برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.[۸]
حضرت زینب(س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند. درگذشت جدش پیامبر(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، واقعه کربلا و به اسارت رفتن در کوفه و شام از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی وی به شمار میآید.[۹]
زینب سال ۱۷ق با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد. در برخی منابع از چهار پسر به نامهای: علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب و عبدالله نام برده شده است.[۱۰] مشهور است که دو تن از شهدای کربلا(عون و محمد[۱۱])، فرزندان حضرت زینب بودهاند.[۱۲] اما برخی از منابع تاریخی محمد را فرزند خوصاء بنت حفصه بن ثقیف از عبدالله بن جعفر دانستهاند.[۱۳] شاخهای از فرزندان علی «زینبیون» خوانده شدهاند.[۱۴]
معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم دختر حضرت زینب(س) خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب درآورد.[۱۵]
سخنان و خطبههای وی در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است.[۱۶] وی احادیثی از مادرش حضرت زهرا(س) نقل کرده است.[۱۷] آنچنان که در کتاب مقاتل الطالبیین گزارش شده عبدالله بن عباس سخنان حضرت زهرا (س) در مورد فدک را به نقل از حضرت زینب (س) روایت کرده است. در این روایت، ابن عباس از او با عنوان عقیلتنا زینب بنت علی (ع) یاد میکند.[۱۸] محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین نیز از وی حدیث نقل کردهاند.[۱۹]
زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد.[۲۰]
سخنرانی وی در کوفه برای شنوندگان یادآور خطبههای پدرش امیرالمؤمنین (ع) بود.[۲۱] سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، شبیه به خطبههای امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) بود.
هنگام سخنرانی وی در کوفه، پیرمردی در حالی که میگریست، گفت:
«پدر و مادرم فدای ایشان که سالخوردگانشان بهترین سالخوردگان و کودکان ایشان بهترین خردسالان، و زنانشان بهترین زنان و نسل آنان والاتر و برتر از همه نسلهاست.[۲۲]
حضرت زینب کبری (س) شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.[۲۳] شب زندهداری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) میگوید:
«عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محل عبادتش ایستاده بود و به پروردگار خویش استغاثه می کرد.»[۲۴]
ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود:
«خواهرم! مرا در نماز شب، فراموش نکن.»[۲۵]
در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت:
«بار خدایا! این قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»[۲۶]
وی بارها جان امام سجاد(ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد(ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زندهام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»[۲۷]
حضرت زینب در واقعه کربلا به همراه برادران، فرزندان و یاران امام حسین (ع) حضور یافت و پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش، زینب(س) به همراه دیگر بازماندگان اسیر شد و به شام رفت.[یادداشت ۱]
شیخ مفید از امام سجاد(ع) چنین روایت میکند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمهام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری میکرد که پدرم به خیمهای رفت و جوین غلام ابوذر غفاری هم در حالی که مشغول اصلاح شمشیر خود بود کنارش بود و پدرم این شعر را میخواند:
یا دهر افّ لک من خلیل | کم لک بالاشراق والاصیل | |
من صاحب او طالب قتیل | والدّهر لا یقنع بالبدیل | |
وانّما الامر الی الجلیل | وکلّ حی سالک سبیلی |
(ترجمه:ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیدهدمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه میخواهد، رضایت نمیدهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.)
این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آنها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم و دانستم که مصیبت نازل شده است. اما عمهام بر اثر رقت قلبى كه ويژه زنانست با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و دامنکشان نزد پدرم رفت و چون نزدیک او رفت، گفت: وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگیام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان. پس حسین (ع) به او نگاهی کرد و فرمود: خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد؛ سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اگر پرنده را به حال خود بگذارند، میخوابد.
حضرت زینب (س) گفت: ای وای بر من! آیا جان تو را به زور میگیرند؟ این دلم را خونینتر میکند و بر من ناگوارتر است. سپس به صورت خود سیلی زد و گریبان را پاره کرد و بیهوش افتاد. حسین (ع) برخاست و آب بر صورتش ریخت و به وی فرمود: خواهرم! از خدا بترس و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمیانگیزد و به سوی او باز میگردند در حالیکه او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.
با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: ای خواهر! من تو را سوگند میدهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچگاه به خاطر من گریبانت را چاک نکن و صورتت را سیلی نزن و وقتی از دنیا رفتم جزع و بیتابی نکن. سپس او را آورد و نزد من نشانید، و خود به طرف یارانش رفت.[۲۸]
عصر عاشورا هنگامی که به دستور شمر، بدن امام حسین (ع) را تیرباران کردند و اطراف او را گرفتند، حضرت زینب (س) از خیمه بیرون آمد و پسر سعد (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد:
«یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ أنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»[۲۹]
فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه [= امام حسین(ع)] کشته میشود و تو تماشا میکنی؟!
او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد:
«وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل»[۳۰]
«وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین واژگون میشد! و ای کاش کوهها خرد و پراکنده بر هامون میریخت.»
وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»[۳۱] نیز نقل شده است که رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر(ص) گفت:
«وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتَّلة، تَسفی علیهم رِیحُ الصَّبا، و هذا حُسینٌ مَجزوزُ الرَأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العِمامَةِ و الرِّداء...»[۳۲]
«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری میروند. اینان فرزندان شمایند که با بدنهای خونین، روی زمین افتادهاند و باد صبا بر پیکر آنان میوزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریدهاند و عمامه و ردایش را به غارت بردهاند. پدرم فدای کسی که سپاهیان، او را غارت کردند، سپس خیمهگاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» سخنان و نالههایش، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.[۳۳]
بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبهای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند.
حذیم بن شریک الاسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) میگوید:
«در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[۳۴]
حضرت زینب (س) با خطابه خود، هیجانی شدید در کوفه ایجاد کرد و وضع روحی مردم دگرگون شد. راوی میگوید: «پس از خطبه دختر علی(ع)، مردم کوفه شگفت زده دستها را به دندان میگزیدند.»[۳۵]
در پایان خطبه، آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس میشد، از این روی، فرمانده نیروهای نظامی برای جلوگیری از انقلاب علیه ستمگران، اسیران کربلا را به دار الاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد فرستاد.[۳۶]
حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مخاصمه پرداخت.[۳۷]
سخنان حضرت زینب (س) بر مردم اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد. خطبه حضرت زینب (س) و نیز سخنان امام سجاد(ع) و ام کلثوم و فاطمه بنت الحسین در کوفه و دارالاماره و نیز اعتراضهای عبدالله بن عفیف ازدی و زید بن ارقم به مردم کوفه جرئت بخشید و زمینه قیام برضد حکومت ظلم را فراهم ساخت.[۳۸]
به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بییار چه کسی است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفی و گواه برتو، دست و پاست. اماای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار میدارم و سرزنش تو را به چیزی نمیشمارم، اما چه کنم که دیدهها گریان است و سینهها سوزان. و دردی که از کشته شدن حسین به دل داریم، بیدرمان. سپاه شیطان [یعنی عبیدالله بن زیاد و سپاهیان او]، ما را به جمع سفیهان [یعنی یزید و کسان او] میفرستند تا مال خدا را به پاداش هتک حرمت خدا بدو دهند. این دست جنایت است که به خون ما میآلایند. و گوشت ماست که زیر دندان میخایند. و پیکر پاک شهیدانست که گرگان بیابان از هم میربایند. اگر ما را به غنیمت میگیری، غرامت خود را میگیریم، در آن روز، جز کرده زشت، چیزی نداری
پس از واقعه کربلا، یزید از عبیداللّه خواست تا کاروان اسیران را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شدند.[۳۹]
موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سالها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سالها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباسهای نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور بود.»[۴۰]
ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابههایی که حضرت زینب و امام سجاد(ع) در شام ایراد کردند و جنایتهای بنی امیه را آشکارا بیان کردند، از یکسو دشمنی شامیان نسبت به اهل البیت(ع) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین (ع) به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربههای کوبندهای بر پایههای حکومتش وارد آورد.
در کاخ یزید
یزید مجلسی ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[۴۱] وی در حضور اسرا، اشعاری کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.[۴۲]
یزید با چوبدستی که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) جسارت کرد.[۴۳] و کینهای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت. او اشعاری از ابن زبعری خواند و چند بیت به آن اضافه کرد که مضمون آنها این بود:
«کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، میبودند و میدیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد میزدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنیهاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحیای نازل شد.[۴۴] من از نسل خُندُف[یادداشت ۲] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»
ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبهای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که یزید مجبور شد نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان دهد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز کند.[۴۵]
زید از اطرافیان خود نظر خواست که با اسیران چه کند؟ بعضی گفتند: اینها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[۴۶]
دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[۴۷] عمادالدین طبری در کتاب کامل بهایی گزارش کرده زینب (س) خواست در شام برای امام حسین (ع) عزاداری کند و یزید پذیرفت.[۴۸] زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت(ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را میبوسیدند، گریه و زاری میکردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[۴۹] در این عزاداریها مردم آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتند که میخواستند یزید را بکشند. مروان حکم یزید را از این که سلطنت او توسط این زنان تباه شود ترساند. از این رو یزید امام سجاد (ع) را فراخواند و گفت اگر او با امام حسین (ع) مقابل میشد نمیگذاشت کار به اینجا برسد. یزید خواست به آنها هدایایی بدهد که نپذیرفتند. سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.[۵۰]
حضرت زینب (س) یکشنبه ۱۵ رجب سال ۶۲ق. درگذشت.[۵۱] برخی نیز درگذشتش را ۱۴ رجب دانستهاند.[۵۲] در مورد محل دفن حضرت زینب(س) سه دیدگاه وجود دارد:
هجوم به حرم
در پی بحران و جنگ در سوریه اقداماتی توسط گروههای تروریستی و داعش برای تخریب حرم حضرت زینب(س) درسال ۱۳۹۱ش تا ۱۳۹۴ش صورت گرفت که منجر به آسیبدیدگی بخشی از حرم از جمله گنبد و همچنین شهادت برخی از ساکنان و زائران حرم شد.[۵۷]
روز پرستار: در ایران روز ولادت حضرت زینب(س) به عنوان روز پرستار نام گزاری شده است.[۵۸] برخی سبب این نام گزاری را پرستاری وی از امام سجاد(ع) و دیگر بیماران و اسیران کربلا دانستهاند.[۵۹] شیعیان به مناسب سالروز تولد حضرت زینب(س) در نقاط مختلف مراسم جشن برگزار میکنند.
عزاداری: شیعیان در سالروز وفات حضرت زینب(س)(۱۵ رجب)، مراسم عزاداری برگزار میکنند. در این مراسم ضمن بیان فضائل حضرت زینب(س)، مصیبتها و سرگذشت زندگی وی را یادآور میشوند.[۶۰]
نام گذاری دختران: بسیاری از شیعیان نام دختران خود را زینب میگذارند.[۶۱] طبق آمار اعلامشده در سال ۱۳۹۲ش در ایران، نام زینب جزو ده نام نخست برای دختران قرار گرفته است.[۶۲]
کنگره و همایشها: در سال ۱۳۹۱ش در شهر قم، کنگره بین المللی حضرت زینب(س) برگزار شد.[۶۳] در این کنگره آثار فراوانی از جمله مقالههای پژوهشی و دانشنامه حضرت زینب(س) منتشر شد.[۶۴] همچنین همایشهایی درباره حضرت زینب(س) در حرم امام حسین(ع)، اردبیل، بوشهر، و تهران برگزار شده است.[۶۵]
شعر و ادبیات: شاعران بسیاری درباره حضرت زینب(س) به زبانهای مختلف شعر سرودهاند.[۶۶] برخی از این اشعار درموضوعات مختلفی از جمله مدح، مرثیه و حضور او در کربلا است. نیر تبریزی شاعر مشهور ایرانی درباره حضور حضرت زینب(س) در روز عاشورا ابیاتی را چنین سروده است:
درباره حضرت زینب بیش از ۲۰۰ اثر تا کنون چاپ شده [۶۹] که برخی از آنها عبارت است از: