کریم اهل بیت

بانو مدرس فتحی
بازدید : 4247
زمان تقریبی مطالعه : 17 دقیقه
تاریخ : 27 آذر 1393
کریم اهل بیت

فضائل امام حسن مجتبي از ديدگاه شيعه و سني
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: اللهم اني أحبه فأحبه و أحب من أحبه ثلاث مرات. بار خدايا! من اين حسن را دوست دارم، تو نيز اين حسن را با هر کسي که او را دوست داشته باشد دوست بدار و سه مرتبه فرمود. 
فضائل‏الخمسه به نقل از صحيح بخاري در باب فضائل امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در کتب صحيح بخاري 2 / 228 و مستدرک‏الصحيحين 4 / 93 و مسند الامام احمد بن خليل 5 / 366   
اصابة ابن‏حجر 3 / 78 و تهذيب ابن‏حجر 2 / 301 و کنزالعمال 6 / 222 و 7 / 104 الادب المفرد بخاري ص 171 - احاديث بسيار زيادي نقل شده، علاقمندان مي‏توانند به اين کتب مراجعه نمايند. 
1- حافظ رجب برسي رحمه الله در کتاب «مشارق انوار اليقين» از حذيفة بن يمان نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ديدم که دست امام حسن مجتبي عليه‏السلام را گرفته بود و مي‏فرمود: 
أيها الناس هذا ابن‏علي فاعرفوه فو الذي نفس محمد بيده انه لفي الجنة و محبوه في الجنة و محبو محبه في الجنة. 
اي مردم! اين فرزند علي بن ابي‏طالب است، او را بشناسيد، سوگند به آن کسي که جان محمد در قبضه‏ي قدرت او است، او در بهشت است، دوستان او و دوستان دوستانش نيز در بهشت خواهند بود [1] .
2- مرحوم طريحي رحمه الله در کتاب «مجمع‏البحرين» مي‏گويد: 
از طريق شيعه و سني روايت شده است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين عليه‏السلام هر کدام به امام حسن و امام حسين عليه‏السلام مي‏فرمودند: 
بأبي أنت و امي [2] .
پدر و مادرم فداي شما. 
3- در کتاب «فضائل اميرالمؤمنين عليه‏السلام» از حميد بن علي بجلي نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:  
 
«قالت الجنة يا رب أ ليس قد وعدتني أن تسکنني رکنا من أرکانک قال فأوحي الله اليها أ ما ترضين أني زينتک بالحسن و الحسين فأقلبت تميس کما تميس العروس».
بهشت به خداي سبحان گفت: پروردگارا! آيا نه چنين است که به من وعده دادي يکي از ارکان خود را در ميان من ساکن نمائي؟ خطاب آمد: آيا راضي نيستي که من تو را به وسيله حسن و حسين زينت نمايم؟ بهشت پس از شنيدن اين مژده به خود باليد و مسرور شد [3] .
4 - علامه سيد هاشم بحراني قدس سره در کتاب «مدينة المعاجز» از ابن‏جرير نقل مي کند که گفت: 
به امام حسن مجتبي عليه‏السلام عرض کردم: به من معجزه‏اي ويژه نشان دهيد تا من آن را براي ديگران نقل کنم. 
چون اين درخواست را نمودم امام عليه‏السلام را ديدم که از جايگاه نماز خود به درون زمين رفت و ناپديد گرديدد سپس برگشت در حالي که ماهي بزرگي به همراه داشت و فرمود:
جئتک به من البحور السبع. 
آن را از درياي هفتگانه آورده‏ام. 
ابن‏جرير مي‏گويد: ماهي را از امام عليه‏السلام گرفتم و با خود بردم و جمعي از دوستان را با آن اطعام کردم [4] .
5 - محمد بن جرير طبري رحمه الله از محمد بن حجاره نقل مي‏کند که گفت: امام حسن مجتبي عليه‏السلام را ديدم در حالي که عده‏اي آهو از کنار او مي‏گذشتند. امام عليه‏السلام آنها را صدا زد، همگي جواب دادند.  در مقابل حضرتش عرض کرديم: اي فرزند رسول خدا! اينها حيوانات وحشي هستند، معجزه‏اي آسماني به ما نشان بده. 
امام عليه‏السلام به آسمان نگاه کرد، گويا درهاي آن باز شد، نوري فرود آمد و همه‏ي خانه‏هاي مدينه را روشن کرد، آنگاه خانه‏ها شروع به لرزيدن کرد که نزديک بود خراب شود. 
عرض کرديم: اي فرزند رسول خدا! آن را برگردان. امام عليه‏السلام فرمود: 
«نحن الأولون و الآخرون، و نحن الآمرون، و نحن النور، ننور الروحانيين، ننور بنور الله و نروح بروحه، فينا مسکنه و الينا معدنه الآخر منا کالأول، و الأول منا کالآخر».
ما اولي هستيم که آفرينش با ما آغاز شده، و ما آخري هستيم که هستي با ما پايان مي‏پذيرد، و ما فرمانروايي هستيم که امر ما را همه موجودات تکوينا اطاعت مي‏کنند، ما نوري هستيم که فرشتگان را روشني مي‏بخشيم، به نور خداوند آنها را منور و به بشارت الهي آنها را مسرور مي‏گردانيم، جايگاه نور خداوندي در ما و معدن آن به سوي ما است. اولين ما مانند آخرين ما، و آخرين ما همانند اولين ما است.[5] .
6- و نيز طبري رحمه الله از سعد بن منقذ نقل کرده است که گفت: 
امام حسن مجتبي عليه‏السلام را در مکه ديدم که کلماتي بر زبان جاري کرد و خانه‏ي کعبه را بالا برد - يا آن را از جاي خود به جاي ديگر منتقل کرد - از مشاهده‏ي آن تعجب کرديم. 
اين معجزه را براي ديگران نقل مي‏کرديم و ما را تصديق نمي‏کردند تا اين که آن حضرت را در مسجد اعظم شهر کوفه ملاقات کرده و به محضر آن بزرگوار عرض نموديم: اي فرزند رسول خدا! آيا شما چنين و چنان نکرديد؟ فرمود: 
لو شئت لحولت مسجدکم الي فم بقه و هو ملتقي النهرين: نهر الفرات و نهر الأعلي. 
اگر بخواهم همين مسجد شما را به محل برخورد دو نهر يعني فرات و نهر اعلي منتقل مي کنم. 
وقتي امام عليه‏السلام چنين فرمود، از او درخواست کرديم که اين کار را انجام دهد و او انجام داد و سپس آن را به جاي خود برگردانيد، و ما بعد از آن معجزات آن حضرت را در کوفه تصديق مي‏کرديم [6] .
7- در کتاب‏هاي «جامع ترمذي»، «فضائل احمد»، «شرف المصطفي»، «فضائل سمعاني»، «امالي ابن‏شريح» و «امالي ابانة بن بطه» نقل شده است: 
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دست امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را گرفته و مي‏فرمودند: 
من أحبني و أحب هذين و أباهما و أمهما کان معي في درجتي في الجنة يوم القيامة [7] .
هر کس مرا و اين دو فرزند و پدر و مادر اين دو را دوست داشته باشد فرداي قيامت در بهشت با من و در درجه‏ي من است.  
 
8- باز روايت شده که آن حضرت عليه‏السلام در مجلس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حاضر مي‏گشت در حالي که هفت سال بيشتر از سن شريف او نگذشته بود، وحي الهي را از لب‏هاي مبارک پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‏شنيد و آن را حفظ مي‏کرد، و وقتي به خانه بر مي‏گشت آنچه را حفظ کرده بود براي مادرش صديقه‏ي کبري عليهماالسلام بازگو مي‏کرد، و هرگاه حضرت علي عليه‏السلام نزد حضرت زهرا عليهاالسلام مي‏آمد کلمات تازه‏اي از قرآن و وحي را از او مي‏شنيد، از آن حضرت سؤال مي‏فرمود که: 
اينها را از کجا نقل مي‏کني؟ عرض مي‏کرد: از فرزندت حسن عليه‏السلام روزي علي عليه‏السلام در خانه پنهان گشت تا اينکه امام حسن عليه‏السلام وارد خانه شد، و مي‏خواست کلمات نوراني وحي الهي را که شنيده بود بازگو کند ولي نتوانست مثل گذشته صحبت کند، بلکه به لرزه افتاد و کلماتش درهم شد. 
مادرش حضرت زهرا عليهاالسلام تعجب کرد، امام حسن عليه‏السلام عرض کرد: 
فقال لا تعجبين يا أماه فان کبيرا يسمعني فاستماعه قد أوقفني فخرج علي عليه‏السلام فقبله و في رواية يا أماه قل بياني و کل لساني لعل سيدا يرعاني. 
مادرجان! تعجب منماي! حتما شخص بزرگواري به سخن من گوش مي‏دهد گوش دادن وي مرا از سخن گفتن متوقف نموده است!! ناگاه حضرت امير بيرون آمد و امام حسن را بوسيد. در روايت ديگر مي‏نگارد: مادرجان! بيان من قليل و زبان من الکن است، شايد شخص بزرگواري متوجه من شده باشد. [8] . 
 
9 - و نيز طبري قدس سره از قبيصة بن أياس نقل کرده است که گفت: 
با امام حسن مجتبي عليه‏السلام همسفر بودم و به طرف شام مي‏رفتم، آن حضرت روزه بود و جز مرکبش هيچ زاد و توشه‏اي با خود برنداشته بود، همين که سرخي نور خورشيد ناپديد شد و وقت فريضه فرارسيد، نماز را بپا داشت، پس گويا درهاي آسمان گشوده شد و چراغهائي آويزان گرديد، فرشتگاني فرود آمدند و با خود غذا و ميوه و نيز طشت‏ها و ظرفهاي آب را بر زمين نهادند، سفره گسترانيده شد و ما هفتاد نفر بوديم، از انواع طعامهاي آن سفره خورديم، همگي سير شديم، دو مرتبه بدون اينکه چيزي کم شده باشد امام عليه‏السلام آنها را برگردانيدند. [9] .
10 - طبري قدس سره از حضرت جواد الائمه عليه‏السلام نقل کرده است که فرمود: اميرالمؤمنين عليه‏السلام و سلمان وارد مسجد شدند و نشستند، مردم در اطراف آن حضرت جمع شدند، ناگاه مردي با شکل و شمايل نيکو و ظاهري آراسته وارد شد و سلام کرد و نشست. 
سپس عرض کرد: اي اميرمؤمنان! از شما سه پرسش مي‏کنم، اگر آنها را جواب گفتي مي‏دانم که مردم گناه نابخشودني و بزرگي را مرتکب شده‏اند و خود را در دنيا و آخرت به هلاکت افکنده‏اند که ديگري را برگزيده‏اند، و اگر جواب نگفتي و پاسخ مناسب به سئوالات من ندادي مي‏دانم که تو و آنها يکسان هستي. 
اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: از آنچه دلت مي‏خواهد سئوال کن، عرض کرد: 
أخبرني عن الرجل اذا نام أين تذهب روحه و عن الرجل کيف يذکر و ينسي و عن الرجل کيف يشبه ولده الأعمام و الأخوال؟
به من خبر بده که آدمي هنگام خواب روح او کجا مي‏رود؟ و چگونه انسان مطلبي را به خاطر مي‏آورد و چگونه فراموش مي‏نمايد، و چگونه مي‏شود که فرزند گاهي شبيه عموها و دائي‏هاي خود مي‏شود. 
اميرالمؤمنين عليه‏السلام وقتي آن شخص سئوالاتش تمام شد به فرزندش امام حسن عليه‏السلام رو کرد و فرمود: 
اي ابومحمد! تو پاسخ سؤالات اين شخص را بگو. 
امام حسن عليه‏السلام فرمود: اما سئوال اول که گفتي: وقتي شخص مي‏خوابد روح او کجا مي‏رود؟ پاسخش اين است که: 
روح او به باد، و باد به هوا آويخته مي‏گردد تا وقتي که آن شخص خود را براي بيدار شدن حرکت دهد، پس اگر خداوند تبارک و تعالي به برگشتن روح براي صاحب آن اجازه دهد، آن روح باد را و باد هوا را به سوي خود مي‏کشد، در نتيجه روح برمي گردد و در بدن صاحبش جاي مي‏گيرد، و اگر خداوند تبارک و تعالي به برگشت روح اجازه ندهد قضيه برعکس مي‏شود يعني هوا باد را و باد آن روح را به سوي خود مي‏کشد و تا هنگام خارج شدن از قبر به بدن صاحبش برنمي‏گردد. 
و اما سئوال دوم نسبت به يادآوري و فراموشي، جوابش اينست که: دل آدمي در ميان ظرفي است و بر روي آن روپوشي قرار گرفته است، اگر وقتي مي‏خواهد مطلبي را بياد آورد صلوات کاملي بر محمد و آل محمد عليهم‏السلام بفرستد، پرده از روي آن ظرف کنار مي‏رود، قلب گشوده و به تعبيري روشن مي‏شود و آن شخص آنچه را فراموش کرده بياد مي‏آورد، و اگر صلوات بر محمد و آل محمد عليهم‏السلام نفرستد يا صلوات را ناقص يعني بدون ذکر «آل محمد» بگويد روپوش از روي آن کنار نمي‏رود، در نتيجه قلب همان گونه تاريک مي‏ماند و فراموشي او برطرف نمي‏شود. 
و اما سئوال سوم که از شباهت فرزند به عموها و دائي‏ها پرسيدي پاسخش اينست که: 
وقتي شخصي با همسرش همبستر مي‏شود اگر قلب او آرام و رگهايش داراي آرامش و بدن دچار لرزه و اضطراب نباشد آن نطفه داخل خود رحم قرار مي‏گيرد و فرزند شبيه پدر و مادرش به دنيا مي‏آيد، ولي اگر برخلاف آن شخص از آرامش قلب و رگها برخوردار نباشد و بدنش بخاطر ترس و وحشت و يا عارضه‏ي ديگر دچار لرزه و اضطراب باشد نطفه لرزش پيدا مي‏کند و بر بعضي از رگها قرار مي‏گيرد؛ اگر بر رگي از رگهاي عموها قرار گرفت فرزند شبيه عموهايش مي‏شود و اگر بر رگي از رگهاي دائي‏ها قرار گرفت فرزند شبيه دائي‏هايش مي‏شود. 
شخص سئوال کننده بعد از آنکه پاسخ سؤالهاي خود را شنيد عرض کرد: 
شهادت مي‏دهم که خدائي جز خداوند يکتا نيست و همواره به آن گواهي مي‏دهم، و شهادت مي‏دهم که محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرستاده‏ي اوست، و پيوسته به آن گواهي مي‏دهم. 
بعد اشاره به اميرمؤمنان عليه‏السلام نمود و عرض کرد: و شهادت مي‏دهم که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بعد از خودش به تو وصيت کرده و تو جانشين او هستي و براهين او يعني دلايل روشن او را آشکار مي‏کني، سپس اشاره به امام حسين عليه‏السلام نمود و عرض کرد: 
و شهادت مي‏دهم که تو بعد از پدرت وصي و جانشين او هستي، و همان حجت‏ها و دلايل او را برپا مي‏داري، و سپس عرض کرد: و شهادت مي‏دهم که حسين بن علي فرزند رشيدت بعد از برادرش حجت الهي است و براي مردم دليل و برهان ارائه مي‏دهد، و شهادت مي‏دهم که علي بن الحسين برپا دارنده‏ي امر حسين است يعني بعد از او پرچم هدايت را به دوش دارد. 
و شهادت مي‏دهم که محمد بن علي برپا دارنده‏ي امر علي بن الحسين است و ادامه دهنده‏ي راه او است. و شهادت مي‏دهم که جعفر بن محمد برپا دارنده‏ي امر محمد بن علي و فرمانرواي بعد از او است. و شهادت مي‏دهم که موسي بن جعفر برپا دارنده‏ي امر جعفر بن محمد و اختياردار امور بعد از او است. و شهادت مي‏دهم که علي بن موسي بر پا دارنده‏ي امر موسي به جعفر و رهبر مردمان بعد از او است. و شهادت مي‏دهم که محمد بن علي برپا دارنده‏ي امر علي بن موسي و پيشواي جن و انس بعد از او است. و شهادت مي‏دهم که علي بن محمد بر پا دارنده‏ي امر محمد بن علي و زمامدار امور بعد از او است. و شهادت مي‏دهم که حسن بن علي برپا دارنده‏ي امر علي بن محمد و هدايتگر شيعيان بعد از او است. 
و أشهد علي رجل من ولد الحسن بن علي لا يکني و لا يسمي حتي يظهر أمره فيملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. و شهادت مي‏دهم که آخرين امام مردي از فرزندان حسن بن علي است، نام اصلي او و کنيه‏اش را نبايد گفت تا آنکه ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نمايد همان طور که از ظلم و ستم پر شده باشد. و بعد از آن عرض کرد: درود و رحمت و برکات الهي بر تو باد اي اميرمؤمنان و از جا برخواست و رفت. 
 
اميرالمؤمنين عليه‏السلام به امام مجتبي عليه‏السلام فرمود: اي ابومحمد! به دنبال اين شخص برو و ببين کجا مي‏رود؟ امام حسن عليه‏السلام به دنبال او از مسجد خارج شد، و وقتي برگشت به اميرالمؤمنين عليه‏السلام عرض کرد: همين که پاي خود را از مسجد بيرون گذاشت نفهميدم چه شد و به کجا رفت. 
فرمود: اي ابومحمد! آيا او را شناختي؟
عرض کرد: خدا و رسولش و اميرمؤمنان داناترند. 
علي عليه‏السلام فرمود: او خضر عليه‏السلام بود [10] .
11- در کتاب «مناقب» در تفسير آيه‏ي شريفه‏ي «يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتکم کفلين من رحمته و يجعل لکم نورا تمشون به» [11]  «اي کساني که ايمان آورده‏ايد، تقوا پيشه کنيد و به رسول خدا و فرستاده‏اش يعني محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم ايمان آوريد تا به شما دو نصيب از رحمت خود عطا فرمايد و نوري قرار دهد که با روشنائي آن راه بهشت را بپيمائيد»، از امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏کند که فرمود: 
الکفلين: الحسن و الحسين عليهماالسلام و النور علي عليه‏السلام.
مراد از «کفلين» در اين آيه حسن و حسين عليهماالسلام و مقصود از نور وجود مبارک اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام است. [12] .
12 - و در همان کتاب در ذيل اين دو آيه‏ي شريفه‏ي «و التين و الزيتون و طور سينين» [13]  که خداوند تبارک و تعالي به دو ميوه‏ي معروف انجير و زيتون و نيز به طور سينا قسم ياد کرده است، از حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام نقل کرده است که فرمود: و التين و الزيتون قال الحسن و الحسين و طور سينين قال علي بن أبي‏طالب و هذا البلد الأمين قال محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) .
مراد از «تين و زيتون» در آيه شريفه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و مراد از «طور سنين» اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) و مقصود از «بلد أمين» يعني شهر امن و امان، وجود مقدس رسول خدا حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. [14] .
13 - علامه مجلسي رحمه الله در کتاب شريف «بحارالأنوار» از ابن‏عباس روايت کرده است که گفت: 
روزي در خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بودم و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏السلام حضور داشتند که ناگاه جبرئيل فرود آمد و با خود سيبي آورده و آن را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هديه کرد، پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را پذيرفت و به اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) هديه کرد، علي آن را پذيرفت و بوسيد و به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سيب را گرفت و به امام حسن (عليه‏السلام) هديه کرد، امام مجتبي (عليه‏السلام) آن را پذيرفته و بوسيد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم برگردانيد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سيب را همان گونه به امام حسن و حضرت زهرا عليهماالسلام هديه کرد و آنها بعد از بوسيدن آن را برگردانيدند، و براي آخرين بار به دست علي بن ابي‏طالب (عليه‏السلام) دادند، وقتي اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) خواست آن را برگرداند، از دست مبارکش به روي زمين افتاد و دو نيم گرديد، پس نوري از آن درخشيد که تا  آسمان را روشن کرد، و ديديم که دو سطر به قلم قدرت پروردگار بر آن نوشته شده است: بسم الله الرحمن الرحيم 
تحية من الله تعالي الي محمد المصطفي و علي المرتضي و فاطمة الزهراء و الحسن و الحسين سبطي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و أمان لمحبيهم يوم القيامة من النار [15] .
به نام خداوند بخشنده‏ي مهربان، اين هديه است از طرف پروردگار به رسولش محمد مصطفي، علي، فاطمه و دو سبط پيغمبر يعني امام حسن و امام حسين، و امان نامه‏اي براي براي دوستان ايشان از آتش قيامت است. 
14 - و نيز در همان کتاب روايت شده است که: 
امام حسن و امام حسين عليهماالسلام هر کدام خطي نوشته بودند، امام حسن عليه‏السلام به برادرش فرمود: خط من زيباتر از خط تو است. 
امام حسين (عليه‏السلام) فرمود: اين طور نيست بلکه خط من زيباتر است، هر دو به مادر خود حضرت فاطمه عليهاالسلام عرض کردند: 
شما بين ما دو نفر داوري کنيد. 
حضرت زهرا عليهاالسلام دوست نداشت يکي از آن دو آزرده خاطر شوند لذا فرمود: از پدرتان علي (عليه‏السلام) سئوال کنيد، وقتي از آن حضرت درخواست کردند او هم مايل نبود يکي از آن دو عزيز اذيت شوند به همين خاطر فرمود: از جد خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سئوال کنيد. 
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من بين شما قضاوت و داوري نمي‏کنم تا از جبرئيل سئوال کنم، وقتي جبرئيل آمد او هم عرض کرد: من داوري نمي‏کنم تا اسرافيل داوري کند، و اسرافيل عرض کرد: من حکم نمي‏کنم ولي از خداوند متعال درخواست مي‏کنم تا او قضاوت کند. وقتي از درگاه الهي مسألت نمود، فرمود: من هم داوري نمي‏کنم ولي مادرشان حضرت زهرا عليهاالسلام بايد داوري کند. 
فاطمه عليهاالسلام عرض کرد: پروردگارا! فرمان تو را اطاعت کرده و داوري مي‏کنم. 
حضرت زهرا عليهاالسلام گردن‏بندي داشت به دو نور چشمانش فرمود: من مرواريدهاي اين گردن‏بند را بين شما روي زمين مي‏ريزم، هر کدام از شما تعداد بيشتري برداشت خط او زيباتر است، آنگاه گردن‏بند را باز کرد و روي زمين ريخت، جبرئيل در اين هنگام کنار عرش الهي بود، خداوند تبارک و تعالي به او فرمان داد فورا به زمين فرود آمده و آن مرواريدها را بين آن دو نصف کن تا هيچ کدام از آنها آزرده نشوند. 
ففعل ذلک جبرئيل اکراما و تعظيما لهما. 
جبرئيل هم به خاطر احترام و بزرگداشت آنها اين کار را فورا انجام داد [16] .

 

منبع = نرم افزار کنابخانه ائمه بقیع


دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی