پیامهای عاشورا

پیامهای احیاگری

دين، جز آنچه در آيات و روايات آمده است، بايد در «صحنۀ عمل» جامعۀ اسلامى تجسّم يابد. صِرف انتساب به دين، بى‌آنكه در متن زندگى فردى و اجتماعى مسلمانان حضور كارساز داشته باشد، كافى نيست و همان «اسلام شناسنامه‌اى» خواهد بود.
بازدید : 1926
زمان تقریبی مطالعه : 39 دقیقه
تاریخ : 12 شهریور 1398
پیامهای احیاگری

پيام هاى احياگرى

 

پيام هاى احياگرى (تبيين)

احياگرى

احياى كتاب و سنّت

حمايت از دين

حمايت از حق

احياى شعائر دين

نماز

هجرت

احياى عاشورا

زيارت

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 272)

 

پيام هاى احياگرى (تبيين)

 

 

بعلاوه با گذشت زمان، اغلب ظواهرى از يك حركت انقلابى و نمودهايى سطحى از آن باقى مى‌ماند و اهداف اصلى و درونمايۀ حقيقى آن متروك و منزوى يا كمرنگ مى‌شود و در بدترين شرايط، برخى «بدعت» ها جايگزين «سنّت» ها مى‌شود و روح دين مسخ گشته، اسكلتى بى‌جان باقى مى‌ماند.

در اينجا رسالتِ «احياگرى» و «بدعت ستيزى» پيشوايان دينى و عالمانِ ربّانى ايجاب مى‌كند كه در جهت زنده ساختن دوبارۀ شعارها، اهداف و جوهرۀ اصلى دين، قيام و اقدام كنند و بدعت ها و بدعت گذاران را بشناسانند تا راه دين، بى‌ابهام و بى‌غبار، باقى بماند و روندگان اين صراط، به حيرت و ضلالت گرفتار نشوند.

امامان شيعه، يكايك رسالتِ احياگرى دين را داشته‌اند و هر يك از مظاهر اسلام را كه از ياد مى‌رفته يا تحريف مى‌شده است، در چهرۀ راستين و بى‌تحريفش مى‌نمايانده‌اند. حتّى دربارۀ امام زمان عليه السلام نيز تعبير

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 273)


«محيى شريعت» و از بين برندۀ «بدعت» به كار رفته است و در دعا از خداوند مى‌خواهيم كه به دستِ آن منجىِ موعود، آنچه را كه به دست ظالمان از معالم و نشانه‌هاى دين و ديندارى از ميان رفته و مرده است، زنده سازد: «وَ أَحْىِ بِهِ مٰا امٰاتَهُ الظّٰالِمُونَ مِنْ مَعٰالِمِ ديٖنِكَ».1 در دعاى ديگرى خواستار ظهور آن حضرت و احياء سنّت هاى پيامبران و تجديد ابعاد از ميان رفتۀ دين و احكام تغيير يافته مى‌شويم.2

عاشوراى حسينى، برنامه‌اى احياگرانه نسبت به دين و جلوه‌هاى گوناگون آن بود، تا در سايۀ بذل خون و نثار جان، دين بر پا شود و سيرۀ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سرمشق عملى مسلمانان گردد. و عزّت دين خدا به جامعه بازگردد.3

تلاش و برنامه‌هاى احياگرانۀ ائمه معصومين عليهم السلام و پيروانشان در احياگرى نسبت به اصل حادثۀ عاشورا و ارزش هاى آن و مقابله با سياستِ دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و به فراموشى سپردن خون هاى مطهّر عاشورايى، برنامۀ ديگرى در راستاى دين‌احياگرى است و پيامش، ضرورت تبيين اهداف و روشنگرى اذهان و زنده نگهداشتن شعائر و حماسه‌ها و يادها و خاطره‌هاست.

 


(1) - صحيفۀ سجاديه، دعاى 47.
(2) - وَاَحْىِ به سُنَنَ المُرسَليٖنَ و دٰارِسَ حُكْمِ النَّبَيّيٖنَ وَ جَدِّدْ به مٰا امْتَحىٰ مِنْ دينكِ و بُدِّلَ من حُكمِكَ حتّٰى تُعيٖدَ دينَكَ به و علىٰ يَدَيْهِ جديداً غَضَّاً مَحْضاً صحيحاً لا عِوَجَ فيه و لاٰ بِدْعَةَ مَعَه (مفاتيح الجنان، ص 541، دعا براى امام زمان).
(3) - در زيارت آل ياسين خطاب به امام زمان عليه السلام: «وَاَظْهِرْ بهَ دين نَبيّٖكَ» (مفاتيح الجنان، ص 525) و در زيارت ديگرى مى‌گوييم: اللّٰهُمَّ و اعِزَّ بِه الدّيٖنَ بَعْدَ الخُمُولِ وَ اطْلِعْ بِهِ الْحَقَّ بَعْدَ الأُفُولِ (همان، ص 527). و در دعاى افتتاح هست: اللّٰهُمَّ وَ أَظْهِرْ به ديٖنَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ....

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 274)


 

احياگرى

 

در بسيارى از نهضت ها، پس از مدتى كه از دوران آغازين آن مى‌گذرد و كسانى به ناروا بر مسند قدرت و رياست تكيه مى‌زنند، هدف هاى نخستين و ارزشهاى متعالى كه در شعارهاى نهضت مطرح مى‌شده، كمرنگ مى‌شود، يا فراموش مى‌گردد. آنچه از دين نيست (بدعت) وارد دين مى‌شود و آنچه از پايه‌هاى اصلى و اوّليۀ انقلابِ دينى و مكتبى است، از ياد مى‌رود و رويّه‌هايى مغاير با سنت هاى نخستين رايج مى‌شود و قانون و حكم الهى نقض مى‌شود.

مردم نيز به تدريج، به اين انحراف ها و بدعت ها خو مى‌گيرند و عكس‌العمل چندانى از خود نشان نمى‌دهند. گاهى از شعائر و برنامه ها و سنّت ها، اسكلتى بى‌روح و تشريفاتى ظاهرى بر جاى مى‌ماند كه چندان اثرگذار هم نيست.

در چنين موقعيّت هايى، دلسوزان آن نهضت يا وارثان آن مكتب و دين، براى احياى مجدّد پيام ها و محتواها و دعوت ها و هدف هاى آغازين، دست به كار مى‌شوند، تا جامعۀ خفته را بيدار كنند و به اصول مكتب و بايدهاى دين توجّه دهند. اين كار، گاهى با فدا شدن و بذل مال و جان همراه است و احياگران سنّت هاى دينى بايد خود را فدا كند تا جامعه بيدار و دين احيا شود.

نهضت كربلا هم يك حركت احياگرانه نسبت به اساس دين و احكام اللّه بود. در مطالعۀ سخنان امام حسين عليه السلام، تكيۀ فراوانى روى احياى دين

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 275)


و اجراى حدود الهى و احياى سنّت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حكم خدا و قرآن ديده مى‌شود.

 

احياى كتاب و سنّت

 

در قيام كربلا هدف آن است كه با مجاهداتِ عاشوراييان، دين اسلام عزّت خويش را بازيابد و حرمت هاى الهى ديگر بار محترم شمرده شوند و دين خدا يارى شود.

در سخنان سيدالشهدا عليه السلام، هم نمونه‌هايى از مرگ سنت ها و حيات بدعت ها و جاهليّت ها مطرح است، هم نكته‌هايى از بازآفرينى ارزش هاى فراموش شده و احياگرى نسبت به اصولِ از رمق افتاده.

امام حسين عليه السلام در نامه‌اى كه خطاب به مردم بصره مى‌نويسد، مى‌فرمايد:

«وَ انَا ادْعُوكُمْ الٰى كِتٰابِ اللّٰهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اميٖتَتْ وَ انَّ الْبدعَةَ قَدْ احْيِيَتْ، وَ انْ تَسْمَعُوا قَوْلىٖ وَ تُطيٖعُوا امْرىٖ اهْدِكُمْ سبيٖلَ الرَّشٰادِ»1

من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر فرامى‌خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروى كنيد، شما را به راه رشاد، هدايت مى‌كنم.

در جايى هم حضرت، از انگيزۀ نامه‌نگارى و دعوت كوفيان، اين گونه


(1) - تاريخ طبرى، ج 4، ص 266.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 276)


ياد مى‌كند:

«اِنَّ اهْلَ الْكُوفَةِ كَتَبُوا الَىَّ يَسألُونَنىٖ انْ اقْدِمَ عَلَيْهم، لِمٰا ارْجُوا مِنْ احْيٰاءِ مَعالِمِ الْحَقِّوَ امٰاتَةِ الْبِدَعِ»1

كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته‌اند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم معالم و نشانه‌هاى حق زنده گردد و بدعت ها بميرد.

در مسير راه، وقتى به فرزدق برمى‌خورد، اوضاع را چنين ترسيم مى‌كند:

«اى فرزدق! اين جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شده‌اند، در زمين به فساد مى‌پردازند، حدود الهى را تعطيل كرده، به ميگسارى پرداخته و اموال فقيران و تهيدستان را از آنِ خويش ساخته‌اند. من سزاوارترم كه براى يارى دين خدا برخيزم، براى عزّت بخشيدن به دين او و جهاد در راه او، تا آنكه «كلمة الله» برتر باشد.»2

اين هدف و فلسفۀ قيام را از زبان فرستادۀ امام، حضرت مسلم بن عقيل هم در كوفه مى‌شنويم. وقتى مسلم بن عقيل را دستگير كرده و به دارالاماره آوردند، ابن زياد او را به شورشگرى و تفرقه‌افكنى متّهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنين پاسخ داد:

«چنان نيست كه مى‌گويى! مردم اين شهر بر اين باورند كه پدرت نيكمردانشان را كشته و خون هاشان را ريخته و همچون شاهان ايران


(1) - الأخبار الطوال، دينورى، ص 246.
(2) - تذكرة‌الخواص، سبط بن الجوزى، ص 217.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 277)


و روم رفتار كرده است. ما آمديم تا به عدالت دعوت كنيم و به كتاب خدا فراخوانيم.»1

اين تهمت و دفع آن، در مورد خود امام حسين عليه السلام هم گفته شده است.

عمرو بن سعيد، پس از بيرون آمدن امام حسين عليه السلام از مكّه و عزيمت به‌سوى كوفه، نامه‌اى به او نوشت و از او خواست كه از اين مسير برگردد و تفرقه‌افكنى نكند كه هلاك شود. حضرت در پاسخ او نوشت:

«كسى كه دعوت به سوى خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نكرده است»2

و بدين گونه، حركت خويش را حركتى خداجويانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشى تفرقه‌انگيز، تا بهانۀ كشتن او به حساب آيد.

 

حمايت از دين

 

در دوره و شرايط سلطۀ امويان بر مقدّرات مسلمين، آنچه در آستانۀ نابودى قرار داشت، دين خدا بود. خاندان پيامبر نيز مدافعان و حاميان راستين دين خدا بودند. حمايت از اهل بيت عليهم السلام، حمايت از دين بود و حمايت از دين در آن مقطع زمانى، شركت در جهاد ضد ستم و افشاگرى عليه كفر پنهان در نقاب اسلام.

حسين بن‌على عليه السلام در بحبوبۀ جنگ شديد، به نماز ايستاد، تا دين خدا


(1) - تاريخ طبرى، چاپ قاهره، ج 4، ص 282.
(2) - تاريخ طبرى، چاپ قاهره، ج 4، ص 292 (امّا بعد، فانّه لم يشاقِقِ الله و رسولَهُ مَنْ دعا الى‌الله عزوجّل و عَمِلَ صالحاً و قال إنّنى من‌المسلمين...).

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 278)


را در صحنۀ جهاد، حيات بخشد. ابوثمامۀ صائدى يادآور وقت نماز شد و امام دعايش كرد و به نماز پرداخت. در آن شرايط، خطاب به اصحابش فرمود:

«اينك اين درهاى گشودۀ بهشت و نهرهاى جارى و پيوستۀ آن و ميوه‌ها و قصرهاى بهشتى است و اين هم پيامبر خدا و شهيدان كه در ركاب او به خون غلتيدند. و اينك پدر و مادرم نيز چشم به راه شمايند و مشتاق ديدارتان! پس از دين خدا حمايت كنيد و از حرم رسول خدا دفاع كنيد. «... فَحٰامُوا عَنْ ديٖنِ اللّٰهِ وَ ذَبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّٰهِ».

آنگاه خاندان خود را صدا زد. همه فرياد زنان بيرون ريختند و فرياد برآوردند:

اى مؤمنان، از دين خدا و حرم پيامبر و از امام خودتان و از پسر دختر پيامبرتان حمايت كنيد، اين امتحان الهى براى شماست...1

حمايت از دين و فداكارى در راه آن، جلوۀ ديگرى از احياگرى است و اگر آن جهاد و شهادتها نبود، اساس دين باقى نمى‌ماند. اگر صداى اذان و آواى تكبيرى پابرجاست، نتيجۀ آن فداكارى‌ها است.2 در شعرى كه از زبان امام حسين عليه السلام مطرح مى‌شود نيز، بقا و قوام دين را در سايۀ شهادت و عاشوراى آن حضرت مى‌توان ديد:

 


(1) - موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 445.
(2) - لَولاٰ صوارِمُهُم وَ وَقْعُ نبالِهملَمْ يَسْمَعِ الآذانُ صوتَ مُكبّرٍ
(عنصر شجاعت، ج 1، ص 18)
اگر تيغ‌ها و تيرهاى شهداى كربلا نبود، گوشها صداى تكبيرگويى را نمى‌شنيد.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 279)



لَوْ كٰانَ ديٖنُ مُحَمَّدٍ لَمْ يَسْتَقِمْ اِلاّٰ بِقَتْلىٖ يٰا سُيوُفُ خُذيٖنىٖ1

حضرت اباالفضل عليه السلام نيز در رجزى كه در روز عاشورا پس از قطع شدن دست راست خويش مى‌خواند و مى‌جنگيد، بر مسألۀ «حمايت از دين» تأكيد داشت:
وَاللّٰهِ انْ قَطَعْتُمُوا يَميٖنىٖاِنّىٖ احٰامىٖ ابَداً عَنْ ديٖنى2

شناخت اينكه در چه شرايطى دين در معرض زوال و نابودى يا آسيب‌ديدن است، و بايد به دفاع از دين و نصرت حق پرداخت، اهميت خاصّى دارد. امام حسين عليه السلام و شهداى عاشورا را از اين رو «انصار دين الله» مى‌دانيم و در زيارت هايشان اينگونه از آنان ياد مى‌كنيم:

«اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكُمْ ايُّهَا الذّٰابُّونَ عَنْ تَوْحيٖدِ اللّٰهِ»3

سلام بر شما، اى مدافعان از توحيد خدا.

در زيارت ديگرى مى‌خوانيم:

«اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكُمْ يٰا انْصٰارَ اللّٰهِ وَ انْصٰارَ رَسُولِهِ... وَ انْصٰارَ الأسلام»4

و در جاى ديگر: «اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكُمْ يٰا انْصٰارَديٖنِ اللّٰهِ وَ انْصٰارَ نَبِيِّهِ...»5

 

حمايت از حق

 

سيد الشهدا عليه السلام، مردم را به «يارى حق و دفاع از مظلوم و حمايت از


(1) - همان.
(2) - بحارالانوار، ج 45، ص 40.
(3) - زيارت امام حسين و شهدا در عيد فطر و قربان (مفاتيح‌الجنان، ص 448).
(4) - زيارت امام حسين (مفاتيح الجنان، ص 440).
(5) - همان، ص 453.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 280)


اهل بيت پيامبر عليهم السلام، كه وظيفۀ همۀ مسلمانان است، فرامى‌خواند؛ حتّى در اين باره از عبيدالله بن حرّ جعفى هم كه از كوفه و جريانات آن خود را كنار كشيده‌بود، نمى‌گذشت. در خطبه‌اى كه حضرت، خطاب به حرّ در ديدارى كه در خيمۀ آن حضرت داشت فرمود، چنين مى‌خوانيم:

«اى حرّ! مى‌دانى كه خداوند نسبت به گناهان گذشته‌ات تو را مؤاخذه خواهد كرد. بيا و با توبه، خطاهاى گذشته را بشوى، من تو را به نصرتِ ما خاندان پيامبر فرا مى‌خوانم. اگر حق ما را دادند كه مى‌پذيريم، اگر ندادند و با ما به ستم رفتار كردند، تو از ياران من براى طلب حق خواهى بود.»1

سيدالشهدا عليه السلام، مرگ در راه حق و احياى آن را زندگى مى‌شمرد و در اين راه باكى از شهادت نداشت. اين سخن اوست كه:

«مٰا اهْوَنَ الْمَوْتُ عَلىٰ سَبيٖلِ نيٖلِ الْعِزّ وَ احْيٰاءِ الْحَقِّ»2

چه آسان است مرگ در راه رسيدن به عزت و زنده كردن حق.

مرگ براى حق، در راه حق و شهادت در اين راه، عزّت است و انسان را شجاعت و بى‌باكى مى‌بخشد. آنگونه كه علىّ اكبر، پس از خوابى كه امام حسين عليه السلام در راه كربلا ديد، از او پرسيد: مگر ما بر حق نيستيم‌؟ فرمود: چرا. گفت: پس ما از مرگ در راه حق، باكى نداريم «يا ابَتِ اذاً لاٰ نُبٰالىٖ نَمُوتُ مُحِقّيٖنَ» 3


(1) - موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 366.
(2) - اعيان الشيعه، ج 1، ص 581.
(3) - وقعة الطّف، ص 177.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 281)


 

احياى شعائر دين

 

حيات بخشيدن به نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر، بُعد ديگرى از احياگرى قيام عاشوراست. هم در سخنان امام حسين عليه السلام مطرح است، هم در زيارتنامۀ آن حضرت و شهيدان ديگر، تعابيرى چون اقامۀ نماز، ايتاء زكات، امر به معروف و نهى از منكر، اطاعتِ خدا، جهاد فى سبيل‌الله، دعوت به سبيل‌الله، نصرتِ فرزند پيامبر، ايمان به خدا و...

ديده مى‌شود. اين فراز معروف در زيارت امام حسين عليه السلام گوياى اين حقيقت است:

«اَشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاٰةَ و آتَيْتَ الزَّكٰاةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروُفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَلَوْتَ الْكِتٰابَ حَقَّ تِلاٰوتِه وَ جٰاهَدْتَ فىِ اللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ»1

مشابه اين جمله، در زيارت حضرت مسلم بن عقيل، زيارت وارث، زيارت عاشورا، و زيارتنامه‌هاى ديگر هم آمده است.

تكريم و تعظيم شعائر الهى، مايۀ حيات دين است. آنچه در سايۀ قيام حسينى به دست آمد، تفكيك صف كسانى بود كه با جوهر دين و حقيقت نماز و قرآن مأنوس بودند، از صف آنان كه با پرداختن به شكل ظاهرى اين برنامه‌ها، باطن و حقيقت دين را زير پا گذاشته بودند. نماز راستين آن است كه پيوندى عاشقانه ميان بنده و خدا ايجاد كند و نمازگزار را در


(1) - مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين عليه السلام در شبهاى قدر، ص 444. اين جمله با تفاوتهاى جزئى در زيارتنامه‌هاى گوناگون آن حضرت ديده مى‌شود.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 282)


«صراط دين» قرار دهد. در سپاه كوفه و مجموعۀ خلافت اموى هم نماز و تلاوت قرآن و رفتن به حج و امثال اينها وجود داشت، ولى در عين حال، غرق در فساد و گناه و عيّاشى بودند و دستانشان به خون پاكان آلوده بود.

اين نشان مى‌داد كه نماز و حج و عبادت و تلاوتشان فاقد روح و حقيقت است. حسين بن على عليه السلام بود كه به اين شعائر و سنن دينى روح و حيات بخشيد و حق آنها را ادا كرد. اينكه در زيارت او مى‌خوانيم (تَلَوْتَ الْكِتٰابَ حَقَّ تِلاٰوَتِه) يعنى آنكه ديگران هم تلاوت قرآن مى‌كردند، ولى از حقيقت قرآن فاصله داشتند. تلاوت واقعى قرآن، تلاش براى احياى تعاليم آن در متن جامعه است، كه امام حسين عليه السلام به آن پرداخت و دستاورد نهضت عاشورا بود. در سايۀ طرح صحيح دين و قرآن از زبان عاشورائيان، آن باطل هاى آراسته و فريب هاى رنگ‌آميزى شده به دين هم رنگ باخت.

امام خمينى «ره» مى‌فرمايد:

سيدالشهدا چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده مى‌كنند، با اسم خلافت اسلام، خلافكارى مى‌كنند و ظلم مى‌كنند و اين منعكس مى‌شود در دنيا كه خليفۀ رسول الله است كه دارد اين كارها را مى‌كند، حضرت سيدالشهداء (ع) تكليف براى خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را.1

نيز از سخنان اوست: «شهادت حضرت سيدالشهدا عليه السلام مكتب را زنده كرد، خودش شهيد، مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتى معاويه و


(1) - صحيفۀ نور، ج 8، ص 12.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 283)


پسرش را دفن كرد.»1

و در اينكه نهضت كربلا احياگر دين بود، مى‌فرمايد:

«سيدالشهدا عليه السلام به داد اسلام رسيد، سيدالشهدا عليه السلام اسلام را نجات داد.»2

 

نماز

 

نهضت حسينى براى احياء دين در همۀ مظاهر و جلوه‌هايش از جمله «نماز» بود. بُعد معنوى و عبادى زندگى، برترين بُعد حيات است و نماز، بارزترين نشانۀ حيات معنوى مسلمانان است. با توجّه به اثرات سازنده و تربيتى و بازدارندۀ اين ارتباط با خدا از مفاسد و منكرات، در اسلام اهميّت ويژه‌اى دارد.

امام حسين عليه السلام در نهضت عاشورا اهتمام بسيارى به نماز مى‌داد.

مهلت شب عاشورا را آن حضرت و يارانش به نماز و تضرّع به درگاه خداوند گذراندند و از تكيه‌گاه خدايى براى نبرد عاشورا، مدد گرفتند.

عشق به نماز و نيايش و تلاوت قرآن و استغفار و دعا در دل امام آن‌چنان بود كه به برادرش عباس گفت: «از اين گروه بخواه تا نبرد را به فردا بيندازند و امشب به تأخير افتد، باشد كه به نماز و دعا و استغفار بپردازيم.

خدا مى‌داند كه من پيوسته علاقه به نماز و تلاوت آيات الهى داشته‌ام:

«لَعَلَّنٰا نُصَلّىٖ لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعوُهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ انّىٖ كُنْتُ


(1) - همان.
(2) - همان، ص 69.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 284)


اُحِبُّ الصَّلاٰةَ لَهُ وَ تَلاٰوَةَ كِتٰابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعٰاءِ وَالْإِسْتِغْفٰارَ.»1

به نقل تواريخ، شب عاشورا از خيمۀ اصحاب امام حسين عليه السلام، آواى مناجات و زمزمۀ دعا و تلاوت به گوش مى‌رسيد.

روز عاشورا پس از نماز صبح، با ياران سخن گفت و آمادۀ نبرد شدند.

ظهر عاشورا وقتى ابوثمامۀ وقت نماز را به ياد او آورد، حضرت فرمود:

نماز را به ياد آوردى! خداوند تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد. آرى اينك اوّلِ وقتِ نماز است.... از اينان بخواهيد تا دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاريم.2

سعيد بن عبدالله حنفى نيز هنگام نماز امام، جلوى او ايستاد و همۀ تيرهاى دشمن را كه به سوى امام مى‌آمد به جان خريد تا آنجا كه نماز امام پايان يافت و او غرق در خون، اوّلين شهيد نماز در جبهۀ كربلا شد.3

عشق به نماز، در درياى روح پيروان راستين ابا عبداللّه الحسين عليه السلام موج مى‌زد. عبدالله بن عفيف ازدى كه در كوفه مى‌زيست و در مسجد كوفه آن اعتراض تند را عليه ابن زياد، نسبت به كشتن امام حسين عليه السلام كرد و در نهايت هم در راه اين دفاع، به شهادت رسيد، به نقل مورّخان پيوسته در مسجد بزرگ كوفه بود و تا شب نماز مى‌خواند.4

اگر امام حسين عليه السلام را احياگر فرهنگ نماز راستين بدانيم - آن گونه كه در زيارتنامه‌هاى آن حضرت آمده است - سخنى بجاست. امام، هم


(1) - ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 91.
(2) - اعيان الشيعه، ج 1، ص 606.
(3) - وقعة الطّف، ص 232.
(4) - همان، ص 266.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 285)


خودش عبادتى مخلصانه داشت و هم شعائر دين را اقامه مى‌كرد.

در زيارت او مى‌خوانيم:

«اَشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاٰةَ و آتَيْتَ الزَّكٰاةَ... وَ عَبَدْتَهُ مُخْلِصاً حَتّىٰ اتٰاكَ الْيَقيٖنُ»1

در زيارت مسلم بن عقيل نيز اين تعبير ديده مى‌شود.2 همچنين در بسيارى از زيارت هاى سيدالشهدا عليه السلام به اين نكته برمى‌خوريم. اين جايگاه والاى نماز را در نهضت عاشورا و حماسه‌آفرينان آن نشان مى‌دهد.

پيام عاشورا، پيام اقامۀ نماز و تربيت نسلى نماز خوان و خدادوست و اهل تهجّد و عرفان است. عزاداران حسينى نيز بايد «اقامۀ نماز» را در درجۀ نخست اهتمام خويش قرار دهند تا تبعيّت و پيروى خويش را از مولايشان نشان دهند.

امام خمينى «ره» در تأكيد بر همين مسأله، از عاشوراى حسينى اين‌گونه ياد مى‌كند:

«سيدالشهدا عليه السلام در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطربودند، وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است، فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان‌جا نماز خواند. نگفت كه ما مى‌خواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند.» 3

 


(1) - التهذيب، ج 6، ص 67 (زيارت وارث).
(2) - مفاتيح الجنان، ص 401.
(3) - صحيفۀ نور، ج 12، ص 148.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 286)


 

هجرت

 

آنچه مانع حركت انقلابى و مبارزاتى انسان مى‌شود، تعلّق و دلبستگى به خانه، زن و فرزند، زندگى و زادگاه، وضع موجود و... است. افراد هدفدار به خاطر ايمان و اهدافشان رنج خانه به دوشى و دورى از وطن و اقوام را بر جان مى‌خرند، يا براى دست يافتن به اهداف، سرزمين ها، محيط ها و زمينه‌هاى مناسب ترى را جستجو مى‌كنند. اين است كه «هجرت تحميلى» و «هجرت اختيارى» در زندگى انسان‌هاى متعهّد و با همّت، نقش مهمّى دارد. پيامبران، براى رساندن پيام خدا، مهاجرت مى‌كردند. عيساى مسيح، به خاطر هجرت‌هاى فراوانش، مسيح (كثير السياحه) لقب گرفته است. در بسيارى از نهضت ها نيز ردّ پاى هجرت ديده مى‌شود.

قرآن كريم از «مهاجران» به عظمت ياد مى‌كند. در تاريخ اسلام نيز مهاجرانِ به حبشه و مهاجران به يثرب، موقعيّت و احترام داشتند و هجرت، يك ارزش مكتبى به حساب مى‌آمد و در تاريخ مسلمين، مبدأ تاريخ قرار گرفت.

در نهضت عاشورا نيز، امام حسين عليه السلام براى مقابله با حكومت جور، براى امر به معروف و نهى از منكر و در راه احياى دين دست به هجرت زد و مدينه را به قصد مكه، و مكّه را به سمت كوفه پشت سر نهاد. هجرت آن حضرت نيز در حيات مجدّد اسلام سهم ويژه‌اى داشت.

سيدالشهدا عليه السلام هنگام خروج از مدينه و وداع قبر رسول خدا بيست و دومين آيه از سوره قصص را تلاوت مى‌كرد كه به هجرتِ حضرت

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 287)


موسى عليه السلام و گريز از ستم فرعونى مربوط مى‌شد.1: «فَخَرَجَ مِنْهٰا خٰائِفاً يَتَرَقَّبُ قٰالَ رَبِّ نَجِّنىٖ مِنَ الْقَوْمِ الظّٰالِميٖنَ».

دل كندن از مدينه، براى امام بسيار دشوار، امّا در راه هدف قابل تحمّل بود. وقتى به مكّه رسيد، پس از چند ماه اقامت، هم براى خنثى كردن توطئۀ يزيد در ترور او در كنار خانۀ خدا، هم براى اجابت دعوتنامه‌هاى شيعيان كوفه، به هجرتى ديگر پرداخت و راه كوفه را در پيش گرفت.

هجرتى به سوى شهادت، كه آگاهانه بود و براى فداكارى در راه تكليفى كه خون و جان مى‌طلبيد. از شهادت طلبان عاشق خدا نيز دعوت كرد كه در اين هجرت همراه او شوند. خطبۀ حضرت در آستانۀ خروج از مكّه به سوى عراق، كه با «خُطَّ الْمَوْتُ عَلىٰ وُلْدِ آدَمَ...» شروع مى‌شود، در بردارندۀ اين فراخوانى به هجرت است:

«مَنْ كٰانَ باذِلاً فينا مُهْجَتَهُ، مُوَطِّناً عَلىٰ لِقٰاءِ اللّٰهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنٰا فَاِنّىٖ رٰاحِلٌ مُصْبِحاً انْ شٰاءَاللّٰهُ»2

در اين دعوت، دو مشخّصه براى اين كوچندگان مطرح فرمود كه تحقّق اين دو شرط، زمينه‌ساز اين هجرت مقدّس است: آمادگى براى بذل خون، آمادگى براى ديدارِ خدا. هر كه اين دو صفت را دارد، با من كوچ كند، كه من سحرگاه كوچ مى‌كنم.

همراهان او نيز در راستاى اداى تكليف و نصرت امام، هجرت به مكّه و كوفه كردند. آنان هم كه از مكّه همراه او شدند، يا وقتى حركت او را به‌سوى كوفه شنيدند، به هر قيمت خود را به او رساندند و دست از خانه


(1) - قصص، آيۀ 22.
(2) - بحارالأنوار، ج 44، ص 367.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 288)


و زندگى و وطن كشيدند و به كربلا آمدند، همه درس آموختۀ «هجرت» بودند.

پس از شهادت امام حسين عليه السلام، يكى از تعاليم دين براى زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و عاشورا، «زيارت» كربلا بود كه امامان عليهم السلام توصيۀ اكيد داشتند. بويژه براى آنان كه از راه‌هاى دورتر، آهنگ تربت سيدالشهدا عليه السلام كنند، ثواب بسيار دارد. در دوره‌هاى خفقان اموى و عباسى، اين هجرت براى زيارت، نقش مهم ترى داشت و بسيارى تن به پيامدهاى آن مى‌دادند و زائر كربلا مى‌شدند. برخى هم از بيم جان، از آن چشم مى‌پوشيدند. از اين رو در يكى از زيارتنامه‌ها، زائر، خود را وارد بر ساحتِ آن حضرت و منزلتخواه نزد خدا مى‌داند و خواستار ثبات قدم در راه هجرت به سوى مزار امام و مرام او مى‌شود: «... وَ ثُبٰاتَ الْقَدَمِ فِى الْهِجْرَةِ الَيْكَ»1

هجرت، پيام عاشوراست، چه براى دفاع از دين و بسط مكتب، چه در راه مبارزه با ستم و يارى مظلومان در هر جاى عالم، چه براى فرار از محيط هاى فاسد براى در امان ماندن از آلودگى ها. پختگى يك انسان در دامان هجرت است و شكل‌گيرى تمدّن ها نيز رهاورد هجرت هاى سرنوشت ساز. در طول سال هاى دفاع مقدّس نيز، رزمندگان اسلام به فرمان امام امّت، براى اداى تكليف دست از خانه و تعلّقات زندگى مى‌كشيدند و به سوى جبهه‌ها هجرت مى‌كردند، همان طور كه خود امام راحل قدس سره با هجرتِ تحميلى از ايران به تركيه، سپس به نجف و از نجف به پاريس، و هجرتى مجدّد براى


(1) - مفاتيح الجنان، زيارت اول از زيارات مطلقۀ امام حسين عليه السلام، ص 423.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 289)


بازگشت به ميهن اسلامى ايران، درس آموز مهاجران در راه خدا شد.

 

احياى عاشورا

 

از محورهاى عمدۀ احياگرى نسبت به اصل عاشورا، برنامه‌هاى گسترده و يادآورانه‌اى است كه از سوى امامان شيعه عليهم السلام نسبت به اين حادثه انجام مى‌گرفت يا توصيه مى‌شد.

امويان براى پوشاندن رسوايى خويش از آن جنايت بزرگ، پيوسته سعى در كتمان و فراموشاندن آن داشتند. ائمّه شيعه نيز براى افشاى چهرۀ دشمن و بيان مظلوميّت اهل بيت و توجّه دادن به فرهنگ سازندۀ جهاد و شهادت كه در قيام عاشورا نهفته بود، همواره آن را زنده نگاه مى‌داشتند.

تأكيد فراوان بر زيارت سيدالشهدا عليه السلام، بيان فضيلت بسيار براى گريستن در سوگ امام حسين عليه السلام و شهداى كربلا، برگزارى مجالس عزا و گريه از سوى خود امامان براى كشتگان كربلا، تشويق به سرودنِ شعر و خواندن مرثيه و مراسمى از اين قبيل، هر يك سهمى عمده داشت تا آن حادثۀ الهام بخش براى هميشه زنده بماند و به فراموشى سپرده نشود.

امام صادق عليه السلام به جعفر بن عفّان طايى فرمود: شنيده‌ام دربارۀ حسين بن على عليه السلام شعر و مرثيه مى‌گويى و خوب هم مى‌سرايى. گفت: آرى.

سپس برخى از اشعارش را در محضر امام صادق عليه السلام خواند. آن حضرت و حاضران به شدّت گريه كردند و اشك هاشان بر صورت ها جارى شد.

امام فرمود: اى جعفر! سوگند به خدا، در اين لحظه كه مرثيۀ حسين عليه السلام را مى‌خواندى، فرشتگان خدا شاهد و شنواى سخن تو بودند. آنان نيز همچون ما گريستند. خداوند بهشت را بر تو لازم كرد و تو را آمرزيد.

 

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 290)


سپس امام صادق عليه السلام فرمود:

«مٰا مِنْ احَدٍ قٰالَ فِى الْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكىٰ وَ ابكىٰ بِهِ الاّٰ اوْجَبَ اللّٰهُ لَهُ الجَّنَة و غَفَرَ لَهُ»1

هيچ كس نيست كه براى حسين بن على عليه السلام شعرى بگويد و بگريد و بگرياند، مگر آنكه خداوند بهشت را بر او واجب سازد و او را بيامرزد.

اين همه ستايش و ثواب براى گرياندن و گريستن و نوحه‌خوانى و مرثيه، براى آثار احياگرانۀ آن نسبت به حادثۀ عاشورا است. به تعبير امام خمينى قدس سره:

«با اين هياهو، با اين گريه، با اين نوحه‌خوانى، با اين شعر خوانى، با اين نثرخوانى، ما مى‌خواهيم اين مكتب را حفظ كنيم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده»2

در حديثى آمده كه امام باقر عليه السلام به پيروان خويش چنين دستور مى‌داد:

«بر حسين عليه السلام ندبه و گريه كنند، به اهل خانه دستور داده شود كه بر حسين بگريند و در خانه‌ها، مراسم گريه و عزادارى و ناله سر دادن در غم حسين عليه السلام باشد، و اهل خا نه و شيعيان به يكديگر تعزيت و تسليت گويند.» 3

 


(1) - وسائل الشيعه، ج 10، ص 464.
(2) - صحيفۀ نور، ج 8، ص 71.
(3) - وسائل الشيعه، ج 10، ص 468.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 291)


اين برنامه‌ها براى جلوگيرى از فراموش شدن عاشورا و سبب «احياء امر» است. چيزى كه خود معصومين عليهم السلام تأكيد داشتند خط و برنامه و هدف و «امر» ما را زنده نگهداريد. امام خمينى «ره» دربارۀ اينگونه برنامه‌ها نيز فرموده است:

«اين مجالسى كه در طول تاريخ بر پا بوده و با دستور ائمّه عليهم السلام اين مجالس بوده است... ائمّه اين قدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مى‌كند كيان مذهب ما را...».1

در آن شرايط خفقان‌بار كه از سوى امويان و عباسيان نسبت به خطّ اهل بيت عليهم السلام اعمال مى‌شد، اين گونه مجالس و نوحه‌ها و محفل هاى ذِكر و احياگرى، حسّ عدالتخواهى و انتقام‌جويى از ستمگران را در جان عزاداران زنده مى‌كرد و عرصه را نيز براى ظالمان تنگ مى‌ساخت، چون هركدام از اينها فرياد اعتراضى برضدّ ظلم و تلاشى براى احياى ياد ستمديدگان و شهيدان بود و علاوه بر بُعد عاطفى، بُعد سياسى هم داشت. امام امّت مى‌فرمود:

«مسأله، مسألۀ گريه نيست، مسأله، مسألۀ تباكى نيست، مسأله، مسألۀ سياسى است كه ائمّه با همان ديد الهى كه داشتند، مى‌خواستند كه اين ملّت ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راه هاى مختلف اينها را يكپارچه كنند تا آسيب‌پذير نباشد.» 2

 


(1) - صحيفۀ نور، ج 10، ص 217.
(2) - صحيفۀ نور، ج 13، ص 153.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 292)


«گريه كردن بر شهيد، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است.»1

«اين‌كه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه‌خوانى، براى اينها اين همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادى‌اش و روحانى‌اش، يك مسأله مهمّ سياسى در كار بوده است. آن روز كه اين روايات صادر شده است، روزى بوده است كه اين فرقۀ ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموى و بيشتر عباسى و يك جمعيت بسيار كمى، يك اقليّت كمى در مقابل قدرت هاى بزرگ. در آن وقت، براى سازمان دادن به فعاليّتِ سياسى اين اقليّت، يك راهى درست كردند كه اين راه، خودش سازمان‌ده است... شيعيان با اقلّيت آن وقت، اجتماع مى‌كردند و شايد بسيارى از آنها هم كه نمى‌دانستند مطلب چه هست، ولى مطلب سازماندهى يك گروه اقليّت در مقابل آن اكثريّت ها و در طول تاريخ اين مجالس عزا كه يك سازماندهى سرتاسرى كشورها هست، كشورهاى اسلامى هست، و در ايران كه مهد تشيّع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومت هايى كه پيش مى‌آمدند و بناى اين را داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيّت را از بين ببرند، آن چيزى كه در مقابل اينها، آنها را مى‌ترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود.»2

سنّت سوگوارى براى امام حسين عليه السلام و شهداى عاشورا هم نگهبان حقيقتِ آن حادثۀ الهام‌بخش است، هم در سايۀ حفظ و حيات و بقاى آن


(1) - همان، ج 10، ص 31.
(2) - صحيفۀ نور، ج 16، ص 217.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 293)


خاطره، نگهبانى از دين و ارزش هاى اسلامى نهفته است.1

 

زيارت كربلا

 

جلوۀ ديگرى از احياگرى نسبت به قيام عاشورا، حضور در كنار تربت آن احياگران دين و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام در كربلا است. غير از آثار تربيتى، روحى و سازندگى هاى معنوى و اخلاقى كه در زيارتِ تربت پاكان و مزار اولياى دين نهفته است. زيارت كربلا ويژگى ديگرى هم دارد و آن بهره گرفتن از اين كانون شور و حماسه براى مبارزه در راه حق و جانفشانى در راه دين و خداست.

على‌رغم ممنوعيّت هايى كه از سوى خلفاى اموى و عباسى نسبت به زيارت كربلا انجام مى‌گرفت، امامان پيوسته به آن تشويق و توصيه مى‌كردند و با بيان فضايل بيشمار براى زائران قبر سيدالشهدا عليه السلام، برنامه داشتند كه اين كانون معنويّت و شور و حماسه، پيوسته زنده و مطرح بماند و آن را يكى از نشانه‌هاى هم خطّى با امامان و وفاى به عهد و بيعت شيعه با ائمّه عليهم السلام مى‌دانستند.

امام صادق عليه السلام فرمود:

«مَنْ لَمْ يَأْتِ قَبْرَ الْحُسَيْن عليه السلام وَ هُوَ يَزْعَمُ انَّهُ لَنا شيٖعَةٌ حَتّٰى يَمُوتَ فَلَيْسَ هُوَ لَنٰا بِشيٖعَةٍ»2

كسى كه به زيارت حسين بن على عليه السلام نرود تا بميرد، هر چند خود را


(1) - دربارۀ سوگوارى براى سيدالشهداء، احاديث بسيار است. كتاب «چهل حديث عزادارى» (نشر معروف) گوشه‌اى از اين احاديث را در بردارد.
(2) - وسائل الشيعه، ج 10، ص 336.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 294)


شيعۀ ما بپندارد، شيعه و پيرو ما نيست.

در روايت ديگرى فرموده است:

«زَيٰارَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىُّ وٰاجِبَةٌ عَلىٰ كُلِّ مَنْ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِالْاِمٰامَةِ مِنَاللّه عَزَّ وَ جَلَّ»1

هركس كه به امامت حسين بن على عليه السلام از ناحيۀ خداوند متعال معتقد است، زيارت آن حضرت بر او واجب است.

دعوتى كه از سوى ائمّه نسبت به اين زيارت انجام گرفته و حتّى در شرايط خوف و خطر و ناامنى فضيلت و ثواب بيشترى براى آن بيان شده است، نشانۀ نقش احياگرى زيارت نسبت به حماسۀ عاشورا و ارزش ها و پيام هاى آن است. امام صادق عليه السلام به «ابن بُكير» كه دربارۀ خوفناك بودن راه و منطقۀ زيارتى سيدالشهدا عليه السلام سخن مى‌گفت، فرمود:

«اى ابن بكير! آيا دوست ندارى خداوند، تو را در راه ما ترسان ببيند؟ آيا نمى‌دانى كه هر كس به خاطر ما در هراس و بيم افتد، خداوند او را در سايۀ عرش خويش قرار مى‌دهد؟»2

در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام به محمد بن مسلم دربارۀ همين مسأله فرمود:

«مٰا كٰانَ مِنْ هٰذٰا اشدَّ فَالثَّوٰابُ فيٖهِ عَلىٰ قَدْرِ الْخَوْفِ وَ مَنْ خٰافَ فىٖ اتْيٰانِهِ آمَنَ اللّٰهُ رَوْعَتَهُ يَوْمَ يَقُومُ النّٰاسُ لِرَبِّ الْعٰالَميٖنَ» 3

 


(1) - همان، ص 346.
(2) - كامل الزيارات، ص 126، وسائل الشيعه، ج 10، ص 356.
(3) - بحارالأنوار، ج 98، ص 11.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 295)


هر چه اين مسأله، دشوارتر و پرمخاطره‌تر باشد، پاداش زيارت هم به اندازۀ آن هراس است. هر كس در راه زيارت حسين عليه السلام به خطر و هراس افتد، خداوند او را از ترس و وحشت در روز قيامت، ايمن مى‌سازد.

و در حديثى فرمود: «ايٖتُوا قَبْرَ الْحُسَيْنِ كُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً»1، سالى يك بار به زيارت قبر امام حسين عليه السلام برويد.

زيارت كربلا ازآنجاكه منشأ حركت و نهضت و تجمّع هواداران انقلابى اهل‌بيت عليهم السلام بود، پيوسته محدود و ممنوع بود و زائران، آرامش و آزادى كامل نداشتند. پس از قيام زيد بن على در كوفه و شهادتش در سال 121 هجرى منع و مراقبت نسبت به زيارت كربلا بيشتر شد و هشام بن عبدالملك، مأمورانى براى كنترل رفت و آمدها بر آنجا گماشت.2 در زمان هارون‌الرشيد و متوكّل بارها قبر حسين بن على عليه السلام را تخريب و زيارت را ممنوع كردند. حتى در زمان هارون، درختِ سدرى را كه در آن حوالى، نشانۀ قبر حسين عليه السلام بود، قطع كردند، تا مردم جاى قبر را گم كنند و ديگر آنجا تجمّع نكنند.3

به دستور متوكّل، هفده بار قبر امام حسين عليه السلام را خراب كردند.4 ولى سختگيرى هاى مدام خلفا هرگز نتوانست رابطۀ مردم را با قبر الهام بخش حسين بن على عليه السلام قطع كند. مأموران و واليان به متوكّل خبر مى‌دادند كه مردم در سرزمين نينوا براى زيارت قبر حسين عليه السلام جمع مى‌شوند و از اين


(1) - همان، ص 13.
(2) - تاريخ النياحة على الأمام الشهيد، ج 1، ص 126.
(3) - تاريخ الشيعه، محمدحسين المظفّرى، ص 89.
(4) - تتمة المنتهى، ص 241.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 296)


رهگذر، جمعيّت انبوهى پديد مى‌آيد و كانون خطرى تشكيل مى‌شود. او هم مأموران خود را گسيل مى‌داشت تا مردم را متفرّق كنند و آثار قبر را ويران سازند و در كمين زائران سيدالشهدا عليه السلام بنشينند.1

در دستورهاى دينى، سفارش شده كه كام نوزادان خويش را با تربت سيدالشهدا عليه السلام و آب فرات برداريد. از جمله امام صادق عليه السلام فرمود:

«حَنِّكُوا اولادَكم بِتُربَةِ الْحُسَيْنِ فانّها امٰانٌ»2

كام فرزندانتان را با تربت حسين برداريد، چرا كه آن امان است.

در مورد آب فرات هم اينگونه احاديث آمده است. فضيلت سجده بر تربت سيدالشهدا عليه السلام و ذكر گفتن با مهرى كه از تربت امام حسين عليه السلام ساخته شده باشد نيز روايات متعدّدى داريم. حتّى امام صادق عليه السلام كيسه‌اى داشت كه در آن تربت امام حسين عليه السلام بود. هنگام نماز بر آن تربت سجده مى‌كرد و مى‌فرمود: سجود بر تربت حسين، حجابهاى هفتگانه را كنار مى‌زند.3

اينگونه انس و الفت با تربت شهيد كربلا، احياگر آن حماسه‌هاست. به بيان علاّمۀ امينى:

«آيا بهتر نيست كه محلّ سجود، از خاك و تربتى قرار داده شود كه در آن، چشمه‌هاى خونى جوشيده است كه رنگ خدايى داشته است‌؟ تربتى آميخته با خون كسى كه خداوند، او را پاك قرار داده و محبّت او را اجر رسالت محمد صلى الله عليه و آله شمرده، خاكى كه با خون سرور


(1) - تراث كربلا، ص 34.
(2) - وسائل الشيعه، ج 10، ص 410.
(3) - بحارالأنوار، ج 82، ص 153 و 334.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 297)


جوانان بهشت و وديعۀ محبوب پيامبر و خدا عجين گشته است.»1

نكتۀ ديگرى كه در زيارت نهفته است، مفاهيم بلند و آموزنده‌اى است كه در متن زيارتنامه‌ها نهفته است. پيشوايان دين با آموزش اين متون به شيعه، يادآور ارزشهاى دينى و مفاهيم ارزشى نيز بودند. بررسى محتوايى اين زيارتنامه‌ها روشنگر بسيارى از نكته‌هاست. علاوه بر آنكه افشاگر ستم آل اميّه نسبت به دودمان رسالت است و علاوه بر آنكه ترسيم روشنى از چهرۀ نورانى و شخصيّت الهام بخش شهدا دارد، الهام بخش درس هاى اخلاق و معرفت و ايمان نيز مى‌باشد. از سوى ديگر روشنگر موضع و خطّ فكرى و عملى زائر است و جناح حقگراى او را نشان مى‌دهد.2

در يك مرور گذرا به متون زيارت، با اين واژه‌ها و مفاهيم رو به رو مى‌شويم: محبّت، مودّت، موالات، اطاعت، صلوات، سلام، لعن، عهد، شفاعت، توسّل، وفا، جهاد، دعوت، نصرت، تسليم، تصديق، صبر، تولّىٖ، تبرّىٖ، مواسات، زيارت، نماز، زكات، امر به معروف و نهى از منكر، تبليغ، وراثت، مساعدت، معاونت، سعادت، رضا، خونخواهى، جنگ و صلح، تقرّب به خدا، برائت از دشمنان، ولايت، فوز، نصيحت، فدا شدن و... ده ها عنوان ديگر.

شوق زيارت، پيوسته عامل برانگيزندۀ شيعه در ابراز محبت و ولايت خويش نسبت به امامان معصوم عليهم السلام و شهداى كربلا بوده است. اين


(1) - سيرتنا و سنّتنا، ص 166.
(2) - بحث مبسوط از اين موضوع و تحليل محتوايى زيارتنامه‌ها را در كتاب «كربلا، كعبۀ دلها» از مؤلف مطالعه كنيد.

پیامهای عاشورا جلد 1 ، (صفحه 298)


فرهنگ در طول قرن ها همچنان در خانواده‌هاى موالى اهل بيت عليهم السلام، به عنوان گوهرى نفيس، نسل به نسل حفظ شده است.

به دليل همين آثار و بركات نهفته در پيوند با تربت شهيد و كربلاى حسين عليه السلام، امامان تشويق به زيارت كرده‌اند تا آن حماسه‌هاى خونين، ماندگار و تأثيرگذار بماند. باز هم نوعى احياگرى نسبت به فرهنگ و پيام عاشورا.1

نقش اينگونه پيوندها و گرايش ها به تربت حسينى و تعظيم شعائر و مراسم عزادارى و نوحه و گريه بر سالار شهيدان، در تاريخ انقلاب اسلامى و سال هاى دفاع مقدّس نيز مشهود بود و از عناصر مهمّ روحيّه بخشى و الگو بودن براى رزمندگان، همان فرهنگ شهادت و زيارت بود و آرزوى بسيجيان رزمنده آن بود كه: «يا زيارت يا شهادت».

پيام عاشورا و دستورالعمل هاى ائمّه عليهم السلام نسبت به احياى آن حماسه و ياد كرد مداوم از آن خون هاى مطهّر، آن است كه پيوسته بايد الهام بخشى خون شهيد و مزار شهيد و نام و ياد شهيد، مورد بهره‌گيرى قرار گيرد و براى تداوم فرهنگ شهادت و حفظ و ماندگارى ميراث آنان، بزرگداشت و يادبود و مجالس و تكريم و خاطره‌گويى و به كارگيرى قلم و هنر و شعر و ادبيّات، هرگز فراموش نشود.

 


(1) - در اين زمينه‌ها، ر. ك: «كربلا كعبۀ دلها»، نشر مشعر، به قلم نويسنده.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه