فضائل امام حسن مجتبي از ديدگاه شيعه و سني
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: اللهم اني أحبه فأحبه و أحب من أحبه ثلاث مرات. بار خدايا! من اين حسن را دوست دارم، تو نيز اين حسن را با هر کسي که او را دوست داشته باشد دوست بدار و سه مرتبه فرمود.
فضائلالخمسه به نقل از صحيح بخاري در باب فضائل امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در کتب صحيح بخاري 2 / 228 و مستدرکالصحيحين 4 / 93 و مسند الامام احمد بن خليل 5 / 366
اصابة ابنحجر 3 / 78 و تهذيب ابنحجر 2 / 301 و کنزالعمال 6 / 222 و 7 / 104 الادب المفرد بخاري ص 171 - احاديث بسيار زيادي نقل شده، علاقمندان ميتوانند به اين کتب مراجعه نمايند.
1- حافظ رجب برسي رحمه الله در کتاب «مشارق انوار اليقين» از حذيفة بن يمان نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ديدم که دست امام حسن مجتبي عليهالسلام را گرفته بود و ميفرمود:
أيها الناس هذا ابنعلي فاعرفوه فو الذي نفس محمد بيده انه لفي الجنة و محبوه في الجنة و محبو محبه في الجنة.
اي مردم! اين فرزند علي بن ابيطالب است، او را بشناسيد، سوگند به آن کسي که جان محمد در قبضهي قدرت او است، او در بهشت است، دوستان او و دوستان دوستانش نيز در بهشت خواهند بود [1] .
2- مرحوم طريحي رحمه الله در کتاب «مجمعالبحرين» ميگويد:
از طريق شيعه و سني روايت شده است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين عليهالسلام هر کدام به امام حسن و امام حسين عليهالسلام ميفرمودند:
بأبي أنت و امي [2] .
پدر و مادرم فداي شما.
3- در کتاب «فضائل اميرالمؤمنين عليهالسلام» از حميد بن علي بجلي نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:
«قالت الجنة يا رب أ ليس قد وعدتني أن تسکنني رکنا من أرکانک قال فأوحي الله اليها أ ما ترضين أني زينتک بالحسن و الحسين فأقلبت تميس کما تميس العروس».
بهشت به خداي سبحان گفت: پروردگارا! آيا نه چنين است که به من وعده دادي يکي از ارکان خود را در ميان من ساکن نمائي؟ خطاب آمد: آيا راضي نيستي که من تو را به وسيله حسن و حسين زينت نمايم؟ بهشت پس از شنيدن اين مژده به خود باليد و مسرور شد [3] .
4 - علامه سيد هاشم بحراني قدس سره در کتاب «مدينة المعاجز» از ابنجرير نقل مي کند که گفت:
به امام حسن مجتبي عليهالسلام عرض کردم: به من معجزهاي ويژه نشان دهيد تا من آن را براي ديگران نقل کنم.
چون اين درخواست را نمودم امام عليهالسلام را ديدم که از جايگاه نماز خود به درون زمين رفت و ناپديد گرديدد سپس برگشت در حالي که ماهي بزرگي به همراه داشت و فرمود:
جئتک به من البحور السبع.
آن را از درياي هفتگانه آوردهام.
ابنجرير ميگويد: ماهي را از امام عليهالسلام گرفتم و با خود بردم و جمعي از دوستان را با آن اطعام کردم [4] .
5 - محمد بن جرير طبري رحمه الله از محمد بن حجاره نقل ميکند که گفت: امام حسن مجتبي عليهالسلام را ديدم در حالي که عدهاي آهو از کنار او ميگذشتند. امام عليهالسلام آنها را صدا زد، همگي جواب دادند. در مقابل حضرتش عرض کرديم: اي فرزند رسول خدا! اينها حيوانات وحشي هستند، معجزهاي آسماني به ما نشان بده.
امام عليهالسلام به آسمان نگاه کرد، گويا درهاي آن باز شد، نوري فرود آمد و همهي خانههاي مدينه را روشن کرد، آنگاه خانهها شروع به لرزيدن کرد که نزديک بود خراب شود.
عرض کرديم: اي فرزند رسول خدا! آن را برگردان. امام عليهالسلام فرمود:
«نحن الأولون و الآخرون، و نحن الآمرون، و نحن النور، ننور الروحانيين، ننور بنور الله و نروح بروحه، فينا مسکنه و الينا معدنه الآخر منا کالأول، و الأول منا کالآخر».
ما اولي هستيم که آفرينش با ما آغاز شده، و ما آخري هستيم که هستي با ما پايان ميپذيرد، و ما فرمانروايي هستيم که امر ما را همه موجودات تکوينا اطاعت ميکنند، ما نوري هستيم که فرشتگان را روشني ميبخشيم، به نور خداوند آنها را منور و به بشارت الهي آنها را مسرور ميگردانيم، جايگاه نور خداوندي در ما و معدن آن به سوي ما است. اولين ما مانند آخرين ما، و آخرين ما همانند اولين ما است.[5] .
6- و نيز طبري رحمه الله از سعد بن منقذ نقل کرده است که گفت:
امام حسن مجتبي عليهالسلام را در مکه ديدم که کلماتي بر زبان جاري کرد و خانهي کعبه را بالا برد - يا آن را از جاي خود به جاي ديگر منتقل کرد - از مشاهدهي آن تعجب کرديم.
اين معجزه را براي ديگران نقل ميکرديم و ما را تصديق نميکردند تا اين که آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کرده و به محضر آن بزرگوار عرض نموديم: اي فرزند رسول خدا! آيا شما چنين و چنان نکرديد؟ فرمود:
لو شئت لحولت مسجدکم الي فم بقه و هو ملتقي النهرين: نهر الفرات و نهر الأعلي.
اگر بخواهم همين مسجد شما را به محل برخورد دو نهر يعني فرات و نهر اعلي منتقل مي کنم.
وقتي امام عليهالسلام چنين فرمود، از او درخواست کرديم که اين کار را انجام دهد و او انجام داد و سپس آن را به جاي خود برگردانيد، و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصديق ميکرديم [6] .
7- در کتابهاي «جامع ترمذي»، «فضائل احمد»، «شرف المصطفي»، «فضائل سمعاني»، «امالي ابنشريح» و «امالي ابانة بن بطه» نقل شده است:
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دست امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را گرفته و ميفرمودند:
من أحبني و أحب هذين و أباهما و أمهما کان معي في درجتي في الجنة يوم القيامة [7] .
هر کس مرا و اين دو فرزند و پدر و مادر اين دو را دوست داشته باشد فرداي قيامت در بهشت با من و در درجهي من است.
8- باز روايت شده که آن حضرت عليهالسلام در مجلس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حاضر ميگشت در حالي که هفت سال بيشتر از سن شريف او نگذشته بود، وحي الهي را از لبهاي مبارک پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميشنيد و آن را حفظ ميکرد، و وقتي به خانه بر ميگشت آنچه را حفظ کرده بود براي مادرش صديقهي کبري عليهماالسلام بازگو ميکرد، و هرگاه حضرت علي عليهالسلام نزد حضرت زهرا عليهاالسلام ميآمد کلمات تازهاي از قرآن و وحي را از او ميشنيد، از آن حضرت سؤال ميفرمود که:
اينها را از کجا نقل ميکني؟ عرض ميکرد: از فرزندت حسن عليهالسلام روزي علي عليهالسلام در خانه پنهان گشت تا اينکه امام حسن عليهالسلام وارد خانه شد، و ميخواست کلمات نوراني وحي الهي را که شنيده بود بازگو کند ولي نتوانست مثل گذشته صحبت کند، بلکه به لرزه افتاد و کلماتش درهم شد.
مادرش حضرت زهرا عليهاالسلام تعجب کرد، امام حسن عليهالسلام عرض کرد:
فقال لا تعجبين يا أماه فان کبيرا يسمعني فاستماعه قد أوقفني فخرج علي عليهالسلام فقبله و في رواية يا أماه قل بياني و کل لساني لعل سيدا يرعاني.
مادرجان! تعجب منماي! حتما شخص بزرگواري به سخن من گوش ميدهد گوش دادن وي مرا از سخن گفتن متوقف نموده است!! ناگاه حضرت امير بيرون آمد و امام حسن را بوسيد. در روايت ديگر مينگارد: مادرجان! بيان من قليل و زبان من الکن است، شايد شخص بزرگواري متوجه من شده باشد. [8] .
9 - و نيز طبري قدس سره از قبيصة بن أياس نقل کرده است که گفت:
با امام حسن مجتبي عليهالسلام همسفر بودم و به طرف شام ميرفتم، آن حضرت روزه بود و جز مرکبش هيچ زاد و توشهاي با خود برنداشته بود، همين که سرخي نور خورشيد ناپديد شد و وقت فريضه فرارسيد، نماز را بپا داشت، پس گويا درهاي آسمان گشوده شد و چراغهائي آويزان گرديد، فرشتگاني فرود آمدند و با خود غذا و ميوه و نيز طشتها و ظرفهاي آب را بر زمين نهادند، سفره گسترانيده شد و ما هفتاد نفر بوديم، از انواع طعامهاي آن سفره خورديم، همگي سير شديم، دو مرتبه بدون اينکه چيزي کم شده باشد امام عليهالسلام آنها را برگردانيدند. [9] .
10 - طبري قدس سره از حضرت جواد الائمه عليهالسلام نقل کرده است که فرمود: اميرالمؤمنين عليهالسلام و سلمان وارد مسجد شدند و نشستند، مردم در اطراف آن حضرت جمع شدند، ناگاه مردي با شکل و شمايل نيکو و ظاهري آراسته وارد شد و سلام کرد و نشست.
سپس عرض کرد: اي اميرمؤمنان! از شما سه پرسش ميکنم، اگر آنها را جواب گفتي ميدانم که مردم گناه نابخشودني و بزرگي را مرتکب شدهاند و خود را در دنيا و آخرت به هلاکت افکندهاند که ديگري را برگزيدهاند، و اگر جواب نگفتي و پاسخ مناسب به سئوالات من ندادي ميدانم که تو و آنها يکسان هستي.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: از آنچه دلت ميخواهد سئوال کن، عرض کرد:
أخبرني عن الرجل اذا نام أين تذهب روحه و عن الرجل کيف يذکر و ينسي و عن الرجل کيف يشبه ولده الأعمام و الأخوال؟
به من خبر بده که آدمي هنگام خواب روح او کجا ميرود؟ و چگونه انسان مطلبي را به خاطر ميآورد و چگونه فراموش مينمايد، و چگونه ميشود که فرزند گاهي شبيه عموها و دائيهاي خود ميشود.
اميرالمؤمنين عليهالسلام وقتي آن شخص سئوالاتش تمام شد به فرزندش امام حسن عليهالسلام رو کرد و فرمود:
اي ابومحمد! تو پاسخ سؤالات اين شخص را بگو.
امام حسن عليهالسلام فرمود: اما سئوال اول که گفتي: وقتي شخص ميخوابد روح او کجا ميرود؟ پاسخش اين است که:
روح او به باد، و باد به هوا آويخته ميگردد تا وقتي که آن شخص خود را براي بيدار شدن حرکت دهد، پس اگر خداوند تبارک و تعالي به برگشتن روح براي صاحب آن اجازه دهد، آن روح باد را و باد هوا را به سوي خود ميکشد، در نتيجه روح برمي گردد و در بدن صاحبش جاي ميگيرد، و اگر خداوند تبارک و تعالي به برگشت روح اجازه ندهد قضيه برعکس ميشود يعني هوا باد را و باد آن روح را به سوي خود ميکشد و تا هنگام خارج شدن از قبر به بدن صاحبش برنميگردد.
و اما سئوال دوم نسبت به يادآوري و فراموشي، جوابش اينست که: دل آدمي در ميان ظرفي است و بر روي آن روپوشي قرار گرفته است، اگر وقتي ميخواهد مطلبي را بياد آورد صلوات کاملي بر محمد و آل محمد عليهمالسلام بفرستد، پرده از روي آن ظرف کنار ميرود، قلب گشوده و به تعبيري روشن ميشود و آن شخص آنچه را فراموش کرده بياد ميآورد، و اگر صلوات بر محمد و آل محمد عليهمالسلام نفرستد يا صلوات را ناقص يعني بدون ذکر «آل محمد» بگويد روپوش از روي آن کنار نميرود، در نتيجه قلب همان گونه تاريک ميماند و فراموشي او برطرف نميشود.
و اما سئوال سوم که از شباهت فرزند به عموها و دائيها پرسيدي پاسخش اينست که:
وقتي شخصي با همسرش همبستر ميشود اگر قلب او آرام و رگهايش داراي آرامش و بدن دچار لرزه و اضطراب نباشد آن نطفه داخل خود رحم قرار ميگيرد و فرزند شبيه پدر و مادرش به دنيا ميآيد، ولي اگر برخلاف آن شخص از آرامش قلب و رگها برخوردار نباشد و بدنش بخاطر ترس و وحشت و يا عارضهي ديگر دچار لرزه و اضطراب باشد نطفه لرزش پيدا ميکند و بر بعضي از رگها قرار ميگيرد؛ اگر بر رگي از رگهاي عموها قرار گرفت فرزند شبيه عموهايش ميشود و اگر بر رگي از رگهاي دائيها قرار گرفت فرزند شبيه دائيهايش ميشود.
شخص سئوال کننده بعد از آنکه پاسخ سؤالهاي خود را شنيد عرض کرد:
شهادت ميدهم که خدائي جز خداوند يکتا نيست و همواره به آن گواهي ميدهم، و شهادت ميدهم که محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرستادهي اوست، و پيوسته به آن گواهي ميدهم.
بعد اشاره به اميرمؤمنان عليهالسلام نمود و عرض کرد: و شهادت ميدهم که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بعد از خودش به تو وصيت کرده و تو جانشين او هستي و براهين او يعني دلايل روشن او را آشکار ميکني، سپس اشاره به امام حسين عليهالسلام نمود و عرض کرد:
و شهادت ميدهم که تو بعد از پدرت وصي و جانشين او هستي، و همان حجتها و دلايل او را برپا ميداري، و سپس عرض کرد: و شهادت ميدهم که حسين بن علي فرزند رشيدت بعد از برادرش حجت الهي است و براي مردم دليل و برهان ارائه ميدهد، و شهادت ميدهم که علي بن الحسين برپا دارندهي امر حسين است يعني بعد از او پرچم هدايت را به دوش دارد.
و شهادت ميدهم که محمد بن علي برپا دارندهي امر علي بن الحسين است و ادامه دهندهي راه او است. و شهادت ميدهم که جعفر بن محمد برپا دارندهي امر محمد بن علي و فرمانرواي بعد از او است. و شهادت ميدهم که موسي بن جعفر برپا دارندهي امر جعفر بن محمد و اختياردار امور بعد از او است. و شهادت ميدهم که علي بن موسي بر پا دارندهي امر موسي به جعفر و رهبر مردمان بعد از او است. و شهادت ميدهم که محمد بن علي برپا دارندهي امر علي بن موسي و پيشواي جن و انس بعد از او است. و شهادت ميدهم که علي بن محمد بر پا دارندهي امر محمد بن علي و زمامدار امور بعد از او است. و شهادت ميدهم که حسن بن علي برپا دارندهي امر علي بن محمد و هدايتگر شيعيان بعد از او است.
و أشهد علي رجل من ولد الحسن بن علي لا يکني و لا يسمي حتي يظهر أمره فيملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. و شهادت ميدهم که آخرين امام مردي از فرزندان حسن بن علي است، نام اصلي او و کنيهاش را نبايد گفت تا آنکه ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نمايد همان طور که از ظلم و ستم پر شده باشد. و بعد از آن عرض کرد: درود و رحمت و برکات الهي بر تو باد اي اميرمؤمنان و از جا برخواست و رفت.
اميرالمؤمنين عليهالسلام به امام مجتبي عليهالسلام فرمود: اي ابومحمد! به دنبال اين شخص برو و ببين کجا ميرود؟ امام حسن عليهالسلام به دنبال او از مسجد خارج شد، و وقتي برگشت به اميرالمؤمنين عليهالسلام عرض کرد: همين که پاي خود را از مسجد بيرون گذاشت نفهميدم چه شد و به کجا رفت.
فرمود: اي ابومحمد! آيا او را شناختي؟
عرض کرد: خدا و رسولش و اميرمؤمنان داناترند.
علي عليهالسلام فرمود: او خضر عليهالسلام بود [10] .
11- در کتاب «مناقب» در تفسير آيهي شريفهي «يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتکم کفلين من رحمته و يجعل لکم نورا تمشون به» [11] «اي کساني که ايمان آوردهايد، تقوا پيشه کنيد و به رسول خدا و فرستادهاش يعني محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم ايمان آوريد تا به شما دو نصيب از رحمت خود عطا فرمايد و نوري قرار دهد که با روشنائي آن راه بهشت را بپيمائيد»، از امام صادق عليهالسلام نقل ميکند که فرمود:
الکفلين: الحسن و الحسين عليهماالسلام و النور علي عليهالسلام.
مراد از «کفلين» در اين آيه حسن و حسين عليهماالسلام و مقصود از نور وجود مبارک اميرالمؤمنين علي عليهالسلام است. [12] .
12 - و در همان کتاب در ذيل اين دو آيهي شريفهي «و التين و الزيتون و طور سينين» [13] که خداوند تبارک و تعالي به دو ميوهي معروف انجير و زيتون و نيز به طور سينا قسم ياد کرده است، از حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام نقل کرده است که فرمود: و التين و الزيتون قال الحسن و الحسين و طور سينين قال علي بن أبيطالب و هذا البلد الأمين قال محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) .
مراد از «تين و زيتون» در آيه شريفه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و مراد از «طور سنين» اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و مقصود از «بلد أمين» يعني شهر امن و امان، وجود مقدس رسول خدا حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. [14] .
13 - علامه مجلسي رحمه الله در کتاب شريف «بحارالأنوار» از ابنعباس روايت کرده است که گفت:
روزي در خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بودم و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام حضور داشتند که ناگاه جبرئيل فرود آمد و با خود سيبي آورده و آن را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هديه کرد، پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را پذيرفت و به اميرالمؤمنين (عليهالسلام) هديه کرد، علي آن را پذيرفت و بوسيد و به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سيب را گرفت و به امام حسن (عليهالسلام) هديه کرد، امام مجتبي (عليهالسلام) آن را پذيرفته و بوسيد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم برگردانيد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سيب را همان گونه به امام حسن و حضرت زهرا عليهماالسلام هديه کرد و آنها بعد از بوسيدن آن را برگردانيدند، و براي آخرين بار به دست علي بن ابيطالب (عليهالسلام) دادند، وقتي اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خواست آن را برگرداند، از دست مبارکش به روي زمين افتاد و دو نيم گرديد، پس نوري از آن درخشيد که تا آسمان را روشن کرد، و ديديم که دو سطر به قلم قدرت پروردگار بر آن نوشته شده است: بسم الله الرحمن الرحيم
تحية من الله تعالي الي محمد المصطفي و علي المرتضي و فاطمة الزهراء و الحسن و الحسين سبطي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و أمان لمحبيهم يوم القيامة من النار [15] .
به نام خداوند بخشندهي مهربان، اين هديه است از طرف پروردگار به رسولش محمد مصطفي، علي، فاطمه و دو سبط پيغمبر يعني امام حسن و امام حسين، و امان نامهاي براي براي دوستان ايشان از آتش قيامت است.
14 - و نيز در همان کتاب روايت شده است که:
امام حسن و امام حسين عليهماالسلام هر کدام خطي نوشته بودند، امام حسن عليهالسلام به برادرش فرمود: خط من زيباتر از خط تو است.
امام حسين (عليهالسلام) فرمود: اين طور نيست بلکه خط من زيباتر است، هر دو به مادر خود حضرت فاطمه عليهاالسلام عرض کردند:
شما بين ما دو نفر داوري کنيد.
حضرت زهرا عليهاالسلام دوست نداشت يکي از آن دو آزرده خاطر شوند لذا فرمود: از پدرتان علي (عليهالسلام) سئوال کنيد، وقتي از آن حضرت درخواست کردند او هم مايل نبود يکي از آن دو عزيز اذيت شوند به همين خاطر فرمود: از جد خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سئوال کنيد.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من بين شما قضاوت و داوري نميکنم تا از جبرئيل سئوال کنم، وقتي جبرئيل آمد او هم عرض کرد: من داوري نميکنم تا اسرافيل داوري کند، و اسرافيل عرض کرد: من حکم نميکنم ولي از خداوند متعال درخواست ميکنم تا او قضاوت کند. وقتي از درگاه الهي مسألت نمود، فرمود: من هم داوري نميکنم ولي مادرشان حضرت زهرا عليهاالسلام بايد داوري کند.
فاطمه عليهاالسلام عرض کرد: پروردگارا! فرمان تو را اطاعت کرده و داوري ميکنم.
حضرت زهرا عليهاالسلام گردنبندي داشت به دو نور چشمانش فرمود: من مرواريدهاي اين گردنبند را بين شما روي زمين ميريزم، هر کدام از شما تعداد بيشتري برداشت خط او زيباتر است، آنگاه گردنبند را باز کرد و روي زمين ريخت، جبرئيل در اين هنگام کنار عرش الهي بود، خداوند تبارک و تعالي به او فرمان داد فورا به زمين فرود آمده و آن مرواريدها را بين آن دو نصف کن تا هيچ کدام از آنها آزرده نشوند.
ففعل ذلک جبرئيل اکراما و تعظيما لهما.
جبرئيل هم به خاطر احترام و بزرگداشت آنها اين کار را فورا انجام داد [16] .
منبع = نرم افزار کنابخانه ائمه بقیع