اجداد رسول خدا (ص) وولادت ایشان

چكيده تاريخ پيامبر اسلام-دكتر محمد ابراهيم آيتى
بازدید : 4639
زمان تقریبی مطالعه : 12 دقیقه
تاریخ : 03 بهمن 1391
اجداد رسول خدا (ص) وولادت  ایشان

چكيده تاريخ پيامبر اسلام-دكتر محمد ابراهيم آيتى

اجداد رسول خدا 
از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: (( اذا بلغ نسبى الى عدنان فامسكوا. )) ((هرگاه نسب من به عدنان رسيد از ذكر اجداد جلوتر خوددارى كنيد(1) )). به اين جهت ، شرح حال اجداد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را از جد بيستم ، ((عدنان )) شروع مى كنيم .
20 - عدنان : پدر عرب عدنانى است كه در تهامه ، نجد و حجاز تا شارف الشاءم و عراق مسكن داشته اند و انان را عرب معدى ، عرب نزارى ، عرب مضرى ، عرب اسماعيلى ، عرب شمالى ، عرب متعربه و مستعربه ، بنى اسماعيل ، بنى مشرق ، بنى قيدار مى گويند و نسبشان به اسماعيل بن ابراهيم عليه السلام مى رسد.
(2)
عدنان دو پسر داشت :
((
معدّ)) و ((عكّ)) كه ((بنى غافق )) از ((عكّ)) پديد آمده بودند.
19 - معدّ بن عدنان :
((
عدنان )) با فرزندان خويش به سوى يمن رفت و همان جا بود تا وفات يافت . او را چند پسر بود كه معدّ بر همه آنها سرورى داشت . مادر معدّ از قبيله ((جُرهُم )) بود و ده فرزند داشت و كنيه معدّ ((ابوقضاعه )) بود.(3)
به قول ابن اسحاق : معدّبن عدنان چهار پسر به نامهاى ،
((
نزار))، ((قضاعه ))، ((قنص )) و ((اياد)) داشت .
18 - نزار بن معد: سرور و بزرگ فرزندان پدرش بود و در مكه جاى داشت و او را چهار پسر به نامهاى :
((
مضر))، ((ربيعه ))، ((انمار)) و ((اياد)) بود. دو قبيله ((خشعم )) و ((بجيله )) از انمار به وجود آمده اند و دو قبيله بزرگ ربيعه و مضر از نزار پديدار گشته اند.
17 - مضر بن نزار: دو پسر داشت :
((
الياءس ))(4) و ((عيلان )) و مادرشان از قبيله ((جرهم )) بود. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: ((مضر و ربيعه را دشنام ندهيد، چه آن دو مسلمان بوده اند.(5) )) ((مضر)) سرور فرزندان پدرش و مردى بخشنده و دانا بود و فرزندانش را ره صلاح و پرهيزگارى نصيحت مى كرد.
16 - الياس بن مضر: پس از پدر در ميان قبايل بزرگى يافت و او را
((
سيدالعشيرة )) لقب دادند، سه پسر به نامهاى : ((مدركه ))، ((طابخه )) و ((قمعه )) داشت (نامشان به ترتيب : عامر، عمرو و عمير است ) و مادرشان ((خندف )) و نام اصلى وى ((ليلى )) بود و قبايلى را كه نسبشان به الياءس مى رسد ((بنى خندف )) گويند.
قبيله هاى
((
بنى تميم ))، ((بنى ضبه ))، ((مزينه ))، ((رِباب ))، ((خزاعه )) ((اسلم ))، از الياس بن مضر منفصل مى شوند.
15 - مدركه بن الياءس : نامش
((
عامر))(6) و كنيه اش ((ابوالهذيل )) و ((ابوخزيمه )) بود. ((مدركه )) چهار فرزند داشت : ((خزيمه )) و ((هذيل ))، ((حارثه )) و ((غالب )).(7)
نسب قبيله
((
هذيل )) و ((عبداللّه بن مسعود)) صحابى معروف به ((مدركة بن الياس )) مى رسد.
14 - خزيمة بن مدركة : مادرش
((
سلمى )) دختر ((اسد بن ربيعة بن نزار)) و به قول ابن اسحاق زنى از ((بنى قضاعه )) بود، بعد از پدر حكومت قبايل عرب را داشت و او را چهار پسر به نامهاى : ((كنانه ))، ((اسد))، ((اسده ))، ((هون )) بود.
13 - كنانة بن خزيمه : كنيه اش
((
ابومضر)) و مادرش ((عوانه )) دختر ((سعدبن قيس بن عيلان بن مضر)) بود. از ((كنانه )) فضايل بى شمارى آشكار گشت و عرب او را بزرگ مى داشت . فرزندانش عبارت بودند از: ((نضر))، ((مالك ))، ((عبدمناة ))، ((ملكان )) و ((حدال )). قبايل ((بنى ليث )) و ((بنى عامر)) از كنانة بن خزيمه پديد آمده اند.
12 - نضر بن كنانه : مادرش به قول يعقوبى
((
هاله )) دختر ((سويد بن غطريف )) و به قول ابن اسحاق و طبرى و ديگران ((برّه )) دختر ((مرّبن ادّبن طابخه )) بود و فرزندان وى : ((مالك ))، ((يخلد)) و ((صلت )) و كنيه اش ((ابوالصلت )) بوده است .
يعقوبى مى گويد: نضر بن كنانه ، اول كسى است كه
((
قريش )) ناميده شد و به اين ترتيب كسى كه از فرزندان نضر بن كنانه نباشد ((قرشى )) نيست .
11 - مالك بن نضر: مادر وى
((
عاتكه )) دختر ((عدوان بن عمرو بن قيس بن عيلان )) و فرزند وى ((فهر بن مالك )) بود.
10 - فهر بن مالك : مادر وى
((
جندله )) دختر ((حارث بن مضاض بن عمرو جرهمى )) بود و فرزندان وى : ((غالب ))، ((محارب ))، ((حارث ))، ((اسد)) و دخترى به نام ((جندله )) مى باشند.
9 - غالب بن فهر: مادر وى
((
ليلى )) دختر ((سعد بن هذيل )) بود و فرزندان وى : ((لؤ ى )) و ((تيم الادرم )) و فغرزندان تيم بن غالب ، ((بنو اءدرم بن غالب )) معروف شده اند.
8 - لؤ ى بن غالب : مادرم وى
((
سلمى )) دختر ((كعب بن عمرو خزاعى )) بود و فرزندانش عبارت بودند از: ((كعب ))، ((عامر))، ((سامه ))، ((عوف )) و ((خزيمه )).
7 - كعب بن لؤ ى : مادر وى
((
ماوية )) دختر ((كعب بن قين بن جسر)) بود و فرزندانش عبارت بودند از ((مره ))، ((عدى )) و ((هصيص )) و كنيه اش ((ابوهصيص )) بود.
كعب بن لؤ ى از همه فرزندان پدرش بزرگوارتر و ارجمندتر بود، وى اولين كسى است كه در خطبه اش
((
اما بعد)) گفت و روز جمعه را ((جمعه )) ناميد، زيرا پيش از آن ، عرب آن را ((عروبه )) مى ناميد.
6 - مرة بن كعب : مادر وى :
((
وحشية )) دختر ((شيبان بن محارب بن فهر بن مالك بن نضر)) است و فرزندان وى : ((كلاب ))، ((تيم ))، ((يقظه ))، و كنيه اش ((ابويقظه )) مى باشد.
5 - كلاب بن مّره : مادرش
((
هند)) دختر ((سرير بن ثعلبة بن حارث بن (فهر بن ) مالك (بن نضر) بن كنانه بن خزيمه )) است و فرزندانش : ((قصىّبن كلاب )) و ((زهره بن كلاب )) و يك دختر، و كنيه اش ‍ ((ابوزهره )) و نامش ((حكيم )) است .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله درباره دو فرزند
((
كلاب بن مره )) يعنى : ((قصى )) و ((زهره )) گفت : ((دو بطن خالص قريش دو پسر كلاب اند)).
4 - قصى بن كلاب : مادرش :
((
فاطمه )) دختر ((سعد بن سيل )) است و فرزندانش : ((عبدمناف ))، ((عبدالدار))، ((عبدالعزى )) و ((عبد قصى )) و دو دختر و كنيه اش ((ابوالمغيره ))(8) بود.
قصى بزرگ و بزرگوار شد. در اين موقع دربانى و كليددارى خانه كعبه با قبيله
((
خزاعه )) بود كه پس از ((جرهميان )) بر مكه غالب شده بودند و اجازه حج با قبيله ((صوفه )) بود.
((
قصى )) زير بار ((صوفه )) نرفت و پس از جنگى سخت بر آنان پيروز گشت و دست آنان را از اجازه حج كوتاه ساخت ، ((خزاعه )) نيز حساب كار خويش كردند و از قصى كناره گرفتند و سرانجام ((قضى )) امور كعبه و مكه را به داورى ((يعمر بن عوف بن كعب كنانى )) در دست گرفت و از آن روز ((شداخ )) ناميده شد.
((
قصى )) مناصب را در ميان فرزندان خويش تقسيم كرد، آب دادن و سرورى را به ((عبدمناف ))، ((دارالندوه )) را به ((عبدالدار))، پذيرايى حاجيان را به ((عبدالعزى )) و دو كنار وادى را به ((عبدقصى )) واگذاشت .(9)
قريش از نظر بزرگوارى
((
قصى بن كلاب )) مرگ وى را مبداء تاريخ خود قرار دادند.
3 - عبد مناف بن قصى : مادرش :
((
حبى )) دختر ((حليل خزاعى )) است و فرزندانش : ((هاشم ))، ((عبدشمس ))، ((مطلب ))، ((نوفل ))، ((ابوعمرو)) و شش دختر. كنيه اش ((ابوعبد شمس )) و نامش ((مغيره )) و او را ((قمرالبطحاء)) مى گفتند.
2 - هاشم بن عبد مناف : مادرش :
((
عاتكه )) دختر ((مرة بن هلال بن فالج )) است و فرزندان وى : ((عبدالمطلب ))، ((اسد))، ((ابوصيفى ))، ((نضله )) و پنج دختر، و كنيه اش : ((ابونضله )) و نامش : ((عمرو)) و معروف به ((عمروالعلى )) بود.
نسب
((
بنى هاشم )) عموما به ((هاشم بن عبد مناف )) مى رسد و مادر اميرالمؤ منين عليه السلام ((فاطمه )) دختر ((اسد بن هاشم )) است .
1 - عبدالمطلب بن هاشم : مادرش :
((
سلمى )) دختر ((عمرو بن زيد بن لبيد (بن حرام ) بن خداش بن عامر بن غنم بن عدى بن نجار، تيم اللات بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج )) بود و فرزندانش ((عباس ))، ((حمزه ))، ((عبدالله ))، ((ابوطالب )) (عبدمناف )، ((زبير))، ((حارث ))، ((حجل )) (غيداق )، ((مقوم )) (عبدالكعبه )، ((ضرارابولهب )) (عبدالعزى ) ((قشم )) و شش دختر.
كنيه عبدالمطلب
((
ابوالحارث )) و نامش ((شيبة الحمد)) و نام اولش ‍ ((عامر)) بوده است .
عبدالمطلب ، سرور قريش بود و رقيبى نداشت . وى پس از آن كه داستان اصحاب فيل به انجام رسيد، اشعارى گفت ك يعقوبى آن را نقل كرده است .
(10)
وفات عبدالمطلب ، در دهم ماه ربيع الاول (هشت سالگى رسول اكرم ) سال ششم عام الفيل اتفاق افتاد و صد و بيست سال عمر كرد.
(11) قبر او در ((حجون )) واقع شده كه به قبرستان ابوطالب معروف است .
پدر رسول خدا صلى الله عليه و آله  
عبداللّه بن عبدالمطلب ، مادرش : ((فاطمه )) دختر ((عمرو بن عائذ بن عمران بن محزوم )) است . عبدالله پدر رسول خدا صلى الله عليه و آله در بيست و پنج سالگى وفات كرد. به قول مشهور وفات وى پيش از ميلاد رسول خدا روى داد، اما يعقوبى ، اين قول را خلاف اجماع گفته و به موجب روايتى از ((جعفر بن محمد)) وفات او را دو ماه پس از ولادت رسول خدا دانسته است .(12)
به قول واقدى : از
((
عبدالله )) كنيزى به نام ((ام ايمن )) و پنج شتر و يك گله گوسفند و به قول ابن اثير: شمشيرى كهن و پولى نيز به جاى ماند كه رسول خدا آنها را ارث برد.(13)
مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله  
((آمنه )) دختر ((وهب بن عبدمناف بن زهرة بن كلاب )) كه ده سال و به قولى ده سال و اندى پس از واقعه حفر زمزم و يك سال پس از آن كه ((عبدالمطلب )) براى آزادى ((عبدالله )) از كشته شدن صد شتر فديه داد، به ازدواج ((عبدالله )) در آمد و شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا(14) در سفرى كه فرزند خويش را به مدينه برده بود تا خويشاوندان مادرى وى او را ببينند هنگام بازگشت به مكه در سى سالگى در ((ابواء)) وفات كرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله  
محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب (شيبة الحمد، عامر) بن هاشم (عمروالعلى ) بن عبد مناف (مغيرة بن قصى (زيد) بن كلاب (حكيم ) بن مرة بن كعب بن لؤ ى بن غالب بن فهر (قريش ) بن مالك بن نضر (قيس ) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة (عمرو) بن الياءس بن نزار (خلدان ) بن معد بن عدنان عليهم السلام .
ميلاد رسول خدا صلى الله عليه و آله 
در تاريخ ولادت رسول خدا صلى الله عليه و آله اختلاف است : مشهور شيعه هفدهم (ربيع الاول ، 53 سال قبل از هجرت ) و مشهور اهل سنت دوازدهم ربيع الاول است و اقوال مختلف ديگر نيز بيان شده .
كلينى دوازدهم ربيع الاول عام الفيل
(15) (هنگام زوال يا بامداد) و مسعودى : هشتم ربيع الاول عام الفيل پنجاه روز پس از آمدن اصحاب فيل به مكه دانسته اند.(16)
كلينى مى نويسد: مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله در ايام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ماه ذى الحجه ) نزد جمره وسطى كه در خانه عبدالله بن عبدالمطلب واقع بود باردار شد
(17) و رسول خدا در شعب ابى طالب در خانه محمد بن يوسف در زاويه بالا به هنگام ورود به خانه در دست چپ واقع مى شود از وى تولد يافت .
ابن اسحاق روايت مى كند:
((
آمنه )) دختر ((وهب )) مادر رسول خدا مى گفت كه : چون به رسول خدا باردار شدم به من گفته شد: همانا تو به سرور اين امت باردار شده اى ، هرگاه تولد يافت ، بگو: (( اعيذه بالواحد من شر حاسد. )) ((او را از شر هر حسد برنده اى به خداى يكتا پناه ميدهم )) سپس او را ((محمد)) بنام ، چون رسول خدا تولد يافت ، آمنه براى عبدالمطلب پيام فرستاد تا او را ببيند، عبدالمطلب آمد و او را در بر گرفت و به درون كعبه برد و براى وى دست به دعا برداشت آنگاه او را مادرش سپرد و براى او در جستجوى دايه برآمد.(18)
دوران شيرخوارگى و كودكى پيامبر صلى الله عليه و آله 
رسول خدا صلى الله عليه و آله هفت روز از مادر خود ((آمنه )) شير خورد (19) و روز هفتم ولادت ، عبدالمطلب ، قوچى براى وى عقيقه كرد و او را ((محمد)) ناميد. سپس كنيز ابولهب ((ثويبه )) كه پيش از اين ، حمزة بن عبدالمطلب را شير داده بود، چند روزى رسول خدا را شير داد. به گفته يعقوبى : ((ثويبه )) جعفر بن ابى طالب را نيز شير داده است (20) آنگاه سعادت شير دادن رسول خدا نصيب زنى از قبيله ((بنى سعد بن بكر بن هوازن )) به نام ((حليمه )) دختر ((ابوذؤ يب : عبدالله بن حارث )) شد.
حليمه ، دو سال تمام رسول خدا را شير داد و در دو سالگى او را از شير بازگرفت و حضرت در حدود چهار سال نزد حليمه در ميان قبيله بنى سعد اقامت داشت و قضيه
((
شق صدر)) در همان جا روى داد (21) و در سال پنجم ولادت ، حليمه او را به مادرش بازگرداند. (22)
سفر رسول خدا به مدينه در شش سالگى  
از عمر رسول خدا شش سال تمام مى گذشت كه مادرش ((آمنه )) وى را براى ديدن داييهايش به مدينه برد و هنگام بازگشت به مكه در ((ابواء)) در گذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آن ((ام ايمن )) رسول خدا را با همان دو شترى كه از مكه آورده بودند به مكه بازگرداند.
رسول خدا كه در سال حديبيه بر
((
ابواء)) مى گذشت ، قبر مادر خود را زيارت كرد و بر سر قبر گريست .(23)
سفر اول شام 
رسول خدا صلى الله عليه و آله نه ساله يا دوازده ساله و به قول مسعودى سيزده ساله بود(24) كه همراه عموى خود ابوطالب كه با كاروان قريش ‍ براى تجارت به شام مى رفت ، رهسپار شام شد. اين سفر در دهم ربيع الاول سال سيزدهم واقعه فيل اتفاق افتاد(25) و چون كاروان به ((بصرى )) رسيد، راهبى به نام ((بحيرى )) كه از دانايان كيش مسيحى بود، از روى آثار و علايم ، رسول خدا را شناخت و از نبوت آينده وى خبر داد.
حوادث مهم در دوران جوانى ، قبل از بعثت  
در ترتيب وقوع اين حوادث كم و بيش اختلاف است و مسعودى ترتيب و فاصله تاريخى آنها را چنين گفته است : ميان ميلاد رسول خدا كه در عام الفيل بوده است و ((عام الفجار)) بيست سال فاصله شد.
چهار سال و سه ماه و شش روز بعد از
((
فجار چهارم ))، رسول خدا براى ((خديجه )) رهسپار سفر بازرگانى شام شد. دو ماه و بيست و چهار روز بعد با خديجه ازدواج كرد.
فجار  
در جوانى رسول خدا صلى الله عليه و آله جنگ فجار، ميان قريش و بنى كنانه و بنى اسد بن خزيمه از طرفى ، و بنى قيس بن عيلان از طرف ديگر روى داد. ((نعمان بن منذر)) پادشاه حيره كاروانى با بار پارچه و مشك به بازار ((عكاظ)) فرستاد، در اين هنگام ((براض بن قيس )) از بنى كنانه به منظور كشتن وى رهسپار شد و بر او تاخت و او را كشت و چون اين قتل در ماه حرام بود ((فجار)) ناميده شد.(26)
يعقوبى مى گويد: در ماه رجب كه نزد آنان ماه حرام بود و در آن خونريزى نمى كردند، جنگيدند، به اين جهت
((

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه