فاطمیون

بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن مثنوی «فاطمیّون» به سردار رشید اسلام «علی رضا توسلی» معروف به ابو حامد، فرماندۀ شجاع و حماسه آفرین «تیپ فاطمیون» که در دفاع از حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در سوریه به شهادت رسید و تمامی مدافعان حرم آل الله تقدیم می‌گردد
بازدید : 3008
زمان تقریبی مطالعه : 8 دقیقه
تاریخ : 31 تیر 1394
فاطمیون

متن نظر : بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
مثنوی «فاطمیّون» به سردار رشید اسلام «علی رضا توسلی» معروف به ابو حامد، فرماندۀ شجاع و حماسه آفرین «تیپ فاطمیون» که در دفاع از حرم بانوی مقاومت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در سوریه به شهادت رسید و تمامی مدافعان حرم آل الله تقدیم می‌گردد
فاطمیون
ای علی و ای رضا، یاسین عشق  -مرد افغانِ علی ‌آیینِ عشق
همچو مجنون در پی دیدار یار-عاشقِ آواره از شهر و دیار
چون علی ‌ای شیر شرزه در نبرد - شیعۀ بی‌سرزمین، آزاده مرد
ای دلت گرم پناه زینبی - تر کن از جام بلا امشب لبی
کین شب آخر تو را رنج است و درد - نوبت وصل تو گشت ای شیعه مرد
امشب آخر بار دیدارت دهند - فرصت دیدار با یارت دهند
باده نوش از کوثر سرخ حسین - تا ببینی آنچه را نادیده عین
نوبت وصل است و وقت رفتنت - در میان بستر خون خُفتَنت
ای کشیده دار خود عمری به دوش - این شب آخر، شب عیش است و نوش
گشته خون از روی و مویت منجلی - نوش می کن از خم چشم علی
بی‌سروسامان عشق فاطمه - کربلا برپا نمودی خاتمه
عاشقی بر فاطمه، این آخرش - عاشق زهرا بِبُرَّندی سرش
ای به غربت سربریده چون حسین - خوش ادا کردی به زهرا عهد و دِین
میر و سردار سپاه اهل حق - مانده رَدِ خونِ سرخت بر شفق
ای بریده سر به جرم عشق یار - عاشق بی‌سرزمین و بی دیار
عاشقی را روسفیدی غرقه خون - ره زدی خوش کربلا را تا جنون
ای توسُّل کرده بر بانوی غم - ای نموده بیرق حق را علم
عاقبت آرام جان را یافتی - کربلا را دیدی و بشتافتی
ای تو سردار سپاه عاشقی - ترک سر کردی به راه عاشقی
غرقه در خون ره به دلبر یافتی - وز غم کون و مکان سر تافتی
عشق زهرا شعله زد بر خرمنت - تا جدا کرد عاشقی سر از تنت
خود تو دانستی که عشق فاطمه - نی بود جز کربلایش خاتمه
زین سبب در کربلای شام خویش - عاقبت بی‌سر شدی ای لاله کیش
بر لبانت لاله‌ها گل کرده عشق - کو سرت بر تن؟ توسُّل کرده عشق؟
فاطمیون را علمدار بلا - یاور زینب به دشت کربلا
ای امیر لشکر مردان مرد - در دمشق عاشقی شب کوچه گرد
عاشقی بر سر چه آوردَت، علی - بی‌سر و گلگون کفن کردَت، علی
ای ابو حامد، امیر فوج عشق - ای دل دریایی‌ات پر موج عشق
غرقه در خون پاره پیکر بی‌سری - می‌روی و دل ز یاران می‌بری
ای علمدار سلیمانی مرو - ای پناهش در پریشانی مرو
ای به زینب مست عباسی مرو - در شب طوفان به غواصی مرو
بی تو تنها می‌شود سردار عشق - آن سلیمانی یل عیّار عشق
بی تو شام غم، غم آلوده‌تر است - بی تو شب‌های حرم درد آور است
بی تو زینب باز تنها می‌شود - عقده قلبش به خون وا می‌شود
دیده‌اش از گریه دریا می‌شود - قامتش از بار غم تا می‌شود
ای دلاور مرد افغانی مرو - پیر عارف، مرد ربانی مرو
ای امیر لشکر خوبان مرو - ماه شب‌های دمشق جان مرو
یاور قاسم سلیمانی مرو - مهربان عباس افغانی مرو
بی تو تنها مانده قاسم در نبرد - ز آتشِ دل، می‌کشد او آه سرد
بعد تو قاسم سلیمانی و آه - چشم خیسش در پی‌ات مانده به راه
بعد تو قاسم سلیمانی و درد - بَر که بسپارد زمام این نبرد؟
چون شقایق سینه سرخ از داغ یار – همره زینب بلا را رهسپار
گشته زینب دل خوش از عباسیت - بحر خون لب تشنۀ غواصیت
ای علم دار سپاه فاطمه - آشنا با اشک و آه فاطمه
ای تو عباس علم بردار عشق - ای پناه و پشت زینب در دمشق
بی تو زینب نوحه هر شب می‌کند - آسمان از آه او تب می‌کند
ای علمدار دمشق پر بلا - بی‌سر افتاده به خاک کربلا
دل پریشانت همه اهل حرم - بر زمین افتاده از دستت علم
یار زینب در دیار بی‌کسی - تیر و ترکش بر تنت خورده بسی
دل پریشانی که زینب چون شود – دانی از داغ تو دل محزون شود
دل پریشانی که افتاده علم - تا چه آید بر سر اهل حرم
ای ابو حامد پریشان دل مشو - مرد دریا ساکن ساحل مشو
بر زمین ما کی گذاریم این علم - کلنا عباس و طوّاف حرم
بیرقت را تا ابد افراشته - چون تو در دل شور زینب داشته
روز و شب طواف بر گرد حرم - تا مگیرد چشم زینب رنگ غم
بیرق سرخ حسینی را به کف – کلنا عباس ان شاه نجف
بهر زینب جمله جان بازی کنیم - حضرت زهرا ز خود راضی کنیم
ای سفرکرده به کوی عاشقی - ای گشوده پر به‌سوی عاشقی
ای ابو حامد یلِ میدان عشق - بهر زینب گشته، ‌اِی قربانِ عشق
ای توسُّل کرده بر اولاد یاس - بر حریم آل زهرا داده پاس
ای به عشق روی زهرا مبتلا - چون رسیدی بر دیار کربلا
در میان اشک و آه و شور و شین - می رسان از ما سلامی بر حسین
این پیام از ما رسان بر شاه عشق - بر امیر بی‌سر درگاه عشق
که‌ی شه لب تشنۀ صدپاره تن - وی امیر بی‌سر گلگون کفن
کلنا عباس و شهر آشوب عشق - بر بلندای بلا مصلوب عشق
در دمشق پربلا بر دار عشق - کربلا را بهر زینب یار عشق
بر حریم کوی زینب روز و شب –در طوافیم عاشقانه از ادب
کلُّنا عباس و بیرق دار نور- تشنه کام بادۀ ناب ظهور
جان دهیم و سر ببازیم و دریغ - وانهیمش زینبت را در ستیغ
کلنا عباس علم بردار عشق - بهر زینب جمله سر بر دار عشق
شیعه‌ایم و اهل وادیِّ بلا - پاسبان خیمه‌های کربلا
بر حَرَم، پاس عاشقی را می‌دهیم - داغ عشق فاطمه بر دل ‌نهیم
ما مدافع بر حریم آل یاس - ما به جان و دل دهیم این خیمه پاس
تا حرامی منگرد ناموس ما - غرقه طوفان گشته اقیانوس ما
سینه‌هامان همچو دریا پرخروش - بیرق سرخ حسینی را به دوش
کلُّنا عبّاس و بیرق دار عشق - بهر زینب کربلا را یار عشق
کلُّنا عبّاس و زینب را پناه - با دل‌وجان داده پاس خیمه گاه
از غم زینب غریق اشک و آه - سینه‌ها می‌سوزد از حُرمِ نگاه
شیعه‌ایم و اهل یاری با ولی - جان به قربانِ گلِ یاسِ علی
شیعه‌ایم و کلنّا مجنون یاس - ما بگیریم انتقام خون یاس
شعله‌ور از آتش احساس عشق - شیعه‌ایم و کلنّا عبّاس عشق
کلُّنا عبّاس دل در باخته - جان فدای عشق دلبر ساخته
سر به‌پای فاطمه انداخته - دِینِ زهرا را به جان پرداخته
کلُنّا بر نیزه سر افراخته - کربلا را کعبۀ دل ساخته
کلُنّا درس وفا آموخته - وز غم زهرا جگرها سوخته
کلّنّا عبّاس و زیباروی عشق - بسته بر سر چون علی گیسوی عشق
کلُّنا در تاب و تب از دردِ یاس - بر حریم خیمه‌های او به‌پاس
کلُّنا غسل شهادت کرده مست - کرده ترک جان و جسم و پا و دست
کلُّنا از داغ زهرا خون‌جگر - چون علی از عشق او شوریده سر
کلُّنا در کف گرفته تیغ عشق - نوش کوثر کرده از اِبریق عشق
کلُّنا ساقیِ دستانش قلم - کلُّنا حیرانِ در وادیِ غم
جان فدای زینب و درد و غمش - جان فدای قامت از غم خمش
جان فدای داغ و رنج و ماتمش - جان فدای اشک و آه هر دمش
چشم خون پالای غرقه شبنمش - آن مسیحا بر نیِ، دل مریمش
ای رضای رنج و درد و اشک و آه - چون علی خونین دل از آه تو چاه
گر بُرندَت سر چه باک از بی‌سری - غرقه در خون زان که زیباروتری
فاطمیون غرقه در خون‌اند و خاک - عشق زهرا کرده مستان را هلاک
گرد تو یاران به خاک افتاده‌ها - در حرم جان بهر زینب داده‌ها
ترک سر آن بهر زینب کرده‌ها - آن ز داغ عاشقی تب کرده‌ها
ای گسسته دل ز خان و مان و خویش - در دمشق خون علم بر کف به‌پیش
ای حرم را داده پاس از عاشقی - بر شب ظلمت تو صبح صادقی
گر علم از کف تو را افتاده شد - چون تو، از خونِ تو صدها زاده شد
سر زد از خون تو صدها لاله مست بیرق سرخ حسینی‌ها به دست
لاله زاری شد ز خون تو به خاک - عاشقانی بهر زینب سینه چاک
گرچه دشمن، سر ز تن کردَت جدا - گرچه افتادی به خون آخر ز پا
بر وجودت زخم‌ها کاری چو شد - خون سرخت بر زمین جاری چوشد
سر زد از خونت علمداران بسی - همچو عباس قمر صورت کسی
تا نگردد شور عباسی خموش - شیعۀ افغان بیامد پرخروش
فاطمیون هم قسم بر خون تو - عاشق و شوریده و مجنون تو
سربه‌راه عاشقی همچون تو مست - بیرق سرخ حسینی را به دست
روز و شب شوریده بر گرد حَرَم - کلنا عباس و بیرق‌ها علم
پاسبانی از حریم حق کنند - با شهادت عاشقی مطلق کنند
ای توسل کرده بر اولاد یاس - خیمه‌های زینبی را داده پاس
بر بریده آن سرِ پاکت قسم - بر تنِ گردیده صد چاکت قسم
بر نگاه عاشق مستت قسم - بر علم افتاده از دستت قسم
چون تو در راه ولایت جان دهیم - لحظه‌ای زینب، دریغا وانهیم
بیرقت را تا ابد افراشته - شور عباسی به سرها داشته
در پی تو کلنا عباس عشق - سینه هامان قلزم احساس عشق
عهد و پیمان بسته زینب را به جان - بر حریم حرم زهرا پاسبان
یار و هم‌رزم سلیمانی به شام - لحظه غفلت از حرم، ما را حرام
ما رهت را تا فراسوی بلا - تا رسیدن بر دیار کربلا
مرد و مردانه ادامه می‌دهیم - بر سر پیمان خود جان می‌نهیم

«شیعه مردان گر به خاک افتاده‌اند - در حرم جان بهر زینب داده‌اند
زنده‌اند و جاودان چون لم‌یزل - کرده نوش از چشمه کوثر عسل
کی بمیرد آنکه سر بازد به عشق -غرقه اندر خون رود در خواب عشق»
29 تیرماه 1394 –تهران – منصور نظری


دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه