فضائل و سيره چهارده معصوم (عليه السلام ) در آثار استاد علامه حسن زاده آملى
نويسنده : عباس عزيزى منبع سایت غدیر
سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص )
بخش اول : خداشناسى
19- شناخت خدا با خدا
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) پرسش شد: به چه خدايت را شناختى ؟
فرمود: با خدا، اشيا را شناختم .
همچنين امير مؤمنان (عليه السلام ) مى فرمايد: با خدا، خدا را(18) بشناسيد.
20- داناترين مردم به خدا
علم الهدى سيد مرتضى از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده است كه آن جناب فرمود، اعلمكم بنفسه اعلمكم بربه ؛ داناترين مردم به خويشتن ، داناترين آنان به خداست .(19)
21- نشانه معرفت خداوندى
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: هر كس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شكمش را از طعام ، باز دارد و خود را به نماز و روزه مشغول سازد.
پس مردم گفتند: پدر و مادرمان فدايت اى رسول خدا ! آيا اين گونه اشخاص ، از اولياى خدايند ؟
فرمود: اولياى خدا سكوت كنند، و سكوت شان تفكر باشد، و سخن گويند و سخن شان ذكر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق كنند نطق شان حكمت باشد. راه رفتن شان ميان مردم بركت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب ، ارواحشان در اجسادشان نمى گنجيد.(20)
22- گاه خداشناسى
هر كس چشم بصيرتش باز باشد، سر فرمايش پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را در مى يابد، كه فرمود:
من عرف نفسه ، فقد عرف ريه .
روايت شده است كه يكى از زنان پيامبر (صلى الله عليه وآله )، از ايشان پرسيد: چه زمانى انسان خدايش را مى شناسد ؟
حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد.(21)
23- رؤيت با ديدگان قلب
محمد بن فضيل گفته اين از ابوالحسن (عليه السلام ) پرسيدم : آيا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) خداى عزوجل را ديد ؟
فرمود: آرى ، با قلبش او را ديد. مگر اين آيه را نشنيده اى : ما كذب الفؤ اد ماراى ؛ يعنى او را با چشم نديد، بلكه با قلب و فؤ اد ديد.(22)
24- ديدن خدا با قلب
در كتاب كافى از محمد بن ابى عبدالله از على بن ابى القاسم از يعقوب بن اسحاق نقل مى كند كه مى گويد: به ابو محمد (عليه السلام ) نوشتم و از آن حضرت پرسيدم : چگونه بنده خدايش را عبادت مى كند، در حالى كه او را نمى بيند ؟
آن حضرت اين گونه توقيع فرمودند: اى ابو يوسف !سرور و مولايم و ولى نعمت من و پدرانم ، بزرگ تر از آن است كه ديده شود.
باز پرسيدم : آيا پيامبر خدا (عليه السلام ) پروردگارش را ديد ؟
توقيع فرمود: خداى تبارك و تعالى به رسول خود، از نود عظمتش آنچه را كه دوست داشت ، به ديد قلبش نشان داد.(23)
25- داناترين مردم
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: داناترين شما به خود، داناترين شما به پروردگار خود است .(24)
26- نگهداشت ادب در نزد خداى متعال
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) براى ديدن گوسفندانش به در رفت ، شبان برهنه بود و از جامه خويش شپش مى جست ؛ چون ديد پيغمبر به سويش مى آيد، لباس به تن كرد؛ پس حضرت او را از سمتش بر كنار نمود و فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه كسى را كه ادب به خدا نباشد و در خلوت از او حيا ندارد استخدام نمى كنيم .(25)
27- معرفت نفس
يكى از همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله ) از او پرسيد كه : چه وقت انسان خداى خود را شناسد ؟
پاسخ فرمود: وقتى كه نفس خويش را شناسد.(26)
28- خلقت آدم
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مردى را ديد كه بر صورت شخصى ديگر سيلى نواخت ، حضرت بدو فرمود: بر صورتش سيلى مزن ؛ زيرا خداوند، آدم را بر صورت او خلق فرموده كه مقصود اين است كه او را بر صورت اين وجه خلق فرموده است . (27)
29- زراعت كار بشر نيست
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده كه آن حضرت فرمود: لا يقولن احدكم زراعت و ليقل حرثت ؛ هيچ يك از شما نگويد زراعت كردم ، بلكه بگويد كشت كردم .(28)
فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص )
بخش دوم : نماز حضرت رسول اكرم (ص )
30- گفتگو با خدا
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
اگر مى خواهيد با خدا گفتگو كنيد نماز بخوانيد، و اگر مى خواهيد خدا با شما گفتگو كند قرآن بخوانيد.(29)
31- من خداى جفاكار نيستم !
ديلمى رضوان الله تعالى عليه ، در باب سيزدهم و ديگر در انتهاى باب بيستم كتاب ارشاد القلوب ، از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نقل مى نمايد كه : خداوند متعال فرموده است : هر كس محدث شود و وضو نگيرد، بر من جفا مرده است ، و هر كس محدث شود و وضو گيرد و دو ركعت نماز نخواند، او نيز بر من ظلم كرده است ، و كسى كه دو ركعت را بخواند وليكن دعا نكند، او هم جفا كرده است ، و آن كس كه محدث شود، سپس وضو گيرد و دو ركعت نماز به جاى آرد و دعا كند و در امر دين و دنيايش از من حاجت طلبد، اگر اجابتش نكنم ، من به او جفا كرده ام ، ولى من خدايى ستمكار نيستم .(30)
32- چهار عضو مطهر
امتى الغر المحجلون يوم القيامه من آثار الوضوء . گفت پيامبر (صلى الله عليه وآله ): امت من روى سپيده و دست و پاى سفيد باشند از اثر دست و روى شستن . (31) بدانكه !ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد، نخواست كه بندگان وى به دنيا آلوده به خدمت آيند، ايشان را فرمود كه وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوص كرد؛ زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد، ايزد عز اسمه اين چهار عضو گناهكار را بفرمود شستن به گاه خدمت .انتهى .(32)
33- ثوب وضو، خواندن نماز
امام باقر (عليه السلام ) روايت مى كند كه : روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نماز صبح را با يارانش خواند و بعد از نماز، با آنان نشست و گفتگو نمود تا اينكه خورشيد طلوع كرد و مردم يكى بعد از ديگرى رفتند تا اينكه دو نفر ماند؛ يكى انصارى و ديگرى ثقفى .
حضرت به آن دو مرد فرمود: من فهميدم كه شما سؤالى داريد كه مى خواهيد آن را بپرسيد. اگر خواستيد مى توانم قبل از اينكه شما بپرسيد من از آن خبر دهم و اگر مى خواهيد خودتان بپرسيد.
گفتند: بلكه سما خبر دهيد اى رسول خدا ! زيرا اين براى نابينا روشن تر و از شك دور كننده تر ماست و ايمان را محكم تر مى كند.
پس حضرت فرمود: اما تو اى برادر انصارى ! از قبيله اى هستى كه اهل ايثار هستند. و تو روستايى هستى و اين ثقفى چادر نشين است . آيا در پرستش عم ايثار مى كنى ؟
گفت : بلى .
فرمود: اما تو اى برادر ثقفى !آمده اى كه از وضو و نماز و اينكه در آنها چه ثوابى براى تو مى باشد، بپرسى .
گفت : بلى .
فرمود: پس بدان وقتى كه دستت را به آب زدى و بسم الله گفتى ، آن گناهانى رخ كه دستانت انجام داده اند، مى ريزد. و هنگامى كه صورت و دستانت را شستى ، گناهان از راست و چپ تو مى ريزند. و هنگامى كه سروپاهايت را مسح كردى ، آن گناهانى كه با پاهايت به سوى آنها رفتى ، مى ريزد اين ثوابى است در وضو كه براى تو مى باشد. و هنگامى كه به نماز برخاستى و حضور پيدا كردى و سوره خمد و يا يكى از سوره هاى ديگر را به خست توانت ، خواندى ، ركوع كردى و ركوعت را تمام نمودى و به سجده رفتى و تشهد خواندى و سلام نماز را دادى ، خداوند تمام گناهانى را كه بين دو نماز انجام دادى مى بخشد. و اين هم ثواب تو در نمازت . اما تو اى برادر انصارى ! آمده اى كه از حج و عمره و ثواب آنها بپرسى .
گفت : بلى .
فرمود: پس بدان وقتى كه به راه حج متوجه شدى و مركبت را سوار گشتى و بسم الله گفتى ، همين كه مركبت به راه افتاد و قدم هايش را برداشت و به زمين گذاشت ، خداوند متعال به تعداد آنها حسنه مى نويسد و گناه تو را محو مى كند و زمانى كه محرم شدى و لبيك گفتى ، خداوند براى هر يك لبيك گفتن ، ده حسنه مى نويسد و ده گناه را محو مى كند. و وقتى كه هفت باز بيت خدا را طواف نمودى اين نزد خدا عهد و پيمان و ذكرى براى توست و خداوند بعد از آن حيا مى كند كه تو را عذاب نمايد و هنگامى كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز خواندى ، خداوند براى تو به واسطه آن دو ركعت ، دو هزار ركعت نماز مقبول مى نويسد.
و زمانى كه هفت باز سعى بين صفا و مروه نمودى ، ثواب و اجر اين عمل نزد خداوند مانند اجر كسى است كه پياده از شهر خود به حج برود و مانند ثواب كسى است كه هفتاد بنده مؤمن را آزاد كرده باشد. و وقتى تا غروب آفتاب در عرفات ماندى ، اگر گناهى به اندازه ريگ بيابان و كف دريا داشته باشى ، خداوند آنها را براى تو مى آمرزد. و هنگامى كه قربانى خود را ذبح كردى يا شترت را نحر نمودى ، خداوند براى تو به هر قطره خون آنها، حسنه اى مى نويسد كه معادل است با ثواب آنچه كه در باقى مانده عمرت انجام مى دهى . و زمانى كه هفت بار طواف زيارت به جاى آوردى و دو مقام ابراهيم ، دو ركعت نماز خواندى ، فرشته اى بزرگوار بر شانه تو مى زند و مى گويد: خداوند گناهان گذشته را براى تو آمرزد، تا 120 روز ديگر اعمال تازه ات را آغاز كن .
آن دو مرد گفتند: براى همين آمده بوديم .
34- نماز پيامبر (ص )
در روايات معراجيه آمده است كه : رسول اكرم (عليه السلام ) در ركعت نخستين سوره حمد و توحيد را قرائت كرد، و در ركعت دوم حمد و سوره قدر را.(33)
35- اولين قبله
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در مقابل حجر الاسود نماز مى خواند، هم رو به بيت المقدس بود و هم كعبه را جلو قرار مى داد و اين آيات را مى خواند و هيچ كس هم او را نمى ديد:
و اذا قراءت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤ منون بالاخره حجابا مستورا ؛
وقتى كه قرآن مى خوانى ، خدا بين تو و كسانى كه ايمان ندارند پرده اى قرار داده است .(34)
اولئك الذين طبع الله على قلوبهم ؛ آنان كسانى هستند كه خدا به قلب هاى آنها مهر زده است .(35)
و جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آذانهم و قرا ؛ بر قلب هاى آنان پرده قرار داده ايم كه فهم آن نتوانند كرد و گوش هاى آنها از شنيدن حق ، سنگين است .(36)
افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه ؛ آيا ديدى كسى را كه هواى نفس را خداى خود قرار داده و خدا او را گمراه كرده و بر گوش و قلبش مهر زده و جلو چشمش ، پرده اى نهاده است .(37)
36- دو ركعت نماز براى پيروزى
در جنگ خندق وقتى كه محاصره مدينه شدت يافت و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) ديد كه مردم مى نالند، به مكان مسجد فتح رفت و دو ركعت نماز خواند و فرمود: خداوندا ! اگر اين گروه هلاك شوند، در روى زمين كسى نيست تا تو را بپرسند.(38)
37- سجده پيامبر (ص )
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) در شب نيمه شعبان در سجده مى فرمود: سجد لك سوادى و خيالى و آمن بك فؤ ادى كه به جاى بياضى در نسخه ياد شده فوادى آمده است .(39)
38- رحمت واسعه الهى را تنگ نكنيد !
در حديث است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در حال نماز بود كه مردى باديه نشين در نماز خود چنين مى گفت : خداوندا !من و محمد را مشمول رحمت خويش قرار ده و نه كسى ديگر را !
پس چون پيامبر (صلى الله عليه وآله ) نماز را سلام گفت ، خطاب به باديه نشين فرمود: رحمت واسعه الهى را تنگ كردى (محدود و سنگچين نمودى ).(40)
39- قرب رسول الله (ص )
حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لى مع الله وقت لا يسعنى فيه ملك مقرب و لانبى مرسل ؛ يعنى مرا با خداوند وقتى است كه در آن هيچ ملك مقرب و هيچ پيغمبر مرسل نمى گنجد.
و از اين پيغمبران مرسل يكى خود آن حضرت است ، سبحان الله از حلاوت گفتار. به حكم حديث شريف قدسى : لايسعنى ارضى و سمائى ، و لكن يسعنى قلب عبدى المؤمن دل محل ظهور تجليان انوار الهى است .(41)
40- تعيين قبله
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) پس از آن كه مبعوث به رسالت شده است ، سيزده سال در مكه ، و يك سال و چند ماه در مدينه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند.
پس از آن از جانب حق تعالى فرمان فول وجهك شطر المسجد الحرام (42) فرا رسيده است ، و رسول الله ماءمور به صرف از بيت المقدس به سوى مكه شده است ، و كعبه قبله مسلمان گرديده است .
از مدينه تا مكه به مسافت قريب صد فرسنگ است ، رسول الله رو به كعبه ايستاد و فرمود: محرابى على الميزاب يعنى اين گونه كه من ايستاده ام ، مستقيم به سمت ناودان كعبه و مواجه آنم .
اين تعيين جهت و سمت قبله به سوى ميزاب كعبه بدون اعمال آلات نجومى و قواعد رياضى و هيوى و يا در دست داشتن زيج و ديگر منابع طول و عرض جغرافيايى ، در غايت دقت و استواء صورت گرفته است .
علاوه اين كه رسول الله با مردم بيت المقدس در نماز ظهر ايستاده بود، و در اثناى نماز ماءمور به صرف قبله از بيت المقدس به سوى كعبه شده است .(43)
41- دل در نماز دار!
ور نباشد خشوع و دمسازى |
ديو با سبلتش كند بازى |
دمساز با سين سعفص بر وزن شهباز به معنى محب و موافق به مدعا و هم نفس و همراز است .
روايت است كه : مردى در مسجد مدينه به نماز ايستاده بود و با ريشش بازى مى كرد، رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر دلش با خدايش باشد، با ريشش بازى نمى كند. !(44)
42- حكم نماز آيات
روزى كه ابراهيم ، فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) وفات كرده بود، سه سنت جارى شده است ، يكى اين كه آفتاب منكسف شد، مردم گفتند: چون فرزند رسول خدا وفات كرده است ، آفتاب منكسف شده است .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود، اى مردم !آفتاب و ماه دو آيت از آيات الهى اند كه به امر او سير مى كنند و مطيع فرمان اويند، به ممات و حيات كسى منكسف نمى شوند. پس هرگاه انكساف ماه يا آفتاب روى داد، نماز بخوانيد.
سپس از منبر فرود آمد و با مردم صلات كسوف به جاى آورد.
منطق شريعت اين گونه است كه متن علم و صرف حقيقت است . يكى حرف گزاف در دين الهى ره ندارد.و نفى كسوف شمس و قمر به موت و حيات كسى ، خود از اعظم آيات نبوت و دليل صدق آن حضرت (عليه السلام ) است .
آن سه سنت كه در حديث آمده است ، در مرآه العقول گويد: احدى السنن وجوب الصلوه للكسوف ، و الثانيه عدم وجوب الصلوه رجحانها على الطفل قبل ان يصليت و الثلاثه عدم نزول الوالد فى قبر الوالد ؛
يعنى يكى از آن سه سنت ، وجوب صلات كسوف است و دوم عدم وجوب و رجحان صلات كسوف بر طفلى كه هنوز نماز بر او واجب نشده است . و سوم عدم نزول والد در قبر والد (كه كراهت دارد پدر فرزندش را به خاك بسپارد.(45)
43- نماز واقعى
اين بنده گويد كه : صدر اين حديث الحمد لله رب العالمين هى السبع المثانى و القرآن العظيم الذى اوتيته . سرى عظيم است براى اهل سر كه چون سعيد بعد از نماز عذر آورد به اين كه ، با رسول الله !در نماز بودم ، كاءن رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نماز منم ، من كه گفتن : به سوى من بيا !يعنى به سوى نماز بيا.
و ذيل اين حديث هم راستى بحر عميق است ، وقتى در عالم رؤيا به اين محروم گفتند هر چه خواهى از سوره فاتحه .(46)
44- نماز بر پيكر نجاشى
وقتى نجاشى پادشاه حبشه از دنيا رفت ، حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) مردم را در بقيع جمع كرد و از دور بر جنازه او نماز خواند. بعد از آن خبر موت نجاشى از حبشه رسيد. نجاشى چنانكه در تواريخ مسطور است ، مسلمين را ماءوا داد و تصديق رسالت حضرت را نمود.(47)
45 - دعاى قنوت پيامبر(ص )
قنوتى است كه در فردوس العارفين از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) نقل نموده است : اللهم ارزقنى حبك و حب ما تحفه ، و حب من حبك ، و العمل الذى يبلغنى الى حبك ، و اجعل حبك احب الاشياء الى
46- نتيجه صلوات فرستادن
صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) فعلى از افعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر انسان را مى سازند و عين حقيقت و ذات انسان مى شوند. و انسان كامل مبراى از امكان استعدادى است كه در كمال به فعليت رسيده است هر چند عبد شكور است پس بران كه صلوات عائد ما مى شود كه از نقض به كمال و از قوه به فعليت مى رويم نه عائد آنكه خود عارى از قوت است .(48)
47- همچون الاغ محشور مى شود
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه : هر كس افعال نمازش جز آنچه باشد كه امام در نماز انجام مى دهد باشد، با سرى چون الاغ محشور مى شود. (49)
48- تمثل سيماى محمد (ص )
در مبارك سحر ليله چهارشنبه هفدهم ربيع المولود 1402 هجرى قمرى مطابق بيست و سوم در ماه 1360 هجرى شمسى شب فرخنده ميلاد خاتم انبياء (صلى الله عليه وآله ) و وصى او صادق آل محمد عليه الصلوه والسلام كه به ترقيم رساله انه الحق - به عنوان يادنامه استاد علامه طباطبايى كه شب شصتم از رحلت آن جناب بود - اشتغال داشتم ، ناگهان مثال مباركش با سيماى نورانى كه از سيماهم فى وجوههم من اثر السجود حكايت مى نمود، برايم متمثل شد - فتمثل لنا بشرا سويا - و تعقدى نمود كه با لهجه اى شيرين و دلنشين از طيب طوبت و حسن سيرت و سربرتم بشارتم داد تا چند لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم ، و چون به خود آمدم تعبير رفت كه اين تحفه و هديه انه الحق مرضى خاطر آن متاءله به حق است و بر اين صحيفه عمل چند روزه ام به رسم عيدى عيد سعيد ميلاد نبى و وصى مهر قبول خورده است .(50)
49- نماز نور چشم پيامبر (ص )
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ان الله جعل قره عينى فى الصلوه و حببها الى .
همانا خدا نود چشم مرا در نماز قرار داد و آن را محبوب من نمود.(51)
فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص )
بخش سوم : اذكار و ادعيه حضرت رسول (ص )
50- توصيه به ذكر خداوندى
از سخن بسيار، پرهيز كن !شيخ الطايفه در امالى ، به اسنادش از ابو عمر نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: جز به ذكر خدا، زياده مگوييد؛ چه سخن بسيار كه در آن ذكر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد و دورترين مردم از خداوند، شخصى قسى القلب است .
شيخ اين روايت را اولين حديث كتابى امالى خود قرار داده و در اين كار مقصودى خاص داشته است .(52)
51- به ياد و ذكر خدا باشيد
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: در باغهاى بهشت بخراميد !.
پرسيدند: باغ هاى بهشت چيست ؟
فرمود: ذكر خدا در صبح و شب . پس به ياد و ذكر خدا باشيد. هر كس كه خواهد بداند، چه قدر و منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد كه قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است ؟چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، كه بنده او را.
بدانيد كه بهترين و پاكيزه ترين و والاترين اعمالتان نزد خداوند، و بهتر از هر چيزى كه خورشيد براى آن تابيده است ، ذكر و ياد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرموده است ، من همنشين كسى هستم كه به ذكر و ياد من باشد، و چه منزلت و ارزشى بالاتر از همنشينى با خداى سبحان است ؟!(53)
52- خوشا به حال قائل لا اله الا الله
ثقه الاسلام كلينى در كتاب دعاى اصول كافى از امام صادق (عليه السلام ) نقل مى نمايد كه جبرييل به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) گفت : خوشا به حال كسى از امت تو كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده .
شيخ صدوق نيز اين روايت را در باب ثواب موحدان و عارفان در كتاب توحيد از امام باقر (عليه السلام ) نقل كرده است .(54)
53- ثواب لا اله الا الله
زيد بن ازقم از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايت مى كند كه فرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگويد، وارد بهشت شود، و اخلاص آن است كه لا اله الا الله او را از محرمات خداوند عزوجل باز دارد.
و ذكر، خروج از ياد و ذكر ما سوى الله ، به واسطه فراموش نمودن غير او كلمه لا اله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات .با نفى ، مواد فاسدى كه از آنها مرض قلب و قيود روح متولد مى شود، زايل مى گردد و با اثبات الا الله صحت و سلامتى قلب از رذايل اخلاقى حاصل مى شود.(55)
54- دو عديل و وزان هم
در آداب شب نيمه شعبان ماءثور است كه حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) در سجده مى فرمود: سجد لك سوادى و خيالى و آمن بك فؤ ادى آدم و عالم در تكرين وزان و عديل يكديگرند.(56)
55- ذكر تسبيح سنگريزه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) سنگريزه هايى را بر كف دستش گذاشت و همه گفتند: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.(57)
56- عظمت لا اله الا الله
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود كه : كل حسنه يعملها الرجل توزن يوم القيامه الا شهاده ان لا اله الا الله فانها لا توضع فى الميزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فيهن كان لا اله الا الله ارجح من ذلك .
به پارسى اين كه : در روز رستاخيز هر كار نيك سنجيده شود جز گواهى دادن به لا اله الا الله كه آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمانها و زمين هاى هفتگانه با وى برابرى نكنند. كنايه از اين كه ثواب اين كلمه را نهايت نبود و به شما نيايد و هيچ چيز همسنگ او نگردد.(58)
57- آموزش ذكرى سبك
شيخ بهايى (ره )در كتاب نفيسش موسوم به اربعين حديثى از امام باقر (عليه السلام ) نقل كرده كه : شخصى به نام شيبه هذلى نزد پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) آمده و گفت : اى رسول خدا !من پير شده ام و سى من بالا رفته است و مرا توانايى به عمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اى رسول الله !دستور سبك يادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند.
پيغمبر فرمود: گفتارت را دوباره باز گو كن .
شيبه سه باز سخنش را باز گو كرد.
رسول خدا گفت : در گرداگرد تو درخت و كلوخى نيست مگر اين كه از رحمت تو به گريه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ده باز بگو:
سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
كه البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از كورى و ديوانگى و بيمارى خوره و تنگدستى و نادارى و رنج پيرى نگاه مى دارد.
شبيه گفت ، اى رسول خدا !اين از براى دنياى من است ، از براى آخرت چه بايد كرد ؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: بعد از هر نماز مى گويى :
اللهم اهرنى من عندك ، وافض على فضلك ، وانشر على من رحمتك و انزل على من بركاتك .
شيبه اين كلمات را بگرفت و برفت .
پس رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر بدين دستور عمل كند و به عمد آن را ترك نگويد، درهاى هشتگانه بهشت به رويش گشوده شود، از هر كدام كه خواهد داخل بهشت شود.(59)
58- ستايش خداوندى
خطبه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در حجه الوداع بهترين شاهد بر مدعاى ماست و آن خطبه اين است :
همه ستايش ها از آن خداست ، ما او را حمد مى كنيم و از وى كمك مى جوييم و به سوى وى باز مى گرديم و به خدا از شرور نفوس خويش و بدى هاى اعمال خويش پناه مى بريم ، هر كس را خدا هدايت كند، هيچ كس ، او را نمى تواند گمراه كند، و هر كس را خدا گمراه كند، هدايتگرى ندارد. (60)
59- نان و آب حاملان عرش
عبدالله سلام به حضور رسول الله (صلى الله عليه وآله ) تشرف حاصل كرد و از آن جناب سوالاتى بسيار شريف نمود و جواب هاى بسيار بلند و سودمند شنيد از جمله سؤالاتش اين كه از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) درباره عرش پرسيد، رسول الله در جوابش بياناتى فرمود تا اين كه درباره نان و آب حمله عرش فرمودند: (61)
طعامكم التسبيح و شرابهم التهليل ؛ طعام آنها تسبيح خداوندى و آشاميدنى شان تهليل الهى است .(62)
60- اللهم اجعل لى فى قلبى نورا
رسول (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و فى سمعى نورا و فى بصرى نورا . چون اين نور حاصل شود، خوشا به حالت . عزيزم !جد و جهد نما تا كاملى را بيابى و او تو را به راه اندازد و از حضيض نقصان به اوج كمال رساند. اين بيت را هم از اين كم ترين بشنو:
تحفه جان را چو سازى عقر راه قرب دوست |
دوست را بابى به انواع عطايا و تحف |
از آبه نور هم غافل مباش كه عددش نور است تا چنانكه خودش نور عين و عين نور است . با آداب آن نور على نور است .(63)
61- دعاى پيامبر (ص )
هر اسمى از اسماء الله اسم اعظم است ، و اگر برخى از اسماء با برخى ديگر سنجيده شوند گفته مى شود، اين اسم بزرگ و آن اسم بزرگ تر و اين اسم عظيم و آن اسم اعظم مى باشد، لذا سيد بشر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهم انى اساءلك بكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى كتابك او علمه احد من عبادك او استاءثرت به فى علم غيبك ؛ يعنى خدايا !به هر نامى كه خود را به آن ناميدى ، و يا آنرا در كتاب فرو فرستادى ، و يا به بنده اى از بندگانت آموختى و يا آنرا در علم غيب خودت برگزيدى من از مى خواهم .(64)
62- دعاى شهادت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد ديد كه پينگى مى زد و سرش را فرود مى آورد، رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به او گفت : اى فلان !چگونه صبح كرده اى ؟
گفت : يا رسول الله !صبح كرده ام در حالى كه صاحب يقينم .
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) از گفتار وى به شگفت آمد و گفت : هر يقينى را حقيقتى است ، حقيقت يقين تو چيست ؟
گفت : اى رسول الله !يقينم مرا اندوهگين كرده و شبم را به بيدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى كشانيده است ، تا آن كه گويه من اكنون به عرش پروردگارم نگاه مى كنم كه براى حساب واداشته شده است و خلايق براى حساب محشورند و من در ميان آنانم و گويه كه به اهل بهشت مى نگرم كه در بهشت متنعم اند و يكديگر را مى شناسند و بر اريكه ها تكيه داده اند و گويا كه اهل آتش را مى بينم كه در آنش معذب اند و فرياد بر مى آورند و گويا كه من اكنون آواز زبانه آنش را مى شنوم كه بر گوش هاى من مى پيچد.
رسول الله به اصحاب خود فرمود: هذا عبد نور الله قلبه ؛ اين بنده اى است كه خداوند دل او را به ايمان روشن كرده است .
سپس رسول الله بدو فرمود: الزم ما انت عليه ؛ از اين حال جدا مشو.
آن جوان گفت ، با رسول الله !براى من از خداوند بخواه كه در خدمت تو شهادت را روزى من گرداند.
رسول الله بخواست كه طولى نكشيد آن جوان در بعضى از غزوات نبى (صلى الله عليه وآله ) بعد از نه نفرى كه وى دهمين بود شربت شهادت چشيد.(65)
63- دعاى همه انبياى الهى
شيخ بهائى (ره )در كشكول گويد: پدرم - طاب ثراه - به خط خود نوشت كه از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : بهترين دعا، دعاى من و دعاى انبياء قبل از من است .و آن اين است :
لا اله الا الله وحده وحده وحده ، لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير .(66)
64- دعاى معروف در آسمان ها
ابن بابويه - عليه الرحمه - از امام صادق (عليه السلام ) - به سند معتبر روايت كرده است كه : روزى ابوذر - سلام الله عليه - بر پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) گذشت ، جبرئيل به صورت دحيه كلبى در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنى در ميان داشت . بگذشت .جبرئيل گفت : يا رسول الله !ابوذر بر ما گذشت و سلام نكرد؛ اگر سلام مى كرد، ما او را جواب سلام مى گفتيم ، به درستى كه او را دعايى هست كه در ميان اهل آسمانها معروف است ؛ و چون من عروج كنم ، از وى سؤ ال كن .
چون جبرئيل برفت ، ابوذر بيامد. حضرت فرمود كه : اى ابوذر !چرا بر ما سلام نكردى ؟
ابوذر گفت ، چنين يافتم كه دحيه كلبى در حضورت بود و براى امرى او را به خلوت طلبيده اى ، نخواستم كلام شما را قطع كنم .
حضرت فرمود كه : جبرئيل بود و چنين گفت .
ابوذر بسيار نادم شد. حضرت فرمود كه : چه دعاست كه خدا را به آن مى خوانى كه جبرئيل خبر داد كه در آسمانها معروف است ؟
گفت : اين دعا را مى خوانم : اللهم انى اسالك الايمان بك و التصديق بنبيك و العافيه من جميع البلاء و الشكر على العافيه و الغنى عن شرار الناس (67)
65- يا نور السموات و الارض
در دعاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آمده است : فيما نور و يا نور كل نور...
و در دعاى ديگرى كه جبرئيل به پيامبر آموخته ، آمده است : بسم الله الرحمن الرحيم ، يا نور السموات و الارض ، يا جمال السموات و الارض .(68)
66- خواندن خدا با اسم اعظم
در باب نوزدهم مصباح الشريعه آمده است كه :
سئل رسول الله (صلى الله عليه وآله ) عن اسم الله الاعظم ؟فقال : كل اسم من اسماء الله اعظم ، ففرغ قلبك عن كل ما سواه ، و ادعه باى اسم شئت فليس فى الحقيقه لله اسم دون اسم بل هو الله الواحد القهار . ترجمه آن به پارسى اين است كه : از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از اسم اعظم خدا پرسيدند.
فرمود: هر اسمى از اسماى خداى اعظم است ، دل خويش را از غير خدا فارغ كن و او را به هر اسمى كه مى خواهى بخوان ؛ زيرا در حقيقت براى خدا اسمى بدون ديگرى نيست ، بلكه او خداى يگانه قهار است .(69)
67- خواندن خدا با اسماء الهى
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه : ان لله تسعه و تسعين اسما من دعا بها استجيب له و من احصاها دخل الجنه ؛
خداى را نود و نه اسم است كه هر كس به آنها وى را بخواند دعايش اجابت مى شود و هر كس آنها را شمارش كند داخل بهشت مى شود.(70)
68- ذكر قلبى
چه نيكو فرموده است رسول الله (صلى الله عليه وآله ) كه : آيا شما را خبر ندهم به آنچه كه جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟آن ذكر بارى سبحانه است . زيرا قدر اين نشاءه را نمى داند مگر آن كسى كه خدا را ذكر مى كند به ذكر مطلوب ، چه اينكه حق تعالى جليس ذاكرش است ، و جليس ، مشهود ذاكر است ، و هرگاه ذاكر حق سبحانه را كه جليس اوست مشاهده نكند ذاكر نيست .
سعى كن كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است و گرنه ذكر با قلب ساهى پيكر بى روان و كالبد بى جانست .
69- بهترين عبادت
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نه من كلمه اى چون لا اله الا الله گفته ام و نه كسانى كه پيش از من بوده اند. و نيز فرمود: بهترين عبادت ، گفتن لا اله الا الله است .
70- شكر سايه خاتم (ص )
الهى !مرا در سايه خاتم (صلى الله عليه وآله ) داشتى ، كه تو را يابم و بندگانت را دريابم ؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم . بارالها !ناپاك را به سويت بار نيست و بابندگانت كار نيست ، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم .
بخش چهارم : قرآن و حضرت رسول (ص )
71- تجلى دو سوره بقره و آل عمران در قيامت
پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
سوره بقره و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نود تابانند، و همانند دو قطعه اى ابر سپيد يا دو پرده يا دو صف پرندگان بال و پر گشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آنكه آنها را ياد گرفته است سايه مى اندازد.(71)
72- ليله القدر حقيقى
مراد از ليله القدر در انا انزلناه فى ليله القدر، انا انزلناه فى ليله مباركه (72)خود حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) است كه منزل فيه و منزل اليه در حقيقت يكى است و منزل فيه ، صدر مشروح آن جناب است .
الم نشرح لك صدرك ، نزل به الروح الامين على قلبك (73)هر چند ظرف زمان آن به لحاظ نشاءه عنصرى ، يكى از همين ليالى متعارف است . چه اينكه انسان كون جامع را كه ليله القدر و يوم الله است به لحاظ اين نشاءه مادى متى است كه وجود ظلى عنصرى او در امتداد ظرف زمان است .
پس منزل فيه در حقيقت و واقع قلب قلب آن حضرت است و بعد از آن به لحاظ ظرف زمان منزل فيه ليله القدر زمانى است كه منزل فيه ره لحاظى در منزل فيه است و هر دو وعاى منزل فيه است ، چنانكه هر انسان عنصرى نسبت وعاى علمش هنگام تلقى معانى با وعاى زمان او چنين است .(74)
73- نزول قرآن در ليله القدر
ليله القدر بنيه انسان كامل است ؛ يعنى قلبى كه عرش رحمان است و وسيع ترين قلبها است . خداى سبحان فرمود: روح الامين (جبرئيل )قرآن را بر قلب تو فرود آورد. و فرمود: ما قرآن را در شب مباركى فرو فرستاديم .اين قلب سينه منشرح است ، و خداى فرمود: آيا ما سينه تو را منشرح نكرديم .
پس ليله قدر، سينه حضرت خاتم ؛ يعنى بنيه خاتم ؛ يعنى بنيه محمدى است و قدر بزرگى منزلت و جايگاه و شرف آن حضرت صلوات الله و سلامه عليه مى باشد و چنين سينه اى شايستگى آن را دارد كه در آن نزول قرآن انجام شود و به سوى آن نزول قرآن صورت گيرد و قابل و حامل حقايق باشد. خداى جل و علا فرمود: ما سخنى سنگين بر تو القاء مى كنيم .
خلاصه امر آن است كه قرآن كريم در ليله قدر مبارك زمانى ، در ليله قدر مبارك ختمى كه سينه آقاى ما حضرت محمد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است به يكبارگى نازل شده است ، بخوان و بالا برو.
بدان كه همانگونه كه قلب مثلا بر گوشت صنوبرى شكل كه در طرف چپ سينه واقع است و نيز بر لطيفه ربانى كه به قلب جسمانى تعلق دارد اطلاق مى شود، همين سخن در ليله القدر به دو وجه ياد شده مى آيد، نمونه هاى فراوانى از اين دست تمثل وجود دارد.(75)
74- قرآن در قيامت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: قرآن را فرا بگيريد كه قرآن در قيامت نزد صاحبش ، يعنى كسى كه آن را ياد گرفته و بدان كار بسته ، در چهره جوانى نيكو روى رنگ برگشته مى آيد، پس بدو مى گويد: من بودم آن كه شبت را بيدار مى داشتم ، و روزهايت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشك مى داشتم ، و اشكت را روان مى داشتم ، هر كجا باشى من با تو ام ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براى تو در پى بازرگانى و سوداگرى ام . مژده درياب كه كرامتى از خداى عزوجل برايت خواهد بود؛ پس تاجى آوردند و بر سرش نهند، و امان به دست داست او عطا شود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آن بدانان گويند: اين پاداش شماست كه به فرزند خود قرآن تعليم داده ايد .(76)
75-انذار پيامبر (ص )
خداوند مى فرمايد: انى فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر تما بنفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون ؛ محققا در خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتى ها كه بر روى آب براى انتقاع خلق در حركتند و بارانى كه خدا از آسمان فرو فرستاد تا به آن آب زمين را بعد از مردن (و نابود شدن گياه )زنده كرد، سبز و خرم گرداند و در برانگيختن انواع حيوانات در زمين و در