اشعار عيد فطر

بازدید : 3913
زمان تقریبی مطالعه : 1 دقیقه
تاریخ : 24 مرداد 1391
اشعار عيد فطر

بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد

بگذشت شب هجران، معشوق پديد آمد

آن صبح چو صادق شد، عذراي تو وامق شد

معشوق توعاشق شد، شيخ تو مريد آمد

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد

شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کليد آمد

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکي رفت

هرچند چو خورشيدي بر پاک و پليد آمد

از لذت جام تو دل مانده به دام تو

جان نيز چو واقف شد، او نيز دويد آمد

بس توبه شايسته برسنگ تو بشکسته

بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

باغ از دي نامحرم سه ماه نمي زد دم

بر بوي بهار تو، ازغيب رسيد آمد

شاعر : مولوی

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه