في حديث دعبل ان الرضا عليهالسلام قال له: «لا تنقضي الأيام و الليالي حتي تصير طوس مختلف شيعتي و زواري ألا فمن زارني في غربتي بطوس کان معي في درجتي يوم القيامة مغفورا له.»
دعبل از امام رضا عليهالسلام نقل ميکند که ضمن حديثي فرمود: «روزها و شبها نميگذرد تا اين که طوس جايگاه آمد و رفت شيعيان و زائرانم ميشود؛ آگاه باشيد کسي که مرا در غربتم در طوس زيارت کند، روز قيامت با گناهان آمرزيده هم درجهي من خواهد بود.»
وسائل الشیعه ج10 ص438
حدیث 2
قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «ستدفن بضعة مني بأرض خراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته و لا مذنب الا غفر الله ذنوبه.»
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «پارهاي از تن من در سرزمين خراسان دفن ميشود که هيچ گرفتاري او را زيارت نميکند، جز اين که خداوند پريشاني را از او ميزدايد و هيچ گنهکاري به زيارت او نائل نميشود، مگر آن که خداوند گناهانش را ميآمرزد.»
وسائل الشیعه ج10 ص437
حديث 03
قال الرضا عليهالسلام: «من زارني علي بعد داري و مزاري أتيته يوم القيامة في ثلاثة مواطن حتي أخلصه من أهوالها: اذا تطايرت الکتب يمينا و شمالا، و عند الصراط، و عند الميزان.» .
امام رضا عليهالسلام فرمود: «کسي که با دوري راه سرا و مزار من به زيارت من بيايد، روز قيامت در سه جا (براي دستگيري) نزد او خواهم آمد و او را از بيم و گرفتاري آن موقفها رهايي خواهم بخشيد: هنگامي که نامهها (ي اعمال) در راست و چپ به پرواز درآيند، نزد (پل) صراط و نزد ميزان (محل سنجش اعمال).»
وسائل الشیعه ج10 ص433
حديث 04
قال الرضا عليهالسلام: «و الله ما منا الا مقتول أو شهيد» فقيل له: فمن يقتلک يا ابن رسول الله؟ قال: «شر خلق الله في زماني يقتلني بالسم ثم يدفنني في دار مضيعة و بلاد غربة، ألا فمن زارني في غربتي کتب الله عزوجل له أجر مائة ألف شهيد، و مائة ألف صديق و مائة ألف حاج و معتمر و مائة ألف مجاهد و حشر في زمرتنا، و جعل في الدرجات العلي من الجنة رفيقنا.» .
امام رضا عليهالسلام فرمود: «به خدا سوگند کسي از ما (ائمه اطهار عليهالسلام) نيست جز آن که کشته يا شهيد ميشود.» گفته شد: چه کسي شما را اي فرزند رسول خدا ميکشد؟ فرمود: «بدترين آفريدگان خدا در زمانم مرا با زهر ميکشد، سپس مرا در ديار غربت و سرايي دور افتاده دفن ميکند؛ آگاه باشيد کسي که مرا در غربتم زيارت کند، خداي عزوجل ثواب يکصد هزار شهيد، يکصد هزار صديق، يکصد هزار حج گزار و عمره گزار و يکصد هزار مجاهد را براي او مينويسد و در زمرهي ما محشور ميشود و در درجات والاي بهشت رفيق و همراه ما خواهد بود.» بحار الانوار ج 49ص 283-284
حديث 05
قال علي بن محمد بن علي الرضا عليهالسلام: «من کانت له الي الله حاجة فليزر قبر جدي الرضا عليهالسلام بطوس و هو علي غسل و ليصل عند رأسه رکعتين، و ليسأل الله تعالي حاجته في قنوته، فانه يستجيب له ما لم يسأل مأثما أو قطيعة رحم، ان موضع قبر لبقعة من الجنة لا يزورها مؤمن الا أعتقه الله تعالي من النار، و أدخله دار القرار.».
امام علي النقي عليهالسلام فرمود: «کسي که از خدا حاجتي ميخواهد، قبر جدم (حضرت) رضا عليهالسلام را در طوس زيارت کند، در حالي که غسل نموده باشد و سپس بالاي سر آن حضرت دو رکعت نمازگزارد و در قنوت آن از خداي تعالي حاجت خود را بخواهد. در اين صورت است که دعايش مستجاب ميشود، مادام که گناه يا بريدن از خويشاوندي را درخواست نکرده باشد. همانا جايگاه قبر او قطعهاي از بهشت است که هيچ مؤمني آن را زيارت نميکند، مگر اين که خداي تعالي او را از آتش (دوزخ) رهايي ميبخشد و به سراي آرامش (بهشت) وارد ميسازد.» وسائل الشیعه ج10 ص447
حديث 06
قال الرضا عليهالسلام «اني سأقتل بالسم مظلوما و أقبر الي جنب هارون الرشيد و يجعل الله عزوجل تربتي مختلف شيعتي و أهل محبتي، فمن زارني في غربتي و جبت له زيارتي يوم القيامة، و الذي أکرم محمدا صلي الله عليه و آله بالنبوة و اصطفاه علي جميع الخليقة لا يصلي أحد منکم عند قبري الا استحق - اميرالمؤمنين المغفرة من الله عزوجل يوم يلقاه، و الذي أکرمنا بعد محمد صلي الله عليه و سلم بالامامة و خصنا بالوصية ان زوار قبري أکرم الوفود علي الله عزوجل يوم القيامة، و ما من مؤمن يزورني فتصيب وجهة قطرة من الماء الا حرم الله جسده علي النار.».
امام رضا عليهالسلام فرمود: «من بزودي مظلومانه يا زهر کشته ميشوم و کنار قبر هارون دفن ميگردم، و خداوند خاک (قبر) مرا جايگاه رفت و آمد (و زيارتگاه) شيعيان و دوستارانم ميگرداند. پس کسي که در غربتم مرا زيارت کند، روز قيامت زيارت او بر من واجب ميشود؛ قسم به آن که محد صلي الله عليه و سلم را به پيامبر گرامي داشت و او را بر تمامي مردم برگزيد، کسي که از شما نزد قبرم نماز نميگذارد، جز آن که روزي که خداي صاحب عزت و جلال را ملاقات ميکند، شايستهي آمرزش ميشود، و قسم به آن که بعد از محمد صلي الله عليه و سلم ما را به امامت گرامي داشت و به وصايت (و جانشيني آن حضرت) اختصاص گراميترين گروهها خواهند بود که روز قيامت بر خداي صاحب عزت و جلال وارد ميشوند؛ و هيچ مؤمني نيست که مرا زيارت نمايد و قطرهاي آب (باران) به صورت او بخرود، جز آن که خداوند پيکرش را بر آتش (دوزخ) حرام ميکند.» وسائل الشیعه 2 ص439
حديث 07
قال الرضا عليهالسلام «لا تشد الرحال الي شيء من القبور الا الي قبورنا، ألا و اني مقتول بالسم ظلما، و مدفون في موضع غربة فمن شد رحله الي زيارتي أستجيب دعاؤه و غفر له ذنبه.» .
امام رضا عليهالسلام فرمود: «بار به سوي هيچ قبر (و زيارتگاهي) بر نبينديد مگر اين که به زيارت قبور ما بياييد. آگاه باشيد که مرا مظلومانه مسموم ساخته و ميکشند و در جايي غريبانه به خاک ميسپارند پس هر کس که بار سفر براي زيارت من بربندد، دعايش مستجاب ميشود و گناهش مورد آمرزش واقع ميگردد.»
بحار الانوار ج 102 ص36
حديث 08
في خبر: ان موسي بن جعفر عليهالسلام کان يقول لبنيه: «هذا أخوکم علي بن موسي الرضا عالم آل محمد عليهالسلام فاسألوه عن أديانکم و احفظوا ما يقول لکم فاني سمعت أبي جعفر بن محمد عليهالسلام غير مرة يقول: «ان عالم آل محمد لفي صلبک و ليتني أدرکته فانه سمي أميرالمؤمنين علي عليهالسلام.» .
جعفر بن محمد عليهالسلام شنيدم که بارها ميفرمود: همانا عالم آل محمد عليهمالسلام در صلب توست، اي کاش او را درک ميکردم! که همانا او همنام اميرالمؤمنين علي عليهالسلام است.» بحار الانوار ج 49 ص100
حديث 09
قال علي بن مهزيار: قلت لأبي جعفر عليهالسلام: جعلت فداک زيارة الرضا عليهالسلام أفضل أم زيارة أبي عبدالله الحسين عليهالسلام؟ فقال: «زيارة أبي أفضل و ذکل أن أبا عبد الله عليهالسلام يزروه کل الناس و أبي لا يزروه الا الخواص من الشيعة.».
علي بن مهزيار گويد: به امام جواد عليهالسلام عرض کردم: فدايت شوم، زيارت حضرت رضا عليهالسلام فضيلت بيشتري دارد يا زيارت ابا عبد الله الحسين عليهالسلام؟ فرمود: «زيارت پدرم فضيلت بيشتري دارد، زيرا ابا عبد الله عليهالسلام را همهي مردم زيارت ميکنند، ولي پدرم را جز شيعيان برگزيده زيارت نميکنند.»
الکافی ج4 ص 584
حديث 10
قال أبو الصلت الهروي: کان الرضا عليهالسلام يکلم الناس بلغاتهم، و کان و الله أفصح الناس و أعلمهم بکل لسان و لغة، فقلت له يوما: يا بن رسول الله اني لأعجب من معرفتک بهذه اللغات علي اختلافها؟! فقال: «يا أبا الصلت أنا حجة الله علي خلقه، و ما کان الله ليتخذ حجة علي قوم و هو لا يعرف لغاتهم، أو ما بلغک قول أميرالمؤمنين عليهالسلام: «أوتينا فصل الخطاب.»، فهل فصل الخطاب الا معرفة اللغات.» .
اباصلت هروي گويد: امام رضا عليهالسلام با مردم به زبان خودشان سخن ميگفت و بخدا سوگند او سخنورترين و آگاهترين مردم به هر زبان و لغت بود. روزي به ايشان گفتم: اي فرزند رسول خدا، من از آگاهي شما به اين زبانها - با وجود تفاوتي که با هم دارند - در شگفتم. فرمود: «اي، اباصلت، من حجت خدا بر آفريدگانش ميباشم، و خداوند کسي را حجت بر گروهي نميگرداند که به زبان آنها آشنا نباشد، آيا اين سخن اميرالمؤمنين عليهالسلام را شنيدهاي که فرمود: «به ما فصل الخطاب داده شده است» و مگر فصل الخطاب چيزي غير از شناخت زبانها ميباشد.»
اثبات الهداة ج2 ص 278
حديث 11
عن أبي الحسن موسي عليهالسلام في حديث: أنه قال: «- و علي ابنه جالس بين يديه -: «من ظلم ابني حقه و جحده امامته من بعدي کان کمن ظلم علي بن أبي طالب حقه و حجده امامته بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم.» .
امام موسي کاظم عليهالسلام در ضمن حديثي، در حالي که فرزندشان امام رضا عليهالسلام در برابر شان نشسته بود، فرمود: «کسي که در حق اين پسرم ستم ورزد و امامتش را بعد از من انکار نمايد، مانند کسي است که در حق علي بن ابي طالب عليهالسلام ستم ورزيده و امامتش را بعد از رسول خدا صلي الله عليه و سلم انکار نموده باشد.»
اثبات الهداة ج3 ص 232
حديث 12
قال أبو عبد الله عليهالسلام: «يقتل حفدتي بأرض خراسان في مدينة يقال لها طوس، من زاره اليها عارفا بحقه أخذته بيدي يوم القيمة و أدخلته الجنة و ان کان من أهل الکبائر.» قيل له: جعلت فنداک و ما عرفان حقه قال: «تعلم أنه مفترض الطاعة، غريب شهيد، من زاره عارفا بحقه أعطاه الله عزوجل أجر سبعين شهيدا ممن استشهد بين يدي رسول الله صلي الله عليه و سلم علي حقيقة.» .
امام صادق عليهالسلام فرمود: «نوهي مرا در سرزمين خراسان در شهري به نام طوس ميکشند؛ کسي که او را با شناخت حق وي زيارت کند، من روز قيامت از او دستگيري ميکنم و وارد بهشتش ميسازم، هر چند که مرتکب گناهان کبيره شده باشد.» راوي گفت: فدايت شوم، شناخت حق او را به چيست؟ فرمود: «اين که بداني او (امامي است که) پيروانش واجب است. او غريب است و شهيد؛ کسي که با شناخت حقش، او را زيارت کند، خداي صاحب عزت و جلال پاداش هفتاد شهيد از شهداي راستين در رکاب رسول خدا صلي الله عليه و سلم را به او عطا ميفرمايد.» اثبات الهداة ج3 ص 233
حديث 13
عن علي بن يقطين قال: کنت عند العبد الصالح موسي بن جعفر عليهالسلام جالسا فدخل عليه الرضا عليهالسلام فقال «يا علي، هذا سيد ولدي و قد نحلته کنيتي.» فقال هشام بن صالح: أخبرک و الله: ان الأمر فيه من بعده.» .
علي بن يقطين گويد: نزد بندهي شايسته حضرت موسي بن جعفر عليهالسلام نشسته بودم که حضرت رضا عليهالسلام وارد شد، پس فرمود: «اي علي، اين آقاي فرزندان من است که کنيهي خود (ابوالحسن) را به او بخشيدم.» هشام بن صالح گفت: بخدا سوگند تو را آگاه ساخت که امر (امامت) پس از وي در اين امام خواهد بود.
اثبات الهداة ج3 ص 234
حديث 14
عن البرنطي قال: قلت لأبي جعفر محمد بن علي بن موسي عليهالسلام: ان قوما من مخالفيکم يزعمون أن قوما من مخالفيکم يزعمون أن أباک انما سماه المأمون الرضا لما رضيه لولاية عهده؟ فقال عليهالسلام: «کذبوا و الله و فجروا بل الله تبارک و تعالي سماه بالرضا عليهالسلام لأنه کان رضي لله عزوجل في سمائه و رضي لله عزوجل في سمائه و رضي لرسوله و الأئمة بعده صلوات الله عليهم في أرضه، قال: فقلت له: ألم يکن کل واحد من ابائک الماضين عليهالسلام رضي لله عزوجل و لرسوله و الأئمة بعده عليهالسلام؟ فقال: بلي. فقلت: فلم سمي أبوک عليهالسلام من بينهم الرضا؟ قال: لأنه رضي به المخالفون من أعدائه کما رضي به الموافقون من أوليائه، و لم يکن ذلک لأحد من آبائه عليهالسلام فلذلک سمي من بينهم الرضا عليهالسلام.»
بزنطي گويد: «به ابوجعفر محمد بن علي بن موسي (امام جواد) عليهالسلام گفتم: گروهي از مخالفان شما ميپندارند که (علت ملقب شدن پدرتان به رضا عليهالسلام) اين است که چون پدرتان را براي ولايت عهدي خود پسنديد، اين لقب (يعني) رضا را به ايشان داد. فرمود: «بخدا سوگند دروغ گفتند و گمراه گشتند، بلکه خداي تعالي آن حضرت را رضا ناميده است، زيرا که وي از خداي صاحب عزت و جلال در آسمانش و از پيامبرش و امامان بعد از آن حضرت در زمين راضي بود؟ گفتم: مگر پدران پيشين شما از خداي صاحب عزت و جلال و پيامبر و امامان بعد از آن حضرت عليهالسلام راضي نبودند؟ فرمود: آري. گفتم: پس چرا پدر شما از ميان آنان رضا ناميده شده است؟ فرمود: زيرا که مخالفان از دشمنانش همانند موافقان از دوستانش از او رضايت داشتند، و اين موقعيت براي کسي از پدران او پيش نيامد، از اين رو از ميان ايشان، لقب رضا عليهالسلام به آن حضرت اختصاص يافت.»
بحار الانوار ج 49 ص4
حديث 15
عن داود الرقي قال: قلت لأبي ابراهميم عليهالسلام: جعلت فداک قد کبرسني فحدثني من الامام بعدک؟ قال: فأشار الي أبي الحسن الرضا عليهالسلام و قال: «هذا صاحبکم من بعدي.»
داود رقي گويد: به ابو ابراهيم (امام موسي کاظم) عليهالسلام گفتم: فدايت شوم، سن من بالا رفته است، بيان نماييد امام بعد از شما کيست؟ پس آن حضرت اشاره به ابوالحسن الرضا عليهالسلام کرد و فرمود: «اين صاحب شما بعد از من است.» بحار الانوار ج 49 ص14-15
حديث 16
عن سليمان المرزوي قال: دخلت علي أبي الحسن موسي بن جعفر عليهالسلام و أنا أريد أن أسأله عن الحجة علي الناس بعده فابتدأني و قال: «يا سليمان ان عليا ابني و وصيي و الحجة علي الناس بعدي و هو أفضل ولدي فان بقيت بعدي فاشهد له بذلک عند شيعتي و أهل ولايتي و المستخبرين عن خليفتي من بعدي.»
سليمان مروزي گويد: من خدمت ابوالحسن موسي بن جعفر عليهالسلام رسيدم و ميخواستم از حجت بر مردم، پس از وي سؤال نمايم که ابتدا به ساکن فرمود: «اي سليمان، علي پسرم، وصي و حجت بر مردم بعد از من است. او. برترين فرزندانم ميباشد. اگر بعد از من زنده بودي، اين را نزد شيعيان و دوستدارانم و کساني که خواستار شناخت جانشين بعداز من هستند، گواهي بده.» بحار الانوار ج 49 ص15
حديث 17
قال حسين بن بشير: «أقام لنا أبوالحسن موسي بن جعفر عليهالسلام ابنه عليا عليه السلام کما أقام رسول الله صلي الله عليه و سلم يوم غدير خم فقال: يا أهل المدينة أو قال: يا أهل المسجد هذا وصيي من بعدي.»
حسين بن بشير گويد: «ابوالحسن موسي بن جعفر عليهالسلام پسرش علي (بن موسي الرضا) عليهالسلام را (جهت معرفي به امامت) بلند نمود، همان گونه که رسول خدا صلي الله عليه و سلم، علي عليهالسلام را روز غدير خم بلند نمود و فرمود: اي مردم مدينه - يا فرمود: اي اهل مسجد - اين جانشين بعد از من است.»
بحار الانوار ج 49 ص17
حديث 18
عن المفضل بن عمر قال: «دخلت علي أبي الحسن موسي بن جعفر عليهالسلام و علي ابنه عليهالسلام في حجره و هو يقبله و يمص لسانه. و يضعه علي عاتقه و يضمه اليه و يقول: بأبي أنت ما أطيب ريحک و أطهر خلقک و أبين فضلک»! قلت: جعلت فداک لقد وقع في قلبي لهذا الغلام من المودة ما لم يقع لأحد الا لک. فقال لي: «يا مفضل هو مني بمنزلتي من أبي عليه السلام ذرية بعضها من بعض و ا لله سميع عليم. قال: قلت: هو صاحب هذا الأمر من بعدک؟ قال: نعم، من أطاعه رشد و من عصاه کفر.» .
مفضل بن عمر گويد: «خدمت ابوالحسن موسي بن جعفر عليهالسلام رسيدم، (مشاهده نمودم که) پسرش علي (بن موسي الرضا) عليهالسلام در آغوشش ميباشد و او را ميبوسد و زبانش را ميمکد و بر شانهاش ميگذارد و او را در آغوش ميفشرد و ميفرمايد: پدرم فدايت! چه رايحهي دل انگيز و خوي پاک و برتري آشکاري داري! گفتم: فدايت شوم، مهر اين کودک آن چنان در دلم جاي گرفت که جز مهر شما محبت کسي بدان حد به دلم راه نيافته است. فرمود: اي مفضل، منزلت او نسبت به من مانند منزلت من نسبت به پدرماست، خانداني که برخي از ايشان از برخي ديگرند و البته خدا بسيار شنواي داناست. گفتم: آيا او بعد از شما (امام و) صاحب اين امر خواهد بود؟ فرمود: آري، کسي که او را پيروي نمايد هدايت يابد و کسي که نافرمانيش کند کافر ميشود.» بحار الانوار ج 49 ص20-21
حديث 19
في حديث - ان علي بن يقطين قال لأبي الحسن موسي عليهالسلام: من لنا بعدک يا سيدي؟ فقال: «علي ابني هذا، هو خير من أخلف بعدي. هو مني بمنزلة أبي، هو لشيعتي، عنده علم ما يحتاجون اليه. سيد في الدنيا و سيد في الآخرة، و انه لمن المقربين.»
در حديثي علي بن يقطين به ابوالحسن امام موسي کاظم عليهالسلام گفت: آقاي من، بعد از شما چه کسي (امام) خواهد بود؟ فرمود: اين پسرم علي، که بهترين بازمانده و جانشين من است. او نسبت به من مانند منزلت من نسبت به پدرم است (که امامت را بعد از من به عهده خواهد داشت). بهرهوري شيعيانم از او بدين گونه است که آنچه بدان نيازمندند نزد اوست. او سرور دنيا و آخرت و از مقربان (درگاه الهي) است.» عوالم العلوم ج 22 ص 58
حديث 20
قال ابراهمي بن العباس: ما رأيت الرضا عليهالسلام سئل عن شيء قط الا علمه، و لا رأيت أعلم منه بما کان في الزمان الأول الي وقته و عصره. و کان المأمون يمتحنه بالسؤال عن کل شيء فيجيب فيه، و کان کلامه کله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآَّ، و کان يختمه في کل ثلاثة، و يقول: «لو أرندت أن أختمه في أقل من ثلاثة لختمته، و لکني ما مررت بآية قط الا فکرت فيها، و في أي شيء أنزلت و في أي وقت، فلذلک صرت أختم في کل ثلاثة أيام.».
ابراهيم بن عباس گويد: «هيچ گاه نديدم که از (امام) رضا عليهالسلام چيزي پرسيده شود، جز اين که آن سؤال را پاسخ ميداد. در ميان عالمان پيشين و دانشمندان معاصر او کسي را آگاهتر از وي نيافتم. مأمون با پرسشهاي گوناگون او را ميآموزد و او از عهدهي پاسخ تمامي آنها بر ميآمد. تمامي سخن و جواب و شواهد مثال او از قرآن بود. در هر سه روز يک مرتبه قراء قرآن را به پايان ميبرد و ميفرمود: «اگر بخواهم ميتوانم آن را در کمتر از سه روز هم ختم نمايم، اما هزگز از آيهاي نميگذرم جز اين که در آن ميانديشم که دربارهي چه و چه هنگام نازل گشته است، و از اين لحاظ است که هر سه روز يک مرتبه قرآن را ختم مينمايم.» عوالم العلوم ج 22 ص179-180
حديث 21
قال الکاظم عليهالسلام لأصحابه «اشهدوا أن ابني هذا، وصيي و القيم بأمري و خليفتي من بعدي، من کان له عندي دين فليأخذه من ابني هذا، و من کانت له عندي عدة فلينجزها منه؛ و من لم يکن له بد من لقائي فلا يلقين الا بکتابه.»
امام کاظم عليهالسلام به اصحاب خود فرمود: «گواه باشيد که اين پسرم (امام رضا عليهالسلام) وصي و سرپرست و جانشين بعد از من ميباشد، کسي که من ديني از او بر گردن دارم، آن را از اين پسرم بگيرد، کسي که من به او وعدهاي دادهام، انجام آن را از او بخواهد و کسي که ناگزير از ملاقات با من است، از راه نامهنگاري با او با من پيوند برقرار سازد.» اثبات الهداة ج3 ص 229
حديث 22
قال أبو الحسن عليهالسلام: «ان ابني عليا أکبر ولدي و أبرهم عندي و أحبهم الي و هو ينظر معي في الجفر؛ و لم ينظر فيه الا نبي أو وصي نبي.»
امام موسي کاظم عليهالسلام فرمود: «همانا علي پسر بزرگم نزد من از همه فرزندانم نيکوکارتر و محبوبتر است. او با من در جفر مي نگرد و حال آنکه در جفر جز پيامبر يا وصي پيامبر نميتواند بدان بنگرد.»
الکافی ج1 ص 311-312
حديث 23
قال جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام: «يخرج ولد من ابني موسي اسمه اسم أميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام الي أرض طوس، و هم بخراسان، يقتل فيها بالسم، فيدفن فيها غريبا، من زاره عارفا بحقه أعطاه الله تعالي أجر من أنفق من قبل الفتح و قاتل.»
امام جعفر صادق عليهالسلام فرمود:»فرزندي از پسرم موسي که همنام اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام است،