سایت : سازمان تبلیغات اسلامی
دكتر داود ميرزايي مقدم
مدیر کل دفتر مطالعات و رصد فرهنگی
نيمه خرداد براي ما تا هميشه تاريخ ماندني است. گويا خوني كه يك سال در رگ و پي ايران عزيز ميگردد در نيمه خرداد دوباره وارد قلب تپنده ايران شده و با تازگي دوباره به راه خويش ادامه ميدهد. شايد امام راحل نيز به نيمه خرداد اينگونه مينگريست كه فرمود:
سالها ميگذرد، حادثهها ميآيد
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم!
او در نيمه خرداد، مقدمات رهايي ايران را از استعمار و استثمار پيدا و پنهان قدرتهاي زيادهخواه و زورگو فراهم آورد و خود در نيمه خرداد رخ در نقاب خاك كشيد و به ديار باقي شتافت. و حالا 19 سال است كه ما در 14 خرداد به سوگ رهبر قيام 15 خرداد مينشينيم و دوباره با خدا، امام عزيز خويش و خويشتن خويش پيمان ميبنديم كه هيچگاه انقلاب اسلامي خميني عزيز را «كه روح خدا در كالبد زمان بود» تنها نگذاريم. اگرچه در اين روزها مسابقه قدرت، تجمل و مصرفگرايي ايرانيان را به خود مشغول داشته ولي سالگشت جريانها و حوادث تاريخساز در تقويم تاريخ ايران اسلامي، هر از گاهي به ما نهيب زده و ما را به ياد آرمانها و ارزشهاي اصيل انقلاب اسلامي مياندازد.
امام خميني(ره) با طرح نظام جمهوري اسلامي كه از تلفيق دو ركن ركين اسلاميت و جمهوريت شكل گرفت، باني نوآوري در انديشه سياسي اسلام گرديد. امام خميني(ره) نظام سياسي اسلام را نه در قالب يك حكومت نخبگان ديني خواستار بود و نه در شكل جمهوري مطلق. او با طرح نظريه »جمهوري اسلامي، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه بيش» مدل جديدي را طراحي نمود كه عموم مسلمانان با حضور انواع گوناگون سلايق سياسي، اقتصادي و فرهنگي در چارچوب كليات نظام سياسي بتوانند قدرت انتخاب داشته باشند. به تعبير ديگر، امام راحل به نوعي دموكراسي ايراني در چارچوب كليت نظام سياسي كشور معتقد بودند. آنچه اين نظر را تقويت ميكند، موافقت امام خميني با تشكيل مجمع روحانيون مبارز و انشعاب اين جريان روحاني سياسي از جامعه روحانيت مبارز بود كه برخي از بزرگان، اين جدايي را درست نميدانستند، اما امام خميني اين موضوع را تأييد نمودند. امام خميني با طرح موضوع استقلال سياسي، آن هم در سال 1357 كه جهان دوقطبي بر روابط بينالملل حاكم بود، انقلابي در روابط بينالملل به وجود آوردند. امام راحل يك سياستمدار اخلاقمدار بودند كه توانستند با پيوند عرفان و سياست جايگاه ممتازي براي هميشه در تاريخ سياست داشته باشند. ايشان شخصيتي فرهمند (داراي جاذبه كاريزماتيك) و ذوابعاد بودند و شخصيت اين بزرگمرد تاريخ معاصر ايران را ميتوان از مناظر گوناگون تحليل كرد. با اين وصف، اين موضوع قابل توجه و مهم به جهت اهميت و نو بودن آن، بعد از رحلت امام كمتر مورد توجه قرار گرفت و انتظار ميرود عالمان روشنبين حوزه بيش از گذشته به اين مقوله بپردازند. اين مقاله در حد حوصله خوانندگان نشريه اطلاعرساني درونسازماني (بشري)، به بررسي رهيافت نوآوري در انديشه سياسي و ديني حضرت امام خميني (قدس سره) ميپردازد.
امام خميني(ره) و معجزه انقلاب اسلامي
در تبيين و تفسير حقيقت انقلاب امام خميني(ره) بايد گفت: دنيا با وقوع انقلاب اسلامي ايران، شاهد رخداد يك معجزه عظيم الهي بود و اين واقعيتي است كه بارها حضرت امام(ره) بر آن تأكيد نمودند: «يك تحول روحي درجامعه پيدا شد كه من غير از آنكه بگويم يك معجزه بود يك اراده الهي بود، نميتوانم اسم ديگري رويش بگذارم.» و باز ميفرمايند: «در اينجا حساب الهي است، اين جا دست خداست، اشخاص نميتوانند يك همچو قدرتي ايجاد كنند... اين اراده الهي است كه تمام حسابهاي حسابگران مادي را باطل كرد.»
بسياري از شخصيتهاي غير مسلمان نيز با تأكيد بر عدم گنجايش جريان انقلاب اسلامي در چارچوب محاسبات مادي، بر اعجاز انقلاب اسلامي صحه ميگذارند. «رابرت كالستون» دانشمند كانادايي در اينخصوص ميگويد: «از نظر من كه يك غربي و فرد غير مسلمان هستم اين معجزه است كه يك انقلاب مكتبي و الهي بتواند در جهان امروز اينطور تحقق پيدا كرده و در جهت استقرار عدالت به پيش رود. اين انقلاب بدون شك از جانب خداوند حمايت ميشود.»
امام خميني، انقلاب و قدرتنمايي اسلام
انقلاب اسلامي در يكي از حساسترين نقاط جهان همچون زلزلهاي غير مترقبه، اردوگاه آرام و بيدغدغه استكبار را بهشدت به لرزه درآورد. با وقوع انقلاب اسلامي ايران براي اولين بار يك كشور مسلمان به طور موفقيتآميزي قدرتهاي بزرگ غربي را به مبارزه طلبيد و منافع مادي آنها را با خطر جدي مواجه ساخت. از نظر سمبوليك، انقلاب ايران نخستين پيروزي مسلمين بر غرب از قرن 16 ميلادي به اين طرف محسوب ميشود. نكته اينجاست كه اسلام عامل هدايتكننده اين انقلاب بوده و هيچيك از ايسمهاي غربي، ناسيوناليسم، كاپيتاليسم، كمونيسم و سوسياليسم در آن نقشي نداشتند. قدرتهاي بزرگ غربي در مواجهه با نوآوريهاي بيبديلي كه امام راحل(ره) و انقلاب اسلامي آفريده بودند با پتانسيل نهفته و قدرت اسلام آشنا شدند. همانزمان روزنامه تايمز در اينباره نوشت: اوجگيري خيزش مذهبي به دنبال بركناري شاه توسط امام خميني در ايران جريان يافت و سراسر جهان را درنورديد و در زمستان سال 1357 دنياي غرب به دليل انقلاب ايران بار ديگر اسلام را كشف كرد... ما غربيها خيلي زود فهميديم كه «الله اكبر» در عربي به معناي خداي بزرگ است.
امام و انقلاب، دو پديده انفكاكناپذير
نيك ميدانيم انقلاب اسلامي ايران كه بر اساس افكار بلند و انديشه متعالي و نوآورانه حضرت امام(ره) تكوين يافته است، همواره در عوامل پيدايش، طرح شعارهاي محوري، تعيين اهداف، آرمانهاي بلند و راهكارهاي وصول به آن با باورها و اعتقادها و آرمانهاي اين شخصيت بزرگ، پيوندي ناگسستني داشته است. از اين رو مقام معظم رهبري با انگشت نهادن بر اين مهم به همگان متذكر گرديدهاند كه انقلاب اسلامي و امام خميني(ره) دو پديده انفكاكناپذيرند و تحليل انقلاب اسلامي بدون شناخت شخصيت رهبر بزرگ آن ممكن نيست.
تحليلگران تحولات سياسي و اجتماعي جهان كه مسائل انقلاب اسلامي را به طور دائم تعقيب مينمايند به واقعيت فوق به انحاء مختلف اعتراف نمودهاند. مثلا روزنامه انگليسي گاردين طي تحليلي درباره انقلاب اسلامي نوشت: «نقش آيتالله خميني(ره) در انقلاب عظيمي كه در ايران رخ داد بياندازه مركزي و مهم بود و ترديدي نيست كه آيتالله، سنگ بناي اصلي اين انقلاب بوده است.»
انديشه بديع امام، موجد انقلابي استثنايي
اساسا ريشه اين واقعيت مهم را كه «انقلاب اسلامي ايران در ذات خود هيچ شباهتي با انقلابهاي ديگري كه در قرن حاضر به وقوع پيوسته نداشته است» بايد در پيوند انفكاكناپذير انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني(ره) جستجو نمود. از رهگذر پيوند تنگاتنگ انقلاب اسلامي با انديشه نوآورانه و شخصيت جامع امام، تمايز غير قابل انكار انقلاب اسلامي از ساير انقلابهاي بزرگ جهان در قرن بيستم شكل ميپذيرد. امام در تعريف و تبيين اهداف انقلاب اسلامي و رهبري جريان مبارزه، مواجهه با قدرتهاي افزونطلب و تاكتيكها و روشهاي حفظ و استمرار دستاوردهاي انقلاب اسلامي، داراي دكترين سياسي ويژه و منحصر به فرد بودند. دكترين سياسي امام بر پايه مباني ثابت، استوار و اعتقاد عميق به غيب و امداد غيبي، ايمان خللناپذير به تعاليم اسلام و وحي، اتكاء و توكل راسخ بر قدرت لايزال الهي، تكليفمداري مطلق و... قرار داشت؛ دكتريني سياسي كه «به اعتراف تحليلگران غربي، غرب از شناخت آن عاجز مانده است».
به تعبير دقيقتر، انديشه سياسي بديع امام كه پايه اصلي و عنصر حياتي شروع و استمرار جريان انقلاب اسلامي بوده است نتيجه منطقي تفسير عرفاني ايشان از هستي و معناي وجودي انسان و... ميباشد. امام با بهرهگيري از انديشه نو و ريشهدار الهي خود در صحنه سياست بينالملل نه تنها با توفيق در سرنگوني رژيم قدرتمند پهلوي به هدايت جريان جهاني انقلاب اسلامي پرداخت، بلكه با ارائه تفكري جديد، فرهنگي، كاملاً ديني و الهي و نفي آموزههاي مكاتب مادي «مدنيت غرب را نيز به چالش كشاند.»
به اين لحاظ «نوآوري امام نسبت به دنياي معاصر، قبل از آنكه در سطح عمل سياسي باشد در افق انديشه سياسي اوست.» انديشه سياسي حضرت امام نسبت به دنياي معاصر، داراي نوآوريهاي فراواني است و ميتوان گفت كه نقطه عطفي را براي انديشه سياسي معاصر به وجود آورد. حضرت امام بر مبناي اين انديشه سياسي بديع خود، بزرگترين انقلاب اجتماعي قرن بيستم را كه در نظر تحليلگران بينالمللي در چارچوب معيارهاي سنجش ساير انقلابهاي بزرگ جهان نميگنجيد، به حركت درآوردند. چنان كه ميشل فوكو فيلسوف و جامعهشناس برجسته فرانسوي در نوشتههاي خود با اشاره به سفري كه در كوران حوادث انقلاب (سال 57) به ايران داشته و با اشاره به نظريات برخي از تحليلگران غربي كه جريان انقلاب ايران را عبور يك جامعه غير مدرن و سنتي به مدرن تفسير ميكردند، با معيار قرار دادن وقايع عيني و تحولات جاري كه از نزديك مشاهده نموده مينويسد: من قبول دارم كه از قرن هيجدهم به بعد هر تحول اجتماعي كه اتفاق افتاده در نتيجه بسط مدرنيته بوده اما انقلاب ايران تنها حركت اجتماعياي است كه در برابر مدرنيته قرار دارد. در واقع «فوكو ميپذيرد كه انقلاب اسلامي ايران قدمت دويست ساله اقتدار انديشههاي سياسي غرب را با همه سوابق چند صد سالهاش به چالش كشانده است. اين انقلاب حرف تازهاي دارد و ويژگي بارز انديشه بديع سياسي حضرت امام(ره) نيز همين است.
شما در انديشههاي سياسي غرب اگر چه اختلافات فراواني ميبينيد اما همه آنها در يك نقطه مشتركاند و آن نفي هويت ديني است. حال آنكه ويژگي بارز انديشه بديع سياسي امام راحل «هويت ديني» آن است كه انديشهاي را فراتر از چارچوب كلان انديشه سكولار غربي مطرح كرد. دقيقاً به دليل برخورداري حضرت امام(ره) از اين انديشه سياسي نو كه بر مبناي تعاليم اسلامي و فقه غني شيعه استوار گرديده بود انقلاب اسلامي صورت پذيرفت و به همين دليل از ابتدا هر چه زمان بيشتري از مراحل آغاز، رشد و بالندگي انقلاب ميگذشت اين واقعيت بيشتر بر همگان عيان گشت كه «انقلاب اسلامي از همه انقلابها جداست.» بر اين اساس طراح و معمار كبير انقلاب اسلامي همواره با تأكيد بر پيوند عميق و ناگسستني انقلاب اسلامي ايران با آموزههاي اسلامي و تعاليم ديني بر استثنايي بودن آن تأكيد مينمودند، چنانكه در وصيتنامه سياسي و الهي خود با بيان اين مطلب كه «ما ميدانيم اين انقلاب كه دست جهانخواران را از ايران بزرگ كوتاه كرد با تأييدات غيبي پيروز گرديد» تأكيد نمودند: «بنابراين نبايد شك كرد كه انقلاب اسلامي از همه انقلابها جداست؛ هم در پيدايش و هم دركيفيت مبارزه و هم درانگيزه انقلاب و قيام. ترديدي نيست كه اين تحفه الهي و غيبي بود كه از جانب خداوند منان براي ملت مظلوم و غارتزده عنايت شده است...»
امام خميني و نوآوري در مبارزه
آيتالله يوسف صانعي در نوشتهاي كوتاه در پايگاه اطلاعرساني خود با عنوان «امام خميني و قرائتي نوين از دين» به ذكر نوآوريهاي امام راحل در انديشههاي ديني پرداخته است. به اعتقاد ايشان آنچه که به طور خلاصه ميتوان در اين زمينه بيان کرد آن است که علما در گذشته مبارزه ميکردند، اما با حضور ظالم در رأس قدرت يا سران قدرت کاري نداشتند و با امور ديگر مبارزه مينمودند. حتي ميرزاي شيرازي بزرگ که آن فتواي ارزنده را صادر ميکند مستقيماً با ناصرالدينشاه مخالفت نميکند، بلکه استعمال دخانيات را به مثابه جنگ با امام زمان(عج) ميداند و نميگويد ناصرالدين شاه نباشد، بلکه ميگويد اين قرارداد ذلتبار و ننگين است.
مرحوم مدرس مبارزه ميکرد، اما به عنوان رئيس مجلس. آخوند خراساني و حاجآقانورالله اصفهاني مبارزه کردند، اما مبارزهشان مبارزه با استبداد بود نه با سلطنت. هيچيك از مبارزات روحانيت در طول تاريخ مبارزه با نفس حاکميت طاغوت و سلاطين نبود؛ بلکه با فرض پذيرش حاکميت آنها، با برخي عملكردها مبارزه ميكردند.
آيتالله کاشاني هم که سابقه مبارزاتي فراواني دارد، در پست رياست مجلس شوراي ملي مبارزه ميکند. اما حضرت امام از ابتدا که مبارزه را آغاز کرد با رأس حکومت و اصل سلطنت مبارزه کرد، مانند مبارزه حضرت اباعبداللهالحسين(ع) که با خود يزيد و اساس سلطنت او بود. در صورتي که ديگران در کنار سلطنت و با پذيرش سلطنت با امور ديگر مبارزه ميکردند. هيچيک از علماي ما اينگونه مبارزه نکردهاند. البته چنين مبارزهاي از خود گذشتگي لازم دارد.
پس از جريان انجمنهاي ايالتي و ولايتي که فيضيه را کوبيدند و طلاب را شهيد کردند، مدتي از سوي امام اطلاعيهاي منتشر نميشد و در مجالس علما شرکت نميکرد. سر و صدا به راه افتاد و حتي براي دوستان و علاقهمندان امام سؤال پيش آمد. امامي که مبارزه را آغاز کرد چرا ادامه نميدهد؟ بعداً معلوم شد که امام ميخواست با آقايان علما اتمام حجت کند که اگر تا حالا مبارزه با دولت بود، از اين پس مبارزه با شاه است و مبارزه با شاه خطرناک است، آيا حاضريد که جانتان را به خطر بيندازيد؟ راه من مبارزه با شاه است. البته بعضي از آقايان ميگفتند چگونه ميشود با شاه مبارزه کرد؟ آنها در چهلم شهداي فيضيه اطلاعيه آنچناني ندادند. اما اطلاعيه معروف امام صادر شد که شاهدوستي يعني آدمکشي و کشتن طلاب. شاهدوستي يعني غارت اموال ناچيز طلاب. شاهدوستي يعني کتابسوزي.
لبه تيز اين اطلاعيه متوجه سلطنت و شخص شاه بود. نتيجه مبارزات علما در گذشته، مقطعي بود. با رفتن شهيد مدرس همان وضع سابق ادامه مييافت، با رفتن آيتالله کاشاني همان قضاياي نادرست دنبال ميشد، اما نتيجه مبارزه امام از بين رفتن سلطنت و تأسيس حکومت اسلامي بود که احکام الهي در آن به اجرا در آيد.
امتياز حضرت امام در طرح حکومت اسلامي
در اين زمينه دو مطلب وجود دارد: يکي اينکه چرا حضرت امام که مثل ديگر فقيهان «جواهر» و «حدائق» خوانده بود به فکر حکومت افتاد؟ و ديگر آنکه اين حکومتي که امام ميديد از کجا سرچشمه ميگرفت؟
امام با بينشي که در سايه شکوفايي استعداد خود با تقوا و زهد و به عبارت ديگر با عرفان به وجود آورده بود، به احکام اسلامي مينگريست. حضرت امام(ره) در بحث زکات فرمودند: «به نظر من زکات را بايد در يکجا جمع کرد و در اختيار فقيه قرار داد تا به مصرف برساند، مردم هم ميتوانند به مصرف فقرا و کارهاي عمومي برسانند.»
فقهاي ديگر ميفرمايند که بايد زكات را براي فقرا و مصارف عمومي استفاده نمود چه نزد فقيه جمع شود چه نشود. اين بينش که زکات بايد در اختيار فقيه باشد، از آن امام بود و اين در سايه اين انديشه نوآورانه بود که اسلام براي حکومت آمده است. اسلام صرفاً براي وضع قانون نيامده، بلکه براي اداره جامعه آمده است. اين بينش، حکومتي است. از طرف ديگر امام همه فسادها را از طرف قدرتها ميدانست و معتقد بود که اگر قدرتها فاسد باشند جامعه فاسد ميشود و اگر قدرتها صالح باشند جامعه رو به صلاح ميرود. امام راحل با توجه به اين دو ديدگاه، حکومت را در زمان غيبت بر عهده ولي فقيه ميدانست. گر چه ديگران هم مسئله ولايت فقيه را مطرح کردهاند، اما تنها امام خميني به طور مستوفي و همهجانبه، آن را مطرح فرموده است. خدايش رحمت كناد، يادش گرامي و راهش پر رهرو باد!
منابع و مآخذ:
1. نيكلاس آبركرابي، استفن هيل، برايان. اس.ترنر، فرهنگ جامعهشناسي، ترجمه حسن پويان، چاپ دوم، انتشارات چاپخش، 1370
2. بشيريه، حسين. جامعهشناسي سياسي، تهران، نشر ني، 1376
3. كرايب، يان. نظريه اجتماعي كلاسيك، ترجمه شهناز مسميپرست، تهران، جلد اول، آگه، 1382
4. پايگاه اطلاعرساني آيتالله صانعي.
5. وصيتنامه الهي سياسي حضرت امام خميني (ره).