
اسوه حسنه
لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ ٱللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌۭ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا۟ ٱللَّهَ وَٱلْيَوْمَ ٱلْءَاخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرًۭا (احزاب – ۲۱)
خلاصه ای از تفسیر آیه 21 احزاب از تفسیر نمونه
بهترين الگو براى شما نه تنها در اين ميدان (جنگ احزاب )كه در تمام زندگى ، شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، روحيات عالى او، استقامت و شكيبائى او، هوشيارى و درايت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث ، و زانو نزدن در برابر سختيها و مشكلات ، هر كدام مى تواند الگو و سرمشقى براى همه مسلمين باشد.
اين ناخداى بزرگ به هنگامى كه سفينه اش گرفتار سختترين طوفانها، مى شود كمترين ضعف و سستى و دستپاچگى به خود راه نمى دهد، او هم ناخدا است هم لنگر مطمئن اين كشتى ، هم چراغ هدايت است ، و هم مايه آرامش و راحت روح و جان سرنشينان .
همراه ديگر مؤ منان ، كلنگ به دست مى گيرد، خندق مى كند، با بيل جمع آورى كرده و با ظرف از خندق بيرون مى برد، براى حفظ روحيه و خونسردى يارانش با آنها مزاح مى كند، و براى گرم كردن دل و جان آنها را به خواندن اشعار حماسى تشويق مى نمايد، مرتبا آنان را به ياد خدا مى اندازد و به آينده درخشان و فتوحات بزرگ نويد مى دهد. از توطئه منافقان بر حذر ميدارد و هوشيارى لازم را به آنها مى دهد.
از آرايش جنگى صحيح و انتخاب بهترين روشهاى نظامى لحظه اى غافل نمى ماند، و در عين حال از راههاى مختلف براى ايجاد شكاف در ميان صفوف دشمن از پاى نمى نشيند.
آرى او بهترين مقتدا و اسوه مؤ منان در اين ميدان و در همه ميدانها است .
((اسوة )) (بر وزن عروه ) در اصل به معنى آن حالتى است كه انسان به هنگام پيروى از ديگرى به خود مى گيرد و به تعبير ديگرى همان تاسى كردن و اقتدا نمودن است ، بنابر اين معنى مصدرى دارد، نه معنى وصفى ، و جمله لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة مفهومش اين است كه براى شما در پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تاسى و پيروى خوبى است ، مى توانيد با اقتدا كردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسير ((صراط مستقيم )) قرار گيريد.
جالب اينكه : قرآن در آيه فوق اين اسوه حسنه را مخصوص كسانى مى داند كه داراى سه ويژگى هستند،
اميد به الله و اميد به روز قيامت دارند و خدا را بسيار ياد مى كنند.
در حقيقت ايمان به مبدء و معاد انگيزه اين حركت است ، و ذكر خداوند تداوم بخش آن ، زيرا بدون شك كسى كه از چنين ايمانى قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جاى قدمهاى پيامبر نيست و در ادامه اين راه نيز اگر پيوسته ذكر خدا نكند و شياطين را از خود نراند، قادر به ادامه تاسى و اقتدا نخواهد بود.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ((اسوه )) و ((قدوه )) بود
مى دانيم انتخاب فرستادگان خدا از ميان انسانها به خاطر آنست كه بتوانند سرمشق عملى براى امتها باشند، چرا كه مهمترين و مؤ ثرترين بخش تبليغ و دعوت انبياء، دعوتهاى عملى آنها است ، و به همين دليل دانشمندان اسلام ، معصوم بودن را شرط قطعى مقام نبوت دانسته اند، و يكى از براهين آن ، همين است كه آنها بايد ((اسوه ناس )) و ((قدوه خلق )) باشند
قابل توجه اينكه تاسى به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه در آيات مورد بحث آمده به صورت مطلق ذكر شده كه تاسى در همه زمينه ها را شامل مى شود، هر چند شان نزول آن جنگ احزاب است ، و مى دانيم شان نزولها هرگز، مفاهيم آيات را محدود به خود نمى كند.
و لذا در احاديث اسلامى مى بينيم كه در مساله تاسى ، ((مهمترين )) و ((ساده ترين )) مسائل مطرح شده است .
در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم : ان الصبر على ولاة الامر مقروض لقول الله عز و جل لنبيه (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل ، و ايجابه مثل ذلك على اوليائه و اهل طاعته ، لقوله لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة : ((صبر و شكيبائى بر حاكمان اسلامى واجب است ، چرا كه خداوند به پيامبرش دستور مى دهد شكيبائى كن آنچنان كه پيامبران اولوا العزم شكيبائى كردند، و همين معنى را بر دوستان و اهل طاعتش با دستور به تاسى جستن به پيامبر واجب فرموده است .
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه فرمود: پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگامى كه نماز عشا را مى خواند، آب وضو و مسواكش را بالاى سرش مى گذاشت و سر آن را مى پوشانيد… سپس كيفيت نماز شب خواندن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بيان مى فرمايد و در آخر آن مى گويد لقد كان فى رسول الله اسوة حسنة
و به راستى اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در زندگى ما، اسوه باشد، در ايمان و توكلش ، در اخلاص و شجاعتش ، در نظم و نظافتش ، و در زهد و تقوايش ، به كلى برنامه هاى زندگى ما دگرگون خواهد شد و نور و روشنائى سراسر زندگى ما را فرا خواهد گرفت
امروز بر همه مسلمانان ، مخصوصا جوانان با ايمان و پرجوش فرض است كه سيره پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مو به مو بخوانند و به خاطر بسپارند و او را در همه چيز قدوه و اسوه خود سازند، كه مهمترين وسيله سعادت و كليد فتح و پيروزى همين است .
بسيار ياد خدا كنيد
توصيه به ياد كردن خداوند و مخصوصا ((ذكر كثير)) كرارا در آيات قرآن وارد شده است ، و در اخبار اسلامى نيز اهميت فراوان به آن داده شده ، تا آنجا كه در حديثى از ابوذر مى خوانيم كه مى گويد: وارد مسجد شدم و به حضور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيدم … به من فرمود: عليك بتلاوة كتاب الله و ذكر الله كثيرا فانه ذكر لك فى السماء و نور لك فى الارض !: ((بر تو باد كه قرآن را تلاوت كنى و خدا را بسيار ياد نمائى كه اين سبب مى شود كه در آسمانها (فرشتگان ) ياد تو كنند و نورى است براى تو در زمين )).
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) چنين آمده : اذا ذكر العبد ربه فى اليوم ماة مرة كان ذلك كثيرا: ((هنگامى كه انسان خدا را در روز يكصد بار ياد كند، اين ذكر كثير محسوب مى شود)).
و نيز در حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه به يارانش فرمود: الا اخبركم بخير اعمالكم و از كاها عند مليككم ، و ارفعها فى درجاتكم و خير لكم من الدينار و الدرهم ، و خير لكم من ان تلقوا عدوكم فتقتلونهم و يقتلونكم ؟ قالوا: بلى يا رسول الله ! قال : ذكر الله كثيرا: ((آيا بهترين اعمال و پاكيزهترين كارهاى شما را نزد پروردگار به شما بگويم ؟، عملى كه برترين درجه شما است ، و بهتر از دينار و درهم ، و حتى بهتر از جهاد و شهادت در راه خدا است ؟ عرض كردند: آرى ، فرمود: خدا را بسيار ياد كردن )).
ولى هرگز نبايد تصور كرد كه منظور از ذكر پروردگار با اين همه فضيلت تنها ذكر زبانى است ، بلكه در روايات اسلامى تصريح شده كه منظور علاوه بر اين ذكر قلبى و عملى است ، يعنى هنگامى كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى گيرد به ياد خدا بيفتد و آن را ترك گويد.
هدف اين است كه خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گيرد، همواره به او بينديشد و فرمان او را نصب العين سازد.
مجالس ذكر مجالسى نيست كه گروهى بيخبر گرد هم آيند و به عيش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذكار اختراعى عنوان كنند و بدعتهائى را رواج دهند و اگر در حديث مى خوانيم كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: بادروا الى رياض الجنة ؟: ((به سوى باغهاى بهشت بشتابيد)).
ياران عرض كردند: و ما رياض الجنة ؟: ((باغهاى بهشت چيست ))؟
فرمود ((حلق الذكر)) مجالس ذكر است .
منظور جلساتى است كه در آن علوم اسلامى احيا شود و بحثهاى آموزنده و تربيت كننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهكاران پاك گردند و به راه خدا آيند.