برخی موضوعات مطرح شده در این مقاله به شرح زیر است:
• مصحف و لوح حضرت فاطمه (س)
• مادر حضرت فاطمه (س)
• مقام حضرت فاطمه (س)
• دفاع از امر ولایت
• خطبه فدکیه
• شهادت در راه ولایت
• جایگاه معنوی و علمی
• ذکر شدن فضایل آن حضرت در قرآن
• محدثه بودن و ارتباط با عالم وحی
البته باید به این نکته نیز توجه شود که همسری پیغمبر اکرم (ص) یا همسری ائمه اطهار (عهم) فضیلت بسیار بزرگی است، اما بهتنهایی دلیل نجات و رستگاری نیست. اگر کسی قدر این جایگاه را بداند و شأن آن را رعایت کند، میتواند از این فرصت عظیم بهره ببرد و رستگار شود. برخی از همسران پیامبران، در قرآن کریم به بدی یاد شدهاند 1 و جهنمی خواهند بود. قاتل امام حسن (ع) همسر آن حضرت بود و همچنین همسر امام جواد (ع) در شهادت آن حضرت نقش داشت.
این نکته مسلّم است که همسری از همسران پیامبر یا ائمه (عهم) که به افتخار مادری یکی از معصومین (عهم) نائل شده، فضیلت و اعتبار بسیار بالایی دارد. حضرت خدیجه (س) هم قدر و منزلت رسول خدا (ص) را میشناخت و در راه آن حضرت فداکاری میکرد، و هم افتخار مادری صدیقۀ کبری (س) نصیب او شد.
حضرت زهرا (س) بنا بر روایت مشهور، در سال پنجم بعثت در مکه چشم به جهان گشود. باتوجه به اینکه حضرت خدیجه (س)، در سال دهم بعثت رحلت نمود، دختر گرامی او از پنجسالگی مادر خود را از دست داد. البته آن حضرت با آنکه کودکی خردسال بود، برای پدر خود چنان دلسوزی میکرد و موجب آرامش پیامبر (ص) میشد که آن حضرت او را «امّ ابیها» خطاب میکرد؛ یعنی «مادرِ پدر».
حضرت فاطمه (س) چنان مقامی در پیشگاه خداوند دارد که بهنوعی میتوان ایشان را محور خلقت دانست. وقتی خداوند میخواهد بر اهلبیت (عهم) درود بفرستد یا در هنگامی که جبرئیل از خدا دربارۀ اصحاب کسا، سؤال میکند، حضرت زهرا (س) محور قرار میگیرد. خدای متعال در پاسخ جبرئیل میفرماید: «هُم فَاطِمَهَ وَ أَبُوهَا وَ بَعلُهَا وَ بَنُوهَا» 2 یعنی این افرادی که زیر کسا هستند، عبارتند از: فاطمه (س) و پدرش و شوهرش و فرزندانش (عهم).
درحقیقت پذیرش ایمان در گرو اعتقاد به حضرت زهرا (س) است. در زیارت آن حضرت میخوانیم:
أَنَا لَکِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوکِ وَ وَصِیُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُکِ إِنْ کُنْتُ صَدَّقْتُکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنِی بِتَصْدِیقِی لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِی. 3
من تو را تصدیق میکنم و بر آنچه پدرت (رسول خدا) و وصی او (امیرالمؤمنین) ـ که درود خدا بر آن دو باد ـ آوردهاند، شکیبایی و پایداری میورزم. و من از تو میخواهم که از آنجا که تو را تصدیق کردم، مرا به بهخاطر تصدیقم، به آن دو ملحق کنی تا خشنود گردم.
پیامبر خدا دربارۀ مقام والای حضرت زهرا (س) تعابیر بلند و عظیمی دارد؛ ازجمله میفرماید:
وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ. 4
و اما دخترم فاطمه، او سرور زنان عالمیان است، از اولینشان تا آخرینشان.
و نیز میفرماید:
«فاطمه (س) پارۀ تن من است. هر کس که او را بیازارد مرا آزرده و هر کس که مرا بیازارد، خدا را آزرده است».
احترام و تجلیل رسول خدا (ص) نسبت به دخت دلبندش، بیسابقه و بینظیر بود. هر گاه حضرت زهرا (س) بر پدر وارد میشد، آن حضرت در برابر او برمیخواست و به استقبالش میرفت و دست او را میگرفت و میبوسید. دربارۀ شخص دیگری نیامده که رسول خدا (ص) دست او را میبوسیده است.
هر گاه پیامبر (ص) میخواست از مدینه خارج شود، آخرین کسی را که وداع میکرد حضرت زهرا (س) بود و وقتی هم که به شهر برمیگشت، پیش از همه به دیدار دختر دلبندش میرفت. مقام عظیم آن بانوی یگانه در پیشگاه خدا و در نزد پیغمبر اکرم (ص) چنان است که همسری حضرت زهرا (س) برای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) افتخار و فضیلتی بیمانند محسوب میشود.
وقتی آن وجود پاک به سن ازدواج رسید، بسیاری از سران اصحاب، از مهاجر و انصار، خواهان ازدواج با ایشان بودند، ولی پیامبر بزرگوار (ص) درخواست آنها را رد میکرد، اما وقتی امیرالمؤمنین (ع) بدین منظور به خدمت پیغمبر اکرم (ص) رسید، آن حضرت فرمود: «خداوند عقد شما دو تن را در آسمانها خوانده است».
هنگامی که این خبر در بین اصحاب منعکس شد که پیامبر اکرم (ص) امیرالمؤمنین (ع) را بهعنوان همسر دختر خود پذیرفته، بسیاری از آنان به پیامبر (ص) گلایه کردند. آن حضرت در پاسخ فرمود: «من نبودم که از ازدواج شما با فاطمه (س) ممانعت کردم، بلکه خداوند ممانعت کرد و اوست که عقد آن دو را در آسمانها خوانده است».
همسری حضرت زهرا (س) فضیلت بزرگی است که کسانی که با امیرالمؤمنین (ع) دشمنی داشتند، به این فضیلت غبطه میخوردند. زمانی که معاویهبنابیسفیان بعد از صلح امام حسن (ع) بر عالم اسلام مستولی شد، در سفر حج، بازماندۀ اصحاب رسول خدا (ص) را جمع کرد و در بین سخنان خود، به ساحت مقدس امیرالمؤمنین (ع) جسارت نمود.
سعدبنابیوقّاص با آنکه با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نکرده بود و از دشمنان آن حضرت بهشمار میرفت و فرزندش عمر سعد، قاتل امام حسین (ع) شد، مقابل معاویه ایستاد و گفت: «علی سه فضیلت دارد که اگر هر کدام از اینها را یکی از ما داشت، تا قیامت به دیگر مردم فخر میفروخت. یکی اینکه او اول کسی است که به پیغمبر (ص) ایمان آورد؛ دوم اینکه در بین اصحاب، تنها کسی است که شایستگی برادری پیغمبر (ص) را پیدا کرد؛ سوم اینکه او تنها کسی بود که افتخار همسری فاطمه (س) نصیبش شد». در روایات آمده که شأن حضرت زهرا (س) به قدری عظیم است که اگر امیرالمؤمنین (ع) نبود، آن حضرت هرگز نمیتوانست ازدواج کند؛ چون جز امیرالمؤمنین (ع) هیچ کس شایستگی همسری ایشان را نداشت.
زندگی حضرت زهرا (س) را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورۀ اول از هنگام ولادت است تا پیش از هجرت به مدینه. همانطور که اشاره شد، آن حضرت در مکه بهدنیا آمد و در خردسالی مادر خود را از دست داد. حضرت زهرا (س) در نبودِ مادر و نیز با وفات جناب ابوطالب موجب آرامش رسول خدا (ص) بود و آن حضرت را دلداری میداد و غم و اندوه پدر را میزدود.
دورۀ دوم زندگی حضرت فاطمه (س) با هجرت به مدینه آغاز میشود و در سال دوم هجرت است که ایشان به همسری امیر مؤمنان (ع) درمیآید.
حضرت فاطمه (س) از این پس، علاوه بر آنکه پشتوانۀ پدر و غمخوار و دلسوز او بود، یاوری بیبدیل برای امیر مؤمنان (ع) نیز بهشمار میرفت و حتی پناه زنان مسلمانی بود که در سالهای دشوار ابتدای هجرت، نیازمند پناهگاهی استوار بودند.
سومین دورۀ وجود مطهر فاطمۀ زهرا (س) دوران کوتاهِ پس از رسول خدا (ص) است. این دوران تنها سه ماه طول کشید، اما لحظه لحظۀ آن برای صدیقۀ کبری (س) پر از اندوه و سختی بود؛ زیرا در این مدت، غم جانگداز از دست دادن پدر از یک سو وجود پاکش را میآزرد، و خیانت تأثرباری که در غصب جایگاه الهی خلافت رخ داده بود، از سویی دیگر بر رنج او میافزود. در این وضعیت، حضرت زهرا (س) وظیفهای مهم را بر عهدۀ خود میبیند، و آن دفاع از ولایت است. آن حضرت به این میدان وارد میشود و جان خویش را در این راه میدهد تا اولین شهید راه دفاع از ولایت بهشمار آید.
رسول خدا (ص) به فرمان خدای متعال، در روز غدیر و نیز در مواقع گوناگون، حجت را بر مردم تمام کرد و امیر مؤمنان (ع) را بهعنوان وصی و جانشین خود معرفی نمود؛ ازاینرو امیرالمؤمنین (ع) نمیتوانست خلیفهای را که از شورای سقیفه بیرون آمده بود، به رسمیت بشناسد. البته ناگفته نماند که نپذیرفتن خلافت ابوبکر، به آن حضرت اختصاص نداشت. شماری از اصحاب رسول خدا (ص) و بخشی از مردم مدینه که تابع سعدبنعباده بودند نیز با ابوبکر بیعت نکردند. دو تیرۀ قریش، یعنی بنیامیه و بنیزهره هم بهدلایلی به خلافت او تن ندادند؛ بنابراین اینکه مشهور شده که خلافت ابوبکر به اجماع امت بود، واقعیت تاریخی ندارد.
در زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) روزی آن وجود مقدس در جمع گروهی از اصحاب پرسید: «بهترین فضیلت برای زن چیست؟». هر کس موردی را گفت. پیغمبر (ص) فرمود: «اینها نیست». حتی امیرالمؤمنین (ع) نیز موردی را مطرح کرد، ولی پیغمبر (ص) فرمود: «این درست است، اما پاسخ من نیست».
امیرالمؤمنین (ع) دانست که پاسخ این سؤال را فاطمه زهرا (س) بهتر میداند؛ ازاینرو بهسرعت نزد حضرت زهرا (س) آمد و پاسخ خواست. آن حضرت فرمود: «بهترین فضیلت برای زن آن است که مرد نامحرمی را نبیند و مرد نامحرمی نیز او را نبیند».
امیرالمؤمنین (ع) به مسجد برگشت و پاسخ را خدمت رسول خدا عرض کرد. آن حضرت فرمود: «کاملاً درست است، ولی تو که نمیدانستی؟!». عرض کرد: «از فاطمه (س) پرسیدم». پیامبر (ص) سه بار فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا» (پدرش به فدایش باد!).
اما همین بانو که بهترین فضیلت را برای زن در دوری و پرهیز از نامحرم میبیند، وقتی ملاحظه میکند که امیرالمؤمنین (ع) بییار و تنها مانده، برای دفاع از ولایت، به عرصه میآید.
چند نمونه از پاسداری حضرت زهرا (س) در تاریخ نقل شده. ازجمله نقل است که پس از غصب خلافت، امیرالمؤمنین همراه با حضرت زهرا و حسن و حسین (عهم) شبانه به در خانههای اصحاب با سابقۀ پیغمبر (ص) (یعنی کسانی که در بدر و احد حضور داشتند) میرفتند و سفارشهای رسول خدا را به ایشان یادآوری میفرمود. حضرت زهرا (س) نیز حجت را بر آنان تمام میکرد و میفرمود: «چرا علی را یاری نکردید؟ چرا سفارشهای رسول خدا (ص) را نادیده گرفتید؟». آنان بهانههایی میآوردند؛ ازجمله برخی به امیرالمؤمنین (ع) گفتند: «اگر زودتر اقدام کرده بودی، هیچ کسی را بر تو ترجیح نمیدادیم». آن حضرت در پاسخ میفرمود: «آیا انتظار داشتید من که وصی پیامبر (ص) هستم، پیکر پیامبر خدا را دفن نشده روی زمین رها کنم و بهخاطر قدرتی که از او باقی مانده با مدّعیان وارد نزاع شوم؟! در این صورت، خود شما به من چه میگفتید؟».
آنها در برابر منطق نیرومند امیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا (عهم) پاسخی نداشتند؛ ازاینرو وعدۀ یاری دادند. طبق نقل منابع اهلسنت آنها برای قیام قرار گذاشتند و مقرّر کردند که در موعدی معیّن با سرهای تراشیده و شمشیرهای کشیده در مکان قیام حاضر شوند. اما بنا بر نقل منابع اهلسنت جز سلمان و ابوذر و مقداد کسی در موعد مقرّر حاضر نشد، البته عمّار هم با تأخیر خود را رساند. در منابع شیعه نیز گفته شده که دوازده نفر برای یاری امیرالمؤمنین (ع) حاضر شدند. امام مدّتی منتظر ماند و چون ملاحظه کرد که کسی برای یاریاش نمیآید، فرمود: «وقتی که مردم حاضر نیستند در دفاع از حقّ من سر خود را بتراشند، چگونه از جان خود مایه خواهند گذاشت؟».
ماجرای رفتن به درب خانۀ اصحاب، در منابع اهلسنت نیز آمده؛ البته در آنجا گفته شده که یک بار چنین اتفاقی افتاده، ولی در منابع شیعه حداقل سه مرتبه ذکر شده است.
جایگاه دیگری که فاطمۀ زهرا (س) در آن به دفاع از حریم ولایت میپردازد، هنگامی است که بهدستور ابوبکر، اهلبیت رسول خدا را از هر گونه دارایی محروم و فدک را که هبۀ پیغمبر (ص) به حضرت زهرا (س) بود، غصب میکنند. البته تصاحب اموال، تنها به فدک محدود نمیشد، بلکه خلیفۀ اول هرچه را که متعلق به رسول خدا (ص) بود تصرف کرد و بهانهاش برای این کار، این بود که پیغمبر (ص) در این اموال، از جهت رهبری جامعه دخل و تصرف میکرده و این اموال عمومی است و اکنون که خودش در جایگاه رهبری قرار گرفته، حق دخل و تصرف با اوست.
حضرت زهرا (س) در برابر این انحراف ظالمانه ایستاد و نیز در قالب مقابله با این ظلم، به دفاع از مسئلۀ مهمتر و اساسیتر که همان ولایت است، پرداخت. آن حضرت پس از غصب فدک وارد مسجد شد و در حضور خلیفه و مردم، خطابهای بسیار آتشین و تکاندهنده خواند که به «خطبۀ فدکیّه» شهرت دارد. این خطبه بسیار عمیق و پرمحتواست و باید بررسیها و تحلیلهای مفصلی روی آن صورت گیرد. کسی که این خطبه را مطالعه کند درمییابد که نامگذاری مناسبی روی این خطبه صورت نگرفته؛ زیرا از نام این خطبه این تصور به ذهن میآید که گویی حضرت زهرا (س) بهخاطر غصب ملک و دارایی خود به میدان آمده و میخواهد آن را باز پس بگیرد. البته اگر در این ارتباط عمل کرده باشد، کار درستی است؛ زیرا باید در مقابل ظلم و غصب ایستاد؛ حتی در امور مادی. اما مقصود حضرت زهرا (س) در این خطابه، بسیار مهمتر است. آن حضرت اصل ولایت را مطرح میکند و خلافت آنچنانی را به شدت مورد حمله قرار میدهد و مردم را سرزنش میکند که چرا به وظیفۀ خود عمل نکردند.
این خطبه هم درس بزرگی دربارۀ توحید و معرفت است و هم درس بزرگی دربارۀ جایگاه رسالت و جایگاه ولایت اهلبیت (عهم) و نیز بیان شقاوتی است که امّت با پشت سر انداختن تعالیم پیغمبر (ص) دچار آن شدند. در همین خطبه است که آن حضرت میفرماید: «فدک ارزانی شما باد!». و این نشان میدهد که بحث بر سر فدک نیست، اصل اسلام مطرح است که با این انحراف، در معرض انحطاط و نابودی قرار گرفته.
سخنان کوبندۀ فاطمۀ زهرا (س) چنان مردم را متأثر کرد که شروع به گریستن کردند، ولی متأسفانه، نالایقتر از آن بودند که بخواهند به فریاد استغاثۀ دختر رسول خدا پاسخ یاری دهند.
حضرت زهرا (س) که از مهاجرین قطع امید کرده بود، خطاب به انصار فرمود: «مگر شما نبودید که در بیعت عقبه شرط کردید که از پیغمبر (ص) و عزیزان او مانند عزیزترین کسان خود دفاع کنید؟ چرا شما را سکوت فرا گرفته؟!».
اما آنان نیز شهامت پاسخ گفتن به حضرت فاطمه (س) را نداشتند. آنان بهخاطر غصب خلافت و از دست رفتن موقعیت انصار، به انفعال افتاده بودند و به میدان نیامدند.
مورد دیگری که حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت وارد عمل میشود، زمانی است که دوازده نفر از اصحاب برگزیدۀ رسول خدا (ص) که حاضر به بیعت با خلیفۀ اول نبودند، در خانۀ امیر مؤمنان (ع) تحصن کردند و این خانه مورد حمله قرار گرفت.
مردانی در این خانه حضور داشتند، ولی حضرت زهرا (س) در دفاع از ولایت از همه سبقت گرفت و پیش از اینکه مردان برای مقابله با مهاجمان پیش بیایند، پشت در آمد و با مهاجمان به محاجّه پرداخت. هنگامی که ملاحظه نمود که آنان میخواهند جسورانه به خانۀ وحی حملهور شوند، به استغاثه پرداخت و خطاب به پیغمبر (ص) فرمود: «ای پدر، بعد از تو ما از اینها چهها که ندیدیم!».
حضرت زهرا (س) حتی به قیمت مضروب شدن و شکسته شدن پهلوی مبارکش و از دست رفتن جنینش، مقابل مهاجمان ایستاد و از ولایت دفاع کرد تا به شهادت رسید.
بزرگترین یادگار پیامبر (ص) و نماد بزرگ آیۀ تطهیر تا آخر عمر حاضر نشد که با غاصبان خلافت همسخن شود، حتی سلامشان را نیز پاسخ نمیداد و با کمال ناراحتی و خشم نسبت به غاصبان از دنیا رفت.
منابع اهل سنت نیز نوشتهاند که حضرت زهرا (س) در هنگام رحلت نسبت به خلیفۀ زمان خود خشمگین بود. اینجاست که کلام بسیار ارزشمند علامه امینی (ره) معنا پیدا میکند که خطاب به گروهی از علمای اهل تسنن بیان کرد که آیا شما قبول دارید که رسول خدا (ص) میفرماید: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» (اگر کسی از دنیا برود و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است). آنان همگی تأیید کردند که این روایت متواتر است و از رسول خدا (ص) است.
سپس علامه امینی گفت: «پس دربارۀ دختر رسول خدا (ص)، سرور بانوان دو عالم چه میگویید که همۀ منابع شما نوشتهاند که آن حضرت از دنیا رفت، درحالیکه نسبت به خلیفه زمانش خشمگین بود؟!».
آنان نتوانستند پاسخ دهند؛ زیرا اگر خلیفۀ زمان را بر حق بدانند باید بپذیرند که سرور زنان دو عالم به مرگ جاهلیت از دنیا رفته و اگر این را نپذیرند، باید خلافت خلیفۀ اول را ناحق بدانند و بپذیرند که او امام و پیشوای زمان نبوده. در این صورت از آنان سؤال میشود که پس امام آن زمان چه کسی بوده است.
فاطمه زهرا (س) در زمرۀ پنج نور برتر عالم قرار دارد و سیدۀ زنان و مایۀ مباهات امامان معصوم (عهم) است؛ ازاینرو ذکر فضایل بیشمار آن حضرت در این گفتار مختصر امکانپذیر نیست، اما برای آنکه از ذکر برخی از این فضایل بیبهره نمانیم، به چند فضیلت بهطور مختصر اشاره میکنیم.
فاطمه زهرا (س) هم در شناخت پروردگار متعال و هم در عبادت خدا ممتاز بود. آنقدر به عبادت و نماز میپرداخت که پاهای مبارکش متورّم شده بود. امامان بزرگوار ما که کسی در عبادت به آنان نمیرسد، خود، عبادتهای مادرشان را مدح کردهاند.
مقام علمی حضرت زهرا (س) نیز بسیار عظیم است. ایشان فقط سه ماه پس از پیغمبر (ص) زندگی کرد؛ بنابراین وجود مبارکش همواره در کنار رسول خدا (ص) یا امیرالمؤمنین (ع) بود که یکی شهر علم و دیگری دروازۀ ورود به این شهر بهشمار میرفت. با این حال میبینیم بعضی از اصحاب خاص رسول خدا همچون سلمان فارسی افتخار شاگردی حضرت زهرا (س) را مییابند و با وجود دسترسی به پیغمبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) از علوم بیپایان صدیقۀ کبری (س) نیز بهره میبرند.
دربارۀ جابربنعبدالله انصاری نقل شده که از حضرت زهرا (س) مطالب بسیاری آموخت و از لوح حضرت زهرا (س) نسخهبرداری کرد.
اینها نشان میدهد که آن حضرت، خود دارای مأموریتی از جانب خداوند است و ازاینرو عصمت دارد.
حضرت فاطمه (س) در آیات گوناگون مورد تجلیل قرار گرفته و سورۀ کوثر نیز بهطور ویژه به فضیلت ایشان اشاره دارد. بنا بر مشهور، پیغمبر (ص) از خدیجه دو پسر به نامهای قاسم و عبدالله و چهار دختر داشت. دو پسر آن حضرت در کودکی از دنیا رفتند.
وقتی حضرت زهرا (س) بهدنیا آمد، عاصبنوائل که او را پدر عمروبنعاص معرفی کردهاند، پیامبر اکرم (ص) را مورد طعنه و کنایه قرار داد و آن حضرت را ابتر خواند؛ یعنی کسی که نسل او از بین میرود و نسلی از او باقی نخواهد ماند. چراکه آن حضرت فرزند پسری نداشت. اما خدای متعال سورۀ کوثر را نازل کرد و بدینوسیله بیان فرمود که حضرت زهرا (س) خیر کثیری است که نسل رسول خدا (ص) از آن وجود مقدس ادامه خواهد یافت، ولی بدخواهان آن حضرت ابتر خواهند بود. امروز پس از گذشت قرنها میبینیم از نسل بدخواهان پیغمبر (ص) ذکری در میان نیست، ولی نسل رسول خدا (ص) از طریق فاطمۀ زهرا (س) در شهرها و کشورهای گوناگون گسترده شده است.
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده است: «خداوند اراده کرده نسل هر پیغمبری از صلب او باشد، جز من که به ارادۀ خدا، نسلم از صلب علی است».
فرزندان حضرت زهرا (س) فرزندان پیغمبر (ص) هستند. مردم وقتی با امامان بزرگوار و دیگر فرزندان حضرت زهرا (س) مواجه میشدند، آنها را به نام فرزندان رسول خدا (ص) میخواندند و بسیار متداول بوده که به ائمه اطهار (عهم) «یابن رسول الله» گفته شود، درحالیکه تعبیر «یابن امیرالمؤمنین» رواج نداشته.
یکی از آیاتی که نشان از عظمت مقام حضرت فاطمه (س) دارد، آیه مباهله است که در مقاله «آیه مباهله» دربارۀ شأن نزول آن توضیح داده شده است. آیۀ شریفۀ تطهیر نیز مقام عصمت و پاکی مطلق فاطمه زهرا (س) را روشن میسازد.
«إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» 6
خداوند اراده نموده که هر گونه پلیدی و ناپاکی را از شما اهلبیت ببرد و شما را در نهایت طهارت قرار دارد.
برای مطالعه بیشتر درباره این آیه شریفه نیز میتوانید به مقاله «آیه تطهیر و جریان همیشه زنده امامت» مراجعه کنید. در سورۀ انسان (هل اتی) نیز از اهلبیت تمجید شده که باتوجه به شأن نزول این سوره، حضرت زهرا (س) نیز همچون نگینی درخشنده در این سوره میدرخشد و مورد تمجید خدای متعال قرار میگیرد؛ بهویژه در آیۀ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» 7 (و به مسکین و یتیم و اسیر اطعام میکنند، باوجود محبت به آن) نهایت ایثار آن حضرت و فرزندانش در راه خدا نمایان میشود.
یکی از القاب ویژۀ حضرت فاطمه (س) محدّثه است. در اینکه چرا آن حضرت را به این لقب میخواندند دو بیان داریم:
١. هنگامی که حضرت خدیجه (س) به فاطمه زهرا (س) حامله بود، آن حضرت از درون شکم با مادر سخن میگفت و انیس تنهایی او بود و در آن زمان که همۀ زنان، خدیجۀ کبری (س) را رها کرده بودند، موجب آرامش مادر میشد.
بیان دوم دربارۀ لقب محدّثه این است که حضرت زهرا (س) چنان مقام رفیعی دارد که جبرئیل امین بر ایشان وارد میشد و با آن حضرت سخن میگفت. اهمیت این موضوع در این است که جبرئیل فقط بر انبیای اولوا العزم نازل میشد و با آنها سخن میگفت.
منبع - سایت ایما موسسه محترم نور المجتبی علیه السلام