پاداش سحرخيزان نيكوكار
سوره ذاریات آیات 15 تا 18- تفسیر نمونه
إِنَّ ٱلْمُتَّقِينَ فِى جَنَّٰتٍۢ وَعُيُونٍ۱۵همانا پرهيزگاران در باغها و چشمهسارانند
ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَىٰهُمْ رَبُّهُمْ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ۱۶در حالى كه آنچه را پروردگارشان به آنها عطا فرموده دريافت مىكنند آنها پيش از اين نيكوكار بودند
كَانُوا۟ قَلِيلًۭا مِّنَ ٱلَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ۱۷و آنها كمى از شب را مىخفتند
وَبِٱلْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ۱۸و در سحرگاهان استغفار مىكردند
وَفِىٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّۭ لِّلسَّآئِلِ وَٱلْمَحْرُومِ
در تعقيب آيات گذشته كه سخن از دروغگويان جاهل و منكران قيامت و رستاخيز و عذاب آنها در ميان بود، در آيات مورد بحث از مؤ منان رهيزگار و اوصاف و پاداش آنها سخن مى گويد، تا در مقايسه با يكديگر - آنچنان كه روش قرآن است - حقائق روشنتر شود.
مى فرمايد: ((پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند)) (ان المتقين فى جنات و عيون ).
درست است كه باغ طبيعتا داراى نهرهاى آب است ، اما لطفش در اين است كه چشمه ها از درون خود باغ بجوشد، و درختان را دائما مشروب كند، اين امتيازى است كه باغهاى بهشت دارد، نه يك نوع چشمه كه انواع مختلفى از چشمه ها در آن موجود است . <11>
سپس به نعمتهاى ديگر بهشتى اشاره كرده و به صورت سربسته مى گويد: ((آنچه را كه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده دريافت مى دارند)) (آخذين ما آتاهم ربهم ).
يعنى آنها با نهايت ميل و اشتياق و كمال رضا و رغبت و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مى شوند.و در دنبال آيه مى افزايد اين پاداشهاى عظيم بى جهت نيست ، ((آنها پيش از آن در سراى دنيا از نيكوكاران بودند)) (انهم كانوا قبل ذلك محسنين ). <12>
احسان و نيكوكارى كه در اينجا آمده معنى وسيعترى دارد كه هم اطاعت خدا را شامل مى شود و هم انواع نيكيها به خلق خدا.
آيات بعد به توضيح چگونگى نيكوكار بودن آنها پرداخته ، سه وصف را از ميان اوصاف آنها بيان مى كند.
نخست اينكه : ((آنها كمى از شبها را مى خوابيدند)) (كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ).
((يهجعون )) از ماده ((هجوع )) به معنى خواب شبانه است .
بعضى گفته اند منظور اين است كه آنها اكثر شب را بيدار بودند و كمى از شب را مى خوابيدند، و به اصطلاح همواره شب زنده دار بودند.
ولى از آنجا كه اين حكم به صورت يك دستور عمومى براى پرهيزگاران و محسنين بعيد به نظر مى رسد اين تفسير مناسب نيست ، بلكه منظور اين است كه آنها كمتر اتفاق مى افتاد تمام شب را بخوابند، و به تعبير ديگر ((ليل )) (شب ) به صورت جنس و عموم در نظر گرفته شده .
بنابراين همه شب بخشى را بيدار بودند و به عبادت و نماز شب مى پرداختند و شبهائى را كه تماما در خواب باشند و عبادت شبانه از آنها به كلى فوت شود كم بوده است .
اين تفسير در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) نيز نقل شده است . <13>
براى اين آيه تفسيرهاى ديگرى ذكر كرده اند كه چون بعيد بود از بيان آن خوددارى شد. <14>
دومين وصف آنها را چنين بيان مى كند: ((آنها پيوسته در سحرگاهان استغفار مى كردند)) (و بالاسحار هم يستغفرون ).
در آخر شب كه چشم غافلان در خواب است ، و محيط از هر نظر آرام ، قال و غوغاى زندگى مادى فرونشسته ، و عواملى كه فكر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است برميخيزند، و به درگاه خدا مى روند، در پيشگاه معبود به راز و نياز مى پردازند، نماز مى خوانند، و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى كنند.
بسيارى معتقدند كه منظور از استغفار در اينجا همان ((نماز شب )) است ، از اين جهت كه قنوت نماز وتر مشتمل بر استغفار است .
((اسحار)) جمع ((سحر)) (بر وزن بشر) در اصل به معنى ((پوشيده و پنهان )) بودن است ، و چون در ساعات آخر شب پوشيدگى خاصى بر همه چيز حاكم است سحر ناميده شده .
واژه ((سحر)) (بر وزن شعر) نيز به چيزى گفته مى شود كه چهره حقائق را مى پوشاند و يا اسرار آن از ديگران پوشيده است .
در روايتى در تفسير در المنثور آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: ان آخر الليل فى التهجد احب الى من اوله ، لان الله يقول و بالاسحار هم يستغفرون : ((آخر شب براى تهجد (نماز شب ) نزد من محبوبتر است از آغاز آن ، زيرا خداوند مى فرمايد: پرهيزگاران در سحرگاهان استغفار مى كنند)). <15>
و در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : كانوا يستغفرون الله فى الوتر سبعين مرة فى السحر: ((نيكوكاران بهشتى در نماز وتر به هنگام سحر هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش مى كردند)). <16>
سپس به سومين وصف پرهيزگاران بهشتى اشاره كرده ، مى افزايد: در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود (و فى اموالهم حق للسائل و المحروم ).
تعبير به ((حق )) در اينجا يا به خاطر اين است كه خداوند بر آنها لازم شمرده است (مانند زكات و خمس و سائر حقوق واجب شرعى ) و يا آنها خود بر خويشتن الزام كرده اند و تعهد نموده اند، و در اينصورت غير حقوق واجب را نيز شامل مى گردد.
بعضى معتقدند اين آيه تنها ناظر به قسم دوم است ، و حقوق واجب را شامل نمى شود، زيرا حقوق واجب در اموال همه مردم است ، اعم از پرهيزگاران و غير آنها، و حتى كفار، بنابراين وقتى مى گويد: در اموال آنها چنين حقى است يعنى علاوه بر واجبات آنها بر خود لازم مى دانند كه در راه خدا از اموال خويش به سائلان و محرومان انفاق كنند، ولى ميتوان گفت كه فرق نيكوكاران با ديگران آن است كه آنها اين حقوق را ادا مى كنند در حالى كه ديگران مقيد به آن نيستند.
اين تفسير نيز گفته شده كه تعبير به ((سائل )) در مورد حقوق واجب است ، چرا كه حق سئوال و مطالبه دارد، و تعبير به ((محروم )) در حقوق مستحب است كه حق مطالبه در آن نيست .
((فاضل مقداد)) در ((كنز العرفان )) تصريح مى كند كه منظور از ((حق معلوم )) حقى است كه خود آنها در اموالشان قرار مى دهند، و خويشتن را موظف به آن مى دانند. <17>
نظير اين معنى در سوره معارج آيه 24 و 25 آمده است مى فرمايد: و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم .
و با توجه به اينكه حكم وجوب زكات در مدينه نازل شد، و آيات اين سوره همگى مكى است نظر اخير تاييد مى شود.
در رواياتى كه از منابع اهل بيت (عليهم السلام ) رسيده نيز تاءكيد شده كه منظور از حق معلوم چيزى غير از زكات واجب است .
در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : لكن الله عز و جل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكاة ، فقال عز و جل : و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل ، فالحق المعلوم غير الزكاة ، و هو شى ء يفرضه الرجل على نفسه فى ماله … ان شاء فى كل يوم و ان شاء فى كل جمعة و ان شاء فى كل شهر…: ((ولى خداوند متعال در اموال ثروتمندان حقوقى غير از زكات قرار داده ، از جمله اينكه فرموده است : در اموال آنها حق معلومى براى سائل و محروم است ، بنابراين ((حق معلوم )) غير از زكات است ، و آن چيزى است كه انسان شخصا بر خود لازم مى كند كه از مالش بپردازد… براى هر روز، و يا اگر بخواهد در هر جمعه و يا در هر ماه …)). <18>
در اين زمينه احاديث متعدد ديگرى با تعبيرات مختلف از امام على بن الحسين (عليهم السلام ) و امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است . <19>
و به اين ترتيب تفسير آيه روشن است .
در اينكه ميان ((سائل )) و ((محروم )) چه تفاوتى است ؟ جمعى گفته اند: سائل كسى است كه از مردم تقاضاى كمك مى كند، ولى ((محروم )) شخص آبرومندى است كه براى معيشت خود نهايت تلاش و كوشش را به خرج مى دهد اما دستش به جائى نمى رسد و كسب و كار و زندگيش بهم پيچيده است و با اين حال خويشتندارى كرده ، از كسى تقاضاى كمك نمى كند.
اين همان كسى است كه از او تعبير به ((محارف )) مى شود، زيرا در تفسير محارف در كتب لغت و روايات اسلامى آمده است ((او كسى است كه هر قدر تلاش مى كند درآمدى به دست نمى آورد گوئى راههاى زندگى به روى او بسته شده است )).
به هر حال اين تعبير اشاره به اين نكته است كه هرگز منتظر ننشينيد نيازمندان نزد شما آيند و تقاضاى كمك كنند، بر شما است كه جستجو كنيد و افراد آبرومند محروم را كه به گفته قرآن (بقره - 273) يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف : ((افراد بيخبر آنها را از شدت خويشتندارى غنى مى پندارند)) پيدا كنيد، و به آنها كمك نموده ، گره مشكلاتشان را بگشائيد و آبرويشان را حفظ نمائيد، و اين دستور مهمى است كه براى حفظ حيثيت مسلمانان محروم بسيار مهم است .
البته اين افراد را (به گفته قرآن در همان آيه بقره ) مى توان از چهره هايشان شناخت تعرفهم بسيماهم .
آرى گرچه خاموشند ولى در عمق چهره آنها نشانه هاى رنجهاى جانكاه
درونى براى افراد آگاه آشكار است ، و رنگ رخساره آنها از سر درونشان خبر مى دهد.
1 - توجه به ((خدا)) و ((خلق خدا))
آنچه از اوصاف براى ((متقين )) و ((محسنين )) در اين آيات آمده در حقيقت در دو بخش خلاصه مى شود توجه به خالق آنهم در ساعاتى كه از هر نظر آمادگى براى راز و نياز با او و حضور قلب فراهم است ، و عوامل اشتغال فكر و انصراف ذهن به حداقل مى رسد، يعنى در اواخر شب .
و ديگر توجه به نيازهاى نيازمندان اعم از آنها كه نياز خود را ظاهر مى كنند يا مكتوم مى دارند.
اين همان مطلبى است كه در آيات قرآن كرارا به آن توصيه شده است ، و آياتى كه ((صلاة )) و ((زكات )) را پشت سر هم مى شمرد و روى هر دو تكيه مى كند اشاره به همين مساءله است ، چرا كه ((صلاة )) بارزترين مظهر پيوند با خالق است و زكات روشنترين راه پيوند با خلق خدا.
2 - شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند!
با اينكه نماز شب از نمازهاى نافله و مستحب است ، ولى كرارا در قرآن مجيد به آن اشاره شده ، و اين نشانه اهميت فوق العاده آن مى باشد، تا آنجا كه قرآن آن را وسيله وصول به ((مقام محمود)) (سوره اسراء - 79) و مايه روشنى چشم (چنانكه در آيه 17 سوره الم سجده آمده ) شمرده است .
در روايات اسلامى نيز فوق العاده روى اين راز و نياز شبانه و بيدارى در سحرگاهان تكيه شده است :
در يكجا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آن را كفاره گناهان مى شمرد و مى فرمايد: يا على ثلاث كفارات ، منها التهجد بالليل و الناس نيام : ((سه چيز است كه كفاره گناهان است يكى از آنها تهجد در شب است در حالى كه مردم در خوابند)). <20>
در حديث ديگرى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آمده است : ((اشراف امتى حملة القرآن و اصحاب الليل شريفان امت من حاملان قرآنند و اصحاب عبادتهاى شبانه )). <21>
و باز در حديث ديگرى در وصاياى آن حضرت به على (عليه السلام ) آمده است كه چهار مرتبه تكرار فرمود: عليك بصلوة الليل : ((نماز شب را هرگز ترك مكن )). <22>
و از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه مورد بحث (كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ) چنين نقل شده : كانوا اقل الليالى تفوتهم لا يقومون فيها: ((كمتر شبى بر آنها مى گذشت كه بيدار نشوند و عبادت نكنند)). <23>
باز در حديث ديگرى آمده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و ما فيها: ((دو ركعت نماز در دل شب از دنيا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است ))!. <24>
و نيز در حديثى مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) به ((سليمان ديلمى )) (يكى از يارانش ) فرمود: لا تدع قيام الليل فان المغبون من حرم قيام الليل : ((قيام شب را براى عبادت فراموش مكن ، مغبون است كسى كه از قيام شبانه محروم گردد)). <25>
البته روايات در اين زمينه بسيار است و تعبيرات فوق العاده جالبى در آنها ديده مى شود، مخصوصا نماز شب به عنوان يك وسيله مؤ ثر براى آمرزش گناهان ، بيدارى فكر و انديشه ، روشنائى دل ، و جلب رزق و روزى فراوان و تندرستى معرفى شده است كه اگر جمع آورى شود كتاب مستقلى خواهد شد. <26>
در اين زمينه در جلد 12 صفحه 227 (ذيل آيه 79 سوره اسراء) و در جلد 17 صفحه 154 (ذيل آيه 17 سوره الم سجده ) بحثهاى ديگرى آورده ايم .
3 - حق سائل و محروم
قابل توجه اينكه در آيات فوق خوانديم هميشه در اموال نيكوكاران حقى براى سائل و محروم است ، اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه آنها خودشان را در برابر نيازمندان و محرومان مديون ميبينند، و آنان را طلبكار و صاحب حق مى شمرند، حقى كه به هر حال بايد پرداخته شود، و هيچگونه منتى در پرداختن آن نيست ، درست مانند طلبهاى سائر طلبكاران .
و چنانكه گفتيم قرائن مختلفى نشان مى دهد كه اين تعبير مربوط به زكات واجب و امثال آن نيست ، بلكه ناظر به انفاقهاى مستحبى مى باشد كه پرهيزگاران آن را دين خود مى شمرند.