البته این هجمه اختصاص به سبک زندگی ایرانی و اسلامی ما ندارد، بلکه همه دنیا از آن ناراضی اند و حتی اروپائیان هم از اینکه سبک زندگی آمریکایی در کشورشان رواج پیدا می کند و هویت بومی و ملی شان را از بین می برد، ناراحتند. ولی کشور ما در نوک این حملات قرار دارد. هزاران شبکه ماهواره ای در کشور ما قابل دریافتند؛ هرچند همه به قصد ضربه زدن به سبک زندگی ما راه اندازی نشدند، ولی طبق برخی از آمار دو یا سه هزار شبکه ماهواره ای به طور قطع در کشور ما قابل دریافت است و اغلب اینها به زبان فارسی نیستند و عموم مردم ما نمی فهمند که اینها چه می گویند؛ اما از طریق کارکردی که اغلب اینها دارند، می توان فهمید که دگرگون کردن سبک زندگی جامعه مخاطبانشان را در دستور کار خود دارند.

به عنوان مثال: پخش موسیقی، آموزش رقص، نمایش مد و مدل، طراحی و دکوراسیون خانه و. .. هنرهایی هستند که بدون اینکه حرفی بزنند و یا نیاز به فهم زبان باشد، منتقل می شود که همه از مصادیق سبک زندگی هستند.

بنابراین، یکی از مهم ترین پادزهرهای مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد کردن و ترویج سبک زندگی اهل بیت (ع) است. با توجه به اینکه ذهن و زبان مردم کشورها اهل بیتی است اگر سبک زندگی و رفتار آنها را اهل بیتی و روزآمد کنیم، بهترین پادزهر در راه مقابله با اینها و ترویج سبک زندگی اهل بیت در سراسر دنیا خواهد بود.

انقلاب اسلامی که با تأسی از فرهنگ اهل بیت به پیروزی رسید و به حیات خویش ادامه می دهد، مدعی پایه گذاری تمدنی جدید در عالم اسلام و گشایش درهایی جدید برای بشریت است. سالم ترین، زیباترین و ملموس ترین شیوه تمدن اسلامی، شیوه زندگی اسلامی است که در سخن و سیره اهل بیت (ع) عرضه شده است.

به تعبیر مقام معظم رهبری، این تمدن نرم افزاری می خواهد تا مردم محصولش را ببینند. لذا اگر صرفاً به اعتقادات و ارزش ها و سخنانی که از اهل بیت منتقل شده اکتفا کنیم و به تعبیر دیگر، فقط آموزه های دینی را تبلیغ کنیم ممکن است برای قشر محدودی از افراد در دنیا و در جامعه مان که دغدغه های اندیشه ای و معرفتی دارند جذابیت داشته باشد، ولی انگشت شمار و محدودند؛ اما زمانی این تمدن برای عموم مردم جامعه خودمان (یعنی همین حوزه تمدنی خاص اسلامی ـ ایرانی) و برای ملت های مختلف دنیا، جذابیت دارد و قدرت عرض اندام در مقابل سایر تمدن ها را خواهند داشت که محصول و میوه تمدنی را بچشند و ببیند و به صورت ملموس احساس کنند.

کارشناسان معتقدند که طریقه سبک زندگی، بُعد بیان گرایانه و نمایش گرایانه دارد و هویت باطنی و درونی جامعه را نمایش می دهد. ارزش ها و باورها دیدنی نیستند. زمانی می توان درون ملکات نفسانی را دید که به سبک و شیوه زندگی تبدیل شود و قابل عرضه و ارزیابی باشد. اگر این میوه تمدن اسلامی که در سخن و سیره اهل بیت عرضه شده به صورت روزآمد باشد شیرین ترین و جذاب ترین میوه ای است که می تواند برای بشریت عرضه شود.

چینش سبک زندگی

سبک زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه می گذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعه شناختی و روان شناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.

سبک زندگی را با توجه به معارف اهل بیت (ع) و محور بحث و موضوع همایش می توان به این صورت تعریف کرد: سبک زندگی مجموعه ای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است که متأثر از باورها و ارزش های پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.

به نظر بنده این دقیق ترین و قابل دفاع ترین تعریف از سبک زندگی است که با توجه به الهام از معارف اهل بیت و سیره و سخن آنان بیان شده است.

هنگامی که از سبک زندگی سخن می گوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختار مند باشد و سیستمی به قضیه نگاه کرد نه تک رفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزش ها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبک زندگی می گوییم. به عنوان مثال: اگر کسی یک بار در جلسه ای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمی توانیم بگوییم سبک تغذیه ای ایشان در نوشیدنی ها دلستر خوردن است؛ زیرا یک بار اتفاق افتاده است.

مثال دیگر اینکه الان در عروسی ها مد شده که دامادها شب عروسی شان کراوات می زنند. ولی نمی توانیم بگوییم سبک پوشش این افراد کراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبک زندگی گفته نمی شود. سبک زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبک زندگی از نگاه اهل بیت و در سخن و سیره اهل بیت را توضیح خواهم داد.

رابطه باورها و سبک زندگی در سخن اهل بیت (ع)

جامعه شناسان و روان شناسان این را پذیرفته اند که سبک زندگی متأثر از نوع باورها و ارزش هاست و فاصله ای بین اینها نیست. بنابراین، علت تامّه رفتار و سبک زندگی، باورها و ارزش هاست. هویت انسان یک هویت سه لایه است که لایه زیرین آن، جهان بینی یا باورها و اعتقادات فرد است؛ لایه میانی، ارزش ها و ایدئولوژی است و لایه روئین، بیرونی و ملموس، رفتار ظاهری انسان است. امام علی (ع) در خطبه 154 نهج البلاغه می فرماید:

«و اعلم أن لکل ظاهر و باطناً علی مثاله فما طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه. .. واعلم انّ لکل عمل نباتاً و کلّ نبات لا غنی به عن الماء والمیاه مختلفة فما طاب سقیه طاب عرسه وحلت ثمرته وما خبث سقیه خبث غرسه وامرت ثمرته»

هر ظاهر و هر امر ملموس بیرونی، باطن و درونی مثل خودش دارد. کسی که ظاهرش پاکیزه و طیب باشد باطنش هم پاکیزه است و کسی که ظاهر خبیث و آلوده ای دارد باطنش هم آلوده است؛ (یعنی ظاهر، معلول و محصول میوه باطن است) هر عملی مثل گیاهی است که رشد می کند و هر گیاهی نیازمند به آب است (یعنی باطن را به آب تشبیه می کند) و آب هایی که به گیاه یا درختان داده می شود مختلف است؛ اگر آن آب پاکیزه و طیب و طاهر باشد، میوه آن هم پاکیزه و طاهر است؛ اما اگر آن آب آلوده باشد، ثمره تلخ و میوه تلخ در پی خواهد داشت.

فردی به محضر امام حسین (ع) آمد و از عصیان و آلودگی خود به گناه گفت و از آن حضرت تقاضا کرد برای رهایی از این وضعیت راهی در اختیار او قرار دهد. امام این سبک زندگی را معلول ضعف ایمان او دانست. چون نگاه به توحید و معاد ضعیف است، رفتارش متناسب با آن شکل نگرفته است، لذا باید باورها را تقویت کند. امام حسین (ع) در جواب فرمود: پنج روش را می گویم؛ آزاد هستی هر شیوه ای را که خواستی انتخاب و انجام دهی، به طوری که در سبک زندگی تو چیزی به نام حلال و حرام و گناه و ثواب وجود نداشته باشد.

«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت فأوّل ذلک لا تأکل رزق الله واذنب ما شئت والثانی اخرج من ولایة الله واذنب ما شئت والثالث اطلب موضعاً لا یراک الله واذنب ما شئت والرابع اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک واذنب ما شئت والخامس اذا ادخلک مالک فی النّار فلا تدخل فی النار اذنب ما شئت»(بحار الانوار، ج 78: ص 126).

سه مورد از این پنج مورد مربوط به توحید و خداباوری و اعتقادی است و دو مورد بر اساس معاد می باشد؛ یعنی ضعف عملی این فرد و شیوه نادرست او معلول ضعف در توحید و معاد فرد است.

امام صادق (ع) می فرماید: «فساد الظاهر من فساد الباطن ومن اصلح سریرته اصلح الله علانیته و من خاف الله فی السر لم یهتک الله علانیته ومن خان الله فی السر هتک الله سرّه فی العلانیة» (مصباح الشریعة ص 107) آلودگی ظاهری، همان هویت لایه بیرونی است. از اینگونه احادیث و آیات قرآن زیاد آمده و این نوع ارتباط سبک زندگی را بیان می کند.

سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که اگر سبک زندگی متأثر از باورها و ارزش هاست، چرا افرادی که باور و ارزش یکسان دارند، سبک زندگی شان متفاوت است. حتی در سبک زندگی علما و مراجع هم اینطور می بینیم. آیا سبک زندگی، معلول مسائل دیگری است تا باورها و ارزش ها.

در پاسخ باید گفت که اولاً: ممکن است عمق و کیفیت باورهای افراد متفاوت باشد. ایمان، درجاتی دارد که امام صادق (ع) برای آن ده درجه بر می شمارد. سطوح مختلف ایمان، سطوح مختلف سبک زندگی را سامان می دهد. همه ولو در یک طیف و در یک حوزه سبک زندگی دینی اند، اما سبک زندگی دینی لزوماً یک شکل نیست، بلکه می تواند متناسب با کیفیت و عمق باورها متفاوت باشد.

ثانیاً: باورها و ارزش ها کلیات و اصول حاکم بر سبک زندگی را مشخص می کنند و در جزئیات دخالتی نمی کنند. به تعبیر دیگر، تنوع غرایز و سلایق را نباید نادیده گرفت. تنوع سلایق و غرائز محوریتی در اندیشه اهل بیت (ع) ندارد، یعنی ما در سامان دهی زندگی مان، نمی توانیم محوریت را به غرائز و سلایق بدهیم و حق نداریم سلایق و غرائز را نابود کنیم. اهل بیت (ع) هرگز این اجازه را نمی دادند. مانند آن خانمی که نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: من اهل تبتل هستم. امام فرمود: منظورت از تبتل چه است؟ گفت: می خواهم ازدواج نکنم، حضرت فرمود: برای چه؟ گفت: برای اینکه به عبادت و بندگی خدا بپردازم. امام باقر (ع) فرمود: این راهش نیست. این سبک عبادت، سبک نادرستی است. خدای متعال هم این را نپسندیده است. حضرت فاطمه (س) در نوجوانی ازدواج کرد و بچه دار شد، آنقدر کار کرد تا دستش پینه بسته بود و همین را عبادت می دانست. بنابراین، غرائز و سلایق را نمی توانید نادیده بگیرید. اسلام این را نمی پذیرد.

علاوه بر این باید توجه داشت که غرائز هم در یک سطح نیستند و در افراد، مختلف هستند. یکی از فلسفه های حکم مترقی اسلام در مورد تجویز تعدد زوجات برای این است که افراد یکسان نیستند؛ نه اینکه اسلام بگوید همه این کار را انجام بدهند. این توصیه نیست بلکه تجویز و اجازه است. بنابراین، اگر خداوند این غرائز را در سطح وسیعی در اختیار کسی قرار داد، نباید خود را به نابودی و ولنگاری بکشاند. اسلام این را سامان و جهت می دهد، لذا چون اینها اصالت دارند و مورد توجه هم هستند، طبیعتاً با باورها و ارزش ها می توانند سازگار باشند. مثلاً کسی که تنوع رنگ را دوست دارد با اسلام منافات ندارد. باورها و ارزش ها لزوماً اقتضای رنگ خاصی را ندارد، البته با شرایط و ضوابط توجه داریم که رنگ شهرت نباشد، اما تنوع غرائز اصالت دارد و مورد توجه هم هست. بنابراین، باورها و ارزش ها یک سبک را سامان نمی دهند و با حفظ باورها می شود سبک های متنوعی داشت.

ثالثاً: باورها و ارزش ها جزء العله شکل گیری سبک زندگی است؛ همانطور که سبک زندگی نیز جزء العله تغییر باورهاست. تعبیر زیبای قرآن در آیه دهم سوره روم این است که می فرماید: «ثم کان عاقبة الذین اسائوا» اگر می گفت «فکان»، یعنی علت تغییر باورها و ارزش ها سبک زندگی بود و بالعکس. ولی چون علت تامه تغییر سبک زندگی، باورها و ارزش ها نیستند، فرمود: «ثم کان»؛ یعنی آرام آرام و با لحاظ شرایط دیگر ضمیمه می شود.

رابعاً: مقتضیات زمانی و محیطی در چگونگی عینیت یافتن باورها در زندگی نقش دارد (تفاوت ظواهر زندگی ائمه). ممکن است عینیت و تحقق بیرونی یک اتفاق در دو مکان یا در دو زمان متفاوت باشد. نمونه بارزش تفاوت زندگی ائمه (ع) است. به گونه ای که ظاهر زندگی و نوع پوشش و رفتار امام صادق (ع)، با زندگی امیرالمؤمنین متفاوت بود.

نقش فردیت و محیط در سبک زندگی از نگاه اهل بیت (ع)

در تعریف آوردیم که عوامل بیرونی و محیط بیرونی در سبک زندگی تأثیر دارند. یکی از دلایل تفاوت نوع پوشش و یا نوع آراستگی بیرونی ائمه اطهار مسئله تغییر اقتضائات زمان بود. این تفاوت گاهی برای مسلمانان و حتی پیروان اهل بیت (ع) قابل هضم نبود.

فردی نزد امام باقر (ع) آمد و دید که امام دستش را حنا بسته، آرایش کرده و خانه را تزئین کرده است. این فرد می گوید این چه طور سبک زندگی است؟ پیامبر و علی چگونه بودند و اینها چگونه هستند. روز بعد دوباره امام ایشان را دعوت کرد و به خانه امام آمد و دید که دیگر آن فضا نبود. امام فرمود: «آنها مربوط به همسرم و تأمین نیازهای همسرم بود، اینجا مربوط به خودم است». آن فرد سؤال کرد که این چگونه است؟ امام فرمود: «تمیز و زینت بسته باشید». یعنی اسلام نمی گوید اگر حنا بسته اید حرام یا واجب است، بلکه بستگی به شرائط دارد، مقتضای زمان و زندگی اهل بیت (ع) اینگونه بود.

«و سئل (ع) عن قول الرسول (ص) غیّروا الشیب و لا تشبهوا بالیهود. فقال (ع) انّما قال (ص) ذلک والدّین قلّ فأمّا الآن و قد اتّسع بطاقه وضرب بجرانه فامرو و ما اختار.» (نهج البلاغه، حکمت 17) شخصی نزد امیرالمؤمنین آمد و وضعیت حضرت را دید. سؤال کرد که پیامبر فرمود: «غیّروا الشیب ولا تشبهوا؛ محاسن را خضاب کنید» چرا شما عمل نمی کنید؟ چرا سیره پیامبر را عمل نمی کنید و خلافش عمل می کنید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن دستور مربوط به زمانی بود که دینداران کم بودند و کفار و مشرکان، اهل دین را یک عده پیرمرد می دیدند که دور پیامبر را گرفتند. لذا برای ضربه زدن به اسلام امیدوار می شدند؛ چون اینها (پیرمردها) توانایی جسمی قوی و زیادی ندارند. حضرت به این دلیل فرمود که محاسن را خضاب کنید. اما الان دین گسترده شده و پیروان فراوانی پیدا کرد. مرد و اختیارش؛ هر طور دوست دارید عمل کنید». یعنی دستور ابدی نبود که هر مسلمانی باید تا ابدالدهر این گونه رفتار کند، بلکه مقتضای زمان باعث این نوع سبک زندگی شد.

شهید مطهری با استناد به برخی از روایات می گوید که تحت الحنک بستن هم مربوط به آن زمان بود و الان هیچ وجهی ندارد. ایشان از قول فیض کاشانی نقل می کند، تحت الحنک بستن مربوط به زمان پیامبر (ص) بود که یهودی ها عمامه داشتند و از بالا می بستند. پیامبر فرمود برای اینکه متفاوت باشد شما از زیر ببندید و الان هم یک عده این کار را می کنند. کراوات هم یک زمانی لباس کفار بود و الان بیشتر مسلمانان از آن استفاده می کنند. اگر اجتهاد در سبک زندگی و در فرهنگ عمومی و مسائل اخلاقی می بود، خیلی از این تنگ نظری ها در جامعه نبود.

در گفتگوی امام صادق (ع) و سفیان ثوری و یارانش نیز روح سخن امام صادق (ع) این است که نوع پوشش مسئله ای زمان مند و مکان مند است؛ اسلام روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهر آن را. (کافی، ج 5، ص 70 ـ 65)

سفیان ثوری ظاهر امام را دید و از اینکه اما عبایی روی دوش مبارک انداخت که به نازکی پوسته داخل تخم مرغ بود، خیلی تعجب کرد. سفیان ثوری که از زهاد و از اولین نحله های صوفی بود اعتراض کرد که این چه پوششی است؟ خلاف اسلام و قرآن است. با یک گفتگوی مفصل سفیان محکوم می شود و می رود. روز بعد عده ای از یاران سفیان ثوری می آیند و می گویند دوست ما نتوانست با شما محاجه کند، اجازه می دهید ما حرف بزنیم؟ این روش اسلامی و سبک زندگی اسلامی نیست. امام در گفتگوی مفصل با تکیه بر آیات قرآن و روایات می فرماید که مسئله پوشش زمانمند ومکان مند است. اسلام، روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهرش. این بستگی به اقتضائات زمانی و شرائط اقلیمی دارد. ما نمی توانیم به همه مسلمانان در همه دنیا بگوییم که باید یک پوشش نازک بپوشید. شاید در منطقه سرد سیر باشد و یخ بزند. همچنین نمی توانیم به مسلمانان بگوییم لباس چندلایه بپوشید؛ چون ممکن است در منطقه گرمسیر باشد و از گرما اذیت شود، لذا شرایط اقلیمی مهم و اثر گذار است.

حصول و زوال تدریجی سبک زندگی

با الهام از سیره و روش اهل بیت (ع) به دست می آید که حصول و زوال سبک زندگی تدریجی است. به تدریج زایل و حاصل و با مقاومت هم زایل و حاصل می شود؛ یعنی به سادگی نمی شود سبک زندگی مردم را تغییر داد؛ زیرا یک لایه آن هویت است که به سادگی و با یک بخشنامه و آئین نامه نمی شود آن را تغییر داد، بلکه باید بنیادی و با حوصله و آرامش به آن پرداخت.

مانند پیدایش سبک معماری اسلامی که در زمان پیامبر (ص) بلافاصله شکل نگرفته است، بلکه آموزه ها مطرح شد (مهمان داری، صله ارحام و. ..). این آموزه ها یک شکل معماری خاص را توصیه و ارائه می دهد. در عالم اسلام این معماری در سنت و آثار باستانی ما شکل گرفت. معماری جدید هم در فضای کشوری ملموس است؛ مثلاً یک دفعه بخشنامه نشد که همه باید آشپزخانه اوپن داشته باشند و یا شیشه ها تمام قد باشد. آرام آرام این سبک ایجاد شد. معماری آرام آرام تغییر پیدا کرد. بنابراین سبک پوشش و نظام تعلیم و تربیت از اول اینگونه نبود، بلکه آموزه ها، این سبک علمی و دانش اندوزی را شکل داد و زوال آن هم تدریجی است. مانند زوال نظام برده داری، خوردن گوشت خوک و. ... که به مرور زمان تغییر پیدا کردند.

سبک زندگی مناسب ترین راه انتقال باورها و ارزش هاست

انتقال ارزش ها از دغدغه های همیشگی خانواده ها، مربیان و مبلغان و مسئولان فرهنگی بوده و هست. چه کار کنیم تا ارزش ها منتقل شوند. راه های مختلفی وجود دارد که مناسب ترین شیوه برای این کار، سبک زندگی است.

«یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون؛ کبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون» (صف/ 2 و 3) گفتاری که مطابق رفتار تأیید نشود، خشم خدا را به دنبال دارد. گفته ای که مؤید رفتاری نداشته باشد، یعنی در سبک زندگی محقق نشده باشد ارزش ندارد. البته معنایش این نیست که اگر عمل نکردیم، توصیه هم نکنیم، خیر؛ ولی این بُعد را تأکید می کند که عمل اصالت دارد و مهم است و بهترین راه تبلیغ است. اگر نگویی و عمل کنی بهتر است از اینکه بگویی و عمل نکنی.

امام علی (ع) می فرماید: «ایها الناس انی والله ما احتکم علی طاعة الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الا و اتناهی قبلکم عنها.» (نهج البلاغه، خطبه 175). «لعن الله الامرین بالمعروف والتّارکین له والنّاهین عن المنکر العاملین به.» (نهج البلاغه، خطبه 129)

امام صادق (ع) می فرماید: «کونوا دعاةً للنّاس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع والاجتهاد والصلاة والخیر فانّ ذلک داعیة.» (کافی، ج2، ص 78) با گفتار دعوت نکنید، بلکه دعوت باید به غیر گفتار باشد؛ زیرا عمل، نمایش ارزش ها، باورها و نمود بیرونی آنهاست. باید به نمایش گذاشته شوند تا مردم ببیند، پرهیزگاری و تلاش و کوشش و نماز و خیرخواهی او را ببینند و در این صورت، دعوت کننده است.

امری که معقول است و در شیوه تبلیغی اهل بیت (ع) نمود دارد، ارائه آموزش های کاربردی و مصداقی برای تغییر سبک زندگی است.

سؤال: پیامبر اکرم (ص) چگونه توانست سبک زندگی نیمه وحشیانه عرب جاهلی را به یک سبک زندگی تعالی جویانه و پیشرو تبدیل کند؟

جواب: به نظر بنده یکی از مهم ترین ابعاد مسئله که پیامبر (ص) به آن پرداخت، این بود که هرگز به آموزش های کلی و مفهومی اکتفا نکردند، بلکه ریزترین مصادیق را در گفتار و کردار خود نشان دادند.

در جلد دوم وسائل الشیعه در ذیل ابواب السواک، باب 13 درباره مسواک زدن دستورهایی بیان شده است. اینکه با چه مسواک بزنیم، چگونه و چه وقت مسواک بزنیم و. ... الان خیلی عقب تر از آن زمان هستیم؛ زیرا الان می گوییم مسواک زدن خوب است، اما توصیه های دیگری نداریم. همین طور ذیل ابواب حمام و تنظیف والزینه، باب 115 ذکر شده است که چه وقت حمام بروی، چگونه بشوری، پسر بچه را پدر حمام ببرد یا مادر؟ اگر اینها را بالای منبر بگویند متعجب می شویم؛ در حالی که پیامبر چنین می کردند.

اگر غرب در تبلیغ سبک زندگی موفق است، به این دلیل است که آموزش کاربردی می دهد. مثلاً می گوید: این نوع لوازم آرایشی را استفاده کن و این مدل لباس را بپوش. در پیام های بازرگانی، مصداق عینی را می گویند. مثلاً نمی گوید برنج بخور، بلکه می گوید این نوع کیک را بخور تا قدّت بلند می شود. اینها اثر می گذارد؛ زیرا واقعیت های عینی و جزئی و کاربردی گفته شده اند.

یکی از بهترین کتاب هایی که در حوزه های مختلف سبک زندگی در یکی دو سال اخیر چاپ شده کتاب مفاتیح الحیات حضرت آیت الله جوادی آملی است. اما به نظر بنده به سیصد سال قبل عقب تر برگشتیم؛ یعنی کتاب حلیه المتقین پیشرفته تر از این کتاب است.

سبک زندگی، ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی است

سبک زندگی معرف هویت اختصاصی و نشان دهنده «خود برتر» فرد و جامعه است. دانشمندان غربی هم این نگاه را در سبک زندگی دارند. سبک زندگی هر فرد یا جامعه در حقیقت معرف هویت اختصاصی جامعه است و عمل به آن سبک زندگی نشان دهنده عزت نفس و جامعه و نشان دهنده خود برترش است، لذا به هویت خودش افتخار می کند و احساس می کند برتری دارد. در مقابل، تقلید از سبک زندگی دیگران، نشانه ای از آلیناسیون و خودباختگی است. ائمه (ع) چگونه راهنمایی می کردند؟

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «لیس منا من تشبّه بغیرنا» (نهج الفصاحه، حدیث 2413) کسی که شبیه غیر ما شود از ما نیست. مسلمانی که عزت اسلامی دارد با شبیه شدن به غیر مسلمان هویت اسلامی را نادیده گرفته است.

امام علی (ع): «فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشک ان یکون منهم.» (نهج البلاغه حکمت 207) اگر تشبه ظاهری به قومی پیدا کردیم، آرام آرام به آنها تبدیل خواهیم شد.

امام علی (ع): «من تشبه بقوم عُدّ منهم» (دعائم الاسلام، ج2، حدیث 1838). تشبّه، همه حوزه های سبک زندگی را شامل می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: «اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومک لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاکلوا بما شاکل اعدائی فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی.» (وسایل الشیعه ج 15 ح 20180).

معنای اینکه گفته می شود تشبه به سبک زندگی دیگران پیدا نکنید، این نیست که هر چه دیگران دارند ضد اسلامی است. خیر؛ بسیاری از حوزه های سبک زندگی مربوط به نیازهای انسانی است که تفاوتی با یکدیگر ندارند. مثلاً نظم ژاپنی ها. فرق بین توکیو با نیویورک این است که در توکیو چراغ قرمز برای عابر پیاده است، اگر ماشین هم در خیابان نباشد مردم پشت چراغ قرمز می ایستند ولی در نیویورک بر عکس است؛ یعنی اگر ماشین نباشد از چراغ قرمز عبور می کنند. این نظم ژاپنی که به آن افتخار می کنند مال ژاپنی بما هو ژاپنی نیست، مربوط به انسانیت است. اسلام هم روی آن تأکید کرده است.

نتیجه

به برکت تعالیم گذشتگان، ذهن و زبان ما ایرانیان علوی و فاطمی و حسینی است. این یک فرصت فرهنگی و منحصر به فرد است، اما رفتار ما همسو با ذهنیت و گفتارمان نیست. شکافی عظیم میان این دو وجود دارد. به عنوان مثال در حوزه عدالت و نظم این شکاف را به شکلی بسیار وسیع می توان دید.

ما شیعیان به عنوان مذهب عدلیه شناخته می شویم، ولی تمام توجه حوزه و جامعه مان به عدالت فردی است، مثل اینکه پیش نماز یا قاضی و شاهد عادل باشند. آیا ائمه و مذهب تشیع همین عدالت فردی را می خواست یا عدالت سیستمی را هم می خواستند؟ اگر یک انسان عادل را در سیستم آلوده بفرستیم می تواند کاری از پیش ببرد؟ به نظر بنده امکان ندارد. سیستم باید عادلانه باشد. مگر پزشکان ما سوگند یاد نکردند از حقوق بیمار دفاع کنند و برای پول کار نکنند، امّا گرفتن پول زیرمیزی فاجعه عظیم منحصر به فردی در کل دنیاست که فقط برای کشور ما است.

امام علی (ع): «اوصیکما بتقوالله فی اهل بیتی و من بلغ کتابه ونظم امرکم»

طی هشت سال جنگ با تمام دنیا دویست هزار کشته داشتیم ولی در ده سال گذشته در تصادفات رانندگی بیش از دویست هزار کشته داشتیم. به نظر بنده، ضمن تحلیل چرایی این وضعیت، باید دید چرا شکاف بین ظاهر و باطن ما وجود دارد و چرا شکاف بین اعتقادات و عمل ماست؟ این نیاز به تحلیل عمیق دارد و باید رساله ای پیرامون این نوشته شود. باید راهکار ارائه بدهیم. چه کار کنیم تا فاصله ها کم بشود.

«اوصیکم بتقوا الله و نظم امرکم.» ظلم نکنید، تجاوز نکنید و آزار و اذیت ندهید. احترام به دیگران داشته باشید. این آموزه ها انسانی ترین و عقلانی ترین هستند، مشکل چیز دیگری است که باید فکر شود.

منبع سایت حوزه