داستان دعای ام داوود

بازدید : 15850
زمان تقریبی مطالعه : 6 دقیقه
تاریخ : 04 خرداد 1392
داستان دعای ام داوود

داستان اعمال ام داوود

 

ام داوود مادر هم شیر و رضایی امام صادق « علیه السلام » است . داستان اعمال نیمه رجب و دعای معروف به ام داوود که شیخ صدوق ، شیخ طوسی ، علامه مجلسی و سید بن طاووس ، آن را از نظر سند معتبر ،واز نظرتاثیر برای رسیدن به حاجت ،رفع گرفتاری ها و برطرف شدن ظلم و ستم دیگران تجربه شده ، شناخته اند بدین قرار است :

 

دعای ام داوود

فاطمه ،مادر داوود پسرزاده امام حسن مجتبی « علیه السلام »و مادر رضاعی امام صادق « علیه السلام » روایت کرده است : منصور داونیقی ،لشکری به مدینه فرستاد ،وبا محمدبن عبدالله بن حسن مثنی جنگید ،اورا و برادر او ابراهیم را کشت ،عبدالله محض پدر محمدو ابراهیم را با تعدادی از سادات حسنی دستگیر و اسیر کردند ،و به بند و زنجیر کشیده بودند ، و فرزند من داوود هم در میان آنها بود ،که او را از مدینه به بغداد منتقل نمودند ،و به سیاه چال زندان انداختند !

...

حادثه دستگیری و زندان بودن فرزندم ،که از او اطلاعی نداشتم ،و گاهی غم خبر مرگ او را به من می دادند ، برایم بسیار تلخ و درد ناک بود و روزگارم با اشک و آه و گریه می گذشت ،و حتی برای رفع مشکل خود ،و اندوه جانکاهی که با آن دست به گریبان بودم ،از اشخاص صالح و مومن در خواست می کردم ،برای رفع ناراحتیم دعا کنند .

اما از دعای آنان هم نتیجه ای نگرفتم ،در حالی که از فرزند اسیر و زندانیم ،هرروز خبر تلخ و درد ناکی دریافت می کردم . به هر حال روزگار من با سختی و تلخی دردناکی دست به گریبان بود و شب و روزی نداشتم ،وبرای دیدار فرزندم ،دنبال هر راه چاره ای می گشتم ، یک روز با خبر شدم امام صادق « علیه السلام » که با فرزندم داوود از من شیر خورده بود ،بیمار شده است ، به دیدن او شتافتم ،از آن حضرت عیادت کردم ،هنگامی که می خواستم از حضورش مرخص شوم ، فرمود : از داوود ،خبر تازه ای نداری ؟

با شنیدن نام داوود داغ من تازه شد ،اشکم سرازیر گردیده ، وبا آه درد آلودی گفتم : مولای من ! فدایت شوم داوود کجاست ؟ مدت زیادی است از او خبری ندارم ،فرزندم در عراق زندان است ومن از دوری او و سرنوشت نامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتی گرفتارم ،از شما که برادر رضاعی او هستید ،تقاضا می کنم برای نجات و آزادی او دعا کنید .

آری ،امام صادق « علیه السلام » با مشاهده وضع نگران کننده من ، فرمود : چرا تا کنون از دعای استفتاح غفلت کرده ای ؟ مگر نمی دانی که به وسیله این دعا ،درهای آسمان گشوده می شود ؟ و فرشتگان الهی دعا کننده را مژده اجابت می دهند ،هیچ حاجتمند و درد مند و دعا کننده ای مایوس نمی شود ،و خداوند هم پاداش این دعا را بهشت قرار داده است ؟ .

آری با شنیدن چنین مژده ای ، که با خواندن آن دعا دریافت داشتم ،از حضرت سوال کردم : ای مولای من ! وای فرزند خاندان پاک و معصوم ! آن دعا چیست ؟ و آداب آن چگونه است ؟

امام صادق « علیه السلام » فرمود : ای مادر داوود ماه محترم رجب نزدیک است و در این ماه مبارک دعا مستجاب می گردد ،همین که ماه رجب رسید ، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را ،که ایام بیض و شبانه روز نورانی نام دارد ،روزه بگیر ،نزدیک ظهر پانزدهم غسل کن ،هشت رکعت نماز با رکوع و سجود دقیق و حساب شده انجام بده .

 

آن گاه حضرت دستور کامل اعمال و آداب دعای مخصوص را را به او تعلیم داد .

ام داوود می گوید : من دستور آن حضرت را درباره آن دعا و اعمال به طور دقیق یادداشت کردم ،و محضر او را ترک گفتم ، تا این که ماه رجب فرا رسید ،و دستور های امام را برطبق آن چه فرموده  بود ،د رهمان روز ها عملی کردم ،شب شانزدهم از نیمه گذشته بود ،پیغمبر « صل الله علیه و آله » و جمعی از فرشتگان و پیامبران و صالحانی را که برای آنها دعا و رحمت فرستاده بودم ، در خواب دیدم ،رسول خدا « صل الله علیه و آله » به من فرمود : ای ام داوود این جماعتی را که مشاهده می کنی ،شفیعان تو هستند .

برای تو دعا کرده اند و مژده می دهند که ،حاجت تو برآورده شده است ،خداوند تو را مشمول رحمت خود قرار داده ،محفوظ می دارد ، فرزند تو را هم حفظ می کند ،و او را سالم به آغوش تو برمی گرداند .

آری ، خواب خوش و لذت بخشی دیده بودم ،پیامبر و اولیای الهی را در خواب ملاقات کرده بودم ، آنان به من وعده آزادی فرزندم را دادند ،همین که سیاهی شب از پهنه زمین دامن جمع کرد ،و طلوع خورشید به چهره هستی نور طلائی پاشید ،به خاطر وعده پیامبر و نور امیدی که در دل غم زده ام روشن گردیده بود ، حال و حیات تازه ای یافته بودم ، ساعت ها پس ازدیگری برروزگارم می گذشت و همچنان نور امید روزگارم را گرمتر می کرد ،و از فاصله زمانی که پیغمبر به من مژده آمدن فرزندم را داده بود ، به اندازه ای که یک سوار تیز رو بتواند از عراق به مدینه آید ،گذشته بود که ناگاه در خانه باز شد ،و فرزندم به من وارد گردید .

آری ،داوود زندانی و دور از وطن به آغوشم بازگشت ،و آن گاه که از وضع روزگار و نحوه آزادی او جویا شدم ،برایم توضیح داد : مادر !من در زندان بغداد بودم ،دست و پایم را به بند کشیده بودند ، در فشار بند های آهنین و زندان تنگ و تاریک ، روزگار تلخ و درد ناکی داشتم ، اما همین که نیمه رجب گذشت ، شب شانزدهم در خواب دیدم ، بلندی ها و ناهمواری ها ی زمین برایم هموار شده ، وترا که روی قطعه حصیری نشسته بود ی ونماز می خواندی و برایم دعا می کردی واطراف ترا چند نفر گرفته و بادست و سر بسوی آسمان ، در حال تسبیح وذکر خدا بودند ، می توانم ببینم . به هر حال ،من آن صحنه را در خواب دیدم ،و آن شخصیت نورانی را هم که فهمیدم جد ما رسول خداست مشاهده کردم ،و به من هم فرمود : ای پسر پیر زن صالح !ناراحت نباش ، خداوند دعای مادرت را در حق تو مستجاب گردانیده است .

همین که از خواب بیدار شدم ،ماموران منصور دوانیقی به زندان آمدند ،سراغ مرا گرفتند ، همان شبانه مرا نزد او بردند .

او دستورداد غل و زنجیر از دست و گردنم باز کردند ، مبلغ ده هزار دینار به من داد ، مهربانی و شفقت کرد ،ماموران او همان شبانه مرا به شتری سوار کردند ،و به مدینه رسانیدند !

فاطمه ، یعنی ام داوود می گویند : آن گاه داوود را نزد امام صادق « علیه السلام » بردم ،و آن حضرت برای فرزندم توضیح داد : علت آزادی تو از زندان این بود که ، منصور دوانیقی علی « علیه السلام » را در خواب دیده بود ، و آن حضرت فرموده بود : اگر فرزند مرا آزاد نکنی ، ترا در آتش خواهم انداخت ،منصور هم در حالی که لهیب آتش را نزد خود مشاهده می کرد ،ناچار به آزادی تو اقدام کرد !

بعد از آزادی فرزند ، ام داوود می گوید از امام صادق « علیه السلام » سوال کردم ای مولای من ! آیا این دعا را در غیر ماه رجب هم می توان خواند ؟ آن حضرت فرمود : اگر روز عرفه با جمعه هماهنگ شود ، این دعا را می توان خواند ،و هر کس هم به این دعا اقدام کند پس از پایان خداوند او را مشمول غفران و آمرزش خود قرار می دهد . این بود سرگذشت فاطمه دختر عبدالله ، معروف به ام داوود ،و حدیثی که از امام صادق روایت کرده ، و نتیجه ای که از دعاو آموزش آن حضرت بدست آورده بود .

منبع - سایت مدرسه علمیه فاطمه الزهرا خوراسگان

دیدگاه های کاربران

فاطمه عزیزی
یک شنبه 08 بهمن 1402 - 12:52
با سلام ودرود خدا بر بندگان صالح و شایسته من هم به چنین آزمایشی در افتادم خداوند پسر یدونه ی من هم ازم گرفت در شبی که قرار بود فردا پسرم را خاک کنن من در خواب دیدم خدا گفت من این فرزند را بهت بر می‌گردانم الان سه سال و چهارماه هست با آه وناله منتظر برگشت فرزندم هستم واز سختی اش به خدا پناه میبرم و خداوند گفت در خواب کوچکش میکنم بر می‌گردانم بهت حالا برای دل شکسته من خیلی دعا کنید خدا را قسم دهید به مادر موسی ومادر داوود شاید دری برام گشود الهی آمین الهی هر مادری غم فرزندش داره در براش بگشاید
حبیب الله قادری
جمعه 29 بهمن 1400 - 20:12
سلام وصلوات برپیامبراسلام وهمه انبیا الهی خواندن همه دعاها درندگی اشخاص تاثیرا دارد منتها بعضی ازانها مانند دعای ام داود زود اجابت میشه وبعضی دیرتر یعنی در زندگی انسانها بی تاثیر نیست خداوند دعاها ی مشروع همه را مستجاب نماید
ناشناس
پنج شنبه 28 بهمن 1400 - 16:41
من الان اعتکاف هستم همین داستان رو برامون تعریف کردند خیلی جالبه،خلاصه اش رو شنیدم ولی این کاملش هست که شما گذاشتید ما الان دارم دعای ام داوود میخونیم????
نسرین هژبری
پنج شنبه 28 بهمن 1400 - 06:00
ان شاءالله خداوند همه نیات خوب مسلمین رو برآورده کند و به شما هم خیر کثیر عنایت بفرماید.بسیار جالب بود
معصومه خاقانی
سه شنبه 07 اردیبهشت 1400 - 04:49
بسیار عالی ست و دقیقا درست و حقیقت محض ست و خود بنده اینجانب حقیر وقتی در مراسم اعتکاف سه سال پیش این داستان را از زبان امام.جماعت مسجدی که در آنجا معتکف بودیم شنیدم خیلی برایم جالب بود و بسیار گریه کردم و بعد از مراسم ام داوود معجزه های فراوانی را در زندگیم دیدم و بسیاری از مشکلاتم بطور معحزه وار حل شد درود بر شما ولی داستانی را که آن روحانی در مسجد مراسم اعتکاف برایم تعریف کردند بسیار مفصل تر و زیباتر بود یاعلی مدد التماس دعا????????????????????????????❤❤❤????????????????????
محمد مرادیان
شنبه 09 اسفند 1399 - 18:33
سلام خدا بر اهل بیت پیامبر ص ماهر چه داریم از اهل بیت داریم لعنت خدا برغاصبان خلافت وظالمین و تمامی دشمنان اهل بیت چه در گذشته و چه درحال و چه درآینده

ارسال دیدگاه