مختصري در خصوص زندگينامهء امام حسن (ع)

بازدید : 21849
زمان تقریبی مطالعه : 17 دقیقه
تاریخ : 28 دی 1390
مختصري در خصوص زندگينامهء امام حسن (ع)

 مختصري در خصوص زندگينامهء امام حسن (ع)

پيشواي دوم جهان تشيع امام حسن (ع)نخستين ميوه پيوند فرخنده حضرت علي (ع)با دختر گرامي پيامبر اسلام 6 فاطمه زهرا(س)بود كه در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدينه ديده به جهان گشود.امام حسن (ع)از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد; زيرا او تقريباً هفت سال بيشتر نداشت كه پيامبراسلام 6رحلت نمودند. پس از رحلت پيامبر6تقريباً سي سال در كنار پدرش اميرمؤمنان (ع)قرار داشت وپس از شهادت علي (ع)(در سال 40هجري ) به مدت ده سال امامت امت را بر عده داشت و در سال 50هجري باتوطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48سالگي به درجه شهادت رسيد و در قبرستان بقيع در مديه مدفون گشت .(1)

امام حسين (ع)در سوم شعبان سال چهارم هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود. او دومين فرزند علي (ع)وفاطمه زهرا(ع)بود. حسين بن علي (ع)در دوران عمر خود به شجاعت و آزادگي و ايستادگي در برابر ظلم و ستم شهرت داشت .

امام حسين (ع)مدت شش سال از دوران كودكي خود را در زمان جد بزرگوار خود سپري كرد و پس از رحلت آن حضرت , مدت سي سال در كنار پدرش حضرت علي (ع)زندگي كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ايشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امير مؤمنان 7مدت ده سال در صحنه سياسي و اجتماعي در كنار برادربزرگوار خويش امام حسن (ع)قرار داشت و پس از شهادت امام حسن (ع)به مدت ده سال , در اوج قدرت معاويه ,بارها با وي به مخالفت برخاست وپ س از مرگ وي نيز در برابر حكومت پسرش يزيد قيام كرد و در محرم سال 61جري در سرزمين كربلا به شهادت رسيد.(2)

روضه امام حسن (ع)نسبت به روضهء امام حسين (ع)كمتر خوانده مي شود چون همه معصومين حتي امام حسن 7توصيه به ذكر مصيبت امام حسين (ع)نمودند. اما روضه امام حسن (ع)نسبت به ساير ائمه كمتر خوانده نمي شود, بلكه شايد بيشتر هم خوانده شود و در مقايسه با امام حسين (ع)براي ديگر معصومين : هم به اندازه آن حضرت روضه خوانده نمي شود, چون عظمت و شدت مصيبت امام حسين (ع)به حدّي است كه ائمه همه توصيه وتأكيد بر ذكر مصيبت آن حضرت نمودند.

(پـاورقي 1.مهدي پيشوايي , سيره پيشوايان , ص 87

(پـاورقي 2.مهدي پيشوايي , سيره پيشوايان , ص 143

 

امام مجتبي(ع) پدري چون علي(ع) و مادري چون فاطمه(س) و جدّي چون رسول خدا(ص) داشت. او يكي از اصحاب كساء بود كه آيه "انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّر كم تطهيراً"

در شأن آنان ناز شد. وي كسي است كه رسور خدا(ص) درباره او و برادرش حسين(ع) فرمود:"حسن(ع) و حسين(ع) هر دو فرزندان من و هر دو امام هستند، چه قيام كنند و چه سكوت". او از جمله كساني است كه سوره "هل اتي" در شأن آنان نازل شد.

امام مجتبي(ع) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجري در مدينه متولد شد و در دامن پاك فاطمه(س) و علي(ع) و پيامبر(ع) بزرگ شد. در دوران كودكي در مجالس جدش حاضر مي‏شد و وحي را از حضرت ياد مي‏گرفت و چون نزد مادرش بر مي‏گشت، آنچه را ياد گرفت بود، براي مادرش مي‏خواند.(1)

براء بن عازب مي‏گويد: رسول خدا(ص) را ديدم در حالي كه حسن بن علي(ع) روي شانه‏اش بود و مي‏گفت: "خدايا! من حسن(ع) را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار".(2)

ابوهريره مي‏گويد: روزي با رسول خدا(ص) بيرون رفتم. با هم حرف نمي‏زديم تا به بازار بني قيقاع رسيديم. حضرت فرمود: كوچولو آن جاست. ديدم حسن آمد. پيامبر (ص) آغوش خود را باز كرد و حسن(ع) را در بغل گرفت و فرمود: "خدايا! من حسن(ع) را دوست دارم، تو نيز او را دوست بدار".(3)

امام صادق(ع) فرمود: "امام حسن (ع) در خلقت واخلاق شبيه‏ترين مردم به رسول خدا(ص) بود". آن حضرت در جنگ‏هاي پدرش علي(ع) شركت داشت و فردي شجاع بود در جنگ صفين وقتي كه به لشكر معاويه حمله كرد، علي(ع) فرمود: "به عوض من اين جوان را نگه داريد و از جنگيدن او جلوگيري كنيد، زيرا من به مرگ اين دو جوان (حسن و حسين(ع) بخل مي‏ورزم، چون آنان ذريه رسول خدا(ص) هستند، مبادا كه نسل او قطع شود".(4)

در سال 40 هجري كه اميرالمؤمنين به شهادت رسيد، امام حسن(ع) به امامت رسيد، در اين زمان حادثه مهمي رخ داد كه لشكريان امام حسن(ع) با امام همراهي نكردند و امام(ع) مجبر شد با معاويه صلح كند. معاويه مردي دروغگو، مكّار، مزوّر و دنيا پرست بود. او مي‏گفت: من مي‏خواهم فرمانروا باشم و براي رسيدن به آن به مسجد مي‏روم و به كليسا نيز مي‏روم.

جرجي زيردان مي‏گويد: اطرافيان معاويه به اندازه‏اي مطيع وي بودند كه معاويه موقع رفتن به ميدان صفين نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند و كسي به وي اعتراض نكرد و به قدري در گمراه كردن مردم كوشيد كه بد گفتن به علي(ع) را واجب دانست.(5)

امام حسن(ع) فرمود: "سوگند به خدا! من كار خلافت را به معاويه تسليم نكردم مگر به آن جهت كه ياوري نيافتم. اگر ياراني مي‏داشتم، شب و روز با معاويه جنگ مي‏كردم تا خداوند ميان من و او حكم كند. اما من اهل كوفه را آزمودم و دانستم كار آنان اصلاح نمي‏شود. ظاهر و باطنشان يكي نيست و وفادار نيستند. مي‏گويند شما را دوست داريم، ولي شمشير آنان بر روي ما كشيده است".(5)

عده‏اي از رؤساي قبائل كوفه به معاويه نامه نوشتند و نسبت به او اظهار اطاعت كردند و قول دادند كه در صورت آمدن وي، امام حسن(ع) را دست بسته به وي تحويل دهند و يا به دار بكشند.(6)

بالاخره نافرماني مردم و پناهنده شدن فرماندهان جنگي امام كار را به جايي رساند كه امام تصميم به صلح با معاويه گرفت. زيد بن وهب مي‏گويد: محضر امام(ع) در حاليكه در مدائن بستري بود، وارد شدم و گفتم: چه اراده فرموده‏ايد؟ مردم سرگردانند. امام(ع) فرمود: "به خدا سوگند! معاويه را از اين مردم براي خود بهتر مي‏دانم. مي‏گويند كه شيعه من‏اند، با آن كه اثاثم را غارت كردند و خواستند مرا بكشند! به خدا اگر با معاويه بجنگم، اين مردم مرا گرفته و به معاويه تسليم مي‏كنند". بالاخره امام مصلحت شيعيان و خود و خانواده خود را بر صلح با معاويه ديد و حكومت را به او واگذار كرد و به مدينه بازگشت و حدود ده سال در مدينه بود.

معاويه احساس كرد بعد از مرگش ممكن است دوباره خلافت به امام حسن(ع) منتقل شو، از اين رو سم كشنده‏اي از روم تهيه كرد و به جعده، دختر اشعث بن قيس كندي، زن حضرت داد و با حيله و پول او را قانع كرد كه امام(ع) را مسموم كند و به قتل برساند. خبر شهادت امام(ع) به معاويه رسيد و بسيار خوشحال شد.(8)

پس از شهادت امام حسن(ع) بدن حضرت را تجهيز كردند و خواستند و در كنار قبر پيامبر(ص) دفن كنند، ولي عايشه سوار بر قاطر شد و بني مروان لباس جنگ پويدند. نزديك بود ميان بني هاشم و بني اميه جنگ شروع شود. به دستور امام حسين(ع) بدن حضرت(ع) را در بقيع دفن كردند.(9)

پي نوشت‏ها:

1 - سيد علي اكبر قرشي، شخصيت حضرت مجتبي(ع)، ص 11.

2 - همان، ص 15، به نقل از فصول المهمه، ابن صباغ مالكي، ص 135.

3 - همان.

4 - همان، ص 41.

5 - همان، ص 179، به نقل از تاريخ تمدن اسلام، ج 5، ص 65.

6 - همان، ص 181.

7 - همان، ص 203.

8 - همان، ص 359، به نقل از الامامة و السياسة، ج 1، ص 144.

9 - همان، ص 366، با تلخيص.

 

پرسش:

چرا با وجودي كه امام حسن(ع) فرزند بزرگ امام علي(ع) است، در سخنراني ها كمتر از ايشان صحبت مي شود و به مراسم ميلاد و عزاداري ايشان كم تر توجه مي شود؟

پاسخ:

بي ترديد همة ائمه(ع) نور واحدي بوده و ميان مسلمانان به خصوص شيعيان از جايگاه ويژه اي برخوردار هستند. بر همين اساس در جامعة اسلامي ايران ايام ولادت آنان جشن گرفته مي شود و در ايام شهادت آنان عزاداري صورت مي گيرد. اين گونه نيست كه احترام نسبت به بعضي از ائمه كم رنگ باشد و نسبت به بعضي ديگر پر رنگ. البته برخي از امامان از ويژگي هايي برخوردار هستند كه موجب مي شود به آنها توجه بيشتري صورت گيرد. بدان جهت كه آنان به حسب شرايط زمان و مكان، فعاليت هايي را انجام داده اند كه زندگي آنان بيشتر مورد توجه قرار گرفته است، مثلاً فعاليت هاي فرهنگي امام صادق(ع) موجب شد مذهب شيعيان به نام مذهب جعفري ياد شود. در زمان امام صادق(ع) شرايط به گونه اي فراهم شد كه امام به فعاليت هاي فرهنگي پرداخته و هزاران روايت از او به عنوان "ميراث گران سنگ" باقي بماند.

  هرگاه پژوهشگران و نويسندگان به بيان معارف اسلامي مي پردازند، از كلمات و سيرة حضرت بيشتر استفاده و در مجالس و محافل علمي بيشتر از وي ياد مي كنند. همچنين سخنرانان كه اخلاق و آموزه هاي اسلامي را بيان مي كنند، از روايات امام صادق(ع) بيشتر بهره مي برند و بدين سان نام امام صادق(ع) تكرار مي شود.

  قيام امام حسين(ع) كه به حسب شرايط زمان و انجام تكليف الهي شكل گرفت، نقش مهمي در آزادي خواهي، حفظ دين و احياي فرهنگ معصومان(ع) داشت؛ از اين رو همة آزاديخواهان ـ بويژه شيعيان براي حضرت عزاداري نموده و در منبرها بيشتر از او ياد مي شود. افزون بر آن معصومان ديگر هم براي امام حسين(ع) عزاداري مي كردند و ديگران را به آن سفارش مي نمودند. رفتارها و برخوردها و توصيه هاي معصومان به قيام امام حسين(ع) و شهادت او و يا مثلاً ظهور حضرت مهدي(عج) بيشتر از ديگران بوده است. رويكرد معصومان(ع) موجب شد كه عزاداري براي امام حسين(ع) پر رنگ شود. البته اين واقعيت را بايد پذيرفت كه فرهنگ برگزاري عزاداري براي بعضي از ائمه كم رنگ است، حال آن كه جايگاه و مقام شان اقتضا مي كند براي آنان نيز مراسم عزاداري و جشن، مناسب شأن آنان بر گزار شود، زيرا همه ائمه(ع) نور واحد هستند.

 

 

توصيه امام حسن (ع) به محمد حنفيه در باره امام حسين (ع)

حضرت امام مجتبي (ع) در هنگام ارتحال، به ابن حنفيه فرمود: كسي چون تو نبايد از شنيدن كلامي كه مرده‏ها با آن زنده مي‏شوند و زنده‏ها با آن مي‏ميرند ، محروم بماند. همواره ظروف دانش و چراغهاي هدايت باشيد... اي ابن حنفيه گرفتار حسد نشو... حسين بن علي (ع) بعد از ارتحال من امام است و نام وي به عنوان امام در كتاب خدا ثبت است. پيامبر اكرم(ص) به دستورخداوند حضرت علي را معرّفي كرد، و حضرت علي (ع) مرا معرّفي كرد، و من حسين را معرّفي كردم.

 

آنگاه ابن حنفيه به حضرت امام مجتي عرض كرد: تو امام و وسيله من هستي نسبت به حضرت رسول اكرم (ص) .به خدا سوگند، دوست داشتم كه جانم قبل از شنيدن اين سخن از بدن رخت بربسته بود... .

 

آنگاه گفت: «الحسين (ع) اَعْلَمُنا علما و أثْقَلُنا حِلْما و أقْرَبُنا من رسول الله رَحماً كان فقيهاً قبل أن يُخْلَق و قَرَءَ الوحي قبل از يُنْطَق» ( اصول كافي 1/كتاب الحجة) عقيده‏ام درباره حسين بن علي (ع) اين است كه اوّلاً او از همه ما داناتر است؛ ثانياً، در فضيلتهاي عقل عملي از همه ما حليمتر و بردبارتر است؛ ثالثاً، او به رسول الله از همه ما نزديكتر است؛ رابعاً، قبل از اين كه خلق بشود، فقيه بود، يعني اسرار و علوم الهي را به همراه خود آورد و آنها را از كسي نياموخت، بلكه به ديگران آموخت.

 

چرا امام حسن (ع ) زودتر از امام حسين (ع )به امامت رسيدند آيا به خاطر اينكه بزرگ تربودند؟

پاسخ:

در امامت امامان معصوم(ع) انتخاب و نصب از سوي خداست همان طوري كه رسول خدا(ص) فرمود: «الائمه منبعدي بعدد نقبأ بني اسرائيل و كانوا اثني عشر ... ثم وضع يده علي صلب الحسين وقال تسعه من ولده و التاسعمهديهم .... جانشينان بعد از من دوازده نفرند به تعداد جانشينان موسي و عيسي عليهما السلام اول علي بن ابيطالب(ع) دوم‏امام‏حسن(ع) و سپس دست مباركش را بر پشت فرزندش امام‏حسين(ع) گذاشت و فرمود: نه‏نفر ديگر ازفرزندان حسينم خواهند بود و نهمين نفر آنها حضرت مهدي (عج) خواهد بود». پس امامت به كوچكي و بزرگي سننيست. بلكه انتصاب از سوي خداي سبحان و رسول گراميش بوده است.{J

 

در باره زندگاني امام جتبي (ع)

امام حسن مجتبي  « عليه السلام »  در نيمه رمضان سال دوم هجري به دنيا آمد . پيامبر ( ص )  نام فرزند هارون  ( وزيز و صي حضرت موسي « عليه السلام » ) را برگزيد . چون پدرش علي «‌عليه السلام » به منزله هارون  بود  براي پيامبر.

«شُبر» كمله اي عبري است , كه به عربي  مي شود  حسن . نام حسن  واقعا برازنده ايشان بود . چهره زيبا و خصائل اخلاقي او دقيقا مانند پدر بزرگ عزيزش رسولخدا ( ص) بود . در هفتيمن روز تولدش پيامبر ( ص )  گوسفندي  خريد و براي  سلامتي فرزند عزيزش قرباني كرد, كه بعد ها اين  عمل بنام  عقيقه  سنت  شده .

امام حسن «عليه السلام »  در روزگاري  سخت متولد شدند . تقريبا  تمام جنگهاي  صدر اسلام  در اين هفت سال  آغازين عمر شريف ايشان اتفاق افتاد . امام حسن « عليه السلام »  از همان  كودكي به يادگيري قرآن  و سخنان حكيمانه و طريقه نبرد و وشجاعت و دينداري پرادختند ؛ آنهم  در محضر عاليترين اسطوره هاي  دين و انسانيت . هفت سال بعد از ولايت ايشان  پيامبر ( ص) وفات يافت و مشكلات  خلافت و خيانت  عناصر منافق آغاز شد. بدون شك سخت ترين ايام عمر مبارك ايشان بين وفات حضرت رسول « صلي الله عليه اله »  و شهادت  مادرشان فاطمه زهرا( س) بوده است .

 درباره شهادت مظلومانه  حضرت فاطمه ( س )  همه مطالب  بسياري شنيده ايم . به اين ترتيب  خلافت  بدست  ابو بكر و دوسال  بعد  به دست عمر رسيد  . علي « عليه السلام » در مظلوميت  و تنهايي در سكوت  خاص  خويش  منتظر فرصت بود . درروزگار عثمان , امام حسن عليه السلام   به 20  سالگي  رسيده  بودند . سال 28  هجري  بين مسلمانان  و مردم  شمال آخرين جنگي رخ داد كه  امام حسن «عليه السلام »  در آن جنگ شركت داشتند و رشادت و شجاعتشان زبا نزد شد .

اگر چه خلافت عثمان را هرگز قبول نداشتند ولي براي  دين اسلام  به ميدان جنگ رفتند . عثمان فردي ناتوان و بي لياقت بود و دست افراد حقير و ذليلي  كه در زمان  رسو ل خدا مطرود بودند,  باز گذاشت  . عثمان حتي ابوذر را كه در اسلام به يار صديق  پيامبر ( ص)  معروف بود به منطقه بي آب و هوائي تبعيد كرد, تا در غربت و تنهائي جان سپرد .  آري اينها روزگاري است كه جواني امام حسن « عليه السلام »  غريبانه در آن شاهد رنجهاي فراوان است .  پس از عثمان  بنابه درخواست  توده مردم .  علي « عليه السلام »  خلافت را پذيرفت  اگر چه هرگز مردم  را  لايق  نمي ديد  كه خليفه ايشان باشند .

جنگ جمل اولين نبرد بعد از خلافت  علي( ع )  بود با گروهي  كه «ناكثين»  معروف شدند.  دوران جنگ همه ديدند كه جنگ آوري و قدرت علي « عليه السلام »  چگونه  در وجود  امام حسن مجتبي (‌ع )  جوشان است  . جنگ  بعدي به فتنه گري معاويه در صفين به راه افتاد و يا غيان اين جنگ ( قاسطين )  حدود سه  سال  با خلافت  علي ( ع )  درگير بودند و بالاخره  با پول و رشوه هاي  معاويه  و حيله عمروعاص  ملعون  به نفع  معاويه  تمام شد  و نتايج  اين جنگ  بسيار تلخ بود . آنقدر  كه علي « عليه السلام» آرزوي مرگ نمود و بعد ها  امام حسن « عليه السلام »  مجبور به صلح  با معاويه  گرديد . بدون توضيح روزگار خلافت علي « عليه السلام » نمي توان  به ذهنيت درستي از فضاي زندگي امام حسن  مجتبي « عليه السلام »  دست يافت . جنگ  ديگري  توسط گروهي  نادان  و متعصب در نهروان  اتفاق افتاد  خوارج كه ابن ملجم ملعون  از ايشان  است به مارقين معروفند  .

 آري  امام حسن « عليه السلام »  در كنار پدر تمام اين روز گار  پر ظلم  را  بعد از وفات پيامبر ( ص )  تحمل كرد  . بعد از شهادت  علي « عليه السلام »  بالاخره  مردم امام حسن « عليه السلام » را براي  خلافت بر معاويه  ترجيح  دادند  . امام كه مردم منافق زمانه اش  را خوب مي شناخت ابتدا خلافت را قبول  نمي كرد  و با لاخره  با اصرار مردم  پذيرفت . البته  مشروط به اينكه  هر چه امام بگويد  چه  جنگ  چه صلح  همه بپذيرند.

 اولين اقدام  ايشان بعد از خلافت  يكطرفه  كردن  حضور معاويه  بود   در سرزمين  خلافت  امام معصوم  معاويه  چه  جايگاهي  دارد ؟ براي همين قبل از اعلام  جنگ امام حسن «عليه السلام »نامه اي براي معاويه  نوشت  و او را به  تبعيت  از خود  فرا خواند  . معاويه نپذيرفت و گفت  مسئله  من و تو درست شبيه مسئله پدر تو و ابوبكر است .تو بايد خانه نشين و من حكومت كنم . امام آماده جنگ شد و به تمام كساني كه   با او تبعيت كرده بودند ندا داد ؛ اما ايشان به بهانه هاي واهي حاضر به همكاري درنبرد  نشدند .  امام «عبيد اله بن  عباس»  را با  12  هزار  نفر بسوي  معاويه فرستاد تا آماده نبرد شوند و به او دستور  داد كه  چگونه  رفتار  كند تا از پشت سر امام  به آنها برسد .  ولي چندي نگذشت  كه در ميان سپاه « عبيد اله بن عباس  » خبر پيچيد امام صلح با معاويه را پذيرفت است .  معاويه  نامه اي به   ابن عباس  نوشت  با پانصد هزار درهم نقدا  و پانصد هزار  درهم هنگام  پيوستن  به لشكريان او «عبيد اله بن عباس» هم كه فرمانده  لشكر  بود شبانه  با نيمي  از سپاه  به اردوي معاويه پيوستند  . آخرين  ضربه  را نيز  اشراف  و سرشناسان  دنيا دوست زدند  . آنها با نوشتن نامه قول هر همكاري  را به معاويه  دادند  . در اين ايام  امام حسن مجتبي « عليه السلام »آنقدر تنها بود, كه در ميان خودي ها حاضر نيز با زره بر تن به نماز مي ايستا د .  بالاخره  امام  بعد از  هفت ماه خلافت   بر مردمي  منافق  و نادان  و بي ايمان مجبور به پذيرش  صلح شد و معاويه به حكومت رسيد .

 با لاخره در 28 صفر سال 50 ه. ق  توسط همسر فريب  خورده اش مسموم شد و به شهادت رسيده  . اما دشمنان از جنازه آن حضرت هم دست بردار نبودند . گروهي به سر كردگي عايشه و مروان حكم مانع از دفن  آنحضرت در جوار پيامبر شدند و جنازه را تيرباران كردند .

امام حسين « عليه السلام » كه بنا به وصيت برادر اجازه درگيري نداشتند , جنازه ايشان را در قبرستان بقيع كنار  مادر بزرگ گراميشان فاطمه بنت اسد به خاك سپردند  .پيامبر ( ص) مي فرمودند : هر كس بخواهد آقاي جوانان بهشت بنگرد  به حسن  نگاه كند  . وصف نيكي ها  و خصايل ايشان بسيار زياد داشت . حديث  زير درسي است  از آنحضرت : مكارم اخلاق  ده صفت  است: راستگويي  , درستكاري , بخشندگي , نيكخوئي  , پاداش خير پيوند با خويشان  , حمايت از همسايگان  ,‌حق شناسي  , ميهمان نوازي و سر آمد  همه مكارم حياء‌ است . ضمنا مي توانيد به كتابهاي  زير مراجعه كنيد

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی