گزیده ی بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدّ ظلّه العالی)

جادبه حسینی

جاذبه ی حسینی [کتاب]: گزیده بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی در دو موضوع حضرت زینب کبری .../ به کوشش موسسه فرهنگی لوح و قلم. مشخصات نشر : تهران : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای" مد ظله العالی" انتشارات انقلاب اسلامی، 1395. یادداشت : کتاب حاضر برگرفته از کتاب"آفتاب در مصاف" اثر سیدعلی خامنه ای است. یادداشت : کتاب آفتاب در مصاف نخستین بار با عنوان "عبرتهای عاشورا" منتشر کرد
بازدید : 5021
زمان تقریبی مطالعه : 118 دقیقه
تاریخ : 08 شهریور 1399
جادبه حسینی

جاذبه حسینی

گزیده ی بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدّ ظلّه العالی)

رهبر معظّم انقلاب اسلامی

مقدّمه

مجموعه ی حاضر، رهنمودهای ارزشمند رهبر معظّم انقلاب اسلامی از سال 1357 تا 1390 در دو موضوع «زینب کبری(سلام الله علیها)» و «اربعین» است که از کتاب مرجع امام حسین(علیه السّلام) تحت عنوان «آفتاب در مصاف» استخراج گردید، و با چکیده نگاری و تیتربندی مطالب در اختیار مخاطبان محترم قرار میگیرد.

با عنایت به این که ایّام پایانی ماه صفر در لسان مقام عظمای ولایت به عنوان روزهای زینب کبری معرفی گردیده و از سوی دیگر این ایّام، مزیّن به مناسبت اربعین سیّدالشّهدا(علیه السّلام) است که به تعبیر رهبر معظّم انقلاب، آغاز دلربایی حسینی(علیه السّلام)، احیای یاد کربلا و پایه گذاری یاد نهضت حسینی است، در این مجموعه سعی شده است که مطالب مرتبط با هر دو موضوع، تدوین و در آستانه این ایام به زینت طبع آراسته گردد. ناگفته پیداست که بخش معظّمی از محتوای این دو موضوع ارتباط مفهومی صریح و کاملی با یکدیگر دارند، بنابراین تجمیع و ارائه آنها در یک مجموعه حائز اولویت بوده است.

کتاب حاضر در سه فصل «زینب کبری(سلام الله علیها)» ، «اربعین» و «شرح فرازهایی از زیارت اربعین» و به شیوه ی سیر تاریخی تدوین گردیده است. توضیح اینکه در هر فصل، سخنرانی های مرتبط با موضوع به ترتیب تاریخ

بیانات و با حذف مطالب غیر مرتبط احتمالی و همچنین با درج تیترهای مبیّن شاکله ی کلّی بیانات و چکیده های محتوا ارائه گردیده اند.

امید آنکه اثر حاضر موجبات بهره مندی هرچه بیشتر و بهتر پیروان ولایت را از رهنمودهای آن مقام شامخ فراهم آورد.

در پایان، از مسئولان و پژوهشگران مؤسسه حدیث لوح و قلم که در تألیف این اثر کوشیده اند، تشکّر و قدردانی می نماییم

ص:8

فصل اوّل: حضرت زینب(سلام الله علیها)

اشاره

آگاهی حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) از جوشش خون حسین بن علی(علیه السّلام)

زینب کبری(سلام الله علیها) وقتی بدن پاره پاره شده ی برادر را در آن قبله گاه عشق و محبّت و فداکاری و مجاهدت، بر روی زمین افتاده دید، دستها را زیر بدن برد و سر را به طرف آسمان بلند کرد و فریاد زد: «بارالها! این قربانی را از ما قبول کن».(1)

او میدانست خاطره ی آن خون جوشنده، سیلاب شهادت و فداکاری را در طول تاریخ، در سرزمین دل انسانهای مسلمان به راه خواهد افکند، و افکند. از روز دهم محرّم _ عاشورا _ این موج خروشان همچنان در طول تاریخ ادامه داشته است.

بر اثر خون شهیدان، قدرتهای طاغوتیِ بسیاری سرنگون شد. قدرت طاغوتی بنی امیّه و قدرتهای بسیاری از بنی عبّاس، با تکان شدید این طوفان بنیان افکن ستم، بکلّی نابود و ویران شد. حکومتهای بسیاری در سرزمینهای اسلامی پدید آمد و اسلام ماند و تشیّع به عنوان رگه ی پُرتپش و هیجان آفرین اسلام باقی ماند.

هرچه حکومتهای طاغوتی در توان داشتند، کوشیدند؛ امّا از صد سال

ص:11


1- مقتل الحسین، مقرّم، ص 322.

پیش تا امروز، از روزگار سیّدجمال الدّین اسدآبادی و میرزا حسن شیرازی- آن علمای بزرگ دین _ تا روزگار علمای بزرگی که جنبش مشروطیّت را پی ریختند، و تا روزگار میرزا کوچک خان جنگلی _ آن روحانی بزرگوار، آن چریک اسلامی و آن بنیانگذار جنبش مسلحانه در ایران _ و تا روزگار سیّدحسن مدرّس و شهید نوّاب صفوی و فداییان اسلام، و تا نهضت ملّی و تا لاله زار خونین پانزدهم خرداد سال 1342، همه جا نبض خون حسین(علیه السّلام) بود که میتپید و قلب شهیدان بود که میزد و پیکر عظیم جامعه ی اسلامی را به حرکت و تلاش درمی آورد.(1)

 

ص:12


1- بیانات در 10/1/1359

حماسه ی حضرت زینب(سلام الله علیها) در حادثه ی عاشورا

در عاشورای حسین(علیه السّلام)، بعد از آنکه جوانان بنی هاشم همه با اجساد قلم قلم شده روی زمین افتادند، بعد از آنکه زینب(سلام الله علیها) خواهر حسین و آئینه ی حسین(علیه السّلام)، همه ی این داغها و دردها را برای خدا تحمّل کرد، در آن آخرین لحظات به گودال قتلگاه آمد، پیکر مجروح و زخم خورده و پاره پاره شده ی حسینش را پیدا کرد، دست زیر بدن حسین(علیه السّلام) برد، بدن حسین(علیه السّلام) را به خدا عرضه کرد و گفت: «خدایا! این قربانی را از ما قبول کن»(1).(2)

ص:13


1- مقتل الحسین، مقرّم، ص 322.

2- بیانات در 17/6/1359

کلام حضرت زینب سلام الله علیها درباره ی آینده ی کربلا

همان طور که زینب کبری(سلام الله علیها) عصر عاشورا و شب یازدهم، میان آن همه شدّت و محنت، دست و پای خودش را گم نکرد و مأیوس نشد، ما هم امروز مأیوس نیستیم و نباید باشیم.

همان عصر عاشورا _بنا به نقل بعضی از روایات_ زینب(سلام الله علیها) به برادرزاده ی خودش علی بن الحسین(علیه السّلام) گفت: ای برادرزاده ی من! اوضاع این گونه نمیماند؛ این قبرها آباد خواهد شد، این پرچم برافراشته خواهد شد، مردم و ملّتها و نسلها، گروه گروه می آیند و از اینجا درس میگیرند و برمیگردند.(1) اینجا مَدرس آزادی خواهان عالم خواهد شد، و شد. آن روز این امید، آینده را نشان میداد.(2)

ص:14


1- کامل الزیارات، ص 447؛ بحارالأنوار، ج 45، ص182.

2- در دیدار جمع کثیری از خانواده های شهدای تهران و حومه، 22/8/1363.

عظمتهای وداع امام حسین(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها)

لحظات وداع حسین بن علی(علیه السّلام) با زینب کبری(سلام الله علیها) است؛ یعنی خواهر و برادری که اینقدر با هم مأنوس بودند، اینقدر به هم محبّت داشتند، حالا از هم جدا میشدند. واقعاً این لحظه ها را انسان دقّت بکند، می بیند چقدر باعظمت است. منهای جنبه های گریه آور و تأثّرانگیز، دقّت در جنبه های روانی این ماجرا، انسان را دچار حقارت میکند؛ آدم احساس میکند در مقابل آن همه عظمت، ما چه هستیم؟ آن عظمتها را ببینید. این خواهر و برادری که اینقدر به هم محبّت دارند؛ طبیعی هم هست. خانواده ای با دو تا برادر، یکی دو تا خواهر، دردهایشان با هم، رنجهایشان با هم، شادیهایشان با هم، فقدان پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) را با هم درک کردند، ناراحتی از دست دادن مادر را با هم کشیدند، پدر را با هم از دست دادند؛ حالا از آن جدّ و آن مادر و آن پدر و آن برادران، برای زینب(سلام الله علیها) فقط یک اباعبدالله(علیه السّلام) _ یک برادر _ مانده است.

طبیعی است همه ی محبّتهایی که به پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) و به امیرالمؤمنین(علیه السّلام) و به مادر و به آن برادر داشت، در این برادر متمرکز بشود. طبیعی است که زینب(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السّلام) که بازماندگان آن خانواده ی کوچک پرماجرا و پررنج دوران تاریخ اسلامند، محبّتهایشان درهم خلاصه شود؛ یعنی آنقدر همدیگر را دوست بدارند که این همه دوستی از یک خواهر و برادر، معمول نیست. لذا زینب کبری(سلام الله علیها) بلند شد با سیّدالشّهدا(علیه السّلام) آمد. میشد نیاید، میشد در این سفر برادر را همراهی نکند؛ میشد وقتی می آید، بچّه ها و فرزندان خردسال خودش را نیاورد؛ امّا آورد. یعنی به هیچ رو زینب(سلام الله علیها) نمیتواند کاری بکند که اندکی او را از حسین(علیه السّلام) جدا کند.

بعد هم به این سفر آمدند. البتّه سفر خطرناکی بود. از اوّل هم که حرکت میکردند، از کلمات امام حسین(علیه السّلام) معلوم بود سفرخطرناکی است. امّا وقتی انسان مرگ عزیزش را می بیند، جسد او را هم می بیند، میخواهد باور نکند این مرده است. چنانچه عزیز انسان مجروح است، در جبهه است، در تهدید است، انسان میخواهد هرطور ممکن است، به خودش بقبولاند عزیزش را از دست نخواهد داد. با اینکه آخر سفر دیده میشد، سفر سختی بود، امّا زینب کبری(سلام الله علیها) میخواست به خودش بقبولاند که حسین عزیزش را از دست نخواهد داد. در مثل شب عاشورا زینب کبری(سلام الله علیها) شنید امام حسین(علیه السّلام) در خیمه ی خودش در حالی که مشغول اصلاح شمشیرش هست، آن اشعار سوزناک را میخواند:

«یا دهر أفٍّ لک من خلیلٍ

کم لک فی الإشراق و الأصیلٍ»

یعنی ای روزگار! چه بد دوست و محبوبی هستی تو. با اینکه تو را همه دوست میدارند، امّا دوست بدی هستی؛ اُف بر تو. چقدر شب و روز گذراندی و بعدها که ما نیستیم، چقدر شب و روز خواهی گذراند. چقدر بی وفا هستی. این اشعار را امام حسین(علیه السّلام) داشت زمزمه میکرد و وصف الحال میخواند. وقتی زینب (س) شنید و فهمید مسئله جدّی است و حسین عزیزش احتمالاً در همین نزدیکیها و زودیها از دستش میرود، در نوشته ها و نقلهای مقاتل آمده است آن چنان صیحه ای زد و آن چنان حالش دگرگون شد که امام حسین(علیه السّلام) مجبور شد خودش را برساند و او را محافظت کند. آن وقت زینب کبری(سلام الله علیها) در آن لحظه گفت:

«ألیوم ماتت أمّی فاطمه و أبی علیٌّ و أخی الحسن»؛(1)

حسین عزیز من! امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن را از دست دادم. یعنی الان همه چیز برای من دارد تمام میشود که میفهمم تو را از دست خواهم داد. ببینید این چه محبّتی است. با یک چنین محبّتی و این اندازه سختیِ جدایی از برادر در آن لحظه ی وداع،(2) زینب کبری(سلام الله علیها) با آن شرایط تهدیدآمیز می بیند برادرش آمده از او خداحافظی میکند برای اینکه به میدان برود و دیگر برنگردد.

یک طرف، این محبّتها و احساس غربت و تنهایی در نبودن آن عزیز، یک طرف، مسئولیّت سنگینی که زینب کبری(علیه السّلام) بر دوش خواهد گرفت. تا حالا به برادر متّکی بود، امّا حالا که امامش را از دست میدهد و برادر از سرش سایه برمیچیند، تمام این مسئولیّتها به عهده ی اوست و اوست که باید این کاروان را هدایت و رهبری کند.

می بینید چقدر لحظه ی حسّاسی است. در چنین لحظه ای، معلوم است زینب کبری(علیه السّلام) چه حالی و چه خصوصیّاتی خواهد داشت. اگر دقّت کنیم، اگر تأمّل کنیم، این لحظات حسّاس برای ما درسهای بسیار بزرگی خواهد بود...

من میخواهم بگویم ما در تمام لحظات این انقلاب، قبل و بعد از پیروزی، باید در تمام لحظات، یاد امام حسین(علیه السّلام) را برای تسلّی و درس در ذهن و دل خودمان داشته باشیم؛ همچنان که در گذشته داشتیم. حسین بن علی(علیه السّلام)، آن روز آن مجاهدت و شهادت بزرگ را برای برپا کردن همین نظام اسلامی انجام داد و ما امروز به برکت خون شهیدان تاریخ،

ص:17


1- الإرشاد، ج 2، صص 93-94؛ بحارالأنوار، ج 45، صص 1-2. با کمی اختلاف: الکامل، ج4، صص 58-59.

2- تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 221؛ مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 257؛ جلاء العیون، ص 201؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 47.

از صدر اسلام تا امروز و شهدای زمان خودمان، توانستیم این نظام قرآنی را سر پا کنیم. باید تلاش کنیم، باید جان هایمان را سرمایه ی این حرکت عظیم قرار بدهیم. امروز بحمدالله به برکت همین مجاهدت ها، نظام اسلامی میتواند افتخار کند و ادّعا کند که دنباله رو حسین بن علی(علیه السّلام) است. ما همیشه روضه میخواندیم، گریه میکردیم، سینه میزدیم، نوحه میخواندیم و یاد امام حسین(علیه السّلام) را گرامی میداشتیم؛ امّا ملّت ما و امّت ما هیچ وقت مثل امروز نمیتوانسته ادّعا کند شیعه ی امام حسین(علیه السّلام) است. امروز روح عاشورا در سراپای ملّت ما وجود دارد.(1)

ص:18


1- در جمع هیئت عزاداران پالایشگاه تهران، 4/7/1364.

عظمت شخصیّت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)

شما زینب کبری(سلام الله علیها) را در نظر بگیرید؛ واقعاً ابعاد شخصیّت حضرت زینب را نمیشود در چند جمله ترسیم کرد؛ حتّی حکایت آن در جملات فراوان، در شعرهای طولانی ممکن نیست. کسی باید آن شرایط را ببیند، لمس کند، اوضاع و احوال جامعه را هم بداند؛ کاری را هم که زینب(سلام الله علیها) کرد، درک کند تا بفهمد زینب(سلام الله علیها) چقدر عظمت داشته است. از دور و با زبان و با اشاره و با این حرفها حقّ زینب کبری(سلام الله علیها) ادا شدنی نیست. حالا شما اوج شخصیّت یک زن را ببینید؛ زنی است که میداند این جمع برای یک جهاد بی فرجام میرود - بدون یک فرجام دنیایی و ظاهری _ در عین حال با اینها حرکت میکند، یعنی از خطر استقبال میکند. در این سفر هرچه هست، خطر و دشواری است. علاوه بر خطر و دشواری، یک چیز مهمتر هست که از زحمتهای شخصی خیلی بیشتر است، و آن عبارت است از مسئولیّت.

زینب(سلام الله علیها) میداند اگر برادرش حسین بن علی(علیه السّلام) را از میان این جمع بردارند، دیگر کسی نیست شایسته ی رهبری و سرپرستی و اداره ی این جمع باشد؛ جمعی که یک سرنوشت بسیار تلخ و دشوار و پیچیده ای در انتظار آن است. در عین حال دل به دریا میزند و نه مثل یک زن برجسته،که مثل یک مرد سرآمد با ظرفیّت علوی، مثل امیرالمؤمنین(علیه السّلام)، مثل پیغمبر(صلّی الله علیه وآله)، مثل خود امام حسین(علیه السّلام)، در این حد ظرفیّت نشان میدهد و وارد این میدان بسیار پیچیده و دشوار میشود. بعد در تمام مراحل، نقش یک حکیمِ شجاعِ قدرتمندِ پرجذبه ی قاطع را تا آخر ایفاء میکند؛ گویی برنامه ای را در ذهنش از پیش طراحی کرده و قدم به قدم طبق این برنامه حرکت میکند؛ با حوادث، غافلگیرانه مواجه نمیشود. گویی از پیش، همه ی حوادث را پیش بینی کرده، دیده، برنامه ریزی کرده، میدانسته(1) و برای هر حادثه ای پاسخش را و عمل مناسبش را در دست داشته و طبق آن هم عمل میکرده است. مثلاً شب عاشورا، صبح عاشورا، عصر عاشورا، شب یازدهم، هنگام آتش گرفتن خیمه ها، هنگام خروج از کربلا با گروهی زن و بچّه ی بی سرپرست و یک برادرزاده ی بیمارِ ناتوان از نشستن و ایستادن؛ در چنین شرایطی و در تمام این حالات، این گونه بود.

یکی از این تجربه هایی که زینب(سلام الله علیها) در یک شبانه روز برایش پیش آمد، اگر در زندگی یک انسان پیش بیاید و انسان بتواند بموقع تصمیم بگیرد و بجا و درست عمل کند، جا دارد که آن را لوح افتخار کنند و در تاریخ ثبت کنند. چند حادثه ی مهم در زندگی این زن بزرگ در مدّت کوتاهی پیش می آید و همه ی اینها را آن چنان حکیمانه و قوی علاج میکند و با آن برخورد میکند که انسان متعجّب میشود.

شما ببینید آدم وقتی غمی دارد، کار روزمرّه ی خودش را هم نمیتواند انجام بدهد. آدم وقتی نگرانی دارد، مشکلی دارد، کوهی روی دل انسان نشسته؛ همین نماز را هم که میخواهد بخواند، نشاط ندارد؛ با دوستش، با رفیقش، در مجلس اُنس اگر شرکت بکند، نشاط ندارد، حال ندارد و نمیتواند کاری انجام بدهد. آن وقت یک انسانی با آن همه اندوه، با کوههای سنگین غم، با دیدن آن شهادتها، آن سختیها، فرزندانش شهید شدند، برادرهایش

ص:20


1- . کامل الزیارات، صص 444- 448؛ بحارالأنوار، ج 28، صص 55-61.

شهید شدند، جوانها شهید شدند، خانواده شان زیر و رو شده،(1) آن حادثه ی تلخ برایشان پیش آمده، در همه ی دنیا چشمی نگران و گریانِ آنها نیست؛ چنین غم بزرگ، چنین حادثه ی سنگین و کوبنده که انسانهای بزرگ را در هم میپیچد، آن وقت دهها حادثه ی آن چنان سنگین و تلخ برای یک زن پیش می آید و او نه فقط خُرد نمیشود، ناتوان از تصمیم گیری نمیشود، بلکه به بهترین وجه، اوضاع و احوال را اداره میکند و این کشتی را که در تلاطم امواج، تکه تکه شده، خرد شده؛ با کمال قدرت و مهارت هدایت میکند، حفظ میکند، کنترل میکند و به سرمنزل میرساند؛ این عظمت زینب(سلام الله علیها) است.

شما با مادر شهید امروز قیاس نکنید. مادر شهید عزیزانش را در راه خدا داده، امّا میلیونها انسان، میلیونها چشم، با تحسین به او نگاه میکنند و جامعه او را در اوج افتخار می نشاند. وضعیّت زینب کبری(سلام الله علیها) این گونه نبود. یک نفر در سرتاسر این جامعه نبود که جرأت داشته باشد به او بگوید: آفرین، مرحبا، بارک الله، دستتان درد نکند، سرتان سلامت باشد.

در چنین دنیای سختی، همان قدر که شهادت حسین(علیه السّلام) ممتاز بود و با همه ی شهادتها از صدر اسلام تا امروز فرق داشت و هیچ روزی، نه زمان پیغمبر(صلّی الله علیه وآله)، نه زمان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)، نه زمان ما، با روز عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حرکت زینب(سلام الله علیها) هم همان قدر عظمت داشت.

عظمت زینب(سلام الله علیها) فقط صبر او نیست؛ عظمت زینب(سلام الله علیها) در جمع شدن تمام خصوصیّات برجسته ی یک انسان بزرگ و شخصیّت های عظیم تاریخ در این زن است که در این چند روز از روزهای آخر دهه ی محرّم

ص:21


1- الإرشاد، ج 2، صص 125-126؛ الإستیعاب، ج 1، ص 396؛ بحار الأنوار، ج 45، صص 62-63.

تا برگشتن به مدینه که بار را تحویل داد و مسئولیّت او تمام شد _ در این یکی دو ماه(1) عظیم ترین حوادث را با بهترین و حکیمانه ترین وجهی اداره کرده است؛ او یک انسان ممتاز است.

شما بین رهبران عالم، بین این شخصیّت های بزرگ تاریخ، بین زنان بزرگ تاریخ، چه کسی را پیدا میکنید که اینقدر عظمت از خود نشان داده باشد؟

حالا من میخواهم نتیجه بگیرم. این زینب کبری(سلام الله علیها) است که بیان من خیلی کمتر از این است که بتواند آن چهره ی والا و عظیم الشأن و منوّر و فرشته صفت را ترسیم کند. حالا این زن محصول چیست؟ مخصوص چه زمانی است؟ این را توجّه کنید. این حوادث، شصت سال بعد از هجرت اتّفاق افتاده است؛ شصت، هفتاد سال بعد از ظهور اسلام.

ظهور اسلام همزمان است با آن دورانی که زن در نهایت انحطاط و بدبختی، فساد و ذلّت و ناتوانی غوطه ور بوده است. نه فقط در منطقه ی عرب نشین، در همه جا؛ در ایران هم همین طور بوده است، در روم هم این گونه بوده است؛ دو امپراتوری بزرگ دنیا، دو جامعه ی متمدّن آن روز. بالاترین مقامی که زن در این جوامع داشته، این بوده که یک کالای لوکس و یک عروسک زیبا برای قدرتمندان جامعه باشد. این، آن سطح بالا و اوج پرواز زن بوده است. حالا آن زنی که کنیز میشد، آن زنی که زنده به گور میشد، آن زنی که در خانواده و بستگان، عنصری زیادی به شمار می آمد که هیچ. آن زنی که بالا میرفت و اوج میگرفت و در بالاترین حدّ یک زن در دنیای آن روز قرار میگرفت، زنی بود که برای جمالش یا یک ظرافتی یا یک هنری، مطبوع طبع و منظور نظر یک آدم قدرتمند پولداری، یک سلطانی، یک امپراتوری قرار میگرفت. او این زن را از عمق ذلّت بالا میکشید. همان طور که یک عروسک زیبا را که هیچ ارزشی هم ندارد، یک

ص:22


1- إقبال الأعمال، ج 3، ص 100؛ بحارالأنوار، ج 98، صص 334-335.

جسم بی جانی است، وقتی زیبا است، با پول گزافی میخرند، می آورند سر طاقچه می نشانند؛ همین طور این زن را می آورد در صدر هم می نشاند. البتّه همان خانم گاهی دستور میداد، وزیر مجبور بود به حرف او گوش فرا بدهد؛ امّا این از شخصیّت آن خانم نبود؛ برای شخصیّت مردی بود که این زن منظور نظر او قرار گرفته بود؛ امّا دانش، بینش، اخلاق، اوج معنویّت، تحوّل درونی، شخصیّت انسانی والا، ابدا! از آن چنان جامعه ای، در میان آن چنان وضعی، تحوّل اسلامی، زنی مثل زینب(سلام الله علیها) را پدید آورد و امروز همان معجزه را اسلام میتواند انجام بدهد.

امروز دنیای موجود، البتّه با جاهلیّت زمان پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) تفاوتهای زیادی دارد؛ هیچ حرفی در این نیست. امروز زنان بزرگ، متفکّر، اندیشمند، عالم، بااخلاق و خوب در دنیا زیادند؛ در این حرفی نیست؛ امّا نگاه فرهنگ و تمدّن رایج دنیا به زن، آن نگاه نیست. شما بروید از بافرهنگ ترین انسانهایی که در محیطهای غربی زندگی میکنند، بپرسید؛ ببینید از کدام بیشتر خوشش می آید؟ از آن زن عالمِ فاضلِ مخترعِ مکتشفِ توانا برای اختراعِ یک معجزه ی علمی، امّا بی هیچ یک از جذّابیّتهای زن غربی پسند، یا یک خانم بیسوادِ بی فرهنگ، امّا دارای آن جذّابیّتها؛ یک ستاره؟ ببینید کدام را در وجدان خودش ترجیح میدهد؟ این حقیقت تلخی است که امروز دنیا به آن دچار است. زن در فرهنگ غربی، قیمت واقعی خودش را ندارد؛ برای زن، خودنمایی و جلوه گری و زیبایی فروشی، یک شرط حتمی شخصیّتی است.

آنهایی که به حجاب و به جدایی مرز معاشرت زن و مرد بشدّت اعتراض میکنند، یکی از مهمترین حرفهایشان این است که شما زن را محدود میکنید؛ نمیگذارید زیباییهای خودش را در معرض دید افراد قرار بدهد. زن، زیباست؛ میخواهد زیبایی خودش را نشان بدهد؛ میخواهد جاذبه های خودش را در منظر دید افراد بگذارد. این یک حرف پذیرفته شده در دنیاست که باید زن جاذبه های خودش را در دید مردان بگذارد. این معنایش چیست؟ آیا این نیست که در ذات آن فرهنگ اروپایی، همان برداشت قدیمی و باستانی تمدّن رومی از زن، مستتر است و وجود دارد؟ زن هنوز همان است؛ اسلام اینجا راه پیدا نکرده است.

در دیدگاه فرهنگ غربی، با همه ی این هیاهویی که راه می اندازند و با همه ی این بوق و طبلی که برای زن و حقوق زن زدند و میزنند، وقتی به اعماق بینش آنها مراجعه میکنید، می بینید در عمق وجدان و احساس خودشان، زن را یک وسیله ی التذاذی برای مرد میخواهند؛ نه زن را برای همسر خودش، جنس زن را برای جنس مرد. این بزرگترین اهانت به زن است.

میان این منجلاب فساد فرهنگی، زن مسلمان میتواند سَر بکشد؛ میتواند حضور خود و حقیقت خود و هویّت زن اسلامی خود را برای همه آشکار کند. امروز ما میتوانیم امیدوار باشیم همچنان که یک روز اسلام توانست در چنان فضای فرهنگیِ فاسد و غلطی زنی مثل زینب(سلام الله علیها) را به وجود آورد، که الگو و نمونه ی یک انسان بزرگ است _ و نه فقط یک زن برجسته _ امروز هم تعالیم اسلام و فرهنگ اسلامی میان این جنجال غوغاگرانه ی جوسازانه ی غرب، نمونه ی یک زن مسلمان کامل و بزرگ را میتواند به وجود بیاورد؛ و ما به این احتیاج داریم. امروز دنیا احتیاج دارد به اینکه زن مسلمان، هویّت و حقیقت فرهنگی خودش را نشان بدهد.(1)

ص:24


1- در دیدار عدّه ای از پرستاران و گروه هایی از خواهران به مناسبت روز پرستار، 15/10/1365.

موقعیّت شناسی و تکلیف محوری زینب کبری(سلام الله علیها)

ولادت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) ایجاب میکند که ما دایره ی بحث را، بخصوص در شرایط کنونی بشریّت، وسیع تر قرار بدهیم. زینب کبری(سلام الله علیها) یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملّتهای اسلامی دارد، از چیست؟ نمیشود گفت به خاطر این است که دختر علی بن ابی طالب(علیه السّلام)، یا خواهر حسین بن علی(علیه السّلام) و حسن بن علی(علیه السّلام) است. نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند. همه ی ائمّه ی ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛ امّا کو یک نفر مثل زینب کبری(سلام الله علیها)؟

ارزش و عظمت زینب کبری(سلام الله علیها) به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا میکند.

بخش عمده ی این عظمت از اینجاست که اوّلاً موقعیّت را شناخت؛ هم موقعیّت قبل از رفتن امام حسین(علیه السّلام) به کربلا، هم موقعیّت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیّت حوادث کشنده ی بعد از شهادت امام حسین(علیه السّلام) را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیّت، یک انتخاب کرد. این انتخابها، زینب(سلام الله علیها) را ساخت.

قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن عبّاس و ابن جعفر و چهره های نامدار صدر اسلام که ادّعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه کار باید بکنند؛ ولی زینب کبری(سلام الله علیها) گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امامِ خود را تنها نگذارد؛ و رفت.(1) نه اینکه نمی فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس میکرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریّت، از شوهر و خانواده اش جدا میشود و به همین دلیل هم بود که بچّه های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛(2) حس میکرد که حادثه چگونه است.

در آن ساعتهای بحرانی که قوی ترین انسانها نمیتوانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود.(3) بعد از شهادت حسین بن علی(علیه السّلام) هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب(سلام الله علیها) به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریّت، یعنی پیامبران، میتوانند به آنجا برسند...

زینب کبری(سلام الله علیها)؛ الگوی زنان عالَم

زن امروز الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیّتها و انتخاب بهترین کارها، ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسانها گذاشته است، همراه باشد.

زینب(سلام الله علیها) الگوست. زینب(سلام الله علیها)، زنی نبود که از علم و معرفت

ص:26


1- الأخبار الطوال، ص 228؛ زینب الکبری، النقدی، ص 88.

2- العقد الفرید، ج 5، ص 126؛ إعلام الوری، ج 1، ص 446؛ بحارالأنوار، ج44، ص 366.

3- معالی السبطین، ج 2، صص 24-25.

بی بهره باشد؛ بالاترین علمها و برترین و صافی ترین معرفتها در دست او بود.(1) همان حضرت سکینه(سلام الله علیها) که شما اسمش را در کربلا شنیده اید و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زینب(سلام الله علیها) است _ کسانی که اهل تحقیق و کتابند، نگاه کنند _ او یکی از مشعلهای معرفت عربی در همه ی تاریخ اسلام تا امروز است.(2) کسانی که حتّی زینب(سلام الله علیها) و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه(سلام الله علیها) یک مشعل معرفت و دانش است. رفتن این راه، به معنای دور شدن از دانش و معرفت و بینش جهانی و روشنفکری و معلومات و آداب نیست؛ اینها ورای آنهاست.(3)

ص:27


1- مقاتل الطالبیین، ص 95؛ الإحتجاج، ج 2، ص 31؛ زینب الکبری، النقدی، ص 34؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 93.

2- المنتظم، ج7، ص 175؛ الأعلام، ج 3، ص 106.

3- در دیدار جمع کثیری از پرستاران، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبری(س)، و روز پرستار، 22/8/1370.

تحمَل شجاعانه ی بار امانت

من امروز میخواهم از روی مقتلِ «ابن طاووس» که کتاب «لهوف» است، یک چند جمله ذکر مصیبت کنم و چند صحنه از این صحنه های عظیم را برای شما عزیزان بخوانم... یکی از این قضایا، قضیّه ی به میدان رفتن «قاسم بن الحسن» است که صحنه ی بسیار عجیبی است… یک منظره ی دیگر، منظره ی میدان رفتن علی اکبر(علیه السّلام) است که یکی از آن مناظر بسیار پُرماجرا و عجیب است… اینها منظره های عجیبِ این ماجرای عظیم است، و امروز هم که روز جناب زینب کبری(سلام الله علیها) است؛ آن بزرگوار هم ماجراهای عجیبی دارد. حضرت زینب(سلام الله علیها)، آن کسی است که از لحظه ی شهادت امام حسین(علیه السّلام)، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار، آنچنان که شایسته ی دختر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین(علیه السّلام)، نجات بخشیِ یک ملّت نبود، نجات بخشیِ یک امّت نبود؛ نجات بخشیِ یک تاریخ بود. امام حسین(علیه السّلام)، خواهرش زینب(سلام الله علیها) و اصحاب و دوستانش با این حرکت، تاریخ را نجات دادند.(1)

ص:28


1- در خطبه های نماز جمعه ی تهران، 18/2/1377.

پاسداری زینب کبری(سلام الله علیها) از اسلام

تلاش حضرت زینب(سلام الله علیها) فقط این نیست که از امام بیماری در کربلا حراست(1) و پرستاری(2) کرده است. حضرت زینب(سلام الله علیها) از روح کلّی اسلام و جامعهی آن روز مسلمین پرستاری کرد؛ پرستاری بزرگ او آن-جاست. حضرت زینب در مقابل یک دنیا بدی، ظلم، بی انصافی، حیوان صفتی و قساوت، یک تنه ایستاد و با این ایستادگی، توانست از روح کلّی اسلام حراست و پرستاری کند. هم-چنان که می-گوییم امام حسین(علیه السّلام) اسلام را حفظ کرد، می-توانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب(سلام الله علیها) هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است.(3)

ص:29


1- المنتظم، ج 5، ص 341؛ معالی السبطین، ج 2، ص 83.

2- . تاریخ الطبری، ج 4، ص 318؛ روضه الواعظین، ص 184؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 1.

3- در دیدار پرستاران، در آستانه ی سالروز میلاد فرخنده ی حضرت زینب(س)، 3/5/1380.

زینب کبری(سلام الله علیها)؛ الگوی همیشگی

این روزها به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، متعلّق به شخصیّت این بانوی برجسته ی اسلام است، که الگوی همیشه زنده ای در مقابل زن مسلمان و مرد مسلمان قرار میدهد...

البتّه شخصیّت زینب کبری(سلام الله علیها) منحصر در بُعد غمگساری و پرستاریِ آن بزرگوار نیست. زینب کبری(سلام الله علیها) یک نمونه ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است.

زینب کبری(سلام الله علیها) دارای شخصیّت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیّت زن اسلامی می تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد _ تأثیری که از اسلام پذیرفته _ این بُعد است. شخصیّت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن چنان سِعِه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری(سلام الله علیها)، این بُعد از همه بارزتر و برجسته تر است. حادثه ای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری(سلام الله علیها) را خُرد کند.

شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جبّاری مثل یزید و عبیدالله بن زیاد نمیتواند زینب کبری(سلام الله علیها) را تحقیر کند. زینب کبری(سلام الله علیها) در مدینه _ که محلّ استقرار شخصیّت با عظمت اوست _ و در کربلا _ که کانون محنت-های اوست _ و در کاخ جبّارانی مثل یزید و عبیدالله بن زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ میکند و شخصیّت های دیگر در مقابل او تحقیر می-شوند. یزید و عبیدالله بن زیاد _ این مغروران ستمگر زمان خود _ در مقابل این زنِ اسیر و دست بسته، تحقیر میشوند.

زینب کبری(سلام الله علیها)، شور عاطفه ی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی سبیل الله، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می-ت-راود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می-کند. عظمت زنانه اش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفه ی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفهی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیّت و استواری روح که همه ی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتش-های گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور می-کند؛ در عین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی می بخشد؛ در عین حال، امام زمان خود _ یعنی امام سجّاد(علیه السّلام) _ را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلّی می بخشد؛(1) در عین حال، با کودکان برادر و بچّه های پدر از دست داده ی آن حادثه ی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سدّ مستحکمی برای آنها امنیّت و آرامش و تسلّی ایجاد میکند. بنابراین، زینب کبری(سلام الله علیها) یک شخصیّت همه جانبه بود. اسلام، زن را به این طرف سوق میدهد.(2)

ص:31


1- کامل الزیارات، صص 444- 448؛ بحارالأنوار، ج 28، صص 55-61.

2- در دیدار اقشار مختلف مردم، 25/3/1384.

 

زینب کبری(سلام الله علیها) ؛ بنیانگذار بنای حفظ حوادث با هنر

به نظر من بنیانگذار بنای حفظ حوادث با ادبیات و هنر، زینب کبری(سلام الله علیها) است. اگر حرکت و اقدام حضرت زینب(سلام الله علیها) نمیبود و بعد از آن بزرگوار هم بقیّه ی اهل بیت(علیهم السّلام) _ حضرت سجّاد(علیه السّلام) و دیگران _ نمیبودند، حادثه ی عاشورا در تاریخ نمیماند. بله، سنّت الهی این است که این گونه حوادث در تاریخ ماندگار شود؛ امّا همه ی سنّتهای الهی عملکردش از طریقِ ساز و کارهای معیّنی است. ساز و کار بقای این حقایق در تاریخ، این است که اصحاب سِرّ، اصحاب درد، رازدانان و کسانی که از این دقایق مطلّع شدند، این را در اختیار دیگران بگذارند...

بیان هنری هم شرط اصلی است؛ کما اینکه خطبه ی حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر کوفه(1) و شهر شام،(2) از لحاظ زیبایی و جذّابیّت بیان، آیت بیان هنری است؛ طوری است که اصلاً هیچکس نمیتواند این را نادیده بگیرد. یک مخالف یا یک دشمن وقتی این بیان را میشنود، مثل تیر بُرنده

ص:32


1- الفتوح، ج 5، صص 121-122؛ الإحتجاج، ج 2، صص 29-31؛ بحارالأنوار، ج 45، صص164-166.

2- بلاغات النساء، صص 20-23؛ الإحتجاج، ج 2، صص 34-37؛ بحارالأنوار، ج 45، صص133-135.

و تیغ تیزی، خواهی نخواهی این بیان کار خودش را میکند. تأثیر هنر به خواست کسی که مخاطب هنر است، وابستگی ندارد. او بخواهد یا نخواهد، این اثر را خواهد گذاشت. حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجّاد(علیه السّلام) در خطبه ی شام و در بیان رسا و بلیغ و شگفتآور مسجد شام،(1) این کارها را کردند. شما هم دارید این کار را میکنید.(2)

ص:33


1- الفتوح، ج5، صص132- 133؛ مناقب آل أبی طالب، ج3، ص305؛ بحارالأنوار، ج45، صص137-139.

2- در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطره گویان دفتر ادبیّات و هنر مقاومت، 31/6/1384.

حفظ یاد عاشورا با تلاش امام سجّاد(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها)

خاطره ی مجاهدت آزادمنشانه ی هوشیارانه ی مردم آذربایجان از حافظه ی ملّت ایران پاک نخواهد شد. بیست و نه بهمن سال 1356 یکی از این خاطره هاست...

اگر برای جوانهای عزیزی که آن روز را ندیدند، بخواهیم در دو جمله مسئله را تصویر کنیم، مسئله این است که حرکتی در مواجهه ی با رژیم غدّار، از یک نقطه، یعنی از حوزه ی علمیّه ی قم و مردم قم سر بلند کرد؛ رژیم بی باک و غدّار و متّکی به امریکا بشدّت آن را سرکوب کرد؛ نفس ها در سینه ها حبس شد. همه خیال کردند قضیّه تمام شد. آن نقطه ای که نگذاشت این قضیّه به اینجا ختم شود و یک حادثه را تبدیل به یک جریان و یک فرایند کرد، عبارت بود از تبریز و آذربایجان؛ یعنی مردم غیور و شجاع و باهوش تبریز، یک حادثه را تبدیل کردند به یک جریان؛ نگذاشتند این حادثه در قم دفن شود. اگر بخواهیم تشبیه کنیم به حوادث صدر اسلام، مثل کار جناب زین العابدین(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها) در حفظ حادثه ی عاشورا و نگذاشتن و مانع شدن از اینکه این حادثه در صحرای کربلا دفن شود و فراموش شود. شما این را یک پرچم کردید و با قدرت این را در دست نگه داشتید و این پرچم شد شاخص. این، اهمّیّت حادثه را نشان میدهد.(1)

ص:34


1- در دیدار اقشار مختلف مردم آذربایجان به مناسبت روز 29 بهمن، 28/11/1386.

دهه ی آخر صفر؛ دهه ی زینب کبری(سلام الله علیها)

این روزها، روزهای دهه ی آخر صفر است؛ روزهای بعد از اربعین است. اگر نگاهی کنیم به تاریخ صدر اسلام، این روزها روزهای زینب کبری(سلام الله علیها) است. آن کاری هم که زینب کبری(سلام الله علیها) کرد، یک کارِ از همین جنس بود؛ یعنی کاری محضاً برای خدای متعال، در دلِ خطرها و محنتها و زحمتها؛ یک ابراز وجود معنوی و الهی دین در چهره ی مصمّم زینب کبری(سلام الله علیها). خوب است بدانیم و بفهمیم حروف تاریخ گذشته ی بسیار ارجمندی را که تا امروز منشأ برکات فکری و معرفتی شده است، و إن شاءالله تا آخر دنیا هم خواهد بود. زینب(سلام الله علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین(علیه السّلام)؛ هم در حادثه ی روز عاشورا، آن سختی-ها و آن محن-تها؛ هم در حادثه ی بعد از شهادت حسین بن علی(علیه السّلام)، بی سرپناهی این مجموعه ی به جا مانده ی کودک و زن، به عنوان یک ولیّ الهی آن چنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پی درپی، در دوران اسارت زینب(سلام الله علیها)، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکّر اسلامی و پیش بردن جامعه ی اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری(سلام الله علیها)

در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست.

شما ملاحظه کنید در قرآن کریم، به عنوان یک نمونه ی کامل ایمان، خدای متعال دو زن را مثال میزند؛ به عنوان نمونه ی کفر هم دو زن را مثال می زند:

«ضرب الله مثلاً للّذین کفروا امرأت نوحٍ و امرأت لوطٍ کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین»؛(1)

که این دو مثال، مربوط است به زنانی که نمونه ی کفرند. یعنی به عنوان نمونه، از مردان مثال نمی آورد؛ از زنان مثال می آورد؛ هم در باب کفر، هم در باب ایمان.

«و ضرب الله مثلاً للّذین آمنوا امرأت فرعون»؛(2)

یکی زن فرعون را به عنوان نمونه ی کامل ایمان مثال می آورد، یکی هم حضرت مریم کبری؛

«و مریم ابنت عمران».(3)

یک مقایسه ی کوتاه بین زینب کبری(سلام الله علیها) و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری(سلام الله علیها) را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونه ی ایمان شناخته شده است؛ برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسی ایمان آورده بود و دلبسته ی آن هدایتی شده بود که موسی عرضه میکرد، وقتی در زیر فشار شکنجه ی فرعونی قرار گرفت، که با همان شکنجه هم _ طبق نقل تواریخ و روایات _ از دنیا رفت،(4) شکنجه ی جسمانی او، او را به فغان آورد:

ص:36


1- .«خداوند برای کسانی که کافر شده اند، به همسر نوح و لوط مثل زده است. آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند» سوره ی تحریم، آیه ی 10.

2- «و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است...» سوره ی تحریم، آیه ی 11.

3- «و همچنین به مریم دختر عمران...» سوره ی تحریم، آیه ی 12.

4- مجمع البیان، ج 10، ص 64؛ الکامل، ج 1، ص 185.

«إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّه و نجّنی من فرعون و عمله»؛(1)

از خدای متعال درخواست کرد که پروردگارا! برای من در بهشت خانه ای بنا کن. در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود.

«و نجّنی من فرعون و عمله»؛

من را از دست فرعون و عمل گمراه کننده ی فرعون نجات بده. در حالی که جناب آسیه _ همسر فرعون _ مشکلش، شکنجه اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب(سلام الله علیها)، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنج-های روحی که برای زینب کبری پیش آمد، اینها برای جناب آسیه _ همسر فرعون _ پیش نیامده بود. در روز عاشورا زینب کبری(سلام الله علیها) این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفته اند و شهید شده اند؛ حسین بن علی(علیه السّلام) سیّدالشّهدا(2) را دید، عبّاس را دید، علی اکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید؛ تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیّت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ امّا در مقابل همه ی این مصائب، زینب(سلام الله علیها) به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پاره ی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن.(3) وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید:

ص:37


1- «... در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه ای برای من نزدیک خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده...» سوره ی تحریم، آیه ی 11.

2- کامل الزیارات، ص 142؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 238.

3- مقتل الحسین، مقرّم، ص 322.

«ما رأیت إلاّ جمیلا».(1)

این همه مصیبت در چشم زینب کبری(سلام الله علیها) زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمه ی اوست.

ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب(سلام الله علیها) را نشان میدهد. کار برای خدا این جور است. لذا نام زینب(سلام الله علیها) و کار زینب(سلام الله علیها) امروز الگوست و در دنیا ماندگار است.

بقای دین اسلام، بقای راه خدا، ادامه ی پیمودن این راه به وسیله ی بندگان خدا، متّکی شده است، مدد و نیرو گرفته است از کاری که حسین بن علی(علیه السّلام) کرد و کاری که زینب کبری(سلام الله علیها) کرد. یعنی آن صبر عظیم، آن ایستادگی، آن تحمّل مصائب و مشکلات، موجب شد که امروز شما می بینید ارزشهای دینی در دنیا، ارزشهای رایج است. همه ی این ارزشهای انسانی که در مکاتب گوناگون، منطبق با وجدان بشری است، ارزشهایی است که از دین برخاسته است؛ اینها را دین تعلیم داده است. کار برای خدا خاصیّتش این است.

از جنس همین کار، کار انقلاب بود؛ لذا انقلاب ماندگار شد؛ ثبات و اقتدار معنوی و حقیقی پیدا کرد، دوام پیدا کرد.(2)

ص:38


1- الفتوح، ج 5، ص 122؛ مثیر الأحزان، ص 71؛ بحارالأنوار، ج 45، صص 115-116.

2- . در دیدار فرمانده و پرسنل نیروی هوایی ارتش، 19/11/1388.

زینب(سلام الله علیها)؛ عامل پیروزی خون بر شمشیر

در جمهوری اسلامی روز پرستار را با ولادت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) برابر قرار داده اند؛ این هم معنای بزرگی دارد. زینب کبری(سلام الله علیها) یک نمونه ی برجسته ی تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکی از مهمترین مسائل تاریخ نشان میدهد. اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد _ که واقعاً پیروز شد _ عامل این پیروزی، حضرت زینب(سلام الله علیها) بود؛ وإلاّ خون در کربلا تمام شد. حادثه ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه ی عاشورا به پایان رسید؛ امّا آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری(سلام الله علیها)؛ نقشی که حضرت زینب(سلام الله علیها) بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمّی است.

این حادثه نشان داد که زن در حاشیه ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهمّ تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعدّدی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری(سلام الله علیها) را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره کننده و درخشنده ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقرّ قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری(سلام الله علیها) است. زینب(سلام الله علیها) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزّت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.

عظمت خطبه ی تاریخی حضرت زینب(سلام الله علیها)

آنچه که از بیانات زینب کبری(سلام الله علیها) باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبه ی فراموش نشدنی زینب کبری(سلام الله علیها) در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهار نظر معمولی یک شخصیّت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه ی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق ترین و غنی ترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است. قوّت شخصیّت را ببینید؛ چقدر این شخصیّت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده اند، این جمع چند ده نفره ی زنان و کودکان را اسیر کرده اند، آورده اند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمده اند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرایط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را بهکار می-برد که پدرش امیرالمؤمنین(علیه السّلام) بر روی منبر خلافت در مقابل امّت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف می-زند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا:

«یا أهل الکوفه یا أهل الختل»؛

ای خدعه گرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله رو اسلام و اهل بیت(علیهم السّلام) هستید؛ امّا در امتحان این جور کم آوردید، در فتنه این جور کوری نشان دادید.

»هل فیکم إلاّ الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الإماء و غمز الأعداء»؛

شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین(علیه السّلام) هستید؛ در حالی که واقع قضیّه این نبود. نتوانستید از عهده ی مقابله ی با فتنه بربیایید، نتوانستید خودتان را نجات دهید.

«مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّهٍ أنکاثا»؛(1)

مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبه ی نریسیده. با بی بصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده های خودتان را، گذشته ی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادّعای انقلابیگری؛ امّا باطن، باطن پوک، باطن بی مقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیب شناسی است.

با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرایط دشوار، این گونه صحبت میکرد. این جور نبود که یک عدّه مستمع جلوی حضرت زینب(سلام الله علیها) نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عدّه دشمن، نیزه داران دشمن دور و برشان را گرفته اند؛ یک عدّه هم مردم مختلف الحال حضور داشتند؛ همانهایی که مسلم را به دست ابن زیاد دادند، همان هایی که به امام حسین(علیه السّلام) نامه نوشتند و تخلّف کردند، همان هایی که آن روزی که باید با ابن زیاد درمی افتادند، توی خانه هایشان مخفی شدند _ اینها بودند توی بازار کوفه _ یک عدّه هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را می بینند، گریه میکنند. حضرت

ص:41


1- الإحتجاج، ج 2، صص 29-30.

زینب کبری(سلام الله علیها) با این عدّه ی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، امّا این جور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه ی مؤمن، این جور خودش را در شرایط دشوار نشان میدهد.

عظمت زینب کبری(سلام الله علیها)

این زن است که الگوست؛ الگو برای همه ی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب شناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه ی پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب(سلام الله علیها) را اینجا می-شود فهمید.(1)

ص:42


1- در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه ی کشور، 1/2/1389.

فصل دوم: اربعین

اشاره

اربعین؛ پایه گذاری سنّت زیارت و احیای یاد کربلا

اهمّیّت اربعین از کجاست؟ صرف اینکه چهل روز از شهادت شهید میگذرد، چه خصوصیّتی دارد؟ خصوصیّت اربعین به این است که در اربعین حسینی، یاد شهادت حسین(علیه السّلام) زنده شد؛ و این بسیار مهم است.

شما فرض کنید اگر این شهادت عظیم در تاریخ اتّفاق می افتاد؛ یعنی حسین بن علی(علیه السّلام) و بقیّه ی شهیدان در کربلا شهید میشدند، امّا بنی امیّه موفق میشدند همان طور که خود حسین(علیه السّلام) و یاران عزیزش را از صفحه ی روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زیر خاک پنهان کردند، یاد آنها را هم از خاطره ی نسل بشر در آن روز و روزهای بعد محو کنند، آیا این شهادت فایده ای برای عالم اسلام داشت؟ یا اگر هم برای آن روز اثری میگذاشت، آیا این خاطره در تاریخ، برای نسلهای بعد هم برای گرفتاریها و سیاهیها و تاریکیها و یزیدهای دوران آینده ی تاریخ هم اثری روشنگر و افشاکننده داشت؟!

اگر حسین(علیه السّلام) شهید میشد، امّا مردم آن روز و مردم نسلهای بعد نمی فهمیدند شهید شده، این خاطره چه اثری و چه نقشی میتوانست در رشد و سازندگی و هدایت و برانگیختگی ملّتها و اجتماعات و تاریخ بگذارد؟

میدانید هیچ اثری نداشت. آری؛ حسین(علیه السّلام) شهید میشد، خود او به اعلا علّیّین رضوان خدا میرسید؛ شهیدانی که کسی نفهمید و در غربت، سکوت و خاموشی شهید شدند، به اجر خودشان در آخرت رسیدند، روح آنها فتوح و گشایش را در درگاه رحمت الهی به دست آورد؛ امّا چقدر درس و اسوه میشدند؟

شهیدان چقدر اسوه شدند؟ سیره ی آن شهیدی درس میشود که شهادت او و مظلومیّت او را نسلهای معاصر و آینده بدانند و بشنوند. آن شهیدی درس و اسوه میشود که خون او بجوشد و در تاریخ سرازیر شود.

مظلومیّت یک ملّت آن وقتی میتواند زخم پیکر ستم کشیده و شلّاق خورده ی ملّتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که این مظلومیّت فریاد بشود، این مظلومیّت به گوش انسانهای دیگر برسد. برای همین است که امروز ابرقدرتها صدا در صدا انداخته اند تا صدای ما بلند نشود. برای همین است که حاضرند پولهای گزاف خرج کنند تا دنیا نفهمد جنگ تحمیلی چرا و با چه انگیزه ای، با دست چه کسی، با تحریک چه کسی بهوجود آمده است.

آن روز هم دستگاه های استکباری حاضر بودند هرچه دارند، خرج کنند، به قیمت اینکه نام و یاد حسین(علیه السّلام) و خون حسین(علیه السّلام) و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملّتهای بعد باقی نماند و شناخته نشود. البتّه در اوایل کار درست نمی فهمیدند چقدر مطلب، باعظمت است. هرچه بیشتر گذشت، بیشتر فهمیدند. در اواسط دوران بنی عبّاس حتی قبر حسین بن علی(علیه السّلام) را ویران کردند، آب انداختند؛ خواستند از او هیچ اثری باقی نماند.(1) نقش یاد و خاطره ی شهیدان و شهادت، این است. شهادت بدون خاطره، بدون یاد، بدون جوشش خون شهید، اثر خودش را نمی بخشد. و اربعین، آن روزی است که برافراشته شدن پرچم پیام شهادت

ص:46


1- مقاتل الطالبیین، صص 478-479؛ مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 53؛ بحارالأنوار، ج45، ص 394-395.

کربلا در آن آغاز شد و روز بازماندگان شهداست؛ حالا چه در اربعین اوّل، خانواده ی امام حسین(علیه السّلام) به کربلا آمده باشند(1) و چه نیامده باشند.(2)

امّا اربعینِ اوّل آن روزی است که برای اوّلین بار زائرانِ شناخته شده ی حسین بن علی(علیه السّلام) به کربلا آمدند؛(3) جابربن عبدالله انصاری(4) و عطیّه(5) از اصحاب پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) و از یاران امیرالمؤمنین(علیه السّلام) به آنجا آمدند. آن طور که در نوشته ها و اخبار هست، جابربن عبدالله نابینا بود، عطیّه دستش را گرفت و برد روی قبر حسین بن علی(علیه السّلام) گذاشت. او قبر را لمس کرد و گریه کرد و با حسین بن علی(علیه السّلام) حرف زد.(6)

او با آمدن خود و با سخن گفتن خود، خاطره ی حسین بن علی(علیه السّلام) را زنده کرد و سنّت زیارت قبر شهدا را پایه گذاری کرد. روز اربعین، چنین روز مهمّی است.

انقلاب اسلامی؛ تجربه ی دوباره ی پیروزی خون بر شمشیر

شما خانواده های شهیدان عزیز ما، امروز در وضع خاصّی از تاریخ قرار گرفته اید. مسئلهی امروز در جمهوری اسلامی با مسئله ی حسین بن علی(علیه السّلام) تفاوتهایی دارد. امروز شما در جامعه ای زندگی میکنید که اندیشه ی حسین(علیه السّلام) و روح حسینی بر آن جامعه حاکم است؛ جامعه ای است که با حرکت حسینی به وجود آمده؛ با فریاد حسینی، یزیدیان زمان از اوج قدرت به زیر کشیده شدندمردان و زنان ما توانستند با درس گرفتن از حسین(علیه السّلام) تجربه ی

ص:47


1- الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 422.

2- العدد القویه، ص 219؛ بحارالأنوار، ج 98، صص 334-335.

3- . همان.

4- رجال الطوسی، صص 31-32؛ الإستیعاب، ج 1، صص 219-220.

5- قاموس الرجال، ج 7، صص 209-211.

6- تنبیه الغافلین، ص 90؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، صص 190-191؛ بحارالأنوار، ج 65، صص 130-131.

پیروزی حق بر باطل را در روزگار غربت و محرومیّت اهل حق زنده کنند و نشان بدهند؛ در حالی که در دنیای امروز هیچ نشانی از این وجود نداشت که حق بر باطل پیروز بشود و تفکّر الهی جای خودش را در میان مردم و در زندگی مردم باز کند. مردم ما توانستند با جان دادن، با خون دادن، با شهید دادن و شهادت را برای خود و عزیزان خود پذیرفتن، به اینجا برسند...

همان طور که زینب کبری(سلام الله علیها) عصر عاشورا و شب یازدهم، میان آن همه شدّت و محنت، دست و پای خودش را گم نکرد و مأیوس نشد، ما هم امروز مأیوس نیستیم و نباید باشیم.

همان عصر عاشورا _ بنا به نقل بعضی از روایات – زینب(سلام الله علیها) به برادرزاده ی خودش علی بن الحسین(علیه السّلام) گفت: ای برادرزاده ی من! اوضاع این گونه نمیماند؛ این قبرها آباد خواهد شد، این پرچم برافراشته خواهد شد، مردم و ملّتها و نسلها، گروه گروه می آیند و از اینجا درس میگیرند و برمیگردند.(1) اینجا مَدرس(2) آزادی خواهان عالم خواهد شد، و شد. آن روز این امید، آینده را نشان میداد.(3)

ص:48


1- کامل الزیارات، ص 447؛ بحارالأنوار، ج 45، ص182.

2- محلّ درس آموزی.

3- در دیدار جمع کثیری از خانواده های شهدای تهران و حومه، 22/8/1363

اربعین؛ امتداد حرکت عاشورا

فقط یک جمله در باب اربعین عرض کنم. آمدن اهل بیت حسین بن علی(علیه السّلام) به سرزمین کربلا _ که اصل این آمدن، مورد قبول است؛(1) امّا سال اوّل یا دوم بودن آن معلوم نیست _ فقط برای این نبود که دلی خالی کنند یا تجدید عهدی بکنند؛ آن چنان که گاهی بر زبانها جاری میشود؛ مسئله از این بسیار بالاتر بود. نمیشود کارهای شخصیّتی مثل امام سجّاد(علیه السّلام) یا مثل زینب کبری(سلام الله علیها) را بر همین مسائل عادیِ رایجِ ظاهری حمل کرد؛ باید در کارها و تصمیمات شخصیّت هایی به این عظمت، در جستجو رازهای بزرگتر بود.

مسئله ی آمدن بر سر مزار سیّدالشّهدا(علیه السّلام)، در حقیقت امتداد حرکت عاشورا بود. با این کار خواستند به پیروان حسین بن علی(علیه السّلام) و دوستان خاندان پیغمبر و مسلمانانی که تحت تأثیر این حادثه قرار گرفته بودند، تفهیم کنند که این حادثه تمام نشد؛ مسئله با کشته شدن، دفن کردن و اسارت گرفتن و بعد رها کردن اسیران خاتمه پیدا نکرد؛ مسئله ادامه دارد. به شیعیان یاد دادند اینجا محل اجتماع شماست؛ اینجا میعاد بزرگی

ص:49


1- الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 422؛ مثیرالأحزان، ص 86؛ بحارالأنوار، ج98، صص335-336.

است که با جمع شدن در این میعاد، هدف جامعه ی شیعی و هدف بزرگ اسلامی جامعه ی مسلمین را باید به یادِ هم بیاورید. تشکیل نظام اسلامی و تلاش در راه آن، حتّی در حدّ شهادت، آن هم با آن وضع؛ این چیزی است که باید از یاد مسلمانان نمیرفت و خاطره ی آن برای همیشه زنده میماند. آمدن خاندان پیغمبر، امام سجّاد(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها) به کربلا در اربعین، به این مقصود بود.

لذا شما نگاه میکنید، زیارت اربعین(1) یکی از آن پرمغزترین و پرمضمون ترین زیارتهایی است که برای ائمّه(علیهم السّلام) ذکر شده است.(2)

ص:50


1- مصباح المتهجد، صص 788- 790؛ بحارالأنوار، ج 98، صص 331-332.

2- در خطبه های نماز جمعه ی تهران، 24/7/1366.

اربعین؛ پایه گذاری یاد نهضت حسینی

اساساً اهمّیّت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون، از قبیل شهادت حسین بن علی(علیه السّلام) در عاشورا، به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهای بعد، از دستاورد شهادت استفاده ی زیادی نخواهند برد.

درست است که خدای متعال شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه میدارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است، امّا ابزار طبیعی یی که خدای متعال برای این کار _ مثل همه ی کارها_ قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و اراده ی ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا میتوانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفه ی شهادت را احیا کنیم و زنده نگه داریم.

اگر زینب کبری(سلام الله علیها) و امام سجّاد(علیه السّلام) در طول آن روزهای اسارت _ چه در همان عصر عاشورا در کربلا، و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهای متمادی که این بزرگواران زنده ماندند(1) _ مجاهدت

ص:51


1- (دوره ی حیات امام سجّاد(علیه السّلام) الکافی، ج 1، ص 468؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 41، ص415؛ بحارالأنوار، ج 46، ص 12. (دوره ی حیات حضرت زینب(سلام الله علیها) أخبار الزینبات، ص122؛ قاموس الرجال، ج 11، ص 43.

و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه ی عاشورا و هدف حسین بن علی(علیه السّلام) و ظلم دشمن را بیان نمیکردند،(1) واقعه ی عاشورا تا امروز جوشان و زنده و مشتعل باقی نمیماند.

چرا امام صادق(علیه السّلام) _ طبق روایت _ فرمودند که هر کس یک بیت شعر درباره ی حادثه ی عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟(2) چون تمام دستگاه های تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مسئله ی عاشورا و کلّاً مسئله ی اهل بیت(علیهم السّلام) تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیّه چه بود. تبلیغ، این گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهای ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنت آمیز میکردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیّه ی عاشورا که با این عظمت در بیابانی در گوشه ای از دنیای اسلام اتّفاق افتاده، با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقیناً بدون آن تلاشها، از بین میرفت.

آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(علیه السّلام) بود. به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی(علیه السّلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(سلام الله علیها) و مجاهدت امام سجّاد(علیه السّلام) و بقیّه ی بزرگواران، دشوار بود. البتّه صحنه ی آنها صحنه ی نظامی نبود، بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکته ها باید توجّه کنیم.

ص:52


1- افشاگریهای امام سجّاد(علیه السّلام) در کوفه، شام و مدینه: الفتوح، ج 5، ص 123؛ مقاتل الطالبیین، صص119-120؛ الإحتجاج، ج2، صص33-34؛ مناقب آل أبی طالب، ج3، ص305؛ اللهوف، صص 92-93؛ بحارالأنوار، ج 45، صص 148-149. افشاگری های حضرت زینب(سلام الله علیها) در کربلا، کوفه، شام و مدینه: أخبار الزینبات، صص115-119؛ أنساب الأشراف، ج3، ص 206؛ الفتوح، ج5، صص121 -122؛ الإرشاد، ج 2، صص 115-116؛ الإحتجاج، ج2، صص33-34؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 198؛ مقتل الحسین، مقرّم، ص322.

2- ثواب الأعمال، صص 83-85؛ بحارالأنوار، ج 44، صص 282-283.

درسی که اربعین به ما میدهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت. اگر در مقابل تبلیغات دشمن، تبلیغات حق نبود و نباشد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکی است.

دستگاه ظالم جبّار یزیدی، با تبلیغات خود، حسین بن علی(علیه السّلام) را محکوم میساخت و وانمود میکرد که حسین بن علی(علیه السّلام) کسی بود که بر ضدّ دستگاه عدل و حکومت اسلامی و برای دنیا قیام کرده است! بعضی هم این تبلیغات دروغ را باور میکردند. بعد هم که حسین بن علی(علیه السّلام) با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیله ی دژخیمان در صحرای کربلا به شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود میکردند؛ امّا تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافته ها را عوض کرد. حق این گونه است.(1)

ص:53


1- . در دیدار اقشار مختلف مردم نائین و ابرده خراسان و جمعی از خانواده های شهدای تهران، گرگان و چهاردونگه، اعضای جمعیّت هلال احمر، مسئولان واحدهای فرهنگی بنیاد شهید و خواهران دانشجوی دانشگاه اصفهان، 29/6/1368.

ذکر مصیبت در اربعین سیّدالشّهدا(علیه السّلام)

مایلم یک جمله هم ذکر مصیبت کنم. فردا اربعین سیّدالشّهداست. به مناسبت سالگرد امام، ما از جاهای مختلف برسر مزار او گرد آمده ایم. تناسب این جمع آمدن و گرد آمدن ما بر سر قبر امام، با اربعین تناسب عجیبی است. در روز اربعین هم، بعد از آن روزهای تلخ و آن شهادت عجیب، اوّلین زائران اباعبدالله الحسین(علیه السّلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند.

از جمله کسانی که آن روز آمدند، یکی «جابربن عبدالله انصاری» است و یکی «عطیّه بن سعد عوفی» که او هم از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است. جابربن عبدالله از صحابه ی پیامبر(صلّی الله علیه وآله) و از اصحاب جنگ بدر است؛(1) آن روز هم علی الظّاهر مرد مسنّی بوده است؛ شاید حدّاقل شصت، هفتاد سال از سنین او _ بلکه بیشتر- میگذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لابد قاعدتاً در آن وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ لیکن «عطیّه» از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است. او آن وقت جوان تر بوده؛ چون تا زمان امام باقر(علیه السّلام) هم «عطیّه بن سعد عوفی» علی الظّاهر زندگی کرده است.(2)

ص:54


1- التاریخ الکبیر، ج 2، ص 207؛ اختیار معرفه الرجال، ج 1، شرح صص205-208.

2- قاموس الرجال، ج 7، صص 209-211.

«عطیّه» میگوید: وقتی به آنجا رسیدیم، خواستیم به طرف قبر برویم، امّا این پیرمرد گفت: اوّل دم شطّ فرات برویم و غسل کنیم. در شطّ فرات غسل کرد، سپس قطیفه ای به کمر پیچید و قطیفه ای هم بر دوش انداخت؛ مثل کسی که میخواهد خانه ی خدا را طواف و زیارت کند، به طرف قبر امام حسین(علیه السّلام) رفت. ظاهراً او نابینا هم بوده است. میگوید با هم رفتیم، تا نزدیک قبر امام حسین(علیه السّلام) رسیدیم. وقتی که قبر را لمس کرد و شناخت، احساساتش به جوش آمد. این پیرمرد که لابد حسین بن علی(علیه السّلام) را بارها در آغوش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) دیده بود، با صدای بلند سه مرتبه صدا زد: یا حسین، یا حسین، یا حسین!(1)(2)

ص:55


1- تنبیه الغافلین، ص 90؛ بشاره المصطفی، ص 125؛ بحارالأنوار، ج 65، ص 130.

2- در خطبه های نماز جمعه ی تهران، 14/3/1378.

گستردگی روزافزون زیارت کربلا

آنجا [کربلای مُعلّی] کعبه ی دلهاست. همان نقطه ای که روزی تصوّر میشد همه چیز در آنجا دفن شد؛ اصالتها، حقیقتها، ارزشها، و همه ی جلوه های اسلامِ نابِ پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) از میان رفت و تمام شد، امروز ببینید چطور دلهای مردمِ دنیا را به خودش جذب کرده است! این، نه به صورت ایمان و باور، بلکه به صورت عشق است. از ایران، عربستان، هندوستان و از اقطار عالم، انسانهایی بااشتیاق به آنجا میروند. پس معلوم میشود که دستهای مادّی، هیچ وقت نمیتوانند اصالتها را دفن کنند. اگر مردمی، ضعیف و بی عرضه باشند و جلوی چشم آنها اخفاء و کتمانی انجام گیرد، چوب بی حمیّتی و بی همّتی خودشان را خواهند خورد. لکن خدای متعال، انسانهایی را برمی انگیزد، که خواهند توانست از آن اصالتها استفاده کنند.

از وقتی که حادثه ی کربلا اتّفاق افتاد، تا آن زمانی که مردم، گروه گروه برای زیارت رفتند، این دایره همین طور وسیع شد؛ به خلاف وضع طبیعی عالم، که شما وقتی سنگی را در آب می اندازید، امواجی ایجاد میکند _ یک دایره در محیط خودش به وجود می آورد _ امّا هرچه میگذرد، این دایره همین طور کوچک-تر میشود. در این حادثه، عکس این، اتّفاق افتاده است؛ یعنی هرچه این دایره وسیع تر شده، موجش بلندتر، نمایان تر، ماندگارتر، زاینده تر و جوشنده تر شده است.

امروز هم، مانع وجود دارد. حضراتی از بازماندگان جناب متوکّل که آنجا هستند، حاضر نیستند تحمّل کنند! در همین سال های اخیر، تاکنون چند بار با جماعت هایی که در روز «اربعین» از بخش های مختلف عراق به سمت کربلا میرفتند، مقابله کرده اند. عشایر غیور و مؤمن عراق، آزمایشهای خونینی داشته اند؛ نمیگذارند خبرش پخش شود.

همین سه، چهار سال قبل از این هم، یک نمونه اش را داشتیم. اگر راه باز بود، آن وقت بیشتر دیده میشد که این شوق ها کجاست؛ این کانونهای عشق و شور و محبّت در دلها چقدر فراوان است، چقدر گسترده است، چقدر پرعمق است! آخر محبّت و عشق، یک آتش سوزنده است. بیشتر محبّتها، مثل چوب خشکی که روی آتش میگذارید، شعله میکشد؛ امّا ماندگار نیست، سطحی است. امّا این محبّت، یک محبّت معنوی است و روزبه روز اشتعالش بیشتر میشود؛ اصلاً خاموشی ندارد؛ فرو نشستن ندارد. این همان عامل معنوی است. خوش به حال کسانی که جرقّه ای از این شعله را در دلهای خودشان دارند.(1)

ص:57


1- در دیدار وزیر بازرگانی و هیئت همراه، پس از سفرِ کربلا، 23/8/1378.

 

اربعین؛ اوّلین جوشش چشمه های محبّت حسینی

اوّلین شکوفه های عاشورایی در اربعین شکفته شد. اوّلین جوششهای چشمه ی جوشان محبّت حسینی، که شطّ همیشه جاری زیارت را در طول این قرنها به راه انداخته است، در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبه ی حسینی، اوّلین دلها را در اربعین به سوی خود جذب کرد. رفتن جابربن عبدالله و عطیّه به زیارت امام حسین(علیه السّلام)(1) در روز اربعین،(2) سرآغاز حرکت پُربرکتی بود که در طول قرنها تا امروز، پیوسته و پی درپی این حرکت؛ پُرشکوه تر، پُرجاذبه تر و پُرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روزبه روز در دنیا زنده تر کرده است.(3)

ص:58


1- مقتل الحسین، خوارزمی، ج2، صص190-191؛ بحارالأنوار، ج65، صص130-131.

2- مسار الشیعه، ص 46؛ بحارالأنوار، ج 95، ص 195.

3- پیام نوروزی به مناسبت حلول سال 1385، 1/1/1385.

اربعین؛ شروع جاذبه ی مغناطیس حسینی

امسال با تقارن عید نوروز با اربعین حسینی، عید و آغاز سال نوِ ما، رنگ حسینی گرفت و با نام حسین بن علی(علیه السّلام)، سرور آزادگان جهان و سیّد شهیدان، رونق یافت. چه آمدن خاندان پیغمبر در روز اربعین به کربلا _ که بعضی روایت کرده اند(1) _ درست باشد یا درست نباشد، ظاهراً در این تردیدی نیست که جابربن عبدالله انصاری به همراه یکی از بزرگان تابعین _ که نام او را بعضی عطیّه(2) گفته اند، بعضی عطا(3)

گفته اند؛ به هر حال یکی از بزرگان تابعین است که در کوفه ساکن بوده(4) _ این راه را طی کردند و در این روز(5) بر سر مزار شهید کربلا حاضر شدند.

شروع جاذبه ی مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. جابربن عبدالله را از مدینه بلند میکند و به کربلا میکشد. این، همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرنهای متمادی، در دل من و شماست. کسانی که معرفت به اهل بیت(علیهم السّلام) دارند، عشق و شور به کربلا همیشه در دلشان زنده است. این از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسینی و به مرقد سرور شهیدان؛ سیّدالشّهدا(علیه السّلام).

ص:59


1- الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص422؛ اللهوف، ص114؛ بحارالأنوار، ج98، صص335-336.

2- بشاره المصطفی، صص 124-126؛ بحارالأنوار، ج 65، صص 130-131.

3- بحارالأنوار، ج 98، ص 329.

4- قاموس الرجال، ج 7، صص 209-211؛ الأعلام، ج 4، ص 237.

5- العدد القویه، ص 219؛ بحارالأنوار، ج 98، صص 334-335.

جابربن عبدالله جزو مجاهدین صدر اوّل است؛ از اصحاب بدر است؛(1) یعنی قبل از ولادت امام حسین(علیه السّلام)، جابربن عبدالله در خدمت پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) بوده و در کنار او جهاد کرده است. کودکی، ولادت و نشو و نمای حسین بن علی(علیه السّلام) را به چشم خود دیده است. جابربن عبدالله به طور حتم بارها دیده بود که پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله)، حسین بن علی(علیه السّلام) را در آغوش میگرفت، چشمهای او را میبوسید، صورت او را میبوسید، پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) به دست خود در دهان حسین بن علی(علیه السّلام) غذا میگذاشت و به او آب میداد؛ اینها را به احتمال زیاد جابربن عبدالله به چشم خود دیده بود. جابربن عبدالله به طور حتم از پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) به گوش خودش شنیده باشد که حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام) سرور جوانان اهل بهشتند.(2) بعدها هم بعد از پیغمبر(صلّی الله علیه وآله)، موقعیّت امام حسین(علیه السّلام)، شخصیّت امام حسین(علیه السّلام)- چه در زمان خلفا، چه در زمان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)، چه در مدینه و چه در کوفه _ اینها همه جلوی چشم جابربن عبدالله انصاری است.

حالا جابر شنیده است که حسین بن علی(علیه السّلام) را به شهادت رسانده اند. جگرگوشه ی پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) را با لب تشنه شهید کرده اند. از مدینه راه افتاده است؛ از کوفه، عطیّه با او همراه شده است. عطیّه روایت میکند که: جابربن عبدالله به کنار شط فرات آمد، آنجا غسل کرد، جامه ی سفید و تمیز پوشید و بعد با گامهای آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسین(علیه السّلام) روانه شد.

آن روایتی که من دیدم این طور است؛ میگوید: وقتی به قبر رسید، سه مرتبه با صدای بلند گفت: «الله أکبر، الله أکبر، الله أکبر»؛ یعنی وقتی که می بیند

ص:60


1- التاریخ الکبیر، ج 2، ص 207؛ إختیار معرفه الرجال، ج 1، شرح صص 205-208.

2- المعجم الکبیر، ج3، ص39؛ شرح الأخبار، ج3، ص76؛ بحارالأنوار، ج27؛ ص119.

که چطور آن جگرگوشه ی پیغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغیانگران، این طور با مظلومیّت به شهادت رسانده، تکبیر میگوید. بعد میگوید: از کثرت اندوه، جابربن عبدالله روی قبر امام حسین(علیه السّلام) از حال رفت، غش کرد و افتاد. نمیدانیم چه گذشته است، امّا در این روایت میگوید وقتی به هوش آمد، شروع کرد با امام حسین(علیه السّلام) صحبت کردن:

«السلام علیکم یا آل الله السلام علیکم یا صفوه الله»؛(1)

ای حسین مظلوم! ای حسین شهید!

ما هم امروز در اوّل این سال نو، از اعماق وجودمان عرض میکنیم: «السّلام علیک یا اباعبدالله، السّلام علی الحسین الشهید». شهادت تو، جهاد تو و ایستادگی تو، اسلام را رونق داد و دین پیامبر(صلّی الله علیه وآله) را جان تازه بخشید. اگر آن شهادت نبود، از دین پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) چیزی باقی نمیماند. امروز دلهای ما هم مشتاق حسین بن علی(علیه السّلام) و آن ضریح شش گوشه و آن قبر مطهّر است. ما هم گرچه دوریم، ولی به یاد حسین بن علی(علیه السّلام) و به عشق او سخن میگوییم. ما با خودمان عهد کرده ایم و عهد میکنیم که یاد حسین(علیه السّلام)، نام حسین(علیه السّلام) و راه حسین(علیه السّلام) را هرگز از زندگی خودمان جدا نکنیم. همه ی ملّت ما، همه ی کشور ما، همه ی شیعیان عالم و بلکه همه ی آزادگان در سرتاسر جهان، یک چنین احساسی نسبت به حسین بن علی(علیه السّلام) دارند.(2)

ص:61


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 329.

2- در صحن جامع رضوی، 1/1/1385.

اربعین؛ شروع انتشار پیام کربلا

امروز روز اربعین است و حادثه ی بیست ونه بهمن تبریز هم یک حادثه ی اربعینی است. اربعین در حادثه ی کربلا، یک شروع بود، یک آغاز بود. بعد از آنکه قضیّه ی کربلا انجام گرفت، آن فاجعه ی بزرگ اتّفاق افتاد، و فداکاری بی نظیر اباعبدالله(علیه السّلام) و اصحاب و یاران و خانواده اش در آن محیط محدود واقع شد؛ حادثه ی اسارت ها پیام را باید منتشر میکرد و خطبه ها و افشاگری ها و حقیقت گویی های حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجّاد علیه الصّلاهوالسلام مثل یک رسانه ی پر قدرت باید فکر و حادثه و هدف و جهت گیری را در محدوده ی وسیعی منتشر میکرد و کرد.

سکوت مرگبار؛ نتیجه ی اختناق یزیدی پس از عاشورا

خاصیّت محیط اختناق این است که مردم فرصت و جرأت این را پیدا نمیکنند که حقایقی را که فهمیده اند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون اوّلاً، دستگاه ظالم و مستبد نمیگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهمیدند، نمیگذارد به آنچه فهمیده اند، عمل کنند. در کوفه، در شام، در بین راه، خیلی ها از زبان زینب کبری(سلام الله علیها) یا امام سجّاد علیه الصّلاهوالسلام یا از دیدن وضع اسرا، خیلی چیزها را فهمیدند، ولی کی جرأت میکرد، کی توانایی این را داشت که در مقابل آن دستگاه ظلم و استکبار و استبداد و اختناق، آنچه را که فهمیده است، بروز دهد؟ مثل یک عقده ای در گلوی مؤمنین باقی بود.

ص:62

اربعین؛ اوّلین جوشش برای شکستن فضای اختناق

این عقده، روز اربعین اوّلین نِشتر را خورد؛ اوّلین جوشش در روز اربعین در کربلا اتّفاق افتاد.

مرحوم سیّدبن طاووس _ و بزرگان _ نوشته اند که وقتی کاروان اسرا، یعنی جناب زینب(سلام الله علیها) و بقیّه در اربعین وارد کربلا شدند، در آنجا فقط جابربن عبدالله انصاری و عطیّه ی عوفی نبودند، «جماعه من بنی هاشم» عدّه ای از بنی هاشم، عدّه ای از یاران بر گرد تربت سیّدالشّهدا(علیه السّلام) جمع شده بودند و به استقبال زینب کبری(سلام الله علیها) آمدند.(1) شاید این سیاستِ ولایی هم که زینب کبری(سلام الله علیها) اصرار کرد که برویم به کربلا _ در مراجعت از شام(2) _ به خاطر همین بود که این اجتماع کوچک امّا پرمعنا، در آنجا حاصل شود. حالا بعضی استبعاد کرده اند که چطور ممکن است تا اربعین به کربلا رسیده باشند.(3) مرحوم شهید آیت الله قاضی یک نوشته ی مفصّلی دارد،(4) اثبات میکنند که نه، ممکن است که این اتّفاق افتاده باشد.

به هر حال آنچه در کلمات بزرگان و قدما هست، این است که وقتی زینب کبری(سلام الله علیها) و مجموعه ی اهل بیت(علیهم السّلام) وارد کربلا شدند، عطیه ی عوفی و جناب جابربن عبدالله و رجالی از بنی هاشم در آنجا حضور داشتند. این نشانه و نمونه ای از تحقّق آن هدفی است که با شهادت-ها باید تحقّق پیدا میکرد؛ یعنی گسترش این فکر و جرأت دادن به مردم. از همین جا

ص:63


1- اللهوف، ص 114.

2- همان.

3- بحارالأنوار، ج 98، ص 334.

4- تحقیق درباره ی اوّلین اربعین سیّدالشّهدا(علیه السّلام).

بود که ماجرای توّاب-ین به وجود آمد؛ اگر چه ماجرای توّاب-ین سرکوب شد،(1) امّا بعد با فاصله ی کوتاهی ماجرای قیام مختار و بقیّه ی آن دلاوران کوفه اتّفاق افتاد(2) و نتیجه ی در هم پیچیده شدن دودمان بنی امیّه ی ظالم و خبیث بر اثر همین شد. البتّه بعد از او سلسله ی مروانی ها آمدند؛(3) امّا مبارزه ادامه پیدا کرد؛ راه باز شد.

این خصوصیّت اربعین است؛ یعنی در اربعین افشاگری هم هست، عمل هم هست، تحقّق هدف-های آن افشاگری هم در اربعین وجود دارد.

عین همین قضیّه در اربعینِ تبریز اتّفاق افتاد. من در گذشته هم به مردم عزیز تبریز این را گفته ام؛ اگر حادثه ی بیستونه بهمن در تبریز پیش نمی آمد، یعنی یاد شهدای قم به وسیله ی تبریزی ها آن طور با فداکاری زنده نگه داشته نمیشد، ممکن بود جریان مبارزه، مسیر دیگری را طی کند. بسیار احتمال داشت که این حادثه ی بزرگ با این شکلی که اتّفاق افتاد، اتّفاق نیفتد؛ یعنی قضیّه ی تبریز و قیام مردم تبریز در بیستونه بهمن، یک حادثه ی تعیین کننده بود. ماجرای خون های ریخته شده در قم و اصل انگیزه ی حرکت قم را، ماجرای تبریز زنده و احیا کرد. طبعاً مردم در این راه هزینه کردند؛ جانهای خودشان، آسایش خودشان، امنیّت خودشان، همه را خرج کردند؛ لیکن نتیجه ای که گرفتند، بیداری کلّ کشور بود. لذا برای قم یک اربعین گرفته شد، برای اربعین شهدای تبریز در بیستونه بهمن هم چندین اربعین گرفته شد. این گسترش حرکت را نشان میدهد. خاصیّت حرکت صحیح این است.(4)

ص:64


1- الطبقات الکبری، خامسه 1، صص 509-510.

2- الأخبار الطوال، صص 288-308؛ الأمالی، طوسی، صص 240-245؛ بحارالأنوار، ج 45، صص 332-338.

3- الأخبار الطوال، صص 281-285؛ الإختصاص، ص 131.

4- در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی، 28/11/1387.

وظیفه ی همگانی در زنده نگه داشتن خاطرات عزیز و اثرگذار

حادثه ی عاشورای حسینی را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقی بماند، زینب کبری (سلام الله علیها) نگذاشت. دو حرکت عمّه ی ما _ زینب کبری (علیهاالسّلام) _ انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگری ها و آن بیانات که مایه ی افشای حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معنای این است که نباید اجازه داد که انگیزه های خباثت آلودی که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. تا ملّتها زنده اند، تا زبانهای حق گو در کار است، تا دلهای مؤمن دارای انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشی بسپرند؛ همچنان که نتوانسته اند. این انگیزه های معاند و معارض در صدر اوّل تا دورانهای طولانی باقی بود؛ یعنی متوکّل عبّاسی بعد از حدود 170 یا 180 سال از حادثه ی عاشورا، درصدد برآمد قبر مطهّر اباعبدالله(علیه السّلام) را تخریب کند؛ یعنی ملّت ایران حالاحالاها باید منتظر باشد که دشمنان به کارها و فتنه ها و خباثتهای خودشان برای اینکه زیباییهای انقلاب از یاد برود ادامه بدهند.(1)

ص:65


1- در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز قیام نوزدهم دی در حسینیه امام خمینی(ره)، 17/10/1393.

نقش گردهمایی اربعین به عنوان بزرگترین گردهمایی جهان

اگر ملّتهای کشورهای اسلامی در همه ی این منطقه ی وسیع _ که یک کسر بسیار بزرگی از جمعیّت دنیا را تشکیل میدهند _ نه در جزئیّات، [بلکه] در جهت گیری های کلّی با یکدیگر همراه باشند، دنیای اسلام به اوج ترقّی و تعالی خواهد رسید؛ [اینکه] در مسائل کلّی کنار هم دیده بشوند؛ همین دیده شدن در کنار هم تأثیر دارد. اینکه رؤسای کشورهای اسلامی یا روشنفکران کشورهای اسلامی علیه یکدیگر حرف بزنند _ ولو فقط حرف باشد _ دشمن را جَری میکند؛ به دشمن امید میدهد؛ همچنان که واقعیّت امروز، همین است. همین قدر که ما ولو در اظهاراتمان کنار یکدیگر قرار بگیریم، عظمت میبخشد به دنیای اسلام؛ عظمت میبخشد به شخصیّت امّت اسلامی. هرجا نمونه هایی از این اجتماع را ما مشاهده کردیم، ولو تنها، جسمها در کنار هم قرار گرفتند، دیدیم انعکاس آن در دنیا مایه ی شرف و آبروی اسلام و مسلمین شد؛ مایه ی آبروی پیغمبر شد. نماز عید را که میخوانیم، کنار هم قرار میگیریم، میگوییم: الّذی جعلته للمسلمین عیداً و لمحمّدٍ صلّی الله علیه وآله ذخراً و شرفاً و کرامتاً و مزیداً؛ صِرف کنار هم قرار گرفتن جسمها در نماز، برای پیغمبر مایه ی شرف است؛ برای امّت اسلامی مایه ی اعزاز و احترام است. اجتماع حج همین جور است. امسال شما ملاحظه کردید در اربعین حسینی

ص:66

میلیونها انسان در کنار هم قرار گرفتند؛ خود این حرکت عظیم یک جمعی از مسلمانها _ البتّه مخصوص شیعه نبود، سنّیها هم بودند _ که در دنیا انعکاس پیدا کرد، تعظیم کردند؛ تجلیل کردند؛ آن را بزرگترین گردهمایی عالم به حساب آوردند؛ چه کسانی؟ آنهایی که دارند مسائل اسلامی را رصد میکنند.

من همینجا مناسب میدانم و لازم میدانم به مناسبت یاد از آن اجتماع عظیم، از دولت عراق، ملّت عراق، عشایر عراق که در این آزمون بسیار مهم فداکاری کردند، خدمت کردند، کَرم و بزرگواری نشان دادند، تشکّر کنم. حادثه ی عجیبی بود حادثه ی امسالِ اربعین کربلا. این راه را دشمنان اسلام و دشمنان اهل بیت به خیال خود مسدود کرده بودند. ببینید چه حرکت عظیمی اتّفاق افتاد! وقتی حتّی جسمها در کنار هم قرار میگیرد، این جور انعکاس پیدا میکند. اگر ما با هم باشیم، کشورهای اسلامی، ملّتهای مسلمان _ سنّی و شیعه و فِرَق مختلف تسنّن و تشیّع _ با یکدیگر دلهایشان صاف باشد، نسبت به یکدیگر سوءظن نداشته باشند، سوءنیّت نداشته باشند، به یکدیگر اهانت نکنند، ببینید در دنیا چه اتّفاقی خواهد افتاد؛ چه عزّتی برای اسلام درست خواهد شد! وحدت؛ وحدت.(1)

ص:67


1- در دیدار مسئولان نظام و میهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی در سالروز میلاد پیامبر اکرم و امام جعفر صادق (ع)19/10/1393.

راهپیمایی عظیم اربعین؛ از مظاهر بروز عزم و همّت ملّی

نگاهی به آنچه در سال 93 گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد.(1)

ص:68


1- در پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال 1394، 1/1/1394.

فصل سوم : شرح زیارت اربعین

اشاره

هدف و فلسفه ی قیام

در زیارتی از زیارتهای امام حسین(علیه السّلام) که در روز اربعین خوانده میشود، جمله ای بسیار پُرمعنا وجود دارد و آن این است:

«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله».(1)

فلسفه ی فداکاری حسین بن علی(علیه السّلام) در این جمله گنجانده شده است. زائر به خدای متعال عرض میکند که این بنده ی تو، این حسین تو، خون خود را نثار کرد تا مردم را از جهالت نجات بدهد. «و حیره الضّلاله»؛(2) مردم را از سرگردانی و حیرتی که در گمراهی است، نجات بدهد. ببینید این جمله چقدر پُرمغز و دارای چه مفهوم مترقّی و پیشرفته ای است.

مسئله این است که بشریّت همیشه دستخوش شیطنت شیطانهاست. همیشه شیطانهای بزرگ و کوچک، برای تأمین هدفهای خود، انسانها و توده های مردم و ملّتها را قربانی میکنند. در تاریخ گذشته هم این را خوانده اید و شرح حال سلاطین جابر و ستمگر و رفتار آنها با ملّتها و وضع امروز دنیا و روش قدرتهای بزرگ را دیده اید. بشر دستخوش اغوا و خدعه ی شیطانها قرار میگیرد. باید به بشر کمک کرد، باید به بندگان خدا مدد رساند، تا بتوانند خود را از جهالت نجات بدهند و از سرگردانی و گمراهی خلاص شوند.

ص:71


1- تهذیب الأحکّام، ج 6، ص 113؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 331.

2- همان.

چه کسی میتواند این دست نجات را به سوی بشریّت دراز کند؟ آن کسانی که چسبیده ی به مطامع و هوسها و شهوات باشند، نمیتوانند؛ چون خودشان گمراهند. آن کسانی که اسیر خودخواهی ها و منیّت ها باشند، نمیتوانند بشر را نجات بدهند؛ باید کسی پیدا بشود و خودشان را نجات بدهد؛ یا لطف خدا به سراغ آنها بیاید تا اراده ی آنها قوی بشود و بتوانند خودشان را رها کنند. آن کسی میتواند بشر را نجات بدهد که دارای گذشت باشد؛ بتواند ایثار کند و از شهوات بگذرد؛ از منیّت و خودپرستی و خودخواهی و حرص و هوی و حسد و بُخل و بقیّه ی گرفتاری هایی که معمولاً انسان دارد، بیرون بیاید تا بتواند شمعی فرا راه بشر روشن کند.(1)

ص:72


1- در دیدار فرزندان ممتاز شاهد، جانبازان شهرهای مشهد و تهران و استان کردستان، جمعی از دانش آموزان مدارس تهران و مدرّسان مراکز تربیت معلّم، و گروهی از ورزشکاران و مسئولان سازمان تربیت بدنی کشور، 21/6/1369.

شرح بخشی از زیارت اربعین

یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین(علیه السّلام) ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارت ها و دعا ها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبه ی اوّل قدری پیرامون همین جمله، که ناظر به جهت قیام حسینی است، عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است:

«و بذل مهجته فیک».

این زیارت اربعین است؛ منتها فقره های اوّل آن، دعاست که گوینده ی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسین بن علی(علیه السّلام)، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهاله»؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیره الضّلاله»؛(1) و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند.

این یک طرف قضیّه؛ یعنی طرفِ قیام کننده، حسین بن علی(علیه السّلام) است.

طرف دیگر قضیّه، در فقره ی بعدی معرّفی میشود:

«و قد توازر علیه من غرّته الدّنیا و باع حظّه بالأرذل الأدنی»؛(2)

ص:73


1- مصباح المتهجد، ص 788؛بحارالأنوار، ج 98، ص 331.

2- همان.

نقطه ی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بی خودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالأرذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است _ این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت _ به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصه ی نهضت حسینی است.

با مداقّه در این بیان، انسان احساس میکند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ امّا مجموع دو نگاه، نشان دهنده ی ابعاد عظیم این نهضت است.

یک نگاه، حرکت ظاهری حسین بن علی(علیه السّلام) است، که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر _ یعنی حکومت یزید _ است؛ امّا باطن این قضیّه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن میرساند، و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است.

در حقیقت، امام حسین(علیه السّلام) اگرچه با یزید مبارزه میکند، امّا مبارزه ی گسترده ی تاریخی وی با یزیدِ کوته عمرِ(1) بی ارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. امام حسین(علیه السّلام) با اینها مبارزه میکند...

خلاصه ی نهضت حسینی

اگر بخواهیم ماجرای امام حسین(علیه السّلام) را در سطوری خلاصه کنیم، این طور میشود: بشریّت، دچار ظلم و جهل و تبعیض بود. حکومتهای بزرگ دنیا، که حکومت قیصر و کسرای آن زمان است _ چه در ایران آن روز، چه در امپراتوری روم آن روز _ حکومت اشرافیگری و حکومت غیرمردمی و حکومت شمشیر بی منطق و حکومت جهالت و فساد بود. حکومتهای کوچکتر هم مثل آنچه که در جزیره العرب بود، از آنها بدتر بودند و مجموعاً جاهلیّتی دنیا را فرا گرفته بود.

ص:74


1- تاریخ الطبری، ج 4، صص 383-384؛ ذوب النضار، ص 77؛ بحارالأنوار، ج 45، ص356.

در این میان، نور اسلام به وسیله ی پیامبر خدا(صلّی الله علیه وآله) و با مدد الهی و مبارزات عظیم و توان فرسای مردمی، توانست اوّل یک منطقه از جزیره العرب را روشن کند و بعد بتدریج گسترش یابد و شعاع آن همه جا را فرا گیرد. وقتی پیامبر(صلّی الله علیه وآله) از دنیا میرفت، این حکومت، حکومت مستقرّی بود که میتوانست الگوی همه ی بشریّت در طول تاریخ باشد؛ و اگر آن حکومت با همان جهت ادامه پیدا میکرد، بدون تردید تاریخ عوض میشد؛ یعنی آنچه که بنا بود در قرنها بعد از آن _ در زمان ظهور امام زمان(علیه السّلام) در وضعیّت فعلی _ پدید آید، در همان زمان پدیده آمده بود. دنیای سرشار از عدالت و پاکی و راستی و معرفت و محبّت، دنیای دوران امام زمان(علیه السّلام) است، که زندگی بشر هم از آنجا به بعد است. زندگی حقیقی انسان در این عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان(علیه السّلام) است که خدا میداند بشر در آنجا به چه عظمتهایی نایل خواهد شد.

بنابراین، اگر ادامه ی حکومت پیامبر(صلّی الله علیه وآله) میسّر میشد و در همان دوره های اوّل پدید می آمد و تاریخ بشریّت عوض میشد، فرجام کار بشری مدّت ها جلو می افتاد، امّا این کار به دلایلی نشد.

خصوصیّت حکومت پیامبر(صلّی الله علیه وآله) این بود که به جای ابتنای بر ظلم، ابتنای بر عدل داشت؛ به جای شرک و تفرقه ی فکری انسان، متّکی بر توحید و تمرکز بر عبودیّت ذات مقدّس پروردگار بود؛ به جای جهل، متّکی بر علم و معرفت بود؛ به جای کینه ورزی انسانها با هم، متّکی بر محبّت و ارتباط و اتّصال و رفق و مدارا بود؛ یعنی یک حکومتِ از ظاهر و باطن آراسته. انسانی که در چنین حکومتی پرورش پیدا میکند، انسانی باتقوا، پاکدامن، عالم، بابصیرت، فعّال، پُرنشاط، متحرّک و رو به کمال است.

ص:75

با گذشت پنجاه سال، قضایا عوض شد. اسم، اسم اسلام ماند؛ نام، نام اسلامی بود؛ امّا باطن، دیگر اسلامی نبود. به جای حکومت عدل، باز حکومت ظلم بر سر کار آمد؛ به جای برابری و برادری، تبعیض و دودستگی و شکاف طبقاتی به وجود آمد؛ به جای معرفت، جهل حاکم شد. در این دوره ی پنجاه ساله، هرچه به طرف پایین می آییم، اگر انسان بخواهد از این سرفصل ها بیشتر پیدا کند، صدها شاهد و نمونه وجود دارد که اهل تحقیق باید اینها را برای ذهنهای جوان و جوینده روشن کنند.

امامت به سلطنت تبدیل شد! ماهیّت امامت، با ماهیّت سلطنت، مغایر و متفاوت و مناقض است. این دو ضدّ هم اند. امامت، یعنی پیشواییِ روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم، امّا سلطنت یعنی حکومت با زور و قدرت و فریب؛ بدون هیچ گونه علقه ی معنوی و عاطفی و ایمانی.این دو، درست نقطه ی مقابل هم است. امامت، حرکتی در میان امّت، برای امّت و در جهت خیر است. سلطنت یعنی یک سلطه ی مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص؛ برای ثروت اندوزی و برای شهوت رانی گروه حاکم.

آنچه که ما در زمان قیام امام حسین(علیه السّلام) می بینیم، دومی است، نه آن اوّلی؛ یعنی یزیدی که بر سر کار آمده بود، نه با مردم ارتباط داشت، نه علم داشت، نه پرهیزگاری و پاکدامنی و پارسایی داشت، نه سابقه ی جهاد در راه خدا داشت، نه ذرّه ای به معنویّات اسلام اعتقاد داشت، نه رفتار او رفتار یک مؤمن و نه گفتار او گفتار یک حکیم بود. هیچ چیزش به پیامبر(صلّی الله علیه وآله) شباهت نداشت.(1)

در چنین شرایطی، برای کسی مثل حسین بن علی(علیه السّلام) که خود او

ص:76


1- أنساب الأشراف، ج 5، صص 286-288؛ مروج الذهب، ج 3، صص 67-68؛ الأغانی، ج 17، ص 192.

همان امامی است که باید به جای پیامبر(صلّی الله علیه وآله) قرار گیرد،(1) فرصتی پیش آمد و قیام کرد.

اگر به تحلیل ظاهری قضیّه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمی یزید است؛ امّا در باطن، یک قیام برای ارزشهای اسلامی و برای معرفت و برای ایمان و برای عزّت است؛ برای این است که مردم از فساد و زبونی و پستی و جهالت نجات پیدا کنند.

لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمدبن حنفیّه _ و در واقع در پیام به تاریخ _ چنین گفت:

«أنّی لمأخرج أشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً»؛

من با تکبّر، با غرور، از روی فخرفروشی، از روی میل به قدرت و تشنه ی قدرت بودن قیام نکردم؛

«إنّما خرجت لطلب الإصلاح فی امّه جدّی»؛(2)

من می بینم که اوضاع در میان امّت پیامبر(صلّی الله علیه وآله) دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطی است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضدّ جهتی است که اسلام میخواست و پیامبر(صلّی الله علیه وآله) آورده بود. قیام کردم برای اینکه با اینها مبارزه کنم.

نتیجه ی قیام؛ حکومت یا شهادت

مبارزه ی امام حسین(علیه السّلام) دو وجه دارد و ممکن است دو نتیجه به بار بیاورد؛ امّا هر دو نتیجه خوب است. یک نتیجه این بود که امام حسین(علیه السّلام) بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانی که با زور بر سر مردم میکوبیدند و سرنوشت مردم را تباه میکردند، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این کار صورت میگرفت، البتّه باز مسیر تاریخ عوض میشد.

ص:77


1- کمال الدین و تمام النعمه، صص 256-285.

2- «جز این نیست که من به منظور ایجاد صلح و سازش در میان امّت جدّم خارج شدم.» بحارالأنوار، ج 44، ص 329.

یک وجه دیگر، این بود که امام حسین(علیه السّلام) نتواند به هر دلیلی این پیروزی سیاسی و نظامی را به دست بیاورد؛ آن وقت امام حسین(علیه السّلام) در اینجا دیگر نه با زبان، بلکه با خون، با مظلومیّت، با زبانی که تاریخ تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد، حرف خود را مثل یک جریان مداوم و غیرقابل انقطاع در تاریخ به جریان می اندازد. و این کار را امام حسین(علیه السّلام) کرد.

البتّه کسانی که دم از ایمان میزدند، اگر رفتاری غیر از آن داشتند که به امام حسین(علیه السّلام) نشان دادند، شقّ اوّل پیش می آمد و امام حسین(علیه السّلام) می-توانست دنیا و آخرت را در همان زمان اصلاح کند؛ امّا کوتاهی کردند! البتّه بحث این-که چرا و چطور کوتاهی کردند، از آن بحث-های بسیار طولانی و مرارت باری است که بنده در چند سال قبل از این تحت عنوان «خواص و عوام»(1) آن را مقداری مطرح کردم _ یعنی چه کسانی کوتاهی کردند، گناه و تقصیر به گردن چه کسانی بود، چ-طور کوتاهی کردند، کجا کوتاهی کردند _ که من نمیخواهم آن حرفها را مجدّداً بگویم. بنابراین، کوتاهی شد و به خاطر کوتاهی دیگران، مقصود اوّل حاصل نشد؛ امّا مقصود دوم حاصل گردید. این دیگر چیزی است که هیچ قدرتی نمی-تواند آن را از امام حسین(علیه السّلام) بگیرد؛ قدرت رفتن به میدان شهادت، دادن جان و دادن عزیزان، آن گذشت بزرگی که از بس عظیم است، هر عظمتی که دشمن داشته باشد، در مقابلش کوچک و محو میشود.

درخشش روز افزون اباعبدالله(علیه السّلام)

و این خورشید درخشان، روزبه روز در دنیای اسلام به نورافشانیِ بیشتری میپردازد و بشریّت را احاطه میکند.

ص:78


1- در جمع فرماندهان لشکر 27 محمّد رسول الله(ص)، 20/03/1375 و خطبه های نماز جمعه، 18/02/1377.

امروز بیش از پنج قرن و ده قرن پیش، حسین بن علی(علیه السّلام) اسلام و شما، در دنیا شناخته شده است. امروز وضع به گونه ای است که متفکّران و روشن فکران و آنهایی که بی غرض اند، وقتی به تاریخ اسلام برمیخورند و ماجرای امام حسین(علیه السّلام) را می بینند، احساس خضوع میکنند. آنهایی که از اسلام سر در نمی آورند، امّا مفاهیم آزادی، عدالت، عزّت، اعتلا و ارزشهای والای انسانی را می فهمند، با این دید نگاه میکنند و امام حسین(علیه السّلام)، امام آنها در آزادی خواهی، در عدالت طلبی، در مبارزه با بدیها و زشتی ها و در مبارزه با جهل و زبونی انسان است.

جهل و زبونی؛ ریشه ی مشکلات امروز بشریّت

امروز هم هر جایی که بشر در دنیا ضربه خورده است _ چه ضربه ی سیاسی، چه ضربه ی نظامی و چه ضربه ی اقتصادی _ اگر ریشه اش را کاوش کنید، یا در جهل است، یا در زبونی. یعنی یا نمیدانند و معرفت لازم را به آنچه که باید معرفت داشته باشند، ندارند؛ یا اینکه معرفت دارند، امّا خود را ارزان فروخته اند؛ زبونی را خریده اند و حاضر به پستی و دنائت شده اند! امام سجّاد و امیرالمؤمنین(علیهم السّلام)- بنابر آنچه که از آنها نقل شده _ فرموده اند:

«لیس لأنفسکم ثمنٌ إلاّ الجنّه فلاتبیعوها إلاّ بها»؛(1)

ای انسان! اگر بناست هستی و هویّت و موجودیّت تو فروخته شود، فقط یک بها دارد و بس و آن بهشتِ الهی است. به هرچه کمتر از بهشت بفروشی، سرت کلاه رفته است. اگر همه ی دنیا را هم به قیمتِ قبول پستی و ذلّت و زبونی روح به شما بدهند، جایز نیست.

همه ی کسانی که در اطراف دنیا، تسلیم زر و زور صاحبان زر و زور شده اند و این زبونی را قبول کرده اند- چه عالم، چه سیاستمدار، چه فعّال سیاسی و

ص:79


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ی 456؛ تحف العقول، ص391؛ بحارالأنوار، ج75، صص13و303.

اجتماعی و چه روشن-فکر- به خاطر این است که ارزش خود را نشناختند و خود را فروختند. بسیاری از سیاستمداران دنیا خودشان را فروخته اند. عزّت، فقط این نیست که انسان روی تخت سلطنت یا ریاست بنشیند؛ گاهی یک نفر بر تخت سلطنت نشسته است، به هزاران نفر هم با تکبّر فخرفروشی میکند و زور میگوید، امّا در عین حال زبون و اسیر یک قدرت و یک مرکز دیگر است؛ اسیر تمایلات نفسانیِ خود است، که البتّه اسرای سیاسیِ امروز دنیا به این آخری نمیرسند، چون اسیر قدرتها و اسیر مراکزند!... امام حسین(علیه السّلام) خواست این زبونی را از انسانها بگیرد.

پیامبر(صلّی الله علیه وآله) در مقابل مردم مثل بندگان غذا میخورد و مثل بندگان مینشست؛ نه مثل اشراف زاده ها:

«کان رسول الله یأکل أکل العبد و یجلس جلوس العبد»؛(1)

پیامبر(صلّی الله علیه وآله) جزو فامیلهای اشراف زاده بود،(2) امّا رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانه ای بود؛ به آنها احترام میکرد؛ به آنها فخر و تعنّد نمیفروخت. امّا اشاره و نگاه مبارکش بر تن امپراتوران آن روز عالم _ در سال-های آخر عمرش لرزه می انداخت. این عزّت است.

امامت یعنی دستگاهی که عزّت خدایی را برای مردم به وجود می آورد؛ علم و معرفت به مردم میدهد؛ رفق و مدارا را میان آنها ترویج میکند؛ ابهّت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ میکند. امّا سلطنت و حکومتهای جائرانه، نقطه ی مقابل آن است.

امروز در بسیاری از کشورهای دنیا، اسم زمامداران پادشاه نیست، امّا در واقع پادشاه اند. اسم شان سلطان نیست و ظواهر دموکراسی هم در آنجاها جاری است، امّا در باطن، همان سلطنت است؛ یعنی رفتار تعنّدآمیز با مردم و رفتار ذلّت آمیز با هر قدرتی که بالاسر آنها باشد! حتی شما می بینید

ص:80


1- المحاسن، ج 2، ص 456؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 255.

2- أنساب الأشراف، ج 1، ص 64؛ الهدایه الکبری، ص 175؛ بحارالأنوار، ج 15، ص344.

که در یک کشور بزرگ و مقتدر، رؤسای سیاسی آنها باز به نوبه ی خود مقهور و اسیر دست صاحبان کمپانیها، مراکز شبکه ای پنهان جهانی، مراکز مافیایی و مراکز صهیونیستی هستند. مجبورند طبق میل دل آنها حرف بزنند و موضع گیری کنند، برای اینکه آنها نرنجند. این سلطنت است. وقتی که در رأس، ذلّت و زبونی وجود داشت، در قاعده و بدنه هم ذلّت و زبونی وجود خواهد داشت. امام حسین(علیه السّلام) علیه این قیام کرد.

معنویّت، عزّت و عبودیّت مطلق در تمام لحظات قیام حسینی

در رفتار امام حسین(علیه السّلام)، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا مثل فردایی که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعین حال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه ی مراحل هم این طور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم،(1) دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانی کرد و فرمود:

«خطّ الموت علی ولد آدم مخطّ القلاده علی جید الفتاه»،(2)

صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه ی دست-ها را به طرفش دراز کرده اند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند.

آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر،(3) توسّط سیهزار(4) جمعیّت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را

ص:81


1- تاریخ الطبری، ج 4، صص 261-262؛ الفتوح، ج 5، صص 27-29؛ الإرشاد، ج 2، صص 36-38؛ تذکره الخواص، ص 215؛ بحارالأنوار، ج 44، صص 333-334.

2- «مرگ، قلاده ای است بر گردن جمیع فرزندان آدم، همان طور که بر گردن دختران است.» مثیر الأحزان، ص29؛ کشف الغمه، ج، ص 239؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 366.

3- الفتوح، ج 5، ص 101؛ الإرشاد، ج 2، ص 95؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 4.

4- الأمالی، صدوق، ص 547؛ عمده الطالب، ص 192؛ بحارالأنوار، ج 44، ص298.

تهدید کردند، زن ها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّه ای اضطراب در این مرد خدا و این بنده ی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد.

آن راوی که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، میگوید:

«فوالله ما رأیت مکثوراً.(1)

مکثور، یعنی کسی که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچّه اش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه ی امواج بلا به طرفش بیاید. راوی میگوید: من هیچ کس را در چهار موجه ی بلا مثل حسین بن علی(علیه السّلام) محکم دل تر و استوارتر ندیدم؛ «أربط جأشاً».(2) در میدانهای گوناگون جنگ-ها، در میدانهای اجتماعی، در میدان سیاست، انسان به آدمهای گوناگونی برخورد میکند؛ کسانی که دچار غم-های گوناگونند. راوی میگوید: هرگز ندیدم کسی در چنین هنگامه ای با این همه مصیبت، مثل حسین بن علی(علیه السّلام)؛ چهره ای شاد، مصمّم، حاکی از عزم و اراده و متوکّل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهی است.

این جریان را امام حسین(علیه السّلام) در تاریخ گذاشت و بشر فهمید که باید برای چنان حکومت و جامعه ای مبارزه کند؛ جامعه ای که در آن پستی و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید برای چنان اجتماعی جهاد کنند که به وجود بیاید و می آید و ممکن است...

ثمره ی زنده نگه داشتن پیام عاشورا

اگر پیام امام حسین(علیه السّلام) را زنده نگه میداریم، اگر نام امام حسین(علیه السّلام) را بزرگ میشماریم، اگر این نهضت را حادثه ی عظیم انسانی در طول تاریخ میدانیم و بر آن ارج مینهیم، برای این است که یادآوری این حادثه به ما کمک خواهد کرد که حرکت کنیم و جلو برویم و انگشت اشاره ی امام حسین(علیه السّلام) را تعقیب کنیم و به لطف خدا به آن هدف-ها برسیم و ملّت ایران إن شاءالله خواهد رسید. نام امام حسین(علیه السّلام) را خدا بزرگ کرده است و حادثه ی کربلا را در تاریخ نگه داشته است. اینکه میگویم ما بزرگ نگه داریم، معنایش این نیست که ما این کار را میکنیم؛ نه. این حادثه بسی عظیم تر از آن است که حوادث گوناگون دنیا بتواند آن را کم رنگ کند و از بین ببرد.

ص:82


1- تاریخ الطبری، ج 4، ص 345؛ الإرشاد، ج2، ص111؛ بحارالأنوار، ج45، ص50.

2- همان.

فلسفه ی به همراه بردن خاندان، توسّط امام حسین(علیه السّلام)

امروز روز تاسوعا و فردا روز عاشوراست. روز عاشورا، اوج همین حادثه ی عظیم و بزرگ است. حسین بن علی(علیه السّلام) با ساز و برگ جنگ به کربلا نیامده بود. کسی که میخواهد به میدان جنگ برود، سرباز لازم دارد، امّا امام حسین بن علی(علیه السّلام) زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است.(1) این به معنای آن است که اینجا باید حادثه ای اتّفاق بیفتد که عواطف انسانها را در طول تاریخ همواره به خود متوجّه کند، تا عظمت کار امام حسین(علیه السّلام) معلوم شود. امام حسین(علیه السّلام) میداند که دشمن پست و رذل است؛ می بیند کسانی که به جنگ او آمده اند، عدّه ای جزو اراذل و اوباش کوفه اند که در مقابل یک پاداش کوچک و حقیر، حاضر شده اند به چنین جنایت بزرگی دست بزنند؛(2)

میداند که بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد. امام حسین(علیه السّلام) از اینها غافل نیست؛ امّا در عین حال تسلیم نمیشود، از راه خود برنمیگردد، بر حرکت در این راه پافشاری میکند. پیداست که این راه چقدر مهم است؛ این کار چقدر بزرگ است.(3)

ص:83


1- الأخبار الطوال، ص 228؛ روضهالواعظین، ص 172؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 326.

2- مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، صص 343-344؛ تذکره الخواص، ص 228؛ بحارالأنوار، ج 45، صص 59-60.

3- . در خطبه های نماز جمعه تهران، 26/1/1379.

ص:84

فهرست تفصیلی

فصل اوّل: حضرت زینب(سلام الله علیها)

فهرست تیتر

آگاهی حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) از جوشش خون حسین بن علی(علیه السّلام)..11

چکیده

حضرت زینب(سلام الله علیها) از جوشش سیلاب شهادت در طول تاریخ، در اثر فداکاری امام حسین(علیه السّلام) آگاه بود..11

سقوط قدرتهای طاغوتی و بقای اسلام و تشیّع، نتیجه ی خون شهیدان کربلاست..11

در تمام انقلابهای معاصر اسلامی، نبض خون امام حسین(علیه السّلام) میتپد..12

فهرست تیتر

حماسه ی حضرت زینب(سلام الله علیها) در حادثه ی عاشورا..13

چکیده

حضرت زینب(سلام الله علیها) با تحمّل داغهای عاشورا و تقدیم پیکر بی جان برادر به پیشگاه خدا، حماسه آفرید 13

فهرست تیتر

کلام حضرت زینب(سلام الله علیها) درباره ی آینده ی کربلا..14

چکیده

حضرت زینب(سلام الله علیها) عصر عاشورا، برافراشته شدن پرچم کربلا را در طول تاریخ نوید داد 14

فهرست تیتر

عظمتهای وداع امام حسین(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها)..15

ص:85

چکیده

صحنه ی وداع امام حسین(علیه السّلام) با زینب کبری فارغ از تأثّرانگیز بودن آن، صحنه ای بی نظیر و با عظمت است..15

عظمتهای وداع امام حسین(علیه السّلام) و زینب کبری(سلام الله علیها) عبارتند از:..15

1. همدردی در فقدان جد، پدر، مادر و برادر؛..15

2. متمرکز شدن محبّت ایشان در یکدیگر؛..15

3. همراهی در سفری خطرناک؛..15

4. غربت لحظه ی وداع؛..15

5. مسئولیّت زینب کبری(سلام الله علیها) پس از شهادت امام(علیه السّلام)..15

زینب کبری(سلام الله علیها)،با سیّدالشّهدا(علیه السّلام) در سفر کربلا همراه میشود، چون نمیتواند لحظهای از برادر جدا شود..16

دگرگون شدن حال زینب کبری(سلام الله علیها) در شب عاشورا، نشانهای از شدّت علاقه ی او به برادر است..19

هنگامه ی وداع، لحظه ی غربت و لحظه ی آغاز مسئولیّت سنگین حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) است..16

انقلاب اسلامی، روح عاشورا را در ملّت ایران احیاء کرد..17

فهرست تیتر

عظمت شخصیّت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)..19

چکیده

شناخت حضرت زینب(سلام الله علیها) در گرو درک دو عنصر است:..19

1. شرایط و اوضاع جامعه ی آن روز؛..19

2. اقدام و رفتار مناسب حضرت زینب(سلام الله علیها)..19

زینب کبری(سلام الله علیها) از جهادی به ظاهر بیفرجام، دشواری سفر و عهده دار بودن رهبری کاروان پس از شهادت اباعبدالله(علیه السّلام) آگاهی داشت..19

حضرت زینب(سلام الله علیها) در همه ی مراحل حوادث کربلا، نقش یک حکیمِ شجاعِ قدرتمند و پرجذبه را ایفاء میکند..19

رفتارهای حضرت زینب(سلام الله علیها) در مواجهه با وقایع کربلا، در تاریخ ماندگارند..20

رفتارهای زینب کبری(سلام الله علیها) در برخورد با سنگین ترین مصائبِ عالَم، حکیمانه و شگفت آورند..20

حرکت زینب کبری(سلام الله علیها) به اندازه ی شهادت امام حسین(علیه السّلام) ممتاز بود و عظمت داشت..21

عظمت زینب کبری(سلام الله علیها) در جمع شدن تمام خصوصیّات برجسته ی شخصیّت های عظیم تاریخ در این زن است..21

ص:86

زینب کبری(سلام الله علیها) در مسئولیّت خطیر خود پس از عاشورا موفّق بود..22

حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) معجزه ی اسلام در دوران حاکمیّت جاهلیّت در جهان است..22

زن در عصر جاهلیّت و پیش از ظهور اسلام؛ در نهایت انحطاط، فساد، ذلّت و ناتوانی به سر میبرد..22

امروز نیز اسلام میتواند معجزه ی خود را در تربیت بانوانی بزرگ چون حضرت زینب(سلام الله علیها) تکرار کند..23

نگاه امروز غرب به زن، همان نگاه دوران جاهلیّت است..23

دنباله روی زن مسلمان از تعالیم اسلام، موجب پدید آمدن زنانی برجسته با وجود جنجال جوسازانه ی غرب خواهد شد..24

فهرست تیتر

موقعیّت شناسی و تکلیف محوری زینب کبری(سلام الله علیها)..25

زینب کبری(سلام الله علیها)؛ الگوی زنان عالَم..26

چکیده

عظمت زینب(سلام الله علیها) ناشی از عمل به تکلیف است، نه داشتن نسبت با امامان(علیهم السّلام)..25

عظمت حضرت زینب(سلام الله علیها) ناشی از شناخت موقعیّتها و انتخابهای صحیح در این موقعیّتهاست..25

پیش از حرکت امام(علیه السّلام) به کربلا، چهره هایی چون ابن عبّاس و ابن جعفر سردرگم شدند؛ ولی زینب کبری(سلام الله علیها) موقعیّت را شناخت..26

زینب کبری(سلام الله علیها) به جایی رسید که تنها والاترین انسانها، یعنی پیامبران میتوانند به آنجا برسند..26

فهم، هوشیاری و انتخاب درست، سرمشقهای رفتاری حضرت زهرا و زینب کبری(سلام الله علیها) برای زنان عالَمند..26

حضرت زینب و حضرت سکینه(سلام الله علیها)، مشعلهای علم و معرفت در همه ی تاریخ اسلامند..27

فهرست تیتر

تحمَل شجاعانه ی بار امانت..28

چکیده

حرکت امام حسین(علیه السّلام)، نجات بخش تاریخ است..28

فهرست تیتر

پاسداری زینب کبری(سلام الله علیها) از اسلام..29

ص:87

چکیده

حضرت زینب(سلام الله علیها) با ایستادگی خود، از روح کلّی اسلام و جامعه ی اسلامی پرستاری و پاسداری نمود..29

فهرست تیتر

زینب کبری(سلام الله علیها)؛ الگوی همیشگی..30

چکیده

برخی از صفات زینب کبری(سلام الله علیها) عبارتند از:..30

1. معرفت والا؛..30

2. استقامت در برابر حادثه ای بزرگ و دستگاه جبّار یزید؛..31

3. شور و عاطفه به همراه متانتی آگاهی بخش؛..31

4. شجاعت در ورود به عرصه های خطرناک؛..31

5. تسلّی بخشی دیگران در حادثه ی عاشورا..31

فهرست تیتر

زینب کبری(سلام الله علیها) بنیانگذار بنای حفظ حوادث با هنر..32

چکیده

اگر اقدام حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجّاد(علیه السّلام) نبود، حادثه ی عاشورا در تاریخ ماندگار نمیشد..32

خطبه های حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهر کوفه و شام، از لحاظ زیبایی وجذّابیّت بیان، آیت های بیان هنری اند..32

فهرست تیتر

حفظ حادثه ی عاشورا از سوی امام سجّاد و زینب کبری(سلام الله علیها)..34

چکیده

مردم غیور و شجاع تبریز با اقدام خود، حادثه ی قم را تبدیل به یک جریان کردند..34

امام سجّاد و زینب کبری(سلام الله علیها) با اقدام خود، مانع از دفن شدن قیام عاشورا در کربلا شدند..34

فهرست تیتر

دهه ی آخر صفر؛ دهه ی زینب کبری(سلام الله علیها)..35

چکیده

زینب کبری(سلام الله علیها) به عنوان یک ولیّ الهی، همراه امام حسین(علیه السّلام) و بعد از عاشورا درخشش بی نظیری از خود نشان داد..35

ص:88

قرآن کریم نمونه های کاملی از کفر و ایمان زنان را بیان مینماید..36

یک مقایسه ی کوتاه بین زینب کبری(سلام الله علیها) و همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد..36

بقای دین، مدیون حرکت امام حسین(علیه السّلام) و صبر و ایستادگی زینب کبری(سلام الله علیها) است..38

فهرست تیتر

زینب(سلام الله علیها)؛ عامل پیروزی خون بر شمشیر..39

عظمت خطبه ی تاریخی حضرت زینب(سلام الله علیها)..40

عظمت زینب کبری(سلام الله علیها)..42

چکیده

از آثارمجاهدت زینب کبری(سلام الله علیها) ذلّت دشمن در کاخ ریاستش است..40

خطبه ی تاریخی حضرت زینب(سلام الله علیها)، متضمّن تحلیل وضع جامعه ی اسلامی، با زیباترین کلمات و غنی ترین مفاهیم است..40

زینب کبری(سلام الله علیها) در خطبه ی بی نظیر خود، آسیب شناسی عمیقی از جامعه ی عصر خویش ارائه میدهد..40

بصیرت زینب کبری(سلام الله علیها) در تحلیل واقعه ی عاشورا و ارتباط آن با آسیبهای انقلاب نبوی و انقلاب علوی، بیانگر عظمت ایشان است..42

فصل دوم: اربعین

فهرست تیتر

اربعین؛ پایه گذاری سنّت زیارت و احیای یاد کربلا..45

انقلاب اسلامی؛ تجربه ی دوباره ی پیروزی خون بر شمشیر..47

چکیده

بی خبری نسلها از شهادت امام حسین(علیه السّلام) در اثر فراموشی یاد و خاطره ی آن، به معنای هدر رفتن خون حضرت است..45

باید خاطره ی شهادت امام حسین(علیه السّلام) که درس مقاومت در مقابل یزیدیهای زمان است، برای همه ی نسلها حفظ شود..45

شهیدی که خون او بجوشد و در تاریخ سرازیر شود، اسوه میشود..46

مظلومیّت باید فریاد شود و به گوش انسانهای دیگر برسد..46

دستگاه استکباری همواره برای از بین بردن یاد و خاطره ی شهادت امام حسین(علیه السّلام) تلاش کرده است..46

اثرگذاری و جوشش خون شهید در سایه ی یاد او میسر است..46

اربعینِ اوّل، س-رآغاز برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلاست..47

ص:89

انقلاب اسلامی از فرهنگ عاشورا درس مبارزه با یزیدیان زمان را آموخته است..47

حضرت زینب(سلام الله علیها) عصر عاشورا، برافراشته شدن پرچم کربلا را در طول تاریخ نوید داد..48

فهرست تیتر

اربعین؛ امتداد حرکت عاشورا..49

چکیده

حضور اهل بیت(علیهم السّلام) بر مزار اباعبدالله(علیه السّلام) در اربعین را نباید بر رفتار عادی و رایج زیارت امام حسین(علیه السّلام) حمل کرد..49

دلایل حضور امام سجّاد(علیه السّلام) و حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) بر مزار امام حسین(علیه السّلام)..49

1. مسلمانان بدانند حادثه ی عاشورا تمام نشده است؛..49

2. کربلا میعادگاه شیعیان است؛..50

3. تلاش در راه تشکیل نظام اسلامی حتّی در حدّ شهادت، از یاد مسلمانان نرود..50

زیارت اربعین از پرمغزترین زیارتهاست..50

فهرست تیتر

اربعین؛ پایه گذاری یاد نهضت حسینی..51

چکیده

دستاورد شهادت، با زنده نگاه داشتن یاد شهدا حفظ شدنی است..51

رمز زنده ماندن عاشورا، تلاش حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجّاد(علیه السّلام) در تبیین فلسفه ی آن است..51

انگیزه ی امام صادق(علیه السّلام) از تشویق شعر عاشورایی، مقابله با تبلیغ دشمن بود..52

وظیفه ی بازماندگان امام حسین(علیه السّلام)، به اندازه ی مجاهدت حضرت و یارانش، دشوار بود..52

درس اربعین، حفظ خاطره ی شهادت در طوفان تبلیغات دشمن است..53

تبلیغات دستگاه ظلم، حقایق کربلا را واژگون نشان میداد؛ امّا تبلیغات دستگاه امامت، بافته های آنها را گسست و حق را آشکار کرد..53

فهرست تیتر

ذکر مصیبت در اربعین سیّدالشّهدا(علیه السّلام)..54

چکیده

در روز اربعین، اوّلین زائران اباعبدالله الحسین(علیه السّلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند..54

ص:90

فهرست تیتر

گستردگی روزافزون زیارت کربلا..56

چکیده

دست های مادّی هیچ وقت نمیتوانند اصالت های معنوی را دفن کنند..56

موانع زیارت کربلا همواره وجود داشته اند، ولی زیارت امام حسین(علیه السّلام) روزبه روز پرشورتر شده است..57

محبّت معنوی، محبّتی عمیق و عشقی سوزان است..57

محبّت های مادّی، سطحی و زودگذرند..57

فهرست تیتر

اربعین؛ شروع جاذبه ی مغناطیس حسینی..59

چکیده

رفتن جابربن عبدالله به زیارت امام حسین(علیه السّلام) در روز اربعین، آغاز حرکتی بود که در طول قرنها پیوسته پُرشورتر شده است..58

فهرست تیتر

اربعین؛ آغاز دل ربایی حسینی..59

چکیده

جابربن عبدالله انصاری و عطیّه در روز اربعین بر مزار شهید کربلا حاضر شدند..59

اربعین؛ آغاز جاذبه ی زیارت حسینی بود که تا امروز تداوم یافته است..59

جابربن عبدالله انصاری نسبت به شخصیّت عظیم الشأن اباعبدالله(علیه السّلام) معرفت داشت..60

خبر شهادت مظلومانه ی جگرگوشه ی پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، جابر را از مدینه به کربلا کشاند..60

جابر بر مزار اباعبدالله(علیه السّلام) بشدّت متأثّر میگردد و از کثرت اندوه بیهوش میشود..61

ایستادگی و شهادت امام حسین(علیه السّلام)، جان تازه ای به اسلام بخشید..61

ما با خود عهد میکنیم که نام و یاد و راه امام حسین(علیه السّلام) را هرگز فراموش نکنیم..61

فهرست تیتر

اربعین؛ شروع انتشار پیام کربلا..62

سکوت مرگبار؛ نتیجه ی اختناق یزیدی پس از عاشورا..62

اربعین؛ اوّلین جوشش برای شکستن فضای اختناق..63

وظیفه ی همگانی در زنده نگه داشتن خاطرات عزیز و اثرگذار..65

نقش گردهمایی اربعین به عنوان بزرگترین گردهمایی جهان..66

راهپیمایی عظیم اربعین؛ از مظاهر بروز عزم و همّت ملّی..68

ص:91

چکیده

انتشار پیام عاشورا با خطبه ها و افشاگریهای حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجّاد(علیه السّلام) صورت پذیرفت..62

خاصیّت محیط اختناق، جلوگیری از فهم و حرکت مردمی است..62

به احتمال قوی، اهل بیت(علیهم السّلام) در اربعین اول به کربلا رسیدهاند..63

اربعین، سرمنشأ گسترش فکر عاشورایی و جرأت دادن به مردم است..63

قیام توّابین و مختار و در نتیجه سقوط بنی امیّه، از اربعین آغاز شد..64

در اربعین، افشاگری و تحقّق هدف-های افشاگری وجود دارد..64

فصل سوم: شرح زیارت اربعین

فهرست تیتر

هدف و فلسفه ی قیام..71

چکیده

فلسفه ی قیام امام حسین(علیه السّلام)، نجات مردم از جهالت و سرگردانی ناشی از گمراهی است..71

بشریّت همواره دستخوش شیطنت شیطانهای بزرگ و کوچک است؛ لذا نیازمند یاری صالحان است..71

گمراهان و اسیران هوس، ناتوان از نجات بشر هستند..72

فهرست تیتر

شرح بخشی از زیارت اربعین..73

خلاصه ی نهضت حسینی..74

نتیجه ی قیام؛ حکومت یا شهادت..77

درخشش روز افزون اباعبدالله(علیه السّلام)..78

جهل و زبونی؛ ریشه ی مشکلات امروز بشریّت..79

معنویّت، عزّت و عبودیّت مطلق در تمام لحظات قیام حسینی..81

ثمره ی زنده نگه داشتن پیام عاشورا..82

فلسفه ی به همراه بردن خاندان، توسّط امام حسین(علیه السّلام)..83

چکیده

در زیارت اربعین دو جبهه ی حق و باطل معرّفی شده اند:..73

جبهه ی حق یعنی طرفِ قیام کننده که به دنبال نجات بندگان از جهل بود، و جبهه ی باطل که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول کرد و سعادت خویش را ارزان نفروختند..73

حرکت علیه حکومت یزید فاسد، ظاهر نهضت حسینی و باطن آن، مبارزه ی گسترده با جهل و

ص:92

زبونی و ذلّت انسان در طول تاریخ است..74

خلاصه ی نهضت حسینی عبارت است از اینکه:..74

1. قبل از بعثت پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، بشریّت در ظلم و جهل و تبعیض قرار داشت؛..74

2. با بعثت پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، نور اسلام ابتدا جزیره العرب را روشن کرد و سپس ب-تدریج گس-ترش یافت؛..75

3. هنگام رحلت پیامبر(صلّی الله علیه وآله) حکومت مستقرّی بر پایهی توحید، عدل، علم و محبّت وجود داشت، که میتوانست الگوی همه ی بشریّت در تاریخ باشد؛..75

4. با گذشت پنجاه سال ارتجاع حاصل شد. اسم اسلام ماند، امّا در باطن بار دیگر جاهلیّت حاکم شد؛ 75

5. جانشین حقیقی پیامبر(صلّی الله علیه وآله) برای اصلاح جامعه ی اسلامی قیام کرد. این قیام در ظاهر علیه حکومت فاسد یزید و در باطن برای ارزشهای اسلامی و نجات مردم از فساد، جهل و زبونی در طول تاریخ صورت گرفت..77

هدف قیام، مبارزه با ارتجاعی بود که در جامعه ی نبوی پیش آمده بود..77

مظلومیّت و شهادت، زبانی است که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد و سخن امام(علیه السّلام) را مثل یک جریان مداوم در تاریخ به جریان خواهد انداخت..78

کوتاهی خواص و به تبع آنها عوام، به شکست ظاهری امام(علیه السّلام) منجر شد..78

مقصود از بحث عوام و خواص در مباحث عاشورا، این است که چه کسانی، چگونه و چرا کوتاهی کردند..78

عظمت شهادت، در هم کوبنده ی عظمت ظاهری دشمن است..78

امام حسین(علیه السّلام)، امام آزادی خواهان و عدالت طلبان مسلمان و غیر مسلمان است..79

امام حسین(علیه السّلام) میخواست بشر را از انواع جهل و زبونی برهاند و به انسانها بفهماند که تنها بهشت، بهای آنها است..79

رفتار پیامبر(صلّی الله علیه وآله) با مردم خویش، متواضعانه و با امپراتوران آن روز عزّتمندانه بود..80

سلطنت و حکومت جائرانه، نقطه ی مقابل امامت است..80

رفتار برخی حکومتها و سیاستمداران امروز، تکبّر در برابر مردم و ذلّت در برابر قدرتمندان است..80

اباعبدالله(علیه السّلام) از سیل نامه های کوفیان مغرور نشد..81

ام-ام حس-ین(علیه السّلام) در غربت بی نظیر کربلا، ذرّه ای اضطراب به خود راه نداد..81

در کشاکش بلا و انبوه غم-های عاشورا، عزّت الهی در وجود امام(علیه السّلام) موج میزد..82

امام حسین(علیه السّلام)، به بشریّت فهماند که باید برای از بین بردن جهالت و پستی مبارزه کند..82

یادآوری عاشورا، هدایت جامعه را در پی خواهد داشت..82

در کربلا باید حادثه ای اتّفاق بیفتد که عواطف انسانها را در طول تاریخ نشانه بگیرد..83

ص:93

منابع و مآخذ

1. الإحتجاج، الشیخ الطبرسی، دار النعمان للطباعه والنشر - النجف الأشرف، طبع 1386ه-.ق - 1966م.

2. الإختصاص، الشیخ المفید، دار المفید - بیروت، 1414ه-.ق - 1993م، طبع الثانیه.

3. الإرشاد، الشیخ المفید، دار المفید - بیروت، 1414ه-.ق - 1993 م، طبع الثانیه.

4. الإستیعاب، ابن عبد البر، دار الجیل - بیروت، 1412ه-.ق - 1992م، طبع الأولی.

5. الأخبار الطوال، الدینوری، دار إحیاء الکتب العربی - القاهره، 1960م، طبع الأولی.

6. الأعلام، خیر الدین الزرکلی، دار العلم للملایین - بیروت، أیار - مایو 1980، طبع الخامسه.

7. الأغانی، ابو الفرج اصفهانی، دار احیاء تراث عربی - بیروت، 1415 ه-.ق، طبع الأولی.

8. الأمالی، الشیخ الصدوق، مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه - قم، 1417ه-.ق، طبع الأولی.

9. الأمالی، الشیخ الطوسی، دار الثقافه - قم، 1414ه-.ق، طبع الأولی.

10. الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، مرکز نشر میراث مکتوب - تهران، 1422ه-.ق، چاپ اول.

11. التاریخ الکبیر، البخاری، المکتبه الإسلامیه - دیار بکر - ترکیا.

12. الطبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، دار الکتب العلمیه - بیروت، 1410ه-.ق -1990م، الطبعه الأولی.

13. العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسی، دار الکتب العلمیه - بیروت، 1404ه-. ق، الطبعه الأولی.

14. الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، دار الأضواء - بیروت، 1411ه-.ق، الطبعه الأولی.

15. الفتوح، أحمد بن أعثم الکوفی، دار الأضواء - بیروت، 1411ه-.ق، الطبعه الأولی.

16. الکافی، الشیخ الکلینی، دار الکتب الإسلامیه - طهران، 1363ش، طبع الخامسه.

17. الکامل، عبد الله بن عدی، دار الفکر- بیروت، 1409ه-.ق - 1988م، طبع الثالثه.

18. اللهوف فی قتلی الطفوف، السید ابن طاووس، أنوار الهدی - قم، 1417ه-.ق، طبع الأولی.

19. المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقی، دار الکتب الإسلامیه - طهران، 1370ه-.ق - 1330ش، طبع الأولی.

ص:94

20. المعجم الکبیر، الطبرانی، دار إحیاء التراث العربی، طبع الثانیه.

21. المنتظم، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد ابن الجوزی، دار الکتب العلمیه - بیروت، 1412ه-.ق - 1992م، طبع الأولی.

22. الهدایه الکبری، الحسین بن حمدان الخصیبی، مؤسسه البلاغ - بیروت، 1411ه-.ق - 1991م، الطبع الرابعه.

23. إختیار معرفه الرجال، الشیخ الطوسی، مؤسسه آل البیت(علیهم السّلام) لإحیاء التراث - قم، 1404ه-.ق.

24. إعلام الوری بأعلام الهدی، الشیخ الطبرسی، مؤسسه آل البیت(علیهم السّلام) لإحیاء التراث - قم المشرفه، 1417ه-.ق، طبع الأولی.

25. إقبال الأعمال، السید ابن طاووس، مکتب الإعلام الإسلامی - قم، 1414ه-.ق، طبع الأولی.

26. أخبار الزینبات، العلامه الجلیل ابی الحسین یحییبن الحسنبن جعفرالحجهبن عبیدالله الأعرجبن الحسین الأصغربن الامام السجّاد(علیه السّلام)، نشر محمد جواد حسینی مرعشی نجفی.

27. أنساب الأشراف، أحمد بن یحیی بن جابر البلاذری، دار الفکر - بیروت، 1417ه-.ق - 1996م، طبع الأولی.

28. بحار الأنوار، العلامه المجلسی، مؤسسه الوفاء - بیروت، 1403ه-.ق - 1983م، طبع الثانیه المصححه.

29. بشاره المصطفی، محمد بن علی الطبری، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1420ه-.ق، طبع الأولی.

30. بلاغات النساء، ابن طیفور، مکتبه بصیرتی - قم المقدسه.

31. تاریخ الطبری، الطبری، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت، 1403ه-.ق - 1983م، الطبعه الرابعه.

32. تاریخ الیعقوبی، الیعقوبی، دار صادر - بیروت.

33. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع - بیروت، 1415ه-.ق.

34. تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1404ه-.ق - 1363ش، طبع الثانیه.

35. تذکره الخواص، علامه سبط ابن جوزی، مؤسسه اهل بیت - بیروت، 1401ه-.ق.

36. تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین، المحسن إبن کرامه، مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیه، 1420ه-.ق - 2000م.

37. تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، دارالکتب الإسلامیه - طهران، 1364ه-.ش، الطبعه الثالثه.

38. ثواب الأعمال، الشیخ الصدوق، منشورات الشریف الرضی - قم، 1368ه-.ش، الطبعه الثانیه.

39. جلاء العیون، العلامه المجلسی، 1323ه-.ق، الطبعه الاولی.

40. ذوب النضار، ابن نما الحلی، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، شوال المکرم 1416 ه-.ق، الطبعه الأولی.

41. رجال الطوسی، الشیخ الطوسی، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1415ه-.ق، الطبعه الأولی.

ص:95

42. روضه الواعظین، الفتال النیسابوری، منشورات الشریف الرضی، قم.

43. زینب الکبری(سلام الله علیها)، الشیخ جعفر النقدی، انتشارات المکتبه الحیدریه، الطبعه الأولی.

44. شرح الأخبار، القاضی النعمان المغربی، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1414ه-.ق، الطبعه الثانیه.

45. صله تاریخ الطبری، القرطبی، موسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت.

46. عمده الطالب، ابن عنبه، منشورات المطبعه الحیدریه - النجف الأشرف، 1380ه-.ق - 1961م، الطبعه الثانیه.

47. قاموس الرجال، العلامه محمد تقی التستری، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1419ه-.ق، الطبعه الاولی.

48. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، مؤسسه نشر الفقاهه - قم، 1417ه-.ق، الطبعه الأولی.

49. کشف الغمه، ابن أبی الفتح الإربلی، دار الأضواء - بیروت، 1405ه-.ق - 1985م، الطبعه الثانیه.

50. کمال الدین وتمام النعمه، الشیخ الصدوق، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405ه-.ق - 1363ه-.ش.

51. مثیر الأحزان، ابن نما الحلی، المطبعه الحیدریه - النجف الأشرف، 1369ه-.ق -1950م.

52. مجمع

البیان، الشیخ الطبرسی، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت، 1415ه-.ق - 1995م، الطبعه الأولی.

53. مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی، دار الهجره - قم، 1409ه-.ق، الطبعه الثانیه.

54. مسار الشیعه، الشیخ المفید، دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع - بیروت، 1414ه-.ق - 1993م، الطبعه الثانیه.

55. مصباح المتهجد، الشیخ الطوسی، مؤسسه فقه الشیعه - بیروت، 1411ه-.ق - 1991م، الطبعه الأولی.

56. معالی السبطین، شیخ محمد مهدی حائری، الشریف الرضی - قم، 1419ه-.ق - 1377ه-.ش، الطبعه الأولی. 1990 م، الطبعه الأولی.

57. مقاتل الطالبیین، ابو الفرج علی بن الحسین الأصفهانی، دار المعرفه - بیروت.

58. مقتل الحسین(علیه السّلام)، العلامه السید عبدالرزاق المقرّم، آل علی (علیه السلام) - قم، 1424ه-.ق - 1382ش، الطبعه الأولی.

59. مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، المکتبه الحیدریه - النجف الأشرف، 1376ه-.ق - 1956م.

60. نهج البلاغه، خطب الإمام علی(علیه السّلام)، دار الذخائر- قم، 1412ه-.ق - 1370ش، الطبعه الأولی.

 

 

زیارت اربعین

در روایتی که «شیخ طوسی» از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.
بازدید : 10
 
زمان تقریبی مطالعه : 8 دقیقه
 
تاریخ : 11 شهریور 1399
زیارت اربعین

اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللهِ وَ حَبیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللهِ وَ نَجیبِهِ،

سلام بر ولی خدا و دوست او سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلی صَفِیِّ اللهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ، اَلسَّلامُ عَلیَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ،

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکُرُباتِ، وَقَتیلِ الْعَبَراتِ،

سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاری ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ، وَابْنُ وَلِیِّکَ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ،

خدایا من براستی گواهی دهم که آن حضرت ولیّ (و نماینده) تو و فرزند ولیّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود

اَلْفآئِزُ بِکَرامَتِکَ، اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ، وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ، وَاجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ،

که کامیاب شد به بزرگداشت تو، گرامیش کردی بوسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت و برگزیدی او را به پاکزادی

وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ، وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ،

و قرارش دادی یکی از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکی از کسانی که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیآءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِکَ مِنَ الأَْوْصِیآءِ،

و میراث‌های پیمبران را به او دادی و از اوصیایی که حجّت تو بر خلقت هستند قرارش دادی

فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ،

او نیز در دعوت مردم جای عذر و بهانه‌ای (برای کسی) نگذارد و بی دریغ خیرخواهی کرد و جان خود را در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی

وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَباعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الأَْدْنی، وَشَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ،

و چنان شد که همدست شدند علیه آن حضرت کسانی که دنیا فریبشان داد و فروختند بهره (سعادت خود را) به بهای پست ناچیزی و بداد آخرتش را در مقابل بهایی بی مقدار

وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّی فی هَواهُ، وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ،

و بزرگی کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند، و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الاَْوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ،

و پیروی کردند از میان بندگانت آنانی را که اهل دو دستگی و نفاق بودند و کسانی را که بارهای سنگین گناه بدوش می‌کشیدند و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند

فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهُ، وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ،

آن حضرت (که چنان دید) با شکیبایی و پاداش جویی با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروی تو ریخت و حریم مقدّسش شکسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً،

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی وبال دار و عذابشان کن به عذابی دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ،

سلام بر تو ای فرزند رسول خدا سلام بر تو ای فرزند آقای اوصیا

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ، عِشْتَ سَعیداً، وَمَضَیْتَ حَمیداً، وَمِتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً،

گواهی دهم که براستی تو امانت دار خدا و فرزند امانت دار اویی سعادتمند زیستی و ستوده از دنیا رفتی و گم گشته و ستمدیده و شهید درگذشتی

وَاَشْهَدُ اَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ، وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ،

و نیز گواهی دهم که خدا براستی وفا کند بدان وعده‌ای که به تو داده و به هلاکت رساند هرکه را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسی که تو را کشت

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللهِ، وَجاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیکَ الْیَقینُ،

و گواهم دهم که تو بخوبی وفا کردی به عهد خدا و جهاد کردی در راه او تا مرگت فرا رسید

فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،

خدا لعنت کند کسی که تو را کشت و خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمی که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضی بودند

اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُکَ اَنّی وَلِیٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی یَابْنَ رَسُولِ اللهِ،

خدایا من تو را گواه می‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم بفدایت ای فرزند رسول خدا

اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فیِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

گواهی دهم که تو براستی نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رَحِم‌هایی پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیّت به آلودگی‌هایش و دربرت نکرد از لباس‌های چرکینش

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعآئِمِ الدّینِ، وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهی دهم که براستی تو از پایه‌های دین و ستون‌های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ، اَلْهادِی الْمَهْدِیُّ،

و گواهی دهم که تو براستی پیشوای نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته‌ای

وَاَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی، وَاَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا،

و گواهی دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌های هدایت و رشته‌های محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایی بر مردم دنیا هستند

وَاَشْهَدُ اَنّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ، بِشَرایِعِ دینی وَخَواتیمِ عَمَلی،

و گواهی دهم که من به شما ایمان دارم و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم

وَقَلْبی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ، وَاَمْری لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتی لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّی یَاْذَنَ اللهُ لَکُمْ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ،

و دلم تسلیم دل شماست و کارم پیرو کار شماست و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد پس با شمایم نه با دشمنان شما

صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ، وَعلی اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ، وَشاهِدِکُمْ وَغآئِبِکُمْ، وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ، آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

درودهای خدا بر شما و بر روانهای شما و پیکرهایتان و حاضرتان و غایبتان و آشکارتان و نهانتان آمین ای پروردگار جهانیان.

دیدگاه های کاربران

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه