تفسیرسوره لقمان

تفسیر سوره لقمان درس دوم

سوره لقمان سی و یکمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که در جزء ۲۱ جای دارد. این سوره به مناسبت ذکر نام لقمان و نصایح او به فرزندش، به این نام برگزیده شده است. سوره لقمان ذیل شرح سرگذشت لقمان و سخنان حکیمانه و اخلاقی او، به مباحثی از جمله توحید، وصف حال نیکوکاران، خصوصیات منکران و مستکبران، دعوت به تقوا و توصیف اوضاع قیامت می‌پردازد. آیه ۱۹ از توصیه‌های لقمان به فرزندش و آیه ۲۲ به نام آیه عروه الوثقی از آیات مشهور این سوره است. فقها ذیل آیه ششم این سوره، مباحثی درباره لهو الحدیث و غنا آورده‌اند.
بازدید : 1623
زمان تقریبی مطالعه : 12 دقیقه
تاریخ : 02 خرداد 1401
تفسیر سوره لقمان درس دوم

درس دوم

منبع - تفسیر نمونه 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۶﴾

بعضى از مردم سخنان باطل و بيهوده خريدارى مى كنند تا مردم را از روى جهل و نادانى گمراه سازند، و آيات الهى را به استهزا و سخريه گيرند، براى آنها عذاب خوار كننده است .

 

وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۷﴾

هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مى شود مستكبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آن را نشنيده ، گوئى اصلا گوشهايش سنگين است ! او را به عذاب دردناك بشارت ده .

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ ﴿۸﴾

(ولى ) كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنهاست .

 

خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۹﴾

جاودانه در آن خواهند ماند، اين وعده مسلم الهى است ، و اوست عزيز و حكيم (شكست ناپذير و دانا).

 

شاءن نزول :

بعضى از مفسران گفته اند كه نخستين آيات مورد بحث درباره (نضر بن حارث ) نازل شده است .

او مرد تاجرى بود و به ايران سفر مى كرد، و در ضمن ، داستانهاى ايرانيان را براى قريش بازگو مى نمود، و مى گفت : اگر محمد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى كند، من داستانهاى رستم و اسفنديار، و اخبار كسرى و سلاطين عجم را باز مى گويم !، آنها دور او را گرفته ، استماع قرآن را ترك مى گفتند.

بعضى ديگر گفته اند كه اين قسمت از آيات در باره مردى نازل شده كه كنيز خواننده اى را خريدارى كرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى كرد و او را از ياد خدا غافل مى ساخت .

مرحوم (طبرسى ) مفسر بزرگ ، بعد از ذكر اين شان نزول مى گويد:

حديثى كه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اين زمينه نقل شده شاءن نزول فوق را تاءييد مى كند، چرا كه آن حضرت (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: لا يحل تعليم المغنيات و لا بيعهن ، و اثمانهن حرام و قد نزل تصديق ذلك فى كتاب الله : (و من الناس من يشترى لهو الحديث ...).

(آموزش دادن كنيزان خواننده ، و خريد و فروش آنها حرام است و درآمدى كه از اين راه به دست مى آيد نيز حرام است ، گواه اين مطلب چيزى است كه خداوند در كتابش فرموده : و من الناس من يشترى لهو الحديث ....

تفسير:

غنا يكى از دامهاى بزرگ شياطين !

در اين آيات ، سخن از گروهى است كه درست در مقابل گروه (محسنين ) و (مؤ منين ) قرار دارند كه در آيات گذشته مطرح بودند.

در اينجا سخن از جمعيتى است كه سرمايه هاى خود را براى بيهودگى و گمراه ساختن مردم به كار مى گيرد، و بدبختى دنيا و آخرت را براى خود مى خرد!

نخست مى فرمايد: (بعضى از مردم ، سخنان باطل و بيهوده را خريدارى مى كنند تا خلق خدا را از روى جهل و نادانى ، از راه خدا گمراه سازند) (و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم ).

(و آيات خدا را به استهزاء و سخريه گيرند) (و يتخذها هزوا).

و در پايان آيه اضافه مى كند: (عذاب خوار كننده از آن اين گروه است ) (اولئك لهم عذاب مهين ).

خريدارى كردن سخنان باطل و بيهوده يا به اين گونه است كه به راستى افسانه هاى خرافى و باطل را با دادن پول به دست آورند، آنچنان كه در داستان (نضر بن حارث ) خوانديم .

و يا از اين طريق است كه براى ترتيب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگى كنيزان خواننده خريدارى كنند، چنانكه در حديث پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ضمن شان نزول بيان شد.

و يا صرف كردن مال به هر صورت و به هر طريقى كه به وسيله آن به اين هدف نامشروع يعنى سخنان باطل و بيهوده برسند.

عجب اينكه اين كوردلان مطالب باطل و بيهوده را به گرانترين قيمت خريدارى مى كردند، اما آيات الهى و حكمت را كه پروردگار، رايگان در اختيارشان گذارده ناديده مى گرفتند.

اين احتمال نيز وجود دارد كه خريدارى (اشتراء) در اينجا معنى كنائى داشته باشد و منظور از آن هر گونه تلاش و كوشش براى رسيدن به اين منظور است .

و اما (لهو الحديث )، مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگهاى سرگرم كننده و غفلت زا را كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى كشاند در بر مى گيرد، خواه از قبيل (غنا) و الحان و آهنگهاى شهوت انگيز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ ، بلكه از طريق محتوى انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى دهد.

و يا از هر دو طريق ، چنانكه در تصنيفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است كه هم محتوايش گمراه كننده است و هم آهنگش !

و يا مانند داستانهاى خرافى و اساطير كه سبب انحراف مردم از (صراط مستقيم ) الهى مى گردد.

و يا سخنان سخريه آميزى كه به منظور محو حق و تضعيف پايه هاى ايمان مطرح مى شود، همانند چيزى كه از ابوجهل و يارانش نقل مى كنند كه رو به قريش مى كرد و مى گفت : (مى خواهيد شما را از (زقوم ) كه (محمد) ما را به آن تهديد مى كند اطعام كنم ؟! سپس مى فرستاد و (كره و خرما) حاضر مى كردند و مى گفت : اين همان (زقوم ) است ! ... و به اين ترتيب آيات الهى را بباد استهزاء مى گرفت .

به هر حال (لهو الحديث ) معناى گسترده اى دارد كه همه اينها و مانند آن را فرا مى گيرد، و اگر در روايات اسلامى و سخنان مفسرين روى يكى از اينها انگشت گذارده شده است هرگز دليل بر انحصار و محدوديت مفهوم آيه نيست .

در احاديثى كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) به ما رسيده تعبيرهائى ديده مى شود كه بيانگر همين وسعت مفهوم اين كلمه است :

از جمله در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : الغناء مجلس لا ينظر الله الى اهله ، و هو مما قال الله عز و جل (و من الناس ‍ من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله ): (مجلس غنا و خوانندگى لهو و باطل ، مجلسى است كه خدا به اهل آن نمى نگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمى دهد) و اين مصداق همان چيزى است كه خداوند عزوجل فرموده (بعضى از مردم هستند كه سخنان بيهوده خريدارى مى كنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند).

تعبير به (لهو الحديث ) بجاى (الحديث اللهو) گويا اشاره به اين است كه هدف اصلى آنها همان لهو و بيهودگى است ، و سخن ، وسيله اى براى رسيدن به آن است .

جمله (ليضل عن سبيل الله ) نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم گمراه كردن اعتقادى را شامل مى شود آنچنان كه در داستان نضر بن حارث و ابو جهل خوانديم و هم منحرف ساختن اخلاقى آنچنان كه در احاديث غنا آمده است .

تعبير (بغير علم ) اشاره به اين است كه اين گروه گمراه و منحرف حتى به مذهب باطل خود نيز ايمان ندارند، بلكه صرفا از جهل و تقليدهاى كوركورانه پيروى مى كنند، آنها جاهلانى هستند كه ديگران را نيز به جهل و نادانى خود گرفتار مى سازند.

اين در صورتى است كه تعبير (بغير علم ) را توصيف براى گمراه كنندگان بدانيم ، اما بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه توصيفى براى (گمراه شوندگان ) باشد، يعنى مردم جاهل و بيخبر را ناآگاهانه به وادى انحراف و باطل مى كشانند.

اين بيخبران گاه از اين هم فراتر مى روند، يعنى تنها به جنبه هاى سرگرمى و غافل كننده اين مسائل قانع نمى شوند، بلكه سخنان لهو و بيهوده خود را وسيله اى براى استهزاء و سخريه آيات الهى قرار مى دهند، و اين همان است كه در آخر آيه فوق به آن اشاره كرده ، مى فرمايد: و يتخذها هزوا.

اما توصيف عذاب به (مهين ) (خوار كننده و اهانت بار) به خاطر آن است كه جريمه بايد همانند جرم باشد، آنها نسبت به آيات الهى توهين كردند، خداوند هم براى آنها مجازاتى تعيين كرده كه علاوه بر دردناك بودن توهين آور نيز مى باشد.

آيه بعد به عكس العمل اين گروه در برابر آيات الهى اشاره كرده ، و در واقع آن را با عكس العملشان در برابر لهو الحديث مقايسه مى كند و مى گويد: (هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مى شود مستكبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آيات ما را نشنيده ، گوئى اصلا گوشهايش سنگين است ) و اصلا هيچ سخنى را نمى شنود (و اذا تتلى عليه آياتنا ولى مستكبرا كان لم يسمعها كان فى اذنيه وقرا).

و در پايان ، كيفر دردناك چنين كسى را اينگونه بازگو مى كند: (او را به عذاب دردناك بشارت ده )! (فبشره بعذاب اليم ).

تعبير به ولى مستكبرا اشاره به اين است كه رويگرداندن او تنها به خاطر مزاحمت با منافع دنيوى و هوسهايش نيست ، بلكه از اينهم فراتر مى رود و انگيزه استكبار و تكبر در برابر خدا و آيات خدا كه بزرگترين گناه است در عمل او نيز وجود دارد.

جالب اينكه نخست مى گويد: (آنچنان بى اعتنائى به آيات الهى مى كند كه گوئى اصلا آن را نشنيده و كاملا بى اعتنا از كنار آن مى گذرد) سپس اضافه مى كند: (نه تنها اين آيات را نميشنود، گوئى اصلا كر است و هيچ سخنى را نمى شنود)!

جزاى چنين افراد نيز متناسب اعمالشان است همانگونه كه عملشان براى اهل حق دردآور بود، خداوند مجازاتشان را نيز دردناك قرار داده ، و به عذاب اليمشان گرفتار مى سازد!

توجه به اين نكته نيز لازم است كه تعبير به (بشر) (بشارت ده ) در مورد عذاب دردناك الهى متناسب با كار مستكبرانى است كه آيات الهى را به باد سخريه مى گرفتند و بوجهل صفتانى كه (زقوم جهنم ) را با كره و خرما تفسير مى كردند!

در آيات بعد به شرح حال مؤ منان راستين باز مى گردد كه در آغاز اين مقايسه از آنان شروع شد، در پايان نيز به آنان ختم گردد، مى فرمايد: (كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنها است ) (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعيم ).

آرى اين گروه بر عكس مستكبران بى ايمان ، و گمراه كنندگان كوردل كه نه آثار خدا را در جهان مى بينند و نه سخنان فرستادگان خدا را به گوش جان مى شنوند، به حكم عقل و خرد بيدار و چشم بينا و گوش شنوا كه خدا نصيبشان كرده هم به آيات الهى ايمان مى آورند و هم در اعمال صالح خود آن را به كار مى گيرند و چه جالب است كه آنها (عذاب اليم ) داشتند و اينها (جنات نعيم ) دارند.

مهمتر اينكه اين باغهاى پر نعمت بهشتى ، براى آنها جاودانه است (هميشه در آن خواهند ماند) (خالدين فيها).

(اين وعده مسلم الهى است ، وعده اى تخلف ناپذير) (وعد الله حقا).

و خداوند نه وعده دروغين مى دهد، و نه از وفاى به وعده هاى خود عاجز است ، چرا كه (او عزيز و قدرتمند، و حكيم و آگاه است ) (و هو العزيز الحكيم ).

اين نكته قابل دقت است كه در مورد مستكبران ، (عذاب ) به صورت مفرد ذكر شده و در مورد مؤ منان صالح العمل ، (جنات ) به صورت جمع ، چرا كه رحمت خدا همواره بر غضبش پيشى گرفته .

تاكيد بر خلود و وعده حق الهى نيز تاءكيدى بر همين فزونى (رحمت ) بر (غضب ) است .

(نعيم ) كه از ماده (نعمت ) است ، معنى گسترده اى دارد كه همه انواع نعمتهاى مادى و معنوى را شامل مى شود، حتى نعمتهائى كه براى ما محبوسان زندان تن در اين دنيا قابل درك نيست (راغب ) در (مفردات ) مى گويد: (نعيم ) به معنى (نعمت بسيار) است (النعيم النعمة الكثيرة ).

 

 غناء چيست ؟

در حرمت غناء چندان مشكلى وجود ندارد، مشكل تشخيص موضوع غناء است .

آيا هر صوت خوش و زيبائى غنا است ؟

مسلماء چنين نيست ، زيرا در روايات اسلامى آمده و سيره مسلمين نيز حكايت مى كند كه قرآن و اذان و مانند آن را با صداى خوش و زيبا بخوانيد.

آيا غنا هر صدائى است كه در آن (ترجيع ) (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت دادن ) باشد؟ آن نيز ثابت نيست .

آنچه از مجموع كلمات فقهاء و سخنان اهل سنت در اين زمينه مى توان استفاده كرد اين است كه غناء، آهنگهاى طرب انگيز و لهو و باطل است .

و به عبارت روشنتر: غناء آهنگهائى است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مى باشد.

و باز به تعبير ديگر: غناء به صوتى گفته مى شود كه قواى شهوانى را در انسان تحريك مى نمايد، و انسان در آن حال احساس مى كند كه اگر در كنار آن صدا، شراب و فساد جنسى نيز باشد كاملا مناسب است !.

اين نكته نيز قابل توجه است كه گاه يك (آهنگ ) هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن ، به اين ترتيب كه اشعار عشقى و فسادانگيز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ ، غنا است ، به اين ترتيب كه اشعار پر محتوى يا آيات قرآن و دعاء و مناجات را به آهنگى بخوانند كه مناسب مجالس عياشان و فاسدان است ، و در هر دو صورت حرام مى باشد (دقت كنيد).

فلسفه تحريم غنا

الف : تشويق به فساد اخلاق - تجربه نشان داده است - و تجربه بهترين شاهد و گواه است - كه بسيارى افراد تحت تاثير آهنگهاى غناء، راه تقوى و پرهيزكارى را رها كرده ، و به شهوات و فساد روى مى آورند.

ب - غافل شدن از ياد خدا - تعبير به (لهو) كه در تفسير (غنا) در بعضى از روايات اسلامى آمده است ، اشاره به همين حقيقت است كه غناء انسان را آنچنان مست شهوات مى كند كه از ياد خدا غافل مى سازد.

ج - آثار زيانبار بر اعصاب - غنا و موسيقى در حقيقت ، يكى از عوامل مهم تخدير اعصاب است ، و به تعبير ديگر مواد مخدر گاهى از طريق دهان و نوشيدن وارد بدن مى شوند، (مانند شراب ).

د - غنا يكى از ابزار كار استعمار

استعمارگران جهان هميشه از بيدارى مردم ، مخصوصا نسل جوان ، وحشت داشته اند، به همين دليل بخشى از برنامه هاى گسترده آنها براى ادامه استعمار، فرو بردن جامعه ها در غفلت و بى خبرى و ناآگاهى و گسترش انواع سرگرميهاى نا سالم است .

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه