سيد مرتضى متوفاى 436 ق .

((سيد مرتضى )) يكى از چهره هاى اميد آفرين و هدف بخش و سازنده جهان تشيع و بلكه افتخار اسلام به شمار آمده ، آثار علمى و زندگى اجتماعى و شخصيت معنوى او براى همه نسلها آموزنده و الهام بخش ‍ است .
بازدید : 3596
زمان تقریبی مطالعه : 18 دقیقه
تاریخ : 02 آبان 1390
سيد مرتضى متوفاى 436 ق .

سيد مرتضى متوفاى 436 ق . 

پرچمدار علم و سياست
محمود شريفى
مقدمه  
((سيد مرتضى )) يكى از چهره هاى اميد آفرين و هدف بخش و سازنده جهان تشيع و بلكه افتخار اسلام به شمار آمده ، آثار علمى و زندگى اجتماعى و شخصيت معنوى او براى همه نسلها آموزنده و الهام بخش ‍ است .
گرچه بيش از هزار سال از روزگار او مى گذرد، شايستگى و برجستگى هاى وى سد زمان را شكسته و تا امروز امتداد يافته است و شناخت او در همه زمانها به زانوان انسانها توان بيشتر در پيمودن راه انسانيت مى بخشيد.
ولادت  
سيد مرتضى در ماه رجب سال 355 هجرى قمرى در شهر بغداد ديده به جهان گشود نامش على فرزند ((ابو احمد حسين )) فرزند موسى بن محمد بن موسى بن ابراهيم فرزند امام موسى بن جعفر عليه السلام است كه نسب او با پنج واسطه به امام هفتم عليه السلام مى رسد. كنيه اش ابوالقاسم است و پدر و مادرش نيز از افراد لايق آن روزگار بودند. پدرش حسين موسوى به ((طاهر اوحد ذوالمناقب )) معروف بود كه منصب نقابت و رسيدگى به كار و زندگى سادات دودمان ابوطالب و مسؤ وليت نظارت بر ديوان مظالم و سرپرستى زائران خانه خدا را كه از منصبهاى مهم آن روز بود به عهده داشت (111) مادرش نيز بانويى بزرگوار و دانشمند بود كه شيخ مفيد پيشواى شيعيان كتاب ((احكام النساء)) را به خاطر او تاءليف و تدوين كرده است . (112)
آغاز تحصيل  
پيشواى شيعه (( شيخ مفيد)) شبى در خواب ديد حضرت فاطمه زهرا دخت گرامى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله دست دو فرزندش ‍ امام حسن و امام حسين عليه السلام را گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : ((جناب استاد! اين دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احكام دين بياموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهاى لازم و با انديشه هاى مختلفى كه گريبانگير او بود به محفل درس خود كه مسجد براثا واقع در محله شيعه نشين بغداد بود،آمد و پس از لحظاتى درس را شروع كرد. در كلاس درس مساءله خاصى پيش نيامد و موضوع خواب روشن نشد ولى چند لحظه پس از پايان درس ديد زنى باوقار خاصى در حالى كه دست دو فرزندش را گرفته و پيرامونش را زنانى كه گويا از كنيزان او هستند همراهى مى كنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتى استاد فهميد كه او فاطمه دختر ناصر كبير است به احترام او از جا برخاست .
مادر دو فرزند ( على و محمد) خطاب به استاد گفت : جناب شيخ ! اين دو پسر بچه ، پسران من هستند آنان را خدمت شما آوردم تا علم فقه بياموزند! مرجع بزرگ شيعه فورى به ياد خواب شب گذشته افتاد و شروع به گريستن نمود. همه حاضران مبهوت شدند و سبب گريه او را سؤ ال كردند. استاد لب به سخن گشود و خواب شب گذشته خود را كه تعبير شده بود براى آنان نقل كرد، سپس با كمال اشتياق تعليم و تربيت آن دو برادر را به عهده گرفت و در پيشبرد آنان به درجات علمى و عملى همت گماشت و آنچنان درهاى علوم و معارف اسلامى را به روى آنان گشود كه هر دو از نوابغ روزگار و عالمان نامدار به شمار آمدند
(113)
استادان  
سيد مرتضى (على ) تا آن زمان كه خود بر فراز كرسى استادى تكيه زد در نزد شمارى از پاكان عصر خويش براى فراگيرى علوم آسمانى به ادب زانو زد و بهره ها برد. در ذيل يادى از آن خدا ترسان عرصه علم خواهيم كرد.
1 - شيخ مفيد (متوفى 413 ق .): شخصيت ممتازى كه به قول نجاشى فضل و برترى او در فقه ، كلام ، روايت ، علم و وثاقت مشهورتر از آن است كه توصيف و تعريف شود
(114) او توانست شاگردانى بلند آوازه و نابغه و پركار همانند شيخ طوسى و سيد مرتضى را تقديم جامعه اسلامى بدارد.
2 - ابومحمد هارون فرزند موسى تلعكبرى (متوفى 380 ق .): او دانشمند و فقيهى برجسته و كم نظير بود و از جمله راويان مشهورى است كه از مرحوم كلينى روايت نقل مى كند.
(115)
3 - شيخ محمد صدوق (متوفى 381 ق .): او از بزرگان و پيشتازان حديث است كه به قول شيخ طوسى وى دانشمندى بزرگ ، پاسدار احاديث ، آگاه به رجال و نقاد اخبار بود كه در ميان قمى ها كسى در پاسدارى از اعم حديث و دانش زياد همانند او ديده نشده است و حدود 300 كتاب تاءليف كرده است .(116)
4 - حسين بن على بابويه برادر شيخ صدوق : او فقيهى بزرگوار و محدثى شناخته شده است كه از پدر و برادرش حديث نقل كرده است .
در رديف استادان سيد مرتضى رحمه الله نام بزرگان ديگر هم به چشم مى خورد كه ما به موجب اختصار فقط به ذكر نام آنان كه در كتاب ارزشمند الغدير آمده اكتفا مى كنيم : 1 - احمد بن على بن سعيدكوفى 2 - محمد بن عمران كاتب مرزبانى 3 - ابويحيى ابن نباته 4 - ابوالحسن على بن محمد كاتب 5 - ابوالقاسم عبدالله بن عثمان بن يحيى 6 - احمد بن سهل ديباجى .
(117)
شاگردان  
1 - شيخ طوسى : وى پنج سال پس از ورود به بغداد (كه مركز گسترش علوم اسلامى و حوزه علميه شيعه به شمار مى رفت ) و استفاده از محضر استادان گرانقدر بويژه مفيد - با كمال تواضع در مجلس درس سيد مرتضى حاضر شد و بيست و سه سال تمام از محضر اين استاد وارسته علم و ادب آموخت و به مقام والايى رسيد و شاگردان بسيارى تربيت كرد كه گفته شده شاگردان مجتهد او از عالمان شيعه بيش از سيصد نفر بود و شاگردانش از علماى اهل تسنن بيش از آن بود كه بتوان آن را شمرد.(118)
2 - ابويعلى سلار ديلمى : او از فقهاى بزرگ شيعه و از شاگردان سيد مرتضى و شيخ مفيد بود و اصلش از ديلم (رشت امروز يا نواحى آن منطقه ) است . از آنجا به بغداد هجرت كرد و از محضر آن دو استاد بزرگ دانش و معرفت را فراگرفت و توانست فوق العاده مورد توجه استادش سيد قرار گرفته ، جانشين او در منصب قضا در شهرهاى حلب گردد. (119)
3 - ابوالصلاح حلبى : او از عالمان و فقهاى مشهور است . اين شهر آشوب درباره او مى گويد: ابوالصلاح حلبى از شاگردان سيد مرتضى رحمه الله است و كتابى دارد به نام ((بدايه )) در فقه و شرحى دارد بر كتاب ذخيره سيد مرتضى . (120)
4 - قاضى ابن براج طرابلسى : او از فقها و دانشمندان و شاگردان مشهور سيد مرتضى رحمه الله است كه گفته شده سيد مرتضى ماهانه هشت دينار - كه در آن زمان مبلغ بالايى بوده است - به او شهريه مى داد و مدت بيست و سه سال تمام در طرابلس قضاوت مى كرد. از اين رو به او قاضى طرابلسى گفته اند.
نام شمار ديگرى از شاگردان سيد كه در كتب معتبر آمده از اين قرار است : شريف ابويعلى محمد بن حسن بن حمزه جعفرى ، ابو الصمصام مروزى ، سيد نجيب الدين كراجكى ، شيخ ابوالحسن سليمان صهرشى ، جعفر بن محمد دوريستى ، ثابت بن عبدالله نباتى ،شيخ احمد خزاعى ، شيخ مفيد ثانى ، شيخ ابوالمعالى احمد بن قدامه ، شيخ ابوعبدالله محمد فرزند على صلواتى و ابوزيد فرزند كيابكى حسينى و...
(121)
حوزه درس سيد 
حوزه درس او ويژگيهايى داشت كه به سختى مى توان نمونه آن را در درس ‍ ديگر عالمان يافت . از ويژگى مجلس درس او اين بود كه همه گونه افراد با هر عقيده اى مى توانستند در محضر او حضور يابند و از علوم مختلفى كه وى تدريس مى كرد استفاده نمايند. نقل شده زمانى مردى يهودى كه از قحطى و تنگدستى رنج مى برد به حضور استاد رسيد و از وى تقاضاى يادگيرى علم نجوم كرد. سيد مرتضى با گشاده رويى تقاضاى او را پذيرفت و دستور داد هر روز مبلغى به او بپردازند. آن مرد يهودى مدتى در درس ‍ استاد شركت كرد و زندگى خود را از طريق همان مبلغ گذراند و پس از گذشت مدتى نه چندان زياد، تحت تاءثير عظمت و برخوردهاى مكتبى شريف مرتضى قرار گرفت و مسلمان شد.(122)
مرحوم محدث نورى مى نويسد: ((سيد مرتضى - قدس سره - علوم زيادى را تدريس مى كرد)) (123) خصوصيت ديگر حوزه درس او اين بود كه به هر شاگردى به فراخور حالش شهريه مى پرداخت . نقل شده كه اين استاد بزرگوار به شاگرد ممتازش شيخ طوسى ماهانه دوازده دينار مى پرداخت .
ويژگى ديگر درس او اين بود كه بزرگان بسيارى در آن شركت مى كردند، حتى گاهى استاد عالى قدرش شيخ مفيد رحمه الله نيز در درس او حضور مى يافت . در اين باره چنين گفته شده است :
((تمام فاضلها و دانشمندان عرب و عجم از جملات او متحير، توگويى سيبويه همه زمانهاست و سبحان
(124) قرن چهارم ، تواءم با حكمت لقمان و زهد سلمان . وقتى در درس خواجه نصير نام او برده شد مؤ دبانه گفت : صلوات الله عليه ! چون سيد مرتضى به درس مفيد حاضر گشتى ، مفيد به احترام او از جا برمى خاستى و گاه كرسى درس خود به او دادى و از بيان و تقرير او نشاط كردى و در جلو او بر روى مباركش لبخند شادى زدى ؛ كه گويى سيماى معصومين بينى و گاه كه به ياد خواب زهرا عليهاالسلام مى افتادى اشك شوق و محبت به گونه جارى ساختى .)) (125)
دارالعلم و كتابخانه سيد  
در زمان سيد مرتضى رحمه الله شهر بغداد در مدتى كوتاه شاه گسترش علم و ادب بود. در آن روزگار شيفتگان دانش و معرفت از دورترين نقاط جهان به آنجا مى آمدند تا از محضر استادانى چون سيد مرتضى توشه اى گرفته ، به ديار خود بازگردند و اقوام خود را ارشاد نمايند. در ظاهر هيچ مشكلى براى تحصيل علوم و معارف انسانى و اسلامى فرا روى آنان ديده نمى شد جز فقر و تنگدستى افراد - بويژه در سالهايى كه قحطى شديد در شهر رخ نمود و مردم از جمله دانش پژوهان را در تنگنا و سختى قرار داد. در آن سالها طلاب بيش از ديگران براى تاءمين زندگى و نيازمنديهاى تحصيلى خود در زحمت بودند و كتابخانه اى نيز در آن زمان در شهر وجود نداشت . از اين رو سيد مرتضى بر آن شد تا بخشى از خانه خود را به اهل علم اختصاص دهد تا شاگردان و دانش پژوهان با استفاده از آن و كتابخانه اش ، به تحقيق و مطالعه و مذاكرات علمى و تاءليف بپردازند؛ كه آن مركز بعدها ((دارالعلم )) ناميده شد. مرحوم علامه امينى مى نويسد: ((ابن طى )) گفته : او اولين كسى است كه خانه اش را دارالعلم قرار داد و براى مباحثه و مناظره آماده كرد. (126)
ابولقاسم تنوخى ، قاضى مدائن و شاگرد سيد مى گويد: ((كتابخانه وى (سيد مرتضى ) داراى هشتاد هزار جلد كتاب بود كه او آنها را خوانده يا تاءليف كرده بود يا مطالب آنها را به خاطر داشت .(127)
كار ارزشمند ديگرى كه سيد مرتضى در اين زمينه انجام داد اين بود كه يكى از روستاهاى متعلق به خود را براى تاءمين كاغذ دانشمندان و فقها وقف نمود و مخارج زندگى شاگردان را نيز از درآمد املاكش مى پرداخت . (128)
البته معلوم نيست املاكى كه سيد در اختيار داشته از ملك شخصى خود وى بوده بلكه به احتمال زياد اين اموال متعلق به بيت المال بوده و سيد مرتضى آنها را در جاهاى مناسب از جمله در راه پيشبرد اهداف اسلام و تربيت شاگردان و رسيدگى به نيازمندان جامعه هزينه مى نموده است .
تاءليفات سيد مرتضى  
خداوند متعال به سيد مرتضى ذوق و استعدادى سرشار داده بود و او نيز از اين نعمت بزرگ الهى به خوبى بهره بردارى كرد و در نتيجه تلاش و كوشش ‍ در مدتى نه چندان طولانى هنرمندى صاحب قلم ، شاعرى متعهد مجتهدى عارف ، محققى توانا،اسلام شناسى ورزيده و آگاه و خدمتگزارى لايق و دلسوز براى اسلام و مسلمانان گرديد. او علاوه بر داشتن مسؤ وليتهاى مهم اجتماعى و تربيت شاگردان تاءليفات مهمى در زمينه فقه و اصول ، تفسير، علوم قرآن ، كلام ، حديث و ادبيات به جامعه عرضه كرد كه تعدادى از آنها در ايران و كشورهاى عربى چاپ و منتشر شده است و دانشمندان و ادبا از آنها استفاده مى كنند.
مرحوم علامه امينى در الغدير نام 86 اثر او را بيان كرده
(129) و مرحوم سيد محسن امين نيز نام 89 كتاب وى را برشمرده و آنها را ستوده است .
يكى از كتابهاى وى ديوان معروف او با بيست هزار بيت است . او علاوه بر مقام علمى و اجتهاد داراى ذوق شعر و ادب بود و در زمان ايشان غير از برادرش سيد رضى شاعرى همانندش نبود. كتاب ديگر او ((امالى )) است كه در موضوع فقه و تفسير و حديث و شعر و فنون ادب است .
نكته مهمى كه در تاءليفات وى وجود دارد اين است كه در هر زمينه كه وارد تحقيق شد سنگ تمام را گذاشته و آنچه در آن قابل بحث و تحقيق بوده بيان كرده است . از اين رو بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى در مورد كتاب ((شافى )) كه در بحث امامت نگاشته شده ، چنين فرموده است :
((كتاب شافى سيد مرتضى علم الهدى (متوفى در سال 436) كه بهترين كتابها و مشهورترين مصنفات در اين باب است در دسترس همه است ؛ كه هر چه متاءخرين درباره امامت نوشتند، كمتر از آن است كه در شافى سيد مرتضى تحقيق كرده است .
(130)
نكته ديگر اينكه تعداد زيادى از كتابهاى او درباره مسائل آن روز جامعه و بعضى از آنها در پاسخ به سؤ الات افراد در شهرهاى مختلف آن ايام بوده است ؛ همانند كتاب مسائل ناصريه ، مسائل طرابلسيه ، مسائل موصليه ، و... كه نشان دهنده اين است كه آن بزرگوار با همه اشتغالات علمى و تربيت شاگردان ، با مردم جامعه خود نيز ارتباط تنگاتنگ داشته و عالمى مردمى بوده است كه به مسائل و مشكلات فكرى و اعتقادى آنان اهميت مى داد و به آنها رسيدگى مى كرده است .
سيد مرتضى احياگر قرن چهارم  
در ميان مسلمانان معروف است كه خداى بزرگ در آغاز هر صد سال (يك قرن ) كسى را بر مى انگيزد تا دين را رونقى بخشد و در نشر احكام و نگهداشت آن بكوشد. استاد محمد رضا حكيمى در اين مورد مى گويد: شايد مدرك اين عقيده حديثى باشد كه ابوداود... از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: ((خداوند بزرگ براى اين امت در سر هر صد سال ، كسى را بر مى انگيزد تا دين او را تازگى بخشد و رواج دهد.))(131) اين حديث در كتابهاى مختلف با عبارات گوناگون نقل شده و بعضى از نويسندگان نام احياگر هر قرن را هم مشخص كرده اند. (132)
نويسنده كتاب ((علماى بزرگ شيعه از كلينى تا خمينى )) مى نويسد:
شيعه مى گويد: ((مجدد مكتب در قرن اول باقرالعلوم عليه السلام و فرزندش امام صادق عليه السلام بودند. در قرن دوم حضرت ثامن الحج على بن موسى عليه السلام در قرن سوم محمد بن يعقوب كلينى و در قرن چهارم سيد مرتضى اعلى الله مقامه .))
(133)
و در اين زمان هم بايد گفت : احياگر اسلام در آغاز قرن پانزدهم بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى امام خمينى - رضوان الله تعالى عليه - است كه اسلام را زنده و مسلمانان را سر بلند كرد.
داناى هنرور در سخن دانشمندان  
علامه حلى مى گويد: (( علم الهدى در علوم بسيارى يگانه بود. دانشمندان ما بر وفور فضل و دانش او اتفاق نظر دارند. در دانشهايى مانند علم كلام و فقه و ادب از قبيل شعر و لغت و جز اينها بر همگان مقدم بود... شيعه از زمان وى تا عصر ما كه در سال 693 هجرى است از كتابهاى او استفاده كرده اند. او ركن طائفه (شيعه ) و معلم آنهاست . (134)))
علامه بحر العلوم كه خود سرآمد فقهاى شيعه بود، مى نويسد: ((على بن حسين ... ابوالقاسم مرتضى علم الهدى ، ذوالمجدين و صاحب الفخرين و الرياستين ، مروج دين جدش ، سرور ثقلين در قرن چهارم ، به روش پيشوايان برگزيده ، او سرور علماى اسلام و پس از ائمه اطهار عليه السلام از همه كس ‍ برتر است . او دانشهايى گرد آورد كه نصيب هيچ كس نشد و از فضايلى برخوردار گرديد، كه او را از همه كس ممتاز گردانيد، دانشمندان مخالف و موافق درباره فزونى فضلش اتفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامى دانشمندان پيشين و پسين معترف مى باشند.
(135)
ابوالعلا معرى در پاسخ افرادى كه از او درباره سيد پرسيدند، در ضمن دو بيت شعر عربى چنين گفت :
((اى كسى كه آمده اى تا درباره سيد مرتضى از من بپرسى ، بدان كه او از هر نقص و عيبى پيراسته است . اگر او را ببينى ، خواهى فهميد كه وجود همه مردم در مردى جمع ، و روزگار در يك ساعت متمركز گشته و جهان در يك خانه قرار گرفته است ))
(136)
سيد مرتضى و مسئوليتهاى اجتماعى  
سيد مرتضى علاوه بر فعاليتهاى علمى و فرهنگى و مسئوليتهاى اجتماعى و رهبرى جامعه اسلامى ، پس از وفات برادرش سيد رضى در سال 406 ق . مسئوليت نقابت و امارت حج و نظارت بر ديوان مظالم را به عهده گرفت .
از زمان خلفاى بنى اميه تا زمان معتضد عباسى ، فرزندان على بن ابيطالب عليه السلام هميشه تحت تعقيب و مراقبت خلفا و ماءموران بودند. چون با حكام ستمگر مبارزه مى كردند. از اين رو آنان اغلب در شهرهاى مختلف متوارى بودند و معمولا در جنگ و گريزها به شهادت مى رسيدند. وجود امامزادگان متعدد در نقاط مختلف و دور افتاده حاكى از همين مبارزات است . هنگامى كه حكومت و خلافت در سال 279 ق . به معتضد عباسى واگذار شد موضوع احترام به علويان و تعيين سرپرست مطرح شد و در هر شهرى يكى از بزرگان سادات يا علماى علوى نقابت يعنى سرپرستى سادات آن شهر يا منطقه را به عهده گرفت .
او علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در ميان آنان قضاوت كند، سرپرستى اموال و دارايى يتيمان را بر عهده گيرد، احكام الهى را در صورت ارتكاب گناه درباره آنان جارى كند، دختران و زنان بى سرپرست را شوهر دهد و از بى سرپرستان مراقبت كند. كسى كه اين مسئوليت ها را به عهده مى گرفت بايستى دانشمند و مجتهد باشد تا قضاوت او معتبر و نافذ باشد.
(137)
امارت حج هم مسئوليت بزرگى بود كه رياست و رهبرى زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولا شخص خليفه آن را به عهده داشت . ولى گاهى خليفه اين مسئوليت بسيار مهم را به شخصى كه شايستگى داشت واگذار مى كرد.
نظارت بر ديوان - كه در آن به اعمال ظالمانه حكام و امرا و رجال بزرگ دولت زير نظر شخص خليفه رسيدگى مى شد. نيز يكى از مسئوليتهاى خطير اجتماعى بود.
اين سه مسئوليت مهم در سال 406 ق . (پس از وفات سيد رضى كه بيش از بيست سال آنها را به عهده داشت ) به برادرش سيد مرتضى واگذار شد و تا آخر عمر آنها را به عهده داشت و به خوبى از انجام امور مربوط به آنها برآمد.
شايسته ذكر است كه موقعيت اجتماعى و مسائل سياسى ، فرمانروايان ستمگر را وادار مى كرد تا آن مسئوليت هاى مهم و برادرش نيز به منظور خدمت به اسلام و مسلمانان آن مسئوليت ها را پذيرفتند تا در سايه آن بتوانند خدمات ارزنده براى جامعه انجام دهند وگرنه اين مسئوليت ها چيزى نبود كه بر عظمت و شخصيت آنان بيفزايد و به آنها افتخار كنند. از اين رو است كه مى بينيم او به پيروى از جد بزرگوارش به وضع بيچارگان و محرومان جامعه خود رسيدگى مى كرد؛ تا جائى كه سيد شريف تاج الدين حسينى حلبى مى نويسد:
((او پيوسته مراقب حال مستمندان و مواظب بسيارى از خانواده هاى نيازمند بود و براى افراد بى بضاعت ماهانه مقرر داشته بود كه خود آنان از منبع آن خبر نداشتند و پس از رحلت سيد كه ماهانه قطع گرديد متوجه شدند.))
(138)
وصيت تكان دهنده و عشق به نماز  
سيد مرتضى در وصيت خود چنين آورده است : ((تمام نمازهاى واجب مرا كه در طول عمرم خوانده ام به نيابت از من دوباره بخوانيد))
وقتى اين سخنان از ايشان نقل شد نزديكان و اطرافيان شگفت زده شدند و پرسيدند چرا؟! شما كه فردى وارسته بوديد و اهميت فوق العاده اى به نماز مى داديد، علاقه مند و عاشق نماز بوديد و هميشه قبل از فرارسيدن وقت نماز وضو گرفته ، آماده مى شديد تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد كه اين گونه وصيت مى كنيد؟!
سيد در پاسخ فرمود: آرى من علاقه مند به نماز بلكه عاشق نماز و راز و نياز با خالق خود بودم و از راز و نياز هم لذت فراوان مى بردم ، از اين رو هميشه قبل از فرا رسيدن وقت نماز لحظه شمارى مى كردم تا وقت نماز برسد و اين تكليف الهى را انجام دهم و به دليل همين علاقه شديد و لذت از نماز، وصيت مى كنم كه تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانيد زيرا تصور من اين است كه شايد نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلكه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسيده باشد! پس همه را قضا كنيد چون اگر يك درصد از نماز هم براى غير خدا انجام گرفته باشد شايسته درگاه الهى نيست و مى ترسم به همين سبب اعمال و راز و نيازهاى من مورد پذيرش خداى منان قرار نگيرد!
آرى ! اشتغالات علمى و اجتماعى و سياسى او نه تنها جلو جلوه هاى عبادى و معنوى او را نتوانست بگيرد، بلكه او در ميدان هم گوى سبقت را از ديگران ربود و الگو قرار گرفت .
اينجاست كه بايد گفت : او به راستى - ((مرتضى )) و بحق ((شريف )) بود كه با گذشت زمان و ارائه كوششهاى افزون و حوادثى كه در زندگى او پيش ‍ آمد و سبب شد كه به نامها و القابى همانند: شريف مرتضى ، علم الهدى ، ذوالمجدين و ابوالثمانين
(139) مشهور گردد.(140)
وداع با سيد  
سيد مرتضى سرانجام پس از عمرى پربار و انجام كارهايى بزرگ و ارزنده در حدود هشتاد سالگى در روز يكشنبه 25 ربيع الاول 436 ق . در شهر بغداد به جوار حق شتافت (141) و به دست ((ابوالحسين نجاشى )) و با كمك ((محمد بن حسين جعفرى )) و ((سلار بن عبدالعزيز)) و ديگر شاگردانش ‍ غسل داده شد و سپس فرزندش سيد محمد بر او نماز خواند و در خانه اش ‍ واقع در محله كرخ به خاك سپرده شد و با مرگ او يكى از چهره هاى درخشان قرن چهارم و با مرگ او يكى از چهره هاى درخشان قرن چهارم در بغداد افول كرد. پس از مدتى پيكر مطهر او به كربلا منتقل شد و جوار جد بزرگوارش حضرت سيد الشهدا عليه السلام در كنار قبر برادرش سيد رضى در مقبره ابراهيم حجاب (نياى بزرگشان ) دفن گرديد.
در كتاب ((رجال بحرالعلوم )) آمده است : به من خبر رسيد كه بعضى از فرمانروايان روم - فكر مى كنم سال 942 - قبر مرحوم سيد مرتضى را كندند و ديدند كه بدن او هنوز (بعد از پانصد سال و اندى ) تازه است و زمين و خاك ، آن را تغيير نداده و نقل شده كه آثار حنا نيز هنوز در دستها و موهاى صورتش وجود داشته است .
(142)
گلشن ابرار ج1

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه