فلسفه چند همسرگزيني پيامبر

بازدید : 5151
زمان تقریبی مطالعه : 23 دقیقه
تاریخ : 04 دی 1390
فلسفه چند همسرگزيني پيامبر

فلسفه چند همسرگزيني پيامبر

حسن عاشوري لنگرودي

با وجودي كه پيامبر اسلام(ص) در دوره جواني به يك همسر(حضرت خديجه(س) ) اكتفا نمود؛ چرا در بزرگسالي، همسران متعدد داشت؟

پاسخ به پرسش فوق را با بيان دو مقدمه آغاز مي نماييم:

اول) زن و ازدواج در جامعه عصر رسالت

در بينش عرب‌هاي جاهلي نسبت به جنس زن و ازدواج، نكته‌ها و واقعيت‌هايي وجود دارد كه توجه به آن در تحليل و تفسير ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر، به ما كمك مي‌كند تا بتوانيم در پرتو آن، تفسيري درست و معقول و واقع‌بينانه ارائه نماييم.

1. مشكلات اقتصادي: از يك سو، وضع اقتصادي بسيار نامناسب و اسفناك و محروميت از امكانات طبيعي شبه جزيره عرب و از سوي ديگر، تمركز ثروت منطقه در دست برخي از سران مشرك مكّه و طائف و يهوديان مدينه و اطراف آن، وضع را بر مردم مشكل كرده بود.

2. قتل و غارت: در آن محيط، جنگ و خونريزي و چپاول اموال مردم، امري رايج و متداول بود. به قول ابن خلدون: اين گونه كارها جزو خصلت‌هاي ثانوي عرب جاهلي به شمار مي‌آمد. از آثار زيانبار رواج جنگ و غارت‌گري، كشته شدن مردان و فراواني زنان شوهر مرده بود كه بدين جهت زنان بيوه و كنيزان، افزايش چشمگيري پيدا كرده بودند.

3. زنده به گوري دختران: اعراب جاهلي به جهت فقر مادي، دست و پاگير بودن دختران در محيطي كه هميشه آتش جنگ برافروخته بود، نيز به جهت ترس از اسير شدن دختران در جنگ‌ها و نقش نداشتن زنان در درآمدهاي آنان؛ يعني غارتگري و چپاول اموال مردم، و دغدغه‌اي كه در جواني آنان در امر ازدواجشان پديد مي‌آمد، به«دختر» علاقه‌اي نداشتند و دخترانشان را زنده به گور مي‌كردند؛ چرا كه ممكن است اين«دختر» بزرگ شود و وبال آنان گردد، هم مي‌بايست مخارج زندگي‌شان را تأمين كرد، و هم در صورت بروز جنگ، احتمال اسير شدنشان مي‌رفت و مي‌بايست نيرويي صرف امنيت آنان گردد، نيز دغدغه شوهر دادن آنان وجود داشت. لذا اعراب جاهلي چاره كار را در زنده به گوري دختران مي‌ديدند و در هنگام ولادت به زندگي‌شان پايان مي‌دادند.

4. ازدواج، نوعي كمك به خانواده زن: در آن محيط،«همسر گزيني» نوعي كمك به خانواده زن محسوب مي‌شد. به همين جهت مشركان قريش، در مسير مبارزه اقتصادي با پيامبر، دامادهاي ايشان را تشويق كردند دختران پيامبر را طلاق دهند و آنان را به خانه پدر بفرستند تا بر مشكلات اقتصادي پيامبر بيافزايند.

5. ازدواج بيوه‌ها: در فرهنگ عرب آن زمان«زن بيوه» اگر شوهر نمي‌كرد، كاري ناپسند تلقي مي‌شد. زن پس از مرگ شوهر و يا طلاق و سپري شدن عده وفات يا عده طلاق، شوهر ديگري انتخاب و دوباره ازدواج مي‌نمود، مانند اسماء بنت عميس؛ او اوّل با جعفر بن ابيطالب ازدواج كرد، پس از آن كه جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد و عده وفات سپري شد، ابوبكر(پيرمرد حدود شصت ساله) از او خواستگاري كرد و به عقد او درآمد، بعد از درگذشت ابوبكر و سرآمدن عِدّه وفات، امام علي(ع) از او خواستگاري كرد،«اسماء» پذيرفت و به عقد حضرت درآمد؛ يعني زن بيوه در فرهنگ آن زمان براي ازدواج دوباره مشكلي نداشت و به راحتي ازدواج مي‌كرد.

6. وحدت در پناه ازدواج: در محيطي كه هميشه جنگ و دعوا باعث اختلاف و سلب امنيت مي‌شد،«ازدواج» از مهم‌ترين عوامل«وحدت» و پيوند بين قبايل، نيز عامل باز دارنده از جنگ و خونريزي به شمار مي‌رفت. با پيوند ازدواج بسياري از درگيري‌ها فروكش مي‌كرد و كدورت‌ها به فراموشي سپرده مي‌شد. اگر بين دو قبيله رابطه زناشويي برقرار مي‌شد، نه تنها اگر خصومتي در ميان بود، برطرف مي‌شد، بلكه آن دو قبيله مدافع و پشتيبان يكديگر مي‌شدند؛ مخصوصاً اگر رئيس قبيله دختري از رئيس قبيله ديگر مي‌گرفت.(1)

با اين اوضاع، چند همسر گزيني مردان در جامعه عربستان رواج داشت و اين راه حلي معقول و منطقي به ويژه براي رفع مشكل بي‌سرپرستي زناني بود كه شوهرانشان در جنگ‌ها كشته مي‌شدند.

دوم) نكاتي در مورد ازدواج هاي پيامبر(ص)

در مورد ‌‌ازدواج‌هاي رسول خدا(ص) نكته‌هايي وجود دارد كه توجه به آنها، تفسير و تحليل در مورد ‌‌ازدواج‌هاي ايشان را آسان مي‌گرداند.

1. پاكدامني و زمان ازدواج پيامبر: رسول اسلام در مدت عمرش همواره پاكدامن بود. حضرت تا بيست و پنج سالگي ازدواج نكرد و با وجود رواج تعدد زوجات، از بيست و پنج تا پنجاه سالگي جز حضرت خديجه(س) همسر ديگري نداشت. پس از درگذشت ايشان به مدت پنج سال با يك زن(سوده بنت زمعه) زندگي كرد. تنها از سال دوم هجري و از پنجاه و پنج سالگي با چند همسر زندگي كرد. بر پيامبر(ص) در سال آخر زندگي‌اش ازدواج حرام شد، حتي اگر همه زنان حضرت طلاق مي‌گرفتند و يا به مرگ طبيعي از دنيا مي‌رفتند، پيامبر حق ازدواج مجدد نداشت.

2. همسران بيوه: تمامي همسران پيامبر ـ به جز عايشه ـ بيوه بودند و پيش از آن كه به عقد پيامبر درآيند، يك يا دو و برخي تا سه بار ازدواج كرده و به جهت مرگ يا شهادت شوهر و يا طلاق، بيوه شده بودند.

3. ازدواج در اوضاع دشوار: عمده ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر در اوضاع سخت و دشوار جنگي و وجود بحران‌ها روي داده بود.

4. همسر نگرفتن از انصار: ميان همسران پيامبر، زني از قبايل انصار به چشم نمي‌خورد. انصار به راحتي اسلام را پذيرفتند، امّا قبايل قريش بسيار مقاومت كردند و در برابر پيامبر ايستادند. نيز قبايل يهود در برابر مسلمانان بسيار مقاومت كردند. پيامبر از اين دو طايفه(قريش و يهود) كه در دشمني با مسلمانان زبانزد بودند، همسر گرفت، ولي از انصار همسري اتخاذ نكرد، چرا؟(دقت در اين امر، براي پيدا كردن فلسفه و اهداف ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر به ما كمك مي‌كند.)

5. محدوديت پيامبر در ازدواج: همه زنان پيامبر پيش از آن كه آيه و حكم حرمت ازدواج بيش از چهار زن نازل گردد، به عقد پيامبر درآمدند. اين آيه در اواخر سال هشتم هجري در مدينه نازل شد؛ لذا خداوند پس از آن به پيامبرش اجازه نداد زنانش را طلاق بدهد و جاي آنان همسراني را برگزيند.(2)

6. ردّ پيشنهاد مشركان: مشركان قريش به منظور تطميع پيامبر(ص) پيشنهادهايي را ارائه دادند؛ از جمله گفتند:«آماده‌ايم بهترين دختر عرب را به عقد تو درآوريم، به شرطي كه از آيين خويش دست برداري». رسول اسلام اين پيشنهادها را رد كرد و نپذيرفت.

7. عدم انتقاد از ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر: در آن روزگار هيچ يك از دشمنان پيامبر، ‌‌ازدواج‌هاي او را دستاويز حمله به شخصيت حضرت قرار ندادند؛ چرا كه ‌‌ازدواج‌هاي ايشان بر خلاف فرهنگ آن روزگار و ضدّ ارزش تلقي نمي‌شد؛ اگر بعداً دشمنان حضرت اين ازدواج‌ها را دستاويزي براي كوبيدن و خرد كردن شخصيت ايشان قرار دادند، خواسته يا ناخواسته از فرهنگ ازدواج در مسيحيت ناشي مي‌شود؛ چرا كه در نزد مسيحيان«ازدواج» ضدّ ارزش و شيطاني تلقي مي‌شود، در حالي كه در آيين اسلام به آن بسيار توصيه شده و حتي چند همسري كه در وضع خاصي، از امور ضروري اجتماعي تلقي مي‌شود نيز توصيه شده است.

هدف‌هاي متعالي در ازدواج هاي پيامبر(ص)
1. هدف سياسي ـ تبليغي

از جمله اهداف والاي ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر(ص) بلكه مهم‌ترين آنها، به دست آوردن قدرت سياسي، تقويت پايگاه و نفوذ اجتماعي براي تبليغ و رشد و گسترش اسلام، كاهش دشمني مخالفان اسلام و افزايش ضريب امنيتي براي مسلمانان به شمار مي‌آيد.

حضرت به خاطر دستيابي به جايگاه اجتماعي و سياسي بهتر، جلوگيري از كارشكني‌هاي قبايل بزرگ عرب، پيشبرد سياست‌هاي داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل، به برخي ازدواج‌ها روآورد و در اين راستا با زناني ازدواج كرد، همچون:«عايشه» دختر ابوبكر، از قبيله بزرگ و نامدار و پرنفوذ«تيم»؛«حفصه» دختر عمر از قبيله بزرگ«عدي»؛«ام حبيبه» دختر ابوسفيان، بزرگ طايفه بني‌اميه؛«ام سلمه» از قبيله معروف بني مخزوم؛«سوده» از بني اسد؛«ميمونه» از بني هلال و«صفيه» از بني‌اسرائيل.

توجه به اين نكته راهگشاست كه«ازدواج» از مهم‌ترين پيوندهاي اجتماعي و تأثيرگذار در روابط قبايل و طوايف است، به ويژه در محيط و فرهنگ شبه جزيره عربي.

در محيطي كه جنگ و چپاول و غارت اموال مردم رواج داشت(و به تعبير«ابن خلدون»: جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت‌هاي ثانوي آنان شده بود!) (3) بهترين عامل بازدارنده از اين وضع و كارشكني‌ها، نيز مهم‌ترين عنصر وحدت و الفت بين قبايل، پيوند ازدواج بود. به همين خاطر مي‌بينيم حضرت با زناني از قبايل بزرگ قريش(به ويژه با برخي از قبايل و اقوامي كه بيش از ديگران با پيامبر دشمني داشتند، همانند بني‌اميه و بني‌اسرائيل) ازدواج كرد، امّا با قبايل انصار كه خطر دشمني از سوي آنان وجود نداشت، ازدواج نكرد.

پيامبر(ص) با قبايل مهم و پرنفوذ«خويشاوند» شد؛ بر اثر اين خويشاوندي، اتحاد و همدلي بين آنان و حضرت افزايش پيدا كرد و دشمني و كارشكني آنان نسبت به مسلمانان و اسلام، كاهش پيدا كرد.

آنان با همه تعصب‌ها و لجاجت‌ها، از جوانمردي بهره‌اي داشتند؛ در برابر بت سوگند مي‌خوردند و به آن پايبند بودند، اگر كسي را پناه مي‌دادند(حتي اگر دشمنشان بود) با تمامي امكانات قبيله از او دفاع مي‌كردند؛ مانند: مطعم بن عدي كه در صف دشمنان حضرت قرار داشت اما همين كه به حضرت پناه مي‌دهد(كه در بازگشت ايشان از سفر طايف در پناه او و قبيله‌اش قرار بگيرد)، به ياري حضرت مي‌شتابد و به همگان اعلان مي‌دارد و مي‌گويد:«محمد در پناه ما است و كسي حق تعرض به او را ندارد».(4) نيز جنگ با دو گروه را ننگ مي‌دانستند: يكي جنگ با هم قبيله و ديگري نبرد با خويشاوند و فاميل. پيامبر با چند قبيله بزرگ، خويشاوند و فاميل شد و از اين راه توانست از دشمني آنان بر ضد مسلمانان بكاهد و بر رشد و گسترش اسلام بيافزايد.

بنابراين مي‌توان گفت: ‌‌ازدواج‌هاي متعدد پيامبر، يكي از عوامل پيشرفت و گسترش اسلام به‌شمار مي‌آيد و ازدواج‌ها با انگيزه ديني و سياسي تحقق پذيرفته بود. آنگاه كه پيامبر«جويريه» را آزاد كرد و با او ازدواج نمود، بسياري از يهوديان قبيله بني مصطلق، از جمله پدر جويريه، به حضور پيامبر شرفياب شدند و اسلام را پذيرفتند.

با دقت در چند نكته، اين سخن بهتر پذيرفتني است:
1. در اوضاع سخت و بحراني، رسول خدا به ‌‌ازدواج‌هاي متعدد رو آورد، به ويژه پس از جنگ احد، كه نتيجه آن بر مسلمانان بسيار ناگوار بود.

2. بعد از فتح مكه(كه سرآغاز پيروزي درخشان و نقطه عطف در تاريخ اسلام به شمار مي‌آيد) پيامبر به ازدواجي اقدام نورزيد. آخرين ازدواج ايشان در جريان«عمرةالقضا» و در سال هفتم هجري صورت پذيرفت.

3. حضرت با قبايل انصار و مسلمانان مدينه كه روگرداني آنان از حمايت پيامبر و دست كشيدن از اسلام مطرح نبود، پيوند زناشويي برقرار نكرد.

«گيورگيو» نويسنده مسيحي، در اين مورد مي‌نويسد:
محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب، داماد ابوسفيان [يعني دشمن اصلي خود] شده و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه اين وصلت، پيامبر اسلام با خاندان بني‌اميه و هند(زن ابوسفيان) و ساير دشمنان خوني خود، جنبه فاميلي و خويشاوندي پيدا كرد. ام‌حبيبه، عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده‌هاي مكه بود.(5)

ازدواج، زمينه ساز فتح مكه

چند ازدواج پيامبر، براي فتح مكه زمينه ساز بود:
1) ازدواج با ام حبيبه
ازدواج پيامبر با ام حبيبه(دختر ابوسفيان) كه پيش از فتح مكه رخ داد، در كاهش دشمني مشركان قريش ـ به ويژه بني‌اميه ـ تأثير گذاشت؛ چرا كه آنان ناخواسته پيامبر را«داماد» خود يافتند و همان گونه كه پيشتر بيان شد، در آن فرهنگ و محيط، جنگ با خويشاوند زشت و قبيح شمرده مي‌شد. با كم رنگ شدن دشمني آنان اوضاع براي پيروزي و فتح مكه در سال هشتم هجري فراهم گرديد؛ عبدالله بن عباس مي‌گويد: آيه(عسي الله أنْ يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودة)؛(6)«اميد است خداوند دوستي را ميان شما و دشمنانتان برقرار گرداند» در مورد ازدواج پيامبر با ام‌حبيبه نازل شده است كه زمينه ساز فتح مكه بدون جنگ و خونريزي و عامل كاهنده دشمني بين مسلمانان و مشركان قريش به شمار مي‌آيد.(7)

2) ازدواج با صفيه
ازدواج با صفيه(دختر حيي بن اخطب، رئيس يهوديان خيبر) يكي ديگر از ‌‌‌‌ازدواج‌هاي پيامبر است كه بر عظمت و موفقيت‌هاي ايشان افزود و آن حضرت را در پيشبرد دين ياري كرد. اين ازدواج در سال هفتم هجري رخ داد كه حدود يك سال پيش از فتح مكه است.

مورخان نوشته‌اند: پيامبر پس از فتح خيبر با«صفيه» ازدواج نمود، كه بازتاب خوبي پيدا كرد و قريشيان را به انديشه واداشت كه مبارزه با محمد(ص) كاري بيهوده است؛ چرا كه او توانسته است دژهاي مستحكم خيبر را بگشايد و دختر رئيس قبيله را به همسري خود درآورد، بنا بر اين خوف آن وجود دارد كه مكه را نيز فتح كند، در اين صورت مخالفت‌ها نه تنها سودي ندارد بلكه ممكن است به نابودي آنان نيز منجر گردد.

به اين داستان توجه كنيد:
پس از فتح خيبر«حجاج بن عِلاط» به پيامبر عرض كرد: در مكه اموالي دارم، مي‌خواهم آنجا بروم و با ترفندي اموالم را از چنگ مشركان قريش بستانم. پيامبر اجازه داد و او رفت.

وي مي‌گويد: وقتي به مكه رسيدم، ديدم مردم در پي خبريابي نتيجه جنگ خيبر هستند. چون مرا ديدند و هنوز از مسلمان شدن من آگاه نبودند، دور من جمع شدند و از نتيجه جنگ خيبر جويا شدند. گفتم: براي شما خبر خوبي دارم و آن، اين است كه محمد چنان شكستي خورد كه هرگز مانند آن را نشنيده‌ايد. يارانش كشته شدند و خودش را اسير كردند و گفتند: او را نمي‌كشيم بلكه به مكه مي‌فرستيم تا اهل مكه او را به جاي كشتگان خود در حضور مردم بكشند. مشركان مكه با شنيدن اين سخنان، بسيار خوشحال شدند و لحظه شماري مي‌كردند كه پيامبر را بياورند و با دستان خودشان بكشند.

سپس به اهل مكه گفتم: به من كمك كنيد تا اموال خودم را جمع آوري كنم و به خيبر بروم تا پيش از رسيدن بازرگانان ديگر، از شكست خوردگان اصحاب محمد، كالايي را به دست آورم. همه كمك كردند و تمامي اموالي را كه نزد بازرگانان قريش داشتم، جمع آوري كردند.

وي مي‌گويد: اموال خودم را گرفتم و آماده حركت شدم. در همين هنگام عباس بن عبدالمطلب را ديدم، از من پرسيد: اين چه خبري است كه اينجا پراكنده كرده‌اي؟! گفتم: در آن سِرّي است. به تو مي‌گويم، به شرطي كه تا سه روز خبر را مخفي داري و پس از سه روز به ديگران بگويي. به خدا سوگند! برادرزاده‌ات(رسول خدا) را در حالي وداع نمودم كه با دختر رئيس يهوديان(صفيه دختر حيي بن اخطب) عروسي كرده و خيبر را فتح نموده است.

عباس از تعجب پرسيد: چه مي‌گويي؟! گفتم: به خدا سوگند! راست مي‌گويم، مطلب همين است. اما اين خبر را مخفي دار. من مسلمان شده‌ام، به مكه آمده‌ام تا با اين ترفند اموالم را جمع‌آوري كنم. چون مي‌ترسم پس از انتشار خبر مسلماني من ديگر نتوانم آنها را وصول كنم، چنين چاره‌اي انديشيدم.

روز سوم كه شد، عباس جامه‌اي فاخر پوشيد و خود را خوشبو كرد و عصاي خود را به دست گرفت و از خانه بيرون آمد و داخل مسجدالحرام شد و به طواف كعبه پرداخت. مردان قريش كه هنوز سرگرم خبر«حجاج بن عِلاط» بودند، وقتي عباس را در آن حال ديدند، گفتند: در برابر اين مصيبت بزرگ، خود را به شكيبايي زده‌اي؟!

عباس گفت: نه، به خدا سوگند! چنان نيست كه مي‌پنداريد. محمد، خيبر را فتح كرد و با دختر رئيس آن سرزمين عروسي كرد...(8)

از آن چه بيان شد، به روشني فهميده مي‌شود كه ازدواج پيامبر(ص) با صفيه ـ دختر رئيس يهوديان خيبر ـ يك حركت سياسي موفقيت‌آميز و يك گام به جلو در مبارزات آن حضرت به شمار مي‌آيد.

عروسي پيامبر با بزرگ زاده يهودي و به تعبير حجاج بن علاط،«دختر پادشاه» بر عظمت و جايگاه پيامبر در دل‌هاي قريشيان افزود و كمك كرد در سال بعد و در جريان فتح مكه، آن شهر بدون جنگ و خون ريزي فتح گردد.

3) ازدواج با ميمونه
ازدواج با«ميمونه» در عمرة القضا نيز زمينه ساز فتح مكه شد، فتحي كه بدون جنگ و خون ريزي به دست آمد؛ زيرا اين ازدواج موجب تقويت پايگاه اجتماعي پيامبر گرديد. پيامبر(ص) مي‌خواست در اين عروسي، سران مكه را به ميهماني دعوت نمايد و از فرصت به دست آمده براي كاستن دشمني‌ها بهره بگيرد.(9) انجام اين كار، موقعيت پيامبر را استوار مي‌كرد؛ شايد بدين جهت بود كه سران مشرك مكه با آن مخالفت نمودند و از پيامبر خواستند هر چه سريعتر طبق معاهده سال گذشته، مكه را ترك نمايند.

همين نكته به ما مي‌فهماند كه بيشتر ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر در جهت زمينه‌سازي و تحكيم موقعيت اجتماعي ايشان بود؛ زيرا بيشتر همسران پيامبر از اهالي مكه بودند و دو تن از يهود. دشمنان درجه اوّل پيامبر، مشركان قريشي بودند و در رديف بعدي، يهوديان.

‌‌ازدواج‌هاي يادشده با قبايل قريش و اهل مكه، كمك و زمينه‌سازي كرد تا در سال هشتم هجري، مكه بدون جنگ و خون‌ريزي، فتح گردد.

2. هدف تربيتي

پيامبر در برخي از ازدواج‌ها، هدف تربيتي را دنبال مي‌كرد، آن هم تربيت عملي براي نگهداري از يتيمان و بيچارگان.

رسول خدا(ص) حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات‌بخش اسلام اعلان نمود. آيه‌هاي قرآني نيز به شيوه‌هاي گوناگون، مردم را به حمايت از بيچارگان و يتيمان فرا مي‌خواند.

پيامبر در فرصت‌هاي مختلف و زمان‌هاي مناسب، مردم را به اين كار خداپسندانه تشويق مي‌كرد. براي مردان درمانده در كنار مسجد، جايگاهي(صفه) (10) بنا نهاد و حدود هشتاد تن را در آنجا پناه داد.«صفه نشيني» ويژه مردان بود؛ اما درباره بانوان وضع متفاوت است. با توجه به موقعيت زنان، اين گونه راه‌حل‌ها براي رهايي از مشكلاتشان پسنديده نيست، بلكه رسول خدا براي بانوان راه حل ديگري را در نظر گرفت. ايشان از فرهنگ و سنت«چند همسرداري» كه بازتاب اوضاع اجتماعي بود، بهره گرفت و مردان مسلمان را تشويق كرد زنان بي‌سرپرست و يتيم‌دار را به فراخور حالشان با پيوند زناشويي به خانه‌هاي خويش ببرند تا آنان و يتيمانشان از رنج بي‌سرپرستي، تنهايي، فقر مادي و عقده‌هاي رواني رهايي يابند.

پيامبر فقط با زبان و گفتار، مسلمانان را به اين امر خداپسندانه تشويق نكرد، بلكه در عمل خودش در اين راه پيش قدم شد و به نگهداري از يتيمان و بيچارگان پرداخت و چند زن بيوه و بي‌سرپرست و يتيم‌دار را با پيوند زناشويي به خانه خويش برد و در اين كار براي ديگران الگوي پسنديده‌اي شد.

اين بهترين راه حل مشكل زنان بيوه و يتيمان شمرده مي‌شود؛ چرا كه بانوان مؤمنِ بي‌سرپرست، به حكم اسلام نمي‌توانند به نكاح مردان كافر درآيند. هم چنين ماندن نزد خانواده خود كه كافر بودند، مشكل بود، بلكه به مصلحت نيز نبود.

با دقت و تأمل در فرهنگ آن عصر و ارزش‌هاي اسلامي، پيامبر(ص) بهترين راه حل ممكن را برگزيد و در سخت‌ترين اوضاع(كه پس از جنگ احد حدود هشتاد تن از مسلمانان و نيز پس از حادثه«رجيع» و«بئر معونه» كه حدود پنجاه تن از مسلمانان به شهادت رسيده بودند و صدها زن بيوه و كودك يتيم جا مانده بود) پيامبر با چند زن بيوه عقد ازدواج بست و آنان را به همراه يتيماني كه از شوهرانشان داشتند، به خانه خود راه داد؛ مانند: ام سلمه كه شوهرش ابو سلمه در جنگ احد زخمي شد و بعد به شهادت رسيد، زينب بنت خزيمه كه شوهرش عبد الله بن جحش در جنگ احد به شهادت رسيد و حفصه دختر عمر كه همسرش خنيس بن حذافه، بنا به نقلي در جنگ احد زخمي شد و سپس به شهادت رسيد.

يكي از زنان بيوه،«ام حبيبه» دختر ابوسفيان بود. در حالي كه دشمنان اسلام به رهبري ابوسفيان تلاش كردند با طلاق دختران رسول خدا مشكل اقتصادي ايشان را بيشتر كنند، آن حضرت دختر بيوه ابوسفيان را به خانه خود برد! اين كار خداپسندانه حتي تحسين سرسخت‌ترين دشمنش؛ يعني ابوسفيان را برانگيخت. چرا كه خبر اين ازدواج آنگاه كه به گوش ابوسفيان رسيد، او را دگرگون ساخت و سخني بر زبان جاري كرد كه از جوانمردي، بزرگي و مردانگي پيامبر(ص) حكايت دارد. ابوسفيان گفت:«او [پيامبر] شيري است كه نمي‌توان بيني‌اش را به خاك ساييد».(11)

بنابراين ازدواج ايشان با زناني همانند«ام حبيبه» نه تنها بهانه‌اي براي خُرده‌گيري نيست، بلكه يك عمل مثبت و ارزشمند تلقي مي‌گردد. به عبارت ديگر: پيامبر نه تنها از ازدواج به عنوان ابزار و وسايل مشروع براي«اهداف عالي» بهره مي‌گرفت، بلكه ازدواج با آن ويژگي‌ها، يكي از اهداف عالي اسلام براي حمايت و كمك به ديگران تلقي مي‌شود. پيامبر با اقدام به ازدواج با زنان بي‌سرپرست و يتيم‌دار، به معقول‌ترين چاره انديشي مشكل بي‌سرپرستي زنان و يتيمان تمسك كرد. و در يك كلام، در كانون پرمحبت خانواده به تربيت و رشد و بالندگي يتيمان پرداخت.

3. رهايي و كرامت كنيزان

يكي ديگر از اهداف با ارزش رسول خدا در ازدواج‌ها، رهايي كنيزان و شخصيت دادن به آنان است.

اسلام با برنامه‌ريزي دقيق و مرحله به مرحله، جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا از شيوه‌هاي خوب و پسنديده گوناگوني براي رهايي اسيران بهره گرفت كه يكي از آنها، ازدواج است.«جويريه» و«صفيه» هر دو كنيز بودند، پيامبر اين دو را آزاد كرد، سپس با آنان ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان آموزش دهد مي‌توان با كنيز ازدواج نمود؛ يعني اوّل مي‌بايست او را آزاد كرد، سپس شريك زندگي خود قرار داد.

در جريان ازدواج پيامبر با«جويريه» نه تنها وي از نعمت آزادي بهره‌مند شد، بلكه از بركت اين ازدواج، بسياري از كنيزان ديگر نيز آزاد شدند.

«جويريه» در غزوه«بني مصطلق» يا«مُرَيسيع» اسير شده بود و در سهم غنيمتي رسول خدا قرار گرفت. حضرت وي را آزاد كرد، سپس به عقد خود درآورد. اقدام حضرت براي يارانش الگو شد و آنان تمامي اسيران غزوه بني مصطلق را كه حدود دويست اسير بودند، آزاد كردند.

بنابراين مي‌توان يكي از حكمت‌ها و آثار مثبت ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر را«آزادي بردگان» به شمار آورد. در اين مورد«گيورگيو» دانشمند مسيحي، مي‌نويسد:
محمد با جويريه ازدواج كرد، يارانش اين عمل را با تعجب مي‌نگريستند و رفتار پيامبرشان را نمي‌پسنديدند. از فرداي آن روز، عده‌اي كم كم به اصل اين اقدام پي‌بردند؛ و وقتي كه پيامبر ياران و جنگجويان را خواست و از آنان پرسيد كه آيا روا مي‌دانند پدر زن رسول خدا، اسير و برده باشد؟! پس از آن، تمام افراد بني مصطلق آزاد شدند.(12)

4. نجات زن

از ديگر اهداف والاي ‌‌ازدواج‌هاي پيامبر، نجات زن و جلوگيري از گرايش وي به بستگان مشرك و كافر به شمار مي‌آيد. برخي از زناني كه مسلمان شده بودند، به جهت مرگ يا شهادت شوهر و بي‌سرپرست شدن، زندگي بر آنان بسيار مشكل شده بود و در وضع آشفته‌اي به سر مي‌بردند.«ام حبيبه» دختر ابوسفيان، يكي از اين زنان است. وي همراه همسرش«عُبيدالله بن جحش» براي فرار از آزار مشركان قريش به حبشه مهاجرت كرد، در آنجا شوهرش مرتد شد و سپس از دنيا رفت. آشفتگي و نگراني از چند جهت براي«ام حبيبه» پيش آمده بود. آنگاه كه پيامبر از مشكل او با خبر شد، به پادشاه حبشه(نجاشي) پيام فرستاد و از او خواست ام‌حبيبه را به عقد حضرت درآورد. در حالي كه مهريه ديگر زنان پيامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، بنابه قول مشهور مهريه ام‌حبيبه چهارصد دينار مقرر شد؛ يعني ده برابر مهريه ديگر زنان! اين رخداد، نظر يادشده را تأييد مي‌كند كه پيامبر با اين ازدواج مي‌خواست وي را نجات بدهد و از غلتيدن در دامن بستگان مشرك و كافر بازدارد و از شدت نگراني‌اش بكاهد.(13)

ضمن اين كه وصلت با خاندان بني‌اميه، زمينه ساز كاهش دشمني آنان بر ضد اسلام و مسلمانان بود، كه يك گام به سوي پيروزي به شمار مي‌آمد.

5. از بين بردن سنت‌هاي غلط جاهلي

ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جحش، با هدف از بين بردن دو سنت غلط جاهلي(يكي، سنت پسرخواندگي و احكام آن و ديگري، ازدواج با همسر مطلّقه غلام آزاد شده) تحقق يافت.

در اسلام«پسر خوانده»، مشمول احكام پسر واقعي نمي‌شود. در جاهليت،«پسرخوانده»، احكام پسر را داشت؛ يعني ارث مي‌برد و زنش مَحْرَم بود. اسلام اين احكام را باطل كرد و از آن پس، پسرخوانده نمي‌توانست احكام پسر را داشته باشد.(14)

پيامبر به دستور خدا با زينب، همسر مطلقه پسرخوانده خويش(زيد بن حارثه) ازدواج كرد تا مسلمانان به روشني دريابند حكم جاهلي، باطل شد و اسلام آن را قبول ندارد.

اگر اين ازدواج رخ نمي‌داد، زيد بن حارثه و يا فرزندش(اسامة بن زيد) پس از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبر مطرح مي‌شدند و اين زمينه‌اي براي تغيير وراثت، امامت و خاندان پيامبر مي‌شد؛ ممكن بود به زيد يا پسرش اسامه بگويند: تو وارث رسول خدا هستي و بايد خليفه مسلمانان بشوي، يا اين كه خلافت حق تو است و به هر كسي كه مي‌خواهي واگذار كن!

مورخان و مفسران نوشته‌اند: هنگام ازدواج پيامبر با زينب، حضرت چنان دعوت عامي براي صرف غذا از مردم به عمل آورد كه اين كار در مورد هيچ يك از همسرانش سابقه نداشت.(15) حضرت با اين كار خواست با صدايي رسا و با دليلي روشن به همگان بفهماند احكام پسر را درباره پسرخوانده جاري نكنند، نيز با همسري كه پسرخوانده طلاق داده است، مي‌توان ازدواج كرد.

شايد حكمت اين كار، آن بود كه پيامبر مي‌خواست اعلان كند به هيچ وجه از«سنت‌هاي خرافي» پيروي نمي‌كند، بلكه به اجراي دستور الهي افتخار مي‌كند، نيز با قدرت تمام بگويد در نظر دارد با ازدواجي چنين، آوازه شكستن«سنت جاهلي» را به گوش همگان برساند.(16)

پي‌نوشت‌ها:

1. المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، جواد علي، ج4، ص634.
2. نساء/3؛ احزاب/52.
3. مقدمه ابن خلدون، ج1، ص286.
4. تاريخ طبري، ج 2، ص 82؛ تهذيب الكمال، ج4، ص507؛ الاعلام، زركلي، ج7، ص252.
5. محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، گيورگيو، ص207.
6. ممتحنه/7.
7. الطبقات الكبري، ج8، ص99؛ تاريخ مدينة دمشق، ج23، ص 446؛ تفسير قرطبي؛ ج18، ص58؛ دائرة المعارف بزرگ اسلام، ج10، ص200.
8. سيره ابن هشام، ج3، ص360-363؛ البداية و النهايه، ج4،ص246؛ تاريخ پيامبر اسلام، ص476-479.
9. تاريخ طبري، ج2،ص310.
10. صفه، سكويي بود در كنار مسجد پيامبر كه سايباني داشت و مأواي بيچارگان و بي‌پناهان بود.
11. الطبقات الكبري، ج 8، ص99.
12.محمد، پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص181. البته اين سخن نويسنده كه«پدر جويريه برده بود»، درست نيست. او آزاد بود و در جنگ مريسيع يا بني مصطلق اسير نشده بود، خبر آزادي جويريه توسط پيامبر و سپس ازدواجش با حضرت به گوش حارث پدر جويريه رسيد، وي به مدينه نزد پيامبر آمد و به او ايمان آورد و مسلمان شد. آنگاه به قبيله خود بازگشت و همه آنان مسلمان شدند.(ر.ك:همسران پيامبر(ص)، پرسش ها و پاسخ ها، حسن عاشوري لنگرودي.)
13. اين در صورتي است كه بگوييم: خود پيامبر اين مهريه را مقرر كرده باشد امّا اگر نجاشي اين مقدار مهريه را تعيين نموده بود، ديگر نمي‌توان به مقدار مهريه براي تأييد ادعاي يادشده تمسك كرد. اما به هر روي، ازدواج با«ام حبيبه» براي نجات وي از كفر و شرك بود.
14. احزاب/4.
15. الطبقات الكبري، ج 8، ص 103 و107؛ النهاية في غريب الحديث، ج 5، ص 226؛ لسان العرب، ج 12، ص 643؛ تفسير مجمع البيان، ج8، ص361.
16.ر.ك: همسران پيامبر(ص)، پرسش ها و پاسخ ها.

فرهنگ کوثر -شماره 84

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه