اصلاح اجتماعي (شکست نظام طبقاتي)
بر أساس آيه 13 حجرات:
يا أيُّهَا النَّاسْ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي
(اي مردم ما شما را از يک مرد و زن آفريديم، پس همه انسانها، نژادها، قبيلهها با هم برابرند.)
رسول گرامي اسلام عليه السلام با همه بگونهاي مساوي برخورد ميکرد.
امّا خليفه اوّل و خليفه دوّم و خليفه سوم به سنّت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عمل نکردند، و انواع تبعيضات در تقسيم مديريّتها، و توزيع بيتالمال صورت گرفت که قابل چشم پوشي نبود.
خليفه اوّل، حتّي بزرگان انصار را در لشگرهاي خود فرماندهي نميداد و تنها ثابت بن قيس را با اصرار و اجبار به کار گماشت که انصار اعتراض کردند. [1] .
و دوّمي و سوّمي، آنقدر در زنده شدن روح نژاد پرستي، افراط کردند که همه زبان به اعتراض گشودند.
عرب خود رابر غير عرب برتري ميداد.
بنياميّه همه مراکز کليدي کشور را در زمان خليفه دوّم و به خصوص در زمان خليفه سوم در دست گرفتند و يک نظام طبقاتي جاهلي به وجود آوردند، که شباهتي با جامعه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نداشت.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام يکي از اهدافش، شکستن بافت طبقاتي ظالمانه موجود جامعه بود.
موجودي بيتالمال را مساوي تقسيم کرد، که اعتراض امتياز خواهان بلند شد.
به همه 3 درهم داد و براي خودش هم 3 درهم برداشت، و به آزاد کرده خودش قنبر هم 3 درهم داد.
برخلاف شيوههاي سه خليفه قبلي، بزرگان انصار را ولايت داد، از قريش و بني هاشم هم استفاده کرد،
و حتّي در نشستن و برخاستن نيز چونان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عدالت رفتاري را رعايت کرد.
روزي اشعث بن قيس بر امام علي عليه السلام وارد شد، ديد که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در ميان عرب و غير عرب از نژادهاي گوناگون نشسته است و جاي خالي براي او نيست، با ناراحتي به امام علي عليه السلام اعتراض کرد که:
اي اميرمؤمنان، سرخ پوستها بين ما و تو فاصله انداختند. [2] .
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام خشمناک شده، به او فرمود:
چه کسي مرا بر اين آدمهاي چاق و فربه ياري ميدهد؟
و نپذيرفت که ايرانيان و غير عرب پراکنده شوند، تا اشعث و ديگر بزرگان عرب در کنار امام علي عليه السلام بنشينند. [3] .
و در تقسيم مساوي بيتالمال به حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام اعتراض کردند و گفتند:
آيا اين عدالت است که بين ما و آنان که با شمشير ما مسلمان شدند يا بنده آزاد شده ما هستند، يکسان عمل کنيد و به همه 3 درهم بدهيد؟
............................
1-تاریخ یعقوبی ج2ص29
3-الغارات ثقفی ص341