مدیریت اسلامی از دیدگاه نهج البلاغه ( بخش سوم )
- محمد رجب زاده
بخش سوم
وظايف يك مدير اسلامي در انجام امور
v ياري جستن از خداوند در انجام امور
v خداترسي
v امانتداري
v رسيدگي شخصي به برخي امور مهم
v رعايت ضوابط و مقررات
v پرهيز از افراط و تفريط
v مصرف صحيح بيت المال
v به كار گيري روشهاي حسنه پيشينيان
v انجام كارها در زمان خاص خود وپرهيز از عجله و شتابزدگي
v نظم در كارها
v مشورت
'
1- ياري جستن از خداوند در انجام امور
وَادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ، وَأَكْثِرِ الاِسْتِعَانَةَ بِاللهِ يَكْفِكَ مَا أَهَمَّكَ، وَيُعِنْكَ عَلَى مَا يُنْزِلُ بِكَ، إِنْ شَاءَ اللهُ . 1 ‹‹ مردم را به راه پروردگارت بخوان و از خدا فراوان ياري خواه كه تورا در مشكلات كفايت مي كند و در سختيهايي كه بر تو فرود مي آيد ياريت مي دهد . ان شاءا...
2- خداترسي
‹‹اتَّقِ اللهَ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَمَسَاءٍ، وَخَفْ عَلَى نَفْسِكَ الدُّنْيَا الْغَرُورَ، وَلاَ تَأْمَنْهَا عَلَى حَالٍ، وَاعْلَمْ أَنَّكَ إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ، مَخَافَةَ مَكْرُوهِهِ، سَمَت ْبِكَ الاََْهْوَاءُإِلَى كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ. فَكُنْ لِنَفْسِكَ مَانِعاً رَادِعاً، وَلِنَزْوَتِك َعِنْدَ الْحَفِيظَةِ وَاقِماًقَامِعا .››2
در هر صبح و شام از خداى بترس و نفس خود را از دنياى فريبنده برحذر دار.و در هيچ حال امينش مشمار و بدان كه اگر نفس خويش را از بسيارى از آنچه دوست مىدارى،به سبب آنچه ناخوش مىدارى،باز ندارى،هوا و هوس تو را به راههايى مىكشاند كهزيانهاى فراوان در انتظارت خواهد بود.پس همواره زمام نفس خويش فرو گير و راه خطا براو بربند و چون به خشم آمدى،مقهورش ساز و سرش را فرو كوب و خردش نماى.
3-امانتداري
‹‹وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَكَ،›› 3
‹‹ همانا پست فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نبوده بلكه امانتي در گردن توست كه بايد از فرمانده و امام خود اطاعت كني . ››
‹‹وَمَنِ اسْتَهَانَ بِالاََْمَانَةِ، وَرَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ، وَلَمْ يُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَدِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ فِي الدُّنْيَا الْخِزْيَ وَهُوَ فِي الاَْخِرَةِ أَذَلُّ وَأَخْزَى. وَإِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الاَُْمَّةِ، وَأَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الاََْئِمَّةِ،››4
‹‹كسي كه امانت الهي را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند خود و دين خود را پاك نساخته و درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسوا تر خواهد بود و همانا بزرگترين خيانت خيانت به ملت و رسواترين دغلكاري و دغلبازي با امامان است . ››
مآخذ -------------------------------------------------------------------------------------1و 2 و3 و4 – دشتي محمد – ترجمه نهج البلاغه – انتشارات شاكر – چاپ 84 به ترتيب صفحات -384-422-344-362
4- رسيدگي شخصي به برخي امور
ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لاَ بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا: مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعْيَا عَنْهُ كُتَّابُكَ، وَمِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ عِنْدَ وَرُودِهَا عَلَيْكَ مِمَّا تَحْرَجُ بِهِ صُدُورُ أَعْوَانِكَ. وَأَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَهُ، فإِنَّ لِكُلِّ يَوْمٍ مَا فِيهِ 1
‹‹ دربين كارهاي تو كارهايي است كه ناچار بايد خودت انجام دهي و ازجمله آنها پاسخ دادن به خواسته هاي كارگزارانت است . آنجا كه نويسندگانت درمانده شوند و از جمله آن كارها درخواستهاي مردم است . درخواستهايي كه به سبب آنها يارانت را تنگدل مي سازد . و هركاري را در روز خودش انجام ده زيرا كه براي هر روزي كاري است .
5-رعايت ضوابط و مقررات
وَأَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَالْبَعِيدِ، وَكُنْ فِي ذلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً، وَاقِعاً ذلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَخَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ، وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَذلِكَ مَحْمُودَةٌ.2
‹‹ وحق را براي آنكه شايسته است از نزديك و دور ( خويشاوند و بيگانه ) اجرا كن و در آن كار شكيبا و (ازخدا) پاداش خواه باش . اگر چه از بكار بردن حق به خويشان و نزديكانت برسد هرچه برسد ( مثلا لازم آيد كه از روي حق يكي از خويشان را قصاص نمايي ) و پايان حق را با آنچه بر توگران ( و بر نزديكان سخت و دشوار ) است بنگر كه پسنديده و فرخنده است .
6-پرهيز از افراط و تفريط
وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الاَُْمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ،3
‹‹ و كاريكه بايد بيش از هر كاري دوست داشته باشي ميانه روي در حق است .و همگاني كردن آن در برابري و دادگري كه بيشتر سبب خشنودي رعيت مي گردد .
لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِهذَا الاِِْنْسَانِ بَضْعَةٌهِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ: وَذلِكَ الْقَلْبُ، وَلَهُ مَوَادّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَأَضْدَادٌ مِنْ خِلاَفِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَإِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ،إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الاََْسَفُ، وإِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ، وَإِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ ،إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَإِن اتَّسَعَ لَهُ الاََْمْنُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَإِن أَصَابَتهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَإِنْ أَفَادَ
مآخذ----------------------------------------------
1و2و3 – فيض الاسلام – سيد علينقي – ترجمه و شرح نهج البلاغه صفحات 1022 -1026- 996
مَالاًأَطْغَاهُ الغِنَى، وَإِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُي شَغَلَهُ الْبَلاَءُ، وَإِنْ جَهَدَهُالْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وإِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُگ الْبِطْنَةُ فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ، وَكُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ ُ1
‹‹در درون سينه انسان قطعه گوشتى آويخته است كه عجيبتريناعضاى وجود او است:و آن قلب او است.و اين شگرفى بخاطر آنستكه انگيزههائى از حكمت و ضد آن در آن جمع است. هر گاه آرزوها در آنظاهر شود طمع او را ذليل خواهد كرد و هنگامى كه طمع در او به هيجان آيد حرصاو را هلاك مىكند،و هنگامى كه ياس مالك او گردد تاسف او را از پاى درمىآورد،و هرگاه غضب بر او مستولى شود خشمش فزونى مىگيرد،و هرگاهاز چيزى راضى شود جانب احتياط را از دست مىدهد،و اگر ترس بر او غالبشود احتياط كارى او را به خود مشغول مىدارد،و هرگاه كار او آسان گردد درغفلت و بىخبرى فرو مىرود،اگر مالى بيايد بىنيازى او را به طغيان وا مىداردو اگر مصيبتى به او برسد بيتابى او را رسوا مىكند،و اگر فقر دامنش را بگيردمشكلات او را بخود مشغول مىدارد،و اگر گرسنگى پيدا كند از ناتوانى زمين گير مىشود،و اگر پرخورى كند راه نفس را بر او مىبندد و بطور كلى هر گونهكمبود به او زيان مىرساند،و هر گونه زيادى او را فاسد مىسازد.››
7-مصرف صحيح بيت المال
وَإيَّاكَ وَالاِْسْتِئْثَارَبِمَا النَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ 2
‹‹ و بترس از بخود اختصاص دادن آنچه مردم در آن يكسانند( همه حق دارند مانند غنائمو مالهائيكه مسلمانان در جنگ بدست آورده اند كه همه در آنها شريكند و مانند چراگاهها كه مالك خاصي ندارد . و آب سيل يا درختهاي جنگ يا درختهاي جنگل . و مانند بكار بردن راي و انديشه در امري از امور مملكت و رعيت كه سود و زيان آن همگاني باشد كه نبايد درآن به رأي خود اكتفا نمود . بلكه بايد با خردمندان مشورت كني و با انديشه آنها بي اعتنا نباشي )
مآخذ----------------------------------------------
1- مكارم شيرازي ناصر – ترجه و شرح نهج البلاغه – استخراج شده از سي دي كتابخانه الكترونيكي
2- فيض الاسلام سيد علينقي – ترجمه و شرح نهج البلاغه صفحه 1031
در نامه 5 نهج البلاغه به اشعث بن قيث والي آذربايجان چنيين مي فرمايد :
وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَكَ، لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفتَاتَفِي رَعِيَّةٍ، وَلاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَةٍ، وَفي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، وَأَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِحَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ، وَلَعَلِّي أَلاَّ أَكُونَ شَرَّ وُلاَتِكَلَكَ، وَالسَّلاَمُ1
‹‹ همانا پست فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نبوده . بلكه امانتي در گردن تو است . بايد از فرمانده و امام خود اطاعت كني . تو حق نداري نسبت به رعيت استبداد ورزي و بدون دستور به كارمهمي اقدام نمايي . در دست تو اموالي از ثروتهاي خداي بزرگ و عزيز است و تو خزانه دار آني تا به من بسپاري . اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم . با درود .
ود رنامه 20 نهج البلاغه خطاب به زياد بن ابيه والي بصره چنيين مي فرمايد :
وَإِنِّي أُقْسِمُ بِاللهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَني أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِالْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً، لاَََشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الاََْمْرِ وَالسَّلاَمُ 2
‹‹همانا من به راستي به خدا سوگند مي خورم . اگر به من گزارش كنند كه در اموال عمومي خيانت كردي . كم يا زياد . چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده و در هزينه عيال درمانده و خوار وسرگردان شوي . با درود .››
8-بكار گيري روشهاي حسنه پيشينيان
وَلاَ تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هذِهِ الاَُْمَّةِ، وَاجْتَمَعتْ بِهَا الاَُْلْفَةُ، وَصَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ،لاَ تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَيءٍ مِنْ مَاضِي تِلْكَ السُّنَنِ، فَيَكُونَ الاََْجْرُ بِمَنْ سَنَّهَا، وَالْوِزْرُ عَلَيْكَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا3
‹‹ و مشكن سنت شايسته اي را كه رؤسا و بزرگان اين امت به آن رفتار نموده اند و الفت و انس ( بين مردم ) بسبب آن پيدا شده و (كار) رعيت بر آن منظم گرديده و نبايد سنت و طريقه اي را بكار بري كه به چيزي از سنتهاي گذشته زيان رساند .( پس اگر چنين كردي بدان سودنخواهي برد . زيرا ) مزد و پاداش كسي را ست كه آن سنتهاي (نيكو) را بناء گذاشت و گناه ترا خواهد بود به آنچه آن سنتها را شكست دادي .››
مآخذ ----------------------------------------------------------------------------------
1- دشتي محمد – ترجمه نهج البلاغه- انتشارات شاكر – چاپ 84 – صفحه 344
2- = = = = = = = = 356
3- فيض الاسلام – ترجمه و شرح نهج البلاغه – صفحه 1001
9- انجام امور در زمان مخصوص به خود و پرهيز از عجله و شتابزدگي
و إيَّاكَ وَالْعَجَلَةَ بِالاَُْمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا، أَوِ التَّسَاقُطَ فِيهَا عِنْدَ إِمْكَانِهَا، أَوِ الَّلجَاجَةَ فِيهَا إِذا تَنَكَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَعَنْهَا إذَا اسْتَوْضَحَتْ، فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ، وَأَوْقِعْ كُلَّ عَمَلٍ مَوْقِعَهُ 1
‹‹ مباد هرگز در كاري كه وقت آن نرسيده شتاب كني يا كاري كه وقت آن رسيده سستي ورزي و يا در چيزي كه ( حقيقت آن ) روشن نيست ستيزه جويي نمايي و يا در كارهاي واضح و آشكار كوتاهي كني . تلاش كن تا هر كاري را در جاي خود و در زمان مخصوص به خود انجام دهي .››
10-نظم در كارها
أُوصِيكُمَا، وَجَمِيعَ وَلَدِي وَأَهْلِي وَمَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي، بِتَقْوَى اللهِ، وَنَظْمِ أَمْرِكُمْ، 2‹‹ سفارش مي كنم شما و تمام فرزندانم و خاندانم و كساني كه اين وصيت به آنها مي رسد به ترس از خدا و نظم در كارهايتان .››
11- مشورت صحيح
وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلاً يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَيَعِدُكَ الْفَقْرَ وَلاَ جَبَاناً يُضعِّفُكَ عَنِ الاَُْمُورِ، وَلاَ حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَبِالْجَوْرِ، فَإِنَّ الْبُخْلَ وَالْجُبْنَ وَالْحِرْصَ غَرَائِزُشَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ3
‹‹ بخيل را در مشورت كردن دخالت نده كه تورا از نيكو كاري باز مي دارد و از تنگدستس مي ترساند . ترسور ا در مشورت كردن دخالت نده كه در انجام كارها روحيه تورا سست مي كند . حريص را در مشورت كردن دخالت نده كه حرص را با ستمكاري در نظرت زينت مي دهد . همانا بخل و ترس و حرص . غرائز گوناگوني هستند كه ريشه آنها بدگماني به خداي بزرگ است .››
وَمَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ، وَمَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا،4
‹‹هركس خود راي شد به هلاكت رسيد و هركس با ديگران مشورت كرد در عقلهاي آنان شريك شد .››
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الاَْرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَاََ 5 ‹‹ آن كس كه از افكار و آراء استقبال كند صحيح را از خطا خوب مي شناسد ››
لاَ غِنَى كَالْعَقْلِ، وَلاَ فَقْرَ كَالْجَهْلِ، وَلاَ مِيرَاثَ كَالاَْدَبِ، وَلاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ 6
‹‹ هيچ ثروتي چون عقل و هيچ فقري چون ناداني و هيچ ارثي چون ادب و هيچ پشتيباني چون مشورت نيست .››
مآخذ-----------------------------------------------------------------------------
1 و 2 و3و4 و5 و6- دشتي محمد –ترجمه نهج البلاغه – انتشاراتشاكر به ترتيب صفحات 420-398-406-474-474-452