کاروان امام رضا (ع) در 7 جمادی الاول 201 برابر با 15 آذر 195 شمسی وارد نیشابور شد(1). شهرت این شهر به مرکز علمی و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله ای است که در منابع تاریخی معتبر از جمله کتاب تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابوری به ثبت رسیده است. از این رو ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژه ای برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با دیگر شهرها متفاوت می نمود. آنچه که در این شهر در مدت اقامت امام رضا (ع) اتفاق افتاد یکی از برگ های برنده و فرصتی طلایی بود برای امام رضا (ع) تا از آن به بهترین نحو استفاده کنند. شور و اشتیاق فراوان و زائدالوصف اهالی آنجا برای دیدار با امام از یک سو و خواستاری علمای آن، از سوی دیگر برای دریافت حدیث و دانش تازه ای از ایشان این تفاوت را شکل می داد. امام در مدت محدودی که در شهر نیشابور اقامت داشت، رابطه ای عمیق و صمیمی با مردم برقرار می کرد. توجه ایشان به عموم بود. رفتار امام و آموزه های مختلفی که از سیره آن حضرت نصیب مردم می شد(2) در واقع پاسخی بود محبت آمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت آخرین یادگاری امام در این شهر زمانی رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند. امام رضا (ع) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهی، سخنی فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکی متفاوت در کتب تاریخی و حدیثی نقل شده است. همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده محدثین شیعه و سنی به آن توجه ویژه ای دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند. پژوهش های متعددی از سوی پژوهشگران و کارشناسان در مجلات معتبر علمی انتشار یافته که در این جا به یکی از مقالات اشاره می شود. در این مقاله بحث نسبتاً مستوفایی پیرامون سند و نظرگاه های عالمان و محدثان شیعی و سنی درباره این حدیث ارائه شده از جمله می نویسد که این حدیث: 1. قدسی، 2. متواتر، 3.مسلسل، 4. مسند می باشد(3).
حرکت امام رضا (ع) در امتداد سفر از مدینه تا مرو مرکز خلافت اسلامی، نتایج فراوان و سازنده ای ایجاد می کرد که با همه محدودیت ها و تنگ ناهای حفاظتی، مأموران مأمون نمی توانستند از آن ها جلوگیری نمایند. حضور امام در شهرهای مسیر، یاد و خاطره پیامبر(ص) را در اذهان مردم مسلمان زنده می کرد. آنان حقیقت محمدیه را این بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر می شدند و امام هرکجا که پای می نهاد، نورانیت توحیدی پرتو افکن می شد. این تقدیر الهی بود که دشمن ولایت ناخواسته و از سر درماندگی دست اندازی به دامن امام بکند تا شاید و به گمان برآمده از سیاست بازی های پشت پرده خود با هم داستانانش از جایگاه بلند امام تحولات را به سود حکومت مدیریت نماید، اما نشانه ها و پدیده های تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه ای دیگر خبر می داد.
در رویارویی پنهان و غیر رسمی امام رضا(ع) با حکومت عباسی به نمایندگی مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا (ع) با دانش توحیدی و قرآنی و تفسیر درست مؤلفه های دینی، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامی کرد. ایشان می بایست کاری پیامبروار انجام دهد. لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستای همین اصلاح فرهنگی صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالی این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک می دانست ریشه همه انحرافات و اختلافات معلول دور شدن امت اسلامی از بنیادی ترین اصل اسلام یعنی توحید است. حدیث کوتاه اما جهانی از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزی که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان می شنیدند، نشاطی سرشار از عشق و محبت سراپای آنان را فرا گرفته بود. شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشماری بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ می نگاشتند.
به گفته پاره ای از تاریخ نگاران، بیست و چهار هزار محدث قلم به دست(4) به رهبری ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی دو امام بزرگ حدیث، این حدیث را از امام شنیدند و ضبط کردند که آن حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم بنده صالح موسی بن جعفر (ع) از جعفربن محمد(ص)، از ابوجعفر محمد بن علی(ع) باقر علم انبیاء از علی بن حسین سید العابدین از سید جوانان بهشت حسین(ع) از علی بن ابی طالب از پیغمبر(ص) که فرمود: شنیدم از جبرئیل که فرمود: «انا اللّه لا اله الّا انا وحدی؛ عبادی فاعبدونی ولیعلم من لقینی منکم بشهادة انّ لا اله الا اللّه مخلصاًبها انه قدد خل حصنی امن من عذابی.» مردم وقتی این روایت را می شنیدند گفتند فرزند رسول خدا چیست شهادت خالص برای خدا که فرمود: پیروی از خدا و رسول خدا و پذیرش ولایت اهل بیت رسول(5). این حدیث با متن های متفاوت دیگری نیز روایت شده از جمله: الایمان حصنی(6)، لا اله الا اللّه اسمی(7)، من اقر لی بالتوحید دخل حصنی(8) و حسب برخی از منابع و روایت ها آن گاه که امام این حدیث را مطرح کرد، گویا کاروان چند لحظه ای به حرکت درآمد که ناگهان آن حضرت بانگ برآورد: «بشروطها و انا من شروطها»؛ یعنی آنچه من بر شما روایت از پدرانم و رسول اللّه(ص) روایت کردم، مشروط به اصل تعیین کننده ای است که اینک در عصر شما من نماینده آن هستم. اگر قرار باشد در جامعه مسلمانان توحید عینیت پیدا کند و مناسبات آن بر مبنای یگانگی خداوند تنظیم شده باشد، بدون حضور ولی الله امکان پذیر نیست.
نگارنده معتقد است اگر این جمله مکمل و متمم هم در پایان حدیث از امام رضا (ع) صادر نشده باشد. همه چیز گواهی می دهد که این شرط در باطن حدیث نهفته است. کافی است مقداری به فضایی که این سخن مطرح شده دقت و تأمل کنیم امام به اجبار و تهدید (در ظاهر با اکرام و محبت) از مدینه هجرت کرده، مأمون در چالش جدی با فرقه های معارض خلافت به ویژه گروه علویان که خواستار انتقال خلافت به خاندان اهل بیت هستند، قرار گرفته و او اینک خود یا به مشورت نزدیکان حکومتی، در صدد راه کارهای غیر صادقانه برای تحمیق مردم و فرونشاندن جنبش علویان برآمده یعنی آنچه در حال اتفاق افتادن است روی پایه توحید نمی چرخد اگرچه به ظاهر دینی می نماید، امام که خوب می شناسد و خوب می داند همه این پدیده های در حال شکل گیری به دور از فرهنگ توحیدی است که رسول خدا (ص) در تنهایی جاهلیت و با پایداری وصف ناپذیر آن را به وجود آورد.
بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته های اهالی نیشابور، هشداری بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسی که اصل اول دین اسلام است. امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پی ببرند که اگر جامعه امن می خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجاری ها خسته شده اند تنها در سایه بازگشت به توحید این مهم میسر است.
همه وجوه رفتاری امام رضا (ع) چه در مناسبات فردی و اجتماعی و چه در برخوردها و آموزه های علمی، انسان ها را به توحید فرا می خواند. از کوچکترین عمل اخلاقی گرفته تا اصولی ترین قاعده اجتماعی که نمونه های فراوانی در تاریخ زندگی آن حضرت گزارش شده، از جمله: رعایت حقوق همسر، فرزندان، نزدیکان، بردگان، احترام به ذات انسان، انفاق آبرومندانه، دفاع از مظلوم، آزاد سازی بردگان، ترویج مساوات و برادری، احترام به طبیعت و ده ها رفتار دیگری که در این مجال نمی گنجد. سنت و سیره رضوی می توانست جامعه ای را که امام در آن زندگی می کرد به بهشت روی زمین کند، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشوری باشد برای جامعه ای سالم، پویا و نوآور اما به شرطها...
اگر امام رضا (ع) به هنگام خروج از نیشابور حدیث کوتاه سلسلة الذهب را برای عالمان و مردمان آن جا می خواند، در مرو و در حضور مأمون و جمع زیادی از بنی هاشم و به صورت مفصل وجه عقلانی توحید و صفات خداوند را چنان بیان می نمود که همه عقول به حیرت افتادند و این گونه است که اعتقاد برآمده از این خطبه، همان حصن الهی می باشد، دژی برای در امان ماندن از عذاب خداوند. صدوق نقل می کند چون مأمون تصمیم گرفت امام رضا (ع) را به کار خلافت دعوت کند بنی هاشم را جمع کرد و به آنان گفت: تصمیم گرفته ام از علی بن موسی الرضا (ع) بخواهم این کار را (خلافت) پس از من برعهده گیرد.
بنی هاشم نسبت به او حسد ورزیده گفتند: فردی را که بصیرتی در تدبیر خلافت ندارد، عهده دار امر خلافت می کنی؟ کسی را سوی او بفرست تا نزد ما بیاید و از جهل چیزی را که به آن وسیله او را خواهی شناخت ببینی. لذا کسی را به سوی او فرستاد و حضرت آمد. بنی هاشم به او گفتند! ابا الحسن بر منبر برو و برای ما نشانی بر پا کن تا از روی آن خدا را عبادت کنیم. اباالحسن بر منبر رفت و مدتی نشسته سرش را پایین انداخته تکلم نمی کرد. سپس تکانی خورده راست ایستاد و حمد خدا را به جای آورده او را ثنا گفت و درود بر پیامبر خدا و اهل بیتش فرستاد آن گاه گفت: آغاز عبادت خدای تعالی، معرفت او و اساس معرفت خدا توحید او ...(9). امام رض ا(ع) با این خطبه کلمه لا اله الّا اللّه را که حصن خداوند است، آن گونه که شأن امامت اقتضاء می کند معنی کرد تا به همه شبهات و باورهای غلط پاسخ داده باشد البته نه از باب این که توجیهی باشد برای تصمیم مأمون در امر واگذاری ولایت عهدی بلکه این کار فعالیت پیام و رسالتی بود که تنها امام می توانست در شرایط حاد و پیچیده سیاسی ازعهده آن برآیند.
در ایامی که امام در مرو حضور داشت خطبه ای در باب امامت و امام شناسی ایراد نمود که می توان از آن به منشور امامت یاد کرد. ایشان بعد از آن که گزارش اختلاف مردم را از این مسئله از یکی از اصحاب می شنود که چگونه درباره امامت به عنوان موضوع روز سخن می گویند. تبسم می فرماید و سپس به راوی می فرماید: مردم در نادانی به سر می برند، مقام امام را نشناخته اند و در دینشان فریب خورده اند زیرا پنداشته اند امام تعیین نگشته و آنان باید وی را برگزینند. حال آن که امامت و رهبری مسلمین از مسائل اصولی و مکمل دین است و خدای تعالی پیامبرش را از جهان نبرد مگر پس از این که دینش را کامل ساخت(10).امام رضا (ع) در این خطابه به جریان تاریخی امامت اشاره می کند از جمله امامت حضرت ابراهیم تا این که نوبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام می رسد و در ادامه جانشینان آن حضرت بار این مسؤولیت بزرگ را بر دوش می کشند(11).
ویژگی ها و مختصاتی که درباره امام بیان می کند همه افق بشریت را پوشش می دهد و تا بی کران انسانیت بذر هدایت و محبت می پاشد. وجود امام از جنس نور و روشنایی است. امام نجات دهنده است. امام آب گوارا به عطشای هلاکت کننده است. امام دلیل راه انسان در تردیدها و پرتگاه هاست. امام ابر بارنده در سرزمین خشک و سوزان است. امام زمین پهن دشت و چشمه جوشان پر آب است. امام امین خداوند بر روی کره خاکی است. امام پاک کننده گناهان انسان های عاصی است و امام پناه گاهی مطمئن برای انسان(12). یادآوری و بیان این اندیشه ها برای امام از سوی امام رضا (ع) در روزگاری صورت می گرفت که بحران اعتقادی و فکری آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغای بازی سیاست خلفای اسلامی و شیوع جریانات فکری در عصر مأمون الرشید، گرفتار بسیاری از تردیدها و انحرافات شده بودند. امام به عنوان شرط پذیرش توحید و سند اجازه ورود به محفل الهی چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت همه توان خویش را به کار می برد تا کار جامعه مسلمانان به راستی و هدایت بگراید. برآیند آنچه را که در سطور پیش آمد، این گونه می توان بیان کرد: سیره امام رضا (ع) در همه وجوه فردی، اجتماعی، سیاسی، علمی بر محور هدایت مردم به توحید در عینیت زندگی در جریان بود. رفتار امام می تواند مقیاس و میزان توحیدگرایی در هر جامعه دینی باشد و ما اینک در برابر این پرسش تاریخی قرار گرفته ایم که تا چه اندازه ای توانسته ایم رفتارمان را بر ظهور و تجلی آن در متن زندگی بنا کنیم؟
1. زائر، ش 109، ص 17.
2. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: آموزه های امام رضا(ع) به مردم نیشابور، خراسان 17/11/79، غلامرضا جلالی.
3. نشریه علوم حدیث، شماره 2 زمستان 1375، محمد رحمانی.
4. نشریه گلستان قرآن، ش 193، 16، به نقل از کشف الغمه، ج 3، ص 102.
5. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 49، ص 120 - 121.
6. ابن ابی جمهور الاحسایی، عوالی اللئالی، ص 4 ـ 94.
7. حر عاملی، الجواهر السنیه، ص 148.
8. جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج 2، ص 243.
9. دکتر محمد رضا مشائی، ترجمه خطبه منسوب به حضرت رضا(ع)، مجله مشکوه، ش 7، بهار 64، ص 23. لازم به یادآوری است این خطبه ضمن ترجمه علمی، همراه توضیحات سودمندی است که در پاورقی آمده است.
10. دکتر محمد مهدی رکنی یزدی، اندیشه نو(ویژه نامه امام رضا(ع)، آذرماه 1385)، ص 15.
11. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ص 1، 281.
12. همان.