اشاره
عمق و ریشه انس و ارتباط تنگاتنگ و به هم تنیده قرآن کریم و اهلبیت عصمت و طهارت«ع» در حدیث مشهور و متواتر «ثقلین»بهخوبی آشکار است. پیامبراکرم«ص» فرمودند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ؛ من از میان شما میروم و دو چیز گرانبها و ارزشمند را برای شما میگذارم یکی کتاب خدا، قرآن کریم و دیگری عترت اهلبیتم و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»(۱)
در میان ائمه معصومین«ع»، پیشوای عزّت و آزادی و رهبر جهاد و شهادت و وفاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی«ع» امتیازی ویژه دارد. پیوند آن امام همام با قرآن کریم بسیار ریشهدار و عمیق است؛ چنان که در زیارتنامههای آن حضرت«ع» و غیر آن، به روشنی گواه بر این حقیقت انکارناپذیر است. در زیارتنامه آن حضرت آمده است: «أشهد أنّک التّالی لکتاب الله؛ من شهادت میدهم که تو(امام حسین) تلاوتکننده کتاب خداوند بودی(۲) و همچنین: السلام علیک یا شریک القرآن؛ سلام بر تو ای شریک و همتای قرآن! آن امام همام، گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که همواره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد
درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهاى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهاى از حقیقتش دست یافت. در این نوشتار مختصر، سیره قرآنی آن امام همام را مورد بررسی قرار میدهیم.
انس با قرآن در کودکی
امام حسین«ع» از دوران کودکی عاشق و دلباخته قرآن کریم بود؛ زیرا آیات فراوانی از قرآن در خانهشان بر پیامبر«ص» نازل گشت و بدون تردید امام حسین«ع» متأثر از فضای قرآن حاکم بر خانواده بود. ایشان از سنین کودکی به قرائت، حفظ و تفسیر قرآن اهمیت زیادی میداد. امام حسین«ع» از دوران کودکی به این کتاب آسمانی علاقه شدیدی داشت و همواره در تمام زندگیاش از قرآن سخن میگفت و لحظهای از آن جدا نبود.
آموختن سوره توحید
از آن امام همام سئوال شد از رسول خدا چه شنیدهای؟ فرمود: شنیدم که میفرمود: «خداوند کارهای مهم و بزرگ را دوست میدارد و کارهای پست و حقیر را نمیپسندد.» او «قل هوالله احد و نمازهای پنجگانه را به من آموخت» و شنیدم که میفرمود: «هر که خدا را اطاعت کند، خدا او را بالا میبرد و هر که نیت خود را برای خدا خالص کند خدا او را نیکو سازد و بیاراید و هر که به آنچه نزد خداست اطمینان کند خدا او را بینیاز کند و هر که بر خدا بزرگی کند خدا او را خوار سازد.»(۳)
شفا گرفتن به برکت سوره حمد
در روایات اسلامی از امیرمؤمنان نقل شده که فرمود: «وقتی امام حسین«ع» بیمار شد، مادرش فاطمه«س» او را نزد پیامبر«ص» برد و عرض کرد: یا رسولالله! دعا کن خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا«ص» فرمود: دخترم! خداوند متعال همان کسی است که او را به تو هبه کرد و او قادر است که پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا محمد! به درستی که خداوند متعال سورهای را بر شما نازل نکرده مگر این که در آن، حرف «فاء» هست و هر «فائی» از آفت است، جز سوره «حمد» که در آن حرف «فاء» نیامده است. پس ظرف آبی طلب کن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان پس آن آب را بر حسین بپاش که خداوند در اثر چنین کاری، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر«ص» چنین کرد و امام حسین«ع» عافیت یافت.»(۴)
عشق به آیات الهی
اگرچه شنیدن تمام آیات قرآن برای امام حسین«ع» لذت بخش بود، اما گاهی شنیدن برخی آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذتبخش بود که وصف آن را فقط خود ابیعبدالله«ع» میدانست و بس. امام صادق«ع» میفرماید: پدرم برایم نقل فرمود که علی بن ابیطالب«ع» در حالی که امام حسن و امام حسین در محضر مبارک او بودند، سوره مبارکه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر» را قرائت کرد. امام حسین«ع» عرض کرد: پدرجان! گوئی شنیدن این سوره از دهان مبارک شما شیرینی ویژهای دارد!؟ امام علی در پاسخ فرمود: «ای فرزند رسول خدا و ای فرزندم! من از این سوره خاطرهای دارم که تو از آن خبر نداری؛ چون این سوره نازل شد، جدّت پیامبر خدا مرا به حضور طلبید و آن را برای من قرائت کرد، پس دست بر شانه من زد و فرمود: ای برادر و وصیّ من و ای سرپرست امّت من پس از من، و ای ستیزگر با دشمنان من تا روزی که برانگیخته شوند! این سوره پس از من برای توست و پس در شأن فرزندان تو، همانا برادرم جبرئیل رویدادهای امّتم را برایم بازگو کرد و او آنها را همانند حوادث نبوت برای تو بازگو میکند. این سوره در قلب تو و اوصیای تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد«ع» نوری درخشان دارد.(۵)
تشویق معلم قرآن
شدت علاقه امام حسین«ع» به قرآن کریم را تا اندازهای میتوان از حرمت نهادن و تکریم آموزگاران قرآن شناخت، به گونهای که گاهی مورد انتقاد اطرافیان قرار میگرفت. «عبدالرحمان سلمی» سوره حمد را به فرزند امام حسین «ع» آموخت. کودک آن سوره مبارکه را برای پدر بزرگوارش قرائت کرد. حضرت، هزار دینار و هزار حلّه به عبدالرحمان سلمی عطا فرمود. بعضی به آن حضرت عرض کردند که این همه عطا و بخشش برای تعلیم سوره حمد؟! امام در پاسخ فرمودند: «وَ اَینَ یقَعُ هذا من عطائه؛ چگونه میتوان کار او (تعلیم قرآن) را با این پاداش مقایسه کرد؟! یعنی چیزی که من دادم، کجا میتواند پاسخگوی حق عظیم و کار بزرگ او باشد؟(۶)
فضیلت تلاوت قرآن
بشر بن غالب اسدی نقل میکند که روزی خدمت امام حسین«ع» رسیدم و آن حضرت درباره ارزش و ثواب خواندن قرآن فرمود: «کسی که یک آیه از قرآن را ایستاده بخواند، برای هر حرفی صد پاداش نیکو برای او نوشته میشود. اگر در غیر نماز بخواند، خداوند به هر حرفی، ده پاداش نیکو به او عطا میکند. پس اگر قرآن
را بشنود، به هر حرفی یک پاداش نیکو به او عطا میکند و اگر کسی تمام قرآن را در شب بخواند، فرشتگان بر او تا صبح درود میفرستند و اگر در روز ختم کند، فرشتههای نگهبان تا شب بر او درود میفرستند و دعای او برآورده است و به اندازه آن چه میان آسمان و زمین است به او پاداش داده میشود.» پرسیدم این ثواب خواننده قرآن است؛ امّا کسی که نمیتواند قرآن بخواند چه؟ فرمود: «ای برادر بنی اسد! در شگفت مباش، زیرا خداوند، بخشنده، ستایشکننده و بزرگوار است. اگر آن چه را از قرآن میداند بخواند، خدا این اجر را به او میدهد.»(۷)
تفسیر برخی از آیات قرآن
از امام حسین«ع» احادیثی (هر چند اندک، حدود سی روایت) درباره تفسیر آیات در منابع اسلامی وجود دارد که میتواند چراغی برای عاشقان ولایت باشد.(۸) به عنوان نمونه به برخی از آیاتی که دیگران درباره آنها پرسیدهاند و حضرت به آنان پاسخ داده است اشاره میکنیم:
۱ـ شیخ صدوق مینویسد: هنگامی که امام حسین«ع» و یاران او در مسیر حرکت به سوی کربلا به منزل «ثعلبیه» رسیدند، مردی به نام بشر بن غالب به محضرش آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! مرا از قول خداوند خبر ده که میفرماید: «یَوْمَ نَدعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم.» به یادآور روزی را که هر گروهی را با پیشوایان فرامیخوانیم.»(۹) امام فرمود: یعنی، آن پیشوا و امامی که مردم را به راه راست هدایت میکند و مردم هم او را اجابت کنند و امامی که مردم را به گمراهی دعوت کند و مردم نیز به دعوتش پاسخ مثبت دهند. دسته نخست در بهشت و دسته دوم در آتش جهنم خواهند بود و این است که خدای متعال میفرماید: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.»(۱۰)
۲ـ نضر بن مالک میگوید: به امام حسین«ع» عرض کردم: ای اباعبدالله! در توضیح این سخن خدا «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ؛ این دو گروه، دشمنان یکدیگرند که درباره پروردگارشان با هم ستیز میکنند.»(۱۱) سخن بگویید. حضرت فرمود: ما و بنیامیه درباره «ایمان و کفر به» خدا با هم در ستیزیم. ما باور داریم که خدا راست میگوید. آنان میگویند خدا دروغ میگوید. پس ما و آنان در روز قیامت هم دشمن خواهیم بود.(۱۲)
۳ـ امام باقر«ع» فرمود: حارثبن عبدالله به امام حسین«ع» عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! مرا از تفسیر این کلام خدا «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا* وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا* وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا؛ سوگند به خورشید و تابندگیش؛ سوگند به ماه چون پی (خورشید) رود؛ سوگند به روز چون (زمین را) روشن گرداند.»(۱۳) آگاه کن. حضرت فرمود: ای حارث! منظور از آفتاب، محمد«ص» پیامبر خداست. منظور از ماه، امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب«ع» است که از پی محمد میآید و مراد از روز، قائم آل محمد«ع» است که گستره زمین را پر از روشنایی عدل و داد میسازد.(۱۴)
۴ـ مردی از اهل بصره گوید: امام حسین«ع» و عبدالله بن عمر را در حال طواف خانه خدا دیدم. از ابن عمر پرسیدم: «وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ؛ و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى.»(۱۵) منظور کدام نعمت است؟ گفت: خدا به پیامبر دستور داده است که از هر چه نعمت به او داده سخن گوید. آن گاه به امام حسین«ع» عرض کردم: شما چه میفرمایید؟ فرمود: خدای سبحان به پیامبر«ص» فرمان داده است که از نعمت دینش سخن گوید.(۱۶)
۵ـ امام سجاد«ع» فرمود: اهل بصره به امام حسین«ع» نامه نوشتند و در آن از معنای «صمد» پرسیدند.
حضرت در پاسخ نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد: در قرآن، گفتوگو و مجادله نکنید و بدون آگاهی، درباره آن سخن مگویید. از جدم رسول خدا«ص» شنیدم که میفرمود: هر کس بدون علم درباره قرآن سخن گوید جایگاهش را در آتش آماده کند. بدانید که خدای سبحان، خود تفسیر «صمد» را فرموده است: نه زاییده است و نه زاده شده و نه هیچکس همتای او است. نیز حالات گوناگون از قبیل چرت، خواب، تردید، نگرانی، اندوه، شادی، خنده، گریه، ترس، امید، آرزو، آزردگی، گرسنگی و سیری از او منشعب نگردند.
او والاتر از آن است که چیزی از او بیرون شود و منفصل گردد، چه مادی، چه مجرد، و نه زاییده شده، از چیزی منفصل و زاده نشده است آنگونه که اشیای متراکم و انبوه از عناصر اولیه خود زاده و بیرون میآیند؛ از قبیل جماد، جاندار از جاندار، گیاه از زمین، آب از چشمهها، میوهها از درختان و یا اشیای نامرئی که از پایگاههای اولیه خود بیرون زنند؛ مانند دیدن از چشم و شنیدن از گوش و بوییدن از بینی و چشیدن از کام و سخن گفتن از زبان و شناخت و تمیز از عقل و آتش از سنگ؛ بلکه اوست خدای صمد؛ نه از چیزی جدا شده و نه در چیزی جای گرفته و نه بر چیزی قرار گرفته است. او به وجود آورنده همه چیز است و همه را با قدرت مطلقه خود پدید آورده است. با مشیت او، هر آنچه به منظور فنا آفریده است، نابود میشود و با علم او، هر آنچه برای بقا خلق کرده است، باقی میماند. این است خدایی که نه زاییده است و نه زاده شده است. دانای پنهان و آشکار بلندمرتبه و والامنزلت است و او هیچ همتایی ندارد.(۱۷)
۶ـ استناد به قرآن در حاکمیت جامعه اسلامى؛ امام حسین«ع» در برخى نامهها بر جایگاه والا و نقش اساسى قرآن در حاکمیت جامعه اسلامى اشاره کرده و فردى را شایسته امامت دانستهاند که اساس حکومت و مدیریتش بر معارف و آموزههاى بلند قرآنى استوار باشد. آن حضرت در پاسخ به نامههای کوفیان نگاشتند: تمام آنچه را در نامههایتان بیان کردید، دریافتم. سخن بزرگانتان این بود که ما امام و رهبرى نداریم، تو به سوى ما بیا تا خدا به وسیله تو ما را به شیوه درست و در مسیر هدایت گرد آورد. امام نیست مگر آن کسى که به کتاب الهى عمل کند و بدان پایبند باشد.(۱۸)
همچنین امام حسین«ع» در نامهاى به مردم و بزرگان شهر بصره دعوتش در این نهضت را براساس کتاب الهى دانستند و چنین نگاشتند: اینک سفیرى را به همراه پیامم به سویتان مىفرستم و شما را به کتاب پرشکوه خدا و راه رسم انسانساز پیامبرش«ص» فرامیخواند.(۱۹) در این موارد امام«ع» آشکار ضرورت هماهنگى رفتار حاکم اسلامى با قرآن را یادآور شدهاند.
سیره قرآنی
انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظ، سیره علمى و عملى و حماسه خونینش همه و همه الهام گرفته از قرآن بود. بنابراین کوتهبینانى که شخصیت حماسى و قیام مردانهاش را زیر سئوال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسیاستى، انتقامجویى و… را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ریشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و یقین باشند نه بهانهجویى، به حقیقت رهنمون خواهند شد.
آرى، اهلبیت و به ویژه امام حسین«ع» فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد. حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن به دست آورد، بلکه امام«ع» با استناد به آیات قرآن، حرکت خود را الهام گرفته از آن مىدانست که نمونههایى از آن را ذکر مىکنیم. در میان این رفتارها، نمونههایی یافت میشوند که خود حضرت آن را به قرآن نسبت داده است.
عفو و گذشت
گذشت عالىترین کرامت انسانى است، بهویژه آنکه آدمى قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزههاى قرآنى نه تنها به عفو در مقابل بدى تأکید دارند، بلکه در سطحى بالاتر توصیه مىکند که جواب را با خوبى پاسخ دهید «وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ گذشت کردن شما به تقوى نزدیکتر است.»(۲۰)
«وَلَا تَستَوِى الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛ و نیکى با بدى یکسان نیست [بدى را] به آنچه بهتر است دفع کن.»(۲۱)
«عصّام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن على«ع» را مشاهده نموده و خوشنامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونهاى که حسدى که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا بهشدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ تعبیر به ابوتراب برای امام علی«ع» در نظر کوتهفکران، نوعی توهین بود.(۲۲) امام«ع» فرمود: آرى. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش، حسین«ع» نگاهى مهربانی به من کرد و فرمود: «أعوذُ باللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم، بِسماللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * خُذِ الْعَفوَ وَأْمُر بِالْعُرفِ وَأَعرِض عَنِ الْجاهِلِین؛ گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب و اگر از شیطان وسوسهای به تو رسید، به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنوای داناست…»(۲۳) آنگاه فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن؛ اگر از ما یارى مىخواستى ما تو را کمک و اگر طالب حمایت بودى، تو را پشتیبانى میکردیم و اگر هدایت و ارشاد طلب مىکردى، تو را رهنمون مىشدیم…
عصّام مىگوید: من از گفتهها و رفتار خود پشیمان شدم. حضرت فرمود: سرزنشى بر تو نیست خداوند تو را میبخشد که مهربانترین مهربانان است. آیا تو اهل شامى؟ گفتم: بلى؛ فرمود: شِنْشِنَه أعرفها مِنْ اخزم؛ و این مثلی است که حضرت به آن تمثیل جست؛ حاصل اینکه این دشنام و ناسزا گفتن به ما، عادت و خوی است در اهل شام که معاویه در میان آنها سنّت کرد. پس فرمود: حیّانا الله وً ایّاکَ؛ خداوند ما و تو را زنده نگه دارد؛ هر حاجت و نیازى داشتى با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هر چه مىخواهى به بهترین وجه آن را بیابى. عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد.(۲۴) در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»
من از گفتهها و رفتار خود پشیمان شدم. حضرت فرمود: «لاتَثْریبَ عَلَیْکُمْ الْیَوْمَ یَغْفِرُاللهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمْ الرّاحِمینَ؛ امروز بر شما سرزنشی نیست؛ خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است.»(۲۵)
من از این اخلاق کریمانه در برابر جسارتها و دشنامها، دوست داشتم به زمین فرو روم. بهناچار از برابر چشم آن حضرت به میان مردم پناه بردم و اکنون کسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست.(۲۶)
نقل شده که روزی یکی از بردگان حضرت، جنایتی که موجب تنبیه بود انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تأدیب کنند. او گفت: ای آقای من! «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیظَ» امام فرمود: رهایش کنید. بار دیگر گفت: ای مولای من! «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» حضرت فرمود: از تو گذشتم. برای بار سوم گفت: ای مولای من! «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»(۲۷) حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی و از این پس حقوق تو دو برابر آنچه که پیش از این به تو میدادم خواهد بود.(۲۸)
تواضع و فروتنی
تواضع صفت ارزشمند مردان الهى است و آنان که پیشواى مردمند و الگوى آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسانهاى ستمکشیده نوعى جوانمردى، صبر و شجاعت، امّا در مقابل مستکبران و کافران نشانه ذلت است. قرآنکریم از یک سو به نکوهش تکبر مىپردازد: «وَلَا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا؛ در روى زمین با تکبّر راه مرو.»(۲۹)؛ «فَبِئسَ مَثوَى الْمُتَکَبِّرِین؛ بدجایگاهى است جایگاه متکبران.»(۳۰) و از سوى دیگر لزوم تواضع را گوشزد مىکند. خاکساری و فروتنی علاوه بر اینکه زیبنده هر انسانی است و سبب برتری مقام او در نزد دیگران میگردد، شخص متواضع را در زمره بندگان خاصّ پروردگار قرار میدهد، «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا…؛ بندگان ستوده خدا، آنانند که روی زمین متواضعانه راه میروند.»(۳۱) و برعکس آن، برتریجویی و تکبّر موجب سقوط آدمی به حضیض ذلّت و خواری در درگاه خداوند میگردد. امام صادق«ع» میفرمایند: «فیما أوحی اللهُ تعالی عزّوجلّ الی داود، کَما أنّ أقربَ النّاسِ الی الله المتواضعون، ابعَدُ الناس من الله المتکبّرون؛ در بین سخنانی که خداوند به حضرت داود وحی کرد، این سخن بود، همچنان که نزدیکترین مردم به خدا افراد متواضع هستند، دورترین مردم نیز از خداوند متکبّریناند.»(۳۲) همچنین قرآن کریم میفرماید: «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و بال مهر و فروتنى خود را براى هر کس از مؤمنان که پیرویت کنند فرود آر و چتر جلب و جذب بر سر آنان بگستران.»(۳۳)؛ امام حسین«ع» نیز صاحب این سیره ارزشمند قرآنى بود.
عیّاشی در تفسیر خود از مسعده روایت کرده که روزی امام حسین«ع» از کنار فقرا میگذشت؛ آنان سفره خود را پهن کرده و تکههای نان خشک را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود. حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داد و در کنار آنها نشست و با آنان همغذا شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»(۳۴) پس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز به دعوت من پاسخ گویید. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! چنین میکنیم. پس همراه امام«ع» به سوی منزل روانه شدند. حضرت به کنیز خود فرمود: هر چه در منزل گذاشتهای برای ما بیاورید.(۳۵)
پاسخ بهتر به محبت دیگران
علامه مجلسی«ره» از انس نقل میکند: نزد امام حسین بودم که یکی از کنیزان آن حضرت در حالی که شاخه گلی در دستش بود وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی. عرض کردم او را در برابر یک شاخه گل بیارزش و کم بها آزاد میکنی؟ حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت کرده که میفرماید: «وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا؛ و چون به شما تحیّت و درودى گفته شد، شما تحیّتى نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید که بىتردید خداوند حسابرس همه چیز است.»(۳۶)
انس با قرآن در شب عاشورا
اُنس سالار شهیدان با قرآن به اندازهای است که وقتى بعد از ظهر روز نهم محرّم سال ۶۱، هجرى (روز تاسوعا) هنگامى که عمربن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد، از برادرش اباالفضل«ع» درخواست میکند که یک شب از امویان مهلت بگیرد تا به عبادت، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خداوند بپردازند. آن حضرت دراین باره میفرمایند: «فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوه و تلاوه کتابِهِ و کثره الدَّعاء و الاستغفار» و خداوند مىداند که من نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم.» امام آن شب به خیمه بازمىگردد و تمام شب را چنین میکند.(۳۷)
این عبارات به روشنی میرساند که تلاوت قرآنکریم محبوب امام حسین«ع» بوده، بدان عشق میورزیده است؛ چنان که در آن شب خطرناک، یک شب را از دشمن مهلت میخواهد تا با نماز و تلاوت قرآن به صبح برساند.
امام سجاد«ع» میفرماید: «در شب عاشورا شنیدم پدرم به یارانش میفرمود: أثنِی علی الله الثناء و أحمده علی السّرّاء والضّرّاء؛ اللهمّ إنّی أحمدک علی أن أکرمتنا بالنبوّه و علّمتنا القرآن…؛ خداوند را با بهترین ثناها، ثناگویم و او را بر فراخی و تنگی ستایش میکنم.(۳۸) خدایا! تو را به سبب این که ما را با انتخاب پیامبر، از میان ما گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی، ستایش میکنم.»
در این خطبه، حضرت با افتخار به پیامبر«ص» و قرآن، به همگان میفهماند که هرکس با قرآن مأنوس باشد، شدیدترین و سختترین مشکلات، در مقابل او آسان خواهد شد.
از ضحاکبن عبدالله مشرقی نقل شده است که در شب عاشورا هرچند لحظه یک بار گروهی سوارکار از لشکریان عمرسعد به عنوان مأموریت و نظارت به پشت خیمههای حسین بن علی«ع» میآمدند و به وضع خیمهنشینان سر میکشیدند. یکی از آنها صدای امام حسین«ع» را که این آیه شریفه را میخواند، شناخت: «وَلاَ یَحسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛ و البته نباید کسانى که کفر ورزیدهاند تصور کنند این که به ایشان مهلت میدهیم به نفع آنهاست؛ بلکه به آنان مهلت میدهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفتآور خواهند داشت.»(۳۹) قرآن کریم میفرماید: «مَّا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛ خداوند مؤمنان را بر این وضعی که هستند واگذار نخواهد کرد تا بد را از نیک و ناپاک را از پاک جدا سازد.»(۴۰)
پینوشتها
۱ـ اصول کافی، چاپ بیروت، ج۱، ص۲۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳٫
۲ـ محمد بن مشهدى، المزار، ص۱۵۸٫
۳ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین«ع»، ص۳۱٫
۴ـ بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۶۱٫
۵ـ فرهنگ جامع امام حسین«ع»، ص۶۳۷٫
۶ـ مناقب آل ابیطاالب، ج۴، ص۶۶؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۳۴٫
۷ـ فروع کافی، ج۶، ص۴۲۰٫
۸ـ موسوعه کلمات الامام حسین«ع»، ص۵۷۱-۵۵۲.
۹ـ اسراء، ۷۱.
۱۰ـ شوری، ۷٫
۱۱ـ حج، ۱۹.
۱۲ـ خصال صدوق، ج۱، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۱۷.
۱۳ـ شمس، ۱-۳٫
۱۴ـ تفسیر فرات کوفی، ص۵۶۲٫
۱۵ـ ضحی، ۱۱٫
۱۶ـ بحارالانوار، ج۲۴، ص۵۳٫
۱۷ـ توحید صدوق، ص۹۰٫
۱۸ـ ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۹؛ مناقب آل ابىطالب«ع»، ج۳، ص۲۴۲: «فلعمرى مَا الإمامُ الاّ الحاکم بالکتاب.»
۱۹ـ محمد بن طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، صص۲۵۶-۲۶۶؛ ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۷۰
۲۰ـ بقره، ۲۳۷٫
۲۱ـ فصلت، ۳۴٫
۲۲ـ حضرت امیرالمؤمنین«ع»، این کنیه را پیش از دیگر کنیههایش دوست میداشت. (ر.ک: الغدیر، ج۶، ص۳۳۵).
۲۳ـ اعراف،۲۰۰ـ۱۹۹.
۲۴ـ سفینه البحار، مادّه «خلق»، ج۲، ص۱۱۶٫
۲۵ـ یوسف، ۹۲.
۲۶ـ سفینه البحار، باب خلق (خلق امام حسین علیهالسلام)؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۳، ص۲۲۴٫
۲۷ـ آلعمران، ۱۳۴٫
۲۸ـ بحارالانوار ج۴۴ ص۱۹٫
۲۹ـ اسراء، ۳۷٫
۳۰ـ زمر، ۷۲٫
۳۱ـ فرقان، ۶۳٫
۳۲ـ اصول کافی، ج۲، ص۱۰۱٫
۳۳ـ شعرا، ۲۱۵٫
۳۴ـ نحل، ۲۳٫
۳۵ـ بحارالانوار ج۴۴ ص۱۹۵٫
۳۶ـ نساء، ۸۶٫
۳۷ـ شیخ مفید، ارشاد، قم، دارالمفید [بیتا]، ج۲، ص۹۱؛ ابن جریر طبری، تاریخ الملوک و الامم، بیروت، مؤسسه الأعلمی [بیتا]، ج۴، ص۳۱۶٫
۳۸ـ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲٫
۳۹ـ آل عمران، ۱۷۸٫
۴۰ـ آل عمران، ۱۷۹٫
سوتیترها:
۱٫
شدت علاقه امام حسین«ع» به قرآن کریم را تا اندازهای میتوان از حرمت نهادن و تکریم آموزگاران قرآن شناخت، به گونهای که گاهی مورد انتقاد اطرافیان قرار میگرفت. «عبدالرحمان سلمی» سوره حمد را به فرزند امام حسین «ع» آموخت. کودک آن سوره مبارکه را برای پدر بزرگوارش قرائت کرد. حضرت، هزار دینار و هزار حلّه به عبدالرحمان سلمی عطا فرمود
۲٫
علامه مجلسی«ره» از انس نقل میکند: نزد امام حسین بودم که یکی از کنیزان آن حضرت در حالی که شاخه گلی در دستش بود وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی. عرض کردم او را در برابر یک شاخه گل بیارزش و کم بها آزاد میکنی؟ حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت کرده که میفرماید: چون به شما تحیّت و درودى گفته شد، شما تحیّتى نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید که بىتردید خداوند حسابرس همه چیز است.
۳٫
روزی یکی از بردگان حضرت، جنایتی که موجب تنبیه بود انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تأدیب کنند. او گفت: ای آقای من! «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ» امام فرمود: رهایش کنید. بار دیگر گفت: ای مولای من! «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» حضرت فرمود: از تو گذشتم. برای بار سوم گفت: ای مولای من! «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی و از این پس حقوق تو دو برابر آنچه که پیش از این به تو میدادم خواهد بود