مواضع امام خمینی (ره) در برابر کاپیتولاسیون و استعمار

بازدید : 3555
زمان تقریبی مطالعه : 12 دقیقه
تاریخ : 09 خرداد 1391
مواضع امام خمینی (ره) در برابر کاپیتولاسیون و استعمار

مواضع امام خمینی (ره) در برابر کاپیتولاسیون و استعمار

به مناسبت اعتراض و افشاگرى حضرت امام خمينى(ره) عليه پذيرش كاپيتولاسيون‏

 

امضاى «سند بردگى» به‏خاطر «احتياج» !

مجلس به پيشنهاد دولت، سند بردگى ملت ايران را امضا كرد، اقرار به مستعمره‏بودن ايران نمود، سند وحشى‏بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب‏افتاده‏ترين ممالك دنيا پست‏تر كرد، اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب‏منصبان و درجه‏داران نمود، حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد، به ننگين‏ترين تصويب‏نامه دولت سابق، با پيشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهاى سرّى، رأى مثبت داد، ملت ايران را در تحت اسارت آمريكايى‏ها قرار داد، (اين‏كه) مستشاران نظامى و غير نظامى آمريكا با جميع خانواده و مستخدمين آن‏ها آزاد(ند) هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، (اما) پليس ايران حق بازداشت آن‏ها را (ندارد). دادگاههاى ايران حق رسيدگى (ندارند). چرا؟ براى آن‏كه آمريكا مملكتِ دلار است و دولت ايران محتاج به دلار!(1)

«سند بردگى» به همراه «سود گزاف» !

 اگر يك خادم آمريكايى، اگر يك آشپز آمريكايى، مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق ندارند محاكمه كنند، بازپرسى كنند، بايد برود آمريكا! آنجا در آمريكا اربابها تكليف را معين كنند! لكن اگر شاه ايران، يك سگ آمريكايى را زير بگيرد، بازخواست مى‏كنند و اگر يك آشپز آمريكايى، شاه ايران را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد! چرا؟ براى اين‏كه مى‏خواستند از آمريكا وام بگيرند!

بعد از سه چهار روز، يك وام دويست ميليون دلارى تقاضا كردند. دولت (هم) تصويب كرد دويست ميليون دلار در عرض پنج سال به دولت ايران بدهند و در عرض ده سال، سيصد ميليون بگيرند! مى‏فهميد يعنى چه؟ يعنى صد ميليون دلار، يعنى هشتصد ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند! مع ذلك، ايران خودش را فروخت براى اين دلارها!(2)

 (در آن زمان) چهل و پنج هزار (و به قولى) شصت هزار مستشار آمريكايى (در ايران بودند)؛ با مصونيت، نه مصونيتِ فقط اين‏ها، (بلكه) مصونيت هر چه آمريكايى (در ايران بود). اين‏ها قصه‏هايى است كه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است.(3)

«سند بردگى» به‏خاطر «حب رياست» و «جدايى از مردم»

 (آن روزها) كه دولتهاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج (مى‏كردند) و زنجيرهاى اسارت را پاره (مى‏نمودند)، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف همرديف‏بودن با ممالك مترقيه، به ننگين‏ترين و موهن‏ترين تصويب‏نامه غلط دولتهاى بى‏حيثيت رأى (داد) و ملت شريف ايران را پست‏ترين و عقب‏افتاده‏ترين ملل به عالَم معرفى (كرد) و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت از تصويب‏نامه غلط دفاع (كرد) و مجلس رأى (داد).

 من نمى‏دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بدى ديده (بود)، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده (بود) كه اين قدر براى محو اسم آن پافشارى (مى‏كرد، در حالى كه) اگر به قرآن و اسلام پناه (مى‏آوردند)، اجنبى به خود اجازه (نمى‏داد) از شما سند بردگى بگيرد، اجازه (نمى‏داد) مفاخر ملى و اسلامى شما پايمال شود. جدابودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردارنبودن آن‏ها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مى‏آورد.(4)

 اين را مى‏توانيم از وكيل، از وزير، از شاه (و) از همه (آن‏ها) بپذيريم كه من ملزم (بودم) خيانت بكنم؟! برو كنار! (چه كسى) تو را ملزم كرده كه نخست‏وزير بشوى؟ (چه كسى) تو را ملتزم كرده كه وكيل بشوى؟ (چه كسى) تو را ملتزم كرده وزير بشوى؟ (چه كسى) تو را ملزم كرده كه شاه باشى؟ استعفا بده!

 آدمى كه اين عرضه را ندارد كه در مقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تأمين كند، آدمى كه تحت اسارت غير است و بايد حتماً مصالح مملكتش را فداى آن‏ها بكند، (بايد استعفا بدهد). كى تو را ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى؟! مگر مى‏شود انسان عذر بياورد؟ مگر مى‏شود اين‏ها عذر باشد كه وزير بگويد: من معذورم، براى اين‏كه من ملزم بودم، شاه بگويد من معذورم، براى اين‏كه سفارتخانه مرا الزام كرده؟!

 اين‏ها معذور نيستند، اين‏ها خائن هستند و تعمداً هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانت كردند. مى‏خواستند چند روزى سلطان (باشند)، وزير (باشند)، وكيل (و) سناتور (باشند). اين‏ها عمداً به اين مملكت ما خيانت كردند.(5)

 

گرفتارى مسلمين؛ دوَل به اصطلاح اسلامى‏

 تاكنون گرفتارى مسلمين و ملتهاى مظلوم اسلامى اين بوده است كه سران آن‏ها به شعار اسلامى اكتفا مى‏كردند و در پوششِ شعارْ مقاصد ديگرى كه داشتند، اجرا مى‏كردند. من اميدوارم كه ملتهاى اسلامى و خصوصاً دولتهاى آن‏ها از شعار منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن كريم. من اميدوارم كه مسلمين و خصوصاً سران مسلمين از شعار به اسلام - كه يك پوششى است براى عدم عمل به احكام اسلام - دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه هست، فكر كنند و عمل كنند.(6)

 

 

  بدبختى دوَل اسلامى؛ دخالت استعمار اسلام‏ستيز

 بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آن‏ها است، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مى‏برند، آمريكا است كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مى‏داند و مى‏خواهد آن‏ها را از جلوى خود بردارد، آمريكا است كه روحانيون را خار راه استعمار مى‏داند و بايد آن‏ها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكا است كه با ملت اسلام، معامله وحشيگرى و بدتر از آن مى‏نمايد. دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكا است.(7) بدبختى ملت مظلوم ايران و ساير ملت‏هاى تحت سلطه، از ستمكارى آمريكاى جهانخوار است.(8)

 آن چيزى كه دنياى متزلزل از آن مى‏ترسد، اسلام است. اين‏ها از حكومت جمهورى اسلامى مى‏ترسند و ما بايد محكم بايستيم و خودمان را براى مقابله با مشكلات احتمالى آينده مهيا كنيم. ما نمى‏توانيم شرافت اسلامى انسانى خود را از دست بدهيم. بحمد اللَّه مردم ما همه آگاه و مهيا هستند.(9)

 ابرقدرتها با اسلام مخالفند، ابرقدرتها اسلام را نمى‏خواهند باشد، براى اين‏كه مشاهده مى‏كنند كه در زير پرچم اسلام، اگر يك ميليارد جمعيت مجتمع بشوند، براى آن‏ها در دنيا زندگى‏كردن ديگر مشكل مى‏شود و دست جنايتكار همه آن‏ها قطع مى‏شود.(10)

 

دردآورترين مسأله كشورهاى تحت سلطه‏

تمام حكومت‏هاى بشرى، تمام سيستم‏هاى غيرتوحيدى برنامه‏شان است كه سلطه‏جويى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.(11)

 مهمترين و دردآورترين مسأله‏اى كه ملت‏هاى اسلامى و غير اسلامى كشورهاى تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمريكا است. دولت آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشورهاى جهان، براى بيشتر بلعيدن ذخاير مادى كشورهاى تحت سلطه، از هيچ كوششى فروگذار نمى‏كند. آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. آمريكا براى سيطره سياسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خويش بر جهان زير سلطه، از هيج جنايتى خوددارى نمى‏نمايد. او مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين‏الملل سازماندهى مى‏گردد، استثمار مى‏نمايد. او با ايادى مرموز و خيانتكارش، چنان خون مردم بى‏پناه را مى‏مكد كه گويى در جهان، هيچ كس جز او و اقمارش حق حيات ندارند.(12)

 

تسلط غير و منطق اسلام‏

منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، شما نبايد تحت سلطه غير برويد. ما هم مى‏خواهيم زير سلطه نرويم.(13) ما مى‏خواهيم مردم ما آزاد باشند، تحت فشار و تحت سلطه ديگران و داخل و خارج نباشند، ما مى‏خواهيم مملكتمان از خودمان باشد، مستقل باشد و تحت رهبرى ديگران نباشد، ما مى‏خواهيم مخازن مملكت ما از خودش باشد، ما مى‏خواهيم در اين مملكت خودمان كار بكنيم و خودمان نتيجه كار را ببريم، ما مى‏خواهيم يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت شبيه حكومت‏هاى صدر اسلام پيدا بشود و ما مى‏خواهيم كه ملت ما در رفاه و آسايش باشند.(14)

 شما متوقعيد ما در مقابل آمريكا و اسرائيل و ديگر ابرقدرت‏ها كه مى‏خواهند منطقه را ببلعند، بى‏تفاوت باشيم؟! نه، ما با هيچ كدام از ابرقدرت‏ها و قدرتها سر سازش نداريم، تحت سلطه آمريكا (نمى)رويم. ما مسلمانيم و مى‏خواهيم زندگى كنيم. ما مى‏خواهيم زندگى فقيرانه داشته باشيم، ولى آزاد و مستقل باشيم. ما اين پيشرفت و تمدنى را كه دستمان پيش اجانب دراز باشد، نمى‏خواهيم، ما تمدنى را مى‏خواهيم كه بر پايه شرافت و انسانيت استوار باشد و بر اين پايه، صلح را حفظ نمايد. ابرقدرت‏ها مى‏خواهند انسانيت انسانها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلمانى مكلف است در مقابل آن‏ها بايستد و سازش نكند.(15)

ملاكِ شرافت انسانى‏

اميدوارم ملت ايران با هم باشند و عزت خودشان را حفظ كنند. ما قبلًا وابستگى ذلت‏بارى داشتيم كه محمدرضا قبول كرده بود و ما در مقابل آمريكا يك عبد ذليل بوديم، ولى ايران اين ذلت را شُست و عزت پيدا كرد. شكم و نان و آب ميزان نيست، عمده شرافت انسانى است و شرافت به اين نيست كه انسان دستش را روى سينه بگذارد تا چند شاهى به او بدهند، بلكه شرافت انسانى به اين است كه در مقابل زور بايستند و جوانان ما ايستادند و در مقابل، آن‏ها حصر اقتصادى كردند كه همين حصر اقتصادى جوانان ما را بيدار كرد و فهميدند كه خودشان بايد كار كنند و زحمت بكشند تا احتياجى به خارج نداشته باشند.(16)

 

با عزت از اين دنيا مى‏رويم‏

اگر ما تسليم آمريكا و ابرقدرتها مى‏شديم، ممكن بود امنيت و رفاه ظاهرى درست مى‏شد و قبرستانهاى ما پر از شهداى عزيز ما نمى‏گرديد، ولى مسلماً استقلال و آزادى و شرافتمان از بين مى‏رفت. آيا ما مى‏توانيم نوكر و اسير آمريكا و دولتهاى كافر شويم تا بعضى چيزها ارزان شود و شهيد و مجروح ندهيم؟! هرگز، ملت زير بار اين ننگ نخواهد رفت و تن به اين ذلت نخواهد داد. ملت ايران در مقابل آمريكا مى‏ايستد و به اميد خداوند پيروز است. خداوند آن قدر تأكيد كرده است كه ما با آن‏ها موالات نداشته باشيم، آن وقت براى ارزانى اجناس، خودمان را بفروشيم؟!(17)

 امر داير بر اين است كه ما چند روز ديگر در اين دنيا باشيم با ذلت، يا اين‏كه ان شاء اللَّه پيروز بشويم، يا با عزت از اين دنيا برويم. ما ذلت را نمى‏پذيريم، آن طور كه ائمه ما(ع) نپذيرفتند، ما نمى‏پذيريم. ما از اين‏كه آمريكا ما را محاصره اقتصادى بكند يا دخالت نظامى بكند، نمى‏ترسيم. ملت ما حاضر نيستند ديگر تحت بار ذلت بروند و ديگران همه چيزشان را از بين ببرند و اين‏ها را اسير كنند.(18)

 

مبارزات آشتى‏ناپذيرانه تا قطع تمام وابستگى‏ها

بر ملت شريف ايران است كه در هر مسلكى و با هر گروهى هستند، از اختلاف و نفاق و كارشكنى براى يكديگر دست بردارند و دشمنان را با وحدت كلمه و اعتصام به «حبل اللَّه» در هم كوبند و نزاعهاى شخصى و گروهى را - كه جز از هواى نفس برنمى‏خيزد و در صورت رشد، همه را به تباهى مى‏كشد و كشور را به خرابى سوق مى‏دهد - كنار گذارند و گويندگان و روشنفكران و متفكران و دانشگاهيان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع اميد دشمن اصلى ما آمريكا كنند كه با سلطه دشمن قدرتمند، براى هيچ يك چيزى باقى نخواهد ماند.(19)

 من بارها گفته‏ام و هم‏اكنون اعلام مى‏كنم كه ايران بايد تا قطع تمام وابستگيهاى سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى خود از آمريكا به مبارزات قاطع خود عليه اين جهانخوار بى‏رحم ادامه دهد و بعد در صورتى كه ملت بيدار و شريف ما اجازه دهد، ارتباط بسيار عادى خود را در حد ساير كشورها با آمريكا برقرار مى‏كند. من بارها گفته‏ام و مى‏گويم (تا) قطع تمام وابستگيها به تمام ابرقدرتهاى شرق و غرب، مبارزات آشتى‏ناپذيرانه ملت ما عليه مستكبرين ادامه دارد. همه مى‏دانيم كه جهان اسلام در انتظار به ثمررسيدن كامل انقلاب ما است. ما از تمام كشورهاى زير سلطه براى به دست‏آوردن آزادى و استقلال كاملًا پشتيبانى مى‏نماييم و به آنان صريحاً مى‏گوييم كه حق گرفتنى است. قيام كنيد و ابرقدرتها را از صحنه تاريخ روزگار براندازيد.(20)

 بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا كم ندارد و اگر خودىِ خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد و آنچه انسانهاى شبيه به اينان به آن رسيده‏اند، شما هم خواهيد رسيد؛ به شرط اتكال به خداوند تعالى و اتكا به نفس و قطع وابستگى به ديگران و تحمل سختيها براى رسيدن به زندگى شرافتمندانه و خارج‏شدن از تحت سلطه اجانب.(21)

سازشكار را از صفحه روزگار براندازيد

ملت عزيز ايران! شما شرق تجاوزگر و غرب جنايتكار را به وحشت انداخته(ايد)، هيچ‏گاه با هيچ قدرتى سازش نكنيد كه يقين دارم نمى‏كنيد و هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بى‏محابا و بدون هيچ ملاحظه، او را از صفحه روزگار براندازيد كه سازش با شرق و غرب خودباختگى است و خيانت به اسلام و مسلمين است.(22)

 

 

1) صحيفه امام، ج 1، ص 409

2) صحيفه امام، ج 1، صص 416 - 417

3) صحيفه امام، ج 4، ص 471

4) صحيفه امام، ج 1، صص 409 - 411

5) صحيفه امام، ج 4، صص 475 - 476

6) صحيفه امام، ج 14، ص 161

7) صحيفه امام، ج 1، ص 411

8) صحيفه امام، ج 20، ص 481

9) صحيفه امام، ج 17، ص 34

10) صحيفه امام، ج 16، ص 37

11) صحيفه امام، ج 11، ص 247

12) صحيفه امام، ج 13، ص 212

13) صحيفه امام، ج 4، ص 91

14) صحيفه امام، ج 12، 58

15) صحيفه امام، ج 15، 339

16) صحيفه امام، ج 18، ص 132

17) صحيفه امام، ج 17، ص 35

18) صحيفه امام، ج 11، ص 480

19) صحيفه امام، ج 12، ص 221

20) صحيفه امام، ج 12، ص 147

21) صحيفه امام، ج 21، ص 417

22) صحيفه امام، ج 12، ص 148

 

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه