آنچه امام خمینی(س) دربارهٔ حادثهٔ کربلا ابراز فرموده است، بسیار بیش از فرازهای یاد شده است. از آنچه ذکر شد، به خوبی میتوان دیدگاه ایشان را در برابر نقطه نظرات و دیدگاههای فقهای بزرگی چون مرحوم صاحب جواهر به دست آورد و از این نگاه به نقد و ارزیابی آنها پرداخت. این مهم را با جمعبندی فرازهای مذکور به پایان میبریم
امام (ره) قیام امام حسین (ع) بر اساس چهار هدف زیر بیان می کند.
1-قیام برای تشکیل حکومت
2-آگاهی به شهادت و حرکت برای حکومت
3-تقدم مصالح عالیه
4-عاشورا الگویی برای همه
1-قیام برای تشکیل حکومت
امام(ره) در تاریخ 6 / 3 / 50 در نجف اشرف به مناسبت برپایی جشنهای شوم 2500 ساله، سخنرانی مهمی ایراد فرمود که در پایان آن ضمن اشاره به مسؤولیت علما و لزوم تأسی به سیدالشهدا(ع) اضافه میکند:
«او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد.»
3-تقدم مصالح عالیه
پیشتر نیز در شرح کلمات فقها دیگر، به این مبنای حضرت امام(س) اشاره کردیم که برخی مصالح اسلامی در درجهای از اهمیت قرار دارند که عناوینی چون عسر و حرج و ضرر نمیتواند در تعارض یا تزاحم با آنها قرار گیرد. برخی مصادیق معروف و منکر از این گونهاند. دفع منکر بزرگی چون حکومت فاسد یزید و تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی از بارزترین نمونههاست. امام(س) مبنای خویش را این گونه توضیح میدهد:
«تمام انبیاء برای اصلاح جامعه آمدهاند، تمام. و همهٔ آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا، وقتی که با مصالح جامعه، معارضه کرد این فرد باید فدا شود. سیدالشهدا روی همین میزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خود را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه شود، جامعه باید اصلاح بشود. لیقوم الناس بالقسط. باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند.» [37]
همین حقیقت را در دوران مبارزه چنین مرقوم میفرماید:
«محرم، ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدائی دادن
و فدائی شدن دانست و این سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.» [38]
امام(س) در فتاوای خویش از جمله تحریر الوسیله در فصل دفاع و امر به معروف و نهی از منکر به گونهای روشن مبنای فقهی مذکور را پذیرفته و فتاوای خود را براساس آن صادر کرده است. نمونهای از آن را پیشتر آوردیم.
اشارهٔ امام(ره) از جمله به نامهای است که حضرت(ع) توسط مسلم بن عقیل خطاب به مردم کوفه فرستاد:
«بسماللهالرحمنالرحیم. من الحسین بن علی، الی الملأ من المؤمنین و المسلمین. اما بعد فان هانئاًو سعیداً قدما علی بکتبکم و کانا آخر من قدم علی من رسلکم. و قد فهمت کل الذی اقتصصتم و ذکرتم و مقالة جلکم انّه لیس علینا امام، فأقبل لعلّ الله ان یجمعنا بک علی الهدی و الحق. و قد بعثت الیکم اخی و ابن عمی و ثقتی من اهلبیتی، و امرته ان یکتب الیّ بحالکم و امرکم و رأیکم، فان کتب الیّ انّه قد اجتمع رأی ملأکم و ذوی الفضل و الحجی منکم علی مثل ما قدمت علیّ به رسلکم و قرأت فی کتبکم، اقدم و شیکاً ان شاءالله. فلعمری ما الامام الّا العامل بالکتاب، و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق، و الحابس نفسه علی ذات الله. و السلام.»
همین دیدگاه را سالها پس از آن، به مناسبت پیام نوروزی سال 67 این گونه اظهار میدارد:
«سیدالشهدا سلامالله علیه، تمام حیثیت خودش، جان خودش را و بچههایش را همه چیز را در صورتی که میدانست قضیه این طور میشود. کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون، حرفهای ایشان را میشنود همه را، میبیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد میکند. این جور نبود که آمده است ببیند که بلکه آمده بود حکومت هم میخواست بگیرد، اصلاًبرای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال میکنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر، اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت
دست مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعهٔ سیدالشهدا هستندباشد
امام در این سخنرانی همین تحلیل را نسبت به حرکت تمام انبیاء و اولیاء صلواتالله علیهم قائل است:
«زندگی سیدالشهدا زندگی حضرت صاحب سلامالله علیه، زندگی همهٔ انبیاء عالم، همهٔ انبیاء از اول، از آدم تا حالا همهشان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند درست کنند.»
امام(س) به روشنی این سخن را که سیدالشهدا در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود و لذا چارهای جز تن دادن به آن را نداشت رد میکند و تصریح میفرماید که از ابتدا با آگاهی و اختیار کامل، حرکت را به عنوان ادای یک تکلیف شروع کرد:
«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذ بالله تنبل بود میتوانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی خیلی خوشحال میشد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خر مراد سوار باشند.»
«سیدالشهدا(ع) تکلیف شرعی الهی میخواست عمل بکند، غلبه بکند، تکلیف شرعیش را عمل کرده، مغلوب هم بشود، تکلیف
2-آگاهی به شهادت و حرکت برای حکومت
گفتیم که امام(س) انگیزهٔ قیام را تلاش برای برپایی نظام و حکومت عدل میداند و در عین حال از نقطه نظر کلامی و برحسب ملاکهای عادی معتقد است امام حسین(ع) سرانجام کار را به خوبی میدانست. و این واقعیتی است که برخی نویسندگان نتوانستند آن را هضم کنند «فضلوا و اضلوا».
امام راحل(س) بیش از نیم قرن پیش مینویسد:
«در خبر شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) وارد است که حضرت رسول(ص) را در خواب دید: حضرت فرمود به آن مظلوم که از برای تو درجهای است در بهشت، نمیرسی به آن مگر به شهادت.» [33]
سالها پس از آن نیز همین حقیقت را بازگو فرمود:
«حضرت سیدالشهدا(ع) به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود راهی است که باید همهٔ اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند و این عزیزان اسلام را برای اسلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هم میدانست.»
شرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است.»
4-عاشورا الگویی برای همه
هر چند پیش از امام(س) حداقل از زمان مرحوم علامه حلی، قیام سیدالشهدا(ع) به عنوان یک دلیل در فقه مطرح شد اما دیدگاهی که ایشان در همین چارچوب ارائه کرد و آن را به عنوان یک مبنا و اصل در فقه و استنباطهای خود ملحوظ فرمود، بسیار متفاوت با تحلیلهایی است که گذشت. امام(س) قیام سیدالشهدا(ع) را یک اسوهٔ تمام عیار میداند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکالیف دینی، کاملاً باید سرمشق قرار گیرد. امام(س) نه تنها فلسفهٔ قیام و شهادت سیدالشهدا(ع) را قابل درک و منطبق بر موازین جاری در فقه میداند بلکه به عنوان یک حجت بالغهٔ شرعی میشمارد که باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد. و از همین روست که تبلیغ و هدایت جامعه به این حجت شرعی را وظیفهٔمتولیان ارشاد و هدایت جامعه میشمارد:
«آنچه که سیدالشهدا عمل کرد و آن ایدهای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد، (روحانیون) به مردم روشن کنند و بفهمانند به همه که مسأله مجاهده در راه اسلام آن است که او کرد. میدانست که با یک عده قلیل کمتر از صدنفر نمیشود مقابله با یک همچو ظالمی دارای همه چیز کرد.» [39]
در جایی دیگر مینویسد:
«مگر نه آن است که دستور آموزنده «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحهٔ زندگی است در هر روز و در هر سرزمین باشد.» [40]
چنان که باز در سخنرانی خویش تأکید میورزد:
«دستور است این، دستور عمل امام حسین(ع) دستور است برای همه؛ «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ ارضٍ کربلا» دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را، امام حسین(ع) با عدهٔ کم، همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ
ایستاد و گفت هر روز باید در هر جا این محفوظ بماند.»
جمعبندی دیدگاه امام
1- حرکت امام(ع) یک اقدام کاملاً سیاسی بود که حضرت(ع) شرعاً خود را مکلف به آن میدانست.
2- هدف نهایی و فلسفهٔوجودی این قیام، تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود و فهم این فلسفه و درک علل قیام، دور از دسترس و خارج از توان ما نیست.
3- این حرکت یک اقدام کاملاًانتخابی و به تشخیص خود حضرت(ع) بود و عملاًراه برای سازش با دشمن نیز برای او باز بود.
4- مصالحه و سازش با دشمن بر خلاف مصالح اسلام و جامعهٔ اسلامی بود.
5- حضرت(ع) کاملاً به سرنوشت حرکت آگاهی داشت و به حسب معمول نیز نتیجهای جز کشته شدن پیش بینی نمیشد.
6- آگاهی امام(ع) از سرنوشت قیام، منافاتی بالزوم جهاد برای برپایی حکومت و مبارزه با ظلم، ندارد.
7- قیام امام(ع) یک حجت شرعی و الگوی فقهی و عملی برای همهٔ دورهها و تمام سرزمینهاست و نه تکلیفی مختص آن حضرت(ع).
8- در تعارض مصحلت فرد و مصالح جامعه، تقدم با جامعه است و فرد باید فدای جامعه گردد.
9- قواعد نفی عسر و حرج و نفی ضرر در امور مهمی که اسلام عنایت ویژه به آن دارد جاری نیست.
10- حتی با فرض صدق عنوان «القاء در تهلکه» نسبت به قیام عاشورا، دلیل حرمت آن، شامل مواردی چون جهاد و ضرورت مبارزه و تشکیل نظام عدل نمیگردد.
11- آنچه ملاک اصلی در جنگ و صلح است، انجام تکلیف است نه کمی و زیادی نیرو و نه
پیروزی و شکست.
12- امام(ع) در هر حال خود را پیروز میدانست، چرا که ملاک پیروزی انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی حکومت عدل بود.
اینک با توجه به محورهای فوق میتوانیم به ارزیابی دقیقتری نسبت به دیدگاههای فقهی مطرح شده بپردازیم. و بدین سان بود که فقیه بزرگ امت اسلامی، حضرت امام خمینی(س) درهای جدیدی را در تحلیل صحیح و بهرهبری کامل و اساسی از قیام سید شهیدان عالم، حضرت ابیعبدالله الحسین(ع)، گشود و روزنههایی را که فقهاء پیشین نشان داده بودند به راههای همواری مبدل ساخت تا فقها و صاحبنظران حوزهٔ استنباط و فقاهت و دیگر ره جویان مباحث دینی – اجتماعی، گامهایی استوار بردارند. انشاءالله.
مطالب فوق از پرتال امام خمینی (ره) نقل شده است