فضائل و مناقب حضرت زينب (س)

بازدید : 4947
زمان تقریبی مطالعه : 17 دقیقه
تاریخ : 07 فروردین 1391
فضائل و مناقب حضرت زينب (س)





حضرت زینب( سلام الله علیها ) ، دختر امیرالمومنین امام على (ع) و حضرت زهرا (س) ،  در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت

در مدینه منوره دیده به جهان گشود .ایشان  در پنج ‏سالگى مادر خود ، حضرت زهرا (س)  را از دست دادند و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا

گردیدند.  در دوران عمر با بركت ‏خویش، مشكلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شدند، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان ، و

حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل كردند . این سختى‏ها از ایشان فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)


او را ام كلثوم كبرى ، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند.

از القاب آن حضرت ، محدثه ، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده ، زاهده ، عارفه ، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى ، تربیت علوى ، و لطف خداوندى

از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را « عقیله بنى هاشم‏ » مى‏گفتند.

ایشان با پسرعموى خود« عبدالله بن جعفر » ازدواج كردند و ثمره این ازدواج فرزندانى بود كه دو تن از آن‏ها ( محمد و عون ) در كربلا ، در ركاب

ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند. (2)


آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت ، با كوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفتند.




1- زینت پدر

معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏كنند ، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام ،  والدین ایشان این كار را به پیامبراسلام (ص)

جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند. پیامبر صلى الله علیه وآله كه در سفر بودند ، بعد از بازگشت از سفر ، به محض شنیدن خبر تولد ، سراسیمه

به خانه امام على علیه السلام رفتند ، نوزاد را در بغل گرفتند  و بوسیدند  .

آن گاه نام زینب (زین + اب) را كه به معناى « زینت پدر » است‏ براى این دختر انتخاب نمود. (3)






2 - علم الهی

مهمترین امتیاز انسان نسبت ‏به سایر موجودات  - حتى ملائكه - دانش و بینش اوست .

و برترین علم‏ها، علمى است كه مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود ، یعنى داراى علم « لدنى‏ » باشد.

خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مى‏فرماید:

« وعلمناه من لدنا علما.» (5)
«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»



حضرت زینب  علیهاالسلام  به شهادت امام سجاد  علیه السلام   داراى چنین علمى بودند  . آن زمان که ایشان به عمه شان  فرمودند :

« انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة » (6)
« تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
 




3- عبادت و بندگى

حضرت زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بودند كه هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله كمال بندگى است.

«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ‏» (7)

«من جن و انس را نیافریدم جز براى این كه عبادت كنند.»



او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیك دیده بودند . ایشان در كربلا شاهد بودند كه برادرشان ،  امام حسین علیه السلام در شب عاشورا

به حضرت عباس (ع)  فرمودند :
«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیة الى غد لقد نصلى لربنا اللیلة وندعوه  و نستغفره
فهو یعلم انى احب الصلوة له وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار  »
   (8)

به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم.
خدا خود مى‏داند كه من نماز ، قرائت قرآن ، زیاد دعا كردن و استغفار را دوست دارم .»


در این جملات صحبت از اداى تكلیف نیست، بلكه سخن از عشق به عبادت و نماز است.

شب خیز كه عاشقان به شب راز كنند
گــرد در بــام دوسـت پــــرواز كنند  
هر جا كه درى بود به شب در بندند
الا در دوست را كه شـب بــاز كنند  


حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بودند ، و هیچ مصیبتى ایشان را از عبادت باز نداشت.

امام سجاد علیه السلام فرمودند :

«ان عمتى زینب كانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الكوفة الى الشام
وفى بعض منازل كانت تصلى من جلوس لشدة الجوع والضعف  » (9)

«  عمه‏ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود
و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد. »



امام حسین علیه السلام كه خود معصوم و واسطه فیض الهى هستند ،  هنگام وداع به خواهر عابده‏شان مى‏فرمایند:
« یا اختاه لا تنسینى فى نافلة اللیل  » (10)
«  خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن! »


این نشان از آن دارد كه این خواهر ، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حكمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.





4- عفت و پاكدامنى

عفت و پاكدامنى ، برازنده‏ ترین زینت زنان ، و گران قیمت‏ ترین گوهر براى آنان است . حضرت  زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مكتب پدر آموخت،

آن جا كه فرمودند :

«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یكاد العفیف ان یكون ملكا من الملائكة » (11)


«  مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسى نیست كه قدرت دارد اما عفت مى‏ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد

ولی از آن دوری می کند- نزدیك است كه انسان عفیف فرشته‏اى از فرشتگان باشد.»


حضرت زینب كبرى (س) عفت ‏خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حركت از كربلا تا شام

سخت ‏بر عفت ‏خویش پاى مى‏فشرد .

و آن بانوى بزرگوار بود كه براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏آورد كه :


  « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سبایا؟
قد هتكت ‏ستورهن و ابدیت وجوههن »
  
(13)


«  اى پسر آزاد شده‏هاى[ جدمان پیامبراسلام ] آیا این از عدالت است كه زنان و كنیزكان خویش را پشت پرده نشانى ،
و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بكشانى؟  
نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشكار ساختى. »
 





5- ولایت مدارى

قرآن بدون هیچ قید و شرطى در كنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام

مى‏دهد.

« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنكم‏» (14)

«از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت كنید.»



جضرت زینب علیهاالسلام كه حضور هفت معصوم  (15) را درك كرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى  ( معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن،

معرفى و شناساندن ولایت، فداكارى در راه آن و  ...   )
سر آمد است.

او با چشمان خود مشاهده كرده بود كه چگونه مادرش ، حضرت زهرا (س) خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:

« روحى لروحك الفداء ونفسى لنفسك الوقاء  »  (16)


«  [اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد. »


و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید.

زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در كربلا به عرصه ظهور رساند.


ــ از یك سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش كرد.

از جمله در خطبه شهر كوفه فرمود:

« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسید شباب اهل الجنة »  (17)


« لكه ننگ كشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟ »



و همچنین در مجلس ابن زیاد (18) ، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.


ــ از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود ؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏اى

كه خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه‏ها را آتش زدند

ما چه كنیم؟ فرمودند :«علیكن بالفرار؛ فرار كنید.»  (19)

ــ از این مهمتر در چند مورد،حضرت زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع كرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.

الف- در روز عاشورا؛ هنگامى كه امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام

روانه میدان شد. زینب با سرعت ‏حركت كرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر

او كشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد. (20)


ب -  بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه‏ها ،  شمر ( لعنة الله علیه )  تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند،

ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد:

تا من زنده هستم نمى‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى‏خواهید او را بكشید، اول مرا بكشید .


دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر كرد. (21)


ج - زمانى كه ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر كرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش كشید و با خشم فریاد زد:

اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از كشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:

«  والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه »  


« به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم كرد؛ اگر مى‏خواهى او را بكشى مرا نیز با او بكش. »  


ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، كه دوست دارد من او را با على بن الحسین بكشم. او را واگذارید.

البته ابن زیاد كوچكتر از آن است كه بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلكه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است.

اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمى‏كرد.

آنكـه قلـبش از بــلا سرشـار بـود  
دخت زهــرا  ،  زینب غمخوار بود  
او ولایت را به دوشش مى‏كشید
چـون امــام عصــر او بیمــار بود  
با طنیــن خطـبه‏هـاى حیـــدرى
سخـت او رســواگــر كفــار بـود




6- روحیه بخشى

در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است ، روحیه و دلگرمى است. اگر انسان براى انجام كارهاى مهم

و حساس روحیه نداشته باشد ، آن كار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شكست نیز مواجه شود.

یكى از بارزترین اوصاف حضرت زینب علیهاالسلام «  روحیه بخشى »  اوست.

    ــ او بعد از شهادت مادر ، روحیه بخش پدر و برادران بود .

    ــ  در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا كرد.

    ــ  پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت ، این صفت نیكوى زینب بیشتر ظهور كرد.

    ــ  او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود ، از گودى قتلگاه تا كوچه‏هاى تنگ و تاریك كوفه ، از مجلس ابن زیاد تا ستمكده یزید ،

    در همه جا فرشته نجات اسرا بود.




نه تنها زینب از دین یاورى كرد
به همت كاروان را رهبرى كرد  

به دوران اســارت بـا یتیـمـان
نـوازش‏ها به مهـر مادرى كرد
  



او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا كه مى‏گفت:

«لا یجزعنك ما ترى، فوالله ان ذلك لعهد من رسول الله الى جدك وابیك وعمك  » (22)


«  [اى پسر برادر!] آن چه مى‏بینى ( شهادت پدر ) تو را بى تاب نسازد. به خدا سوگند! این عهد رسول خدا با جد، پدر و عمویت است. »





7- صـبــر

یكى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى كامل ، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است.

قرآن كریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (23) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است.

حضرت زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج كمال قرار دارد . در زیارتنامه آن حضرت مى‏خوانیم:

« لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء  »

« ملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.»



مخصوصا در ماجراى كربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، كه صبر از روى او خجل است.



خدا در مكتب صبـر علــى ، پــرداخت زینب را
بـراى كـــربــلا با شیر زهـــرا ساخت زینب را  

بســان لیلة القــدرى كــه مخفى مانـد قــدر او
كسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را  

سلام بر تو اى كسى كه صبـــر شد حقیــر تــو
نـدیـده بعـد فــاطـمه جـهـان زنــى نظیـــر تــو





در مجلس ابن زیاد؛ آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب مى‏پاشد و براى آزردن او مى‏گوید:

«كیف رایت صنع الله باخیك واهل بیتك » (24)

« كار خدا را با برادر و خانواده‏ات چگونه یافتى؟ »


او در واقع با تعریض مى‏خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟

حضرت زینب علیهاالسلام در پاسخ درنگ نمى‏كند ، با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت داشت فرمود:

« ما رایت الا جمیلا » (25)

« جز زیبایى ندیدم.»



ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت مى‏ماند ، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب مى‏شود

و قدرت محاجه را از دست مى‏دهد.


اى زینبى كـه محـنـت عـالـم كشیـده‏اى
غیر از بلا و درد به عالم چـه دیده‏اى ؟  

یارب زنـى و این همه استوارى و علو  
چــون زینب صـبّــور مگـر آفـریـده‏اى  ؟






8- ایثار

یكى دیگر از صفات حسنه انسان‏هاى برتر ، مقدم داشتن دیگران بر خود است.

امام على علیه السلام فرمودند :

«الایثار اعلى الایمان »  (26)

«  ایثار، بالاترین درجه ایمان است.»



همچنین فرمودند :

«الایثار اعلى الاحسان » (27)

« ایثار برترین احسان است.»


حضرت زینب  (س) مجلله دراین صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است. او براى حفظ جان دیگران ، خطر را به جان مى‏خرد

و در تمام صحنه‏ها، دیگران را بر خود مقدم مى‏دارد.

ــ او در ماجراى كربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‏كرد و آن را نیز به كودكان مى‏داد.

ــ در بین راه كوفه و شام، با این كه خود گرسنه و تشنه بود ، ایثار را به بند كشیده و آن را شرمنده ساخت.

امام زین العابدین علیه السلام مى‏فرمایند:

« انها كانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم كانوا یدفعون لكل واحد منا رغیفاً من الخبز فى الیوم واللیلة » (28)

«  عمه‏ام زینب[در مدت اسارت]، غذایى را كه به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین بچه‏ها تقسیم مى‏كرد،
چون در هر شبانه روز به هر یك از ما یك قرص نان مى‏دادند.»





ــ او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت‏ بر بازوى كودكان اصابت كند.



  براى حفظ جان كودكانت در بر دشمن

به پیش تازیانه بازوى خود را سپر كردم






9- شجاعت و شهامت

از صفات بارز پروا پیشگان این است كه خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان كوچك، حقیر و فاقد اثر مى‏باشد.

امام على علیه السلام مى‏فرمایند:

«عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم »  (29)
« خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان كوچك مى‏باشد.»


سّر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب كه خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاع تربیت ‏شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است.

او به « لبوة الهاشمیة » (30) « شیر زن هاشمى ‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مى‏زند، توبیخشان مى‏كند،

تحقیرشان مى‏كند،   و از كسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چكان آدمكشان واهمه ندارد ، در آن روز فراموش نشدنى،

در میان آن همه شمشیر و آن همه كشته فریاد مى‏زند كه آیا در میان شما یك مسلمان نیست؟

در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه‏اى مى‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏كند، او را « فاسق‏ » و « فاجر »

معرفى مى‏كند و مى‏گوید:

«الحمدلله الذى اكرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وطهرنا من الرجس تطهیراً وانما یفتضح الفاسق ویكذب الفاجر وهو غیرنا » (31)

«  سپاس خداى را كه ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت، و از پلیدى‏ها پاك نمود.
همانا فقط  فاسق رسوا مى‏شود، و بدكار دروغ مى‏گوید، و او غیر ما مى‏باشد. »





و همچنین در مقابل یزید و دهن كجى‏ها و بد زبانى‏هاى او ، شجاعت ‏حیدرى را به نمایش گذارده ، چنین مى‏گوید:
« لئن جرت على الدواهى مخاطبتك انى لاستصغر قدرك واستعظم تقریعك واستكبر توبیخك »  (32)
« اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته[بدان كه] قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است،
ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ كردن تو را بزرگ مى‏دانم.»





صداى زنده على به صوت دلپذیر تو  

اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو




10- فصاحت و بلاغت

هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى ، باید بارها تمرین عملى انجام دهد ، همچنین در حین خطابه لازم است

از نظر روانى و جسمانى كاملا آماده باشد تا بتواند خطبه‏اى فصیح و بلیغ ادا كند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند والا یاراى سخن گفتن

نخواهد داشت تا چه رسد به این كه فصیح و بلیغ بگوید.


حضرت زینب  (س) بدون آن كه دوره دیده و یا تمرین خطابه كرده باشد و در حال تشنگى ، گرسنگى ، خستگى اسارت ، و از نظر روانى داغ دار ،

آواره و تحقیر شده با كسانى سخن مى‏گوید كه نه تنها با او هماهنگ نیستند بلكه حتى سنگ و خاكروبه بر سر او ریخته‏اند ، با این حال

صداى زینب بلند مى‏شود كه:
«اى مردم كوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .»


سخنان زینب علیهاالسلام چنان بود كه وجدان خفته مردم را بیدار كرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد.


ــ خزیم اسدى مى‏گوید: متوجه زینب شدم ، به خدا سوگند زنى را كه سر تا پا شرم و حیا باشد ، سخنران ‏تر از او ندیدم ،
گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى‏گفت.



و همو مى‏گوید: پیر مردى را در كنار خود دیدم كه بر اثر گریه محاسنش غرق اشك شده بود و مى‏گفت:
پدر و مادرم فداى شما باد ، پیرمردان شما بهترین پیرمردها ، جوانان شما برترین جوان‏ها و زنان شما نیكوترین زنان هستند.
نسل شما بهترین نسلى است كه نه خوار مى‏گردد و نه شكست مى‏پذیرد.  
(33)



___________________ پىنوشتها ___________________


1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعة، (تهران، دارالكتب الاسلامیة) ج‏3، ص‏46.
2- همان، ج‏3، ص‏210.
3- همان، ج‏3، ص‏39.
4- بقره/31- 32.
5- كهف/65.
6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج‏1، ص‏298.
7- ذاریات/56.
8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238.
9- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.
10- همان، ص 61- 62.
11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 466.
13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج‏45، ص‏134.
14- نساء/59.
15- پیامبراكرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام،
امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
16- الكوكب الدرى، ج‏1، ص‏196.
17- بحارالانوار، ج‏45، صص‏110- 111.
18- همان، ج‏45، ص‏133.
19- همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88 .
20- بحارالانوار، ج‏45، ص‏46.
21- همان، ج‏45، ص‏61 .
22- همان، ج‏45، ص‏179.
23- مثل بقره/155 و . . .
24- بحارالانوار، ج‏45، صص‏115- 116.
25- همان، ص‏116.
26- میزان الحكمة، ج‏1، ص‏4.
27- همان.
28- ریاحین الشریعة، ج‏3، ص‏62.
29- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.
30- زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام .
31- بحارالانوار، ج‏45، صص‏154- ‏115.
32- همان، ص‏134.
33- همان، ج‏45، صص‏ 108 و110 .

منبع- مركز نشر اعتقادات


 

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه