شعری نو درباره کربلا
کربلا با واژه های امروزی
گوید:
می خواهم تبدیل کنم دنیا را با اسلام به خیر و اشتی
امده ام
سر بدهم
تبدیل کنم به خیر و اشتی
بوی خاک و خون
گرفته هست تنم
خاک هست قبرم
برگردد به خودش
بخشکد خونم
ماند فقط جانم
همان یارم فقط ماند
راضی ام
به رضای خدا
ای خدا
تو می دانی
امده ام لعلکم هدایت کنم
سر بدهم
حجت را کفایت کنم
رو به انها:
اتش گرفته اسلام ما
بی عا طفه کاری بکن
زالو گرفته اسلام ما
بی عاطفه کاری بکن
اسلام خورده هست زمین
نمی خواهد بزند داد بدی را
خودش فریادیست
تو نمی گویی؟
خون ندارد اجتماع
اتش گرفته گویا
کاری کنم
فقط ز رضای خدا
کیست گوید
اماده ام در کربلا
خون دهم در راه خدا
کیست گوید
لبیک حسین خدا
لبیک حسین خدا
بعد از این
با قلم قرمز می نویسم این را
چون خون هست
خون هست اینجا
کربلا خون هست
خون هست کربلا
کربلا هفتاد و دو تن مست
در خود دیده هست
گویی از جا برست
به قلب ها پیوست
خنجر گرفتن بر دست
حمله
بر عاشقان سر مست
اتش گرفته کربلا
خب
دیگر
تو ام بی عا طفه جلو بیا
چاقو بکن در گردنم
واویلتا
اتش گرفته کربلا
سر مستان
خدایا
گر بت پرستند
بتان هم می دانند
نباید بکنن این کار را
می گیرد بلا انان را
لااقل از این بترسید
نکنید این کار را
اتش گرفته کربلا
باز هم
هیزم می اورند
واویلا
گفت سیدم
من کتاب ناطقم
بشنو نطق مرا
خدا خدا می گویم
نمی شنوی خدا خدا
گر بت پرستی
بتم می گوید
نکن این کار را
ولی
کربلا اتش گرفته
واویلتا
بعد از این
هق هق شود
کار شما
گفت نه
گرفته است حالم
هوایم عوض نمی شود چرا
یارت شود
عجب یاری
چه رخساری
هی خدا هی خدا
دیگر غار غارت شود
پاک کنی صورت مساله را
باز هم نمی رهاند تو را
فهمشان به کنار
خدا وکیلی که فقط
شهوت را می فهمند
هوس و پول و مقام و میل و رغبت را می فهمند
گفت سیدم
سخن من روان هست
گوش شما سلیس نمی باشد
دیده من عیان دید
دیده شما دیدنی ها را هم ندید
چشمانم
میاید خوابم
خیلی خب
بعد از این ندیدی مرا
الوداع الوداع
امده بودم برای تغییر تو می دانی خدا
ولی حالا
الوداع الوداع
ارام امدم
غمی در کوله ام بود
با غم امدم
حالا خوابم می اید
می خوابم ولی به زور نه
بعد از این ندیدی مرا
الوداع الوداع
خب من نیستم ولی
به کار بندید حجت را
خراب نمی شود به خدا
حیف نمی شود
هر بار شعله نورش
بیشتر و هر بار بیشتر می شود به خدا
بعد از این ندیدی مرا
الوداع الوداع
راز را
ارام به گوشت گفتم
رد پایم خونین
ارام خون می چکد از پایم
صدای پایم راز هست
می شنوی؟
بعد از این ندیدی مرا
الوداع الوداع
گر مشکل داری
بعد از این بگو با خدا
با خودت, فهمیدنش حل کردنش
بعد از این ندیدی مرا
الوداع الوداع
ارام میروم بالا
ارام تر
رسیدم به خدا
ارام نشستم بر عرش
نقطه می بینی مرا
شایدم اصلا از اول ندیدی مرا
بعد از این گر دیدی و ندیده بودی مرا
الوداع الوداع
زینب کبری بگوید در کربلا
در خاک و خون کشیدید حسین خدا را
سیر شدید حالا
گردن بزدید
گوش ندادید حرفش را
سیر شدید حالا
کشتید سید کربلا را
سیر شدید حالا
صبر کنید
روز قیامت
سیر شوید حالا
امان از روز قیامت
از ان سوز قیامت
از این سوی قیامت
از ان سوی قیامت
لبیک یا حسین
وحید شکری