زندگی پیامبر اسلام

قصه معراج

پیامبر(صلی علیه و آله) در سفر آسمانی خود چه دید و چه شنید؟ آیا می خواهیدحضرت علی(علیه السلام) را بیشتردوست بدارید؟
بازدید : 466
زمان تقریبی مطالعه : 127 دقیقه
تاریخ : 08 فروردین 1403
قصه معراج

قصه معراج

مشخصات کتاب

سرشناسه : خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

عنوان و نام پدیدآور : قصه معراج/ مهدی خدامیان آرانی.

موضوع : معراج -- داستان

رده بندی کنگره : BP221/5/خ4ق6 1387

رده بندی دیویی : 297/43

شماره کتابشناسی ملی : 1607849

ص: 1

اشاره

ص: 2

قصه معراج

مهدی خدامیان آرانی

 

مقدمه

بسم اللّه الرحمن الرحیم

برای تو می نویسم !

به راستی که نوشتن برای تو افتخار من است.

ای که عشق حضرت علی(علیه السلام) به سینه ات داری !

و چون نام زیبایش را می شنوی، اشک شوق در چشم هایت حلقه می زند.

من می خواهم تو را به سفری آسمانی ببرم.

آیا با من می آیی؟

من و تو می خواهیم به همراه پیامبر به آسمان ها برویم و ببینیم که در آن بالا، چه خبرهایی بوده است؟

حتما سؤل می کنی که چگونه؟

با خواندن این کتاب، می توانی از همه آنچه در سفر معراج پیامبر روی داده است با خبر شوی !

من با مراجعه به احادیث اهل بیت(علیه السلام)، این سفر را برایت به تصویر می کشم.

امیدوارم که این کتاب برایت مفید باشد.

این کتاب را به مادر مهربان خود، اهدا می کنم چرا که مهر او، معراج دل من است.

مهدی خدّامیان آرانی

قم، شهریور 1386

 

آغاز سفر معراج

از خیلی ها سوال کرده ام که درباره معراج پیامبر چه می دانید؟

و این چنین جواب شنیده ام: «پیامبر از مکه به بیت المقدس رفت و از آنجا به آسمان ها سفر کرد و سپس به مکه بازگشت».

اما در این سفر، جریان های زیادی برای پیامبر پیش آمد که بسیار شنیدنی و جالب است.

حتما شنیده ای که امام صادق(علیه السلام)، اعتقاد داشتن به معراج پیامبر را از نشانه های شیعه می داند.(1)

آری، پیامبر ما با جسم خود (و نه در خواب و خیال)، به آسمان ها سفر کرد.

اگر ما بخواهیم همراه پیامبر در این سفر باشیم باید خودمان را به آن حضرت برسانیم.

این سفر بعد از نماز عشاء شروع شده و تا صبح به طول خواهد انجامید.(2)

ص: 7


1- 1. الإمام الصادق علیه السلام: «لیس من شیعتنا من أنکر أربعة أشیاء : المعراج، والمساءلة فی القبر، وخلق الجنّة والنار، والشفاعة»: صفات الشیعة ص 50، الفصول المهمّة ج 1 ص 363، بحار الأنوار ج 8 ص 197، ج 18 ص 312.
2- 2. الإمام الصادق علیه السلام: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم صلّی العشاء الآخرة ، وصلّی الفجر فی اللیلة التی أسری به بمکّة»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 279، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 133، بحار الأنوار ج 18 ص 385.

پس بیا خودمان را به شهر مکه برسانیم.

کنار خانه خدا !

داخل «حجر اسماعیل» را نگاه کن !

مولا و آقای خود را شناختی !

او پیامبر توست که امشب قرار است به مهمانی بزرگ خدا برود.(1)

نگاه کن !

این جبرئیل است که از آسمان به سوی زمین می آید.

او تنها نیامده است، دو فرشته دیگر هم همراه او هستند !

آنها میکائیل و اسرافیل هستند.(2)

جبرئیل آمده است تا پیامبر را به «معراج» ببرد.

خداوند می خواهد تا همه اهل آسمان ها به فیض دیدن رسول خدا برسند.

او می خواهد تا فرشتگانی که در آسمان ها هستند از برکت وجود پیامبر استفاده کنند.(3)

آری، فرشتگان مدت ها است که در انتظار چنین شبی بوده اند.

شبی که عزیزترین پیامبر خدا به آسمان ها می آید.

جبرئیل، «بُراق» را می آورد.

حتما می گویی «بُراق» چیست؟

براق، مرکبی بهشتی است که خدا برای پیامبر آماده نموده تا پیامبر ما بر آن سوار شود و سفر خود را آغاز کند.

من نمی دانم در وصف این براق چه بگویم؟

ص: 8


1- 3. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «کنت قائماً نائماً فی الحجر إذ أتانی جبرئیل فحرّکنی تحریکاً لطیفاً ، ثمّ قال لی: عفا اللّه عنک یا محمّد، قم وارکب...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.
2- 4. الإمام الصادق علیه السلام: «جاء جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل بالبراق إلی رسول اللّه...»: تفسیر القمّی ص 3، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 67، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100، بحار الأنوار ج 18 ص 319.
3- 5. قلت للإمام الکاظم: لأیّ علّة عرج اللّه بنبیّه إلی السماء ومنها إلی سدرة المنتهی ، ومنها إلی حجب النور وخاطبه وناجاه هناک ، واللّه لا یوصف بمکان؟ فقال علیه السلام: «إنّ اللّه لا یوصف بمکان ، ولا یجری علیه زمان ، ولکنّه عزّ وجلّ أراد أن یشرّف به ملائکته وسکّان سماواته ، ویکرمهم بمشاهدته، ویریه من عجائب عظمته ما یخبر به بعد هبوطه ، ولیس ذلک علی ما یقوله المشبّهون ، سبحان اللّه وتعالی عمّا یصفون»: التوحید للصدوق ص 175، علل الشرائع ج 1 ص 132، بحار الأنوار ج 3 ص 315، ج 18 ص 348، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 99، نور البراهین ج 1 ص 43.

اگر اجازه بدهی سخن خود رسول خدا را برایت نقل کنم که فرمود: «خدا براق را برایم آماده ساخت که از دنیا و آنچه در دنیا می باشد، بهتر است».(1)

و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل !

بُراق، همچون اسب بهشتی، دو بال دارد و با سرعت برق پرواز می کند و می تواند تمام دنیا را در یک چشم به هم زدن بپیماید.(2)

براق، بسیار نورانی است و خداوند او را به انواع جواهرات بهشتی، زینت نموده است.(3)

او مرکب مخصوص حضرت محمد است و تا به حال هیچ کسی بر آن، سوار نشده است.(4)

گوش کن !

براق، با پیامبر سخن می گوید: «ای پیامبر به من قول بده که روز قیامت، مرکبی جز من نداشته باشی».(5)

و پیامبر به او قول می دهد که روز قیامت هم "براق"، مرکب او باشد.

و آن گاه سفر آغاز می گردد...

آن جا را نگاه کن !

آن زن آرایش کرده، این جا چه می کند؟

او برای چه جلو راه پیامبر آمده است؟

گوش کن !

او چه می گوید؟ «ای محمد ! به من نگاه کن، تا با تو سخن بگویم ».

ص: 9


1- 6. قال رسول للّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فقد سخّر لی البراق وهو خیر من الدنیا بحذافیرها...»: الاحتجاج ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291، ج 16 ص 329، ج 18 ص 316.
2- 7. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ اللّه سخّر لی البراق وهی دابّة من دواب الجنّة لیست بالطویل ولا بالقصیر ، فلو أنّ اللّه أذن لها لجالت الدنیا والآخرة فی جریة واحدة...»: مسند زید بن علی علیه السلام ص 497، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 35، بحار الأنوار ج 18 ص 316، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100. وقال ابن درید: «إنّ اشتقاق البراق من البرق لسرعته...»: عمدة القاری ج 15 ص 126، الدیباج علی مسلم ج 1 ص 194، شرح أُصول الکافی ج 12 ص524.
3- 8. رسول اللّه: «... لها شعاع مثل شعاع الشمس»: الخصال ص 203، روضة الواعظین ص 108، بحار الأنوار ج 18 ص 316، تاریخ بغداد ج 11 ص 114، تاریخ مدینة دمشق ج 42 ص 326، فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام لابن عقدة ص 16. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مکلّلان بالدرّ والجوهر والیاقوت...»: الاحتجاج ج 1 ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291.
4- 9. الإمام الصادق علیه السلام: «قال لها جبرئیل: فما رکبک نبیّ قبله...»: تفسیر القمّی ص 3، بحار الأنوار ج 18 ص 319، التفسیر الصافی ج 3 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103.
5- 10. إنّ البراق لم یکن یسکن لرکوب رسول اللّه إلاّ بعد شرطه أن یکون مرکوبه یوم القیامة: الخرائج والجرائح ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 379.

اما پیامبر به او توجهی نمی کند.

آیا شما می دانید آن زن کیست؟

آیا می خواهید نام او را برای شما بگویم؟

نام او «دنیا» است.(1)

اما چرا پیامبر جواب او را نداد؟

اگر پیامبر امشب با «دنیا» سخن می گفت، تمام أمّت او، عاشق دنیا می شدند و همواره دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند.(2)

پیامبر به سفر خویش ادامه می دهد...

صدای ترسناکی به گوش می رسد !

این صدای چیست؟

جبرئیل این چنین پاسخ می دهد: «هفتاد سال قبل سنگ بزرگی، به داخل جهنم انداخته شد و اکنون آن سنگ به قعر جهنم رسید و این صدا، صدای برخورد آن سنگ با قعرِ جهنم بود».(3)

خدایا از شرّ آتش جهنم به تو پناه می بریم.

سفر ادامه پیدا می کند تا اینکه جبرئیل به براق دستور می دهد که توقف کند و جبرئیل با پیامبر سخن می گوید: «پیاده شو و نماز به جا بیاور ! اینجا سرزمین پاکی است که بعدا به آن مهاجرت خواهی کرد. اینجا مدینه است ».(4)

و پیامبر از براق پیاده می شود و نماز می خواند.

حتما می دانی که پیامبر در شهر مکه زندگی می کند و هنوز به «یثرب» هجرت نکرده است.

ص: 10


1- 11. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: « استقبلتنی امرأة کاشفة عن ذراعیها علیها من کلّ زینة الدنیا فقالت: یا محمّد ، انظرنی حتّی أکلّمک...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.
2- 12. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ولو کلّمتها لاختارت أُمّتک الدنیا علی الآخرة»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.
3- 13. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «هذه صخرة قذفتها عن شفیر جهنّم منذ سبعین عاماً ، فهذا حین استقرّت»: التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.
4- 14. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال: انزل فصلّ، فنزلت وصلّیت ، فقال لی: تدری أین صلّیت، فقلت: لا، فقال: صلّیت بطیبة وإلیها مهاجرک...» تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

اما این سرزمین آنقدر مقام و منزلت دارد که پیامبر، امشب اینجا نماز می خواند.

بی جهت نیست که تو هم چون پا بر سرزمین مدینه می گذاری دلت بی قرار می شود !

و واقعاً چه جای دنیا را با مدینه عوض می کنی !

سفر ادامه پیدا می کند...

بعد از مدتی جبرئیل می گوید: «ای رسول خدا ! آیا می دانی اکنون کجا هستی؟ الآن مقابل مسجد کوفه هستی».(1)

جبرئیل محل مسجد کوفه را نشان پیامبر می دهد و می گوید: «اینجا جائی است که حضرت آدم و همه پیامبران، در آن نماز خوانده اند».(2)

و پیامبر نیز در اینجا نماز می خواند.(3)

تو خوب می دانی که اینجا یک بیابان است.

هنوز شهر کوفه بنا نشده است و اثری هم از مسجد نیست !

اما اینجا مکان مقدسی است که بعدها در آن مسجد کوفه بنا خواهد شد.

مسجدی که اگر در آن نماز واجب خویش را بخوانی خدا ثواب حج واجب به تو می دهد و اگر نماز مستحب بخوانی ثواب عمره خواهی داشت.(4)

ص: 11


1- 15. الإمام الصادق علیه السلام: «... أتدری أین أنت یا رسول اللّه؟ الساعة أنت مقابل مسجد کوفان...»: المحاسن ج 1 ص 56، الکافی ج 3 ص 491، تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، مستدرک الوسائل ج 3 ص 406، المزار للمفید ص 8، المزار لابن المشهدی ص 123.
2- 16. الإمام الصادق علیه السلام: «یا محمّد ، هذا مسجد أبیک آدم ومصلّی الأنبیاء ، فانزل فصلِّ فیه ، فنزل فصلّی فیه»: الکافی ج 8 ص 281، بحار الأنوار ج 11 ص 333، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 532، تفسیر العیّاشی ج 2 ص 146، تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 278.
3- 17. الإمام الصادق علیه السلام: «فاستأذن اللّه عزّ وجلّ فأذن له...»: تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، بحار الأنوار ج 80 ص 372، ج 97 ص 398.
4- 18. الإمام الصادق علیه السلام: «فإنّ الصلاة المکتوبة فیه حجّة مبرورة ، والنافلة عمرة مبرورة»: الکافی ج 3 ص 491، وسائل الشیعة ج 5 ص 261، الغارات ج 2 ص 802، فضل الکوفة ومساجدها ص 29.

اینجا بیت المقدس است

سفر ادامه پیدا می کند و پیامبر به «مسجد الأقْصی» نزدیک می شود.

مسجد الاقصی، یا بیت المقدس، قبله گاه اول مسلمانان !

آری، اول پیامبر باید به مسجد الاقصی برود و از آنجا به سوی آسمان ها پرواز کند.

چرا خداوند پیامبر را از مکه مستقیم به آسمان ها نمی برد؟

برای اینکه خداوند در این مسجد برای پیامبر برنامه ویژه ای دارد.

آیا می دانید این برنامه چیست؟

خداوند روح همه پیامبران خود را در این مسجد، جمع کرده است.(1)

چه اجتماع با شکوهی شده است و در مسجد جای سوزن انداختن نیست.(2)

پیامبر سؤال می کند: «او کیست که به استقبال من می آید؟».

ص: 12


1- 19. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فوافی أربعة آلاف وأربعمئة نبیّ وأربعة عشر نبیّاً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 317، الإمام الباقر علیه السلام: «... فجمع ما شاء اللّه من أنبیائه ببیت المقدس»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84؛ الإمام الباقر علیه السلام: «حشر اللّه الأوّلین والآخرین من النبیّین والمرسلین...»: الکافی ج 8 ص 121، الاحتجاج ج 2 ص 6، تفسیر القمّی ج 1 ص 233.
2- 20. رسول اللّه علیه السلام: «فأدخلنی المسجد فخرق بی الصفوف والمسجد غاصّ بأهله...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

جبرئیل می گوید: «او پدر شما، حضرت ابراهیم(علیه السلام) است».(1)

پیامبر به او سلام می کند.

گوش کن !

آیا این صدا را می شنوی: «ای محمد، جلو برو».(2)

و آرام آرام، صف ها را می شکافد و جلو می رود.

آیا صدای اذان را می شنوی؟

این جبرئیل است که به امر خدا، اذان می گوید.

اذان تمام می شود.

و آنگاه جبرئیل می گوید: «ای محمد ! در محراب بایست و نماز را اقامه کن ».

نماز بر پا می شود.

و فرشتگان نگاه می کنند که همه انبیاء، پشت سر پیامبر ما صف بسته اند.

آری، یک روز فرشتگان بر حضرت آدم(علیه السلام) سجده کردند، امروز حضرت آدم(علیه السلام) هم به حضرت محمد اقتداء کرده است.

امشب، حضرت محمد، امام جماعت همه انبیاء شده است.(3)

نماز تمام می شود.

این سخن خداست که به گوش پیامبر می رسد: «ای محمد ! از آنان سؤل کن که به چه چیزی مبعوث شده اند؟».

ص: 13


1- 21. الإمام الباقر علیه السلام: «فاستقبل شیخاً فقال: هذا أبوک إبراهیم...»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 378.
2- 22. رسول اللّه علیه السلام: «... فإذا بنداء من فوقی: تقدّم یا محمّد...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.
3- 23. رسول اللّه علیه السلام: «فقدّمنی جبرئیل فصلّیت بهم...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

و حضرت محمد از جا بر می خیزد و خطاب به پیامبران می کند: «شما به چه چیزی مبعوث شدید؟».

و آنان جواب می دهند: «ما به خداپرستی و نبوت تو و ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)، مبعوث شدیم».(1)

پیامبر از راه دوری آمده است.

برای همین برای پیامبر، نوشیدنی می آورند آب و شیر و...

پیامبر شیر را انتخاب می کند.(2)

نگاه کن !

آن فرشته را می گویم که به سوی پیامبر می آید.

او خدمت پیامبر می رسد !

سلام می کند و در حالی که کلیدهای همه گنج های دنیا را به پیامبر عرضه می کند، می گوید: «خداوند به من مأموریت داده است تا این کلیدها را به شما بدهم و شما می توانید آن را قبول نموده و یا آن را رد کنید».

اما پیامبر آن کلیدها را قبول نمی کند، زیرا او می خواهد پیامبری باشد که چون بندگان زندگی کند.(3)

در این میان چشم پیامبر به صخره ای در بیت المقدس می افتد.

و بر روی آن نوشته ای می بیند.

به نظر شما آن بر روی آن صخره چه چیزی نوشته شده است؟

این جملات را با دقت بخوان: «لا الهَ إلاّ اللّه، وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، أیَّدْتُهُ بِوزیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ.(4)

ص: 14


1- 24. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أُسری بی فی لیلة المعراج... فأوحی اللّه تعالی إلیّ: سلهم یا محمّد ماذا بُعثتم، فقالوا: بُعثنا علی شهادة أن لا إله إلاّ اللّه ، وعلی الإقرار بنبوّتک ، والولایة لعلیّ بن أبی طالب»: ینابیع المودّة ج 2 ص 246، شواهد التنزیل ج 2 ص، غایة المرام ج 3 ص 55، بحار الأنوار ج 36 ص 155.
2- 25. الإمام الصادق علیه السلام: «... فأخذت اللبن وشربت منه ، فقال لی جبرئیل: هدیت وهدیت أُمّتک»: بحار الأنوار ج 18 ص 320، التفسیر الصافی ج 3 ص 168، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104. رسول اللّه: «فأخذت اللبن ، فقال جبریل الحمد للّه الذی هداک للفطرة»: مسند أحمد ج 2 ص 512، سنن الدارمی ج 2 ص 110، صحیح البخاری ج 5 ص 224، صحیح مسلم ج 6 ص 104، سنن النسائی ج 8 ص 312، السنن الکبری ج 8 ص 286، الکامل لابن الأثیر ج 2 ص 52، فتح الباری لابن حجر ج 7 ص 168، عمدة القاری ج 18 ص 29، المعجم الأوسط ج 8 ص 328، مسند الشامیین ج 4 ص 129، الأذکار النوویة ص 113، تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 244.
3- 26. «هبط مع جبرئیل ملک لم یطأ الأرض قطّ، معه مفاتیح خزائن الأرض ، فقال: یا محمّد إنّ ربّک یقرئک السلام ویقول: هذه مفاتیح خزائن الأرض ، فإن شئت فکن نبیّاً عبداً، وإن شئت نبیّاً ملکاً، فأشار إلیه جبرئیل أن تواضع یا محمّد ، فقال: بل أکون نبیّاً عبداً»: الأمالی للصدوق ص 535، روضة الواعظین ص 57، مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 154، تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 458. «عرض علی مفاتیح خزائن الأرض ، فاستفتیت أخی جبرئیل بذلک فأشار إلیّ بالتواضع»: المبسوط للسرخسی.
4- 27. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا بلغت بیت المقدس فی معارجی إلی السماء ، وجدت علی صخرتها: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه، أیّدته بوزیره ، ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال: علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، فلمّا انتهیت إلی السدرة المنتهی وجدت مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه، أنا وحدی ، ومحمّد صفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال علیّ بن أبی طالب علیه السلام، فلمّا جاوزت السدرة وانتهیت إلی عرش ربّ العالمین ، وجدت مکتوباً علی قائمة من قوائم العرش: «لا إله إلاّ اللّه أنا وحدی، محمّد حبیبی وصفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره وأخیه ونصرته به»: الأمالی للطوسی ص 643، مدینة المعاجز ج 1 ص 88، بحار الأنوار ج 18 ص 389.

خدائی جز اللّه نیست، محمد رسول خداست و من او را به وسیله وزیرش یاری کردم».

و تو خود می دانی که منظور از وزیر پیامبر در این جا چه کسی می باشد.

آری، او علی بن أبی طالب(علیه السلام) است.

ص: 15

سفر در هفت آسمان

پیامبر از مکه تا بیت المقدس را با «براق» آمده است اما اکنون که می خواهد به آسمان ها عروج کند خدا مَحْمل و کجاوه ای از نور را برای پیامبر می فرستد تا آن حضرت بر آن سوار شود و سفر خود را ادامه دهد.

این مَحْمل نورانی را نگاه کن که به چهل رنگ مختلف می باشد، رنگ های زرد و قرمز و سفید و... (1)

آیا زینت ها و جواهرات بهشتی را بر روی این مَحْمل می بینی؟

سفر به سوی آسمان اول آغاز می شود.

چرا همه فرشتگان این آسمان به سجده افتاده اند؟

صدای آنان را می شنوی؟ «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنا وَ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ، این نور چقدر به نور خدای ما شباهت دارد ».

این سخن فرشتگان آسمان اول است.

ص: 16


1- 28.الإمام الصادق علیه السلام: «... أنزل اللّه العزیز الجبّار علیه محملاً من نور فیه أربعون نوعاً من أنواع النور ، کانت محدقة حول العرش - عرشه تبارک وتعالی - تغشی أبصار الناظرین. أمّا واحد منها فأصفر ، فمن أجل ذلک أصفرّت الصفرة، وواحد منها أحمر ، فمن أجل ذلک احمرّت الحمرة ، وواحد منها أبیض ، فمن أجل ذلک ابیضّ البیاض ، والباقی علی عدد سائر ما خلق اللّه من الأنوار والألوان ، فی ذلک المحمل حلق وسلاسل من فضّة ، فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا...»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، غایة المرام ج 6 ص 326.

جبرئیل فریاد می زند: «اللّه اکبر، اللّه اکبر ».

اینجاست که همه فرشتگان، سکوت اختیار می کنند...

فرشتگان که متوجّه شدند حضرت محمد، مهمان آنان شده است، غرق شادی می شوند و گروه گروه نزد پیامبر می آیند و گرد او حلقه می زنند.

و همه آنها به پیامبر خوش آمد می گویند.(1)

آنان مشغول گفتگو با پیامبر می شوند.

من گوش می کنم تا سخن آنها را با پیامبر بشنوم: «سلام ما را به برادرت برسان ».

آیا می دانی منظور فرشتگان چیست؟

آری، آنها در مورد حضرت علی(علیه السلام) سخن می گویند.

پیامبر از فرشتگان سؤل می کند: «مگر شما او را می شناسید؟»

و آنان جواب می دهند: «ما چگونه او را نشناسیم در حالی که خداوند در مورد شما و او از ما پیمان گرفته است؟

ما چگونه او را نشناسیم در حالی که ما همواره، بر شما و او صلوات و درود می فرستیم؟».(2)

پیامبر به سفر خود در آسمان اول ادامه می دهد.

آن فرشته را نگاه کن !

او چرا این قدر عصبانی به نظر می رسد؟

ص: 17


1- 29. الإمام الصادق علیه السلام: «... وتلقّتنی الملائکة حتّی دخلت السماء الدنیا ، فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 321، التفسیر الصافی ج 3 ص 169.
2- 30. الإمام الصادق علیه السلام: «... فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا، فنظرت الملائکة إلی أطراف السماء ، ثمّ خرّت سجّداً ، فقالت: سبّوح قدّوس ربّنا وربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، فسکتت الملائکة وفُتحت أبواب السماء ، واجتمعت الملائکة ، ثمّ جاءت فسلّمت علی النبی صلی الله علیه و آله وسلم أفواجاً ، ثمّ قالت: یا محمّد کیف أخوک؟ قال: بخیر ، قالت: فإن أدرکته، فاقرأه منّا السلام ، فقال النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم: أتعرفونه؟ فقالوا: کیف لم نعرفه وقد أخذ اللّه عزّ وجلّ میثاقک ومیثاقه منّا؟ وإنّا لنصلّی علیک وعلیه»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 115، بحار الأنوار ج 18 354، ج 79 ص 237.

همه فرشتگان چون پیامبر را دیدند با روی خوش از پیامبر استقبال کردند اما این فرشته چرا تبسّم نمی کند؟

من که خیلی ترسیدم، شما چطور؟

جبرئیل به پیامبر می گوید: «ما فرشتگان، همه از این فرشته می ترسیم».

به راستی او کیست که همه از او می ترسند؟

خود جبرئیل او را معرفی می کند.

این فرشته، «مالک» است، نگهبان جهنم !

از آن لحظه ای که خدا او را خلق نموده هرگز خنده نکرده است.

اگر قرار بود او یک بار لبخند بزند حتما به روی پیامبر ما لبخند می زد.

خدا این فرشته را این گونه خلق کرده است که هرگز نمی تواند بخندد.

پیامبر بر او سلام می کند.

و او جواب پیامبر را می دهد و به او بشارت می دهد که او از اهل بهشت است.(1)

پیامبر رو به جبرئیل می کند و می فرماید: «آیا از او نمی خواهی تا جهنم را نشان من بدهد؟».

پس جبرئیل به مالک می گوید: «ای مالک ! جهنم را نشان محمد بده».

پس نگهبان جهنم، پرده از جهنم برمی دارد و یک در از درهای آن را باز می کند.

ص: 18


1- 31. الإمام الباقر علیه السلام: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حیث أسری به، لم یمرّ بخلق من خلق اللّه إلاّ رأی منه ما یحبّ من البشر واللطف والسرور به ، حتّی مرّ بخلقٍ من خلق اللّه ، فلم یلتفت إلیه ولم یقل له شیئاً ، فوجده قاطباً عابساً ، فقال: یا جبرئیل ما مررت بخلقٍ من خلق اللّه إلاّ رأیت البشر واللطف والسرور منه ، إلاّ هذا ، فمن هذا؟ قال: هذا مالک خازن النار، وهکذا خلقه ربّه ، قال: فإنّی أحبّ أن تطلب إلیه أن یرینی النار . فقال له جبرئیل علیه السلام: إنّ هذا محمّد رسول اللّه وقد سألنی أن أطلب إلیک أن تریه النار، قال: فأخرج له عنقاً منها فرآها، فلمّا أبصرها لم یکن ضاحکاً حتّی قبضه اللّه عزّ وجلّ»: الأمالی للصدوق 696، بحار الأنوار ج 8 ص 284. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً ، حتّی لقینی ملک من الملائکة لم أرَ أعظم خلقاً منه ، کریه المنظر ، ظاهر الغضب ، فقال لی مثلما قالوا من الدعاء ، إلاّ أنّه لم یضحک ، ولم أر فیه من الاستبشار ما رأیت ممّن ضحک من الملائکة ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فإنّی قد فزعت منه، فقال: یجوز أن تفزع منه ، وکلّنا نفزع منه ، إنّ هذا مالک خازن النار ، لم یضحک قطّ ، ولم یزل منذ ولاّه اللّه جهنّم یزداد کلّ یوم غضباً وغیظاً علی أعداء اللّه وأهل معصیته ، فینتقم اللّه به منهم ، ولو ضحک إلی أحد، کان قبلک أو کان ضاحکاً إلی أحد بعدک لضحک إلیک ، ولکنّه لا یضحک ، فسلّمت علیه فردّ السلام علیّ ، وبشّرنی بالجنّة...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 321.

پس آتش شعله می کشد...

و پیامبر جهنم را می بیند.

خدا رحم کند !

آنان کیستند که زبان خود را قیچی می کنند؟

اینان سخنورانی هستند که خود به گفته هایشان عمل نمی کردند.(1)

آنان کیستند که با ناخن، صورت خود را می خراشند !

اینان کسانی هستند که غیبت مردم می کردند.(2)

آن زنان چرا بر گیسوان خویش آویزان شده اند؟

این جزای آنانی است که موی خود را نشان نامحرم می دادند.(3)

و پیامبر افراد دیگری را در حال عذاب می بیند...

اکنون نگهبان جهنم دستور می دهد تا دربِ جهنم بسته شود.

و جبرئیل خطاب به پیامبر می کند و می گوید: «اگر أمّت تو همه محبت حضرت علی(علیه السلام) را داشتند، خدا جهنم را خلق نمی کرد».(4)

آیا آن فرشته را می بینی که لوحی از نور به دست دارد؟

روی آن لوح، اسم های زیادی نوشته شده است.

چرا او یک لحظه هم، نگاه خویش را از این لوح بر نمی دارد؟

به راستی او کیست که چنین دقیق به وظیفه خود مشغول است؟

جبرئیل او را معرفی می کند.

این فرشته که می بینی عزرائیل است !

و پیامبر نزدیک او می رود.

ص: 19


1- 32. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی علی قوم تُقرض شفاهم بمقاریض من نار، قلت: ما هؤلاء؟ قال: هؤلاء خطباء أُمّتک من أهل الدنیا ، کانوا یأمرون الناس بالبرّ وینسون أنفسهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 180، مجمع الزوائد ج 7 ص 276، مسند ابن المبارک ص 22، مسند أبی یعلی ج 7 ص 69، تفسیر السمرقندی ج 1 ص 76، تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 89، الدرّ المنثور ج 1 ص 64، تفسیر البغوی ج 1 ص 68.
2- 33. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی فرأیت قوماً یخمشون وجوههم بأظافیرهم، فسألت جبرئیل عنهم فقال: هم الذین یغتابون الناس...»: شرح نهج البلاغة ج 9 ص 60. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا عرج بی ربّی مررت بقومٍ لهم أظفار من نحاس یخمشون وجوههم وصدورهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 224، الجامع الصغیر ج 2 ص 421، کنز العمّال ج 3 ص 587، فیض القدیر ج 3 ص 587، تفسیر القرطبی ج 16 ص 336، جامع السعادات ج 2 ص 233.
3- 34. أمیر المؤنین علیه السلام: «دخلت أنا وفاطمة علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، فوجدته یبکی بکاءً شدیداً، فقلت: فداک أبی وأُمّی یا رسول اللّه ، ما الذی أبکاک؟ فقال: یا علی ، لیلة أُسری بی إلی السماء رأیت نساءً من أُمّتی فی عذاب شدید، فأنکرت شأنهنّ ، فبکیت لمّا رأیت من شدّة عذابهنّ ، رأیت امرأةً معلّقة بشعرها یغلی دماغ رأسها ، ورأیت امرأة معلّقة بلسانها والحمیم یصبّ فی حلقها، ورأیت امرأة معلّقة بثدییها ، ورأیت امرأة تأکل لحم جسدها ، والنار توقد من تحتها ، ورأیت امرأة قد شدّ رجلاها إلی یدیها وقد سلّط علیها الحیات والعقارب ، ورأیت امرأة صمّاء عمیاء خرساء فی تابوت من نار ، یخرج دماغ رأسها من منخرها ، وبدنها متقطّع من الجذام والبرص ، ورأیت امرأة معلّقة برجلیها فی تنّور من نار، ورأیت امرأة تُقطّع لحم جسدها من مقدّمها ومؤّرها بمقاریض من نار، ورأیت امرأة تُحرق وجهها ویداها وهی تأکل أمعاءها، ورأیت امرأة رأسها رأس خنزیر ، وبدنها بدن الحمار ، وعلیها ألف ألف لون من العذاب ، ورأیت امرأة علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها والملائکة یضربون رأسها وبدنها بمقامع من نار. فقالت فاطمة: حبیبی وقرّة عینی ، اخبرنی ما کان عملهنّ وسیرتهنّ حتّی وضع اللّه علیهنّ هذا العذاب ؟ فقال: یا بنتی، أمّا المعلّقة بشعرها فإنّها کانت لا تغطّی شعرها من الرجال ، وأمّا المعلّقة بلسانها فإنّها کانت تؤی زوجها ، وأمّا المعلّقة بثدییها فإنّها کانت تمتنع من فراش زوجها ، وأمّا المعلّقة برجلیها فإنّها کانت تخرج من بیتها بغیر إذن زوجها ، وأمّا التی کانت تأکل لحم جسدها فإنّها کانت تزیّن بدنها للناس ، وأمّا التی شُدّ یداها إلی رجلیها وسُلّط علیها الحیات والعقارب فإنّها کانت قذرة الوضوء قذرة الثیاب ، وکانت لا تغتسل من الجنابة والحیض ، ولا تتنظّف ، وکانت تستهین بالصلاة ، وأمّا العمیاء الصمّاء الخرساء فإنّها کانت تلد من الزنا فتعلّقه فی عنق زوجها ، وأمّا التی کان یُقرض لحمها بالمقاریض فإنّها کانت تعرض نفسها علی الرجال ، وأمّا التی کان یُحرق وجهها وبدنها وهی تأکل أمعاءها فإنّها کانت قوّادة ، وأمّا التی کان رأسها رأس خنزیر وبدنها بدن الحمار فإنّها کانت نمّامة کذّابة ، وأمّا التی کانت علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها فإنّها کانت قینة نوّاحة حاسدة...»: عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 14، وسائل الشیعة ج 20 ص 213، بحار الأنوار ج 8 ص 309.
4- 35. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أُسری بی إلی السماء... لقینی جبرئیل فی محفل من الملائکة فقال: لو اجتمعت أُمّتک علی حبّ علی ما خلق اللّه النار»: نوادر المعجزات ص 75، الأمالی للطوسی ص 642، بحار الأنوار ج 18 ص 388.

عزرائیل به پیامبر خوش آمد گفته و عرضه می دارد: «من تمام خیر را در أمّت تو می بینم ».

و اینجاست که پیامبر شکر خدا را می نماید.

آنگاه پیامبر از چگونگی کار او می پرسد. او می گوید: «از آن روزی که خدا مرا مسئول قبض روح انسان ها قرار داده است، همه دنیا پیش من مانند سکه ای است که در دست گرفته باشی و هر طور که بخواهی آن را می چرخانی ! هیچ خانه ای نیست مگر اینکه من هر روز، پنج بار، به آن سر می زنم ! و اگر عده ای بر مرده ای گریه کنند من در میان آنها حاضر می شوم و به آنان می گویم:

«گریه نکنید، که من به سوی شما باز می گردم».(1)

پیامبر در آسمان اول به سفر خود ادامه می دهد...

اکنون پیامبر به فرشتگانی برخورد می کند که از ترس خدا اشک می ریزند.

آنان چنان در حال عبادت هستند که هرگز به بالا نگاه نمی کنند و با کسی سخن نمی گویند.

پیامبر به آنان سلام می کند.

آنان در حالی که مشغول عبادتند با اشاره، جواب سلام پیامبر را می دهند.

جبرئیل به آنان رو می کند و می گوید: «این محمد پیامبر رحمت است، آیا با او سخن نمی گویید؟»

آنان چون صدای جبرئیل را می شنوند می فهمند که مهمانی بس عزیز دارند.

پس سرهای خود را بالا می گیرند و با پیامبر سخن می گویند و او و امّت او را

ص: 20


1- 36. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ مررت بملک من الملائکة جالس علی مجلس ، وإذا جمیع الدنیا بین رکبتیه ، وإذا بیده لوح من نور ، سطر مکتوب فیه کتاب ینظر فیه لا یلتفت یمیناً ولا شمالاً مقبلاً علیه کهیئة الحزین ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فقال: هذا ملک الموت ، دائب فی قبض الأرواح ، فقلت: یا جبرئیل أدننی منه حتّی أکلّمه ، فأدنانی منه فسلّمت علیه ، وقال له جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة الذی أرسله اللّه إلی العباد ، فرحّب بی وحیّانی بالسلام وقال: أبشر یا محمّد ، فإنّی أری الخیر کلّه فی أُمّتک ، فقلت: الحمد للّه المنّان ذی النعم علی عباده ، ذلک من فضل ربّی ورحمته علیّ ، فقال جبرئیل: هو أشدّ الملائکة عملاً ، فقلت: أکل من مات أو هو میّت فیما بعد هذا یقبض روحه؟ فقال: نعم ، قلت: وتراهم حیث کانوا وتشهدهم بنفسک؟ فقال: نعم ، فقال ملک الموت: ما الدنیا کلّها عندی فیما سخّرها اللّه لی ومکّننی علیها إلاّ کالدرهم فی کفّ الرجل یقلّبه کیف یشاء ، وما من دار إلاّ وأنا أتصفّحه کلّ یوم خمس مرّات ، وأقول إذا بکی أهل المیّت علی میّتهم: لا تبکوا علیه ، فإنّ لی فیکم عودة وعودة حتّی لا یبقی منکم أحد...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 322.

به همه خوبی ها بشارت می دهند.(1)

آنجا را نگاه کن !

این پیرمرد کیست که بر روی صندلی خود نشسته است؟

دقت کن، چون به سمت راست خود نگاه می کند، خنده بر لب های او می نشیند !

و چون به سمت چپ خویش نگاه می کند اشک در چشمانش حلقه می زند !

به راستی او کیست؟

همین سؤل را پیامبر از جبرئیل می کند.

و جبرئیل جواب می دهد: «این حضرت آدم است، که چون سعادت یکی از فرزندان خویش را می بیند شاد می شود و می خندد.

و چون گمراهی یکی از آنان را مشاهده می کند غمگین می شود و گریه می کند».(2)

درهای آسمان دوم باز شده است...

خداوند چهل نور دیگر به مَحْمل پیامبر می افزاید.

در آسمان دوم هم چون فرشتگان، این محمل نورانی را می بینند به سجده می روند و می گویند: «این نور چقدر به نور خدای ما شبیه است».

و جبرئیل فریاد می زند: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ الا اللّه، أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ الاّ اللّه».

فرشتگان چون صدای جبرئیل را می شنوند او را می شناسند و به او می گویند: «همراه تو چه کسی است؟».

ص: 21


1- 37. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «قال: مررنا بملائکة من ملائکة اللّه عزّ وجلّ خلقهم اللّه کیف شاء ، ووضع وجوههم کیف شاء، لیس شیء من أطباق أجسادهم إلاّ وهو یسبّح اللّه ویحمده، من کلّ ناحیة بأصوات مختلفة ، أصواتهم مرتفعة بالتحمید والبکاء من خشیة اللّه ، فسألت جبرئیل عنهم ، فقال: کما تری خُلقوا ، إنّ الملک منهم إلی جنب صاحبه ما کلّمه قطّ ، ولا رفعوا رؤسهم إلی ما فوقها ، ولا خفضوها إلی ما تحتها خوفاً من اللّه وخشوعاً ، فسلّمت علیهم فردّوا علیّ إیماءً برؤسهم لا ینظرون إلیّ من الخشوع ، فقال لهم جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة ، أرسله اللّه إلی العباد رسولاً ونبیّاً ، وهو خاتم النبوّة وسیّدهم ، أفلا تکلّمونه؟ قال: فلمّا سمعوا ذلک من جبرئیل أقبلوا علیّ بالسلام ، وأکرمونی وبشّرونی بالخیر لی ولأُمّتی»: تفسیر القمّی ص 7، التفسیر الصافی ج 3 ص 171، بحار الأنوار ج 18 ص 324.
2- 38. «ثمّ مضی فمرّ علی شیخ قاعد علی کرسی إذا نظر عن یمینه ضحک وفرح ، وإذا نظر عن یساره حزن وبکی ، فقال: من هذا یا جبرئیل؟ قال: هذا أبوک آدم ، إذا رأی من یدخل الجنّة من ذرّیته ضحک وفرح ، وإذا رأی من یدخل النار من ذرّیته حزن وبکی»: الأمالی للصدوق 536، روضة الواعظین ص 58، بحار الأنوار ج 18 ص 335.

و جبرئیل به آنان خبر می دهد که پیامبر آخر الزمان به آسمان آنها آمده است.

پس فرشتگان به سوی پیامبر می شتابند و عرض سلام و ادب می کنند و از او می خواهند تا سلام آنها را به حضرت علی(علیه السلام) برساند.

پیامبر سؤل می کند: «مگر شما او را می شناسید؟».

و آنان جواب می دهند: «چگونه او را نشناسیم و حال آنکه خداوند در مورد او از ما پیمان گرفته است و ما هر روز پنج بار، به صورت شیعیان او، نگاه می کنیم».(1)

پیامبر می خواهد به سوی آسمان سوم حرکت کند.

چهل نور دیگر بر مَحْمل پیامبر اضافه می شود.

آری، مَحْملی با صد و بیست نور می آید...

ملائکه چون عظمت این نور را می بینند همگی به سجده می روند و همان کلام فرشتگان آسمان اول و دوم را تکرار می کنند که این نور چقدر به نور خدای ما شبیه است !

جبرئیل فریاد می زند: «أشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلا اللّه وَ أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه ».

و این چنین است که فرشتگان می فهمند که حضرت محمد آمده است !

پس همه به او خوش آمد می گویند: «خوش آمدی ای محمد ای خاتم پیامبران ».

و جملگی براو سلام می کنند و از او در مورد حضرت علی(علیه السلام) سؤل می کنند.

پیامبر از آنان می پرسد: «مگر شما علی(علیه السلام) رامی شناسید؟».

ص: 22


1- 39. الإمام الصادق علیه السلام: «... ثمّ زاده أربعین نوعاً من أنواع النور لا یشبه شیء منه ذلک النور الأوّل ، وزاده فی محمله حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج به إلی السماء الثانیة ، فلمّا قرب من باب السماء تنافرت الملائکة إلی أطراف السماء ، وخرّت سجدّاً وقالت: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فاجتمعت الملائکة ، وفتحت أبواب السماء ، وقالت: یا جبرئیل ، من هذا معک؟ فقال: هذا محمّد ، قالوا: وقد بُعث؟ قال: نعم ، قال رسول اللّه: فخرجوا إلیّ شبه المعانیق ، فسلّموا علیّ وقالوا: اقرأ أخاک السلام ، فقلت: هل تعرفونه؟ قالوا: نعم ، وکیف لا نعرفه وقد أخذ اللّه میثاقک ومیثاقه ومیثاق شیعته إلی یوم القیامة علینا؟ وإنّا لنتصفّح وجوه شیعته فی کلّ یوم خمساً، یعنون فی وقت کلّ صلاة»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، منتقی الجمان ج 2 ص 347، غایة المرام ج 6 ص 326.

آنان در جواب می گویند: «چگونه علی را نشناسیم در حالی که ما چون بر گرد «بیت المعمور» طواف می کنیم نام او و فرزندان و شیعیان او را می بینیم که بر آن خانه نوشته شده است».

آیا می دانی «بیت المعمور» کجاست؟

بیت المعمور، در آسمان چهارم قرار دارد و کعبه فرشتگان است و درست بالای کعبه قرار دارد و همواره فرشتگان دور آن طواف می کنند.(1)

آیا اسم من و تو هم بر بیت المعمور نوشته شده است؟

آری، فرشتگان هر سال، دور نام شیعیان، طواف می کنند !

ای امیر مؤمنان، جانم فدای تو باد که خدا چه مقامی به شیعیانت داده است !

پیامبر به سوی آسمان چهارم بالا می رود.

چهل نور دیگر بر مَحْمل پیامبر اضافه می شود.

و پیامبر به این آسمان وارد می شود.

تمام فرشتگان جمع می شوند و گرد پیامبر حلقه زده و سلام می کنند.

و همه، از حضرت علی(علیه السلام) جویا می شوند.

آنان به پیامبر خبر می دهند که هر روز جمعه، در کنار بیت المعمور، اسم حضرت علی(علیه السلام) و شیعیان او برای آنان خوانده می شود.

پیامبر را نگاه کن !

او با شنیدن این سخن به سجده شکر می رود.

آیا تو نمی خواهی سجده شکر کنی !

شکر اینکه نام تو نیز هر روز جمعه، برای این فرشتگان خوانده می شود !

پیامبر هنوز در سجده است !

ص: 23


1- 40. الإمام الصادق علیه السلام: «... لأنّها بحذاء بیت المعمور ، وهو مربّع»: علل الشرائع ج 2 ص 398، کتاب من لایحضره الفقیه ج 2 ص 191، بحار الأنوار ج 55 ص 5. الإمام السجّاد علیه السلام: «... وجعل لهم البیت المعمور الذی فی السماء الرابعة»: علل الشرائع ج 2 ص 407.

خطاب می رسد: «ای محمد ! سر خود را بالا بگیر و نگاه کن ».

و اکنون نگاه پیامبر به بیت المعمور می افتد.

خانه چهار گوش درست مثل کعبه !

و پیامبر بر گرد آن طواف می کند.(1)

و دوباره خطاب می رسد: «ای محمد ! دست خود را به سوی بالا بگیر ».

و پیامبر دست راست خود را بلند می کند و از عرش خدا، آبی نازل می شود و در دست او قرار می گیرد.

و اکنون پیامبر با این آب وضو می گیرد.(2)

گوش کن !

مثل اینکه صدای اذان می آید...

آری، این جبرئیل است که اذان می گوید.

فرشتگان همه، پشت سر رسول خدا صف می بندند و نماز بر پا می شود.(3)

بعد از نماز، پیامبر به سیر در آسمان چهارم می پردازد.

آنجا را نگاه کن !

آن فرشته را می بینی که بر تختی بزرگ نشسته است !

صد و چهل میلیون فرشته گوش به فرمان اویند !

نمی دانم چه می شود که حکمفرمایی این فرشته در چشم پیامبر بزرگ جلوه

ص: 24


1- 41. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا طفت بالبیت المعمور...»: الأمالی للطوسی ص 643، بحار الأنوار ج 18 ص 389.
2- 42. الإمام الصادق علیه السلام: «ثمّ قال ربّی عزّ وجلّ: یا محمّد ، مدّ یدک فیتلقّاک ما یسیل من ساق عرشی الأیمن ، فنزل الماء فتلقّیته بالیمین ، فمن أجل ذلک أوّل الوضوء بالیمنی ، ثمّ قال: یا محمّد ، خذ ذلک فاغسل به وجهک...»: بحار الأنوار ج 18 ص 357، ج 77 ص 288.
3- 43. الإمام الباقر علیه السلام: «لمّا أُسری برسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فبلغ البیت المعمور وحضرت الصلاة ، فأذّن جبرئیل وأقام ، فتقدّم رسول اللّه وصفّ الملائکة...»: الکافی ج 3 ص 303، الاستبصار ج 1 ص 305، تهذیب الأحکام ج 2 ص 60، وسائل الشیعة ج 5 ص 368.

می کند.

جبرئیل چون این را می بیند فریاد می زند: «برخیز !».

اینجاست که این فرشته به احترام پیامبر بر می خیزد و می ایستد .(1)

آن طرف را نگاه کن !

یک منبر از نور !

یک نفر بر بالای آن نشسته است و دیگر فرشتگان چشم به او دوخته اند.

پیامبر از جبرئیل سؤل می کند که او چه کسی می باشد.

جبرئیل پاسخ می دهد: «ای پیامبر خودت می توانی نزدیک بروی و او را ببینی !».

پیامبر به سوی آن جمع حرکت می کند.

آیا موافقی من و تو هم به آنجا برویم.

پیامبر نزدیک می شود.

اما او چه می بیند؟

حضرت علی(علیه السلام) را می بیند که بالای منبر نشسته است !

پیامبر خطاب به جبرئیل می کند: «ای جبرئیل ! برادرم علی، زودتر از من به آسمان چهارم آمده است؟».

جبرئیل عرضه می دارد: «این که علی(علیه السلام) نیست ! این فرشته ای است که به شکل حضرت علی(علیه السلام) می باشد !

ص: 25


1- 44. «ثمّ رأیت ملکاً جالساً علی سریر تحت یدیه سبعون ألف ملک ، تحت کلّ ملک سبعون ألف ملک ، فوقع فی نفس رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم أنّه هو ، فصاح به جبرئیل فقال: قم ، فهو قائم إلی یوم القیامة»: بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 8 .

ای پیامبر، فرشتگان این آسمان، آرزوی دیدار حضرت علی(علیه السلام) را داشتند و برای همین به خداوند عرضه داشتند: بار خدایا، چگونه است که انسان ها هر صبح و شام علی(علیه السلام) را ببینند و ما از دیدن او محروم باشیم؟ پس خداوند این فرشته را از نور حضرت علی(علیه السلام)، و به شکل او آفرید و هر روز هفتاد هزار فرشته او را زیارت می کنند».(1)

پیامبر به آسمان پنجم می رود...

او از آسمان ششم نیز می گذرد و وارد آسمان هفتم می شود.

دریاهایی از نور را می بینی که چگونه چشمها را خیره می کند.(2)

فرشته ای از عرش الهی به آسمان هفتم می آید.

او برای اولین بار است که به آسمان هفتم نازل می شود.

او آمده است تا مؤذن پیامبر باشد.

اللّه اکبر اللّه اکبر...

اذان که تمام می شود، صف های نماز فرشتگان بسته می شود.

جبرئیل می گوید: «نماز را آغاز کن که پشت سر تو آن قدر فرشتگان صف بسته اند که عدد آنها را فقط خدا می داند».(3)

پیامبر به او می فرماید: «من بر تو هم مقدم شوم؟».

جبرئیل پاسخ می دهد: «خدا پیامبرانش را بر همه فرشتگان برتری داده است و به تو مقامی مخصوص عنایت کرده است».(4)

ص: 26


1- 45. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی إلی السماء ، وإذا أنا بملک جالس علی منبر من نور والملائکة تحدق به ، فقلت: یا جبرئیل من هذا الملک؟ فقال: اُدن منه فسلّم علیه ، فدنوت منه وسلّمت علیه ، فإذا أنا بأخی وابن عمّی علیّ بن أبی طالب، فقلت: یا جبرئیل ! سبقنی علیّ بن أبی طالب إلی السماء الرابعة؟ فقال: لا یا محمّد ، ولکنّ الملائکة شکت حبّها لعلیّ ، فخلق اللّه هذا الملک من نور علیّ وصورة علی ، فالملائکة تزوره فی کلّ لیلة جمعة سبعین مرّة، ویسبّحون اللّه تعالی ویقدّسونه ، ویهدون ثوابه لمحبّ علی: کشف الیقین ص 233، کشف الغمّة ج 1 ص 137، الغدیر ج 2 ص 320، بحار الأنوار ج 18 ص 386.
2- 46. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ورأیت فی السماء السابعة بحاراً من نور یتلألأ تلألؤا ، یخطف بالأبصار...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 9، التفسیر الصافی ج 3 ص 173، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 109.
3- 47. أمیر المؤنین علیه السلام: «... تقدّم وصلّ وأجهر بصلاتک فإنّ خلفک صفوفاً من الملائکة لا یعلم عددهم إلاّ اللّه...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 405.
4- 48. رسول اللّه علیه السلام: «لأنّ اللّه تبارک وتعالی فضّل أنبیائه علی ملائکته أجمعین ، وفضّلک خاصّة»: علل الشرائع ج 1 ص 5، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، المحتضر ص 239.

و نماز به امامت پیامبر برگزار می گردد.(1)

پیامبر به سیر خود در آسمان هفتم ادامه می دهد.

همه فرشتگان به پیامبر عرضه می دارند: «ای محمد، حجامت کن و أمّت خویش را به حجامت دستور ده».(2)

من خیلی روی این موضوع فکر کردم !

مگر فرشتگان در این حجامت چه خیر و برکتی را می بینند که در چنین شب مهمی، پیامبر را به آن توصیه می کنند.

من از جامعه پزشکی می خواهم که در این قسمت، توجّه بیشتری داشته باشند و با تحقیقات خود پرده ازاین راز مهم بردارند !

اکنون پیامبر می خواهد به سوی عرش خدا صعود کند...

خداوند دستور می دهد تا دو نهر برای پیامبر در آسمان هفتم جاری شود.

نهر کوثر و نهر رحمت !

این دو نهر از میان درّ و یاقوت می گذرند و چقدر خوشبو هستند.(3)

پیامبر از نهر کوثر مقداری می آشامد، آبی شیرین تر از عسل !

و آنگاه در نهر رحمت، غسل می کند.(4)

ص: 27


1- 49. «ثمّ تمّ الأذان ثمّ صلّی بهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فی السماء السابعة وأمّهم رسول اللّه...»: تفسیر العیّاشی ج 1 ص 159، بحار الأنوار ج 18 ص 403.
2- 50. الإمام الصادق علیه السلام: «ثمّ صعدنا إلی السماء السابعة ، فما مررت بملک من الملائکة إلاّ قالوا: یا محمّد احتجم ، وأمر أُمّتک بالحجامة...» بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 9. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما مررت لیلة أُسری بی بملأ إلاّ قالوا: یا محمّد مرّ أُمّتک بالحجامة»: سنن ابن ماجة ج 2 ص 1151، تحفة الأحوذی ج 6 ص 176، الطبقات الکبری ج 1 ص 448، الکامل لابن عدی ج 3 ص 351، میزان الاعتدال ج 3 ص 405، مجمع الزوائد ج 5 ص 91، سنن الترمذی ج 3 ص 264، المستدرک ج 4 ص 209، الدرّ المنثور ج 4 ص 155.
3- 51. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «تقدّم بین یدی یا محمّد ، فتقدّمت فإذا أنا بنهرٍ حافتاه قباب الدرّ والیواقیت ، أشدّ بیاضاً من الفضّة وأحلی من العسل وأطیب ریحاً من المسک الأذفر ، قال: فضربت بیدی فإذا طینه مسکة ذفرة ، قال: فأتانی جبرئیل فقال لی: یا محمّد ، أیّ نهر هذا؟ قال: قلت: أیّ نهر هذا یا جبرئیل؟ قال هذا نهرک...»: الیقین ص 291، بحار الأنوار ج 18 ص 392.
4- 52. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «خرجت فانقاد لی نهران: نهر یُسمّی الکوثر ، ونهر یُسمّی الرحمة ، فشربت من الکوثر واغتسلت من الرحمة ، ثمّ انقادا لی جمیعاً حتّی دخلت الجنّة...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 10 ، التفسیر الصافی ج 3 ص 174، بحار الأنوار ج 18 ص 327.

پیش به سوی عرش الهی

پیامبر وارد عرش الهی می شود.

نگاه پیامبر به ستون های عرش می افتد و بر روی آن نوشته هایی می بیند: «لا إلهَ الاّ اللّه، مُحَمدٌ رَسُولُ اللّه

عَلیُّ بن أبی طالِبٍ أمیرُ المُؤمنین».(1)

آری توحید و نبوّت و امامت، بر ستون های عرش نوشته شده است.

پیامبر نگاهش به گوشه ای دیگر از عرش می افتد.

حضرت علی(علیه السلام) را می بیند که به نماز ایستاده است !

پیامبر: سوال می کند: «ای جبرئیل ! آیا علی(علیه السلام) زودتر از من به عرش رسیده است؟».

و جبرئیل جواب می دهد: «نه،

ص: 28


1- 53. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... لما صرت إلی العرش ، وجدت علی کلّ رکن من أرکانه مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین»: بحار الأنوار ج 18 ص 304، المحتضر ص 25.

این حکایتی دارد !

خداوند، در بالای عرش خود، مدح و ثنای علی(علیه السلام) می کرد و بر او، درود می فرستاد ! و عرش خدا، این مدح و ثنا و صلوات را می شنید. اینجا بود که عرش مشتاق شد تا این علی(علیه السلام) را ببیند.

آری عرش، بی قرار علی(علیه السلام) شده بود ! خدا، فرشته ای را به شکل علی(علیه السلام) خلق کرد تا عرش به او نظر کند وبه آرامش برسد.

این فرشته دائما در حال عبادت است. تا روز قیامت، ثواب عبادت او برای شیعیان او نوشته می شود».(1)

آنجا را نگاه کن !

آن فرشته را می گویم که همواره در حال شمردن و حساب کردن است.

جبرئیل او را می شناسد برای همین به پیامبر می گوید:

او فرشته باران است و از اول دنیا تا به حال، حساب همه قطرهای باران را دارد.

پیامبر نزدیک می شود و به او می گوید: «آیا تو تعداد قطره های باران هایی که از اول خلقت تا کنون باریده است می دانی؟».

و آن فرشته جواب می دهد: «آری، یا رسول اللّه، من حتی می دانم که چند قطره باران در دریا چکیده است و چند قطره در خشکی».

پیامبر از حافظه و دقّت این فرشته تعجب می کند.

ص: 29


1- 54. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا کانت لیلة المعراج نظرت تحت العرش أمامی ، فإذا أنا بعلیّ بن أبی طالب قائماً أمامی... قلت: یا جبرئیل ، سبقنی علیّ بن أبی طالب؟ قال: لا، لکنّی اخبرک، اعلم یا محمّد إنّ اللّه یُکثر الثناء والصلوات علی علیّ بن أبی طالب فوق عرشه ، فاشتاق العرش إلی علیّ بن أبی طالب ، فخلق اللّه تعالی هذا الملک علی صورة علیّ بن أبی طالب تحت عرشه لینظر إلیه العرش فیسکن شوقه...»: مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 73، بحار الأنوار ج 39 ص 97.

و چون این فرشته تعجب رسول خدا را می بیند چنین می گوید: «ای رسول خدا ! چیزی هست که من با این حافظه و حساب گری قوی، نمی توانم آن را محاسبه کنم ! هر گاه گروهی از امت تو جمع شوند و اسم تو را ببرند و بر تو صلوات بفرستند من نمی توانم ثواب آن صلوات را حساب کنم».(1)

خوبِ من، تو هم اکنون بر پیامبر و خاندان پاکش، صلوات بفرست !

الّلهُمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

ص: 30


1- 55. رسول اللّه علیه السلام: «أُسری بی لیلة المعراج إلی السماء ، فرأیت ملکاً له ألف ید، لکلّ ید ألف إصبع، وهو یحاسب ویعدّ بتلک الأصابع، فقلت لجبرئیل: من هذا الملک؟ وما الذی یحاسبه؟ قال: هذا ملک موکل علی قطر المطر، یحفظها کم قطرة تنزل من السماء إلی الأرض، فقلت للملک: أنت تعلم مذ خلق اللّه الدنیا، کم قطرة نزلت من السماء إلی الأرض...»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 355، جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 486.

ورود به بهشت

اکنون پیامبر می خواهد وارد بهشت شود.

آن هشت در بزرگ را می بینی !

آنها درهای بهشت هستند.

نوشته های روی درهای آن را می بینی !

سعی کن آنها را بخوانی !

«عَلیُّ بن أبی طالب أمیرُ المُؤمنین».

آیا می دانی این جمله را چه موقعی بر درهای بهشت نوشته اند؟

هفتاد هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(علیه السلام).(1)

اکنون پیامبر وارد بهشت می شود...

صدای بلندی در سرتاسر بهشت می پیچد !

پیامبر از جبرئیل سؤل می کند که این صدای کیست؟

و جبرئیل پاسخ می دهد:

ص: 31


1- 56. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ما مررت بباب من أبواب الجنّة إلاّ ورأیت مکتوباً علیه: علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین...»: بحار الأنوار ج 37 ص 339. رسول اللّه علیه السلام: «مکتوب فی باب الجنّة قبل أن یخلق اللّه السماوات والأرض بألفی سنة: لا إله إلاّ اللّه، علیّ أخو رسول اللّه»: الخصال ص 637، الثاقب فی المناقب ص 118، مجمع الزوائد ج 9 ص 111، کنز العمّال ج 11 ص 624. رسول اللّه علیه السلام: «مکتوب فی باب الجنّة: لا إله إلاّ اللّه، أیدته بعلیّ»: شواهد التنزیل ج 1 ص 297، لسان المیزان ج 2 ص 484.

«این صدای درخت طُوبی است که فریاد شوق سر داده است».(1)

و پیامبر به سوی این درخت پیش می رود.

نگاه کن !

چه درخت با عظمتی است.

اگر پانصد سال زیر سایه آن راه بروی، باز از سایه آن بیرون نمی روی !

هر شاخه آن صد نوع میوه دارد !

هر میوه ای که بخواهی می توانی از آن بچینی !

هرگاه از شاخه آن میوه بچینی، فوری جای آن میوه دیگری سبز می شود.

در همه خانه های بهشتی شاخه ای از آن وجود دارد !

و واقعا که این درخت چه عظمتی دارد.

به راستی این درخت از کیست؟

پیامبر این سؤل را از جبرئیل می کند.

جبرئیل می گوید: «این درخت، از برادرت علی می باشد».(2)

و جالب است بدانی که اصل این درخت در خانه بهشتی حضرت علی(علیه السلام)است !

زیر این درخت چهار نهر جاری است !

نهری از آب گوارا، نهری از شیر، نهری از شراب بهشتی، نهری از عسل.(3)

پیامبر کنار این درخت می آید.

عجب صفایی دارد این درخت طوبی !

نگاه کن !

ص: 32


1- 57. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فإذا بصوت وصیحة شدیدة ، قال: قلت: یا جبرئیل ما هذا الصوت؟ فقال لی: یا محمّد هذا صوت طوبی قد اشتاقت إلیک»: الیقین ص 29، بحار الأنوار ج 37 ص 314 .
2- 58. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... أخذ جبرئیل بیدی فأدخلنی الجنّة ، فإذا أنا بشجرة من نور فی أصلها ملکان یطویان الحلل والحلی ، فقلت: حبیبی جبرئیل، لمن هذه الشجرة؟ فقال: هذه لأخیک علیّ بن أبی طالب...»: علل الشرائع ج 1 ص 184، المحتضر ص 239، کشف الغمّة ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 18 ص 350.
3- 59. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... وتجری نهر فی أصل تلک الشجرة تنفجر منها الأنهار الأربعة ، نهر من ماء غیر آسن ، ونهر من لبن لم یتغیّر طعمه ، ونهر من خمر لذّة للشاربین ، ونهر من عسل مصفّی...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 237، التفسیر الصافی ج 5 ص 23، بحار الأنوار ج 8 ص 137.

درخت طوبی فهمیده است که پیامبر مهمان اوست !

برای همین شاخه ای از آن، جلوی پیامبر می رود ! !

و پیامبر دست می برد و میوه ای از میوه های آن را می چیند !

می توانی حدس بزنی که چه میوه ای را پیامبر انتخاب کرده است؟

پیامبر، خرمای تازه را چیده است.

رطبی که از عسل شیرین تر و از مشک خوشبوتر است.(1)

پیامبر به سیر خود در بهشت ادامه می دهد...

آن قصر باشکوه که از یاقوت سرخ ساخته شده است را می بینی !

ای جبرئیل، این قصر از کیست؟

جبرئیل می گوید:«این قصر از کسی است که سخنش نیکو باشد و زیاد روزه بگیرد و مردم را غذا دهد و شب هنگام که مردم در خواب هستند نماز شب بخواند».(2)

و آنجا را نگاه کن !

فرشتگان مشغول ساختن ساختمانی هستند !

آیا به آنان "خسته نباشید" نمی گویی؟

خسته نباشید !

آنان چه سخت مشغول کار خویش هستند...

نگاه کن !

چرا آنان دیگر کار نمی کنند؟

پیامبر جلو می رود و سؤل می کند شما چرا کار خود را رها ساختید؟

آنان می گویند:

ص: 33


1- 60. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ تقدّمت أمامی ، فإذا أنا برطب ألین من الزبد ، وأطیب من المسک ، وأحلی من العسل ، فأخذت رطبة فأکلتها»: علل الشرائع ج 1 ص 184، المحتضر ص 239، کشف الغمّة ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 18 ص 350.
2- 61. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «قصراً من یاقوت أحمر یُری داخله من خارجه وخارجه من داخله، فقلت: یا جبرئیل لمن هذا القصر؟ قال: لمن أطاب الکلام وأدام الصیام وأطعم الطعام وتهجّد باللیل والناس نیام...»: تفسیر القمّی ج 1 ص 21، الأمالی للطوسی ص 458، بحار الأنوار ج 8 ص 458.

«این خانه را برای مؤمنی می سازیم و هرگاه آن مؤمن به ذکر خدا مشغول باشد، مصالح به ما می رسد، امّا اگر از یاد خدا غافل شود، مصالحی به ما نمی رسد و کار ما تعطیل می شود».(1)

آن قصرهای بهشتی را نگاه کن که بسیار زیبا است و از پنجره های آن می توانی همه بهشت را ببینی.

این قصرها از کیست؟

جبرئیل می گوید: «این قصرهای زیبا از آنانی است که خشم خود را فرو خورند و مردم را عفو کنند».(2)

پیامبر همچنان در بهشت به سیر خود ادامه می دهد...

به به ! عجب بوی خوشی می آید !

این بوی خوش از چیست که تمام بهشت را فرا گرفته و بر عطر بهشت، غلبه پیدا کرده است؟

پیامبر مدهوش این بو شده است.

برای همین از جبرئیل سؤل می کند: «این عطر خوش چیست؟».

جبرئیل می گوید: «این بوی سیب است ! سیصد هزار سال پیش، خدای متعال، سیبی با دست خود آفرید. ای محمد ! سیصد هزار سال است که این سؤل برای ما بدون جواب مانده است که خداوند

ص: 34


1- 62. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أسری بی إلی السماء ، دخلت الجنّة فرأیت فیها قیعان ورأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب ولبنة من فضة ، وربّما أمسکوا ، فقلت لهم: ما بالکم قد أمسکتم؟ فقالوا: حتّی تجیئنا النفقة ، فقلت: وما نفقتکم؟ قالوا: قول المؤن: سبحان اللّه والحمد للّه ولا إله إلاّ اللّه واللّه أکبر ، فإذا قال بنینا ، وإذا سکت أمسکنا»: تفسیر القمّی ج 1 ص 21، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 132، بحار الأنوار ج 18 ص 292.
2- 63. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «رأیت لیلة أُسری بی قصوراً مشرفة علی الجنّة ، فقلت: یا جبرئیل، لمن هذا؟ قال: للکاظمین الغیظ والعافین عن الناس...»: کنز العمّال ج 3 ص 375، تفسیر الثعلبی ج 3 ص 168.

این سیب را برای چه آفریده است؟».

و ناگهان دسته ای از فرشتگان نزد پیامبر می آیند.

آنان همراه خود همان سیب را آورده اند !

پس خطاب به پیامبر می گویند: «ای محمد ! خدایت سلام می رساند و این سیب را برای شما فرستاده است».(1)

آری، پیامبر ما، مهمان خدا شده است و خدا می داند از مهمان خود چگونه پذیرایی کند.

خداوند، سیصد هزار سال قبل، هدیه پیامبر خود را آماده کرده است.

هدف خدا از خلقت آن سیب خوشبو چه بود؟

به نظر شما آیا فرشتگان به جواب سؤل خود رسیدند؟

باید صبر کنی تا پیامبر این سیب را تناول کند و از آن حضرت زهرا(سلام الله علیها)، پا به عرصه گیتی گذارد، آن وقت، رازِ خلقت این سیب برایت معلوم می شود.

حتماً شنیده ای پیامبر بارها و بارها حضرت زهرا(سلام الله علیها) را می بوسید؟

و عایشه (همسر پیامبر) که این منظره را می دید زبان به اعتراض گشود.

یک روز پیامبر به او فرمود: «فاطمه من از آن میوه بهشتی خلق شده است، من هرگاه دلم برای بهشت تنگ می شود فاطمه ام را می بویم و می بوسم».(2)

چرا که فاطمه من بوی بهشت می دهد !

آیا اجازه می دهی کلامی را به رسول خدا بگویم:

ای رسول خدا !

ص: 35


1- 64. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لیلة أُسری بی إلی السماء... فبینما أنا أدور فی قصورها وبساتینها ومقاصیرها ، إذ شممت رائحة طیّبة فأعجبتنی تلک الرائحة، فقلت: یا حبیبی، ما هذه الرائحة التی غلبت علی روائح الجنّة کلّها، فقال: یا محمّد ، تفاحة خلقها اللّه تبارک وتعالی بیده منذ ثلاثمئة ألف عام، ما ندری ما یرید بها، فینما أنا کذلک إذ رأیت ملائکه معهم تلک التفاحة فقالوا: یا محمّد، ربّنا یقری علیک السلام وقد أتحفک بهذه التفاحة...»: مدینة المعاجز ج 3 ص 224.
2- 65. الإمام الصادق علیه السلام: «کان النبی صلی الله علیه و آله وسلم یکثر تقبیل فاطمة علیهاالسلام ، فعاتبته علی ذلک عائشة ، فقالت: یا رسول اللّه إنّک لتکثر تقبیل فاطمة ! فقال لها: إنّه لمّا عُرج بی إلی السماء ، مرّ بی جبرئیل علی شجرة طوبی ، فناولنی من ثمرها فأکلته ، فحوّل اللّه ذلک ماءً إلی ظهری ، فلمّا أن هبطت إلی الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة ، فما قبّلتها إلاّ وجدت رائحة شجرة طوبی منها»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 212، بحار الأنوار ج 8 ص 142. الإمام الصادق علیه السلام: «کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یکثر تقبیل فاطمة علیهاالسلام ، فأنکرت ذلک عائشة ، فقال رسول اللّه: یا عائشة ، إنّی لمّا أُسری بی إلی السماء ، دخلت الجنّة ، فأدنانی جبرئیل من شجرة طوبی ، وناولنی من ثمارها ، فأکلته ، فحوّل اللّه ذلک ماءً فی ظهری ، فلمّا هبطت إلی الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة ، فما قبّلتها قطّ إلاّ وجدت رائحة شجرة طوبی منها»: تفسیر القمّی ج 1 ص 365، تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 502. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «أُسری بی إلی السماء ، أدخلنی جبرئیل الجنّة فناولنی تفّاحة ، فأکلتها فصارت نطفة فی ظهری ، فلمّا نزلت من السماء واقعت خدیجة ، ففاطمة من تلک النطفة ، فکلّما اشتقت إلی تلک التفّاحة قبّلتها»: ینابیع المودّة ج 2 ص 131، ذخائر العقبی ص 36، تفسیر مجمع البیان ج 6 ص 37. ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فأنا إذا اشتقت إلی الجنّة سمعت ریحها من فاطمة»: الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف ص 111، بحار الأنوار حج 37 ص 65. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فأکلتها لیلة أُسری فعلقت خدیجة بفاطمة ، فکنت إذا اشتقت إلی رائحة الجنّة شممت رقبة فاطمة»: المستدرک ج 3 ص 156، کنز العمّال ج 12 ص 109، الدرّ المنثور ج 4 ص 153.

تو می آمدی و زهرا را می بوسیدی و از او بوی بهشت استشمام می کردی ولی چه شد که بعد از رفتنت، میخِ درب خانه همان جایی را بوسه زد که تو بارها و بارها می بوسیدی؟ !

ص: 36

گذر از ملکوت

پیامبر از بهشت عبور می کند و به ملکوت أعلی می رسد.

او می بیند که فرشتگان در اینجا، دعائی را با هم زمزمه می کنند : «بار خدایا ! حاجت ما را بر آورده کن !».

برای من خیلی جالب است که بدانم حاجت این فرشتگان چیست؟

گوش کن !

می توانی دعای آنها را بشنوی : «بار خدایا، راهی برای ما قرار ده تا ما هم علی(علیه السلام) را ببینیم».(1)

آیا می دانی در ملکوت، «لوح محفوظ» نگهداری می شود.

در این لوح، به دستور خداوند مطالب مهمی نوشته شده است.

عده ای از فرشتگان، مسئول نگهداری این لوح هستند.

آنان به پیامبر این چنین می گویند:

ص: 37


1- 66. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا علی ، إنّ الملأ الأعلی لیدعونّ لک ، وإنّ المصطفین الأخیار لیرغبون إلی ربّهم جلّ وعزّ أن یجعل لهم السبیل إلی النظر إلیک...»: الیقین ص 293، بحار الأنوار ج 18 ص 393.

«ای پیامبر، ما در این لوح این جمله را خوانده ایم: علی از هر گونه خطایی، به دور است».(1)

آنجا را نگاه کن !

چه جمعیت بزرگی از فرشتگان جمع شده اند.

چه خبر است !

گویا مجلسی در اینجا بر پا شده است.

چه کسی سخنران است؟

یکی از فرشتگان، بر بالای منبر نشسته و دارد سخن می گوید.

بیا برویم و ببینیم چه می گوید.

او می گوید: «صلوات و درود خدا بر علی(علیه السلام) باد که همه خوبی ها در او جمع شده است».(2)

آری، اینجا هم سخن از فضائل مولایمان علی(علیه السلام) می باشد.

آیا سخن فرشتگان را می شنوی که چنین دعا می کنند: «بار خدایا! تو را به حق علی(علیه السلام) قسم می دهیم

و ما با محبت علی(علیه السلام)، به تو تقرب می جوییم».(3)

و پیامبر به سوی«سِدْرَةُ الْمُنْتَهی» می رود.

آیا «سدره منتهی» را می شناسی؟

درخت بزرگی که در ملکوت اعلی است و هزاران فرشته در اطراف آن هستند.

اما چرا این درخت را به این نام می خوانند؟

چون این درخت آخرین ایستگاه است !

پیامبران و فرشتگان تا اینجا بیشتر نمی توانند جلو بیایند.(4)

ص: 38


1- 67. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... هؤلاء قرّاء اللوح المحفوظ أخبرونی لیلة أُسری بی أنّهم وجدوا فی اللوح المحفوظ: علیّ المعصوم من کلّ خطأ...»: بحار الأنوار ج 37 ص 68، غایة المرام ج 6 ص 325.
2- 68. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... وسمعت خطیبهم فی أعظم محافلهم وهو یقول: علیّ الحاوی لأصناف الخیرات، المشتمل علی أنواع المکرمات...»: بحار الأنوار ج 41 ص 21.
3- 69. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلمعلیهم السلام «أتدری ما سمعت من الملأ الأعلی فیک لیلة أُسری بی یا علی؟ سمعتهم یقسمون علی اللّه ویستقضونه ویتقرّبون إلی اللّه بمحبّتک...»: بحار الأنوار ج 41 ص 21.
4- 70. الإمام الکاظم علیه السلام: «... وقف بی جبرئیل عند شجرة عظیمة لم أرَ مثلها، علی کلّ غصن منها وعلی کلّ ورقة منها ملک ، وعلی کلّ ثمرة منها ملک ، وقد کلّلها نور من نور اللّه جلّ وعزّ ، فقال جبرئیل: هذه سدرة المنتهی، کان ینتهی الأنبیاء من قبلک إلیها ، ثمّ یجاوزونها ، وأنت تجوزها إن شاء اللّه لیریک من آیاته الکبری...»: الیقین ص 298، بحار الأنوار ج 18 ص 395،

به این درخت که برسی، هر کس که باشی باید متوقف شوی !

اینجا آخر خط است.

جبرئیل خطاب به پیامبر نموده و عرضه می دارد: «ای محمد ! این صدای خداوند است که می گوید: مهربانی من بر غضبم سبقت گرفته است».

و اینجاست که پیامبر عرضه می دارد: «بار خدایا، عفو و بخشش تو را می طلبم».(1)

اکنون دیگر موقع خداحافظی است !

جبرئیل با پیامبر خداحافظی می کند.

جبرئیل از مکه تا اینجا همراه پیامبر آمده است ویک همسفر خوب برای پیامبر بوده است اما چرا رفیق نیمه راه می شود؟

پیامبر به او می فرماید: «چرا همراه من نمی آیی؟».

جبرئیل عرضه می دارد: «اگر به اندازه سر سوزنی جلوتر بیایم، پرو بال من می سوزد».(2)

و جبرئیل کنار سدرة المنتهی منتظر پیامبر می ماند تا او برگردد.

و پیامبر به سفر خود ادامه می دهد...

این کیست که سخن می گوید؟

این سدرة المنتهی است که به اذن خدا به سخن آمده است و به پیامبر چنین می گوید: «تا به حال کسی از من عبور نکرده است».(3)

او به نهری از نور می رسد که هیچ کس تا به حال از این نهر عبور نکرده است !.(4)

ص: 39


1- 71. الإمام الصادق علیه السلام: «فأوقفه جبرئیل موقفاً فقال له: مکانک یا محمّد ، فلقد وقفت موقفاً ما وقفه ملک قطّ ولا نبیّ ، إنّ ربّک یصلّی، فقال: یا جبرئیل وکیف یصلّی؟ قال: یقول: سبّوح قدّوس أنا ربّ الملائکة والروح ، سبقت رحمتی غضبی، فقال: اللّهمّ عفوک عفوک...»: الکافی ج 1 ص 443، التفسیر الصافی ج 5 ص 87، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 98.
2- 72. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فلمّا انتهیت إلی حجب النور قال لی جبرئیل: تقدّم یا محمّد ، وتخلف عنّی ، فقلت: یا جبرئیل فی مثل هذا الموضع تفارقنی !؟ فقال: یا محمّد ، إنّ انتهاء حدّی الذی وضعنی اللّه عزّ وجلّ فیه إلی هذا المکان ، فإن تجاوزته احترقت أجنحتی بتعدّی حدود ربّی جلّ جلاله...»: علل الشرائع ج 1 ص 6، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، کمال الدین ص 255، بحار الأنوار ج 26 ص 337.
3- 73.الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقالت السدرة المنتهی: ما جازنی مخلوق قبلک...»: بصائر الدرجات ص 211، مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 11، بحار الأنوار ج 17 ص 147.
4- 74. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «رأیت نهراً ، ورأیت وراء النهر حجاباً ، ورأیت وراء الحجاب نوراً...»: تفسیر ابن أبی حاتم ج 10 ص 3319، الدرّ المنثور ج 6 ص125، تفسیر القرطبی ج 17 ص 92.

اکنون او به هفتاد هزار حجاب (پرده های از نور) می رسد که از هر حجاب تا حجاب دیگر پانصد سال راه است !

و پیامبر داخل این حجاب ها می شود.

حجاب عزت، حجاب قدرت، حجاب کبریاء، حجاب نور،....

آخرین حجاب، حجاب جلال است.(1)

بر روی هر حجاب، این جملات نقش بسته است: «لا إِلهَ الاّ اللّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، علیُّ بن أبی طالب أمیرُ المؤمنین».(2)

ص: 40


1- 75. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فلمّا وصلت إلی السماء السابعة وتخلّف عنّی جمیع من کان معی من ملائکة السماوات وجبرئیل علیه السلام والملائکة المقرّبین ، ووصلت إلی حجب ربّی ، دخلت سبعین ألف حجاب ، بین کلّ حجاب إلی حجاب من حجب العزّة والقدرة والبهاء والکرامة والکبریاء والعظمة والنور والظلمة والوقار ، حتّی وصلت إلی حجاب الجلال...»: الیقین ص 435، المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 398. «من الحجاب إلی الحجاب مسیرة خمسمئة عام...»: المحتضر ص 25، بحار الأنوار ج 18 ص 338.
2- 76. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... لمّا صرت إلی حجب النور ، رأیت علی کلّ حجاب مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین...»: بحار الأنوار ج 18 ص 304، المحتضر ص 25.

در ساحت قدس الهی

پیامبر از حجاب ها عبور می کند و به ساحت قدس الهی می رسد.(1)

شما فکر می کنید اول کلامی که خدا با حبیب خود می گوید چه می باشد؟

لحظه وصال فرا رسیده است و خدا با محبوب خویش خلوت کرده است !

گوش کن !

خداوند پیامبر را خطاب می کند: «ای احمد !».

آیا خداوند است که پیامبر را صدا می زند؟

این صدا که صدای علی(علیه السلام) است ! !

اینجا حریم قدس الهی است و پیامبر هفت آسمان و عرش و ملکوت و هفتاد هزار حجاب را پشت سر گذاشته است.

پس چرا صدای علی(علیه السلام) می آید !

پیامبر عرضه می دارد:

ص: 41


1- 77. «فتقدّم رسول اللّه ما شاء اللّه أن یتقدّم...»: المحتضر ص 25، بحار الأنوار ج 18 ص 338.

«بار خدایا ! تو با من سخن می گویی یا این علی است که با من سخن می گوید؟».

خطاب می رسد: «من خدای تو هستم، من مثل و مانندی ندارم. من تو را از نورِ خودم خلق کردم و علی را از نور تو و اکنون که به حضور من آمده ای به قلب تو نظر کردم و دیدم که هیچ کس را به اندازه علی، دوست نداری ، برای همین با صدایی همچون صدای علی با تو سخن می گویم تا قلب تو آرام گیرد».(1)

اما اکنون خدا می خواهد اولین فرمان ملکوتی خود را به حبیب خود بدهد : «ای محمد ! اکنون به زمین نگاه کن ».

چرا خدا چنین فرمانی می دهد !

پیامبر، از زمین به اینجا آمده است !

مگر در زمین چه خبر است؟

و پیامبر نگاه می کند !

بین پیامبر و زمین، هزاران هزار پرده و حجاب است.

همه این پرده ها کنار می رود !

درهای هفت آسمان باز می شود.

ص: 42


1- 78. عن عبد اللّه بن عمر: «سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم وقد سُئل: بأیّ لغةٍ خاطبک ربّک لیلة المعراج؟ فقال: خاطبنی بلغة علی بن أبی طالب ، فألهمنی أن قلت: یا ربّ ، أنت خاطبتنی أم علی؟ فقال: یا أحمد، أنا شیء لیس کالأشیاء ، لا أُقاس بالناس ولا أُوصف بالأشیاء، خلقتک من نوری وخلقت علیّاً من نورک، فاطّلعت علی سرائر قلبک فلم أجد أحداً أحبّ من علیّ بن أبی طالب إلی قلبک ، فخاطبتک بلسانه کیما یطمئنّ قلبک...»، المختصر ص 171، التسفیر الصافی ج 3 ص 177، کشف الغمّة ج 1 ص 103، ینابیع المودّة ج 1 ص 246.

و پیامبر چه می بیند؟

علی(علیه السلام) را می بیند که نگاه خویش به سوی آسمان دارد !

خدایا من چگونه بنویسم؟

چه بگویم؟

در این کار چه رازی نهفته است؟

آیا حضرت علی(علیه السلام)، دلش برای پیامبر تنگ شده است؟

آیا خدا می خواهد پیامبر خویش را خوشحال کند؟

شاید خدا می داند که هیچ چیز مثل دیدار حضرت علی(علیه السلام)، پیامبر را خوشحال نمی کند برای همین می خواهد دل حبیب خود را این گونه شاد کند.

آیا موافقی سخن خود رسول خدا را برایت نقل کنم: «علی را دیدم که سرش را به سوی من بالا گرفته است !

پس با او سخن گفتم و او هم با من سخن گفت ».

نمی دانم میان پیامبر و حضرت علی(علیه السلام)، چه سخنانی رد و بدل شد.

و چون سخن آن دو تمام می شود، خداوند، پیامبر را خطاب قرار می دهد: «ای محمد ! من علی را جانشین تو قرار دادم ! همین الآن این مطلب را به علی بگو زیرا که او اکنون سخن تو را می شنود».

پس پیامبر این تصمیم خداوند را به حضرت علی(علیه السلام) اعلام می کند.

و آنگاه خداوند به همه فرشتگان دستور می دهد به حضرت علی(علیه السلام) سلام کنند و به او تبریک بگویند.

ص: 43

و اینک بین خدا و حبیبش سخنانی رد و بدل می شود:

- ای محمد، چه کسی از بندگان مرا بیشتر دوست داری؟

- بار خدایا، تو خود بر قلب من آگاهی داری.

- آری، من می دانم، ولی اکنون می خواهم که از زبان تو بشنوم !

- پسر عمویم علی را بیش از همه دوست دارم.(1)

و اینجاست که خداوند پیامبر را به دوست داشتن حضرت علی(علیه السلام) امر می کند و به او خطاب می کند: «آنانی که علی را دوست دارند دوست بدار».(2)

و اکنون خداوند وعده شفاعت شیعیان حضرت علی(علیه السلام) را به پیامبر می دهد.(3)

اینجاست که پیامبر به سجده می رود !

نمی دانم چقدر وقت در سجده شکر باقی می ماند.

و بار دیگر خطاب می رسد: «ای محمد ! من علیّ أعلی هستم، من بودم که نام خویش را برای برادر تو برگزیده ام و او را علی نام نهاده ام».(4)

«اگر بنده ای از بندگان من، به مقدار بسیار زیاد، عبادت مرا بکند اما ولایت علی را قبول نکند، او را به جهنم می افکنم.(5)

هر کس او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کس معصیت او کند معصیت مرا کرده است».(6)

ص: 44


1- 79. رسول اللّه علیه السلام: «لیلة أُسری بی إلی السماء وصرت کقاب قوسین أو أدنی ، أوحی اللّه تعالی إلیّ أن یا محمّد مَن أحبّ خلقی إلیک؟ قلت: یاربّ أنت أعلم، فقال: أنا أعلم ولکن أرید أن أسمعه من فیک، فقلت: ابن عمّی علیّ بن أبی طالب...»: المحتضر ص 193، بحار الأنوار ج 25 ص 383.
2- 80. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ قال لی الجلیل جلّ جلاله: یا محمّد ، مَن تحبّ من خلقی؟ قلت: أحبّ الذی تحبّه أنت یا ربّی ، فقال لی جلّ جلاله: فأحبّ علیّاً فإنّی أُحبّه ، وأحبّ من یحبّه ، وأحبّ من أحبّ من یحبّه...»: المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 399، ج 40 ص 19.
3- 81. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ووعدنی الشفاعة فی شیعته وأولیائه»: المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 399، ج 40 ص 19.
4- 82. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی: یا محمّد ، أنا أنا اللّه لا إله إلاّ أنا العلیّ الأعلی، وهبت لأخیک اسما من أسمائی فسمیته علیّاً...»: بحار الأنوار ج 24 ص 323.
5- 83. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ اللّه عزّ وجلّ أوحی إلیّ لیلة أُسری بی... یا محمّد، لو أنّ عبداً من عبادی عبدنی حتّی ینقطع ثمّ لقانی جاحداً لولایتهم أدخلته ناری...»: الغیبة للنعمانی ص 95، الغیبة للطوسی ص 148. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا محمّد، لو أنّ عبداً من عبادی عبدنی حتّی ینقطع... ثمّ أتانی جاحداً لولایتکم، ما غفرت له أو یقرّ بولایتکم...»: مقتضب الأثر ص 11.
6- 84. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لیلة أُسری بی إلی السماء ، کلّمنی ربّی جلّ جلاله ، فقال: یا محمّد ، فقلت: لبّیک ربّی ، فقال: إنّ علیّاً حجّتی بعدک علی خلقی وإمام أهل طاعتی ، مَن أطاعه أطاعنی ، ومن عصاه عصانی ، فانصبه علماً لأُمّتک یهتدون به بعدک...»: الأمالی ص 566، الجواهر السنیة ص 230، بحار الأنوار ج 18 ص 340.

«علی صاحب پرچم حمد در روز قیامت است ، علی صاحب حوض کوثر است ، اوست که مؤمنان را از آب گوارای آن سیراب می سازد ، من با خود عهد کرده ام که دشمنان علی، از آن آب، نیاشامند».(1)

و بار دیگر خطاب می رسد: «ای محمد ! تو بنده من هستی و من خدای تو ! پس مرا عبادت کن و به من توکل نما ! تو نور من در میان بندگانم هستی ! من کرامت خویش را برای أوصیای تو قرار دادم».

پیامبر عرضه می دارد: «أوصیای من، چه کسانی هستند؟».

خطاب می رسد: «نام آنان بر عرش نوشته شده است».

پس پیامبر به عرش نگاه می کند و نام دوازده امام را می یابد،اول آنها علی(علیه السلام) و آخر آنها مهدی(علیه السلام).

اکنون خطاب می رسد: «اینان حجت های من بر مردم هستند ! من دین خود را به وسیله آنان ظاهر می کنم و زمین را به وسیله آخرین آنها پاک می گردانم.

ص: 45


1- 85. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا محمّد ، إنّ علیّاً وارث علمک من بعدک ، وصاحب لوائک لواء الحمد یوم القیامة ، وصاحب حوضک ، یسقی من ورد علیه من مؤمنی أُمّتک ، ثمّ أوحی إلیّ أنی قد أقسمت علی نفسی قسماً حقّاً لا یشرب من ذلک الحوض مبغض لک ولأهل بیتک...»: کمال الدین ص 25، نور الثقلین ج 3 ص 123، بحار الأنوار ج 51 ص 69.

و شرق و غرب زمین را به زیر فرمان او در می آورم».(1)

«ای محمد ! تو همچون تنه درختی هستی که علی، ریشه آن و فاطمه، برگ است و حسن و حسین، میوه های آن می باشند».(2)

و اکنون خدا برای امت پیامبر، نماز واجب می کند تا به وسیله آن به قرب خدا برسند.(3)

پس خطاب می رسد: «من برای أمّت های پیامبران دیگر، پنجاه رکعت نماز، واجب کرده بودم.

اما اکنون به أمّت تو تخفیف می دهم».(4)

«برای آنان نمازهای پنج گانه قرار می دهم ولی این نمازها، ثواب پنجاه رکعت نماز را دارد.(5)

و تمام زمین را برای أمّت تو، محل عبادت قرار می دهم».(6)

و سخن های محرمانه دیگری میان خدا و پیامبر رد و بدل شد که خداوند پیامبر خود را امر به مخفی نمودن آن نمود.(7)

و برای همین آن گفتگوها به رازی میان خدا و رسولش تبدیل شد و هیچ کس از آن خبر ندارد.

همفسر خوبِ من، آیا می خواهی بدانی خدا، چقدر مولای تو را دوست دارد؟

خداوند خطاب به پیامبر خود کرد و فرمود: «سلام مرا به علیّ برسان».(8)

و آخرین سخن خدا این بود:

ص: 46


1- 86. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا محمّد ، أوصیاؤ المکتوبون علی ساق عرشی ، فنظرت وأنا بین یدی ربّی جلّ جلاله إلی ساق العرش ، فرأیت اثنی عشر نوراً ، فی کلّ نور سطر أخضر علیه اسم وصی من أوصیائی ، أوّلهم علیّ بن أبی طالب ، وآخرهم مهدی أُمّتی ، فقلت: یا ربّ هؤاء أوصیائی من بعدی؟ فنودیت: یا محمّد هؤاء أولیائی وأصفیائی وحججی بعدک علی بریّتی ، وهم أوصیاؤ وخلفاؤ وخیر خلقی بعدک ، وعزّتی وجلالی ، لأظهرنّ بهم دینی، ولأعلینّ بهم کلمتی ، ولأطهرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی ...»: علل الشرائع ج 1 ص 7، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، کمال الدین ص 256، بحار الأنوار ج 18 ص 346.
2- 87. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... أنت شجرة وعلی غصنها وفاطمه ورقها... والحسن والحسین ثمارها، خلقتهما من طینة علّیین ، وخلقت شیعتکم منکم، إنّهم لو ضربوا علی أعناقهم بالسیوف ما ازدادوا لکم إلاّ حبّاً...»: الغدیر ج 2 ص 314، بحار الأنوار ج 24 ص 136، تفسیر مجمع البیان ج 6 ص 74.
3- 88. «ثمّ مضی حیث فرضت علیه الصلاة خمسون رکعة صلاة...»: الأمالی للصدوق ص 536، مستدرک الوسائل ج 3 ص 14، بحار الأنوار ج 79 ص 252.
4- 89. أمیر المؤنین علیه السلام: «قال اللّه لنبیّه صلی الله علیه و آله وسلم لیلة أُسری به: وکانت الأُمم السالفة مفروضاً علیهم خمسون صلاة فی خمسین وقتاً ، وهی من الآصار التی کانت علیهم ، وقد رفعها عن أُمّتک...»: مستدرک الوسائل ج 3 ص 13، بحار الأنوار ج 16 ص 345.
5- 90. «یا محمّد ، إنّه لا یبدّل القول لدیّ بأنّ لک بهذه الخمس خمسین...»: الخصال ص 269، نیل الأوطار ج 1 ص 361، سنن الترمذی ج 1 ص 137، المصنّف للصنعانی ج 1 ص 452. «فرضت علی النبیّ... أسری به خمسین ثمّ نقضت»: مسند أحمد ج 3 ص 161.
6- 91. «... قد رفعت عن أُمّتک الآصار التی کانت علی الأُمم السالفة ، وذلک أنّی جعلت علی الأُمم أن لا أقبل فعلاً إلاّ فی بقاع الأرض اخترتها لهم وإن بعدت ، وقد جعلت الأرض لک ولأُمّتک طهوراً ومسجداً...»: بحار الأنوار ج 16 ص 345، ج 80 ص 278، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 306.
7- 92. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ أمرنی ربّی بأُمور... اکتمها...»: الیقین ص 30، بحار الأنوار ج 37 ص 321.
8- 93. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی: اقرأه منّی السلام...»: کمال الدین ص 511، معانی الأخبار ص 396، بحار الأنوار ج 24 ص 323. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما عرج بی ربّی عزّ وجلّ إلی السماء قطّ وکلّمنی ، إلاّ قال لی: یا محمّد اقرأ علیّاً منّی السلام وعرّفه أنّه إمام أولیائی ونور من أطاعنی»: الأمالی للصدوق ص 383، الجواهر السنیة ص 273.

«ای ابا القاسم! خوش آمدی ! خوشا به حال تو و پیروان تو!».(1)

ص: 47


1- 94. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا أبا القاسم ، امض هادیاً مهدیاً، نعم المجیء جئت ، ونعم المنصرف انصرفت ، وطوباک وطوبی لمن آمن بک وصدّقک...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

پایان سفر آسمانی

اکنون لحظه بازگشت است !

پیامبر باید هفتاد هزار حجاب را پشت سر بگذارد تا دوباره به جبرئیل برسد.

اما پیامبر از هر حجاب که می گذرد صدایی را می شنود: «ای محمد ! علی را دوست داشته باش ».

همسفرِ خوب من، اکنون دیگر می دانی که چرا پیامبر ما، این قدر به حضرت علی(علیه السلام) عشق و علاقه می ورزید، زیرا در شب معراج، خداوند هفتاد هزار بار به او توصیه کرده است که محبّت علی(علیه السلام) به دل داشته باش.(1)

عزیزم، می دانم که اشکِ شوق در چشمت حلقه زده است، همانطور که وقتی من این سطرها را برایت می نوشتم اشکم جاری شد.

وقتی که انسان این مطالب را می خواند تازه می فهمد که عشق چه مولای عزیزی را به دل دارد !

جبرئیل در انتظار پیامبر است.

ص: 48


1- 95. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ انصرفت فجعلت لا أخرج من حجاب من حجب ربّی ذی الجلال والإکرام إلاّ سمعت النداء من ورائی: یا محمّد احبب علیّاً ، یا محمّد أکرم علیّاً، یا محمّد قدّم علیّاً ، یا محمّد استخلف علیّاً ، یا محمّد أوصِ إلی علیّ ، یا محمّد وآخ علیّاً ، یا محمّد أحبّ من یحبّ علیّاً ، یا محمّد استوصِ بعلیّ وشیعته خیراً...»: الیقین ص 427، بحار الأنوار ج 18 ص 427.

و پیامبر از آخرین حجاب هم بیرون می آید.

جبرئیل خطاب می کند: «دوست من، خوش آمدی! بگو بدانم میان شما و خدا چه گذشت؟».

پس پیامبر مقداری از آنچه گذشته بود را برای جبرئیل می گوید.

جبرئیل از آخرین سخن خدا سؤل می کند.

و پیامبر فرمود که آخرین سخن خدا این بود: «ای ابا القاسم، خوش آمدی، خوشا به حال تو و پیروان تو».

و جبرئیل عرضه داشت: «خدا تو را «ابا القاسم» خطاب کرد چرا که تو روز قیامت، رحمت را بین بندگان تقسیم می کنی».

آری ! قاسم یعنی تقسیم کننده !

ابا القاسم، کسی است که روز قیامت، مهربانی خدا را میان بندگان تقسیم می کند !

و جبرئیل افزود: «گوارایت باد ای دوست من ! به خدا قسم آنچه خدا به شما عنایت کرد به هیچ کسی قبل از تو نداده است».(1)

و اکنون جبرئیل و پیامبر با هم به سوی «سدره منتهی »می روند.

آنجا چه خبر است؟

فرشتگان ایستاده اند و همه به پیامبر تبریک می گویند.

تبریک به پیامبر به خاطر اینکه جانشین او معیّن شده است و خداوند او و علی(علیه السلام)

ص: 49


1- 96. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی خلیلی: نعم المجیء جئت ، ونعم المنصرف انصرفت ، ماذا قلت؟ وماذا قیل لک؟ قال: فقلت بعض ما جری ، فقال لی: وما کان آخر الکلام الذی أُلقی إلیک؟ فقلت له: نودیت یا أبا القاسم ، امض هادیاً مهدیاً رشیداً ، طوباک وطوبی لمن آمن بک وصدّقک ، فقال لی جبرئیل: أفلم تستفهم ما أراد بأبی القاسم؟ قلت: لا یا روح اللّه ، فنودیت یا أحمد إنّما کنّیتک أبا القاسم لأنّک تقسم الرحمة منّی بین عبادی یوم القیامة...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

را مورد کرامت خود قرار داده است.(1)

و پیامبر آسمان ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذارد و به سوی زمین می آید.

به هر آسمانی که می رسد اهل آن آسمان می گویند: «وقتی به زمین بازگشتی، سلام ما را به علی و شیعیان او برسان».(2)

و تو که این کتاب را تا به اینجا خواندی، بدان این کتاب، وسیله ای شد تا آن سلام اهل آسمان ها، امروز به تو برسد، چرا که در این کتاب، سخنان رسول خدا را شنیدی و خواندی.

پیامبر دیگر به نزدیکی های شهر مکه رسیده است.

دیگر چیزی تا اذان صبح نمانده است.

پیامبر می خواهد از جبرئیل، خداحافظی کند.

آیا پیامبر از جبرئیل تشکر می کند؟

پیامبر به او می فرماید: «آیا کاری داری که من آن را انجام دهم ».

خوب دقت کن، جبرئیل در این سفر دور و دراز، همراه پیامبر بوده است و اکنون می خواهد مزد خود را از پیامبر بگیرد.

به نظر شما او چه مزدی از پیامبر می گیرد؟

جبرئیل می گوید: «حاجت من این است که سلام مرا به خدیجه برسانی».(3)

عجب، سلام به حضرت خدیجه(سلام الله علیها) این قدر ارزش دارد !

خوبِ من، یادت باشد وقتی که به مکه سفر کردی به قبرستان «ابو طالب» برو و

ص: 50


1- 97. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فلمّا وصلت إلی الملائکة ، جعلوا یهنّؤونی فی السماوات ویقولون: هنیئاً لک یا رسول اللّه کرامةً لک ولعلیّ»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.
2- 98. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا محمّد، إذا رجعت إلی الدنیا ، فاقرأ علیّاً وشیعته منّی السلام...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.
3- 99. عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ جبرئیل أتانی لیلة أُسری بی ، فحین رجعت فقلت: یا جبرئیل هل لک من حاجة؟ فقال: حاجتی أن تقرأ علی خدیجة من اللّه ومنّی السلام ، وحدّثنا عند ذلک أنّها قالت حین لقیها نبیّ اللّه علیه وآله السلام ، فقال لها الذی قال جبرئیل: قالت: إنّ اللّه هو السلام ، ومنه السلام ، وإلیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 279، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 133، بحار الأنوار ج 16 ص 7.

به خدیجه کبری(سلام الله علیها) سلام بنما (چرا که قبر آن بانوی بزرگ اسلام آنجاست).

جبرئیل به آسمان بر می گردد.

و چون پیامبر با حضرت علی(علیه السلام) روبرو می شود به او می فرماید: «علی جان، آیا تو را بشارت بدهم؟ حضرت موسی و عیسی و همه انبیاء الهی، در مورد تو سخن می گفتند و توصیه تو را به من می کردند ».

و اینجاست که حضرت علی(علیه السلام) اشک شوق می ریزد و چنین می گوید : «حمد خدائی را که مرا فراموش نکرد ».

نگاه به دست پیامبر کن !

دو «صحیفه» می بینی !

آری، دو لیست که پیامبر از آسمان آورده است.

اینها سوغاتیِ شب معراج است که خدا به پیامبر داده است.

بر روی یکی از آنها نام اهل بهشت نوشته شده است و بر روی دیگری نام اهل جهنم.(1)

پیامبر آنها را به حضرت علی(علیه السلام) می دهد...

آری، به راستی که حضرت علی(علیه السلام) قسیم النار و الجنة، تقسیم کننده بهشت و جهنم می باشد.

اکنون، حکایت معراج پیامبر را به پایان می بریم.

بار خدایا ! از این که محبّت حضرت علی(علیه السلام) را در قلب ما قرار دادی از تو ممنونیم.

از این که چون فضائل آن حضرت را می شنویم، غرق شادی می شویم، تو را

ص: 51


1- 100. الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ طوی الصحیفة فأمسکها بیمینه وفتح صحیفة أصحاب الشمال ، فإذا فیها أسماء أهل النار وأسماء آبائهم وقبائلهم... ثمّ نزل ومعه الصحیفتان فدفعهما إلی علیّ بن أبی طالب»: بصائر الدرجات ص 211، مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 11، بحار الأنوار ج 17 ص 147.

سپاس می گوییم.

خودت در شب معراج به پیامبرت فرمودی که دوستان علی(علیه السلام) را دوست داری !

تو خود شاهدی که ما محبت به مولایمان را با هیچ چیز عوض نمی کنیم.

تو به ما سرمایه ای ارزانی داشته ای که ارزش آن را از تمام دنیا بیشتر می دانیم.

کاری کن که لحظه مرگ، چشم ما به جمال آن مولای مهربان روشن شود و آن وقت است که مرگ برایمان از عسل شیرین تر است !

«پایان»

ص: 52

پی نوشت ها

(1) الإمام الصادق علیه السلام: «لیس من شیعتنا من أنکر أربعة أشیاء : المعراج، والمساءلة فی القبر، وخلق الجنّة والنار، والشفاعة»: صفات الشیعة ص 50، الفصول المهمّة ج 1 ص 363، بحار الأنوار ج 8 ص 197، ج 18 ص 312.

(2) الإمام الصادق علیه السلام: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم صلّی العشاء الآخرة ، وصلّی الفجر فی اللیلة التی أسری به بمکّة»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 279، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 133، بحار الأنوار ج 18 ص 385.

(3) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «کنت قائماً نائماً فی الحجر إذ أتانی جبرئیل فحرّکنی تحریکاً لطیفاً ، ثمّ قال لی: عفا اللّه عنک یا محمّد، قم وارکب...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

(4) الإمام الصادق علیه السلام: «جاء جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل بالبراق إلی رسول اللّه...»: تفسیر القمّی ص 3، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 67، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

(5) قلت للإمام الکاظم: لأیّ علّة عرج اللّه بنبیّه إلی السماء ومنها إلی سدرة المنتهی ، ومنها إلی حجب النور وخاطبه وناجاه هناک ، واللّه لا یوصف بمکان؟ فقال علیه السلام: «إنّ اللّه لا یوصف بمکان ، ولا یجری علیه زمان ، ولکنّه عزّ وجلّ أراد أن یشرّف به ملائکته وسکّان سماواته ، ویکرمهم بمشاهدته، ویریه من عجائب عظمته ما یخبر به بعد هبوطه ، ولیس ذلک علی ما یقوله المشبّهون ، سبحان اللّه وتعالی عمّا یصفون»: التوحید للصدوق ص 175، علل الشرائع ج 1 ص 132، بحار الأنوار ج 3 ص 315، ج 18 ص 348، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 99، نور البراهین ج 1 ص 43.

(6) قال رسول للّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فقد سخّر لی البراق وهو خیر من الدنیا بحذافیرها...»: الاحتجاج ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291، ج 16 ص 329، ج 18 ص 316.

(7) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ اللّه سخّر لی البراق وهی دابّة من دواب الجنّة لیست بالطویل ولا بالقصیر ، فلو أنّ اللّه أذن لها لجالت الدنیا والآخرة فی جریة واحدة...»: مسند زید بن علی علیه السلام ص 497، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 35، بحار الأنوار ج 18 ص 316، التفسیر الأصفی ج 1 ص 670، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 100.

وقال ابن درید: «إنّ اشتقاق البراق من البرق لسرعته...»: عمدة القاری ج 15 ص 126، الدیباج علی مسلم ج 1 ص 194، شرح أُصول الکافی ج 12 ص524.

(8) رسول اللّه: «... لها شعاع مثل شعاع الشمس»: الخصال ص 203، روضة الواعظین ص 108، بحار الأنوار ج 18 ص 316، تاریخ بغداد ج 11 ص 114، تاریخ مدینة دمشق ج 42 ص 326، فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام لابن عقدة ص 16.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مکلّلان بالدرّ والجوهر والیاقوت...»: الاحتجاج ج 1 ص 57، بحار الأنوار ج 9 ص 291.

(9) الإمام الصادق علیه السلام: «قال لها جبرئیل: فما رکبک نبیّ قبله...»: تفسیر القمّی ص 3، بحار الأنوار ج 18 ص 319، التفسیر الصافی ج 3 167،

ص: 53

تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103.

(10) إنّ البراق لم یکن یسکن لرکوب رسول اللّه إلاّ بعد شرطه أن یکون مرکوبه یوم القیامة: الخرائج والجرائح ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 379.

(11) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: « استقبلتنی امرأة کاشفة عن ذراعیها علیها من کلّ زینة الدنیا فقالت: یا محمّد ، انظرنی حتّی أکلّمک...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

(12) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ولو کلّمتها لاختارت أُمّتک الدنیا علی الآخرة»: تفسیر القمّی ج 2 ص 3، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

(13) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «هذه صخرة قذفتها عن شفیر جهنّم منذ سبعین عاماً ، فهذا حین استقرّت»: التفسیر الصافی ج 3 ص 167، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

(14) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال: انزل فصلّ، فنزلت وصلّیت ، فقال لی: تدری أین صلّیت، فقلت: لا، فقال: صلّیت بطیبة وإلیها مهاجرک...» تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 103، بحار الأنوار ج 18 ص 319.

(15) الإمام الصادق علیه السلام: «... أتدری أین أنت یا رسول اللّه؟ الساعة أنت مقابل مسجد کوفان...»: المحاسن ج 1 ص 56، الکافی ج 3 ص 491، تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، مستدرک الوسائل ج 3 ص 406، المزار للمفید ص 8، المزار لابن المشهدی ص 123.

(16) الإمام الصادق علیه السلام: «یا محمّد ، هذا مسجد أبیک آدم ومصلّی الأنبیاء ، فانزل فصلِّ فیه ، فنزل فصلّی فیه»: الکافی ج 8 ص 281، بحار الأنوار ج 11 ص 333، جامع أحادیث الشیعة ج 4 ص 532، تفسیر العیّاشی ج 2 ص 146، تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 278.

(17) الإمام الصادق علیه السلام: «فاستأذن اللّه عزّ وجلّ فأذن له...»: تهذیب الأحکام ج 3 ص 250، ج 6 ص 32، وسائل الشیعة ج 5 ص 252، بحار الأنوار ج 80 ص 372، ج 97 ص 398.

(18) الإمام الصادق علیه السلام: «فإنّ الصلاة المکتوبة فیه حجّة مبرورة ، والنافلة عمرة مبرورة»: الکافی ج 3 ص 491، وسائل الشیعة ج 5 ص 261، الغارات ج 2 ص 802، فضل الکوفة ومساجدها ص 29.

(19) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فوافی أربعة آلاف وأربعمئة نبیّ وأربعة عشر نبیّاً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 317،

الإمام الباقر علیه السلام: «... فجمع ما شاء اللّه من أنبیائه ببیت المقدس»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84؛

الإمام الباقر علیه السلام: «حشر اللّه الأوّلین والآخرین من النبیّین والمرسلین...»: الکافی ج 8 ص 121، الاحتجاج ج 2 ص 6، تفسیر القمّی ج 1 ص 233.

(20) رسول اللّه علیه السلام: «فأدخلنی المسجد فخرق بی الصفوف والمسجد غاصّ بأهله...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

(21) الإمام الباقر علیه السلام: «فاستقبل شیخاً فقال: هذا أبوک إبراهیم...»: الخرائج والجرائح ج 1 ص 84، بحار الأنوار ج 18 ص 378.

(22) رسول اللّه علیه السلام: «... فإذا بنداء من فوقی: تقدّم یا محمّد...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

(23) رسول اللّه علیه السلام: «فقدّمنی جبرئیل فصلّیت بهم...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 288، بحار الأنوار ج 18 ص 391.

(24) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أُسری بی فی لیلة المعراج... فأوحی اللّه تعالی إلیّ: سلهم یا محمّد ماذا بُعثتم، فقالوا: بُعثنا علی شهادة أن لا إله إلاّ اللّه ، وعلی الإقرار بنبوّتک ، والولایة لعلیّ بن أبی طالب»: ینابیع المودّة ج 2 ص 246، شواهد التنزیل ج 2 ص، غایة المرام ج 3 ص 55، بحار الأنوار ج 36 ص 155.

(25) الإمام الصادق علیه السلام: «... فأخذت اللبن وشربت منه ، فقال لی جبرئیل: هدیت وهدیت أُمّتک»: بحار الأنوار ج 18 ص 320، التفسیر الصافی

ص: 54

ج 3 ص 168، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104.

رسول اللّه: «فأخذت اللبن ، فقال جبریل الحمد للّه الذی هداک للفطرة»: مسند أحمد ج 2 ص 512، سنن الدارمی ج 2 ص 110، صحیح البخاری ج 5 ص 224، صحیح مسلم ج 6 ص 104، سنن النسائی ج 8 ص 312، السنن الکبری ج 8 ص 286، الکامل لابن الأثیر ج 2 ص 52، فتح الباری لابن حجر ج 7 ص 168، عمدة القاری ج 18 ص 29، المعجم الأوسط ج 8 ص 328، مسند الشامیین ج 4 ص 129، الأذکار النوویة ص 113، تاریخ الإسلام للذهبی ج 1 ص 244.

(26) «هبط مع جبرئیل ملک لم یطأ الأرض قطّ، معه مفاتیح خزائن الأرض ، فقال: یا محمّد إنّ ربّک یقرئک السلام ویقول: هذه مفاتیح خزائن الأرض ، فإن شئت فکن نبیّاً عبداً، وإن شئت نبیّاً ملکاً، فأشار إلیه جبرئیل أن تواضع یا محمّد ، فقال: بل أکون نبیّاً عبداً»: الأمالی للصدوق ص 535، روضة الواعظین ص 57، مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 154، تفسیر نورالثقلین ج 4 ص 458.

«عرض علی مفاتیح خزائن الأرض ، فاستفتیت أخی جبرئیل بذلک فأشار إلیّ بالتواضع»: المبسوط للسرخسی.

(27) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا بلغت بیت المقدس فی معارجی إلی السماء ، وجدت علی صخرتها: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه، أیّدته بوزیره ، ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال: علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، فلمّا انتهیت إلی السدرة المنتهی وجدت مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه، أنا وحدی ، ومحمّد صفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره ونصرته به، فقلت: یا جبرئیل ومن وزیری؟ فقال علیّ بن أبی طالب علیه السلام، فلمّا جاوزت السدرة وانتهیت إلی عرش ربّ العالمین ، وجدت مکتوباً علی قائمة من قوائم العرش: «لا إله إلاّ اللّه أنا وحدی، محمّد حبیبی وصفوتی من خلقی ، أیّدته بوزیره وأخیه ونصرته به»: الأمالی للطوسی ص 643، مدینة المعاجز ج 1 ص 88، بحار الأنوار ج 18 ص 389.

(28)الإمام الصادق علیه السلام: «... أنزل اللّه العزیز الجبّار علیه محملاً من نور فیه أربعون نوعاً من أنواع النور ، کانت محدقة حول العرش - عرشه تبارک وتعالی - تغشی أبصار الناظرین. أمّا واحد منها فأصفر ، فمن أجل ذلک أصفرّت الصفرة، وواحد منها أحمر ، فمن أجل ذلک احمرّت الحمرة ، وواحد منها أبیض ، فمن أجل ذلک ابیضّ البیاض ، والباقی علی عدد سائر ما خلق اللّه من الأنوار والألوان ، فی ذلک المحمل حلق وسلاسل من فضّة ، فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا...»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، غایة المرام ج 6 ص 326.

(29) الإمام الصادق علیه السلام: «... وتلقّتنی الملائکة حتّی دخلت السماء الدنیا ، فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً...»: بحار الأنوار ج 18 ص 321، التفسیر الصافی ج 3 ص 169.

(30) الإمام الصادق علیه السلام: «... فجلس فیه ثمّ عرج به إلی السماء الدنیا، فنظرت الملائکة إلی أطراف السماء ، ثمّ خرّت سجّداً ، فقالت: سبّوح قدّوس ربّنا وربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: اللّه أکبر ، اللّه أکبر ، فسکتت الملائکة وفُتحت أبواب السماء ، واجتمعت الملائکة ، ثمّ جاءت فسلّمت علی النبی صلی الله علیه و آله وسلم أفواجاً ، ثمّ قالت: یا محمّد کیف أخوک؟ قال: بخیر ، قالت: فإن أدرکته، فاقرأه منّا السلام ، فقال النبیّ صلی الله علیه و آله وسلم: أتعرفونه؟ فقالوا: کیف لم نعرفه وقد أخذ اللّه عزّ وجلّ میثاقک ومیثاقه منّا؟ وإنّا لنصلّی علیک وعلیه»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 115، بحار الأنوار ج 18 354، ج 79 ص 237.

(31) الإمام الباقر علیه السلام: «إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حیث أسری به، لم یمرّ بخلق من خلق اللّه إلاّ رأی منه ما یحبّ من البشر واللطف والسرور به ، حتّی مرّ بخلقٍ من خلق اللّه ، فلم یلتفت إلیه ولم یقل له شیئاً ، فوجده قاطباً عابساً ، فقال: یا جبرئیل ما مررت بخلقٍ من خلق اللّه إلاّ رأیت البشر واللطف والسرور منه ، إلاّ هذا ، فمن هذا؟ قال: هذا مالک خازن النار، وهکذا خلقه ربّه ، قال: فإنّی أحبّ أن تطلب إلیه أن یرینی النار . فقال له جبرئیل علیه السلام: إنّ هذا محمّد رسول اللّه وقد سألنی أن أطلب إلیک أن تریه النار، قال: فأخرج له عنقاً منها فرآها، فلمّا أبصرها لم یکن ضاحکاً حتّی قبضه اللّه عزّ وجلّ»: الأمالی للصدوق 696، بحار الأنوار ج 8 ص 284.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فما لقینی ملک إلاّ ضاحکاً مستبشراً ، حتّی لقینی ملک من الملائکة لم أرَ أعظم خلقاً منه ، کریه المنظر ، ظاهر الغضب ، فقال لی مثلما قالوا من الدعاء ، إلاّ أنّه لم یضحک ، ولم أر فیه من الاستبشار ما رأیت ممّن ضحک من الملائکة ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فإنّی قد فزعت منه، فقال: یجوز أن تفزع منه ، وکلّنا نفزع منه ، إنّ هذا مالک خازن النار ، لم یضحک قطّ ، ولم یزل منذ ولاّه اللّه جهنّم یزداد کلّ یوم غضباً وغیظاً

ص: 55

علی أعداء اللّه وأهل معصیته ، فینتقم اللّه به منهم ، ولو ضحک إلی أحد، کان قبلک أو کان ضاحکاً إلی أحد بعدک لضحک إلیک ، ولکنّه لا یضحک ، فسلّمت علیه فردّ السلام علیّ ، وبشّرنی بالجنّة...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 321.

(32) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی علی قوم تُقرض شفاهم بمقاریض من نار، قلت: ما هؤلاء؟ قال: هؤلاء خطباء أُمّتک من أهل الدنیا ، کانوا یأمرون الناس بالبرّ وینسون أنفسهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 180، مجمع الزوائد ج 7 ص 276، مسند ابن المبارک ص 22، مسند أبی یعلی ج 7 ص 69، تفسیر السمرقندی ج 1 ص 76، تفسیر ابن کثیر ج 1 ص 89، الدرّ المنثور ج 1 ص 64، تفسیر البغوی ج 1 ص 68.

(33) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی فرأیت قوماً یخمشون وجوههم بأظافیرهم، فسألت جبرئیل عنهم فقال: هم الذین یغتابون الناس...»: شرح نهج البلاغة ج 9 ص 60.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا عرج بی ربّی مررت بقومٍ لهم أظفار من نحاس یخمشون وجوههم وصدورهم...»: مسند أحمد ج 3 ص 224، الجامع الصغیر ج 2 ص 421، کنز العمّال ج 3 ص 587، فیض القدیر ج 3 ص 587، تفسیر القرطبی ج 16 ص 336، جامع السعادات ج 2 ص 233.

(34) أمیر المؤنین علیه السلام: «دخلت أنا وفاطمة علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، فوجدته یبکی بکاءً شدیداً، فقلت: فداک أبی وأُمّی یا رسول اللّه ، ما الذی أبکاک؟ فقال: یا علی ، لیلة أُسری بی إلی السماء رأیت نساءً من أُمّتی فی عذاب شدید، فأنکرت شأنهنّ ، فبکیت لمّا رأیت من شدّة عذابهنّ ، رأیت امرأةً معلّقة بشعرها یغلی دماغ رأسها ، ورأیت امرأة معلّقة بلسانها والحمیم یصبّ فی حلقها، ورأیت امرأة معلّقة بثدییها ، ورأیت امرأة تأکل لحم جسدها ، والنار توقد من تحتها ، ورأیت امرأة قد شدّ رجلاها إلی یدیها وقد سلّط علیها الحیات والعقارب ، ورأیت امرأة صمّاء عمیاء خرساء فی تابوت من نار ، یخرج دماغ رأسها من منخرها ، وبدنها متقطّع من الجذام والبرص ، ورأیت امرأة معلّقة برجلیها فی تنّور من نار، ورأیت امرأة تُقطّع لحم جسدها من مقدّمها ومؤّرها بمقاریض من نار، ورأیت امرأة تُحرق وجهها ویداها وهی تأکل أمعاءها، ورأیت امرأة رأسها رأس خنزیر ، وبدنها بدن الحمار ، وعلیها ألف ألف لون من العذاب ، ورأیت امرأة علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها والملائکة یضربون رأسها وبدنها بمقامع من نار.

فقالت فاطمة: حبیبی وقرّة عینی ، اخبرنی ما کان عملهنّ وسیرتهنّ حتّی وضع اللّه علیهنّ هذا العذاب ؟ فقال: یا بنتی، أمّا المعلّقة بشعرها فإنّها کانت لا تغطّی شعرها من الرجال ، وأمّا المعلّقة بلسانها فإنّها کانت تؤی زوجها ، وأمّا المعلّقة بثدییها فإنّها کانت تمتنع من فراش زوجها ، وأمّا المعلّقة برجلیها فإنّها کانت تخرج من بیتها بغیر إذن زوجها ، وأمّا التی کانت تأکل لحم جسدها فإنّها کانت تزیّن بدنها للناس ، وأمّا التی شُدّ یداها إلی رجلیها وسُلّط علیها الحیات والعقارب فإنّها کانت قذرة الوضوء قذرة الثیاب ، وکانت لا تغتسل من الجنابة والحیض ، ولا تتنظّف ، وکانت تستهین بالصلاة ، وأمّا العمیاء الصمّاء الخرساء فإنّها کانت تلد من الزنا فتعلّقه فی عنق زوجها ، وأمّا التی کان یُقرض لحمها بالمقاریض فإنّها کانت تعرض نفسها علی الرجال ، وأمّا التی کان یُحرق وجهها وبدنها وهی تأکل أمعاءها فإنّها کانت قوّادة ، وأمّا التی کان رأسها رأس خنزیر وبدنها بدن الحمار فإنّها کانت نمّامة کذّابة ، وأمّا التی کانت علی صورة الکلب والنار تدخل فی دبرها وتخرج من فیها فإنّها کانت قینة نوّاحة حاسدة...»: عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 14، وسائل الشیعة ج 20 ص 213، بحار الأنوار ج 8 ص 309.

(35) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أُسری بی إلی السماء... لقینی جبرئیل فی محفل من الملائکة فقال: لو اجتمعت أُمّتک علی حبّ علی ما خلق اللّه النار»: نوادر المعجزات ص 75، الأمالی للطوسی ص 642، بحار الأنوار ج 18 ص 388.

(36) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ مررت بملک من الملائکة جالس علی مجلس ، وإذا جمیع الدنیا بین رکبتیه ، وإذا بیده لوح من نور ، سطر مکتوب فیه کتاب ینظر فیه لا یلتفت یمیناً ولا شمالاً مقبلاً علیه کهیئة الحزین ، فقلت: من هذا یا جبرئیل؟ فقال: هذا ملک الموت ، دائب فی قبض الأرواح ، فقلت: یا جبرئیل أدننی منه حتّی أکلّمه ، فأدنانی منه فسلّمت علیه ، وقال له جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة الذی أرسله اللّه إلی العباد ، فرحّب بی وحیّانی بالسلام وقال: أبشر یا محمّد ، فإنّی أری الخیر کلّه فی أُمّتک ، فقلت: الحمد للّه المنّان ذی النعم علی عباده ، ذلک من فضل ربّی ورحمته علیّ ، فقال جبرئیل: هو أشدّ الملائکة عملاً ، فقلت: أکل من مات أو هو میّت فیما بعد هذا یقبض روحه؟ فقال: نعم ، قلت: وتراهم حیث کانوا وتشهدهم بنفسک؟ فقال: نعم ، فقال ملک الموت: ما الدنیا کلّها عندی فیما سخّرها اللّه لی ومکّننی علیها إلاّ کالدرهم فی کفّ الرجل یقلّبه کیف

ص: 56

یشاء ، وما من دار إلاّ وأنا أتصفّحه کلّ یوم خمس مرّات ، وأقول إذا بکی أهل المیّت علی میّتهم: لا تبکوا علیه ، فإنّ لی فیکم عودة وعودة حتّی لا یبقی منکم أحد...»: تفسیر القمّی ص 5، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 104، بحار الأنوار ج 18 ص 322.

(37) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «قال: مررنا بملائکة من ملائکة اللّه عزّ وجلّ خلقهم اللّه کیف شاء ، ووضع وجوههم کیف شاء، لیس شیء من أطباق أجسادهم إلاّ وهو یسبّح اللّه ویحمده، من کلّ ناحیة بأصوات مختلفة ، أصواتهم مرتفعة بالتحمید والبکاء من خشیة اللّه ، فسألت جبرئیل عنهم ، فقال: کما تری خُلقوا ، إنّ الملک منهم إلی جنب صاحبه ما کلّمه قطّ ، ولا رفعوا رؤسهم إلی ما فوقها ، ولا خفضوها إلی ما تحتها خوفاً من اللّه وخشوعاً ، فسلّمت علیهم فردّوا علیّ إیماءً برؤسهم لا ینظرون إلیّ من الخشوع ، فقال لهم جبرئیل: هذا محمّد نبیّ الرحمة ، أرسله اللّه إلی العباد رسولاً ونبیّاً ، وهو خاتم النبوّة وسیّدهم ، أفلا تکلّمونه؟ قال: فلمّا سمعوا ذلک من جبرئیل أقبلوا علیّ بالسلام ، وأکرمونی وبشّرونی بالخیر لی ولأُمّتی»: تفسیر القمّی ص 7، التفسیر الصافی ج 3 ص 171، بحار الأنوار ج 18 ص 324.

(38) «ثمّ مضی فمرّ علی شیخ قاعد علی کرسی إذا نظر عن یمینه ضحک وفرح ، وإذا نظر عن یساره حزن وبکی ، فقال: من هذا یا جبرئیل؟ قال: هذا أبوک آدم ، إذا رأی من یدخل الجنّة من ذرّیته ضحک وفرح ، وإذا رأی من یدخل النار من ذرّیته حزن وبکی»: الأمالی للصدوق 536، روضة الواعظین ص 58، بحار الأنوار ج 18 ص 335.

(39) الإمام الصادق علیه السلام: «... ثمّ زاده أربعین نوعاً من أنواع النور لا یشبه شیء منه ذلک النور الأوّل ، وزاده فی محمله حلقاً وسلاسل ، ثمّ عرج به إلی السماء الثانیة ، فلمّا قرب من باب السماء تنافرت الملائکة إلی أطراف السماء ، وخرّت سجدّاً وقالت: سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح ، ما أشبه هذا النور بنور ربّنا؟ ! فقال جبرئیل: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فاجتمعت الملائکة ، وفتحت أبواب السماء ، وقالت: یا جبرئیل ، من هذا معک؟ فقال: هذا محمّد ، قالوا: وقد بُعث؟ قال: نعم ، قال رسول اللّه: فخرجوا إلیّ شبه المعانیق ، فسلّموا علیّ وقالوا: اقرأ أخاک السلام ، فقلت: هل تعرفونه؟ قالوا: نعم ، وکیف لا نعرفه وقد أخذ اللّه میثاقک ومیثاقه ومیثاق شیعته إلی یوم القیامة علینا؟ وإنّا لنتصفّح وجوه شیعته فی کلّ یوم خمساً، یعنون فی وقت کلّ صلاة»: الکافی ج 3 ص 483، علل الشرائع ج 2 ص 312، حلیة الأبرار ج 1 ص 422، منتقی الجمان ج 2 ص 347، غایة المرام ج 6 ص 326.

(40) الإمام الصادق علیه السلام: «... لأنّها بحذاء بیت المعمور ، وهو مربّع»: علل الشرائع ج 2 ص 398، کتاب من لایحضره الفقیه ج 2 ص 191، بحار الأنوار ج 55 ص 5.

الإمام السجّاد علیه السلام: «... وجعل لهم البیت المعمور الذی فی السماء الرابعة»: علل الشرائع ج 2 ص 407.

(41) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا طفت بالبیت المعمور...»: الأمالی للطوسی ص 643، بحار الأنوار ج 18 ص 389.

(42) الإمام الصادق علیه السلام: «ثمّ قال ربّی عزّ وجلّ: یا محمّد ، مدّ یدک فیتلقّاک ما یسیل من ساق عرشی الأیمن ، فنزل الماء فتلقّیته بالیمین ، فمن أجل ذلک أوّل الوضوء بالیمنی ، ثمّ قال: یا محمّد ، خذ ذلک فاغسل به وجهک...»: بحار الأنوار ج 18 ص 357، ج 77 ص 288.

(43) الإمام الباقر علیه السلام: «لمّا أُسری برسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فبلغ البیت المعمور وحضرت الصلاة ، فأذّن جبرئیل وأقام ، فتقدّم رسول اللّه وصفّ الملائکة...»: الکافی ج 3 ص 303، الاستبصار ج 1 ص 305، تهذیب الأحکام ج 2 ص 60، وسائل الشیعة ج 5 ص 368.

(44) «ثمّ رأیت ملکاً جالساً علی سریر تحت یدیه سبعون ألف ملک ، تحت کلّ ملک سبعون ألف ملک ، فوقع فی نفس رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم أنّه هو ، فصاح به جبرئیل فقال: قم ، فهو قائم إلی یوم القیامة»: بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 8 .

(45) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «مررت لیلة أُسری بی إلی السماء ، وإذا أنا بملک جالس علی منبر من نور والملائکة تحدق به ، فقلت: یا جبرئیل من هذا الملک؟ فقال: اُدن منه فسلّم علیه ، فدنوت منه وسلّمت علیه ، فإذا أنا بأخی وابن عمّی علیّ بن أبی طالب، فقلت: یا جبرئیل ! سبقنی علیّ بن أبی طالب إلی السماء الرابعة؟ فقال: لا یا محمّد ، ولکنّ الملائکة شکت حبّها لعلیّ ، فخلق اللّه هذا الملک من نور علیّ وصورة علی ، فالملائکة تزوره فی کلّ لیلة جمعة سبعین مرّة، ویسبّحون اللّه تعالی ویقدّسونه ، ویهدون ثوابه لمحبّ علی: کشف الیقین ص 233، کشف الغمّة ج 1 ص 137، الغدیر ج 2 ص 320، بحار الأنوار ج 18 ص 386.

ص: 57

(46) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ورأیت فی السماء السابعة بحاراً من نور یتلألأ تلألؤا ، یخطف بالأبصار...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 9، التفسیر الصافی ج 3 ص 173، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 109.

(47) أمیر المؤنین علیه السلام: «... تقدّم وصلّ وأجهر بصلاتک فإنّ خلفک صفوفاً من الملائکة لا یعلم عددهم إلاّ اللّه...»: الیقین للسیّد ابن طاووس ص 405.

(48) رسول اللّه علیه السلام: «لأنّ اللّه تبارک وتعالی فضّل أنبیائه علی ملائکته أجمعین ، وفضّلک خاصّة»: علل الشرائع ج 1 ص 5، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، المحتضر ص 239.

(49) «ثمّ تمّ الأذان ثمّ صلّی بهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فی السماء السابعة وأمّهم رسول اللّه...»: تفسیر العیّاشی ج 1 ص 159، بحار الأنوار ج 18 ص 403.

(50) الإمام الصادق علیه السلام: «ثمّ صعدنا إلی السماء السابعة ، فما مررت بملک من الملائکة إلاّ قالوا: یا محمّد احتجم ، وأمر أُمّتک بالحجامة...» بحار الأنوار ج 18 ص 325، تفسیر القمّی ج 2 ص 9.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما مررت لیلة أُسری بی بملأ إلاّ قالوا: یا محمّد مرّ أُمّتک بالحجامة»: سنن ابن ماجة ج 2 ص 1151، تحفة الأحوذی ج 6 ص 176، الطبقات الکبری ج 1 ص 448، الکامل لابن عدی ج 3 ص 351، میزان الاعتدال ج 3 ص 405، مجمع الزوائد ج 5 ص 91، سنن الترمذی ج 3 ص 264، المستدرک ج 4 ص 209، الدرّ المنثور ج 4 ص 155.

(51) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «تقدّم بین یدی یا محمّد ، فتقدّمت فإذا أنا بنهرٍ حافتاه قباب الدرّ والیواقیت ، أشدّ بیاضاً من الفضّة وأحلی من العسل وأطیب ریحاً من المسک الأذفر ، قال: فضربت بیدی فإذا طینه مسکة ذفرة ، قال: فأتانی جبرئیل فقال لی: یا محمّد ، أیّ نهر هذا؟ قال: قلت: أیّ نهر هذا یا جبرئیل؟ قال هذا نهرک...»: الیقین ص 291، بحار الأنوار ج 18 ص 392.

(52) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «خرجت فانقاد لی نهران: نهر یُسمّی الکوثر ، ونهر یُسمّی الرحمة ، فشربت من الکوثر واغتسلت من الرحمة ، ثمّ انقادا لی جمیعاً حتّی دخلت الجنّة...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 10 ، التفسیر الصافی ج 3 ص 174، بحار الأنوار ج 18 ص 327.

(53) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... لما صرت إلی العرش ، وجدت علی کلّ رکن من أرکانه مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین»: بحار الأنوار ج 18 ص 304، المحتضر ص 25.

(54) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا کانت لیلة المعراج نظرت تحت العرش أمامی ، فإذا أنا بعلیّ بن أبی طالب قائماً أمامی... قلت: یا جبرئیل ، سبقنی علیّ بن أبی طالب؟ قال: لا، لکنّی اخبرک، اعلم یا محمّد إنّ اللّه یُکثر الثناء والصلوات علی علیّ بن أبی طالب فوق عرشه ، فاشتاق العرش إلی علیّ بن أبی طالب ، فخلق اللّه تعالی هذا الملک علی صورة علیّ بن أبی طالب تحت عرشه لینظر إلیه العرش فیسکن شوقه...»: مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 73، بحار الأنوار ج 39 ص 97.

(55) رسول اللّه علیه السلام: «أُسری بی لیلة المعراج إلی السماء ، فرأیت ملکاً له ألف ید، لکلّ ید ألف إصبع، وهو یحاسب ویعدّ بتلک الأصابع، فقلت لجبرئیل: من هذا الملک؟ وما الذی یحاسبه؟ قال: هذا ملک موکل علی قطر المطر، یحفظها کم قطرة تنزل من السماء إلی الأرض، فقلت للملک: أنت تعلم مذ خلق اللّه الدنیا، کم قطرة نزلت من السماء إلی الأرض...»: مستدرک الوسائل ج 5 ص 355، جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 486.

(56) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ما مررت بباب من أبواب الجنّة إلاّ ورأیت مکتوباً علیه: علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین...»: بحار الأنوار ج 37 ص 339.

رسول اللّه علیه السلام: «مکتوب فی باب الجنّة قبل أن یخلق اللّه السماوات والأرض بألفی سنة: لا إله إلاّ اللّه، علیّ أخو رسول اللّه»: الخصال ص 637، الثاقب فی المناقب ص 118، مجمع الزوائد ج 9 ص 111، کنز العمّال ج 11 ص 624.

رسول اللّه علیه السلام: «مکتوب فی باب الجنّة: لا إله إلاّ اللّه، أیدته بعلیّ»: شواهد التنزیل ج 1 ص 297، لسان المیزان ج 2 ص 484.

(57) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فإذا بصوت وصیحة شدیدة ، قال: قلت: یا جبرئیل ما هذا الصوت؟ فقال لی: یا محمّد هذا صوت طوبی قد اشتاقت

ص: 58

إلیک»: الیقین ص 29، بحار الأنوار ج 37 ص 314 .

(58) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... أخذ جبرئیل بیدی فأدخلنی الجنّة ، فإذا أنا بشجرة من نور فی أصلها ملکان یطویان الحلل والحلی ، فقلت: حبیبی جبرئیل، لمن هذه الشجرة؟ فقال: هذه لأخیک علیّ بن أبی طالب...»: علل الشرائع ج 1 ص 184، المحتضر ص 239، کشف الغمّة ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 18 ص 350.

(59) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... وتجری نهر فی أصل تلک الشجرة تنفجر منها الأنهار الأربعة ، نهر من ماء غیر آسن ، ونهر من لبن لم یتغیّر طعمه ، ونهر من خمر لذّة للشاربین ، ونهر من عسل مصفّی...»: تفسیر القمّی ج 2 ص 237، التفسیر الصافی ج 5 ص 23، بحار الأنوار ج 8 ص 137.

(60) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ تقدّمت أمامی ، فإذا أنا برطب ألین من الزبد ، وأطیب من المسک ، وأحلی من العسل ، فأخذت رطبة فأکلتها»: علل الشرائع ج 1 ص 184، المحتضر ص 239، کشف الغمّة ج 2 ص 87، بحار الأنوار ج 18 ص 350.

(61) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «قصراً من یاقوت أحمر یُری داخله من خارجه وخارجه من داخله، فقلت: یا جبرئیل لمن هذا القصر؟ قال: لمن أطاب الکلام وأدام الصیام وأطعم الطعام وتهجّد باللیل والناس نیام...»: تفسیر القمّی ج 1 ص 21، الأمالی للطوسی ص 458، بحار الأنوار ج 8 ص 458.

(62) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لمّا أسری بی إلی السماء ، دخلت الجنّة فرأیت فیها قیعان ورأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب ولبنة من فضة ، وربّما أمسکوا ، فقلت لهم: ما بالکم قد أمسکتم؟ فقالوا: حتّی تجیئنا النفقة ، فقلت: وما نفقتکم؟ قالوا: قول المؤن: سبحان اللّه والحمد للّه ولا إله إلاّ اللّه واللّه أکبر ، فإذا قال بنینا ، وإذا سکت أمسکنا»: تفسیر القمّی ج 1 ص 21، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 132، بحار الأنوار ج 18 ص 292.

(63) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «رأیت لیلة أُسری بی قصوراً مشرفة علی الجنّة ، فقلت: یا جبرئیل، لمن هذا؟ قال: للکاظمین الغیظ والعافین عن الناس...»: کنز العمّال ج 3 ص 375، تفسیر الثعلبی ج 3 ص 168.

(64) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لیلة أُسری بی إلی السماء... فبینما أنا أدور فی قصورها وبساتینها ومقاصیرها ، إذ شممت رائحة طیّبة فأعجبتنی تلک الرائحة، فقلت: یا حبیبی، ما هذه الرائحة التی غلبت علی روائح الجنّة کلّها، فقال: یا محمّد ، تفاحة خلقها اللّه تبارک وتعالی بیده منذ ثلاثمئة ألف عام، ما ندری ما یرید بها، فینما أنا کذلک إذ رأیت ملائکه معهم تلک التفاحة فقالوا: یا محمّد، ربّنا یقری علیک السلام وقد أتحفک بهذه التفاحة...»: مدینة المعاجز ج 3 ص 224.

(65) الإمام الصادق علیه السلام: «کان النبی صلی الله علیه و آله وسلم یکثر تقبیل فاطمة علیهاالسلام ، فعاتبته علی ذلک عائشة ، فقالت: یا رسول اللّه إنّک لتکثر تقبیل فاطمة ! فقال لها: إنّه لمّا عُرج بی إلی السماء ، مرّ بی جبرئیل علی شجرة طوبی ، فناولنی من ثمرها فأکلته ، فحوّل اللّه ذلک ماءً إلی ظهری ، فلمّا أن هبطت إلی الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة ، فما قبّلتها إلاّ وجدت رائحة شجرة طوبی منها»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 212، بحار الأنوار ج 8 ص 142. الإمام الصادق علیه السلام: «کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یکثر تقبیل فاطمة علیهاالسلام ، فأنکرت ذلک عائشة ، فقال رسول اللّه: یا عائشة ، إنّی لمّا أُسری بی إلی السماء ، دخلت الجنّة ، فأدنانی جبرئیل من شجرة طوبی ، وناولنی من ثمارها ، فأکلته ، فحوّل اللّه ذلک ماءً فی ظهری ، فلمّا هبطت إلی الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة ، فما قبّلتها قطّ إلاّ وجدت رائحة شجرة طوبی منها»: تفسیر القمّی ج 1 ص 365، تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 502. رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «أُسری بی إلی السماء ، أدخلنی جبرئیل الجنّة فناولنی تفّاحة ، فأکلتها فصارت نطفة فی ظهری ، فلمّا نزلت من السماء واقعت خدیجة ، ففاطمة من تلک النطفة ، فکلّما اشتقت إلی تلک التفّاحة قبّلتها»: ینابیع المودّة ج 2 ص 131، ذخائر العقبی ص 36، تفسیر مجمع البیان ج 6 ص 37. )

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فأنا إذا اشتقت إلی الجنّة سمعت ریحها من فاطمة»: الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف ص 111، بحار الأنوار حج 37 ص 65.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فأکلتها لیلة أُسری فعلقت خدیجة بفاطمة ، فکنت إذا اشتقت إلی رائحة الجنّة شممت رقبة فاطمة»: المستدرک ج 3 ص 156، کنز العمّال ج 12 ص 109، الدرّ المنثور ج 4 ص 153.

(66) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا علی ، إنّ الملأ الأعلی لیدعونّ لک ، وإنّ المصطفین الأخیار لیرغبون إلی ربّهم جلّ وعزّ أن یجعل لهم السبیل إلی النظر

ص: 59

إلیک...»: الیقین ص 293، بحار الأنوار ج 18 ص 393.

(67) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... هؤلاء قرّاء اللوح المحفوظ أخبرونی لیلة أُسری بی أنّهم وجدوا فی اللوح المحفوظ: علیّ المعصوم من کلّ خطأ...»: بحار الأنوار ج 37 ص 68، غایة المرام ج 6 ص 325.

(68) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... وسمعت خطیبهم فی أعظم محافلهم وهو یقول: علیّ الحاوی لأصناف الخیرات، المشتمل علی أنواع المکرمات...»: بحار الأنوار ج 41 ص 21.

(69) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلمعلیهم السلام «أتدری ما سمعت من الملأ الأعلی فیک لیلة أُسری بی یا علی؟ سمعتهم یقسمون علی اللّه ویستقضونه ویتقرّبون إلی اللّه بمحبّتک...»: بحار الأنوار ج 41 ص 21.

(70) الإمام الکاظم علیه السلام: «... وقف بی جبرئیل عند شجرة عظیمة لم أرَ مثلها، علی کلّ غصن منها وعلی کلّ ورقة منها ملک ، وعلی کلّ ثمرة منها ملک ، وقد کلّلها نور من نور اللّه جلّ وعزّ ، فقال جبرئیل: هذه سدرة المنتهی، کان ینتهی الأنبیاء من قبلک إلیها ، ثمّ یجاوزونها ، وأنت تجوزها إن شاء اللّه لیریک من آیاته الکبری...»: الیقین ص 298، بحار الأنوار ج 18 ص 395،

(71) الإمام الصادق علیه السلام: «فأوقفه جبرئیل موقفاً فقال له: مکانک یا محمّد ، فلقد وقفت موقفاً ما وقفه ملک قطّ ولا نبیّ ، إنّ ربّک یصلّی، فقال: یا جبرئیل وکیف یصلّی؟ قال: یقول: سبّوح قدّوس أنا ربّ الملائکة والروح ، سبقت رحمتی غضبی، فقال: اللّهمّ عفوک عفوک...»: الکافی ج 1 ص 443، التفسیر الصافی ج 5 ص 87، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 98.

(72) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «فلمّا انتهیت إلی حجب النور قال لی جبرئیل: تقدّم یا محمّد ، وتخلف عنّی ، فقلت: یا جبرئیل فی مثل هذا الموضع تفارقنی !؟ فقال: یا محمّد ، إنّ انتهاء حدّی الذی وضعنی اللّه عزّ وجلّ فیه إلی هذا المکان ، فإن تجاوزته احترقت أجنحتی بتعدّی حدود ربّی جلّ جلاله...»: علل الشرائع ج 1 ص 6، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، کمال الدین ص 255، بحار الأنوار ج 26 ص 337.

(73)الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقالت السدرة المنتهی: ما جازنی مخلوق قبلک...»: بصائر الدرجات ص 211، مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 11، بحار الأنوار ج 17 ص 147.

(74) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «رأیت نهراً ، ورأیت وراء النهر حجاباً ، ورأیت وراء الحجاب نوراً...»: تفسیر ابن أبی حاتم ج 10 ص 3319، الدرّ المنثور ج 6 ص125، تفسیر القرطبی ج 17 ص 92.

(75) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فلمّا وصلت إلی السماء السابعة وتخلّف عنّی جمیع من کان معی من ملائکة السماوات وجبرئیل علیه السلام والملائکة المقرّبین ، ووصلت إلی حجب ربّی ، دخلت سبعین ألف حجاب ، بین کلّ حجاب إلی حجاب من حجب العزّة والقدرة والبهاء والکرامة والکبریاء والعظمة والنور والظلمة والوقار ، حتّی وصلت إلی حجاب الجلال...»: الیقین ص 435، المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 398.

«من الحجاب إلی الحجاب مسیرة خمسمئة عام...»: المحتضر ص 25، بحار الأنوار ج 18 ص 338.

(76) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... لمّا صرت إلی حجب النور ، رأیت علی کلّ حجاب مکتوباً: لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علیّ بن أبی طالب أمیر المؤنین...»: بحار الأنوار ج 18 ص 304، المحتضر ص 25.

(77) «فتقدّم رسول اللّه ما شاء اللّه أن یتقدّم...»: المحتضر ص 25، بحار الأنوار ج 18 ص 338.

(78) عن عبد اللّه بن عمر: «سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم وقد سُئل: بأیّ لغةٍ خاطبک ربّک لیلة المعراج؟ فقال: خاطبنی بلغة علی بن أبی طالب ، فألهمنی أن قلت: یا ربّ ، أنت خاطبتنی أم علی؟ فقال: یا أحمد، أنا شیء لیس کالأشیاء ، لا أُقاس بالناس ولا أُوصف بالأشیاء، خلقتک من نوری وخلقت علیّاً من نورک، فاطّلعت علی سرائر قلبک فلم أجد أحداً أحبّ من علیّ بن أبی طالب إلی قلبک ، فخاطبتک بلسانه کیما یطمئنّ قلبک...»، المختصر ص 171، التسفیر الصافی ج 3 ص 177، کشف الغمّة ج 1 ص 103، ینابیع المودّة ج 1 ص 246.

(79) رسول اللّه علیه السلام: «لیلة أُسری بی إلی السماء وصرت کقاب قوسین أو أدنی ، أوحی اللّه تعالی إلیّ أن یا محمّد مَن أحبّ خلقی إلیک؟ قلت: یاربّ أنت أعلم، فقال: أنا أعلم ولکن أرید أن أسمعه من فیک، فقلت: ابن عمّی علیّ بن أبی طالب...»: المحتضر ص 193، بحار الأنوار ج 25

ص: 60

ص 383.

(80) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ قال لی الجلیل جلّ جلاله: یا محمّد ، مَن تحبّ من خلقی؟ قلت: أحبّ الذی تحبّه أنت یا ربّی ، فقال لی جلّ جلاله: فأحبّ علیّاً فإنّی أُحبّه ، وأحبّ من یحبّه ، وأحبّ من أحبّ من یحبّه...»: المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 399، ج 40 ص 19.

(81) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ووعدنی الشفاعة فی شیعته وأولیائه»: المحتضر ص 253، بحار الأنوار ج 18 ص 399، ج 40 ص 19.

(82) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی: یا محمّد ، أنا أنا اللّه لا إله إلاّ أنا العلیّ الأعلی، وهبت لأخیک اسما من أسمائی فسمیته علیّاً...»: بحار الأنوار ج 24 ص 323.

(83) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ اللّه عزّ وجلّ أوحی إلیّ لیلة أُسری بی... یا محمّد، لو أنّ عبداً من عبادی عبدنی حتّی ینقطع ثمّ لقانی جاحداً لولایتهم أدخلته ناری...»: الغیبة للنعمانی ص 95، الغیبة للطوسی ص 148.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا محمّد، لو أنّ عبداً من عبادی عبدنی حتّی ینقطع... ثمّ أتانی جاحداً لولایتکم، ما غفرت له أو یقرّ بولایتکم...»: مقتضب الأثر ص 11.

(84) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «لیلة أُسری بی إلی السماء ، کلّمنی ربّی جلّ جلاله ، فقال: یا محمّد ، فقلت: لبّیک ربّی ، فقال: إنّ علیّاً حجّتی بعدک علی خلقی وإمام أهل طاعتی ، مَن أطاعه أطاعنی ، ومن عصاه عصانی ، فانصبه علماً لأُمّتک یهتدون به بعدک...»: الأمالی ص 566، الجواهر السنیة ص 230، بحار الأنوار ج 18 ص 340.

(85) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «یا محمّد ، إنّ علیّاً وارث علمک من بعدک ، وصاحب لوائک لواء الحمد یوم القیامة ، وصاحب حوضک ، یسقی من ورد علیه من مؤمنی أُمّتک ، ثمّ أوحی إلیّ أنی قد أقسمت علی نفسی قسماً حقّاً لا یشرب من ذلک الحوض مبغض لک ولأهل بیتک...»: کمال الدین ص 25، نور الثقلین ج 3 ص 123، بحار الأنوار ج 51 ص 69.

(86) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا محمّد ، أوصیاؤ المکتوبون علی ساق عرشی ، فنظرت وأنا بین یدی ربّی جلّ جلاله إلی ساق العرش ، فرأیت اثنی عشر نوراً ، فی کلّ نور سطر أخضر علیه اسم وصی من أوصیائی ، أوّلهم علیّ بن أبی طالب ، وآخرهم مهدی أُمّتی ، فقلت: یا ربّ هؤاء أوصیائی من بعدی؟ فنودیت: یا محمّد هؤاء أولیائی وأصفیائی وحججی بعدک علی بریّتی ، وهم أوصیاؤ وخلفاؤ وخیر خلقی بعدک ، وعزّتی وجلالی ، لأظهرنّ بهم دینی، ولأعلینّ بهم کلمتی ، ولأطهرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی ...»: علل الشرائع ج 1 ص 7، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 238، کمال الدین ص 256، بحار الأنوار ج 18 ص 346.

(87) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... أنت شجرة وعلی غصنها وفاطمه ورقها... والحسن والحسین ثمارها، خلقتهما من طینة علّیین ، وخلقت شیعتکم منکم، إنّهم لو ضربوا علی أعناقهم بالسیوف ما ازدادوا لکم إلاّ حبّاً...»: الغدیر ج 2 ص 314، بحار الأنوار ج 24 ص 136، تفسیر مجمع البیان ج 6 ص 74.

(88) «ثمّ مضی حیث فرضت علیه الصلاة خمسون رکعة صلاة...»: الأمالی للصدوق ص 536، مستدرک الوسائل ج 3 ص 14، بحار الأنوار ج 79 ص 252.

(89) أمیر المؤنین علیه السلام: «قال اللّه لنبیّه صلی الله علیه و آله وسلم لیلة أُسری به: وکانت الأُمم السالفة مفروضاً علیهم خمسون صلاة فی خمسین وقتاً ، وهی من الآصار التی کانت علیهم ، وقد رفعها عن أُمّتک...»: مستدرک الوسائل ج 3 ص 13، بحار الأنوار ج 16 ص 345.

(90) «یا محمّد ، إنّه لا یبدّل القول لدیّ بأنّ لک بهذه الخمس خمسین...»: الخصال ص 269، نیل الأوطار ج 1 ص 361، سنن الترمذی ج 1 ص 137، المصنّف للصنعانی ج 1 ص 452.

«فرضت علی النبیّ... أسری به خمسین ثمّ نقضت»: مسند أحمد ج 3 ص 161.

(91) «... قد رفعت عن أُمّتک الآصار التی کانت علی الأُمم السالفة ، وذلک أنّی جعلت علی الأُمم أن لا أقبل فعلاً إلاّ فی بقاع الأرض اخترتها لهم وإن بعدت ، وقد جعلت الأرض لک ولأُمّتک طهوراً ومسجداً...»: بحار الأنوار ج 16 ص 345، ج 80 ص 278، تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 306.

ص: 61

(92) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ثمّ أمرنی ربّی بأُمور... اکتمها...»: الیقین ص 30، بحار الأنوار ج 37 ص 321.

(93) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی: اقرأه منّی السلام...»: کمال الدین ص 511، معانی الأخبار ص 396، بحار الأنوار ج 24 ص 323.

عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «ما عرج بی ربّی عزّ وجلّ إلی السماء قطّ وکلّمنی ، إلاّ قال لی: یا محمّد اقرأ علیّاً منّی السلام وعرّفه أنّه إمام أولیائی ونور من أطاعنی»: الأمالی للصدوق ص 383، الجواهر السنیة ص 273.

(94) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا أبا القاسم ، امض هادیاً مهدیاً، نعم المجیء جئت ، ونعم المنصرف انصرفت ، وطوباک وطوبی لمن آمن بک وصدّقک...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

(95) رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ انصرفت فجعلت لا أخرج من حجاب من حجب ربّی ذی الجلال والإکرام إلاّ سمعت النداء من ورائی: یا محمّد احبب علیّاً ، یا محمّد أکرم علیّاً، یا محمّد قدّم علیّاً ، یا محمّد استخلف علیّاً ، یا محمّد أوصِ إلی علیّ ، یا محمّد وآخ علیّاً ، یا محمّد أحبّ من یحبّ علیّاً ، یا محمّد استوصِ بعلیّ وشیعته خیراً...»: الیقین ص 427، بحار الأنوار ج 18 ص 427.

(96) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فقال لی خلیلی: نعم المجیء جئت ، ونعم المنصرف انصرفت ، ماذا قلت؟ وماذا قیل لک؟ قال: فقلت بعض ما جری ، فقال لی: وما کان آخر الکلام الذی أُلقی إلیک؟ فقلت له: نودیت یا أبا القاسم ، امض هادیاً مهدیاً رشیداً ، طوباک وطوبی لمن آمن بک وصدّقک ، فقال لی جبرئیل: أفلم تستفهم ما أراد بأبی القاسم؟ قلت: لا یا روح اللّه ، فنودیت یا أحمد إنّما کنّیتک أبا القاسم لأنّک تقسم الرحمة منّی بین عبادی یوم القیامة...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

(97) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... فلمّا وصلت إلی الملائکة ، جعلوا یهنّؤونی فی السماوات ویقولون: هنیئاً لک یا رسول اللّه کرامةً لک ولعلیّ»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

(98) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «... یا محمّد، إذا رجعت إلی الدنیا ، فاقرأ علیّاً وشیعته منّی السلام...»: المحتضر ص 261، بحار الأنوار ج 18 ص 314.

(99) عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم: «إنّ جبرئیل أتانی لیلة أُسری بی ، فحین رجعت فقلت: یا جبرئیل هل لک من حاجة؟ فقال: حاجتی أن تقرأ علی خدیجة من اللّه ومنّی السلام ، وحدّثنا عند ذلک أنّها قالت حین لقیها نبیّ اللّه علیه وآله السلام ، فقال لها الذی قال جبرئیل: قالت: إنّ اللّه هو السلام ، ومنه السلام ، وإلیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام»: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 279، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 133، بحار الأنوار ج 16 ص 7.

(100) الإمام الصادق صلی الله علیه و آله وسلم: «... ثمّ طوی الصحیفة فأمسکها بیمینه وفتح صحیفة أصحاب الشمال ، فإذا فیها أسماء أهل النار وأسماء آبائهم وقبائلهم... ثمّ نزل ومعه الصحیفتان فدفعهما إلی علیّ بن أبی طالب»: بصائر الدرجات ص 211، مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 11، بحار الأنوار ج 17 ص 147.

ص: 62

منابع

1. الاختصاص، الشیخ المفید، (413 ق)، تحقیق: علی أکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، 1414 ق، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، لبنان.

2. الأذکار النوویة، یحیی بن شرف النووی، (676 ق)، طبعة محقّقة (1414 ق)، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

3. الأمالی، الشیخ الصدوق 381، الطبعة الأولی، 1417 ق، مؤسّسة البعثة، قمّ.

4. الأمالی، الشیخ الطوسی، (460 ق)، الطبعة الأولی، (1414 ق)، دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزیع، قمّ.

5. بحار الأنوار العلاّمة المجلسی، (1111 ق)، الطبعة الأولی، 1403 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

6. بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله وسلم، محمّد بن علی الطبری، (525 ق)، تحقیق: جواد القیومی، الطبعة الأولی، 1420 ق، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین قمّ.

7. بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار، (290 ق)، الطبعة الأولی، 1404، منشورات الأعلمی، تهران.

8. بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار، (290 ق)، تصحیح میرزا حسن کوچه باغی، 1404، منشورات الأعلمی، طهران.

ص: 63

9. تاریخ الإسلام، الذهبی، (748 ق)، تحقیق عمر عبد السلام تدمیری، الطبعة الأولی، دار الکتاب العربی، بیروت.

10. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، (463 ق)، تحقیق مصطفی عبد القادر عطاء، الطبعة الأولی، دار الکتب العلمیة، بیروت.

11. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، (571 ق)، تحقیق: علی شیری، 1415، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

12. تحفة الأحوذی، المبارکفوری (1282 ق)، الطبعة الأولی، 1410 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان.

13. التفسیر الأصفی، الفیض الکاشانی، (1091 ق)، الطبعة الأولی، مرکز الأبحاث والدراسات الإسلامیة.

14. تفسیر ابن أبی حاتم، ابن أبی حاتم الرازی، (327 ق)، تحقیق أسعد محمّد الطیّب، المکتبة العصریة.

15. تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، (774 ق)، تحقیق: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، لبنان.

16. تفسیر البغوی، البغوی، (510 ق)، تحقیق خالد عبد الرحمن العک، دار المعرفة.

17. تفسیر الثعلبی، الثعلبی، (427 ق)، تحقیق أبی محمّد بن عاشور، الطبعة الأولی، 1422 ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

18. تفسیر السمرقندی، أبو اللیث السمرقندی، (383 ق)، تحقیق محمود مطرجی، دار الفکر.

19. التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، (1091 ق)، الطبعة الثانیة، 1416 ق، مؤسّسة الهادی، قمّ.

20. تفسیر العیّاشی، محمّد بن مسعود العیّاشی، (320 ق)، تحقیق: الحاج السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، مکتبة العلمیة الإسلامیة، طهران.

21. تفسیر العیّاشی، محمّد بن مسعود العیّاشی، (320 ق)، تحقیق: الحاج السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، مکتبة العلمیة الإسلامیة، طهران.

22. تفسیر القرطبی، محمّد بن أحمد القرطبی، (671 ق)، تصحیح أحمد عبد العلیم البردونی، دار التراث العربی، بیروت.

23. تفسیر القمّی، علی بن إبراهیم القمّی، (329 ق)، تصحیح وتعلیق: السیّد طیب الموسوی الجزائری،

ص: 64

الطبعة الثالثة، 1404 ق، منشورات مکتبة الهدی، قمّ.

24. تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی (548) الطبعة الأولی، 1415 ق، مؤسّسة الأعلمی، بیروت، لبنان.

25. تفسیر نور الثقلین، الشیخ الحویزی، (1112 ق)، تصحیح وتعلیق: السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، الطبعة الرابعة، 1370 ش، مؤسّسة إسماعیلیان للطباعه النشر والتوزیع، قمّ.

26. تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، (460 ق)، تحقیق وتعلیق: السیّد حسن الموسوی، الطبعة الثالثة، 1364 ش، دار الکتب الإسلامیة، طهران.

27. ثواب الأعمال، الشیخ الصدوق، (381 ق)، الطبعة الثانیة، 1368 ش، منشورات الشریف الرضی، قمّ.

28. جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی، (1383 ق)، المطبعة العلمیة، قمّ.

29. جامع السعادات، محمّد مهدی النراقی (1209) تحقیق السیّد محمّد کلانتر، دار النعمان للطباعة والنشر، النجف.

30. الجامع الصغیر، جلال الدین السیوطی، (911 ق)، الطبعة الأولی، 1401 ق ، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

31. الخرائج والجرائح، قطب الدین الراوندی، (573 ق)، بإشراف السیّد محمّد باقر الموحد الأبطحی، الطبعة الأولی، 1409 ق، مؤسّسة الإمام المهدی، قمّ.

32. الخصال، الشیخ الصدوق، (381 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، منشورات جماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیة، قمّ.

33. الدرّ المنثور، جلال الدین السیوطی، (911 ق)، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت.

34. الدیباج علی مسلم، جلال الدین السیوطی، (911 ق)، الطبعة الأولی، 1416، دار ابن عفّان للنشر والتوزیع، المملکة العربیة السعودیة.

35. ذخائر العقبی، أحمد بن عبد اللّه الطبری، (694 ق)، عن نسخة دار الکتب المصریة، انتشارات جهان، طهران.

36. روضة الواعظین، الفتّال النیشابوری، (508 ق)، تحقیق: محمّد مهدی الخرسان، منشورات الشریف

ص: 65

الرضی، قمّ.

37. سنن ابن ماجة، محمّد بن یزید القزوینی(273 ق) تحقیق محمّد فؤاد عبد الباقی، دار الفکر، بیروت.

38. سنن أبی داوود، ابن الأشعث السجستانی، (275 ق)، تحقیق وتعلیق: سعید محمّد اللحّام، الطبعة الأولی، 1410 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

39. سنن أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، (307 ق)، تحقیق حسین سلیم أسد، دار المأمون.

40. سنن الترمذی، الترمذی، (279 ق)، تحقیق وتصحیح: عبد الرحمن محمّد عثمان، الطبعة الثانیة، 1403 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

41. سنن الدارمی، عبد اللّه الدارمی، (255 ق)، الطبعة الأولی، 1349، مطبعة الاعتدال، دمشق.

42. السنن الکبری، البیهقی، (458 ق)، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

43. السنن الکبری، البیهقی، (458 ق)، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

44. سنن النسائی، النسائی، (303 ق)، الطبعة الأولی، 1348 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

45. شرح أُصول الکافی، مولی محمّد صالح المازندرانی، (1081 ق)، تصحیح: السیّد علی عاشور، الطبعة الأولی، 1421 ق، دار إحیاء التراث للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، لبنان.

46. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، (656 ق)، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مؤسّسة مطبوعاتی إسماعیلیان، قمّ بالأُوفسیت عن طبعة دار إحیاء الکتب العربیة.

47. شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، (القرن الخامس)، تحقیق الشیخ المحمودی، الطبعة الأولی، 1411، مؤسّسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی.

48. صحیح ابن حبّان، ابن حبّان، (354 ق)، الطبعة الثانیة، 1414 ق، مؤسّسة الرسالة، بیروت.

49. صحیح البخاری، البخاری، (256 ق)، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع بالأُوفست عن طبعة دار الطباعة العامرة بإستانبول.

50. صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، (261 ق)، دار الفکر، بیروت، لبنان، طبعة مصحّحة ومقابلة علی عدّة مخطوطات ونسخ معتمدة.

ص: 66

51. صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، (261 ق)، دار الفکر، بیروت، لبنان، طبعة مصحّحة ومقابلة علی عدّة مخطوطات ونسخ معتمدة.

52. صفات الشیعة، الشیخ الصدوق، (38 ق)، انتشارات عابدی، تهران.

53. الطبقات الکبری، محمّد بن سعد، (230 ق)، دار صادر، بیروت.

54. الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، السیّد ابن طاووس، (664 ق)، الطبعة الأولی، 1399، مطبعة الخیام، قمّ.

55. الغارات، إبراهیم بن محمّد الثقفی، (283 ق)، تحقیق: سیّد جلال الحسینی، مطبعة بهمن بالأُوفسیت.

56. الغدیر، الشیخ الأمینی، (1392 ق)، الطبعة الرابعة، 1397 ق، دار الکتاب العربی، بیروت.

57. الغیبة، الشیخ الطوسی، (460)، الطبعة الأولی، 1411 ق، مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ.

58. الغیبة، محمّد بن إبراهیم النعمانی، (380 ق)، تحقیق: فارس حسّون کریم، الطبعة الأولی، 1422 ق، أنوار الهدی.

59. الفائق فی غریب الحدیث، جار اللّه الزمخشری، (538 ق)، الطبعة الأولی، 1417 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

60. فتح الباری، ابن حجر، (852 ق) الطبعة الثانیة، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت.

61. الفصول الغرویة، الشیخ محمّد حسین الحائری، (1250 ق)، دار إحیاء العلوم الإسلامیة، قمّ.

62. الفصول المهمّة فی أُصول الأئمّة، الحرّ العاملی، (1104 ق)، تحقیق محمّد القائینی، الطبعة الأولی، 1418، مؤسّسة إسلامی إمام رضا علیه السلام.

63. فضائل الأشهر الثلاثة، الشیخ الصدوق 381 تحقیق: غلامرضا عرفانیان، الطبعة الثانیة.

64. فضل الکوفة ومساجدها، محمّد بن جعفر المشهدی، (القرن السادس)، تحقیق محمّد سعید الطریحی، دار المرتضی، بیروت.

65. فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمّد عبد الرؤوف المناوی، تحقیق: أحمد عبد السلام، الطبعة الأولی، 1415 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

66. الکافی، الشیخ الکلینی، (329 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، الطبعة الخامسة، 1363 ش،

ص: 67

دار الکتب الإسلامیة، طهران.

67. الکامل، عبد اللّه بن عدی، (365 ق)، تحقیق: یحیی مختار غزاوی، الطبعة الثالثة، 1409 ق، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت.

68. الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، (630 ق)، الطبعة الأولی، 1386 ق، دار صادر، بیروت.

69. کشف الغمّة، ابن أبی الفتح الأربلی، (693 ق)، الطبعة الثانیة، 1405 ق، دار الأضواء، بیروت.

70. کمال الدین وتمام النعمة، الشیخ الصدوق، (381 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، 1405 ق، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، قمّ.

71. کنز العمّال، المتّقی الهندی، (975 ق)، ضبط وتفسیر: الشیخ بکری حیّانی، تصحیح وفهرسة: الشیخ صفوة السقا، 1409 ق، مؤسّسة الرسالة، بیروت.

72. لسان المیزان، ابن حجر، (852 ق)، الطبعة الثانیة، 1390 ق، مؤسّسة الأعلمی، بیروت.

73. مجمع الزوائد، الهیثمی، (807 ق)، الطبعة الأولی، 1408 ق، دار الکتب العلمیة، بیروت.

74. المحاسن، أحمد بن محمّد بن خالد البرقی، 274، تحقیق: سیّد جلال الحسینی، دار الکتب الإسلامیه، طهران

75. المحتضر، حسن بن سلیمان الحلّی، (القرن الثامن)، تحقیق: سیّد علی أشرف الطبعة الأولی، 1424، انتشارات المکتبة الحیدریة.

76. مدینة المعاجز، السیّد هاشم البحرانی، (1107 ق)، تحقیق عزة اللّه المولائی الهمدانی، الطبعة الأولی، 1413، مؤسّسة المعارف الإسلامیة، قمّ.

77. المزار، محمّد بن المشهدی، (610)، تحقیق: جواد القیومی، الطبعة الأولی، 1419 ق، نشر القیوم، قمّ.

78. المستدرک، الحاکم النیسابوری، (405 ق)، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.

79. مستدرک الوسائل، المیرزا النوری، (1320 ق)، الطبعة الأولی، 1408 ق، مؤسّسة آل البیت، قمّ.

80. مسند ابن المبارک، عبد اللّه بن المبارک، (181 ق)، تحقیق: مصطفی عثمان محمّد، الطبعة الأولی، دار الکتب العلمیة، بیروت.

ص: 68

81. مسند أبی یعلی، أبو یعلی الموصلی، (307 ق)، تحقیق حسین سلیم أسد، دارالمأمون للتراث.

82. مسند أحمد، أحمد بن حنبل، (241 ق)، دار صادر، بیروت، لبنان.

83. مسند الشامیین، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (360 ق)، تحقیق حمدی عبد الحمید السلفی، الطبعة الثانیة، 1417 ق، مؤسّسة الرسالة بیروت.

84. مسند زید بن علی، زید بن علی بن الحسین علیهماالسلام، (122 ق)، دار مکتبة الحیاة، بیروت.

85. المصنّف، عبد الرزّاق الصنعانی، (211 ق)، بتحقیق نصوصه وتخریج أحادیثه والتعلیق علیه الشیخ حبیب الرحمن الأعظمی.

86. معانی الأخبار، الشیخ الصدوق، (381 ق)، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین، قمّ.

87. المعجم الأوسط، سلیمان بن أحمد الطبرانی، (360 ق)، الطبعة الأولی، 1415 ق، دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع.

88. مقتضب الأثر، أحمد بن عیّاش الجوهری، (401 ق)، مکتبة الطباطبائی، قمّ.

89. مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، (588 ق)، الطبعة الأولی، 1376، المکتبة الحیدریة، النجف.

90. میزان الاعتدال، الذهبی (748 ق)، تحقیق: علی محمّد البجاوی، الطبعة الأولی، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت.

91. نوادر المعجزات، محمّد بن جریر الطبری، (القرن الرابع)، الطبعة الأولی، 1410، مؤسّسة الإمام المهدی.

92. نور البراهین، السیّد نعمة اللّه الجزائری، (1112 ق)، الطبعة الأولی، 1417، مؤسّسة النشر الإسلامی التابعة لجامعة المدرّسین، قمّ.

93. نیل الأوطار، الشوکانی، (1255 ق)، الطبعة الأولی، 1973 م، دار الجیل، بیروت.

94. وسائل الشیعة، الشیخ الحرّ العاملی، (1104 ق)، الطبعة الثانیة، 1414 ق، مؤسّسة آل البیت لإحیاء التراث، قمّ.

95. الیقین، السیّد ابن طاووس، (664 ق)، الطبعة الأولی، 1412، مؤسّسة دار الکتاب.

ص: 69

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109

امور کاربران: 09132000109

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه