طلاق از دیدگاه اسلام و آیین های دیگر

بازدید : 11558
زمان تقریبی مطالعه : 17 دقیقه
تاریخ : 08 فروردین 1391
طلاق از دیدگاه اسلام و آیین های دیگر

طلاق از دیدگاه اسلام و آیین های دیگر

نویسنده : احمدرضا داودی *
منبع : راسخون


چکیده

طلاق در طول تاریخ به عنوان راه حلی برای مشکلات زناشویی مطرح بوده و هست. اما شیوه برخورد و قوانین طلاق در هر جامعه ای متفاوت است. از دیدگاه اسلام اختلافات خانوادگی با صبر و متانت باید برطرف شود و طلاق به عنوان آخرین راه حل است. اسلام طلاق را نمی پسندد و آن را مکروه می داند. و فقط در موارد سخت و اضطرار جایز می شمرد.
در این پژوهش کوشش شده قوانین طلاق از دیدگاه ادیان و آیین های گوناگون مورد مطالعه قرار گیرد. پیشینه طلاق در شریعت موسوی، ساسانی، زرتشت مورد بررسی قرار گرفته است.در برخی موارد مانند ملت های عقب مانده که یافتن اطلاعات دقیق پیرامون طلاق با تعریف امروزی امکان پذیر نیست ، شرایط و نگرش مردم آن جامعه نسبت به مقام و منزلت زن مورد تحقیق قرار گرفته تا از این طریق شیوه رفتار مردمان آن جامعه در ارتباط با طلاق آشکار گردد.

مقدمه

طلاق به عنوان آخرین راه حل برای مشکلات زناشویی مطرح است. در ارتباط با این پدیده طبیعی می توان از این اصل کلی آغاز کرد که همان گونه که ازدواج ریشه در فطرت انسان دارد، جدایی نیز فطری است. طبیعی است آن گاه که یک زوج برای رفع موانع زندگی زناشویی تلاش می کنند و همه مسیرها را برمی رسند و نمی توانند زندگی را در مسیر تعادل قرار دهند، نتیجه می گیرند که زندگی به جای اینکه آرامش بخش باشد، زجر آور است به همین دلیل از همدیگر جدا می شوند.
طلاق مانند سایر پدیده های اجتماعی دارای پیشینه ای پرفراز و نشیب است. چون ادیان و آیین های گوناگون هر کدام قوانین ویژه ای را برای آن برشمرده اند. و از طرف دیگر این قوانین در جامعه های مختلف به شکل های مختلفی تبلور یافته است.
بدیهی است که ارزش و برتری قوانین یک آیین نسبت به آیین دیگر آن گاه آشکار می گردد که پس از تبیین و معرفی هرکدام به صورت مستقل، با همدیگر مورد مقایسه قرار گیرند تا نقاط قوت و ضعف هر یک هویدا شود. معیار دیگری که در این روش می تواند ملاک ارزش گذاری باشد توجه به حقوق و تکالیف زوجین هنگام جدایی است. قوانینی که از این جامعیت برخوردار باشد تا حقوق هر کدام از طرفین طلاق را در برگیرد. و از طرف دیگر مانع از تعدّی به حقوق دیگری باشد، قطعاً نسبت به قوانین دیگر کامل تر است.

طلاق از دیدگاه لغت و موارد استعمال

«اصل در معنای طلاق آزاد شدن از قید و بند است ولی به عنوان استعاره در رها کردن زن از قید ازدواج استعمال شده و در آخر به خاطر کثرت استعمال حقیقت در همین معنا گشته است.»1
«طلاق رها شدن از قید نکاح. (منتهی الارب. منتخب اللغات). رها شدن زن از عقد نکاح. (تاج المصادر زورنی). رها کردن. (دهار) فسخ کردن عقد نکاح. سراح. (منتهی الارب).
بیزاری: هر زنی که رد عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد مطلقه است و طلاق باین که رجعت در او نگنجد. (ابوالفضل بیهقی ص318).
صاحب آنندراج گوید: طلاق رها شدن زن از قید نکاح... و به فارسی با لفظ افتادن و دادن و خوردن و گرفتن و بستن.
طلاق در این موارد استعمال شده است:
از سر هستی دگر با شاهد عهد شهاب
رجعتی می خوایتم لیکن طلاق افتاده بود. (حافظ)
پارسایان عهد باقدسی و ساقی بسته اند
دهر را بر گوشه چادر طلاقی بسته اند. (سنجرکاشی)
دی طلاق رستگاری خورده ام
با بلاسوگندیاری خورده ام. (سنجرکاشی).»2

پیشینه طلاق

شریعت موسوی
«صاحب کتاب قاموس مقدس آورد: طلاق که در شریعت موسوی معمول و مجاز است لذا زوجات خود را به ادنی سبب و اقل جهتی طلاق می دادند تا اینکه مسیح آنها را ملامت و توبیخ نموده واذن طلاق را معلق بعلت زنا فرمود. (قاموس کتاب مقدس). » 3

پیشینه طلاق در حقوق ساسانی

«طلاق در حقوق ساسانی یک امر استثنائی و امر غیر عادی بوده است. دنیکرد گوید: اگر شوهری از روی سوءنیت بکوشد رابطه زناشویی را قطع کند از او به محکمه شکایت خواهد شد و اگر بر طبق حکم صادره از دادگاه شوهر مجدداً وصلت را ادامه دهد دیگر به هیچ عنوان تنبیه نخواهد شد و به زندان نخواهد رفت. از این گفته چنین معلوم می گردد که طلاق امری استثنایی بوده و جزبه حکم دادگاه ممکن نبوده است. البته دادگاه نیزحتی الامکان از طلاق احتراز می کرده است.» 4

مقام زن و شرایط طلاق در دین زرتشت

«طلاق از جمله اموری است که در میان همه ملل قدیم جهان عمل می شده و در ایران و روم و نزد قوم یهود معمول و متداول بوده است و جز در دین مسیح (علیه السّلام) که مدتی پس از پیدایش منع گردیده است در جای دیگر نمی توان نشانی از منع آن یافت.» 5
«زرتشت در 6500 سال پیش از میلاد مسیح در آذربایجان چشم به دنیا گشود. در این آیین زن آنچنان مقامی دارد که از هر لحاظ با مرد برابر بوده و تا پرتو الهی بالا برده شده است. «بانو» در مثل «ریتاباغیانو» و به معنای پرتو الهی است. و پروچسیتا که در ایران نام دختر بوده است به معنی پرعلم آمده است. مقام و اعتباری که زرتشت برای زن در نظر گرفته است بسیار جالب توجه است. زیرا در دنیای قدیم همه جا نسبت به زن چون برده رفتار می شود حتی در رم که مترقی ترین کشور اروپا بود، زن حق مرد دانسته می شود؛ یعنی مرد حق داشت هر طور صلاح می داند، با زن خود رفتار نماید. او حتی می توانست زنش را به عنوان یک برده یا کنیز بفروشد و یا او را بکشد، ولی زرتشت می گفت: «تحقیر زن که در حقیقت یک بال دیگر وجود انسان است، عملی زشت و نابخردانه است». و لذا حقوق مساوی برای زن و مرد قائل شده و آزادی هر دو را اعلام نموده است. در آئین زرتشتی دستور به «وَه» یعنی اختیار یک همسر شده، یعنی نه زن حق دارد بیش از یک شوهر و نه شوهر حق دارد بیش از یک زن داشته باشد. طلاق هم جایز نیست، مگر تحت شرایط بسیار سخت. در آئین زرتشتی، رهایی (طلاق) اختیاری نیست و در اجرای مراسم زناشویی مهریه قید نمی شود.» 6
در زرتشت امکان فسخ زناشویی متوقف بر شرایط زیر است.
«1ـ هرگاه هنگام اجرای مراسم زناشویی، زن یا شوهر دیوانه بوده یا اختلال مشاعر داشته باشد و طرف دیگر از آن آگاه نباشد، برابر تقاضای طرف دیگر ازدواج قابل فسخ است.
2ـ هرگاه شوهر 5 سال متوالی غیبت نموده و خبری از زنده بودن او نرسیده باشد به منزله مرده تلقی می شود و زن می تواند طلاق بگیرد.
3ـ اجرای مراسم طلاق باید در موقعی وقوع یابد که زن در عادت زنانگی نباشد.
4ـ هنگامی که مرد یا زن ترک دین زرتشتی کند زهایی خود به خود بین آنها واقع می شود.» 7

مقام زن در آتن و شهرهای یونانی آسیای صغیر

بدیهی است که در هر جامعه ای بر اساس فرهنگ و تمدن آن ارتباط مردان با زنان متفاوت بوده و هست. هنری لوکاس 8 در اثر ارزشمندش «تاریخ تمدن» به برخی از این روابط اشاره می کند: او در مورد آتن و شهرهای یونانی می نویسد: «آتن بیشتر محیطی مردانه بود. زنان جای کمی در زندگی عمومی داشتند. جای واقعی زنان در خانه بود. مادران کارهای خانه را به دختران یاد می دادند، به آنها آواز خواندن می آموختند و برای به عهده گرفتن وظیفه های کامل خانه داری آماده شان می ساختند. پدران بدون آنکه نظر دخترانشان را بپرسند، آنها را شوهر می دادند. دخترهای اسپارتی تمرین های بدنی زیادی می دیدند تا بدن های تنومندی پیدا کنند و مادر فرزندانی تندرست باشند. زنان چون آموزش و پرورش فکری نداشتند بیشترشان از نظر فکری فرمانبردار شوهرشان می شدند؛ البته در شهرهای یونانی آسیای صغیر وضع از این قرار نبود، زنان آزادی به مراتب بیشتری داشتند و جامعه چند زن روشنفکر درخشان مانند ساپفو به بار آورده بود.» 9

زندگی زن در ملت های عقب مانده

«زندگی زن در امت ها و قبایل وحشی از قبیل ساکنین آفریقا و استرالیا و جزائر مسکون در اقیانوسیه و آمریکایی قدیم و غیر اینها نسبت به زندگی مردان نظیر زندگی حیوانات اهلی بود، آن نظری که مردان نسبت به حیوانات اهلی داشتند همان نظر را نسبت به زن داشتند و به زنان با همان دید می نگریستند." 10
وقتی نوع نگاه نسبت به زن این گونه باشد وضعیت طلاق در آن جوامع مشخص می شود. برای جمع بندی این فصل از سخن علامه طباطبایی در المیزان بهره مند می شویم: «در این امت ها مرد می توانست زن خود را به هر کس که بخواهد بفروشد و یا او را مانند یک کالا قرض دهد تا از او کام بگیرند، بچه دار شوند یا به خدمت بگیرند و یا بهره-هایی دیگر بکشند و مرد حق داشت او را تنبیه و مجازات کند، کتک بزند، زندان کند و حتی به قتل برساند و یا او را گرسنه و تشنه رها کند، حال او بمیرد و یا زنده بماند و نیز حق داشت او را مخصوصاً در مواقع قحطی یا جشن ها مانند گوسفند چاق بکشد و گوشتش را بخورد و آنچه را که از مال مربوط به زن بود، مال خودش می دانست. حق زن را هم حق خود می شمرد، مخصوصاً از جهت داد و ستد و سایر معاملاتی که پیش می آمد خود را صاحب اختیار می دانست.» 11

وزن و موقعیت اجتماعی زن در اسلام

«اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شئون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوی بر قرار کرده و علتش این است که همان طور که مرد می خواهد بخورد و بنوشد، و سایر حوائجی که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیز همین طور است، و لذا قرآن کریم می فرماید: «بَعضُکُم مِن بَعض.»12 پس همان طور که مرد می تواند خودش در سرنوشت خویش تصمیم بگیرد و خودش مستقلاً عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن نیز چنین حقی دارد بدون هیچ تفاوت«لَهَا مَا کَسَبَت وَ عَلَیهَا مَا اکتَسَبَت» 13
پس زن و مرد در آنچا که اسلام آن را حق می داند برابرند، و به حکم آیه «و یحق الله الحق»14چیزی که هست خدای تعالی در آفرینش زن دو خصلت قرار داده که به آن دو خصلت، زن از مرد امتیاز پیدا می کند.
اول اینکه: زن را در مثل به منزله کشتزاری برای تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقای نوع بشر بستگی به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهای دیگر احکام مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز می شود.
دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنی مرد را جذب کند، و مرد برای اینکه نسل بشر باقی بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمل مشقت های خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد و برای اینکه زن مشقت بچه داری ورنج اداره منزل را تحمل کند شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد. و همین دو خصوصیت،که یکی در جسم اوست و دیگری در روح او تاثیری در وظایف اجتماعی محوّل به او دارد.» 15

طلاق و فطرت

«طلاق با آنکه سبب از بین رفتن خانواده است ولی چاره ای از تجویز آن نیست و وجودش از ضروریات زندگی است. آن گاه که زوجین توافق اخلاقی نداشته باشند و یا علل دیگری در میان باشد تحریم طلاق و عدم اجازه جدایی، موجب از بین رفتن آزادی و رفاه زن و مرد است.» 16
«در فطری بودن اصل طلاق همین بس که ملل متمدن دنیا و کشورهای بزرگ امروز نیز بعد از سال ها و قرن ها ناگزیر شدند حکم ممنوعیت آن را لغو نموده و جواز طلاق را در قوانین مدنی خود بگنجانند.» 17
تحلیل زیر از دکتر علی شریعتی است که پیرامون بازتاب های تحریم طلاق در اعتقاد مسیحیت ایده آلیست صورت پذیرفته است.
«واقعیت های اجتماعی چنان اند که اگر در به رویشان ببندیم از پنجره بیرون می پرند! این است که تحریم طلاق کنکو بیناژ یا جفت گیر را به وجود می آورد. یعنی مردی که نمی تواند با زن رسمیش زندگی کند، از او جدا می-شود، بی آنکه طلاق بدهد. و زن نیز، بی آنکه بتواند طلاق بگیرد جدا می شود و هر دو، سال ها دور از هم، با مرد و زن دیگری که می توانند با هم در زیر یک سقف به سر می برند، زندگی می کنند.
این است که آمار و ارقام وحشتناک نشان می دهد که غالب فرزندانی که در این «جفت»های طبیعی اما نامشروع! بوجود می آیند، بیماران عقده دار و جنایت کاران وحشتناک و روح های ضد اجتماعی اند. می بینیم که زن و شوهر شرعی به بیگانگی و تضادی می رسند که هر دو معتقد می شوند که ادامه زندگی زناشویی، و نه تنها همخوابگی، که همسایگی هم برایشان ممکن نیست، طبیعی است که از هم جدا می شوند و طبیعی است که موجود مانده و از خانه بیرون رفته، در مسیر زندگی، زنی را می یابد که می خواسته است. عشق، نیاز به زندگی خانوادگی و با کشش جنسی، به هر حال، این دو را به یکدیگر پیوند طبیعی می دهد، با هم خانه ای می گیرند و زندگی می کنند. زن وی نیز درست چنین سرگذشتی را طی می کند و در نتیجه می بینیم طبیعت و واقعیت، بر روی خرابه خانه ایکه فروریخت. دو خانه نو می سازد؛ پیوند گسسته دو «ناجور» جایش را به دو پیوند بسته میان دو «جور» می دهد. اما مسیحیت آلیست این واقعیت ها را که روی داده و هیچ کس هم، حتی آن دو زن و شوی، نمی توانسته اند مانع شوند نمی پذیرد، چشم هایش را می بندد که نبیند.» 18
اسلام این اصل فطری را پذیرفته و برای آن شرایطی قرار داده است. در روایتی از امام صادق(علیه السّلام) طلاق از حدود الهی معرفی شده و این اصل نشانگر پذیرش آن در فرهنگ دینی می باشد. در این روایت امام به برخی از آیه های سوره طلاق استناد می کند و استدلال خود را بر اساس قرآن این گونه بیان می کند: «قال ابوعبدالله (علیه السّلام) لایَقَع الطلاقُ اِلاّ عَلی الکتابِ و السنة، لِاَنّه حَدٌّ مِن حُدُود اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُُ: " إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ َّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّة" 19 و یقول " وَ أَشهِْدُواْ ذَوَىْ عَدْلٍ مِّنكم‏"20 و یَقُولُ " وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ‏" 21و ان رسولَ اللهِ صَلَّیَ اللهُ عَلیه و آله و سَلَّم رَدَّ طَلاق عبد اللهِ بنِ عمر لِاَنَّه کانَ خلافا للکتابِ و السنةِ»22 امام صادق (علیه السّلام) فرمود: طلاق واقع نمی شود به جز اینکه براساس کتاب و سنت باشد به این دلیل که طلاق حدی از حدود الهی است و خدا می فرماید: (چون زنان را طلاق گویید در [زمان بندی] عده آنان طلاقشان گویید و حساب آن عده را نگه دارید) و خدا می فرماید ( دو تن [مرد] عادل را از میان خود گواه گیرید) و می فرماید: (این است احکام الهی و هر کس از مقررات خدا [پای] فراتر نهد، قطعاً به خودش ستم کرده است.) رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد طلاق عبدالله ابن عمر دارد کرد چون مخالف کتاب و سنت بود.

نکوهش طلاق در اسلام

شاید در ابتدا چنین به نظر آید که در جامعه اسلامی، خانواده بنیان محکمی ندارد و کانونی است برای ارضای خودخواهی های مرد، زیرا او است که زن را به همسری انتخاب می کند و هرگاه نخواست رهایش می سازد. اما در بین روایت های معصومین فراوان از ناپسند بودن طلاق سخن رفته است. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: «اِنَّ اللهَ عزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ البَیت فِیهِ العرس و یَبغضُ البیت الَذی فِیِه الطلاق و ما مِن شَی اَبغَض الی اللهِ عَزّ و جَلَّ مِن الطلاق» 23 خداوند بلند مرتبه دوست دارد خانه ای را که در آن مراسم عروسی برپاست و متنفر است از خانه ای که در آن طلاق واقع می شود و هیچ چیز نزد خدا مانند طلاق ناپسند نیست. امام در سخنی دیگر می فر ماید: «مَا مِن شَی مِمَا اَحَلَّه اللهُ اَبغَضَ الیه مِن الطلاقِ و اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبغَض المطلاق الذَواق.» 24 هیچ چیز نزد خدا از چیزهایی که خدا حلال نموده مبغوض تر از طلاق نیست و خدای بلند مرتبه مبغوض می شمارد مرد و یا زنی را که همسر خود را نو می کند تا طعم دیگران را هم بچشد.
«قرآن مجید سفارش می کند که اگر زنان خویش را دوست ندارید باز هم آنها را طلاق مگوئید زیرا ممکن است از چیزی کراهت داشت باشید و خداوند در آن نیکویی و خیر فراوانی برای شما قرار داده باشد. "فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ يجَْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيرًْا كَثِيرًا" 25 ملاحظه می شود که به نظر اسلام اقدام به امر طلاق بی آنکه ضرورت و الزام در کار باشد بسیار ناپسند است و تا حدی که میسر است باید از طریق بردباری و متانت و از روی کمال عقل و عاقبت اندیشی با هر گونه سختی و خلاف طبع سازگاری نمود و همواره طرفدار صلح و آشتی و حسن سلوک بود.» 26

نتیجه گیری

طلاق از شیوه های قدیمی رفع اختلافات خانوادگی است. و پیشینه آن در جامعه های گوناگون وجود دارد. بدیهی است که ادیان آسمانی و آیین های زمینی هرکدام در ارتباط با این پدیده اجتماعی، دیدگاه های مخصوص به خود را دارند. و هرکدام براساس شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانشان مقررات و قوانینی را وضع نموده اند. مقایسه این قوانین و ترجیح هرکدام نسبت به دیگری علاوه بر مدّ نظر قرار دادن تجربیاتی که بشر کسب کرده، نیاز به مطالعت تطبیقی دارد.
طلاق از دیدگاه اسلام بسیار ناپسند است. این کراهت را از بین آیه های قرآن و برخی از سخنان معصومین می توان مشاهده نمود. از دیدگاه اسلام طلاق باید به عنوان آخرین راه حل باشد نه نخستین و ساده ترین راه.
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم.
2- الحرالعاملی، شیخ محمدبن الحسن: وسایل الشیعه، بیروت، موسسه ال البیت(علیهم السّلام) لاحیاء التراث، ج22.
3 ـ دایرة المعارف تشیّع، تهران، نشرشهید شعید محبی، 1383، ج10.
4- دهخدا، علی اکبر: لغتنامه، تهران، چاپ سیروس، فردا، 1335شمسی، ج33.
5ـ رضایی، عبدالعظیم: تاریخ ادیان جهان، تهران، انتشارات علمی، 1377، ج1.
6- شریعتی، علی: زن (فاطمه فاطمه است)، تهران، انتشارت چاپخش، 1383.
7- صدوق، محمد بن علی: علل الشرایع، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج2.
8- طباطبایی، محمدحسین: تفسیرالمیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1382.
9- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، انتشارات سخن، 1384، ج1.

پي نوشت ها:

* طلبة درس خارج فقه و اصول حوزة علمیة اصفهان.
1ـ دایرة المعارف تشیّع، تهران، نشرشهید شعید محبی، 1383، ج10، ص 507.
2- علی اکبر دهخدا، لغتنامه، تهران، چاپ سیروس، فردا، 1335شمسی، ج33، ص282.
3- پیشین.
4 ـ پیشین.
5 ـ دایرة المعارف تشیّع، ج10، ص508.
6ـ عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان جهان، تهران، انتشارات علمی، 1377، ج1، ص 180.
7ـ پیشین، ج1، ص196. چهار مورد از شریط طلاق در دین زردشت گزینش شده است برای تفصیل بیشتر به منبع اشاره شده رجوع کنید.
8- Henry Lucas
9- هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، انتشارات سخن، 1384، ج1، ص 238.
10- محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1382، ج2، ص 394.
11- پیشین، ج2، ص396.
12- شما زنان و مردان از جنس همدیگر می باشید. «سوره آل عمران، آیه 195»
13- سود و زیان کارش، عابد خودش می شود .«سوره بقره، آیه 286»
14ـ آنچه حق می داند، حق واقعی است. «سوره یونس، آیه82»
15- تفسیر المیزان، ج2،ص409و410.
16ـ دایرة المعارف تشیّع، ج10،ص 507.
17ـ دایرة المعارف تشیّع، ج10،ص 507.
18ـ علی شریعتی: زن (فاطمه فاطمه است)، تهران، انتشارت چاپخش، 1383،ص 56.
19ـ سوره طلاق، آیه 1.
20ـ سوره طلاق، آیه 2.
21ـ سوره طلاق، آیه 1.
22- محمد بن علی صدوق، علل الشرایع، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج2، ص220 و 221.
23ـ شیخ محمدبن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، موسسه ال البیت(ع) لاحیاء التراث، ج22، ص 7و8 .
24ـ پیشین، ج22، ص 396
25ـ نساء19
26- دایرة المعارف تشیّع، ج10،ص420
.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه