امام سجّاد(ع)؛ پاسدار بزرگ حماسۀ كربلا

بازدید : 4402
زمان تقریبی مطالعه : 13 دقیقه
تاریخ : 18 مرداد 1391
امام سجّاد(ع)؛ پاسدار بزرگ حماسۀ كربلا

امام سجّاد(ع)؛ پاسدار بزرگ حماسۀ كربلا
به قلم: حجت الاسلام عبّاس جعفری(دانش آموخته حوزه علمیه قم)

اشاره:
در روز پنجم ماه مبارک شعبان المعظّم سال 38 هجری[1] در مدینه منوّره در خاندان وحی و امامت، کودکی چشم بجهان گشود که او را "علیّ" نام نهادند. پدر بزرگوارش امام حسین(ع) و مادر گرامی اش بنابر نقل بیشتر مورّخین «شهربانو»[2] دختر یزدگرد(پادشاه ساسانی ایران) می‌باشد. اگرچه بنا بر تحقیق بعضی از محقّقین معاصر، این نقل قابل خدشه و تردید واقع شده است.[3]

شخصیت علمی، اخلاقی امام سجّاد(ع)
امام چهارم حضرت علیّ بن الحسین، ملقب به سجّاد(ع)، پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام حسین(ع) در واقعه عاشورای سال 61 هجری، امامت و ولایت مسلمانان و شیعیان را عهده‌دار شدند.
ابو حازم(یکی از محدثین) می‌گوید : «ما رایت هاشمیاً افضل من علیّ بن الحسین ولا افقه منه».[4] یعنی؛ از میان بنی هاشم[اهل بیت پیامبر] هیچ کس را والاتر و داناتر از علیّ بن الحسین[ع] ندیدم.
زهری می‌گوید : «لم أدرک احداً من اهل هذا البیت ـ بیت النبیّ(ص) ـ‌ افضل من علیّ بن الحسین(ع)».[5]یعنی؛ از میان خاندان پیامبر(در این زمان) هیچ کسی را عالم‌تر و با فضیلت‌تر از علیّ بن الحسین(ع) ندیدم.
پیرامون مقامات معنوی و عبادت حضرت، از امام باقر(ع) روایتی نقل شده است که ذکر می‌شود: «کان قیام علی بن الحسین(ع) فی صلاته قیام العبد الذلیل بین یدی الملک الجلیل، کانت اعضاوه ترقعد من خشیه الله ـ وکان یصلی صلاه مودع یری انه لا یصلی بعدها ابداً».یعنی؛ پدرم در نمازش همانند بند ضعیف در مقابل خداوند بزرگ می‌ایستاد و اعضای بدنش از خوف خداوند می‌لرزید همانند کسی که آخرین نماز خود را می‌خواند، نماز می‌خواند.
در سایر صفات و کمالات اخلاقی امام زین العابدین(ع) نیز سخن به همین منوال است. ائمه معصومین(ع) به معنای واقعی کلمه الگو و اسوه مردم زمان خود و تمامی بشر تا روز قیامت بوده و هستند. بر ما مسلمانان و شیعیان است که با سر مشق گرفتن از آنها و پای‌بندی عملی به گفتار و کردار آن بزرگواران بتوانیم وظایف خودمان را انجام دهیم، ان شاء الله.

وضعیت شیعه و نقش امام سجاد(ع)
کوفه که در آن زمان پایگاه شیعیان بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعیان شده بود، شیعیان واقعی امام حسین(ع) در حادثه کربلا به شهادت نایل آمده بودند. آن عده‌ای هم که هنوز زنده بودند، تحت شرایطی که ابن زیاد بوجود آورده بود جرأت خودنمای نداشتند، شیعیان پس از واقعه کربلا و شهادت جمع زیادی از خاندان پیامبر(ص) در وضعیت روحی و فکری سختی بسر میبرند، دشمنان خیال می‌کردند، پس از رویداد واقعه عاشورا، دیگر در هیچ زمانی شیعه و رهبران آنها نمی‌توانند قدرت پیدا کنند ولی این خیال باطلی بود، امام سجاد(ع) موفق شد در سایه تلاش های فراوان به شیعه حیاتی تازه ببخشد و زمینه را برای تجدید حیات واقعی در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آماده سازد.
امام علیّ بن الحسین(ع) در طول مدت 34 از امامت و هدایت مسلمانان موفق شد شیعیان را از یکی از سخت‌ترین دورانها نجات دهد. دورانی که جز سرکوبی، فتنه، تحریف، قیام های باطل و کشتار شیعیان چیزی همراه نداشت.

امام سجّاد علیه السلام و شیعیان
امام زین العابدین علیه السلام بعد از ورود به مدینه مشاهده کرد که حادثه کربلا در میان مردم بخصوص شیعیان (عده ای که بنا بر عللی نتوانستند امام حسین علیه السلام را یاری دهند و یا نخواستند) اثر بدی گذاشته است. چنانچه عده ای گمان می کردند که دیگر شیعیان نخواهند توانست قد علم کنند و کار آنها به پایان رسیده است و یا اینکه لا اقل در صحنه سیاسی جامعه و اداره آن نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.
البته این درست است که جامعه مسلمین (بخصوص شیعیان) بعد از حادثه کربلا دیگر توان مقابله شدید با دستگاه اموی را نداشت اما آنها دریافتند که امویان برای رسیدن به اغراض دنیا طلبی خود و حکومت بر مسلمین از انجام هر جنایتی حتی،کشتن فرزند پیامبر(ص) باشد دریغ نخواهند نمود. لذا امام چهارم(ع) دست به فعالیت های سازندگی روحی و معنوی مردم مسلمان زد و مبارزات خود با ظلم و ستم اموی را به شکل دیگر(یعنی آماده سازی نیرو برای آینده) شروع نمود گو اینکه از اعتراض به جنایات و ظلمهای حکام اموی نیز غافل نمی شد.
در دروان امامت امام زین العابدین علیه السلام چند قیام و شورش اسلامی، شیعی در دفاع از مظلومیت ائمه معصومین(ع) و اظهار توبه از عدم حمایت اهل بیت پیامبر(ص) صورت گرفت. گرچه در بعضی از آنها اغراض غیر الهی نیز دخالت داشت!.
یکی از این قیامها، نهضت توّابین بود که مردم کوفه به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهی چندین هزار نفر از کوفیان در آن شرکت داشتند. ادعا شده است که رهبری توابین، امامت علیّ بن الحسین(ع) را پذیرفته بود. [6] آنچه مهم است این است که آیا آنها در صورت پیروزی، رهبری و امامت شیعیان را به اهل بیت پیامبر(ص) که مصداق آن در این زمان حضرت سجّاد(ع) بودند واگذار می نمودند!.
شروع این نهضت به طور پنهانی پس از حادثه جانگذار و خونین کربلا آغاز شد، اما در سالهای 64 و 65 به اوج خود رسید و به صورت تهدیدی جدی علیه ابن زیاد و دستگاه اموی در آمد. آنها می گفتند: ما از عدم حمایت از اهل بیت رسول خدا(ص) که به شهادت حضرت حسین بن علیّ "علیهما السلام" انجامید سخت پشیمانیم و لذا برای پاک کردن دامان خود از این گناه، دست به شمشیر برده و بر قاتلین حضرت می تازیم. آنها از ناحیه وجدان خود سخت در عذاب بسر می بردند و آرامش وجدان خود را شرکت در نهضت خونین و در نهایت کشته شدن می دانستند و فریاد می زدند: ما از زندگی در دنیا سخت بیزاریم و هرگز بخاطر آن دست به شورش نزده ایم. [7]
آنها در جنگ خونین خود با سپاه اموی شکست خوردند و اکثریت آنها به همراه فرمانده خودشان به شهادت رسیدند.
پس از شکست توّابین، «مختار بن ابی عبیده ثقفی» در کوفه حرکتی جدید علیه بنی امیه شروع کرد. هدف او اگرچه بیشتر رنگ سیاسی داشت، اما در آن موقعیت، نقش مهمی در سوزاندن پایه های ستم دستگاه اموی داشت و فکر می کرد اگر شورش و نهضتش به موفقیت برسد باید رهبری آن در دست یکی از آل محمد(ع) باشد. لذا نامه ای به امام چهارم حضرت سجّاد(ع) نوشت و درخواست نمود تا فرماندهی و هدایت نهضت را به عهده بگیرند ولی امام(ع) امتناع ورزید.
امام سجّاد(ع) به خوبی مختار و اغراض خاص او را می شناخت و موقعیت جامعه آن روز را نیز آماده قیام نمی دیدند. مختار، نامه ای به «جناب محمّد بن حنفیّه» نگاشت که او جواب منفی نداد . مختار کار خود را شروع نمود. او در در مرحلۀ اول، با جمع آوری لشکر فراوان، به دنبال قاتلان درجه اول شهدای کربلا رفت و سرهای ناپاک عبیدالله بن زیاد ، عمر بن سعد و... را از بدن آنها جدا کرده و نزد امام سجّاد(ع) فرستاد و امام نیز با انجام سجده شکر خدای را انجام داده و فرمودند: خدای مختار را جزای خیر دهد... . [8]
البته قابل ذکر است که بعضی از تاریخ نویسان می گویند مختار از محمد بن حنفیّه سوء استفاده کرد و حتی او را مهدی موعود! نامید و از آن زمان عده ای به نام "کیسانیه"، فرقه جدیدی درست کردند و قائل به امامت محمد بن حنفیّه شدند!، ولی بنا بر آنچه در منابع شیعه آمده است ،محمد بن حنفیّه از اصول اعتقادی تشیّع منحرف نبود و امام سجّاد(ع) را به عنوان حجّت خدا قبول داشت.
به هر حال، قیام مختار نیز تا مدت زیادی دوام نیاورد و در سال 67 هـ . ق توسط آل زبیر سرکوب شد. در مجموع می توان گفت: مختار گرچه خدماتی برای شیعه انجام داده است و در این جهت مورد رضایت و تایید ائمه بوده است[9] ولی درست شدن فرقه کیسانیه و مطرح کردن محمّد بن حنفیه به عنوان مهدی موعود(ع) [10] و یا غرضهای غیر الهی در سر داشتن و توجه زیاد به احساسات نمودن و حتی غافل کردن مردم از دشمن اصلی، هیچگاه مورد تائید ائمه(ع) نبوده و حتی مورد مذمّت نیز بوده است. [11]
اولین برخورد امام سجّاد علیه السلام با امویان در زمان امامت خویش، با عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه بود و همینطور با نماینده بنی امیه در آن زمان یعنی یزید بن معاویه در شام که حضرت با ایراد سخنان و خطبه ای آتشین، مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا(ص) و نگون بختی دشمنان به ویژه بنی امیه را ذکر می کند.
در واقعه حرّه که شورشی کوچک به رهبری عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکه در اعتراض به دستگاه اموی و یزید بود، امام(ع) موضع بی طرفی گرفت و از شهر مدینه بیرون رفت و حتی برای جلوگیری از ریخته شدن خونها، عده ای زیاد را پناه داد. [12]
یکی از دلائل عدم خالفت صریح و موضع انقلابی(قیام با شمشیر) توسط حضرت ، مسئله تقیّه بود که حضرت از آن به عنوان سپری برای حفظ اصل دین استفاده می کردند که در فقه سیاسی اسلام، جایگاه آن و مواردش روشن شده است و یکی از مسلمات فقه شیعه می باشد.
لذا امام از آنجایی که می دیدند اگر قیام نمایند، قطعا کشته خواهند شد و خوف از بین رفتن بقیّه السیف و اصل دین می باشد و چه بسا ، از نسل پیامبر(ص) کسی زنده نماند و به هدفی هم نرسند، از این کار خودداری نمودند و آن را به مصلحت اسلام ندانستند و وقت خود را صرف تربیت انسان‏های فداکار و آگاه به مبانی دین و معارف الهی در ابعاد اخلاقی، تربیتی، علمی، فرهنگی و سیاسی کردند تا در صورت نیاز، از آنها در راه نشر دین و مبارزه با دشمنان استفاده کافی شود.

صحیفۀ سجادیه
یکی از خدمات ارزشمند و تاثیرگذارحضرت امام سجّاد(ع) به اسلام و مسلمین صحیفۀ سجادیه می باشد که مجموعه ای از ادعیه در باب تهذیب نفس، رابطه بنده با خداوند ، توجه به آخرت و اعراض از دنیا، اخلاق پسندیده، دعا در هنگام مشکلات، دعا در باره پدر و مادر، فرزندان، همسایگان، مرزداران مملکت اسلامی، طلب روزی از خداوند و دعا در اعیاد، خوف خدا و تواضع و ده ها مورد دیگر است.
امام سجاد(ع) با بصیرت تمام می دید که بزرگترین نیاز مردم در آن زمان، همین مسائل است. در زمانی که توجه به دنیا و زخارف آن زیاد شده بود و اعراض از عبادت و مسائل اسلامی نیز فراوان مشاهده می شد، بهترین دارو برای درمان این مشکل(سرطان)، همانا برقراری ارتباط با خدا [صحیفه سجّادیه] که دریائی از معارف الهی در آن نهفته بود.
عظمت این کتاب علاوه بر شیعیان، در بین اهل سنت نیز پذیرفته شده است. [13] و این خود حاکی از این است که دعاهای امام سجّاد(ع) در درون جامعه آن روز، نفوذ کرده و همه مسلمانان(شیعیان و اهل سنت)، از آن به عنوان راهی بسوی خدا و معنویت استفاده می کردند.
زمانی که حتی نام گذاری اشخاص به نام « علیّ » مجازات دارد و کار حاکمان بنی امیّه با سبّ علیّ علیه السلام شروع و ختم می شد!، بکارگیری این تعبیر، ارزش خود را بخوبی نشان می دهد.
از مسائل دیگری که صریحا در لابلای دعاهای امام زین العابدین(ع) به چشم می خورد، همانا مسئله امامت و حقانیّت اهل بیت پیامبر(ع) در احراز آن و رهبری جامعه مسلمین می باشد. کسانی که علاوه بر پاک دامنی و تقوا از مقام عصمت هم برخوردارند. برای روشن تر شدن جایگاه اهل بیت(ع) در بین مردم مشاهده می کنیم تعبیری که بیش از همه تکرار شده همانا صلوات بر حضرت محمّد و آل محمّد(صلوات الله و سلامه علیهم) است.

زمینه‏ سازی تدوین حدیث و فقه شیعه
در زمانی که گروه‏ های مختلف با ایده‏ها و افکار التقاطی، در پی اهداف خود بودند و هر کدام برداشتی خاص از اسلام و قرآن می کردند، بخصوص با فاصله گرفتن از عصر نبوی ، خوف این می رفت که سنّت واقعی نبوی و معارف ناب اسلامی از بین برود، امام سجّاد علیه السلام که وارث و خزانه دار علم الهی بود، دست به تربیت دانشمندان زیادی زد تا از این طریق قرآن و سنّت واقعی پیامبر(ص) بر مردم بیان شود و فرقه های منحرف نتوانند به اغراض و اهداف شیطانی خود برسند . بویژه اینکه حاکمان ستمگر اموی تمام سعی خود را در دور نگه داشتن مسلمانان از معارف حقیقی قرآن و سنت واقعی نبوی گذاشته بودند.
روی این هدف بسیاری از طالبان علم و دانش، در سلک راویان حدیث و شاگردان حضرت در آمدند تا از سرچشمۀ زلال دانش او بهره ها گرفته و به حقایق قرآن و معارف دینی اسلام دست بیابند.
مرحوم شیخ طوسی(ره) تعداد 170 نفر از اصحاب امام سجّاد(ع) و یا کسانی که از آن حضرت روایت نقل کرده اند[14] را ذکر کرده است که از مشهورترین اصحاب و شاگردان حضرتش : ابو حمزه ثمالی، سعید بن مسیّب، محمد بن جبیر، ابو خالد کابلی، سعید بن جبیر و ... می باشند.
از طرف دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن شهاب زهری، محمد بن سعد، یحیی بن سعید و جاحظ در باره مقام علمی و زهد و کمالات امام سجّاد(ع) سخنها گفته اند و همگی اورا به بزرگی یاد کرده اند . برای نمونه جمله ای از زهری نقل می شود که گفت: «ما رایت هاشمیا افضل من علی بن الحسین ولا افقه منه»[15] یعنی؛ هیچ مرد هاشمی(از فرزندان پیامبر را برتر از علیّ بن حسین(ع) و فقیه تر از او ندیدم.
در نتیجه، سنگ بنای فقه و زمینه سازی آن از زمان امام سجّاد(ع) و توسط آن حضرت شروع شد و در عصر امام باقر و امام صادق "علیهما السلام" با توجه به موقعیت و شرایط پیش آمده(تغییر و جابجائی خلافت از بنی امیه به بنی عباس) به اوج خود رسید و فقه و مذهب جعفری تکمیل و تدوین شد.
ضمنا از حضرت امام سجّاد زین العابدین(ع) رساله ای در حقوق نیز بجای مانده که در کتب محدّثین شیعه مانند تحف العقول، من لایحضره الفقیه، خصال و امالی ذکر گردیده است.
فسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد و یوم یبعث حیّا


-----------------------------------------------------------------------------------------
پی ‏نوشت‏ها :
[1]. اربلّی، کشف الغمة فی معرفه الائمة[ع]، ج2 ص285؛ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ص253؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص251.
[2]. شهیدی، زندگانی علیّ بن الحسین(ع) ص10؛ مقرّم ، الامام زین العابدین (ع) ص14.
[3]. یوسفی غروی، مجله رساله الحسین(ع) ص10؛ مقرّم ، الامام زین العابدین(ع) ص14.
[4]. اربلّی، کشف الغمة فی معرفه الائمة[ع]، ج2 ص86؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید ج3 ص97.
[5]. جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ، ص286.
[6]. طبری، تاریخ الامم و الملوک ، ج2 ص455 .
[7]. کشی، رجال ص84؛ المختار الثقفی ص124.
[8]. پیشین ص84 ؛ طوسی، رجال ص125.
[10- 9]. ابن سعد، طبقات الکبری، ج5 ص213 و285.
[11]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5 ص245.
[12]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11 ص192 و ج6 ص186 و ج5 ص113.
[13]. شیخ طوسی، رجال، ص81 .
[14]. سبط ابن الجوزی ، تذکرة الخواص، ص186، اربلی، کشف الغمه... ج2 ص80.
[15]. شیخ صدوق، تحف العقول، ص255، خصال ص565.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه