[سوره المؤمنون (23): آيات 51 تا 54]
يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (51) وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (52) فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (53) فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ (54)
ترجمه:
51- اى پيامبران از غذاهاى پاكيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد كه من به آنچه انجام مىدهيد آگاهم.
52- همه شما امت واحدى هستيد و من پروردگار شمايم از مخالفت فرمان من بپرهيزيد.
53- اما آنها كارهاى خود را به پراكندگى كشاندند و هر گروهى به راهى رفتند (و عجب اينكه) هر گروه، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! 54- آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى كه مرگشان فرا رسد. (يا گرفتار عذاب الهى شوند).
تفسير: همگى امت واحديد
در آيات پيشين سخن از سرگذشت پيامبران و امتهايشان بود، در نخستينآيه مورد بحث همه را مخاطب ساخته چنين مىگويد:" اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه و طيب تغذيه كنيد و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه شما عمل مىكنيد آگاهم" (يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ).
فرق ميان شما و ديگر انسانها اين نيست كه شما صفات بشرى همانند نياز به تغذيه نداريد، تفاوت اين است كه شما حتى تغذيه را نيز به عنوان يك وسيله تكامل پذيرفتهايد و به همين دليل برنامه شما خوردن از طيبات و پاكيزهها است در حالى كه مردمى كه خوردن را هدف نهايى خود قرار دادهاند به هيچوجه مقيد به اين برنامه نيستند، به دنبال چيزى مىروند كه هوس حيوانى آنها را اشباع كند خواه خبيث باشد يا طيب.و با توجه به اينكه نوع تغذيه در روحيات انسان مسلما مؤثر است و غذاهاى مختلف، آثار اخلاقى متفاوتى دارد ارتباط اين دو جمله روشن مىشود كه مىفرمايد:" از غذاهاى پاكيزه بخوريد" و" عمل صالح انجام دهيد".
در روايات اسلامى نيز مىخوانيم خوردن غذاى حرام جلو استجابت دعاى انسان را مىگيرد، حديث معروفى كه از پيامبر اسلام ص نقل شده شاهد اين مدعى است: مردى خدمتش عرض كرد دوست دارم دعايم مستجاب شود، فرمود:طهر مأكلك و لا تدخل بطنك الحرام:" غذاى خود را پاك كن، و از هر گونه غذاى حرام بپرهيز"! « وسائل الشيعه" جلد چهارم ابواب الدعا باب 67 حديث 4.» « در جلد اول تفسير نمونه ذيل آيه 186 سوره بقره مشروحا در اين زمينه بحث كردهايم.».
ذكر اين نكته نيز لازم است كه جمله إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (من از آنچه انجام مىدهيد آگاهم) خود دليل مستقلى براى انجام عمل صالح است، چرا كه وقتى انسان بداند كسى همواره ناظر عمل او است كه چيزى بر او مخفى نمىشود و حساب اعمال او را دقيقا نگاه مىدارد، بدون شك اين توجه در اصلاح عمل او مؤثر است.
و از اين گذشته تعبيرات آيه فوق از طريق برانگيختن حس شكرگزارى انسان در برابر نعمتهاى پاكيزهاى كه نصيب او شده نيز روى اعمال انسان مؤثر است.
به اين ترتيب در اين آيه از سه جهت براى انجام عمل صالح كمك گرفته شده است: از جهت تاثير غذاى پاك بر صفاى قلب، و از جهت تحريك حس شكر- گزارى، و از جهت توجه دادن به اينكه خدا شاهد و ناظر اعمال آدمى است.
و اما واژه" طيب" چنان كه قبلا هم گفتهايم به معنى هر چيز پاك و پاكيزه در مقابل" خبيث" (ناپاك) است، راغب در مفردات مىگويد:" طيب" در اصل به معنى هر امر لذتبخش است خواه حواس انسان از آن لذت ببرد و يا روح و جان انسان، ولى در شرع به معنى چيزى است كه پاك و حلال باشد.
به هر حال بسيارى از بحثهاى قرآن پيرامون طيب و طيبات دور مىزند:
- به پيامبران دستور مىدهد تنها از غذاى طيب تغذيه كنند.
- نه تنها به پيامبران، به همه مؤمنان خطاب مىكند: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ،" اى كسانى كه ايمان آورديد از طيباتى كه به شما روزى دادهايم بخوريد" (بقره- 172).
- اعمال و سخنانى به مقام قرب او راه مىيابند كه طيب و پاك باشند إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ:" كلمات طيب به مقام قرب او صعود مىكند و عمل صالح را بالا مىبرد" (فاطر- 10).
- و نيز يكى از افتخارات بزرگى كه خداوند به انسان داده، و به عنوان يكى از نشانههاى برترى او بر ساير موجودات مىشمرد استفاده از طيبات است وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ
وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا:" ما فرزندان آدم را اكرام كرديم و بزرگ داشتيم، و آنها را در خشكى و دريا بر مركبهايى حمل نموديم، و از روزيهاى طيب و پاكيزه به آنها بخشيديم و بر بسيارى از مخلوقات خود فضيلت داديم" (اسراء- 70).
در يك حديث كوتاه و پر معنى از پيامبر گرامى اسلام ص نيز اين حقيقت بازگو شده است فرمود:
يا ايها الناس! ان اللَّه طيب لا يقبل الا طيبا:" اى مردم! خداوند پاك و پاكيزه است و جز عمل پاك و پاكيزه چيزى را قبول نمىكند" « تفسير قرطبى جلد هفتم صفحه 4519 (ذيل آيه مورد بحث).».
*** سپس آيه بعد همه پيامبران و پيروان آنها را به توحيد و تقوى دعوت كرده چنين مىگويد:" همه شما امت واحدى هستيد" (و تفاوتهاى ميان شما و همچنين پيامبرانتان هرگز دليل بر دوگانگى و چندگانگى نيست) (وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
" و من پروردگار شما هستم، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد" (وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ).
به اين ترتيب، آيه فوق به وحدت و يگانگى جامعه انسانى، و حذف هر گونه تبعيض و جدايى دعوت مىكند، همانگونه كه او پروردگار واحد است انسانها نيز امت واحد هستند.
به همين دليل بايد از يك برنامه پيروى كنند همانگونه كه پيامبرانشان نيز به آئين واحدى دعوت مىكردند كه اصول و اساس آن همه جا يكى بود: توحيد و شناسايى حق، توجه به معاد و زندگى تكاملى بشر و استفاده از طيبات و انجام اعمال صالح، و حمايت از عدالت و اصول انسانى.
بعضى از مفسران" امت" را در اينجا به معنى دين و آئين مىدانند،نه به معنى جمعيت و جماعت، در حالى كه ضمير جمع در جمله" أَنَا رَبُّكُمْ" شاهد بر آن است كه منظور از امت همان جماعت انسانها است.
و لذا در تمام مواردى كه كلمه" امت" در قرآن مجيد به كار رفته همين معنى جمعيت و گروه از آن اراده شده است، مگر در بعضى از موارد استثنايى كه توأم با قرينه خاصى بوده و امت مجازا به معنى مذهب به كار رفته است، مانند إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ." ما پدران خود را بر مذهبى يافتيم و از آنها پيروى مىكنيم" (زخرف- 22).
قابل توجه اينكه مضمون همين آيه با تفاوت مختصرى در سوره انبياء آيه 92 آمده است (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ) در حالى كه قبل از آن شرح حال بسيارى از انبياء بيان شده است و در واقع" هذه" اشاره به امتهاى انبياى پيشين است كه همه از ديدگاه فرمان الهى امت واحده بودند و همگى به دنبال يك هدف در حركت.
*** آيه بعد- به دنبال دعوتى كه به وحدت و يگانگى در آيه قبل شد- انسانها را از پراكندگى و اختلاف با اين عبارت بر حذر مىدارد:" اما آنها كارهاى خود را به پراكندگى كشاندند و هر گروهى به راهى رفتند" (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً).
و عجب اينكه" هر يك از اين احزاب و گروهها به آنچه نزد خود دارند خوشحالند" و از ديگران بيزار (كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ).
" زبر" جمع" زبرة" (بر وزن لقمه) به معنى قسمتى از موى پشت سر حيوان است كه آن را جمع و از بقيه جدا كنند، سپس اين واژه به هر چيزى كه مجزا از ديگرى شود اطلاق شده است، بنا بر اين جمله" فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً" اشاره به تجزيه امتها به گروههاى مختلف است.
بعضى نيز احتمال دادهاند:" زبر" جمع" زبور" به معنى كتاب بوده باشد، يعنى هر يك از آنها دنباله رو كتابى از كتب آسمانى شدند، و بقيه كتب الهى را نفى كردند، در حالى كه همه از مبدء واحدى سرچشمه گرفته بود.
ولى جمله" كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ" تفسير اول را تقويت مىكند چرا كه از احزاب مختلف و تعصب هر يك از آنها بر گفتههاى خويش سخن مىگويد.
به هر حال آيه فوق يك حقيقت مهم روانى و اجتماعى را بازگو مىكند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروهها است كه هر يك راه و آئينى را براى خود برگزيده، و دريچههاى مغز خود را به روى هر سخن ديگرى بستهاند، و اجازه نمىدهند شعاع تازهاى به مغز آنها بتابد، نسيمى به روحشان بوزد و حقيقتى را بر آنها روشن سازد!.
اين حالت كه از خود خواهى و حب ذات افراطى و خود بينى و خودپسندى سرچشمه مىگيرد بزرگترين دشمن تبيين حقايق و رسيدن به اتحاد و وحدت امتها است.
اين خوشحال بودن به راه و رسم خويشتن و احساس تنفر و بيگانگى از هر چه غير آن است گاه به جايى مىرسد كه اگر انسان سخنى بر خلاف راه و رسم خويش بشنود انگشت در گوش مىگذارد و جامه بر سر مىكشد و پا به فرار مىنهد مبادا حقيقتى بر خلاف آنچه با آن خو گرفته بر او روشن شود، آن چنان كه قرآن درباره مشركان عصر نوح ع بيان مىكند وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً:
" بار الها هر زمان كه من از اينها دعوت كردم كه به سوى تو آيند و گناهانشان را ببخشى، انگشتها بر گوش نهادند و جامه بر خود پيچيدند و در راه غلطشان اصرار ورزيدند و به شدت در برابر حق استكبار كردند" (نوح- 7).
و تا به اين حالت پايان داده نشود راه وصول به حق براى انسان ممكن نيست و هر كس بر طريقه خود اصرار مىورزد و لجاجت مىكند.
*** لذا در آخرين آيه مورد بحث مىگويد:" اكنون كه چنين است بگذار آنها در جهل و گمراهى و غفلت و سرگردانيشان فرو روند تا مرگشان فرا رسد و يا گرفتار عذاب الهى شوند" كه اين قبيل افراد سرنوشتى غير از اين ندارند (فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ).
كلمه" حين" ممكن است اشاره به وقت مرگ يا وقت نزول عذاب و يا هر دو باشد.
واژه" غمرة" (بر وزن ضربه) در اصل از" غمر" به معنى از بين بردن اثر چيزى است، سپس به آب زيادى كه مسير خود را مىشويد و پيش مىرود" غمر" و" غامر" گفته شده و بعد از آن به جهل و نادانى و گرفتاريهايى كه انسان را در خود فرو مىبرد نيز اطلاق گرديده است، و در آيه مورد بحث به معنى غفلت و سرگردانى و جهل و گمراهى است.
[سوره المؤمنون (23): آيات 55 تا 61]
أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ (55) نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ (56) إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59)وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (61)
ترجمه:
55- آنها گمان مىكنند اموال و فرزندانى كه به آنان دادهايم ...
56- براى اين است كه درهاى خيرات را به روى آنها بگشائيم؟! (چنين نيست) بلكه آنها نمىفهمند!
57- آنان كه از خوف پروردگارشان بيمناكند.
58- و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند.
59- و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند.
60- و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات بخرج مىدهند اما با اين حال دلهايشان ترسناك است از اينكه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مىگردند.
61- (آرى) چنين كسانى هستند كه در خيرات سرعت مىكنند و از ديگران پيشى مىگيرند.
تفسير: سبقت گيرندگان در خيرات
از آنجا كه در آيات گذشته سخن از احزاب و گروههاى لجوج و متعصب و خود خواهى به ميان آمد كه تنها به عقائد خود چسبيدهاند و خوشحالند و راه هر گونه تحقيق را به روى عقل خود بستهاند، در آيات مورد بحث به بعضى ديگر از پندارهاى خودبينانه آنان اشاره كرده مىگويد:
" آيا آنها گمان مىكنند اموال و فرزندانى را كه به آنان دادهايم ..." (أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ).
***" براى اين است كه درهاى خيرات را به سرعت به روى آنها بگشائيم"؟! (نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ).
آيا آنها داشتن اموال سرشار و فرزندان بسيار را دليل بر حقانيت روشن خود مىپندارند و نشانه قرب و عظمت در درگاه خدا مىدانند؟.
نه، هرگز چنين نيست" بلكه آنها نمىفهمند" (بَلْ لا يَشْعُرُونَ).
آنها نمىدانند كه اين اموال و فرزندان فراوان در حقيقت يك نوع عذاب و مجازات يا مقدمه عذاب و كيفر براى آنها است، آنها نمىدانند كه خدا مىخواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال كيفر الهى، تحمل عذاب بر آنها دردناكتر باشد، زيرا اگر درهاى نعمتها به روى انسان بسته شود و آمادگى پذيرش ناراحتيها پيدا كند مجازاتها زياد دردناك نخواهد بود، اما اگركسى را از ميان ناز و نعمت بيرون كشند و به سياه چال زندان وحشتناكى بيفكنند فوق العاده دردناك خواهد بود.
بعلاوه اين فراوانى نعمت، پردههاى غفلت و غرور را بر روى چشمان او ضخيمتر مىكند تا آنجا كه راه باز گشت بر او غير ممكن مىشود.
اين همان چيزى است كه در ساير آيات قرآن از آن اشاره به" استدراج در نعمت" شده است « براى توضيح بيشتر درباره استدراج به جلد هفتم صفحه 32 (ذيل آيه 182 سوره اعراف) مراجعه فرمائيد.».
ضمنا جمله" نمد" از ماده" امداد" و" مد" به معنى كامل كردن نقصان چيزى، و جلوگيرى از قطع و پايان آن است.
*** بعد از نفى پندارهاى اين غافلان خود خواه، چگونگى حال مؤمنان و سرعت كنندگان در خيرات را ضمن چند آيه بازگو مىكند و صفات اساسى آنها را تشريح مىنمايد:
نخست مىگويد:" كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناك و نگرانند