به تبیین ماهیت دفاعی جهاد در پاسخ اشکال خاورشناسان پرداخته و می نویسد: قرآن اسلام را مبتنی بر فطرت معرفی می کند و این فطرت حکم می دهد توحید تنها اساس و پایه ای است که قوانین فردی و اجتماعی بشر بر آن تضمین می شود و دفاع از چنین اساس و انتشار آن در میان جامعه و نگهبانی از آن، حق مشروع بشر است و بشر باید حق خود را استیفا کند به هر وسیله که ممکن باشد . . . قرآن نخست این حق را با دعوت می طلبد و در مرحله دوم با دفاع از مسلمانان و بیضه اسلام و در مرحله سوم با جنگ و قتال ابتدایی که هر چند به ظاهر قتالی است ابتدایی، لکن در حقیقت، دفاع از حق انسانیت و کلمه توحید و یکتاپرستی است و اسلام هرگز قبل از دعوت به زبان خوش و اتمام حجت جنگ را آغاز نکرده است » . (19)
لزوم دعوت قبل از جهاد و مشروع نبودن جهادی که به دعوت نپرداخته از امور مورد اتفاق میان فقها و مفسران است، از جمله شیخ بهایی می فرماید: «قبل از جهاد واجب است دعوت کردن، زیرا جایز نیست ابتدا به قتال کردن با کفار مگر بعد از دعوت » . (20)
علامه حلی نیز دعوت را مرحله ای پیش از جهاد می داند و جهاد را یکی از مراحل دعوت بر می شمرد . (21)
در مجموع از دیدگاه این اندیشمندان جهاد همواره دارای ماهیت دفاعی است و بیانگر اصل جنگ - محوری اسلام نیست . استاد مطهری در این زمینه ماهیت دفاعی جهاد را چنین تبیین می کنند:
اگر توحید را جزء حقوق انسان ها دانستیم، ممکن است اگر مصلحت انسانیت ایجاب بکند و اگر مصلحت توحید ایجاب کند با قوم مشرک بتوانیم بجنگیم نه به خاطر این که توحید را به آنها تحمیل کنیم، چون توحید و ایمان تحمیل شدنی نیست، با مشرکین می توانیم بجنگیم به خاطر این که ریشه فساد را اساسا بکنیم . (22)
متفکران اهل سنت نیز ضمن بررسی آیات دعوت و جهاد، اصل صلح را در روابط خارجی اسلام مورد توجه قرار داده اند . در این میان از معاصران می توان به دیدگاه های محمد رشید رضا، محمود شلتوت و محمد ابوزهره، عبدالوهاب خلاف، عبدالله بن زید آل محمود و دیگران اشاره کرد . (23)
برخی از پژوهشگران ضمن اذعان بر ماهیت صلح - محور بودن روابط خارجی اسلام، جهاد را از لوازم استقرار عدالت اجتماعی و رفع ظلم در جوامع بشری عنوان می کنند . اسلام در این تقریر اصل را بر صلح - محوری می گذارد: «ادخلوا فی السلم کافة » . (24)
اما به دلیل آن که صلح استقرار نمی یابد مگر در پرتو عدالت، اسلام نمی تواند به لوازم و ابزارهای استقرار عدالت بی توجه باشد; بنابراین نوعی تلازم و رابطه دو سویه میان استقرار صلح و عدالت وجود دارد و عدالت نیز در بیشتر موارد با موانع جدی روبه روست که رفع آن جز از طریق جهاد امکان پذیر نیست . (25)
بنابراین فلسفه تشریع جهاد - آن گونه که برخی پنداشته اند - نه نابودی انسان هاست و نه سلطه جویی، بلکه جهاد در جهت دعوت جنبه دینی می یابد و خود بذاته هدف نیست . اسلام به جنگ برای نشر خود رو نیاورده است، بلکه جنگ تطور طبیعی است که دعوت و آماده سازی ظروف و زمینه ها مستلزم آن می باشد . (26)
عنوان نفی سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است:
لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا; (27) خداوند سبیل و طریقی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفی را ذکر کرده اند، بعضی «سبیل » را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کرده اند: خداوند کافران را با حجتی برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است . عده ای گفته اند مقصود از نفی سبیل، نفی سلطه کفار بر مؤمنان در قیامت است . در این میان ابن عربی با ضعیف شمردن هر دو احتمال مزبور، می گوید سه احتمال در آیه مبارکه وجود دارد: (28)
1- کافران هرگز توان محو و انهدام دولت مؤمنان و امحای بیضه اسلام را ندارند;
2- خداوند زمینه سلطه کافران بر مؤمنان را فراهم نکرده است، این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامی زمینه چنین امری را فراهم می کنند;
3- خداوند سبیل شرعی برای کفار بر مؤمنان قرار نداده است .
یکی ازمفسران در تفسیر این آیه می فرماید: بیشتر علما به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده اند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خواری او می گردد . (29)
بنابراین اگر بیع عبدمسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلای کافر می گردد، هر چیزی که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیرقابل تحمل خواهد بود . استدلال به این آیه بر حرمت چنین معامله ای زمانی تمام خواهد بود که کلمه «سبیل » را به مفهوم سلطه و سلطنت بگیریم و نه حجت و برهان . بر این اساس آیه نفی سبیل به عنوان اساس روابط خارجی دولت اسلامی مطرح می گردد وحتی به قول برخی از پژوهشگران بر سایر آیات حاکم است; (30) برای نمونه اگر دولت اسلامی با غیرمسلمانان عهد و پیمانی را منعقد کند به حکم صریح قرآن مبنی بر وجوب وفای به عهد «اوفوا بالعهد» (31) لازم است که دولت اسلامی به میثاق و پیمان منعقد شده پای بند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلای سیاسی و نظامی و فرهنگی کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفای به عهد خارج خواهد شد; بنابراین روابط خارجی اسلام با غیرمسلمانان می باید به گونه ای تنظیم گردد که زمینه های سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطی نامشروع و غیر شرعی خواهد بود .
به هر حال بر اساس اصل نفی سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامی در حوزه های مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد . (32)
از نظر سیاسی نپذیرفتن تحت الحمایگی، نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور اسلامی و تصمیم گیری های سیاسی مورد تاکید است و از نظر نظامی نیز تسلط بر مقدرات و تدابیر نظامی مدنظر می باشد، در ضمن عدم وابستگی اقتصادی و جلوگیری از نفوذ فرهنگی ومنع استشاره و مشورت در حوزه های فرهنگی و نظامی در روابط خارجی مورد توجه است; بنابراین قاعده نفی سبیل بیانگر دو جنبه ایجابی و سلبی است که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است و جنبه ایجابی آن بیانگر وظیفه دینی امت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه های وابستگی است . (33)
از میان فقهای شیعی بنیان گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی در برخی موارد ضمن تاکید بر استقلال همه جانبه امت اسلامی، برای نفی سلطه بیگانگان به این قاعده استدلال کرده اند:
قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود، یک تسلطی، یک راهی، اصلا یک راه نباید پیدا کند: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» . اصلا راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرت های فاسد . . . بر مسلمین . (34)
همچنین علاوه بر آیه فوق به سایر آیاتی که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران بر حذر می دارند و یا به عواقب منفی و زیانبار آن هشدار می دهند استدلال شده است . (35)
برخی از مفسران برای نفی سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه 118 سوره آل عمران استدلال کرده اند . در این آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستی با بیگانگان نهی می کند: «ای اهل ایمان غیر را به بطانه نگیرید» . (36)
گفته اند مقصود از بطانه، دوستی و قرابت است; بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم راز شان و صاحب اسرارشان بدانند، (37) چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم می سازد .
اصل نفی سبیل علاوه بر این که در مباحث سیاسی و روابط خارجی مورد توجه بوده، در عرصه عملی نیز با نمودها و جلوه های خاصی همراه بوده است; فتوای تاریخی میرزای شیرازی در تحریم تنباکو و فتوای امام خمینی قدس سره در مورد قرار داد کاپیتالاسیون، از نمونه های نفی سبیل عملی در تاریخ معاصر است . حضرت امام خمینی با اهتمام جدی بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بین المللی که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد بی اعتبار دانسته و انعقاد چنین معاهداتی را تحریم می کند; بنابراین ایشان فراتر از یک نظریه سیاسی، اصل نفی سبیل را امری لازم الاجرا در روابط خارجی فرض می کند و به آن فتوا می دهد . (38)
اصل عزت در روابط خارجی دولت اسلامی بیانگر علو و برتری تعالیم اسلامی و بالتبع برتری جوامع اسلامی است . آیات دال بر عزت مؤمنان و مسلمانان و همچنین حدیث مشهور اعتلا (الاسلام یعلو و لایعلی علیه) (39) از مستندات فقهی این اصل محسوب می گردد . (40)
اصل عزت اسلامی در روابط خارجی ناظر به جامعیت، کمال و مقبولیت دین اسلام است، که خداوند این دین آسمانی را کامل ترین و برترین دین دانسته و به صراحت بر مقبول نبودن دیگر دین ها تاکید دارد . (41)
بنابراین دولت اسلامی در روابط خارجی خود نباید به گونه ای سیاست گذاری و رفتار کند که این اصل مخدوش و یا کم رنگ شود . برخی آیات قرآن کریم اتکای مسلمانان به کافران و دولت های غیراسلامی را برای دست یابی به عزت و شوکت دنیوی زشت شمرده و یادآور شده اند که عزت همه از آن خدا و رسول و مؤمنان است، در آیه ای آمده است:
منافقان را به عذابی سخت بشارت ده، کسانی که کافران را دوست گرفتند و مؤمنان را رها ساختند، آیا در همنشینی آنان عزت می جویند [نادرست اندیشیده اند]، عزت همه از خداست . (42)
برخی از مفسران ضمن تحلیل جهاد با این معیار گفته اند جهاد زمانی مشروعیت می یابد که برای تحقق عزت دینی و سیادت اسلام باشد . این برداشت احتمالا ناظر به تعلیلی است که در برخی آیات جهاد بدان اشاره شده، آن جا که می فرماید: «جهاد کنید تا کلمة الله اعتلا یابد و کلمه کفر محو شود» . (43)
اصل عزت اسلامی و سیادت دینی در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبنای سیاست گذاری خارجی است; برای نمونه امام علی علیه السلام ضمن آن که به حسن معاشرت و رفتار مسالمت آمیز با غیرمسلمانان سفارش می کند، تامین عزت دینی و سیادت اسلامی را نیز نادیده نمی گیرد:
باید در رفتارتان احتیاج و بی نیازی را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمی در گفتار با عزت و نزهت دینی پیوند زنید . (44)
بدین ترتیب اصل عزت اسلامی همانند اصل نفی سبیل، بر معاهدات و رفتار خارجی دولت اسلامی حاکمیت دارد، به گونه ای که اگر رفتار سیاست خارجی دولت اسلامی موجب عزت کفار و ذلت جامعه اسلامی شود غیرمجاز و ممنوع است .
اصل وفای به عهد و پیمان یکی از دستورهای مؤکد اسلام است که آیات بسیاری به آن توصیه کرده اند . (45)
وفای به عهد در زمره اصول سیاست خارجی دولت اسلامی قرار دارد . دولت اسلامی موظف است بر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمان های سیاسی و نظامی بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد و التزام و پای بندی خویش را حفظ کند . در برخی آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمان ها اشاره شده، و برخی دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسؤولیت عنوان می کنند; همچنین برخی آیات ضمن تاکید بر وفای به عهد و التزام به پیمان ها پیامدهای زیانبار نقض پیمان را هم گوشزد می کنند . اصل وجوب وفای به عهد و التزام به پیمان ها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفای به عهد و حرمت خیانت و غدر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کرده اند . (46)
از نظر صغروی و تطبیق این اصل و همچنین حوزه شمول و ابعاد آن، تفاسیر و دیدگاه های متفاوتی ارائه گردیده است . آیا وجوب وفای به عهد کلیه عهدها، اعم از پیمان های مکتوب و شفاهی را در بر می گیرد یا اختصاص به پیمان های رسمی و مکتوب دارد؟ عده ای از مفسران با استناد به مطلق بودن «عهد» ، پیمان شفاهی و مکتوب را مشمول آن می دانند . برخی بالاتر از اطلاق، ادعای عموم لفظ «عهد» را مطرح کرده و آن را شامل کلیه مواثیق و تعهدات می دانند و می گویند: این حکم از نظر حوزه شمول به معاهدات میان مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مربوط به تمام افراد و کلیه پیمان ها می گردد، البته با رعایت حلال و حرام الهی; بنابراین لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمانی است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادی (بیع) و اجتماعی و سیاسی منعقد گردیده است . (47)
از مجموع آیاتی که به وجوب وفای به عهد اشاره دارند، چند نکته برداشت می شود:
1 . اصل بقای معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضای مدت;
2 . جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفای به عهد تا زمان انقضای مدت;
3 . وقتی قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطی نباید آن را شکست، مگر آن که طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روی آرد . (48)
بیشتر مفسران، چنان که اشاره شد، با استناد به اطلاق یا عموم لفظ عهود و عقود آن را شامل کلیه مواثیق و پیمان های کتبی و شفاهی می دانند; همچنین اطلاق مزبور، از نظر حوزه و گستره، کلیه پیمان ها اعم از پیمان های اقتصادی و امنیتی و سیاسی را در برمی گیرد; بنابراین مقصود از «اوفوابالعهد» و «اوفوا بالعقد» کلیه عقود و پیمان هایی است که مردم یا برای برقراری صلح یا مسائل مالی و بیع و شرا و اجاره و غیره با طرف مقابل می بندند . (49)
در سیره عملی رهبران معصوم به خصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز این اصل در چارچوب کلی رفتار خارجی دولت اسلامی با غیرمسلمانان قرار می گیرد . احادیث متواتری از رسول اکرم در این زمینه وجود دارد که حضرت مسلمانان را از لزوم پای بندی به پیمان ها و حرمت نقض پیمان آگاه می سازد . (50)
سیره عملی حضرت نیز به خوبی این مطلب را تاکید می کند که برجسته ترین آن، التزام و پای بندی حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر با ناخشنودی افراد تازه مسلمانی را که از شکنجه و آزار قریش به سوی مدینه هجرت کرده بودند باز می گرداند . (51) امام علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه لزوم وفای به عهد و التزام به پیمان های سیاسی و نظامی را آن چنان مهم می خواند که شکستن آن را صلاح نمی داند، امام می فرماید:
اگر میان تو و دشمنت پیمانی بسته شد و یا تعهد کردی که به وی پناه دهی، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار ده، زیرا هیچ یک از فرایض الهی نیست که همچون وفای به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان - با همه اختلاقی که دارند - باشد، حتی مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات می کردند، زیرا عواقب پیمان شکنی را آزموده بودند; بنابراین هرگز پیمان شکنی مکن و در عهد خود خیانت روا مدار، (52) هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان شکنی می خوانند، به نقض پیمان روی آوری، زیرا شکیبایی در تنگناها، که امید گشایش و پیروزی در عاقبت آن داری، بهتر از پیمان شکنی و خیانتی است که مجازات الهی را در پی دارد . (53)
بنابراین از نظر اسلام التزام به پیمان و وفای به عهد یک سیاست استراتژیک و بلند مدت است که تحت هیچ شرایطی مجوزی برای نقض آن وجود ندارد . از مجموع آیات و روایات در این قسمت چنین استفاده می شود هنگامی که مسلمانان یا حکومت اسلامی با دولت یا مردمانی که مسلمان نیستند، با رعایت سایر اصول، معاهده ای را امضا کردند یا با مؤسسات تجاری و خدماتی آنان قراردادی بستند، جز در صورت تخلف طرف مقابل، نقض آن به هیچ وجه جایز نیست و وفای آن به حکم عقل و شرع لازم است . (54)
پی نوشت ها:
1) دانش آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی .
2) ر . ک: کی . جی . هالستی، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1376 .)
3) نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م .)
4) ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق محی الدین عبدالمجید (مطبعة السعاده) ج 2، ص 314 .
5) برای مطالعه مبسوط این دوگونه برخورد با آیات جهاد و صلح ر . ک: سیف الدین عبدالفتاح، القران و نظیر العلاقات الدولیه فی الاسلام; نادیه محمود مصطفی، المدخل المنهاجیه فی العلاقات الدولیة فی الاسلام (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م) ص 15- 89 .
6) از جمله آیات ناظر به اصل دعوت ر . ک: سورهای: انبیاء (21) آیه 107 و بقره (2) آیه 151 و اسراء (17) آیه 15 و مائده (5) آیه 19 و نساء (4) آیه 165 و مزمل (73) آیه 15 و احزاب (33) آیه 45، 46 و الحاقه (69) آیه 10 و توبه (9) آیه 128 و . . . .
7) و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» - «اسراء (17) آیه 15» .
8) قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا . «آل عمران (3) آیه 64» .
9) نمونه های متعددی از سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیانگر این نکته است . از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار امپراتوری ایران و رم و غیره . برای مطالعه مبسوط در مورد سیره پیامبر در این زمینه ر . ک: وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام (دمشق: دارالفکر، 1992م) ص 320- 323 .
10) ر . ک: محمد تقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 174- 176 .
11) متقی هندی، کنزالعمال (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1979م) ج 4، ص 483 .
12) ابن هشام، السیرة النبویه (القاهره: مکتبة الکلیات الازهریه، 1978م) ج 3، ص 216 .
13) ر . ک: نادیه محمود مصطفی، العلاقات الدولیه فی الاسلام وقت الحرب (المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1996م) ص 27 .
14) سوره توبه (9) آیه 36 .
15) سوره ا