سیره ستودنی علامه طباطبایی(ره) در برابر همسر

بازدید : 4098
زمان تقریبی مطالعه : 5 دقیقه
تاریخ : 18 آذر 1393
سیره ستودنی علامه طباطبایی(ره) در برابر همسر

نقش »همسر» شخصیت های بزرگ تاریخ در اعتلای زندگی مشترک آنها به تناسب میزان درک، تحمّل و گذشت هر یک متغیر است و آنچه که در زندگی شخصیتی چون علامه طباطبایی= قابل انتظار و باور است حضور همسری همراه و محبوب است که از سویی زمینه بسیار مناسبی برای خلق اثری این چنین گران سنگ در زمینه تفسیر قرآن کریم برای ایشان فراهم آورده و از سویی فقدانش چنان آتشی بر جان علامه افکنده که ایشان را ازاستعمال عطر و بوی خوش تا پایان عمر باز می دارد.

آنچه مسلم است اینکه همسر علامه از خانواده ای روحانی و مذهبی بوده، ولی این به تنهایی برای تحمل آن همه شداید کافی نبوده، بلکه باید اذعان داشت که زمینه های روحی و معنوی بسیاری در این بانوی مکرمه نمودار بوده که شخصیتی چون علامه طباطبایی= هماره خود را مدیون او دانسته و ثناگو و قدردان او بوده است. فرزند علامه در این رابطه می فرماید:

«پدرم... صاحب اختیار خانه و امور آن را مادرم می دانستند. مادرم به کارهای درس ما و رفت و آمدهایمان رسیدگی می کرد و همه مسائل را کنترل می کرد و به قدری با درایت عمل می کرد که پدرم با فراغت خاطر تمام به امور علمی خود می پرداختند». [1]

از سوی دیگر، روابط فیمابین علامه و همسرش از نوع روابط عادی میان سایرین نبوده است، بلکه باید گفت که هر دو در یکدیگر ذوب شده بودند و ایمانی که همسر علامه به وی داشت ستودنی است. فرزند ارشد ایشان به نکته جالبی اشاره می کند که هم بیانگر قدرت روحی علامه= و هم بیانگر ایمان همسر وی به او بوده است؛ «وقتی در محله یخچال قاضی قم زندگی می کردیم مادرم به من گفت: پس از فوت من، خانم فلانی را برای پدرتان خواستگاری کنید - آن خانم زنی معقول بود که با مادر من دوست بود و بچه و شوهر هم نداشت - من گفتم: مادر این حرف ها چیست که می زنید؟ مادرم گفت: همین که من می گویم! گفتم: شما از کجا می دانید که عمر هر کسی چقدر است؟ او گفت: پسرجان، عمر من کمتر از پدرت است! گفتم: آخر شما از کجا این چنین حرفی را می زنید؟ مادرم گفت: خودش (علامه) به من گفته است که من قبل از او خواهم رفت. حال شما بررسی کنید چه کسی جرئت می کند به کسی بگوید که عمر شما کمتر از من است. این شوخی نیست، همین طور هم شد و والده ما در سال 1344 فوت کرد، الا اینکه آن خانم قبل از فوت مادر ما ازدواج کرد»[2]

مرحوم علامه طباطبایی= بارها از همسر خود به عنوان زنی صبور و شکیبا یاد کرده است و خود نیز در قدردانی از محبت هایی که همسرش به وی نموده بود کوتاهی نمی کرد و در این خصوص از رفتار خوب خود ذکری به میان نمی آورد و همه خوبی ها را به همسرش نسبت می داد.[3]

فرزند علامه طباطبایی می گوید:

رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم. به قدری نسبت به هم مهربان و فداکار و باگذشت بودند که ما گمان می کردیم اینها هرگز با هم اختلافی ندارند آنها واقعاً مانند دو دوست با هم بودند».[4]

وقتی همسر مرحوم علامه در سال 1344 بیمار می شوند، علامه هرگز اجازه نمی دهند تا همسرشان برای انجام کاری از بستر بلند شوند.

فرزند علامه طباطبایی در این خصوص می گوید: «مادر من حدود 27 روز پیش از فوت در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه ای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند».[5]

پس از فوت همسر نیز علت آن همه تأثر قلبی را چنین بیان می فرماید:

مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای صفا و کدبانوگری و محبت های خانم است. ما زندگی پرفراز و نشیبی داشته ایم. در نجف اشرف با سختی هایی مواجه می شدیم. من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد، یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی ما هیچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟»[6]

علامه تا سه چهار سال پس از فوت همسر خویش هر روز سر قبر او می رفت و بعد از آن هم که فرصت کمتری داشت، به طور مرتب، دو روز در هفته، یعنی دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزارش حاضر می شد و ممکن نبود این برنامه را ترک کند و همواره می گفت: «بنده خدا بایستی حق شناس باشد. اگر آدمی حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمی تواند ادا کند».[7]

در پاسخی که مرحوم علامه برای نامه تسلیت یکی از شاگردانش نوشته است شدت علاقه خویش را به همسرشان ابراز داشته اند و با اینکه چندین بار در این نامه حمد خدا را به جای آورده است نوشته است: «با رفتن او برای همیشه خط بطلان به زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد».[8]

یکی از شاگردان برجسته علامه می گوید: «وقتی که همسرش فوت شد پولی به من داد تا به کسی بدهم که تا یک سال هر شب جمعه برای آن مرحومه در حرم، زیارت حضرت معصومه 3 را بخواند».[9]

پی نوشت ها:

[1]. مجله زن روز، «مصاحبه با خانم نجم السادات طباطبایی»، ش 892.

[2]. مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی، نوار دوم.

[3]. مجله زن روز، ش 892.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. مهر تابان، ص 25.

[7]. زن روز، 892.

[8]. عروةالوثقی، ش 111.

[9]. مکتب الاسلام، سال 21، ش 10، دی ماه 1360.

طوبی > شهریور 1388 - ویژه ماه مبارک رمضان

پدید آورنده : فاطمه کارجو ، صفحه 1

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه