شهید محمود رجبی
زندگی نامه
محمود در مهرماه 1348 در روستای محمد آباد هودر از توابع بخش دستگردان طبس چشم به جهان گشود در سن 7 سالگی روانه مدرسه شد و تا پنجم ابتدایی تحصیل نمود وبعد از آن در همان روستا به کمک کردن به پدر و مادرش در امور دامداری و کشاورزی پرداخت .در سال 1361 به عضویت بسیج در آمد و در سن 14 سالگی در تاریخ 12/1/63 با شور و.علاقه خاص روانه جبهه های نبرد شد . او به برادرش گفت حتما وقتی جنازه ام را آوردند بگویید :
این گل پرپر از کجا آمده از سفر کرب و بلا آمده و بعد هم یکی ازگوسفندان خودم را برایم قربانی کنید
او در اعزام اول بعد از سه به سلامت به خانه برگشت و دوباره در تاریخ 10/12/64 عازم جبهه شد در عملیات والفجر 8 در شمال فاو مفقود الاثر گردید و پیکر پاکش بعد از 13 سال پیدا شد و در سال 1378 به بخش دستگردان منتقل و پس از تشییع در زادگاهش روستای محمد آباد دفن گردید .
خاطره به نقل از حسن شادمان همرزم شهید
سال 1365 در منطقه عملیاتی فاو مستقر بودیم . فرمانده گردان 21 کوثر صدا زد که 25 نفر نیروی داوطلب می خواهیم .و باید افراد باتجربه و دارای سابقه حضور در جبهه باشند . من و شهید رجبی وشهید صفدری اعلام آمادگی کردیم . شهید صفدری آرپیجی زن بود و ما دونفر کمکی او بودیم . او گفت یکی از شما دونفر کفایت می کند و درست نیست که سه نفر از یک روستا با هم باشیم . یک از شما دونفر باید بماند . شهید صفدری گفت قرعه کشی می کنیم به نام هرکه درآمد باید بماند . قرعه به نام شهید رجبی درآمد .بسیار نارحت شد و گفت من باید در این عملیات شرکت کنم و اگر مرا برگردانید خودکشی می کنم .و با التماس فرمانده گردان را راضی کرد که برود جلو و من قبول کردم که بمانم و در همان شبهردو نفر آنها به شهادت رسیدند .
گزیده ای از وصیت نامه
مادرم خداوند هر گاه بخواهد کسی را امتحان کند با از دست دادن عزیزی و یا در سختی و مشکلات که در کار او می افتد اورا امتحان می کند .
پدر ارجمندم .اسماعیلهایت را در راه خدا آماده کن و اگر یکی از آنها به درجه شهادت نائل آمد مبادا غمی به چهره مردانه ات بنشیند . پدر و مادر عزیزم من به ندای اسلام و رهبرم لبیک گفته وبه جبهه های حق علیه باطل شتافتم .تا انشاء الله بنیاد کفر و استکبار را از بیخ و بن بکنیم .ما مثل حسین (ع)در جنگ وارد شده ایم و مثل حسین (ع) باید به شهادت برسیم .
و شما ای برادرانم استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و درراه او قدم بردارید .هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شمارا از روحانیت متعهد جدا نکنند و اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابر قدرتهاست .
مردم مسلمان و مبارز ایران از امام جدا نشوید و اورا تنها نگذارید چون اگر امام تنها بماند روز قیامت پیش خدا مسئول خواهید بود وباید پاسخگو باشید .
و اماشما ای منافقان از خدابی خبر ، تا کی می خواهید به اعمال ننگین خود ادامه دهید آیا این همه معجزه و کرامت از سوی خداوند شمارا سر عقل نیاورده است . این ایثار گری این مردم باید سرمشق خود قرار دهید و خود را از عذابهای خداوند دور کنید .
روحش شاد