محمد بن على بن موسى علیه السلام (۱۹۵-۲۲۰ق)، معروف به «امام جواد» و «امام محمد تقی»، نهمین پیشواى شیعیان است. آن حضرت پس از شهادت امام رضا علیه السلام در سن هشت سالگی به امامت رسید و سن کم او به هنگام امامت باعث شد برخی در امامت او تردید کنند. ایشان معاصر دو خلیفه عباسى یعنی «مأمون» و «معتصم» بود، که در این زمان، امام توسط آنان به اجبار از مدینه به بغداد احضار شده و در آنجا زیر نظر قرار گرفت.
در دوره امامت امام جواد علیه السلام فرقههای اهل حدیث، زیدیه، واقفیه و غلات فعالیت داشتند و آن حضرت با آگاه نمودن شیعیان، تلاش می نمود مانع از انحراف آنان و جذب شدنشان به این فرقه ها شود.
امام جواد علیه السلام سرانجام، با دسیسه معتصم و توسط زهری که همسرش امالفضل (دختر مامون) به ایشان خورانید به شهادت رسید. قبر مطهر آن حضرت در کنار جدش امام موسی بن جعفر علیه السلام در کاظمین قرار دارد.
مقام | امام نهم |
نام | محمد |
القاب | تقی، جواد |
کنیه | ابو جعفر |
پدر | امام رضا علیه السلام |
مادر | سبیکه |
زادروز | دهم رجب سال ۱۹۵ هجری قمری |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | ۱۷سال |
مدت عمر | ۲۵ سال |
تاریخ شهادت | پنجم ذی الحجه سال ۲۲۰ هجری |
علت شهادت | مسمویت توسط زهر |
قاتل | معتصم عباسی لعنه الله |
مدفن | کاظمین |
امام جواد (علیه السلام) در مدینه به دنیا آمد.[۱] آن حضرت در سال ۱۹۵ هجری به دنیا آمد،[۲] اما در مورد روز ولادت ایشان اختلاف است. شیخ کلینى، شیخ مفید و شیخ طوسى تولّد آن حضرت را در ماه رمضان دانستهاند.[۳] ولی در دعایی که شیخ طوسی در مصباح آن را به واسطه ابن عیاش از شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی سومین نایب خاص امام زمان علیه السلام؛ از آن حضرت نقل نموده، آمده است: «اللهم انى اسألک بالمولودین فی رجب: محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتخب؛ خدایا! از تو درخواست می کنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمد بن على دوم (امام جواد علیه السلام، و فرزندش على بن محمد برگزیده (امام هادى علیه السلام)».[۴] و ابن عیاش خود میگوید ولادت حضرت جواد (علیه السلام) در دهم ماه رجب بود.[۵]
در خانواده امام رضا علیه السلام و در محافل شیعه، از حضرت جواد علیه السلام، به عنوان مولودى پرخیر و برکت یاد مىشد. چنانکه ابو یحیى صنعانى مىگوید: روزى در محضر امام رضا علیه السلام، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودى است که براى شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است».[۶]
مادر امام جواد علیهالسلام:
مادر آن حضرت سبیکه [سکینه] نوبیه و به روایت دیگر، خیزران بوده که او را از خانواده امّ المؤمنین ماریه قبطیه دانسته اند. نام مادر آن بزرگوار، ریحانه نیز ذکر شده است، به نوشته نوبختى نام این بانو درّه بوده که بعدها او را خیزران خوانده اند.[۷]
امام موسی بن جعفر علیه السلام به یزید بن سلیط می فرمایند: ... بعد از من امر امامت با پسرم على است. اى یزید وقتى که بعد از من او را ملاقات کردى، به او مژده بده که پسرى امین، ماءمون و مبارک برایش متولد خواهد شد. او به تو خبر میدهد که تو مرا ملاقات کردهاى، به او بگو کنیزى که آن پسر از او به دنیا خواهد آمد از بستگان ماریه قبطیه کنیز رسول خدا است. اگر توانستى سلام مرا به آن کنیز (مادر امام محمد تقى) برسان[۸] و همین موضوع حکایت از رتبه والاى آن بانو دارد.
مشهورترین لقب امام علیه السلام، «جواد» است و القاب دیگرى همچون: زکىّ، مرتضى، قانع، رضى، مختار، متوکل، منتجب نیز براى آن حضرت برشمرده اند.
کنیه آن حضرت نیز ابوجعفر است که معمولا در روایات تاریخى «ابوجعفر ثانى» ذکر مى شود تا با ابوجعفر اول، یعنى حضرت باقر علیه السّلام اشتباه نشود.[۹]
همسران آن حضرت: حضرت سمانه خاتون علیهاالسلام و ام الفضل دختر مأمون که جاسوس در خانه حضرت بود و حضرتش را با سم به شهادت رسانید.
فرزندان ایشان که همه فرزندان سمانه خاتون نیز هستند، عبارتند از:
بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد علیه السلام ۴ فرزند به نامهای علی، موسی، فاطمه و امامه داشت.[۱۰]
در سال ۲۰۳ که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وى (امام جواد علیه السّلام) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانى و اضطراب عمیقى فرو رفتند. به نوشته برخى از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنانکه شیعیان دیگر شهرها نیز متحیر شدند.[۱۱] این مشکل براى شیعیان، که مهمترین رکن ایمان را اطاعت از امام معصوم دانسته و در مسائل و مشکلات فقهى و دینى خود به وى رجوع مى کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمى توانست همچنان لا ینحل بماند. البته براى شیعیان مسلّم بود که امام رضا علیه السّلام فرزند خود امام جواد علیه السّلام را به جانشینى برگزید، ولى مشکل ناشى از خردسالى آن حضرت، آنان را بر آن مى داشت تا براى اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوى بیشترى در این باره بپردازند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر نوبختى، همین بود که آنها بلوغ را یکى از شرایط امامت مىدانستند.[۱۲] به همین منظور امام با آوردن دلایلی، شرط بلوغ برای امامت را رد کردند. برخی از این دلایل:
شیعیان امامى از یک سو امامت را از جنبه الهى آن مىنگریستند و به همین دلیل کمى سنّ امام هرگز نمى توانست در عقیده آنها خللى وارد آورد، اما از سوى دیگر آنچه اهمیت داشت بروز این وجهه الهى بود که مى بایست در علم و دانش امامان علیهم السّلام باشد. در واقع امامان، پاسخگوى کلیه سؤالات شیعیان بودند. از این رو آنان درباره تمامى امامان این اصل را رعایت کرده و آنان را در مقابل انواع پرسشها قرار مى دادند و تنها موقعى که احساس مى کردند آنان به خوبى از عهده پاسخ گویى به این سؤالات بر مى آیند (با وجود نص به امامتشان) از طرف شیعیان به عنوان امام معصوم شناخته مى شدند.
با توجه به سنّ کم امام جواد علیه السّلام، این آزمایش از طرف شیعیان درباره آن حضرت ضرورت بیشترى پیدا مىکرد. بر این اساس، در مواقع و فرصتهاى مختلف، آزمایشاتی را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن، اکثریت قریب به اتفاق آنان -جز اندکى- با اطمینان خاطر، امامت او را پذیرفتند.[۱۶]
از جمله مناظرات حضرت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
امام جواد علیه السلام در مجموع دوران امامت خود، با دو خلیفه عباسى یعنى «مأمون» (۱۹۳ - ۲۱۸) و «معتصم» (۲۱۸ - ۲۲۷) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوه سیاسى اى که مأمون در مورد امام رضا علیه السلام به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.[۱۷]
هنگامى که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السّلام در سال ۲۰۴ به بغداد بازگشت، از ناحیه آن حضرت اطمینان خاطر پیدا کرده بود؛ ولى این را مىدانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السّلام، فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت، خطر همچنان بر جاى خود خواهد ماند. اینک نوبت امام جواد علیه السّلام فرا رسیده بود تا به نحوى کنترل شود. مأمون براى انجام این هدف، دختر خود ام الفضل را به عقد وى در آورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتى مىتوانست از طرفى امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر، آمد و شد شیعیان و تماسهاى آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد. بر اساس برخى نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد -در سال ۲۰۴- بلافاصله امام جواد علیه السّلام را از مدینه به بغداد فرا خواند.[۱۸]
به نقل شیخ مفید: امام محمدتقی علیهالسلام، بنا به درخواست مأمون عباسی در محرم سال ۲۱۵ قمری وارد بغداد شد و مأمون از نزدیک با دانش، معرفت و شخصیت بیهمتای وی آشنا گردید و بنا به قولی که به پدرش امام رضا علیهالسلام در خراسان داده بود، دختر خود "امالفضل" را به عقد ازدواج امام محمدتقی علیهالسلام درآورد و منزلت وی را در نزد تمامی نزدیکان و اقربای خویش، اعم از عباسیان و علویان گرامی شمرد و برای وی احترام ویژهای قائل گردید.[۱۹] هنگامی که مأمون در برابر خردهگیریهای عباسیان کینهتوز، نسبت به ازدواج امام محمدتقی علیهالسلام با دختر خویش روبرو گردید، در پاسخشان گفت: و أما ابوجعفر محمد بن علی علیهالسلام، قد اخترته لتبریزه علی کافة أهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه، والأعجوبة فیه بذلک.[۲۰] یعنی: اما از این که ابوجعفر محمد بن علی علیهالسلام را به همسری دخترم برگزیدم، بدین جهت است که وی با کمی سن و سالش، سرآمد تمامی صاحبان فضل در دانش و دانایی است. او نابغه و شگفتی دوران است.
مأمون در هفده رجب سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۰) یا شعبان سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۱) مُرد و برادرش معتصم به قدرت رسید. او که از نظر شخصیت فردى، هرگز همتاى برادرش مأمون، خلیفه دانشمند عباسى نبود، لذا هرگز تاب و یاراى مشاهده حضور فیزیکى امام نهم شیعیان جهان را نداشت تا چه رسد به اینکه بالندگى و نشاط غیر قابل انکار تشیع را شاهد باشد.
امام جواد علیه السّلام در برابر فرقههایى که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را از این نظر که این فرقهها چه مواضعى در مقابل آنان به خود گرفتهاند راهنمایى مىفرمود.
اهل حدیث:
اهل حدیث، مجسّمى مذهب بوده و خدا را جسم مىپنداشتند. امام دربارۀ آنان به شیعیان مىفرمود که اجازه ندارند پشت سر هر کسى که خدا را جسم مىداند نماز گزارده و به او زکات بپردازند.[۲۱]
واقفیه:
واقفیه، یکى دیگر از فرقههاى موجود انشعابى از شیعه در زمان امام جواد علیه السّلام بود که به صورت مشکلى در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، بر آن حضرت توقّف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا علیه السّلام را نپذیرفتند. وقتى از امام دربارۀ خواندن نماز پشت سر واقفى مذهبان سؤال شد، آن حضرت در جواب، شیعیان خود را از این کار نهى کردند.[۲۲]
زیدیه:
دشمنى زیدیه با امامیه و طعن آنها بر امامان علیهم السّلام سبب موضعگیرى تند ائمه در برابر آنها شد؛ چنانکه در روایتى از امام جواد علیه السّلام واقفیه و زیدیه مصداق آیۀ: «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة»؛[۲۳] خوانده شده و در ردیف ناصبىها قرار گرفتند.[۲۴]
غلات:
غلات نیز به سبب آن که در بدنام کردن شیعه سهم بسزایى داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها براى شیعیان بسیار جدّى بود؛ زیرا آنها به نام امامان علیهم السّلام روایاتى را جعل کرده و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه علیهم السّلام بودند به انحراف مىکشاندند. امام جواد علیه السّلام دربارۀ ابو الخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانى که دربارۀ لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند. [۲۵] آنگاه امام به ابو الغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابى هاشم اشاره کرد و پس از تذکر دربارۀ بهرهگیرى آنها از ائمه علیهم السّلام به منظور بهرهکشى از مردم، آنان را در ردیف ابو الخطاب دانستند؛ حتى در روایتى به اسحاق انبارى فرمودند: دو تن از غلات به نامهاى ابو المهرى و ابن ابى الزرقاء -که خود را سخنگویان امامان علیهم السّلام قلمداد مىکردند- به هر طریقى هست باید کشته شوند. اسحاق در صدد اجراى دستور امام بود، ولى آن دو از دستور امام مطلع شده و خود را از دید اسحاق مخفى کردند. دلیل این تصمیم امام، نقش بسیار حساس آنان در منحرف ساختن شیعیان ذکر شده است.[۲۶]
بسیارى از اصحاب امام جواد علیه السّلام از اصحاب پدر آن حضرت بودند. از مشاهیر اصحاب ایشان می توان افراد زیر را نام برد: علیهم السّلام همت گماشت. در اثر فعالیتهاى او بود که شیعیان رى رو به افزایش گذاشتند و [[شیعه|تشیع
امام جواد علیه السلام با تمام محدودیتهاى موجود، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ مىکرد. در سراسر قلمرو حکومت عباسى، امام علیه السلام، کارگزارانى (وکلایى) را اعزام مىکرد و با فعالیت گسترده آنان از تجزیه نیروهاى شیعه جلوگیرى مى شد. کارگزاران امام در بسیارى از استانها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بُست، رى، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتى شیعه یعنى کوفه و قم پخش شده بودند.
امام به هواداران خود اجازه مىداد که به درون دستگاه حکومت نفوذ کرده، مناصب حساس را در دست بگیرند، از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمى مقامات والایى در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن درّاج نیز چندى قاضى بغداد، و پس از آن قاضى کوفه بود.
خیران الخادم یکى از وکلاى امام جواد علیه السّلام بود که کشى از او یاد کرده است.[۳۱] ابراهیم بن محمد همدانى یکى دیگر از وکلاى آن حضرت بوده و روایاتى از وى نقل شده است.[۳۲]
شیخ کلینى نقل مىکند که حضرت جواد علیه السلام، بنا به درخواست یکى از شیعیان بُست و سیستان، طى نامهاى به والى این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والى که از پیروان امام بود، نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است، او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد براى او مستمرّى نیز تعیین کردند.[۳۳]
در بسیارى از احادیث آمده است که حضرت جواد علیهالسلام از آنچه در درون ضمایر مردم مىگذشته و یا رویدادهایى که در آینده براى آنها پیش مىآمده، مطّلع بوده و از آنها خبر مىداده است. این احادیث رساننده این مفهوم است که این امامان بزرگوار از راه الهام یا به وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خداى سبحان مرتبط بودهاند و از این طریق، به گونه مستقیم، از منبع علم و معرفت سیراب مىشدند؛ در حالى که سایر مردم مثلاً از راه حواس و تجارب به علم و دانش نایل مىآیند.
نهمین پیشواى شیعیان را به خاطر دست بخشنده و گستردگی جود و کرم، «جواد» مىخوانند. امام جواد علیهالسلام وقتی خبر بیماری کسی را می شنید، به عیادتش می شتافت و از او دلجویی می کرد. غذای امام جواد علیه السلام همانند جدّ بزرگوارش امیرمؤمنان علیه السلام خیلی ساده و به دور از تشریفات بود. ایشان همانند فقیران جامعه غذا می خورد و با دیگران همغذا می شد.
در اینجا دو مورد از جود و احسان آن حضرتش ذکر می شود:
کوتاه بودن عمر آن حضرت، سبب شد تا زمینۀ بسط روابط با شیعیانش کمتر به وجود آید. در عین حال، علاوه بر مطالبى که دربارۀ اصحاب و یا کتب آنها از امام جواد علیه السّلام روایت شده، بیش از دویست و بیست حدیث پیرامون مسائل مختلف اسلامى از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد. طبیعى است که در شرایط سیاسى آن روز، نامههاى زیادى از دست رفته باشد. نیز گفتنى است که تعداد یکصد و بیست نفر، احادیث صادره از آن حضرت را روایت کردهاند. شیخ طوسى یکصد و سیزده تن از راویان حدیث امام جواد علیه السّلام را برشمرده است. از این مقدار حدیث که از آن امام نقل شده، مىتوان به عظمت علمى و احاطه او بر مسائل فقهى، تفسیرى و عقیدتى و نیز دعا و مناجات پى برد، چنان که در لابلاى کلمات قصار زیبایى که از آن حضرت بر جاى مانده، کمالات اخلاقى وى بخوبى نمودار است.[۳۶]
چند نمونه از احادیث امام جواد (علیه السلام) در اینجا ذکر می شود:
معتصم عباسی که از رشک بیش از حد و کم علاقه شدن ام فضل دختر مأمون به امام جواد علیه السلام آگاه بود، با همکارى جعفر پسر مأمون و برادر ام فضل و از راه حیله و نیرنگ، زمینه اى فراهم ساخت که ام فضل را تحریک و به قتل امام جواد وادار نماید. معتصم یا جعفر در آخرین روزهای ذی القعده سال ۲۲۰ قمری، سمى را در انگور رازقى تزریق کردند[۴۳] و براى ام فضل فرستادند و او نیز آنرا در کاسه اى گذاشت و جلو همسر جوانش حضرت جواد علیه السلام نهاد. زمانیکه حضرت جواد علیه السلام از آن انگور میل فرمودند، طولى نکشید که آن حضرت آثار زهر را احساس فرمودند و کم کم درد شدید برایشان عارض گردید و به سختى ایشان را رنجور ساخت. در آن حال آن زن نابکار پشیمان شده و گریه مى کرد. حضرت جواد علیه السلام فرمودند: اکنون که مرا کشتى، این گریه ات دیگر براى چیست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستى گرفتار مى شوى که قابل جبران نباشد و به دردى مبتلا مى شوى که درمان ندارد و به بلائى گرفتار مى شوى که پوشیده نماند.
امام جواد علیه السلام بر اثر شدت زهر، در ۲۵ سالگی در آخرین روز ماه ذی القعده همان سال، غریبانه و مظلومانه در بغداد به شهادت رسید.[۴۴] آن حضرت را پس از شهادتشان در مقبره قریش بغداد و پشت قبر مطهر جد مظلومش امام موسى بن جعفر (علیه السلام) -که هم اکنون معروف به کاظمین است- به خاک سپردند.