بر اساس روایاتی که میگویند ثُوَیبه، کنیز ابولهب، به پیامبر(ص) و حمزه شیر داده است[۱] و نیز تأکید پیامبر(ص) بر اینکه حمزه برادر رضاعی اوست، [۲] حمزه حداکثر دو سال از پیامبر(ص) بزرگتر بوده است. عدهای این اختلاف سنی را چهار سال هم دانستهاند[۳] که باتوجه به تردید بعضی از محققان در مورد شیر دادن ثویبه به پیامبر، [۴] ممکن است بیشتر هم باشد. در مجموع، وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است.
حمزه بن عبدالمطلب، عموی پیامبر اکرم(ص) و از شهدای اُحُد. کنیهاش ابوعُماره و ابویعْلی[۵] و مادرش هاله بنت اُهَیب (وُهَیب) بن عبدمَناف بن زُهره بود.[۶] واژه حمزه را نیز به معنای شیر[۷] یا تیزفهم[۸] دانستهاند.
وی را اسدالله و اسد رسول الله لقب دادهاند.[۹] این لقب، پس از شهادت حمزه، توسط جبرئیل به پیامبر گفته شد.[۱۰] یکی دیگر از القاب مهم حمزه سیدالشهداء میباشد.[۱۱] مرتضی مطهری لقب سیدالشهداء را برای حمزه، مقید و برای امام حسین(ع)، مطلق میشمارد و بر این نکته تاریخی تأکید میورزد که این لقب قبل از عاشورا مخصوص حمزه بود ولی بعد از عاشورا لقب امام حسین(ع) شد و حمزه، سیدالشهدای زمان خودش است ولی امام حسین(ع) سیدالشهدای همه زمان هاست همان طور که مریم، سرور بانوان دوران خودش است ولی فاطمه(س)، سرور زنان همه دورانها.[۱۲] ملاصالح مازندرانی همین نظر را قبل از مرتضی مطهری مطرح کردهاست.[۱۳]می توان گفت مطلق بودن لقب سیدالشهداء برای امام حسین(ع) اینگونه است که وقتی این لقب بدون هیچ قیدی و قرینه ای بکار برود اختصاص به امام حسین(ع )دارد و اگر منظور حمزه عموی پیامبر باشد نیاز به قرینه و قید توضیحی دارد.[نیازمند منبع]
فرزندان حمزه، سه پسر به نامهای عمارة، یعلی و عامر بودند.[۱۴] عمارة (پسر بزرگ حمزه) در فتح عراق حضور داشت.[۱۵] یعلی پنج پسر داشت.[۱۶] با وجود تأکید منابع بر عدم تداوم نسل حمزه، [۱۷] در قرن دهم، بعضی را از نسل او میدانستند.[۱۸]
نامهای گوناگونی که برای دختران حمزه در منابع ذکر شده، به تصریح بیشتر منابع، همه به یک تن بازمی گردند که نام مرجَّح یا اُمامه است.[۱۹] نام امامه را در شمار راویان حدیث غدیرخم نیز درج کردهاند.[۲۰]
حمزه در جنگهای فِجار و در پیمان حلف الفضول شرکت داشته است. وی با ابوطالب و دیگر عموهای پیامبر(ص) در خواستگاری خدیجه نیز حاضر بوده است؛ حتی برخی از منابع، با وجود فاصله سنی کم او با پیامبر(ص) و خواندن خطبه ازدواج توسط ابوطالب، در ماجرای خواستگاری خدیجه فقط از حمزه نام بردهاند.[۲۱]
در سالی که قُرَیش به قحطی و خشکسالی سختی گرفتار شده بود، در پی پیشنهاد پیامبر(ص) برای کمک به ابوطالب که فردی عیال وار بود، حمزه سرپرستی جعفر را به عهده گرفت[۲۲] [یادداشت ۱]
حمزه شکارچی بود و به شکار میپرداخت.[۲۳] او در روزگار جاهلیت، از جمله فرزندان عبدالمطلب بود که در قریش ریاست یافتند و چنان جایگاهی داشت که بعضی با او پیمان میبستند.[۲۴]
پس از اسلام
روزی که پیامبر(ص) خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (یوم الإنذار)، حمزه نیز حضور داشت.[۲۵] حمزه حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، همچون ابوطالب، از پیامبر اکرم(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت میکرد. طبق برخی از نقلهای تاریخی، حمزه توهینهای ابولهب و سایر مشرکان به پیامبر(ص) را تلافی میکرد.[۲۶]
روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیامبر(ص) برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، کعبه را طواف میکرد، سپس به انجمنهای قریش میرفت و با آنان سخن میگفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردیهایش دوست میداشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «تو محمد را دشنام میدهی، مگر نمیدانی من به دین او درآمدهام. هر چه او بگوید من هم میگویم ». بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنامهای ناخوشایند دادهام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پیشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند. [۲۷]
براساس روایتی از امام سجاد(ع)، عامل اسلام آوردن حمزه، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچهدان شتری را روی سر پیامبر(ص) انداختند.[۲۸] با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلامِ حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است.[۲۹]
اسلام آوردن وی را در سال دوم یا ششم بعثت و قبل از مسلمان شدن ابوذر دانستهاند.[۳۰] مسلمان شدن حمزه در گرویدن خویشان او به اسلام مؤثر بود.[۳۱]
آگاهی ما از زندگی حمزه، پس از اسلام آوردن تا هجرت، ناچیز است. پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت خود را آشکار ساخت، حمزه نیز به دعوت علنی پرداخت.[۳۲] وی در کنار پیامبر(ص) ماند و به حبشه مهاجرت نکرد.[۳۳] در سه سالی که مشرکان بنی هاشم را در شعب ابی طالب محاصره کردند، حمزه با مسلمانان همراه بود.[۳۴] در دومین بیعت عقبه، در سال دوازدهم بعثت، که جمعی از مردم مدینه با پیامبر(ص) پیمان بستند، حمزه همراه علی(ع) حاضر و مراقب بود تا مشرکان بدانجا نزدیک نشوند.[۳۵]
حمزه در پیمان برادری مسلمانان در مکه با زید بن حارثه برادر شده و در روز اُحُد هم او را وصی خود کرد. [۳۶] در پیمان برادری مدینه، پیش از بدر، حمزه با کلثوم بن هدم برادر شد.[۳۷]
پیامبر اکرم(ص) نخستین پرچم نبرد را در ماه رمضان سال اول هجرت برای حمزه بست تا سریهای را برای حمله به کاروان تجاری قریش که از شام به مکه بازمی گشت، رهبری کند. حمزه به همراه ۳۰ تن - از مهاجران و از انصار - تا ناحیه عیص در ساحل دریا پیش رفت و در آنجا، با ۳۰۰ سوار از مشرکان مکه به فرماندهی ابوجهل روبه رو شد. با وساطت مَجدی بن عَمرو جُهَنی که با هر دو دسته قرار صلح داشت، جنگی روی نداد و هر دو سپاه بازگشتند.[۳۸] حمزه همچنین در غزوات اَبواء یا وَدّان، ذوالعُشَیره و بنی قَینُقاع پرچم دار بود.[۳۹]
در غزوه بدر، حمزه در نزدیکترین بخش سپاه اسلام به مشرکان بود[۴۰] و پیامبر(ص) او، علی(ع) و عُبَیدة بن حارث بن عبدالمُطَّلب را به مقابله با چند تن از سران مشرکان فرستاد. بنا بر گزارشهای متفاوت، عُتْبة بن ربیعه یا شَیبه در مبارزه مستقیم با حمزه کشته شد.[۴۱]
در ماجرای سَدّ ابواب نیز به حمزه اشاره شده است. گویا حمزه یکی از کسانی بود که از خانه خود به مسجد پیامبر(ص) دری داشتند. پیامبر اکرم(ص) دستور داد که همه به جز حضرت علی(ع) این درها را ببندند و در پاسخ سؤال حمزه از علت این دستور و استثنا شدن علی(ع)، آن را دستوری از جانب خدا خواند.[۴۲] اگرچه از پارهای روایات برمی آید که این ماجرا مربوط به بعد از فتح مکه بوده است، اما نظر اول ترجیح دارد.[۴۳]
در آستانه غزوه احد در سال سوم هجرت، حمزه از جمله کسانی بود که خواستار جنگ در بیرون مدینه بودند، به حدی که سوگند خورد چیزی نخورَد تا وقتی در خارج شهر با دشمن بجنگد. وی مسئول قلب سپاه بود، با دو شمشیر میجنگید و در این جنگ رشادتها نمود.[۴۴]
غزوه احد در شنبه ۷ شوال (یا ۱۵ شوال)[۴۵] سال سوم قمری (۲۳ مارس ۶۲۵م) اتفاق افتاد.[۴۶] در این غزوه، حمزه به دست وحشی بن حرب، غلام حَبَشی دختر حارث بن عامر بن نَوْفَل یا غلامِ جُبَیر بن مُطْعِم، به شهادت رسید.[۴۷]
طبق روایتی، دختر حارث با وعده آزادی وحشی، از او خواست به انتقام پدرش که در غزوه بدر کشته شده بود، محمد(ص)، حمزه یا علی(ع) را بکشد.[۴۸] بنا بر روایت دیگر، جبیر بن مطعم در برابر گرفتن انتقام عمویش، طُعَیمة بن عَدی که در بدر کشته شده بود، به وحشی وعده آزادی داد؛ [۴۹] اما گفته شده است که انگیزه هِند دختر عُتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن پدر، برادر و عمویش در غزوه بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود. طبق برخی نقلها، از ابتدا هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد.[۵۰]
به روایتی، هند برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود.[۵۱] وحشی ابتدا قول کشتن علی(ع) را داد، اما در میدان، حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مُثْله[۵۲] کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آنها را با جگر حمزه به مکه برد.[۵۳] گفته شده است معاویة بن مُغیره و ابوسفیان هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند.[۵۴]
از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه رفته بود، بعضی اصحاب سوگند خوردند در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما آیه ۱۲۶ سوره نحل نازل شد که گرچه به ایشان اجازه مقابله به مثل میداد، لیکن صبر را عملی بهتر میدانست.[۵۵] برخی منابع تفسیری اهل سنت، این قسم را به پیامبر (ص) نسبت دادهاند.[۵۶]
حمزه نخستین شهید اُحُد بود که پیامبر اکرم(ص) بر او نماز گزارد و سپس سایر شهیدان را در چند نوبت آوردند و کنار او نهادند و رسول خدا بر آنها و بر او نماز میگزارد. بدین ترتیب، حدود هفتاد بار به صورت مستقل و همراه با دیگر شهداء بر پیکر وی نماز گزارد.[۵۷] حمزه را در پارچهای که خواهرش صفیه آورده بود، کفن کردند؛ چراکه مشرکان او را برهنه کرده بودند.[۵۸]
عبدالله بن جحش را به همراه حمزه که داییاش بود در یک قبر دفن کردند.[۵۹]
پیامبر اکرم(ص) چون حمزه را بدان وضع دید، گریست[۶۰] و آنگاه که گریه انصار بر کشتگان خود را شنید، فرمود: «اما حمزه گریه کننده ندارد.» سعد بن مُعاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا آورد و آنان بر حمزه گریستند. از آن زمان به بعد، هر زنی از انصار که میخواست بر مردهای گریه کند، نخست بر حمزه میگریست.[۶۱] گفته شده است که زینب، دختر ابوسلمه، سه روز برای حمزه لباس عزا پوشید.[۶۲]
گفته شده است که حضرت فاطمه (س) به زیارت قبر حمزه میرفت و آن را با سنگ چین مشخص کرده بود.[۶۳] همچنین به گزارش طبرسی، حضرت زهرا(س) با خاک قبر حمزه عبدالمطلب تسبیحی ساخته و با آن ذکر میگفت.[۶۴]
امویان به سبب دشمنی با خاندان پیامبر(ص)، رفتاری ناشایست با قبر حمزه و دیگر شهدای احد داشتند. گفته شده است که ابوسفیان در عهد عثمان بر قبر حمزه پای کوفت و خطاب به او گفت آنچه دیروز برای حفظ آن بر ما شمشیر کشیدی، امروزه بازیچه جوانان ماست.[۶۵] معاویه نیز حدود ۴۰ سال پس از واقعه احد، به قصد جاری کردن آب چشمه و قناتی در احد، و گویا از سر دشمنی با خاندان پیامبر(ص)،[۶۶] دستور داد شهدای احد از جمله حمزه را نبش قبر و جنازه آنان را به جای دیگری منتقل کنند. ظاهراً جای قبر برخی از شهدا و احتمالاً حمزه تغییر کرد.[۶۷]
از قدیم بر سر مزار حمزه، مسجد و بارگاهی وجود داشت؛ اما پس از تسلط وهابیان و روی کار آمدن آل سعود در حجاز، قبه و بارگاه حمزه در ۱۳۴۴ق. تخریب گردید[۶۸] همچنین مسجد حمزه تخریب و مسجد دیگری که به مسجد احد، مسجد علی و مسجد حمزه معروف است، در اطراف آن، در سمت مغرب مزار شهدای احد، بنا شد.[۶۹] مزار حمزه از قدیم زیارتگاه خاص زائران به خصوص زائران شیعه و از جمله ایرانیانی بوده است که به زیارت مدینه مشرف میشدهاند
نمونهای از تأثیر عمیق شخصیت حمزه و محبوبیت او آن بود که پس از شهادتش، برخی صحابیان فرزندان خود را حمزه نام نهادند.[۷۰] شهادت حمزه و جعفر بن ابی طالب عامل کاهش اقتدار بنی هاشم در مقابل قریش و به خلافت نرسیدن علی بن ابیطالب(ع) بعد از پیامبر(ص) دانسته شده است.[۷۱]
امام علی(ع) و سایر ائمه در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کردهاند.[۷۲]
درباره فضائل و کرامات حمزه روایات بسیاری نقل شده است.[۷۳] پیامبر اکرم(ص)، حمزه و جعفر بن ابی طالب و علی(ع) را بهترین مردم[۷۴] و جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل بنی هاشم خواند[۷۵] و نیز علی(ع)، حمزه و جعفر بن ابی طالب را بهترینِ شهدا نامید.[۷۶] پیامبر(ص) میگفت که حمزه شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.[۷۷]
در روایات به اسب حمزه به نام وَرد و شمشیرش، لِیاح، [۷۸] و دیگر متعلقات وی اشاره شده است.
منبع : ویکی شیعه